سايه اش ديگر زمين را سياه نخواهد كرد/ نوش آذر

سايه اش ديگر زمين را سياه نخواهد كرد

 

حسين نوش آذر

 

انتشارات مرواريد

يوسف بني علمي مردي است ميان سال در مسافرخانه اي در پاريس . يك روز صبح از خواب بيدار مي شود و انگار بخش هايي از خاطراتش را از دست داده است . خيلي چيزها را به ياد مي اورد و خيلي چيزها را نه. خيلي چيزها را با روايت هاي مختلفي به ياد دارد . در زندگي اش مادري داشته كه چندان به او محبت نمي كرده برادر دوقلوي افليجي به نام يونس و همسري به نام ثريا كه طبق روايتي او را تلكه كرده و طلاق گرفته و طبق روايتي زن خوبي بوده اما يوسف او را اذيت كرده است .

داستان قشنگي بود . نوع روايتش براي من جالب بود اين رفت و برگشت ها به گذشته و حال اين عدم اعتماد به خاطرات و وقايع اين كه نمي شد نتيجه گيري كرد كدوم واقعه درست بوده و اين كه در نهايت يك جورايي متوجه مي شي بني عالمي نمي خواد مسئوليتي به گردن بگيره شايد براي همين هست كه تلاش بهتري براي يادآوري نمي كنه .

گفتم يك ايراني خواني خيلي كوتاه اين وسط بكنم . از آقاي نوش آذر قبلا ترجمه هايي خوندم اما اين اولين تاليفي هست كه از ايشون مطالعه كردم . بايد بگم آقاي نوش آذر خارج از ايران زندگي مي كنند .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

معمولا اين طور است كه چيزهايي را كه دوست داريم فراموش كنيم به ايد مي آوريم و چيزهايي را كه دوست داريم به ياد بياوريم فراموش مي كنيم .

 

يك مرد و يك زن حتي اگر در زندگي شريك هم باشند نمي توانند از عوالم درون هم باخبر شوند .

 

ساعت را كه به دستم بستم در همان لحظه زمان مرد و من احساس كردم از آن پس ديگر هرگز سايه ام زمين را سياه نخواهد كرد .

 

به رغم ظلمي كه در جاهن هست من تنها نيستم . كسان ديگر هم هستند كه در جاي خودشان قرار ندارند و با اين حال زندگي مي كنند .

 

يقين كرده ام كه هر جا كه بروم و هر كار كه بكنم هيچ چيز در جاي درستش قرار ندارد .

خوب شد شناختمت/  اوتس

خوب شد شناختمت

 

جویس کرول اوتس

فریده اشرفی

 

انتشارات مروارید

کودک گم شده : چند بچه عکسی پیدا می کنند که برایشان یک راز است .
برادرها : مرد در خواب برادرهای نداشته اش را می بیند .
متولد ماه ژوئن : زن بچه گوزنی را پیدا کرده و سعی می کند به درمانگاه ببرد .
خوب شد شناختمت : زن ها در مورد زایمان حرف می زنند .
آیا خنده واگیر دارد ؟ : زن در موقعیت های مختلفی قرار می گیرد که افراد می خندند شاید بدون دلیل .
میز ناخوشایند : چند دوست برای شام به رستوران همیشگی رفته اند اما میز خوبی نصیبشان نشده.
دستان گره خورده : زن قرار است ارزش ادبی کارهای شاگرد متوفی اش را ارزیابی کند .
سیاست : دختر به روابطش با مردها فکر می کند .
به تنهایی : مرد از دست ولگرد عصبانی شده و با ماشین به او می زند .

خوب خانم اوتس نویسنده امریکایی هستند که توی یک مزرعه بزرگ شدند و نوشته های زیادی دارند اما تعداد زیادی از آثارشون توی ایران ترجمه نشده بنابرین همین جا دیگه پرونده اشون را می بندم . این کتاب اخر که دوباره یک مجموعه داستان بود خوب بود موضوعاتش جالب بود و قلمش را هم دوست داشتم چیزای مشترکی توی داستان های ایشون می شه پیدا کرد .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

وقتی از چیزی حرفی به میان نیاید ، زود هم به فراموشی سپرده می شود .

 

به زبان آوردن یک مساله ،به ویژه مساله ای ناراحت کننده و یاس آور که هیچ یک از ما کنترلی بر آن نداریم ، آن را با اهمیت بسیار زیادی حفظ و بزرگ می کند .

دیوانه ای در شهر/ سیمنون

دیوانه ای در شهر

 

ژرژ سیمنون

رامین آذربهرام

 

انتشارات مروارید

مگره در قطار راهی خانه یکی از دوستانش هست که متوجه می شه مردی قصد پریدن از قطار را داره و دنبال اون می پره و مرد بهش تیراندازی می کنه . بعد از به هوش اومدن و بستری شدن متوجه می شه قاتل دیوانه ای اون اطراف پیدا شده و دو تا دختر را کشته و یکی دیگه هم نزدیک بوده بکشه .

خیلی قشنگ بود واقعا هیجان داشت و آدم نمی تونست کتاب را زمین بذاره تا ببینه چطوری پیش می ره .

در سال 2005 دولت بلژیک سیمنون را بعنوان بزرگ ترین فرد بلژیکی ملقب کرد .

واقعا تب داستان های پلیسی گرفته منو نی دونم بعدش چطور برم سر کتاب های جدی تر !

سایه بازی/ سیمنون

سایه بازی

 

ژرژ سیمنون

رامین آذربهرام

 

انتشارات مروارید

باز هم کارآگاه مگره وارد میدان می شود . این بار مرد ثروت مندی در دفترش به قتل رسیده و پول های گاو صندق نیز به یغما رفته اند . همسر سایق مرد در همان ساختمان سکونت دارد و پسرش که فردی معتاد و بی بند بار است در هتلی در همسایگی دوست دختر پدرش زندگی می کند .

نسبتا خوب بود . البته یک چیزی هست کتاب هایی نیست که بگم اگر حوصله جدی خوانی ندارید و دلتون هیجان می خواد برید سراغش چون همه اش هیجان و ردپا نیست یک عالمه اش توصیف ماجرا و اتفاقات هست خیلی معمول بدون هیجان زیاد از اون ور ادبی سطح بالایی هم نیست هر چند توی جنایی ها شاید کتاب خوبیه و جز نوشته های زرد محسوب نشه اما خوب اگر دنبال هیجان محضید به نظر من دنبال همون نوشته هاس زرد رفتن بهتره .

 

قسمت زیبایی از کتاب

وقتی مردی نمی تواند وسایل رفاه همسرش را فراهم کند حق ندارد زن بگیرد ! این یک اصل است که من به آن اعتقاد دارم .

مشتری شنبه ها/ سیمنون

مشتری شنبه ها

 

ژرژ سیمنون

رامین آذربهرام

 

انتشارات مروارید

مگره کارآگاه مشهور شهر است . روزی مردی لب شکری نزد او می آید و عنوان می کند که قصد کشتن همسر و دخترش را دارد زیرا دو سال است که همسرش با مرد دیگری دوست شده و کار را به جایی رسانده که آن مرد را به خانه آورده و عملا او را بیرون می کنند و ....

قشنگ بود از اون مدل پلیسی های معمایی پر رمز و راز که بخواهید دنبال قاتل باشید نبود اما کشش این گونه داستان ها را داشت آدم دلش می خواست دنبالش کنه ببینه به کجا می رسه چی می شه . بعد از یک عالمه وقت خوندن داستان های پلیسی چسبید .

سیمنون نویسنده معروف بلژیکی و خالق کارآگاه مگره است . من باهاش آشنایی نداشتم اما شنیدن مرتب اسمش و همچنین یک تنوع و خوندن داستان های پلیسی باعث شد تا تصمیم بگیریم یک مدتی کتاب هاش را بذارم توی برنامه ام .

گذرنامه/ مولر

گذرنامه

 

هرتا مولر

مهرداد وثوقي

 

انتشارات مرواريد

داستان در مورد مرد آسياباني به نام وينديش و خانواده اش هست كه ساكن روماني اند و از آلماني زبان هاي اونجا هستند . يك جورايي داره فشارهايي را نشون مي ده كه به اونها وارد مي كنن و همين باعث مي شه كه در آرزوي دريافت گذرنامه آلمان باشند و در راه اون از خيلي چيزها بگذرند ....

