مادر عشق و دیگر هیچ/میرصادقی

مادر عشق و دیگر هیچ

 

جمال میرصادقی

 

انتشارات قطره

سال نشر : 1393

مجددا تکرار بازم یک پسر که قراره معلم شه تو دانشگاه با یک دختر پولدار دوست می شه باز بابای دختر مانع هست باز بابای پسره قصابه به بچه می گه جای درس خوندن بیا توی بازار یعنی همون چهارچوب و مصالح را یک مقدار باهاش بازی می کنه و با یک کوچولو تغییر توی یک کتاب دیگه من اصلا خوشم نیومد جدا ناامید شدم .

خوب اینم یک معرفی مفصل از کارهای آقای میرصادقی و دیگه ببنیدیم پرونده شون را . امیدوارم علاقه مند به مطالعه کتاب هاشون شده باشید .

رهایی/میرصادقی

رهایی

 

جمال میرصادقی

 

انتشارات اشاره

سال نشر : 1392

یک پسری که تو دانشگاه با دختری آشنا می شه بازم دختر چشم رنگی پولدار و باز به دختره نمی رسه و باز معلم می شه و باز با رژیم درگیره و یک سری دوستاش می رن خارج و همون قصه ها باز

من اصلا خوشم نیومد کلا با آقای صادقی انگار نمی تونم رابطه برقرار کنم.

آقای میرصادقی تالیفات زیادی در باب داستان نویسی دارند کلاس های داستان نویسی برگزار می کنند افرادی مانند منیرو روانی پور و فریبا وفی از شاگردانشون بودند و معتقده استعداد فقط 5 درصده کاره و در حقیقت داستان نویسی فنی هست که باید یاد بگیرید .

دختری با ریسمان نقره ای/میرصادقی

دختری با ریسمان نقره ای

 

جمال میرصادقی

 

انتشارات اشاره

سال نشر : 1386

پسری آرزو داره نقاش بشه آخرشم می شه چه قدرم مشهور بعد عاشق یک دختر پولدار هست باباش نمی ذاره مزدوج شن و پسره لج می کنه و می چسبه به نقاشی و توی کارگاهش با یک دختر دیگه آشنا می شه و .....

خیلی بد بود کپ قبلی بودها باز همون مسائل تو دانشگاه با یک دختر آشنا می شه پسره اون قدرم خیال ازدواج نداره ول پدر دخترم تیر آخرو می زنه و پسرم مشغول کار نقاشی هست همونا را توی یک قالب دیگه باز نوشته یعنی دست از سر انقلابم که برداشته همون داستان را بدون انقلاب . بعدم نمی فهمم یعنی چی مادره این قدر روشن فکره هر چی بقیه می گن نقاشی بده می گه نه عزیزم هر چی دوست داری بخون دنبال دلت باش بعد گله می کنه چرا ازدواج نمی کنی فلانی عروس اورده همش خانومی می کنه دست به سیاه سفید نمی زنه خودش . چند چنده نویسنده با خودش از کدوم برهه حرف می زنه ؟

آقای میرصادقی دو فرزند به نام های مانی و نازنین دارند که ظاهرا هیچ کدوم هم در ایران حضور ندارند.

بادها خبر از تغییر فصل می دهند/میرصادقی

بادها خبر از تغییر فصل می دهند

 

جمال میرصادقی

 

انتشارات شباهنگ

سال نشر : 1363

خوب فکر کنم یک دفعه خیلی جلو رفتم بهتره برگردم عقب و یکی دو تا از رمان های قدیمی ترشون را هم معرفی کنم .

این کتاب هم در زمان انقلاب هست پسری که درس می خونه و پدر قصابش ارزو داره به جایی برسه اما یکی از حکومتی ها با پدرش تصادف می کنه ناکارش می کنه و پسر درس و مدرسه را ول می کنه و توی مغازه درس زندگی یاد می گیره درگیر انقلاب هست و مردم از اقشار مختلف توی اون برهه زندگیشون و مشکلاتشون .

اصلا خوشم نیومد خسته شدم بس که همه اش قالبی هست و همون فضای انقلاب همون هفد همون حرف. خیلی تکراری

 

قسمت های زیبایی از کتاب

مردم بیچاره همیشه همین جور فکر می کنن و همه کاسه کوزه ها را سر قسمت و سرنوشت خودشون می شکنن .

 

فصلی که اومده هیچ چیزش تازه نیست . پرنده نمی خواد فکر کنه همه چیز داره دوباره تکرار می شه . دلش می خواد باز هم چیزهای تازه و هرگز ندیده ببینه .

دو چراغ آبی روشن/میرصادقی

دو چراغ آبی روشن

 

جمال میرصادقی

 

انتشارات اشاره

سال نشر : 1392

مهرداد در دانشگاه با باهره چشم آبی آشنا می شوند مهرداد می خواهد از ایران برود اما پدر تاجر باهره نمی گذارد تنها دخترش از آنها دور شود در این بین مهرداد با دایی باهره یعنی بهادر نیز که شدید درگیر مبارزه با رژیم شاه است مراوده دارد . روزگار باهره و مهرداد را جدا می کند و داستان عشق و انقلاب را داریم .

