پدرم/ پاموک

پدرم

 

اورهان پاموک

بهاره فریس آبادی

 

انتشارات ققنوس

سال نشر : 1396

 اینم یک کتاب دیگه از همون مجموعه کتاب های ققنوس این بار از نویسنده ترکیه ای . قصه ای که پاموک بعد از مرگ پدرش نوشته تکه ای از داستانش در مورد پدرش و سخنرانی نوبلش که اشاره زیادی هم به پدرش و نقش اون توی موفقیتش داره .

قسمت های ساده روان و خوشخوانی هستند شخصا با لذت خوندم ولی نمی شه گفت باب آشنایی خوبی با پاموک هستند و بعد خوندنشون ایده دارید که چه طور می نویسه .

قلعه سفید/ پاموک

قلعه سفید

 

اورهان پاموک

نرگس خامه ای

 

انتشارات یوبان

سال نشر:۱۳۹۴

راوی کتاب مرد نسبتا دانشمندیه که سوار کشتی هست و ترک ها به اونا حمله کرده و مرد را به بردگی می برند و اون در قصر شاه مشغول میشه و بعد به خواجه مرد دانشمند دیگه ای می فروشنش شباهت ظاهری این دو بسیار زیاده و ....

اینم یکی دیگه از کتاب های جدید پاموک که می خواستم حتما بخونمش چون هم توی کتاب نقدهاش بهش اشارات زیادی داشت هم تنها کتاب کم حجمی بود که ازش می دیدم . زیاد دوست نداشتم حالت نوشتنش خسته کننده و خشکه اخر داستانم که معلومه فقط تحلیلای روانی وسطش جالبه.

رنگ های دیگر/ پاموک

 

رنگ های دیگر

 

اورهان پاموک

علیرضا سلیمانی

 

انتشارات اختران

سال نشر : 1394

یکی دیگه از کتاب هایی که جدیدا از آقای پاموک چاپ شده رمان نیست مجموعه ای از نقدها و نوشته های ایشون هست. یک تعدادی در مورد خودش عقایدش خانواده اش یک تعداد راجع به نویسنده ها و کتاب های دیگه تعدادی راجع به کتاب های خودش و تعدادی هم نقد اجتماعی سیاسی هست .

کتاب بدی نیست بعضی جاهاش مطابق سلیقه من نبود اما برخی قسمت هاشم خوشم می یومد و با اشتیاق می خوندم در مجموع کتاب متوسطیه یک مقدار پرحجم هست طبق معمول و ممکنه حوصله آدم سر بره اما مطالب مفیدی هم داره بد نیست کنار یک کتاب دیگه خونده بشه و به مرور .این کتاب اولین کتاب پاموک بعد از بردن جایزه نوبل هست .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

من برای این که حال خوش داشته باشم باید دوز روزانه ی ادبیات را مصرف کنم . در این مورد هیچ فرقی با بیماری که هر روز باید یک قاشق دارو مصرف کند ندارم .

 

به راهم ادامه دادم . می خواستم آنچه را دیده ام فراموش کنم. اما هیچ وقت ، هیچ وقت آن را از یاد نبردم.

 

جلدهای تاثیرگذار مثل گذرگاهی هستند که به شکل جادویی ما را از دنیای معمولی که در آن زندگی می کنیم بیرون می برند و وارد دنیای کتاب می کنند .

شوری در سر/ پاموک

شوری در سر

 

اورهان پاموک

عین له غریب

 

انتشارات چشمه

سال نشر:1395

شوری در سر داستان مولود بزافروش هست . پسرکی دهاتی که درسش خوبه و بعد طبق روش معمول روستاشون با پدرش به شهر می یاد درس می خونه دست فروشی می کنه و علاقه شدیدی به فروش بزا نوعی نوشیدنی سنتی ترکی در شب ها داره . اون عاشق می شه با خواهر کسی که عاشقش شده ازدواج می کنه بچه دار می شه و دوران های مختلف ترکیه را از سر می گذرونه .

کتاب بدی نیست روان نوشته و احتمالا برای خود ترک ها خیلی جذابیت بیشتری داشته باشه چون اومده تمام تغییر و تحولات سیاسی و اجتماعی فرهنگی را توی اون برهه زمانی و تاثیرش بر آدم های طبقه پایین را در خلال داستان نشون داده و خوب برای اون خیلی ملموس تره قضیه . به هر حال برای خواننده غیر ترک هم جذابیت های خاص خودشو داره چون به هر حال شباهت هایی با مهاجرت های روستا به شهر خودمونم داره من هم چنان مشکل اصلیم با این نویسنده حجم بالای کتابهاش هست که اذیتم می کنه .