دوست نداشتم موضوعش كه تكراري بود انگار چيز جديد نداره براي خوندن و با وجود حجم كم براي من سخت خوان بود و روان پيش نمي رفت از توي سه كتابي كه از مولر خوندم اين را كمتر از بقيه دوست داشتم . خانم مولر در دو رشته زبان و ادبيات رومانيايي و آلماني تحصيل كرده ه استادي دانشگاه اشتغال داشته و عضو آكادمي زبان آلمان هم بودند .

همين جا هم پرونده داستان خواني از ايشون را مي بندم .

قرار ملاقات/ مولر

قرار ملاقات

 

هرتا مولر

مهرداد وثوقی

 

انتشارات مروارید

داستان در مورد زنی هست که برای بازپرسی او را به اداره پلیس احضار کرده اند که البته بار اول نیست . دختر در حال رفتن به سوی پلیس درون ماشین است و خاطرات گذشته ، ازدواج اول ، ازدواج دوم ، نحوه لو رفتن نزد پلیس و .... را با خودش مرور می کنه که خیلی هم پراکنده است و حالت خطی نداره .

بد نبود من قلم خانم مولر را دوست دارم به نظرم خیلی قوی هست و توی سبکی که انتخاب کرده خیلی خوب پیش می ره اما موضوعش خیلی شبیه قبلی بود باز همون چهارچوب سیاسی نقد یک جامعه کمونیستی گرایش های ناآگاهانه مردم . که خبو این شبیه بودن زیاد موضوع کمی اذیتم می کنه در کنار این که خود این مباحث زیاد مورد علاقه من نیست .

خانم مولر در سال 2009 برنده جایزه نوبل ادبیات شدند . ایشون همچنین جوایز مختلف دیگری را از ان خودشون کردند که می شه به جايزه فرانتس كافكا ، كنراد ، جوايز ادبي برلين ، جايزه ادبي اروپا و جايزه والترهاسن كلور اشاره کرد .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

زندگی چیزی است که با آن کنار نیامده ام – در ضمن اصلا هم منظورم این نیست که با این وضع کنار نمی آیم ، حتما کنار می آیم ، اما کی معلوم نیست .

 

به جای این فکرها که مدام در حال سنگین و سبک کردن شان هستیم بهتر است چیزهای واقعی توی سر داشت ، این طوری می توان دست را دراز و آنها را احساس کرد .

 

فراموش کردن تدریجی دعوا راحت تر از این است که آسیب هایی را که وارد کرده ایم در سکوت بشماریم .

امشب نه شهرزاد/ یعقوبی

امشب نه شهرزاد

 

حسين يعقوبي

 

انتشارات مرواريد

از آقاي يعقوبي چندتايي ترجمه معرفي كردم و همچنين كتابي به اسم عاشقانه هاي رمئو و ژوليت بنابرين تصميم گرفتم سراغ كتاب ديگه اي هم از ايشون كه در دسترسم هست برم . اين كتاب در مورد مردي هست كه دو ماه پيش همسر جوونش كه خيلي هم روابط عاشقانه اي داشتن فوت كرده و الان توي شرايط روحي بدي هست و سعي داره تنهاييش را پر كنه بيشتر فيلم مي بينه يا تنهايي يا با دوستاش يا حتي دخترايي كه سعي مي كنه بهشون نزديك بشه . در حقيقت بيشتر مي شه گفت هر فصل يك جور خلاصه و يادآوري از يك فيلمه .

كتاب را دوست داشتم البته من فيلم هاي زيادي نديدم فيلم دوست دارم و بيشتر چيزايي هم كه ديدم خيلي معروف هاست اصلا وارد دنياي فيلم بين هاي حرفه اي و فيلم هاي خاص نشدم اطلاعتم هم خوب نيست اما شايد چون علاقه دارم حس خوبي بهم مي داد خوندنشون .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

وقتي درد به اندازه ي كافي درد باشه ، آدم به هر كي اجازه مي ده دكتر باشه .

 

مي دوني آخر هر عشق ... ته تهش چيه ؟ يا مرگه يا جدايي يا عادت ... يه وقتايي هم نفرت ... خيلي وقتا ... اونا كه عشقشون با مرگ تموم مي شه خوشبختن ، اونا كه عشقشون با جدايي تموم بشه غمگينن ، اونا كه به عادت برسن محتاجن معتادن ... اونايي هم كه عشقشون به نفرت برسه بدبختن ... از هر بيچاره اي بيچاره ترن ... تا حالا فكرشو كردي قراره ما به كدومشون برسيم ؟

 

اين جوري مي شي گداي محبت و همون جوري كه خودت خوب مي دوني ، هيچ وقت به گدا چيز به درد بخوري نمي دن .

 

به دست آوردن چيزي كه دوست داري سخت نيست ، مشكل اينه چيزي رو كه به دست آوردي بازم بتوني دوست داشته باشي .

 

دوام يه زندگي زناشويي فقط بستگي داره كه طرف چه قدر آمادگي شو داشته باشه كه بتونه با روزمرگي بسازه...

اخگر/ مارای

اخگر

 

شاندور ماراي

شهروز رشيد

 

انتشارات مرواريد

ژنرال كه اكنون در سال هاي پاياني عمرش به تنهايي در قصر بزرگش در جنگل زندگي مي كند منتظر آمدن مهماني است . اين مهمان كنراد نام دارد . پسري كه ژنرال از كودكي در مدرسه با او دوست مي شود و تمام ساعات زندگيشان را با هم مي گذرانند . پسري كه خيانت بزرگي در حق ژنرال كرده و اكنون بعد از گذشت بيش از چهل سال ژنرال منتظر است تا او را ببيند تا حرف هايش را برايش بزند و چيزهايي از او بپرسد .

كتاب نسبتا قشنگي بود خوب موضوع را قشنگ پرورونده بود در عين اين كه اين موضوع مي تونه نخ نما باشه اما نحوه بيانش و روايتش مانع اين موضوع شده بود و جذابيت را حفظ كرده بود . واگويه هاي احساسي و فكريش و نوع نوشتنش را هم من دوست داشتم اما راستياش اون حالت بي تكليف آخرش براي من خوشايند نبود اين كه جواب درستي داده نمي شد و اين كه سوال هايي كه ژنرال داشت زياد با منطق من نمي خوند شايد.

اين نويسنده از نويسنده هاي بزرگ مجارستان هست و خوب شايد يكي از دلايل انتخابش ناآشنايي من با ادبيات اين كشور بود . ايشون هم نويسنده بودند و هم روزنامه نگار . در جاهاي مختلفي زندگي كرد و آخر عمرش هم در آمريكا مستقر شد و نهايتا هم با شليك گلوله خودكشي كرد .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

نمي توان بدون مكافات ، انساني را از دست ديگران گرفت .

 

اين سرنوشت انسان است . روزي چيزي را كه دوست مي دارد از دست مي دهد . آن كس كه نتواند پايداري كند انساني كامل نيست ، نبايد افسوس به حالش خورد .

 

وطن من يك حس بود . حسي كه زخمي شده است . در اين حالت بايد رفت . 

 

چيز مهم هرگز فراموش نمي شود . اين را خيلي دير فهميدم وقتي كه ديگر براي برخي كارها پير شده بودم .

 

در پايان همه چيز اتفاق افتاده است و جايي براي سوء تفاهم نيست .

 

به ندرت مي شود دانست كه كدام حرف يا عملي يك تغيير قطعي و غيرقابل جبران را در يك رابطه ي انساني اعلام مي كند .