بد نبود تکه های احساسیش و یک سری واکنشاشون قشنگ بود اما هم زیادی دیگه موضوع داستاناشون هی انقلابه هم من درکی نداشتم چرا مثلا مهرداد باز پابند باهره بود و حالا اون نامه مثلا چه چیز خاصی بود و ....

آقای میرصادقی اعتقاد دارند نویسنده های بزرگ آینده ایران حتما از بین زنان خواهند بود . خیلی نظراتشون خوبه کلا

 

قسمت های زیبایی از کتاب

فکرها، موج پشت موج است که می آید و می رود . فکری، فکر دیگری را می شوید و می برد، باز می رود و با شدتی بیشتر می آید و ذهنش را پر می کند.

 

ابراهیم خواسته بود پسرش را برای خدایش قربانی کند ، از خود گذشته بود . اگر مردان از جان گذشته نبودند ، بشر هنوز توی غارها زندگی می کرد.

 

این مملکت تا نفت داره درست نمی شه . گفت نفت هم نداشته باشه درست نمی شه مگه افغانستان که نفت نداره کارش درسته؟

 

چه رویایی بود روزهایی که در کنار تو بودم و با تو بودن و بی تو نبودن و همیشه جدا از تو نبودن ... نه باور کن من هیچ وقت خودم را از تو جدا ندیده ام و از تو و خاطره های تو جدا نشده ام .

آتش از آتش/میرصادقی

آتش از آتش

 

جمال میرصادقی

 

انتشارات مهناز

سال نشر : 1370

چند نفر دوست هستند که یکی از اونها را به جرم پخش اعلامیه علیه رژیم شاه گرفتند و به قتل رسوندند حالا دوستای دیگه هم تحت مراقبت هستند و با هم صحبت می کنند بحث می کنند حق چیه دروغ چیه آخر کار رژیم به کجا می رسه آخر و عاقبت چنین رژیم هایی چی هست و چه طور با بقیه تا می کنند و نابود می شوند . این تیپی دیگه .

یک مقدار این موضوعات و داستان ها تکراریه و من شخصا خسته می شم از خوندنشون بارها خوندیم و چیز جدید نداریم ولی خوب یک نکته جالب داره پیروز شدن عقیده ای که فکرشم نمی کنن پیروز بشه . با این حال من خیلی دوست نداشتم کتاب را.

به هر حال بعد داستان کوتاه و نمایش نامه وقتشه با رمان هاشونم آشنا بشیم .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

خیال می کنه وقتی دو نفر همدیگه رو خواستن دیگه کار تمومه غافل از اینکه تازه اول گرفتاریه .

 

باید به فکر بچه هامون باشیم . می دونی من بچه هامو خیلی وقته فرستادم . راستش دلم نمی خواد که دیگه برگردن اینجا و بیفتن تو این تاس لغزون .

 

دیکتاتور مثل یه آدم یغوریه که قرص و محکم جلوتو واساده اما پشت سرش یک پرتگاهه . فقط باید خودتو بهش بسونی و تکونی بهش بدی . اون وقت می بینی چه طور از اون بالا سرنگون می شه تو پرتگاه .

 

آدم تا امتحان به خودش پس نداده نمی داند که چه قدر حقیر است .

چه کسی دنبال آقای هنرور می رود/میرصادقی

چه کسی دنبال آقای هنرور می رود

 

جمال میرصادقی

 

انتشارات قطره

سال نشر : 1393

پدر خانواده دوستی دارد که اکنون نویسنده مشهوری شده و دلشان می خواهد او را به خانه دعوا کنند و ...

خیلی پیش پا افتاده و ساده بود خیلی خیلی ابتدایی من اصلا خوشم نیومد

خوب تعداد نسبتا خوبی از داستان کوتاه های آقای صادقی را معرفی کردم و خوبه حالا با نمایش نامه ای از ایشونم آشنا بشیم .