پاموک اصولا در مورد قشر مرفه ترکیه داستان می نویسه و بعد که خیلی روی این موضوع بهش گیر دادن این بار قشر سطح پایین اقتصادی را مد نظر قرار داده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

صمیمیت کاملا با صداقت متفاوت است می شد در اوج صمیمیت صادق نبود یا برعکس این که در عین حال هم صادق باشی هم صمیمی از همه چیز سخت تر است.

 

اونایی که همه چیز رو مسخره می کنن هیچ وقت واقعا عاشق نمی شن، هیچ وقت هم واقعا به خدا ایمان نمی آرن.می دونین چرا؟ برای این که مغرورن. در حالی که عاشق شدن درست مثل ایمان به خدا یه حس الاهیه که وقتی پاگیرشد همه جیز از ذهنت پاک می شه الا دختری که عاشقشی.

 

مولود در طول روز ده ها بار مدرکش را از کیفش بیرون کشید و با دقت نگاهش کرد تا سر شر با افتخار تمام تقدیم پدرش کند.

پدرش با دیدن ندرک فارغ التحصیلی مولود گفت: حالا با این مدرک می تونی پلیس شی یا دربون اداره ی دولتی.

موزه ی معصومیت/ پاموک

 

موزه ی معصومیت

 

اورهان پاموک

مریم طباطبائیها

 

انتشارات پوینده

کمال پسر پولداری هست که قراره با سیبل دختر ثروت مند و خانواده دار دیگه ای ازدواج کنه اونو عمیقا عاشق همند و در پی برگزاری جشن مفصلی برای نامزدیشون اما در همین زمان کمال به صورت اتفاقی با افسون یکی از اقوام قدیمیشون که دختر فقیر و زیبایی هست ملاقات می کنه به چشم معشوقه ای بهش نگاه می کنه که خوب می شه تا قبل نامزدی نگهش داره اما روند داستان کلا سمت و سوی دیگه ای به خودش می گیره .

یک داستان عشقی و در کنار اون نشون دادن یک سری فراز و نشیب های فرهنگی ترکیه در طول زمان . کتاب نسبتا خوبیه و کشش داره فصل بندی هاش هم جالب و زیباست اما طبق معمول یک مقداری زیادی کشش داده . و خوب راستش من عکس العملا و حالت های روحی افراد داستان را اصلا متوجه نمی شم برام ملموس و زیبا نیست کاراشون و در حقیقت بیشتر از همون قلم نویسنده استفاده کردم . نکته جالب دیگه هم اینکه خود پاموک یک موزه بر اساس این کتاب راه انداخته .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

عشق برایش یعنی دادن همه چیز در راه کسی که از صمیم قلب دوستش داری . پذیرفتن همه چیز .

 

به نظرم هر انسان عاقلی می دونه که زندگی چیز زیباییه و هدف هم خوشبختیه و صد در صد شاد بودن . اما نمی دونم چرا فقط احمق ها شاد هستند .

 

زن ها بیشتر از هر کس دیگه ای عشق را درک می کنند .

 

هر کسی هر چی که می خواد بگه . تو زندگی مهم ترین چیز شاد بودنه .

جودت بیک و پسران/ پاموک

 جودت بیک و پسران

 

اورهان پاموک

ارسلان فصیحی

 

انتشارات نیکا

جودت بیک پسرک یتیمی بوده که شم تجاری خوبی داشته خیلی برای کارش وقت گذاشته و الان به تاجر پولداری تبدیل شده و قراره با نیگان دختر یک پاشا ازدواج کنه . برادر دیگه اش یک انقلابی هست که مدتی اروپا بوده الانم وضع بدی داره و در حال مرگه . کتاب سه فصل هست قسمت اول مربوط به زندگی جودت بیک افکار و اعتقداتشه قسمت دوم در مورد رفیق پسر کوچیک جودت بیک و قسمت سوم در مورد احمد پسر رفیق .