رقص های جنگ/ آلکسی

 رقص های جنگ

 

شرمن آلکسی

مجتبی ویسی

 

انتشارات مروارید

کتاب مجموعه داستان کوتاه است البته بعضی قسمت ها شعر هستند اسامی شونم عبارتند از : در قید و بند ، برو روح برو ، پس از ساخت جورچین جنگ ستارگان : آخرین ستاره ی مرگ ، حکمت الهی خزندگان و چکامه ای برای نوارهای گلچین . داستان ها هم به شرح زیر هستند :

ورود غیر قانونی : پسر سیاهی وارد زیرزمین مرد شده و مرد ناخواسته او را کشته است .
مشاهده ی پرنده در شب : پسر و دوست دخترش مشغول ماشین سوارس هستند که جغدی به آنها نزدیک می شود .
رقص های جنگ : گوش های مرد نمی شوند و به یاد لحظات پایانی پدرش افتاده .
پرسش نامه مسیحی : داستان نیست یک سری سوال جوابه بامزه است .
اعلامیه ای دیگر : خوب شبه شعر در مرود رئیس جمهوری با دو رای مختلف .
سگ نامرئی قلاده دار : داستان هایی از سینما یا تردستی یا ...
تقارن ترسناک : مردی که نویسنده است و در حین نوشتن فیلم نامه فکر می کنه باید بی خیال نوشتن بشه .
هایکو عضو کلیسای کاتولیک : داستان نیست مطلبه در مورد راهبه ها و یک برخورد از نوع انداخت سوسک از روی شانه راهبه .
آینه : شبه شعر در مورد یک نظامی و جنگ و تسلیم .
نمک : پسرک مسئول نوشتن آگهی ترحیم در روزنامه شده .

خوب بود . کتاب قبلی خیلی به دلم نشست و دیدم کتاب ترجمه شده دیگه ای هم داره که سراغ اونم رفتم رمانش را بیشتر دوست داشتم اما اینم کتاب قشنگی بود . خوب می نویسه چیزایی را می نویسه که می شناسه درکشون کرده صحنه سازی نمی کنه شخصیت الکی نمی نویسه از واقعیات می گه و ملموسه . این کتاب برنده جایزه پن فاکنر شده .

در مورد آلکسی هم باید بگم مدرک کارشناسی اش در رزمینه مطالعات فرهنگ آمریکا است .

 

قسمت زیبایی از کتاب

مادرها همیشه مردتر از مردها هستند .

اینس در جان من/ آلنده

اینس در جان من

 

 ایزابل آلنده

محمدعلی مهمان نوازان

 

انتشارات مروارید

اینس سوارز زنی اسپانایی است که از بنیان گذاران کشور شیلی است . او شوهری می خواره دارد که برای به دست آوردن طلا راهی آمریکای جنوب می شود . اینس که زنی ماجراجوست بعد از مدتی به دنبال شوهرش به آنجا می رود اما متوجه می شود شوهرش فوت کرده و بنابرین با یکی از ارتشیان مهم نرد عشق می بازد و تاثیر مهمی در برپایی شیلی به عهده می گیرد .

خوب داستان واقعیه یعنی چهارچوبش واقعیه اما تخیل خانم آلنده هم توی داستان سهم به سزایی داشته . من کتاب را دوست داشتم البته شاید اگر با شخصیت ها آشنایی بیشتری داشتم این دست کاری تاریخی اذیتم می کرد اما چون بار اول بود این چیزها را می شنیدم دروغ و راست تفاوت زیادی برام نداشت و فقط لذت می بردم از دیدن دست سرنوشت اتفاقات مهیج سهیم شدن توی خاطرات فتح یک سرزمین و همه این ها در کنار قلم زیبای خانم آلنده . فکر کنم کتاب جالبی باشه برای اکثریت .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

خوان یکی از آن مردان خوش بر رو و دلشادی بود که در ابتدا هیچ زنی نمی توانست او را نادیده بگیرد ، اما اگر زنی او را به دست می آورد بعد از زمان کوتاهی به این نتیجه می رسید که ای کاش کس دیگری او را به چنگ آورده بود تا این همه مشکل برای خوشد به وجود نمی آورد .

 

عشق چه قدر آدم را خوش رو و انعطاف پذیر می کند ، چه قدر راحت آدم همه چیز را نادیده می گیرد .

 

با تمام وجود می توانم بگویم که زندگی من از آن روز آغاز شد . سال های پیش از آن صرفا تمرینی بود برای آنچه در پیش بود .  

چشم گربه/ اتوود

چشم گربه

 

مارگارت اتوود

سهیل سمی

 

انتشارات مروارید

الین نقاش بزرگ و مشهوری است که به شهر زادگاهش آمده تا یک نمایشگاه برپا کند . او در شهر قدیمی اش نفس می کشد و هم زمان خاطرات دوران کودکی اش را به یاد می آورد آن گاه که دختر بچه ای ساده بود و دوستانش بر او تسلط داشتند و به خیلی از کارها مجبورش می کردند .

خیلی قشنگ بود البته من کلا با کارهای خانم اتوود خوب ارتباط برقرار می کنم و سبک نوشتنش را دوست دارم . این کتاب هم برام روایتگر و زیبا بود . آروم و منطقی پیش می رفت شخصیت ها و اتفاقات را خوب دراورده بود ولی من با اسم کتاب مشکل داشتم به نظرم عنوان های بهتر هم می شد . رو.ابط دختربچه ها یک جوری آدم را یاد خرابکاری عاشقانه می انداخت .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

نفرت آسان تر بود . اگر از آن ها متنفر بودم ، می دانستم چی کار کنم . نفرت روشن و واضح است ، فلزگونه ، یک سویه ، بی تزلزل ، برعکس عشق .

 

تو کاری کردی که من باورم شد هیچ چیز و هیچ کس نیستم .

 

زیاد دانستن در مورد آدم ها باعث می شود تحت تسلط آنها دربیایید ، در موردتان مدعی می شوند ، مجبورید دلایل آنها را برای انجام کارهایشان درک کنید و همین آدم را ضعیف می کند .

 

بخشیدن مردها خیلی ساده تر از بخشیدن زن هاست .

سنتائور/  آپدایک

سنتائور

 

جان آپدایک

سهیل سمی

 

انتشارات مروارید

کتاب بیانگر رابطه یک پدر و پسر هست . پدر معلم افسرده ای هست که خودش را احمق و مورد تنفر بقیه می دونه کارهای احمقانه ای می کنه اما دلش خیلی پاکه خیلی فداکاره خیلی به فکر بچه هاست و در حقیقت بچه ها هم عاشقش هستند و همه اونو می شناسن . پسر بچه از یک نوع ناراحتی پوستی رنج می بره زیاد با پدرش صمیمی نیست اما سعی داره از اون محافظت کنه . اتفاق خاصی نمی افته این دو به مدت سه روز خارج از خانه هستند و رابطه شون را توی سه روز مورد بحث قرار می دهیم و البته یه مایه های اسطوره ای هم قاطیش می شه .

بد نبود اعتراف می کنم از قسمت اسوطره ایش چیز زیادی نمی فهمیدم اون یکی داستانش زیبا بود نه تا حدی که منو شدید مشغول خودش کنه و برام خیلی زیبا باشه اما در نوع خودش خوب بود قشنگ پرورنده بود و شخصیت های جالبی ابداع کرده بود خیلی هنرمندانه بود فقط باید مطابق سلیقه تون باشه .

اینم یکی دیگه از تازه های نشر از آپدایک قبلا فرار کن خرگوش را معرفی کردم .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

تا وقتی برف نیاد باکیم نیست . هر روز صبح دعا می کنم و می گم : خدای عزیز ، برف نه .

 

زندگی این قدر کوتاهه که جایی برای دروغ گفتن باقی نمی مونه .

جوجو را نيگا!/ ونه گوت

جوجو را نيگا!

 

كورت ونه گوت

پريسا سليمان زاده – زيبا گنجي

 

انتشارات مرواريد

همدم : مرد ماشيني اتراع كرده شبيه هدفون كه با انسان حرف مي زند .
برگ چغندر : مرد مسئول پاسخ به نامه هاي مشتريان است و براي او يك منشي زيبا مي فرستند .
از فراز بام ها فريادش بزن : زن كتاب داستاني در مورد زندگي اش نوشته و مشهور شده .  
كليد كلوپ اد لابي : زن و شوهر براي 14امين سالگرد ازدواجشان به رستوران هميشگي مي روند اما با يك قتل مواجه مي شوند .
ترانه اي براي سلما : در دفتر مدرسه ضريب هوشي دانش آموزان نگه داري مي شود و يكي از دانش آموزان متوجه مي شود .
تالار آينه ها : دستگيري مرد هيپنوتيزم گر توسط دو مامور پليس .
آدم كوچولوهاي نازنين : يافتن ادم كوچولوها درون يك كارد و انتقام از همسر بي وفا .
سلام رد : مرد فهميده كه دختر رقيب عشقيش دختر خود اوست .
قطرات ريز آب : آهنگ سازي كه شاگردهايش عاشقش مي شوند .
موذچه هاي متحجر : دو مورچه شناس كه راز تكامل! مورچه ها را كشف مي كنند .
شرافت پسرك روزنامه فروش : در شهر قتلي شده و پسرك قسم مي خورد روزنامه را دم خانه مضنون برده است .
جوجو را نيگا : دكتر قلابي از مريض هاي رواني استفاده مي كند .
پادشاه و ملكه ي گيتي : دختر و پسر ثورتمند توسط پسرك ولگرد به خانه اش برده مي شوند تا براي مادر او نقش بازي كنند .
تو بهتر توضيحي مي دهي : زن و مرد پيش متخصص آمده اند تا دليل بچه دار نشدنشان را بفهمند .