سپیده دمان/میرصادقی

سپیده دمان

 

جمال میرصادقی

 

انتشارات  نیلوفر

سال نشر : 1394

آقای میرصادقی سه تا مجموعه داستان کوتاه داشتند به نام مسافرهای شب ، چشم های من خسته و شب های تماشا و گل زرد که این کتاب ها مجموعا 30 تا داستان کوتاه داشتند خودشون یکی از قصه ها را حذف می کنند و بقیه را کنار هم برای چاپ می فرستن که ارشاد 5 تا داستان دیگه را حذف می کنه و 4 تا داستان را هم تغییراتی می ده که از نظر آقای میرصادقی زیاده بوده و زیر بار نمی رن و نهایت 20 داستان باقی می مونه که پس از معطلی های زیاد چاپ می شه . حالا من اومدم به جای خوندن سپیده دمان داستان های اون سه کتاب را آوردم و خوب سپیده دمان هم 20 تا از همین قصه هاست :

مسافرهای شب شامل :
برف ها ، سگ ها ، کلاغ ها : پدر خانواده همسر جدیدی گرفته .
بابا : مردی که زنش به او خیانت می کرد .
آن شب که برف می بارید : شاگرد سر خانه .
مرد : پسر از روی پشت بام پنهانی زن ها را تماشا می کند .
خاله : زنی که برای همه کار می کرد .
مسافرهای شب : جواد به زن قول داده با او ازدواج می کند تا از این راه خلاص شود .
دری رو به دیوار: زنی که همسرش فوت کرده و خاله همسرش مریض است .
شب خاموش بود : زنی مجروح بیرون خانه طلبه تنها .
آفتاب عالمتاب : مرد برای ماموریت رفته .
دیوار: دیوار بین دو خانه ریخته و بچه ها راحت باهم بازی می کنند .
آمد و شد : مسافران در جاده خراب شدن ماشین و ...
شاهزاده خانم سبز چشم : رویاهای پسر محتضر

چشم های من خسته شامل :
گرد و خاک : رابطه دختر و قصاب .
این برف برف لعنتی : شاگرد قصاب و جمع کردن طلب ها .
شاخه های شکسته : دزد در نیمه شب
کوچه ای به نام بهشت رویان : پیرمرد بعد از زلزله به شهر به دنبال دختر و دامادش آمده .
مرثیه : مردی که برای ترک به بیمارستان آمده .
بازپسین سنگر : پیرمرد تنها گوشه مریض خانه .
چهارمی : زن پا به ماه .
کوچه : پسر بچه نباید به کوچه برود تا اخلاقش خراب نشود .
زن نیم برهنه آینه : دختر برای اولین بار است که وارد کارهای روسپیگری شده .
چشم های من خسته : پسری که معتاد شد .

شب های تماشا و گل زرد شامل :
از پشت پرده های مه : دختر ایرانی تنها در لندن .
فاجعه : دعوای پدرها و پسرها .
باران : عشق نافرجام .
جویبار : یاد گذشته زندگی مفهوم آن .
ته کوچه های خلوت : پسری که دختری را در کوچه اذیت کرده است .
ماه چراغ صحرا : زنی که فرزندش مرده .
شب شبی تاریک : مرد معتاد .
شب های تماشا و گل زرد : رابطه زن با مرد هنرپیشه .

قصه های زیاد فضاهای متفاوت اتفاقات مختلف . قشنگ ساده و صمیمی ان اما یک جورایی فضاش دوره از الان خیلی ملموس نیست فضاها و اتفاقات ، ید نیست هر چند کمی قدیمیه . به هر حال چون مجموعه کاملیه نسبتا می تونه شناخت خوبی هم از ایشون بده . اینو بگم آقای میرصادقی از نویسنده های تهرانی کشورمون هستند.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

حس می کرد او را دوست دارد ، بی اندازه دوست دارد ، از هر چیزی که توی دنیا بود ، از خودش هم بیشتر او را دوست داشت.

 

با زن ها سر و کار داشتن مثل راه رفتن روی یخه ، پای آدم که لیز خورد معلوم نیست با کجاش بیاد زمین .

هراس/میرصادقی

هراس

 

جمال میرصادقی

 

انتشارات آگاه

سال نشر : 1371

هراس : ماهی های آکواریوم در مطب دکتر .
در آغاز : زن و مرد و آشنایی آنها .
تاپ تاپ : ناراحتی های مرد خانه از اتفاقات اداره .
سوختن : صحبت ها در صف نانوایی
پرواز درناها : دو دوست به دیدن زن هنرپیشه تنها رفته اند .
مرخصی : مرد از مرخصی ای که گرفته ناراضی است و زن هم دائم دستور می دهد .
دیگه مثل تختی نمی آد : پدیده جدید کشتی و رقابت با قهرمان قبلی .
باختم باختی بردند : دو دوست که اکنون یکی مرده و دیگری به یادش است .
خرچسونه : جمع شدن دوستان قدیم دور هم دوستانی که زمانی سیاسی بودند .

کتاب بدی نیست داستان های متنوعی داره ماجرا محوره اما در عین حال روی روحیات و نثرش هم کار کرده ساده و روانه ولی نسبتا خوبه . کتاب متوسطیه در کل .

چیز دیگه ای که در مورد اقای صادقی می تونم بگم اینه که مشاغل مختلفی را امتحان کردند از کارگری و کار در سازمان اسناد ملی ایران گرفته تا استادی دانشگاه .