یک جورایی تم کلی کار کلاسیک هست که می یاد و سه نسل از یک خانواده را مرور می کنه اما قسمت جالب و متفاوتش با این نمونه از کارها اینه تا ته همه چیزو تعریف نمی کنه مثلا می یاد یک برهه از زندگی جودت بیک را می گه و بعد فصل بعدی شروع شده و یک بیست سی سالی از اون موقع گذشته این حالتش برای من خیلی جالب بود یک جور دید کلی بی ارزشی بعضی چیزا را خیلی قشنگ نشون می داد مثلا تو درگیر مشکلات شخصیت اصلی می شدی درگیر جر و بحثا و تفکراتش و بعد یک دفعه می دیدی سی سال گذشته زندگی پیش رفته و اصلا خیلی هم اون جرو و بحثا اون اختلافا مهم نبوده می شده جور دیگه نیگا کرد اصلا توی کل زندگی این چیزا چه مفهومی داره این حالتش منو جذب کرد اما خیلی طولانی بود و یه جورایی حوصله سر بر می شد به خصوص که خوب یک عنصر مهم تغییرات اجتماعی ترکیه برای سه نسل محسوب می شد که برای من ملموس نبود یعنی چی در کل کتاب متوسطی بود برام .

این کتاب اولین کار آقای پاموک بوده و برای چاپش اونو وارد یک رقابت دست نوشته های چاپ نشده می کنه که بنرده می شه و جایزه اش هم چاپ اثر توسط یک ناشر معتبر بوده . این کتاب در سال 1979 جایزه رمان نویسی انتشارات ملیت و جایزه رمان‌نویسی اورهان کمال در سال 1983 و جایزه فرانسوی کشف اروپا در سال 1991 را به خود اختصاص داد.

.           ن : خوب اومدم سراغ تازه های نشر و می خاوم یک مدتی کتابای جدید را معرفی کنم اولین انتخاب هم از اقای پاموک بود .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

یه کم منعطف باش . این دیدگاه یا همه چیز یا هیچ چیزو عوض کن . بفهم که زندگی همه ش یعنی تفاهم های کوچک و جزئی.

 

برای پیشرفت تو کار دولتی داشتن دوست و رفیق و آشنا بیشتر از سعی و کوشش و هوش نقش نداشته باشه ، کم تر نداره...

 

ازدواج نمی کنی چون اگه ازدواج بکنی دیگه حق نداری ازدواج دیگران رو ساده و زشت و عادی و سطحی بدونی .

خانه ی سکوت/ پاموک

خانه ی سکوت 

اورهان پاموک

مریم طباطبائیها 

انتشارات پوینده

داستان در مورد یک خانواده است مادربزرگی که در خانه قدیمی تنها زندگی می کنه به همراه کوتوله ای به نام رجب که در حقیقت فرزند نامشروع همسرش هست و الان سه تا نوه اش به دیدنش اومدن نیلگون فاروق و متین . پیرزن دایم به گذشته برمیگرده خاطرات خودش شوهرش و فرزندش را مرور می کنه نوه ها توی تفکرات خودشون غرقن و ...

نسبتا قشنگ بود ترسیم و چارچوبش خوب بوده یک فرمت خوبی برای سرنوشت خانواده شخصیتاشون و خط سیرشون در نظر گرفته که به نظرم قوی طراحی کرده اما یک جورایی گرم و جذاب نبود که مثلا تو رو شیفته خودش بکنه البته بگم اصلا چیز سنگین و ناخوانایی نیست ها فقط دلچسب نیست .

امسال بازم توی تازه های نشر از پاموک معرفی کرده بود اینم یکی دیگه . ظاهرا این روزا توجه به ترجمه کتاباش زیاد شده .

قسمت های زیبایی از کتاب

بخون فاطیما ، خوندن بهترین چیزه ، بخون و یادبگیر .

تو دنیا هیچ چیز جدیدی وجود نداره .

کتاب سیاه / پاموک

کتاب سیاه

 

ارهان پاموک

عین له غریب

 

انتشارات زاوش

غالب همراه با خانواده پدری در یک ساختمان زندگی می کنند جلال پسر عموی او روزنامه نگار معروفی است و رویا خواهر ناتنی جلال هم بازی غالب . داستان در زمانی شروع می شود که غالب و رویا ازدواج کرده اند و یک روز به صورت ناگهانی رویا خانه را ترک می کنه و یک چند خط بیشتر هم نمی نویسه . غالب در به در دنبال اون هست و معتقده هر جا رفته با جلال با هم هستند .  فصل های کتاب یکی در میون مقالات جلال و جست و جوهای غالب هست .

بد نبود برای من کتاب متوسطی بود کتاب داستان محوری نیست بیشتر روی جملات و مفاهیم پیش می ره یعنی نبودن رویا دلیلش هیچ وقت معلوم نیست و مثلا جست و جوهای غالب هم حالت داستانی نداره بیشتر مفهومیه همین طور مقالات جلال . از اون چیزایی که با کنایه و اشاره هزارتا مفهوم می گه . خوب من اولش دوسش داشتم اما با توجه به سلیقه شخصی من چنین مدل کتاب هایی کشش 650 صفحه را ندارند دوسشون دارم با لذت می خونم اما نهایت تا 200 صفحه بعد دیگه ادامه دار شدنش دلمو می زنه و جذابیتی نداره .