اينم يكي ديگه از تازه هاي نشر از ونه گات عزيز . اين بار داستان كوتاه . خيلي دوسش داشتم راستش برام جالب بود ببينم نويسنده اي مثل ونه گات داستان كوتاهاش چطور مي شه . خوب حال و هواش خيلي با كتاب هاي مثل تاتيان ، گهوار گربه ، سلاخ خانه و ... فرق داره . به دل من نشست خيلي دوست داشتم به نظرم موضوعاتش خيلي خلاقانه و جديد بود و قلمش مثل هميشه بي نقص .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

لحظه هاي پيش بيني نشده است كه زندگي را مي سازد .

 

پدرش همان چيزي بود كه پدر يك پسر بچه ي ده ساله بايد باشد – يك قهرمان .

 

بهترين ارمغان ثروت مند بودن ، دوران كودكي اي است به درازاي عمر ...

دایره المعارف شیطان/ بیرس

دایره المعارف شیطان

 

آمبروز بیرس

مهشید میرمعزی

 

انتشارات مروارید

کتاب یک جورایی یک کتاب دایره المعارف یا معنی لغت هست . اما با برداشت ها و ترجمه های امبرز بیرس . نیومده معنای اصلی یا نمادین کلمه ها را بگه بلکه یک جورایی با زبان طنز و یک فلسفه عمیق اون چه که به عنوان معنای یک کلمه رواج یافته را بیان کرده .

خیلی وقت بود دلم می خواست این کتاب را بخونم . خوب راستش زیاد کلاسیک خوانی کردم و دوباره تصمیم دارم سری بزنم به نشرهای جدید از نویسنده هایی که قبلا معرفیشون کردم مابین این دو تا گفتم بد نیست سراغ این کتاب برم . کتاب قشنگیه . از اون کتاب هایی که بد نیست داشته باشید و گاهی بازش کنید و بهش نگاهی کنید البته من چندان طرفدار طنز نیستم بنابرین مثلا این کتاب اون موردی نیست که هوس خریدش را داشته باشم اما اگه اهل طنز هستید کتاب قوی هست .

آمبروز بیرس آمریکایی هست اوایل توی ارتش بوده آدم شجاعی هم بوده اما چون به میزان مورد نظرش پیشرفت نمی کنه از ارتش می یاد بیرون و می ره سراغ روزنامه نگاری .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

خودپرست : آدم بد سلیقه ای که به جای اینکه من را دوست داشته باشد ، خودش را دوست دارد .

 

متعصب : کسی که با سرسختی و جدیت به عقیده ای که من مخالف آن هستم چسبیده است .

 

همسایه : شخصی که باید او را مثل خودمان دوست داشته باشیم ، البته او با رفتارهایش تلاش می کند که ما را از این کار منصرف کند .

خرده خاطرات/ ساراماگو

خرده خاطرات

 

ژوزه ساراماگو

اسدا.. امرايي

 

انتشارات مرواريد

خوب از اسم كتاب هم معلوم هست . كتابي كه ساراماگو توش گوشه هايي از خاطرات بچگيش را گفته . چيزايي كه يادش اومده زندگيش توي روستا ، خاله ها و دايي ها ، مادر بزرگ پدر بزرگ ، از دوران مدرسه اش گفته شیطنت هاش ف درس خوندناش و کلا مثل یک چیز دنباله دار نیست بلکه هر چیز جالبی از اون دوران به نظرش رسیده را شرح داده .

کتاب متوسطی بود به نظر من خاطراتی که انتخاب کرده جالبند و گویا و روان هم تحریرشون کرده یعنی متن اصلا خسته کننده یا کشدار نیست اما خوب به نظر من چیز خارق العاده یا خاصی هم نداره نه مثلا شبیه زندگی نامه سلین باشه به نظرم هنر اونه وگرنه در حد 100 صفحه خاطرات جالب را از دیدگاه من هرکس می تونه بنویسه اون حالت دنباله دار و در حد زندگی نامه است که هنر نویسندگی می طلبه . خلاصه برای من معمولی بود .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

همه چيز را همگان نمي دانند و شايد هم هرگز ندانند اما لحظاتي هست كه باورمان مي شود همه چيز را مي دانيم .

 

وقتي ما بچه بوديم ، زمان را ملال آور و پايان ناپذير مي دانستيم . سال ها گذشت تا فهميديم هر ساعت فقط شصت دقيقه است و بعدها ياد گرفتيم همه ي دقيقه ها بدون استثنا سر ثانيه ي شصتم تمام مي شود .

 

اغلب آنچه را فراموش مي كنيم كه دوست داريم به ياد آوريم و گاه واژگان و تصويرهاي خاصي از گذشته ، بارها و بارها ، بي هيچ محركي ، با وضوح تمام ، به يادمان مي آيد و توضيحي هم در كار نيست .

اسرار / هامسون

اسرار

 

كنوت هامسون

سعيد سعيدپور

 

انتشارات مرواريد

ناگل مرد غريبه اي است كه روزي با كشتي وارد شهر كوچكي مي شود آن روز اين شهر به دليل نامزدي داگني دختر كشيش آذين بندي شده و از طرف ديگر شايعه خودكشي يكي از عشاق داگني در شهر جريان دارد . ناگل سعي مي كند از رفتار داگني و راز و رمز آن مرگ سر در بياورد و در اين بين به داگني علاقه مند مي شود هرچند او مردي عجيب است دائم به خودكشي فكر مي كند در حال مرور وقايع است عقايدش با ديگران متفاوت است و ...

شخصيت ناگل كه مي گن تا حدودي شبيه خود هامسون هست به نظرم از نظر روان شناسي خيلي زيبا تصوير شده اين تيپ شخصيت را زيبا دراورده كسي كه شايد خودشم نمي دونه از زندگي چي مي خواد به دنبال متفاوت بودنه و دائم درگير هست با خودش با ديگران ...و البته كلا ايجاد اين شخصيت هم برام جالب بود كتاب به نظرم خوب بود ولي نه خيلي خوب چون اين موضوع براي من جذابيت زيادي داره در حالي كه رمان جذبم نمي كرد فقط استادانه بود حالا يا ترجمه مي تونست بهتر باشه يا كلا سليقه منه . در هر حال داستان خيلي استادانه و عميق نوشته شده ولي خيلي گرم نيست .

بر اساس اين رمان ، نمايش نامه اي هم نوشته شده كه اجراهاي موفقي در تمام اروپا داشته . شايد جالب باشه براتون كه بدونيد هامسون تحصيلاتش در ابتدايي بوده و شغل هاي زيادي مثل كارگري و كشاورزي و معلمي را تجربه كرده !

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

تولدت را فراموش نكرده ام و هرگز هم نمي كنم . نمي داني چه قدر شب ها برايت گريه مي كنم و تا صبح نمي خوابم .

 

مهم نيست كه به چه چيز معتقد هستيم بلكه مهم اين است كه به اعتقادمان ايمان راسخ داشته باشيم .

 

چه كنم كه نگاه من به همه چيز با ديگران تفاوت اساسي دارد . آيا تقصير من است ؟ آيا سزاوار سرزنشم ؟ من يك بيگانه ام ، بيگانه با اين جهان ، تجلي لجوجانه اي از خدا – اسمم را هر چه مي خواي بگذار...