پشه ها/میرصادقی

پشه ها

 

جمال میرصادقی

 

انتشارات نیما

سال نشر : 1367

پشه ها : حمله پشه ها به شهر
اتاق رو به رو : خانه ای که ظلم در آن فراوان است و عادت کرده ایم .
اشاره : درون کامیون و نوع دوستی 
در میدان : پیرمرد همگام سایر انقلابیون .
پهلوان : جهان پهلوان تختی و مردمی بودنش .
قتل نفس : مردی که همزادش را یافت 
میله ها : جوان های انقلاب در آسایشگاه 
رتیل : ساواکی ها در نقش هندوانه فروش
داشتم فریاد می زدم : انقلاب و مرد هز همه جا بی خبر 
سید کاظم چه خبر ؟: پیرمردی که در زمان انقلاب هنوز باور نکرده رژیم عوض خواهد شد 
مثل یک پرنده غریب : زندگی مرد مبلرز.

یک مجموعه داستان دیگه از آقای میرصادقی و خوبه بدونید ایشون از نویسنده هایی هستند که رشته تحصیلیشون هم ادبیات بوده. داستان ها کاملا حال و هوای انقلاب را داره برای همین شاید برای ما خیلی ملموس نباشه فضا همه اش فضای اون زمانه یه چند تاش استعاره ای هست که خیلی استعاره هاش تابلوس من چندان دوست نداشتم .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

عادت پایه زندگی است .

 

تاریخ جامعه بشری از وقتی آغاز می شود که دیگر انسان گرگ انسان نباشد ، انسان به وسیله انسان استثمار نشود .

دوالپا/ میرصادقی

دوالپا

 

جمال میرصادقی

 

انتشارات تیر

سال نشر : 1356

دوالپا : حیوان جدیدی که دنبال افراد می رود و آنها را تحت نفوذ می گیرد .
به تماشای شکوفه ها : توهین به مدیر کل و بد شدن حالش .
لحظه ی اسیری : مرد منظره های وحشتناکی می بیند و به همسرش حمله می کند .
ابرها : دعوت شدگان به محضر خدایان .
آواز: صدایی که بهتر شده اواز زیبا .
مراجعان : حجوم افراد به اداره و ترس رئیس و گل های باغچه آقای وثاقی .
نجاتی : مردی که قرار است با عمل تغییر کند .
جشن تولد : تولد فرزند آقای وثاقی و خواهر و برادر پشت در .
پیراهن آبی : تغییر فکر و ذهن در بیمارستان .

خوب اومدم سراغ آقای میرصادقی واقعا جاشون خالی بود توی لیست و آدم حس خوبی نداره بگه شناختی ازشون ندارم چیزی نخوندم .

شخصیت اصلی تمام داستان ها مردی به نام آقای وثاقی هست . داستان ها هم فضاهای متفاوتی دارند بعضی ها خیلی نمادین هستند بعضی ها ساده ترن بعضی ها خیلی حالت تخیلی می گیرن وارد فضای جذابی شدن خصوصا به سال نشر که نگاه کنیم و یادمون بیاد این تیپ موضوعات هنوزم جدیده ولی راستش نحوه نوشتنش مورد پسند من نبود خیلی به دلم نمی نشست بعضیاش یک جوری خیلی واضح بود و تو ذوق می زد مثل پیراهن آبی . در مجموع من کتاب را دوست نداشتم .

شرط بندی روی اسب مسابقه/خورشیدفر

شرط بندی روی اسب مسابقه

 

امیرحسین خورشیدفر

 

انتشارات ثالث

سال نشر : 1396

قیقاج :اصول نوشتن داستان .
داستان شاپور :شاپور که در هر جمع متفاوت و لژ نشین بود.
پرخور ، خسیس :ترس از معروفیت به خساست یا پرخوری .
آدم عوضی :مردی که مرموز و بدجنس است .
امتیازها :جلو افتادن از یکدیگر برای کسب امتیاز.
آشغال جمع کن ها : مبل دست دوم .
جهل فروشنده : فروشنده اشتباه نکردن
دوست داشتن نازنین عدد : دوست داشتن دختری به نام نازنین 
خانم کوچولوی صبری : قرار با یک دختر و ...
وضوح : کم شدن بینایی
انتخاب های اتفاقی : در آزمایشگاه ..
صبح قبل از شروع کار : آبدارچی چاق جدید
حشرات اهلی : حشره ای در ماشین که پیدا نمی شود .
پیک نیک در چالوس : دوست شفیق مرد با دختری آشنا شده
پولدار فامیل : وقتی کسی در فامیل پولدار می شود .
دژاوو : زندگی و مهمانی های زن و شوهر هنرمند 
راجو : پسری که در دانشکده هنر به فکر تجارت بود 
شرط بندی روی اسب مسابقه : اسب های مسابقه پسر چاق کلاس نقاشی 

یک مجموعه داستان که شخصیت شاپور یه پسر هنرمند باهوش توشون مشترکه . به نظرم خیلی متفاوت از کار قبلیشون بود خیلی زیاد کتاب بدی نیست معمولیه اما من کتاب قبلی را بیشتر دوست داشتم . فضاها هم اکثرا هنری هستند .