باید بگم از روی این کتاب فیلمی هم با عنوان چهره پنهان ساخته شده که درجشنواره های داخلی ترکیه نقدهای خوبی هم داشته .

از اوهان پاموک هم قبلا هم سه تا کتاب دیگه معرفی کردم کلا ارتباط زیادی من باهاش برقرار نمی کنم .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

وقتی کوچه باغ کسی شروع کرد به پژمردن و چروکیدن اون وقته که برا هر برگ سبز طرف حاضره جونش رو هم بده که آدمیزاد تا از دست نده قدرش را نمی دونه .

 

هیچ وقت فراموش نکن ، اونایی که نمی فهمن برا تو و روزنامه ت باارزش ترن تا اونایی که می فهمن .

 

بعضی چیزا رو موقتا و برا چند روز فراموش می کنیم اما بعضی چیزا رو جوری فراموش می کنیم که دیگه حتی خود این فراموش کردنه هم یادمون می ره .

 

چشم های گریان یک مرد چرا این قدر ما را مضطرب می کن ؟ بله ، چشم های گریان یک زن هم هیچ خوشحال کننده نیست و اگر یک کم صمیمی و اهل دل هم باشیم که از دیدنش حسابی دچار ترحم و دلسوزی می شویم اما اگر موضوع چشم های گریان یک مرد باشد قضیه کاملا فرق می کند برای این که اهل دل باشیم یا نه از دیدنش دچار بیچارگی می شویم و درماندگی ، انگار دنیا به آخر می رسد و علاجی هم ندارد ، مثل عزیزی که به مرض لاعلاجی گرفتار باشد و دم مرگ .

استانبول/ پاموک

استانبول

 

اورحان پاموک

شهلا طهماسبی

 

انتشارات نیلوفر

از آقای پاموک هم چند تا کتاب معرفی کردم . کتاب جدیدی که دیدم داستان نیست بلکه در مورد کودکی ، زندگی ایشون و شهر استانبول است . ایشون توی استانبول به دنیا اومده بزرگ شده همون جا هم زندگی می کنه و عاشق این شهره . از خاطرات بچگیش و گوشه گوشه های این شهر تعریف کرده توی این کتاب . از دعواهای پدر و مادرش  ، بازی های خودش و برادرش ، خانواده پولدارش ، گوشه و کنارهای استانبول و البته چیزهای دیگری هم از گذشته و تاریخ استانبول در وسط بحث هاش می اوره .

بد نیست هیجان آن چنانی نداره نه خیلی حالا به بزرگ شدنش و رازهای خانوادگی پرداخته نه خیلی از جاذبه های استانبول گفته بلکه واقعیت کلی شهر را توضیح داده . خیلی معمولیه و البته تا حدودی حجیم .

پ.ن : خیلی دیر به دیر دارم کتاب معرفی کنم راستش شرایط جسمانی مناسبی ندارم اصلا . برام دعا کنید ممنون . دعا کنید زودتر حالت جسمانیم بهتر بشه و در نتیجه از این کسالت هم بیرون بیام .

نام من سرخ /پاموک

نام من سرخ

 

اورهان پاموک

عین له غریب

 

انتشارات چشمه

پادشاه عثمانی تصمیم داره کتابی را به دوک ونیز هدیه کنه و تصمیم گرفته این کتاب نقاشی هاش به سبک نقاشی غربی ها باشه . اون نقاشی معروف به شوهرعمه را مسئول این کار می کنه و شوهر عمه هم 4 تا از  نقاشای بزرگ دربار را برای این کار انتخاب می کنه . کتاب کلا بر محور نقاشی می گرده و می بینیم که در اون زمان نقاشی توی کشورهای اسلامی فقط با سبک های قدیمی شبیه به مینیاتور رواج داشته و غیر از اون را یعنی مواردی مثل پرسپکتیو یا پرتره را مخالف دین اسلام می دونستند و می گفتن اگه چیزی را مثل خودش بکشی انگار داری بت درست می کنی و به بت پرستی روی می اری خلاصه همین حرف و حدیث ها و اختلافات سبب قتل یکی از نقاش ها و شوهر عمه می شه و در داستان روند پیدا کردن قاتل پیگیری می شه . در کنار اینکه کارا نیز کسی هست که مسئول نوشتن متن کتاب را بر عهده داره و از 12 سال پیش سرگردان عشق دختر شوهرعمه یعنی شکوره بوده .