خرمگس و زن ستيز

خرمگس و زن ستيز

 

مجموعه اي از نويسندگان

حسين يعقوبي

 

انتشارات مرواريد

مردي كه با خودش ازدواج كرد : خوب از اسم داستان موضوعش معلومه ديگه !
قصه هاي تحريف شده پريان : در مورد پايان واقعي زيباي خفته :دي
مطربان شهر برمن : حيواناتي كه حرف مي زنند .
هانسل و گرتل : داستان معروف هانسل و گرتل ولي با يه پايان جديد .
يك شيوه زندگي : مردي كه در خانه زنداني شده است .
روح و آسمان خراش : دختري كه وقتي روي اسمان خراش رفت مفهوم عشق را فهميد .
پادشاه ميم : پادشاه خوبي كه خدا در كشورش رودخانه درست كرد .
بانو يا ببر ؟ : پادشاه گناهكاران را در برابر دو در قرار مي داد پشت يكي ببر و پشت ديگري بانويي زيبا بود.
مدل : مرد مدلي بدبخت مي بيند و تنها سكه درون جيبش را به او مي دهد .
خرمگس و زن ستيز : مردي كه همسرش تركش كرده مي خواهد داستان بنويسد .
ناقوس بزرگ : دموكراسي گاهي اوقات دردسر آفرين است !
دفاع شخصي : چشم و هم چشمي در كادو دادن به يكديگر !
اون ها از گوشت درست شدن : نظر فضايي ها در مورد زميني ها .
ماهي جهان وطن : ماجراي يك ماهي كه در تمام آب ها گشت .
ملكه كيوك : پادشاه فقيري كه مجبور مي شود افتخار همسري اش را به حراج بگذارد .
قورباغه طلسم شده : دختر پادشاه مي خواهد با يك قورباغه ازدواج كند .
آزمايش جاه طلبانه : مردي كه تصميم دارد در زمان سفر كرده و آينده را ببيند .
تو مي ميري ... به همين سادگي : براي مرد نامه اي مي آيد كه قرار است به زودي بميرد .
دادگاه مرد مرده : مرد پس از مردن مي خواهد مسبب قتل را به مجازات برساند .
رنگ زرد : دكتر رنگ زردي به بدن ديگران مي زند تا محفوظ باشند .
سه مرد در قايق : چند مرد تصميم دارند به يك سفر تفريحي بروند .
بارون مي تازد : پسرك با اسبش قرار است دور دنيا سفر كند .
پس از تاريكي در آستانه دري باز : نويسنده اي كه وارد حيطه عامه نويسي شده است .
تماس : دختر منتظر زنگ مردي است كه دوستش دارد .
تعطيلات در ا: كشوري كه سعي دارد پيشرفت كند ولي تازه از  دست استعمار خارج شده و نمي داند راه چيست.

مجموعه داستان از نويسنده هاي مختلف دنيا كه توشون مايه هايي از طنز هست با سبك هاي مختلف و خيلي متفاوت از هم . من خيلي خوشم اومد . به نظرم انتخاب هاي خوبي بود و مجموعه زيبايي را در كنار هم قرار داده بود كه ارزش خوندن و وقت گذاشتن را داشت .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

تنها آدمي كه نظرشو عوض نمي كنه آدميه كه نظري نداره .

 

صداقت و راستگويي بهترين انتخاب ممكنه به شرط اينكه تو دروغگوي خوبي نباشي .

جاده / مک کارتی

جاده

 

كورمك مك كارتي

حسين نوش آذر

 

انتشارات مرواريد

دنيا به روزهاي پاياني خود نزديك شده . تمام آمريكا در آتش سوخته و جاده ها پر از خاكستر است . دماي هوا تغيير كرده و بسيار سرد شده است و در اين حال پدري همراه پسرش رهسپار جنوب است تا شايد به سرزمين هاي امن تر و گرمابخش تري برسد . پسر بچه اي كه هنوز اعتقاد به نيكي و انسانيت را از دست نداده . پدر و پسر تمام مدت در جاده هستند جاده هايي پوشيده از خاكستر ....

كتاب برنده جايزه پوليتزر 2007 بوده . كتاب تقريبا قشنگيه خيلي روان نوشته شده و ترجمه رواني هم داره . مباحث فلسفي و روان شناسي را زيبا مد نظر قرار داده و ديالوگ هاش هرچند كم و كوتاه اما خيلي قوي و زيباست در عين سادگي با اين وجود كتاب يك نواختي هست و خيلي كند پيش مي ره .

آقاي مك كارتي از نويسندگان مشهور آمريكايي هست كه از گفت و گو با روزنامه ها خيلي بدش مي ياد و خيلي سخت زير بار اين كار مي ره . از اون نويسنده هايي بود كه خيلي وقته فكرم درگيرش هست ازش كتاب بخونم .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

چيزي كه آدم دوست داره يادش بمونه فراموش مي كنه و چيزي كه دوست داره فراموش كنه يادش مي مونه .

 

اگه آدم تو موارد پيش پا افتاده بدقولي كنه ، توي كاراي مهم تر هم بدقولي مي كنه .

 

زن ها خواب خطراتي كه عزيزان شون تهديد مي كنه مي بينن و مردها خواب خطرهايي كه خودشون تهديد مي كنه .

كارت پستال /شریفیان

كارت پستال

 

روح انگيز شريفيان

 

انتشارات مرواريد

پروا دختر در خانواده سنتي و پولدار است كه به خواستگاري پسر داييش جواب رد مي دهد و در اثر اختلافات پيش آمده ، پدرش او را در سن 16 سالگي به زور به انگليس مي فرستد . پروا خشمگين است از جامعه اي كه او را طرد كرده و برايش تصميم گرفته است . از اين فرهنگ از اين خانواده و عادت مي كند به انگليسي بودن و در فرهنگ آنها غرق مي شود . با پسري ايراني به نام ارسلان ازدواج مي كند و صاحب 4 فرزند مي گردند . اكنون او زني ميان سال است با همه باورها و خشم هاي غمگين ولي همسرش و دختر محبوبش سحر به ايران بازگشته اند و او سرگشته و سردرگم است .

قشنگ بود اين كتاب را هم خيلي دوست داشتم . هم لحن خانم شريفيان خيلي به دلم مي شينه هم جنبه هاي روان شناسي كه وارد كار مي كنه . يك جوري از احساسات توي برهه هاي مختلف حرف مي زنه كه احساسات آدم به جوش مي ياد ولي خوب به نظرم اگر كتاب سومي باز هم با موضوع مهاجرت نوشته بشه ديگه خيلي تكراريه .

خانم شريفيان خودش توي كنسرواتوار وين پيانو خونده و توي هر دو داستانش هم اشاره اي به موسيقي داره .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

با خود فكر مي كرد كه اگر مي توانست جلوي گذشتن روزي از روزهاي زندگي اش را بگيرد ، چه روزي را ممكن بود براي اين توقف انتخاب كند ؟

 

هنگامي كه مي خواهيم جايي را ترك كنيم ، همه ي كساني كه در آن جا مي شناختيم به يادمان مي آيند .

 

عشقشان به يكديگر و اعتقادشان به اين كه زندگي فقط با قانون يك نفر آغاز و پايان نمي گيرد ، دليل دوام زندگي مشتركشان بود .

 

زندگي مثل يك استكان چاي است . به ندرت پيش مي آيد كه هم رنگش درست باشد ، هم طعمش و هم داغيش . اما هيچ لذتي با آن برابر نيست .

 

اگر مي خواهي ديگران به كاري كه مي كني ارزش بگذارند ، اول خودت بايد براي آن ارزش قائل باشي . اين از خود كار هم مهم تر است .

 

رفتن سحر همه ي اولين ها را به يادش مي آورد . اولين هايي كه هر يك را جايي ، جا گذاشته بود . اولين روز مدرسه ، اولين دوست ، اولين عشق ، اولين اشك ، اولين بوسه ، اولين بچه ، اولين خانه و اولين مرگ .

 

رفتن سحر غيرمنتظره نبود ، تكان دهنده بود . نمي فهميد ، هنوز و هيچ گاه . نمي دانست هرگز مي تواند آن را قبول كند .

 

هيچ چيز عوض نمي شود . هيچ چيز فراموش نمي شود . آدم تصور مي كند ، خيال مي كند ، آرزو مي كند كه گذشت زمان دردها را كم كند و چيزي عوض شود ، اما واقعيت اين است كه هيچ چيز فراموش نمي شود . به جاهاي دور ذهن رانده مي شود اما مثل خاري كه پاي آدم را بزند ، حسش مي كني .