در مورد خود آقای خورشید فر باید بگم نویسنده و روزنامه نگار تهرانی هستند که رشته تحصیلیشون طراحی صنعتی هست . ایشون کارشون را از ادبیات کودک و نوجوان آغاز کردند و در زمینه ترجمه هم فعال هستند .

زندگی مطابق خواسته تو پیش می رود/خورشیدفر

زندگی مطابق خواسته تو پیش می رود

 

امیرحسین خورشیدفر

 

انتشارات مرکز

سال نشر : 1385

رنگ های گرم : پسر و مادر تنها و روزمرگی هایشان .

فراموشی : فراموشی مادر مریضی اش بازگشت خواهر از کانادا

روح : مرگ برادر اظهار روح و حرف های گلرخ با او

همسایه :جا ماندن کلید و سر زدن به همسایه

خارق العاده :معلم تنها و کارهای روزمره زندگی

یک تکه ابر واقعی : حرف های خواهر و برادر

زندگی مطابق خواسته تو پیش می رود : دختر نوجوان نزد عمویش آمده .

دوقلوها : دو برادر نزد مادر در منزل جدیدش .

علفزارهای آسمانی : بارداری و مهمانی 

عشق آقا جنود : رفتن شکوفه به کتاب فروشی و عشق .

یک مجموعه داستان کوتاه قشنگ هستن امروزی خانوادگی اما یک مقدار فضاهاشون شبیه همه خواهر ها برادرها زن های در حال سیگار کشیدن تنهایی ها تصورات تنهایی مرگ ها ..... من نحوه نوشتن و قلمش را دوست داشتم اما یک مقداری تکراری می شه در مجموع بد نیست من تقریبا خوشم اومد . در ضمن داستان همسایه به عنوان داستان برگزیده جایزه ادبی هدایت انتخاب شده .

خوب اینم کتاب معروفی که سال ها قبل چاپ شد بارها تجدید چاپ شد و تونست جوایز گلشیری ،روزی روزگاری ، مهرگان و گام اول را مال خودش بکنه  .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

همیشه کنجکاوی به آدم جرات می دهد .

 

دخترها وقتی ساکتند از وقتی گریه می کنند بیشتر ناراحتند .

وقتی سموم بر تن یک ساق می وزید/حمزوی

وقتی سموم بر تن یک ساق می وزید

 

خسرو حمزوی

 

انتشارات روشنگران و مطالعات زنان

سال نشر : 1371

مانی پس از سال ها به نزد ایل و خاندانش بازگشته مادربزرگی که به نوعی رییس قبیله است اموالی که در دست اوست موقفه سنت خاندان و وکالت عجیب و غریب و آن و نوه ها و نتیجه هایی درگیر با داستان ها دروغ ها و در پی دست یافتن به سهم خود .

کتاب قشنگیه قلمش و فضاسازیش عالیه یعنی پر جملات قشنگ که اگه یادداشت نکردم تنها دلیلش شلوغی های دم عید بود فضاشم رئال هست اما با یک سری خیال پردازی قشنگ شده به نظرم باید معروف تر این حرف ها می شد اما راستش هی ردپایی از قصه ها فضاهای داستانای دیگه رو روش حس می کنید که ضعف اصلیشه .

اینم آخرین کتابی که از آقای حمزوی معرفی می کنم و دیگه همین جا پرونده معرفیشون را می بندم . امیدوارم آثارشون را بخونید و لذت ببرید .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

آدم وقتی کسی را که سال ها دوست داره نمی بینه وقتی اونو می بینه انگار سال ها پیش خودش را می بینه . خودش در آن آدم دست نخورده مونده پیر نشده زیر و رو نشده همان است که بوده .

 

آدم تو این دنیا همه چیز را می تونه درست کنه ولی آدم را کاری نمی تونه بکنه .

 

آدمیزاد هر چه دارد تصدق سر همین هراس و عشق و یاس و امید و غم و غصه اش است .

به رنگ برگ های سپیدار/حمزوی

به رنگ برگ های سپیدار

 

خسرو حمزوی

 

انتشارات روشنگران و مطالعات زنان

سال نشر : 1386

به رنگ برگ های سپیدار : مرد پسر لالی را به خانه آورده تا بچه شان باشد.

آواک : پرنده مریض .

سایه در آینه :هنرپیشه نزد نویسنده آمده و معتقد است کتاب باید عوض شود .

خوشم می یاد فرمت کارهاشون شبیه به همه سه تا چارتا داستان بلند با حال و هوای قدیم توی یک مجموعه داستان به دل من نشست قشنگ بود . کلا کاراشون را دوست دارم . اگه کار کلاسیک دوست دارین کتاب مقبولیه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

ما در دنیایی زندگی می کنیم که همهچیزش راست و ریس نیست . هر گوشه ی زندگی ما ممکنه همراه با گنگی های زیادی باشه- چیزهایی که نتونیم ازشون سر دربیاریم .