خیلی قشنگ بود هم اطلاعاتی که در باب نقاشی و جایگاهش در دربار و اعتقادات مختلف مربوط با اون می ده فوق العاده زیبا و دل نشین هست هم متنش بسیار بسیار استادانه وروان نوشته شده هم اینکه خیلی زیاد به نقاشان و کتاب های ایرانی مثل شاهنامه یا بهزاد اشاره داره تنها مشکلش طولانی بودنشه ببینید کتاب ماجرا محور نیست یعنی اتفاق خاصی توی کتاب نمی افته فقط با نوشته های زیبا و عقاید مختلف داریم در بیشتر اوقات دست و پنجه نرم می کنیم به نظرم برای چنین داستان بی حادثه ای 700 صفحه خیلی زیاده ولی با این حال خیلی زیباست . مطالبی که راجع به کوری نقاش ها می گفت را که خیلی دوست داشتم.راستی اینم بگم از اون کتاب هایی هست که هر فصل توسط یک نفر  روایت می شه و البته گاهی این راوی یک نقاشی یا یه سگ یا حتی یه قطره  رنگ هست .

پاموک در مورد کشتار ارامنه و کردهای عراق نظرات خودش را داشت که زیاد موافق میل سایر ترک ها نبود و در ضمن از کسایی بود که مخالف قتل سلمان رشدی هم بود . ورهان پاموک، جایزه ادبی صلح، جایزه ادبی تاثیر گذارترین صد فرد سال جهان، باهوش ترین صد مرد سال جهان و جایزه ادبی نوبل سال 2006 را به خود اختصاص داده است.

 دوباره دارم می رم تو فاز معرفی کتاب از نویسنده هایی که قبلا بهشون پرداختم .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

آدم بعد از مرگش می فهمه که پول تو زندگی هیچ ارزشی نداره ؟ اینا همه اش شعار بوده ، آدم حتی بعد از مرگش هم خوب می فهمه که پول تو زندگی چه قدر ارزش داره .

 

تا تو دلتون چهره ی عزیزی را داشته باشین هنوز دنیا مال شماست .

 

فکر می کردم اگه دو نفر همیشه به هم راست بگن ، یعنی عین حقیقت رو بگن ، باید خیلی صمیمی باشن ولی الان می دیدم که برای حفظ صمیمیت انگار مجبوری بعضی جاها دروغ هم بگی .  

زندگی نو /پاموک

زندگی نو

 

اورهان پاموک

ارسلان فصیحی

 

انتشارات ققنوس

پسرکی دانشجو روزی کتابی را در دست دختری می بیند و بدون فکر قبلی بعد از دیدن آن کتاب در یک کتاب فروشی دست به خرید آن می زند . کتاب بسیار عجیب است تمام ذهنیات قبلی پسر را به هم می ریزد و او را شیفته ی یک دنیای نو می کند دنیای نویی که در کتاب از آن حرف زده شده . پسر نزد آن دختر که جانان نام دارد می رود و عاشق او می شود هر چند جانان خود عاشق محمد است که قبل از او کتاب را خوانده . آنها حاضرند برای کشف دنیای کتاب به هر کجا بروند ...

من خوشم نیومد باهاش ارتباطی برقرار نمی کرد یک جورایی یخ بود یعنی حداقل توی من اهمیتی ایجاد نمی کرد که چی قراره بشه و اینکه اشتیاقی باشه تا عمیق تر بخونم و معنویات کتاب را بیشتر درک کنم . در مجموع باهاش رابطه برقرار نکردم .کتاب پیش نهاد بچه های وبلاگ بود راستیاش البته انگار این کتاب هم جز نوشته های خیلی مطرحش نیست حتما سعی می کنم در روزهای بعد یکی از کتاب های بهترش را هم گیر بیارم و بخونم هر چند فعلا چیزی در دسترسم نیست .

پاموک نویسنده اهل ترکیه است که موفق به گرفتن جایزه نوبل شده . توی خانواده خیلی پولداری به دنیا اومده اول معماری می خونده بعد به سمت روزنامه نگاری می ره و البته هیچ وقت در عمل روزنامه نگار نمی شه . توی دانشگاه کلمبیا استاد دانشگاست .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

وه چه زیبا بوده است نگریستن عاشق بر معشوق خفته اش .

 

عشق حسرت در آغوش گرفتن کسی ، حسرت یک جا بودن با اوست . آرزوی در آغوش گرفتن او . فراموش کردن همه ی دنیاست .

 

جوان که هستی زندگی زیباست .