 

حاضرم به همه ي دين هاي جهان ايمان بياورم . حاضرم دعا كنم ، دعا كنم ... اگر راهي ، راه رهايي در آن باشد . اگر قطره اي از آنچه را از دست داده ايم به ما بازگرداند ...

 

طناب انتقام و نفرت بي سر و ته است ، بايد جايي پاره اش كرد .

 

فكر مي كني كارهاي هنرمندان را چه تعداد از مردم مي شناسند يا به آن توجه مي كنند ؟ هنرمندان فقط براي يكديگر و در دنياي يكديگر واقعيت دارند . تعداد آن هايي كه صدايشان از دايره ي اطرافشان مي گذرد ، آن قدر كم است كه اگر فكرش را بكني مي تواني به راحتي از هر چه هنر است چشم بپوشي . اين كه ما فكر مي كنيم دنيا را هنر مي چرخاند و متعادل مي كند فقط براي دل خودمان است .

 

محكوم كردن و رد كردن خيلي آسان تر از پذيرفتن است .

 

آدم پس از مدتي به خودش عادت مي كند و تصور مي كند رفتارش كاملا منطقي و عاقلانه است .

 

فرمول رياضي روي كاغذ است . مي شود آن را كشيد و تجزيه و تحليل كرد ، در حالي كه انسان دائما در حال تغيير و تحول است . به نظر مي آيد كه زمان هميشه حلال مشكلات نيست .

 

دو دوتا چهارتا در هر كشوري متفاوت است . آن چيزي را كه در اين جا در چهارچوب دودوتا چهارتا پيدا مي كني در جاي ديگر جواب نمي دهد .

 

تاريخ مثل نفس انسان است . مثل قلب است . در حال تپش و در حال تكرار .

 

دو نفر اگر كنار هم باشند و رنج هايشان را تقسيم كنند ، بار آن بسيار سبك خواهد شد . اما در تنهايي ، آدم خودش تجزيه و تحليل مي كند ، دنياي خاص خود مي سازد ، دنيايي منحصر به فرد و بسته . دور آن را ديواري مي كشد ، ديواري از تنهايي و انزوا . كم كم يك پرده ي سكوت روي ديوار و سپس روي خود آدم را مي پوشاند . خودت مي شوي مشاور رواني خودت .

 

براي زنده بودن و طاقت آوردن فقط يك راه وجود داشت ، فراموش كردن . دست كم فراموش كردن بخشي از نابساماني ها .

 

زندگي را همان طور كه بود قبول كرده بود . نه پشيماني نسبت به ديروز نه ترسي از فردا .

 

درد حس زماني ندارد . اگر چيزي يك وقتي رنج آور بود ، حالا هم هست . فقط به آن عادت مي كني .

 

من به جز شماها و اين زندگي كوچكم ، چيز ديگري نمي خواهم . من به آنچه نمي شناسم و نمي بينم دل نمي بندم .

چه کسی باور می کند رستم /شریفیان

چه کسی باور می کند رستم

 

روح انگیز شریفیان

 

انتشارات مروارید

دختر داستان دختری است که چند اسم دارد پرتو شیرین شورا شوریده و هر اسم داستانی دارد . پدر او داروساز است و آنها نزدیک خاله ها و پدربزرگ و مادربزرگ مادری اش زندگی می کنند . رستم پسر بچه فقیر و دهاتی است که در خانه پدربزرگ کار می کند و شورا با او هم بازی است و احساس عمیقی بین آنها جریان دارد تا اینکه شورا عاشق جهان می شود با او ازدواج می کند و از ایران می رود .... اکنون شورا زن میان سالی است در قطار در کنار جهان و در حال مروری شوریدگی و عاشقی اش نسبت به جهان نسبت به وطن نسبت به عشق ....

فوق العاده زیبا بود واقعا دوستش داشتم لحنش شدیدا شاعرانه و زیبا بود و خیلی خیلی زیاد منو تحت تاثیر قرار داد و این برام بزرگ ترین حسن داستان بود . در عین حال طرزر بیان روانی داشت و چنین داستانی را مبتذل نکرده بود مایه های بزرگی از درد از دست دادن را از روان شناسی را دورن خودش داشت . خیلی به دلم نشست .

این کتاب برنده جایزه بهترین کتاب اول جایزه ادبی گلشیری شده و بد نیست بگیم خانم شریفیان تحصیلاتشون در زمینه روان شناسی هست و کتاب هایی در اون زمینه هم دارند .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

بزرگترها هیچ گاه نمی دانند چه چیزی برای بچه ها مهم و حیاتی است ، مخصوصا بچه هایی که نه پدر داشته باشند نه مادر .

 

یک مرد می تواند بی آن که عقیده ای در موردی ابراز کند ، تو را از کاری که در پیش داری منصرف کند .

 

سخت ترین نوع زندگی ، زندگی در ظاهر چنان آراسته ای است که حتی خودت هم ندانی از چه چیز می توانی ناراضی باشی .

 

با مرور زمان آدم جراتش را از دست می دهد . آن کسی که روزی خدا را بنده نبود دیگر خودش را هم نمی شناسد . بدتر از همه این است که طوری به این چشم پوشی عادت می کنی که خودت هم نمی فهمی چطور در دام افتاده ای . یک روز چشم باز می کنیم و می بینیم برای هر چیزی دیر شده .

 

اعتماد مانند سلامتی است از دست که رفت دیگر به زحمت باز می گردد .

 

دردناک تر این که مجبوری به زندگی ادامه دهی در حالی که می دانی هیچ چیز مطلقا هیچ چیز تو را پای بند نمی کند .

 

رفتن آدم ها چه قدر سخت است . تا آخرین لحظه هم باور نمی کنی که داری از دستشان می دهی .

 

دیدن ناتوانی کسی که روزی برایمان مثل قهرمان بود ، دردناک ترین حادثه زندگی است .

 

نمی توانم درک کنم که چطور انسان زمانی کسی را بیشتر از جانش دوست داشته باشد و نتواند بدون او زندگی و خوشبختی را باور کند . بعد روزی به زحمت بتواند آن همه شیفتگی را به یاد بیاورد .  

با چشمان شرمگين /بن جلون

با چشمان شرمگين

 

طاهر بن جلون

اسدا.. امرايي

 

انتشارات مرواريد

كتاب در مورد دختركي مراكشي است كه پدرش در فرانسه كارگري مي كند و در اثر قتل پسرش تصميم مي گيرد همسرش و دخترش را از ده به فرانسه ببرد . كتاب شرح زندگي دختر است دختري كه بين خاطرات كودكي و زندگي جديد فرانسوي هويت خود را گم كرده ، دختري كه شرم و سر به زيري را نمي شناسد و گستاخ است ، دختري كه قبيله اش باور دارد در كف دست راست او نقشه گنجي وجود دارد ....
نام كتاب از شعر عاشقانه اي از ساموئل كالريج است كه در آن دلداده اي در مقابل معشوق از شرم سر به زير انداخته .

كتاب تقريبا قشنگي بود ولي نه زياد براي من بالاتر از متوسط بود . يك كم كليت ماجرا و اين كه دختري مراكشي در فرانسه بزرگ بشه به خصوص سبك اول كتاب منو ياد بيابان لوكلزيو مي انداخت ولي خوب بعدش اصلا اين حس را نخواهيد داشت . دختر داستان يك جورايي رويايي و تخيل گراست و داستان چون از ديدگاه اونه هميشه خط مستقيم نداره گاهي درگير شخصيت هاي ذهني دختر مي شيد گاهي درگير خواب هاش و گاهي درگير پرش هاي زمانيش كه من اين قسمت ها را دوست نداشتم يعني به نظرم اگه قراره شخصيت هاي ذهني دختر وارد داستان بشن پس بايد اون قدر با قوت و گرما بيان كه منم باهاشون ارتباط برقرار كنم به نظر شخصي من اين گريزها كم جون بود و مبهم يعني تا مي يومدي ابهامشو رفع كني ارتباط را از دست مي دادي . البته فكر نكنيد كتاب سختيه ها روند راحت دستتون مي ياد . .ولي اسمش خيلي عاشقانه و لطيفه .