 

گاهی زندگی آدم ها قرینه ی هم می شه و اون وقته که آدم می خواد با آگاهی خودش - خودش را از این قرینه دردناک ویران کننده رها کنه .

آسیابان سور/ حمزوی

آسیابان سور

 

خسرو حمزوی

 

انتشارات افق

سال نشر : 1382

آسیابان سور: غریبه ای که با طلا به سور امده

شمشاد پیر:پیردخترهای در خانه آمده و یاد روزگاران گذشته

خرابات:دختری در بیابان معشوقه عطا

یک نکته جالب توی کتابای آقای حمزوی اینه که اصلا از بعد سادگی و باصفایی به مردم روستا و ایل نگاه نمی کنه بلکه بیشتر بدجنس می دونه اونا را که به نظرم جالبه نو هست . چون همه جا خوب و بد داره بالاخره. من اینشو دوست داشتم . یک مقدار حال و هوا و زمان داستان های قدیمیه ولی موضوعاتش جالبه چیزی نیست که زیاد تکرار شده باشه در مجموع به دل من نشست .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

غریبه ها جز نکبت چیزی برای ما نمی آورند آدم های دل به نشاطی هستند که راه می افتند دوره ببینند دنیا چه خبر است . شکمشان سیر است . دیدن بی نوایی ما سرگرمی شان است .

 

آدم وقتی دلش گرفته روز و شب برایش نمی گذرد .

 

فقر بدتر از خوره است همه ی بزرگی و بزرگواری آدم را می خورد.

شهری که زیر درختان سدر مرد/ حمزوی

شهری که زیر درختان سدر مرد

 

خسرو حمزوی

 

انتشارات رو شنگران و مطالعات زنان

سال نشر :  1379

کیان دیار خود را ترک کرده و به سمت معلمی به سالیان اومده دهاتی کویری خشک و مرموز جریر مردی است که بیمار و ناهوشیار در بستر است اما سایه او بر تمامی مردم سالیان هست و حکم مراد و رئیس را دارد . افراد مختلف روابط در هم تنیده و پیچیده بشیر فرزند بزرگ که حقیقت را مطابق میل خود می بیند نشیر پسر دیوانه شده میناب دختر کور وی سمندر دختر جادوگرش نرگس دختر خوانده پر هواخواه و ....داستان یک قوم یک ایل تنیده در هم ......

داستان موضوعش هدفش جدید نیست من را شدید یاد قصه های دیگه ای می اندازه ولی جدا خوب نوشته شده پرداخته شده موضوعات مختلف همه دونه دونه و با دقت پیش می روند قلم بسیار عالی من خودم کتاب را دوست داشتم و به نظرم اثر قابل توجهی هست .هر چند آخرش ا خیلی نمی پسندم.

این کتاب مهم ترین کتاب ایشون هست که برنده جایزه منتقدان مطبوعات شد و نامزد دریافت جایزه مهرگان هم بود.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

وقتی یک چیزی درست ضد چیز دیگس معمولن همونه در لباس دیگه !

 

امید به معجزه ، معجزه هم به وجود میاره..

 

فایده ی حقیقتی که زندگی آدم را این جور به هم بریزد و تلخ کند چیست .

 

گاهی وضع جوری است که آدم نمی تواند به چیزی که دنبالش بوده و جست و جو کرده برسد. ناگزیر باید راهش را عوض کند یا اگر مطلوبش را منطقی ندید ترکش کند . چیز دیگری را جست و جو کند .

خش خش تن برهنه تاک/ حمزوی

خش خش تن برهنه تاک

 

خسرو حمزوی

 

انتشارات افق

سال نشر : 1381

پاشا: مرد در حین سفر در دشت ارژن عاشق اسبی می شود که معروف است به سوارکشی .

سفر:مردی نزد پسر آمده و نامه ای سفارشی از سوی پدرش دارد .

خش خش تن برهنه ی تاک :زن عاشق مرد عقرب گیر شده .

پناه : مرد در شرف ازدواج و تشخیص بیماری روانی

 

داستان کوتاه های خیلی بلند که اون قدر هم منو شیفته خودش نمی کنه مثلا من نه اون عشق آتشین ناگهانی به اسب را می فهمم نه اسب سواری کسی که تا به حال سوارکاری نکرده و نه اون بدجنسی خان برای عذاب مرد را . ولی خوب موضوعات تکراری نیست این نقطه قوتیه برای خودش .

آقای حمزوی از نویسندگانی هستند که رشته تحصیلیشون اقتصاد بوده در حقیقت .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

ممکنه گاهی آدم بدون این که خودش بدونه یک چیزهایی در وجودش باشهع که باعث بشه آدم یکهو شیفته ی یک چیزی یا یک کسی بشه اون وقت فکر کنه که اون چیز یا اون کس رو قبلا هم دیده می شناخته .

 

آدمیزاد چون موجود راست و ریسی نیست هیچ چیزی هم بی دنگ و فنگ به دلش نمی نشیند هر چیزی رسم و رسومی پیدا می کند که زندگی آدم بدون آنها طبل تو خالی می شود . برای همین ما سنت ها را حفظ می کنیم .

پشت سرت را نگاه نکن/ باقری

پشت سرت را نگاه نکن

 

فارس باقری

 

انتشارات  نیلوفر

سال نشر : 1386

خانه: روح همسر در خانه .

یکی از ماهی ها نیست : زن در حال جمع کردن وسایلش .

شنا در زمستان: روز قبل از اعزام .

دوزخ: کتابی که تازه چاپ شده .

ببین چه بارانی می آید: مردی که نمی داند کیست .

دلم می خواد بمیرم: جنگ پسر پدر 

خرچنگ: تنها خرچنگ مرد تنها .

خرس های قطبی: مرد و براردر همسرش در جبهه .

برادر کجایی: برادری که در جنگ آسیب دید .

.... و ماه: زن در جنوب در بمباران 

بخار در آینه: دانشجوها

بازی: زمان جنگ و عشق پدر بزرگ مادر بزرگ 

مجموعه داستان که اینم حال و هوای جنگش زیاده با یک قلم خیلی روان زیبا یک مقدار رمانتیک خوشم می یاد زیاد مستقیم نمی گه اما خیلی هم نمی پیچونه مطلب را . من خوشم اومد ازش .

آقای باقری هم نویسنده و هم کارگردان هست . واقعا اطلاعات بیشتری ندارم که در موردشون بگم .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

امیر و آزیتا روی یخ های دریاچه سر می خورند . مدام از یک طرف به طرف دیگر می روند . انگار برف ندیده باشند . کاش می شد صدای خنده هایشان را صبری هم بشنود . زمستان با همین چیزهایش قشنگ است .

 

همیشه چیزی هست که ما از آن می گریزیم اما اتفاق می افتد .

باغ ملی/اسدی

 

باغ ملی

 

کورش اسدی

 

انتشارات نیماژ

سال نشر : 1395

سان شاین :عشق به دختری با ابروی شکسته

باغ مهتاب :عطری خریده و منتظر لحه دیدار که با پیرمردی برخورد می کند

باغ من :زنی که شب نمی خوابد

باغ سوخته :زن و مرد و مالیخولیا

باغ ملی : بچه ای که حرف نمی زند

ایستگاه فانوس : هزیان های شبانه

جفت : ساکن دره

کوچه بابل :پیرمرد خاک صداهای عجیب

یک مجموعه داستان یه کمی عجیب و نه چندان رئال از اونایی که توی فضاهای ذهنی و همراه یه جور مالیخولیا می گذره با شخصیت های داستانی عجیب گم در فکرها و رویاهای خودشون .البته به نظر من فضای اول و آخر کتاب تفاوت داره اوایل مفهوم تر و رئال تر و واقعی تره ولی بعدش دیگه خیلی ذهنی می شه و سخت تر . قلمش ولی قشنگه در مجموع بد نیست .

این کتاب برنده جایزه گلشیری بوده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

چشمم افتاد به کبریت . رویش نوشته بود کبریت را برگردان . برگرداندم نوشته بود بازش کن . علیمراد داد زد برو بابا تو هم با این خواندنت . کبریت را باز کردم .بیست و یک از این شیرین تر نمی شود . گفت هفت داد علیمراد هفت دل . و تا آمد حرف بزند کبریت را نشانش دادم . هفت شماره ای بود.

 

بدترین کار توی دنیا این است که هر چیزی را تا خود یای خداحافظی کش بدهی .

پوکه باز/اسدی

پوکه باز

 

کورش اسدی

 

انتشارات نیماژ

سال نشر : 1394

منزل خاک :مرد و موش

برزخ :بمب باران ها و ترس

پس از انفجار : باران هوا را بهتر می کند

خواب های جنوبی :برادر دیوانه مروارید

خنجر : سربازهایی که از جنگ می ترسند

گردنبند : نامزدی که از جنگ بازنگشت

باز غروب شد :همسر پیرمرد ترکش کرده

گورستان : نویسنده داستان ناتمام

خویشخانه :بازگشت پس از سال ها

پوکه باز : پوکه یادگاری سال های سربازی و مرد سرگشته .

یک مجموعه داستان که یه جورای غیرمستقیمی حال و هوای جنگم توش زیاده نه مستقیم خود جنگ و چیزهایی که شنیدیم تاثیراتی که بعدش توی زندگی آدم ها داره . مختصر و مفید نوشته شده کتاب بدی نیست برای خود من خیلی هیجان انگیز نیست ولی چیزی هم نداره دل آدم را بزنه . مجموعه بد نیست .