اين كتاب برنده جايزه گنكور شده . آقاي بن جلون از نويسندگان مراكشي ساكن فرانسه هستند .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

هيچ وقت سر در نياورده ام چرا خواب عده اي را راحت در مي يابد و بقيه را در انتظار تا پاسي از شب عذاب مي دهد . خودم همه جا خوبم مي برد ، راحت و هر چه قدر بخواهم مي خوابم .

 

رمان به زندگي خيانت مي كند ، زيرا هر كسي مي تواند آن را باز كند و از فصل آخر بخواند و به طرف اول برگردد .

موسيقي يك زندگي /مکین

موسيقي يك زندگي

 

آندره مكين

ساسان تبسمي

 

انتشارات مرواريد

الكسي برگ جوان ساكن مسكو در خانواده اي موسيقي دان به دنيا آمده و به زودي قرار است اولين كنسرت خود را برگزار كرده و با دوستش به نام لرا نيز ازدواج نمايد . الكسي خوشحال و شاداب است ولي چند روز به اين قضيه سرنوشت بازي ديگري را در پيش مي گيرد . پدر و مادر او دچار تصفيه هاي استاليني شده و خودش نيز تحت تعقيب پليس قرار مي گيرد . لرا نيز ظاهرا علاقه اي به يك نحت تعقيب ندارد و ...

داستان در مورد پيانيست هنرمندي است كه شرايط سياسي زمان او را از هنر و خلاقيتش دور مي كند و دست هاي هنرمندش را به سوي اسلحه سوق مي دهد ...

بد نبود كتاب متوسطي بود كه به دلم هم ننشست البته موضوع جالبي داره و روان هم هست ولي خوب در كل سبك آقاي مكين چيزي نيست كه به دل من بشينه و جذبم كنه . سبك خاصيه نه خيلي كلاسيك روايت مي كنه داستان را نه سبكش اون گرماي مورد نظر منو داره .

جالبه بدونيد اقاي مكين هر چه تلاش مي كرد هيچ ناشر فرانوسي حاضر به نشر كتاب هاش نمي شد و نهايتا مجبور شد كه اين طور عنوان كنه كه در حقيقت داره كتاب هاي روسي را به فرانسه ترجمه مي كنه تا نوشته هاش وارد بازار بشه . اون به خودش لقب نويسنده منحوس را داده . و نكته ديگه اينه كه ايشون دكتراي ادبيات فرانسه از دانشگاه مسكو داره .

چوب به دست هاي ورزيل /ساعدی

چوب به دست هاي ورزيل

 

غلامحسين ساعدي

 

انتشارات مرواريد

اين بار سراغ يكي از نمايش نامه هاي معروف آقاي ساعدي اومدم . چوب به دست هاي ورزيل نمايشي كه به روستايي اشاره دارد كه گرازها به مزارعش حمله كرده اند و دهاتي ها در پي يافتن راه حل مشكل هستند . پس از بحث و گفت و گوي زياد استخدام چند شكارچي به نظر محتمل ترين راه مي رسد .

خيلي قشنگ بود . هم ساده و روان پيش مي رفت هم خيلي جالب تمام مي شد و موضوعي كه توي ذهنش بود را با چهارچوب خيلي خلاقانه اي تركيب كرده بود . نمايش نامه خلاق و حرفه اي . واقعا به دلمن نشست . حتي با همه سادگي و نمايش نامه بودن هم شخصيت ها را خيلي خوب و كامل دراورده بود .

اين نمايش نامه با هنرمندي آقايان كشاورز ، انتظامي ، دولت آبادي ، نصيريان و مشايخي اجرا شده . و خوبه بدونيد آقاي ساعدي نمايش نامه هاشو با اسم گوهر مراد چاپ مي كرده .

 

قسمت زيبايي از كتاب

بعضي ها اين جورين ... وقتي يه نيش مي خورن ... فكر مي كنن اگه ديگرونم نيش بخورن ، درد اونا كمتر مي شه .

ترس و نکبت رایش سوم /برشت

ترس و نکبت رایش سوم

 

برتولت برشت

شریف لنکرانی

 

انتشارات مروراید

این کتاب شامل 24 نمایش نامه تک پرده ای کوتاه می باشد که هر کدام قسمتی از سختی و خفقان دوران نازی ها را به تصویر کشیده است . پدر و مادری که به فرزند کوچکشان اعتمادی ندارند و نمی توانند جلوی او حرف بزنند ، زن و شوهری که یکی آریایی و دیگری یهودی است و ناچار به متارکه هستند ، قاضی دادگاه که نمی داند باید چه حکمی بکند تا مورد پسند حکومت باشد زنی که اجازه عزاداری برای برادرش را ندارد ، حرف و اشارات کوتاهی که باعث نابودی زندگی افراد می شود و ...

واقعا سخته دورانی که هم توی شرایط شدیدا سخت اقتصادی باشه و هم اون قدر خفقان باشه که نتونی حرفت را بزنی و همه اش مجبور به تظهار باشی . واقعا اروپا دوران خیلی سختی را پشت سر گذاشته و نهایتا تونسته به این ثبات و آرامش برسه .خیلی خوشم اومد به نظرم نمایش نامه های کوتاه پشت سر هم و نشون دادن 24 اپیزود از صحنه های ترس و وحشت و خفقان خیلی جالب و متنوع بود .

برتولت برشت این داستان ها را در زمان مهاجرتش نوشته و جالبه بدونید برشت از خانواده ثروتمندی بوده ولی به سبک زندگی هنرمندها و ولگردها علاقه بیشتری داشته .

 

قسمت زیبایی از کتاب

من هیچ وقت شک نمی برم . شک تقریبا مثل اطمینان است . آن وقت باید عمل کرد .

يك بخشش /موریسون

يك بخشش

 

توني موريسون

علي قادري

 

انتشارات مرواريد

فلورنس دختر بچه سياهي است كه عاشق كفش است . ارباب او به مردي بدهكار است و تصميم مي گيرد كه به جاي بدهي ، چندتا از برده هايش را به او بدهد . مرد فلورنس و مادرش را مي خواهد ولي مارد مي گويد كه پسر كوچكش هنوز سرخوار است و بهتر است تنها فلورنس را به مرد بفروشند و بدين ترتيب فلونرس ناراحت از بي مهري مادر به مزرعه جديد مي رود جايي كه در كنار ارباب هايي مهربان زندگي مي كند و عاشق يك اهنگر مي شود .

كتاب قشنگي بود من خوشم اومد . شيوه بيانش جالب و قوي بود . راوي ها خيلي به موقع و با زيركي عوض مي شدند . موضوع را الكي كش نداده بود و مفهوم زيبايي را هم توي خودش داشت .

قبلا چنيدن كتاب از خانم توني موريسون معرفي كردم . اينم اخرين كتابشون هست . در حقيقت اين كتاب در زمان انتخابات رياست جمهوري امريكا منتشر شد ، خيلي صدا كرد و توني موريسون حمايت شديدي از اوباما كرد .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

من كمي از آزادي مي ترسم . آيا واقعا اين احساس يك فرد آزاد است ؟اگر اين چنين است من آن را دوست ندارم . من نمي خواهم آزاد از تو باشم ، چرا كه فقط با تو زنده ام .

 

ما هرگز نمي توانيم جهان را تغيير دهيم و اين جهان است كه ما را تغيير مي دهد .

هزار و یک شب /محفوظ

هزار و یک شب

 

نجیب محفوظ

عبدالرضا هوشنگ مهدوی

 

انتشارات مروارید

داستان هزار و یک شب را که گمونم بیشترمون شنیدیم شهریاری که دختران را به کام مرگ می فرسته و شهرزاد دختری که با افسون قصه گویی او را در بند عشق فرو می برد و در پایان هزار و یکمین شب همسر سلطان می شود . این کتاب به نوعی دنباله همون داستان هست بعد از ازدواج شهریار و شهرزاد . اتفاقات عجیبی در شهر می افتد و اجنه و پری ها به شهر می آیند تا قتل هایی انجام دهند ، افسون هایی بکننند و ...

به نظر من کتاب ضعیفی بود و خوشم نیومد البته دلیل اصلیش این بود که من کلا بدم می یاد کسی در ادامه یا جواب کتاب کس دیگه بیاد کتاب بنویسه به نظرم تقلید هست و از همون اول ذهنم را از داستان منحرف می کنه . بعد هم کتاب در برابر هزار و یک شب و غنای اون اثر چیزی برای ارائه کردن نداشت . نمی دونم شاید اگه همین داستان را بدون اشاره به اون شخصیت ها می نوشت شاید بهتر بود . در ضمن راوی کتاب هم مثل بیشتر کارای آقای محفوظ همون دانای کل هست .

اسم شخصیت اصلی داستان های هزار و یک شب شهرزاد هست شاید هیچ وقت دقت زیادی نکرده باشید ولی معنی این اسم می شه شهری:دی کسی که توی شهر به دنیا اومده و اسم پسر معادلش هم هست شهرداد .

جالبه بدونید آقای محفوظ از نظر عقیدتی آدم جالبی هست . یک بار هم کتابی می نویسه که شدیدا عقاید غیر مذهبیش را توی اون بروز می ده و به همین جهت مذهبیون متعصب شب بهش حمله می کنند و مورد اصابت چاقو قرار می گیره .

 

قسمت زیبایی از کتاب

آنچه در زندگی شگفت آورتر از هر چیز است ، خود زندگی است .

تابستان پیش از تاریکی /لسینگ

تابستان پیش از تاریکی

 

دوریس می لسینگ

الهه مرعشی

 

انتشارات مروارید

کیت مادر چهار بچه و همسر پزشکی موفق است . کیت نمونه ای از مادر و همسری فداکار است . زنی که خانه دار و باسلیقه است ، خوب لباس می پوشد ، مدیریت خانه را بر عهده دارد و .... روزی کیت به این موضوع دقت می کند که اختیار زندگی اش در دستش نبوده  و مسیر او را دیگران کنترل کرده اند اینکه همیشه به شوهر و فرزندانش سرویس دهی کرده و از زندگی اجتماعی و فعال خود غافل شده ، ... همان روز و همزمان با فرا رسیدن تابستان فرصت یک کار به عنوان مترجم برای او مهیا می شود و بدینت ترتیب کیت راهی شناخت خویشتن بدون مرزها و غالبهای قبلی می شود ...

دوستش نداشتم . موضوع کتاب خیلی جالبه به دغدغه های فکری یک زن میان سال خانه دار می پردازه و فکر کنم اینها دغدغه هایی باشه که برای هر خانمی پیش بیاد موضوع حرف نداره بکر و تازه ست و خیلی اجتماعی دیدگاه روان شناسیش هم خوبه ولی واقعا بدون جذابیت بود و سخت خوان یعنی من که با بی علاقگی تمام 50 صفحه اول را خوندم و بعد از اون هم اگه جالب شد دیگه اون قدر علاقه من ته کشیده بود که توجه زیادی به کتاب نکنم و فقط بخونم تا ببینم آخر قصه چی می شه . دو تا کتاب قبلی خانم لسینگ گرم و جذاب بودند شاید مشکل از مترجم هست !

در مورد خانم لسینگ خوبه بدونید که پدرش توی جنگ جهانی اول یک پاش را از دست می ده بعد در بانک شاهی کار گیر می یاره و در کرمانشاه مستقر می شه . خانم لسینگ هم تا 5 سالگی اونجا بوده و بعد به آفریقا می ره . خیلی هم زود ترک تحصیل می کنه و پرستار بچه می شه . ولی بعد به رمان نویسی روی می یاره . اون یازدهمین زنی هست که جایزه نوبل گرفته و آکادمی نوبل هنگام اهدای این جایزه به وی درباره او گفته است" لسینگ حماسه‌سرای تجربه زنانه است."

  

قسمت های زیبایی از کتاب

کار عبثی است که آدم شدت آسیب و بحران های ناشی از حوادث شخصی را با رویدادهای عمومی و سراسری مقایسه کند .

 

حتی به رغم درد و رنج فراوانی که می کشیم ، باز هم به اندازه ی کافی نمی توانیم تجربه ی لازم را کسب کنیم و هر چه بیشتر می آموزیم ، بیشتر به نادانی خود پی می بریم ....

خفاش شب /گلشیری

خفاش شب

 

سیامک گلشیری

 

انتشارات مروارید

خفاش شب را که در دهه 70 مسئله باب روز بود و زنها و دختران رو توی تهران مورد آزار و اذیت قرار می داد یادتونه ؟ این کتاب با الهام از همون ماجرا نوشته شده . قاسم مسافرکشی است که همراه با همدست خود مراد ، زنها را سوار ماشین کرده و بعد از آزار و اذیت آنها را به قتل می رساند .

کتاب خوبی نبود ولی خوندش هم خالی از لطف نیست . از کتاب های سیامک گلشیری زیاد معرفی کردم و این کتابش هم سال جاری وارد بازار شده و گفتم سراغ این کتاب هم برم . سیامک گلشیری اصولا توی مایه جنایی و دلهره و ... داستان می نویسه و خوب کلا سبک جنایی سبکی نیست که داستان های ادبی قوی از توش در بیاد ولی در حد خودش به نظر من خوب ادبیات را وارد این مقوله کرده و کتابش را از عامیانه به سوی ادبی بودن سوق داده بسیار هم روان نوشته شده و کتاب شدید خوشخوانی هست ولی هیچ گونه بررسی ریشه ای در کتاب صورت نگرفته اصلا مایه روان شناسی یا جماعه شناختی نداره یک اشاره کوچیک به کودکی قاسم و بعد سه صحنه از جنایاتش که تازه در دو تا از صحنه ها ما شاهدیم که زن ها را سوار می کنن و بلافاصله می کشن و آزاری در کار نیست ادین دیگه یکمی قضیه را عجیب می کنه نمی شه که .

این روزها زیاد اخبار این مدلی از جنایت و تجاوز خوندم احساس بدی دارم بعضی ها چه قدر پست و کثیفن و راحت با زندگی و سرنوشت بقیه حتی فرزندانشون بازی می کنند .

 

قسمت زیبایی از کتاب

آدم ها را این روزها نمی شه از ظاهرشون شناخت . آدم یه چیزی فکر می کنه ، ولی بعد می بینه یه چیز دیگه از آب در می یاد .

تجاوز قانونی /آبه

تجاوز قانونی

 

کوبو آبه

علی قادری

 

انتشارات مروراید

بله هم چنان دارم به خواندن از نویسنده هایی که قبلا هم می شناختمشون ادامه می دم ! از آقای گوبو آبه پیش از این رمان زن در ریگ روان را معرفی کردم که خیلی زیباست . تجاوز قانونی مجموعه داستان کوتاه از این نویسنده ژاپنی هست .

سگ : در مورد مردی که با زنی ازدواج نموده که سگی عجیب غریب دارد . قشنگ بود
تجواز قانونی : روزی یک خانواده وارد خانه مردی می شوند و دیگر زندگی او را ترک نمی کنند . آنها می گویند بنا بر دموکراسی رای با اکثریت است و رای آنها بر ماندن در آن خانه است . خیلی قشنگ بود و عمیق
جنایت آقای اس کارما : مردی که صبح بیدار شده و نام خود را فراموش کرده . بسیار زیبا بود
مرگ نامربوط : مرد وقتی از کار باز می گردد با جسد ناشناسی در خانه اش مواجه می شود . آخرش را خوب جمع نکرده بود
فرستاده ویژه : یک مریخی که به دیدار یک پرفسور آمده . خوب بود بد نبود
سرباز خیالی : یکی از سربازان در سرما فرار کرده و احتمال ورود او به دهکده وجود دارد . خوشم نیومد

در کل کتاب قشنگ و دل نشنیه من که دوستش داشتم . اتفاقات داستاناش عجیب غریب و دور از ذهن و یک جور اتفاقی هست  توی مایه های پست مدرن . کوبو آبه به کافکای ژاپن شهرت داره و علاوه بر نویسندگی ، کارگردانی هم می کنه . حتما پیش نهاد می کنم که آثارش را مطالعه کنید .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

می دونی رمز موفقیت ما سگ ها در چیه ؟ " توانایی در ابراز احساسات و تشکر و قدردانی از کسانی که به ما محبت می کنند . "

 

استفاده از کلمات خشونت آمیز ، یکی از استفاده های نادرست از زبانه . زبان وسیله ارزشمندیه که ما انسان ها را به هم نزدیک می کنه و البته این به شرطیه که انسان ها در کنار هم و در سایه تمدن و دموکراسی زندگی کنند .