آقای اسدی نویسنده آبادانی کشورمون هستند که مرگشون هم متاسفانه در اثر خودکشی با گاز بود .

 

قسمت زیبایی از کتاب

آدم چهل سال با کسی باشد و بعد بفهمد آن کس را نشناخته و این را وقتی می فهمد که او دیگر نیست .

شهر مصیبت/کوئین

شهر مصیبت

 

الری کوئین

سحر سرخوش

 

انتشارات ویدا

سال نشر : 1393

خوب اینم آخرین کتاب از مجموعه معرفی نویسنده های معرفی شده مون . چندان جدید نیست ولی خوب الری کوئین کلا هیجانه و خوندن کتاباش جدید و قدیم خالی از لطف نیست .

الری کوئین این بار برای نوشتن داستان به شهری اومده و مستاجر رئیس بانک شده مرد ثروت مندی که دختر بزرگش با مردی فرار می کنه بعد طلاق می گیره و از خانواده می بره . دختر دوم با پسر جوانی نامزد می کنه اما روز قبل عروسی پسر می ذاره و فرار می کنه و دختر سوم که خیلی شاد و مهربون و مجرده و ..... الری شهر را دوست داره اما هاله مرموزی دور این خانواده است و نهایتا هم جنایتی رخ می ده ....

یک داستان جنائی دیگه از کوئین بد نبود داستان واقعی و آشکار شدن ماجرا جالب بود و قشنگ اما روند پیش رفت داستان خسته کننده است همین طور پیش می ره بدون اتفاق خاص و هیجان انگیزی و یه جوری حوصله تون سر می ره چون چیز خاصی هم آشکار نمی شه در مجموع بد نیست معمولیه .

 

قسمت زیبایی از کتاب

حتی اگر روزی حقیقت بمیره گذشت زمان می تونه استخوون های اون رو از زیر خاک بیرون بکشه و همه چیز رو فاش کنه .

تراموایی به نام هوس/ویلیامز

تراموایی به نام هوس

 

تنسی ویلیامیز

آراز بارسقیان

 

انتشارات یکشنبه

سال نشر : 1395

بلانش به خانه خواهرش استلا آمده از وضع خانه حالت عامی و وحشیانه استنلی شوهر خواهرش و شرایط زندگی انها شاکی است و حرف از اصالت و کلاس و ... می زنه دوست داره کمی مرموز باشه و استلا مراعاتش را می کنه اما استنلی می خواد اصل حرفای اون دروغاش و .... در بیاره ...

از روی این کتاب فیلم های مختلفی ساخته شده که معروف ترینشون موفق به کسب جایزه بهترین اسکار نقش اول زن و نقش های مکمل زن و مرد و نامزد خیلی از رشته های دیگه شد . خود نمایشنامه هم جایزه پولیتزر را برده . این کتاب برای زمان خودش خیلی نوشته جسور و تازه ای بوده . خوبه بدونید تنسی ویلیامز مثل خیلی از کاراکترهای نوشته هاش در مصرف الکل زیاده روی می کرد و نهایتا هم به همین خاطر فوت کرد .

کتاب جالبیه و ارزش خوندن داره .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

آدم کسی را که دوستش داره نمی تونه وصف کنه

 

اندوه باعث صمیمیت می شه .

نوای اسرارآمیز/اشمیت

نوای اسرارآمیز

 

اریک امانوئل اشمیت

ساناز سهرابی

 

انتشارات افراز

سال نشر : 1395

نویسنده ای که جایزه نوبل هم برده اخیرا کتابی چاپ کرده که حاوی مکاتبات عاشقانه یک زن و مرد هست که تحسین همه منتقدان را به دنبال داشته . این نویسنده آدم جمع گریزی هست و در جزیره ای به تنهایی زندگی می کنه ولی به دلایلی خبرنگاری اونو راضی کرده تا باهاش مصاحبه ای انجام بده و این نمایش شرح دیدار این دو تن و حرف هایی هست که در مورد عشق دوست داشتن و تفاوت های آدم ها رد و بدل می شه .

خیلی زیبا بود موضوع بسیار احساسی عشق و دریچه نگاهی که داشت این نکته جالب که بعضی ها واقعیت افراد و زندگی را دوست ندارن دنبال یک رویا و سمبل برای دوست داشتن هستن انگار از مسئولیت فراری ان خیلی ایده جالب و تاثیرگذاری بود.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

فقط روی کسایی شلیک می کنم که به خونه ام نزدیک می شن ولی وقتی پاشونو تو خونه گذاشتن دیگه مهمون من هستن .

 

درباره ی خدا هم مدت ها قبل از این که واقعا صادقانه در موردش کوچک ترین سوالی از خودتون بکیند خیلی چیزها می شنوید و از اون به بعد وقتی شروع می کنید در باره اش فکر کنید قبلا تحت تاثیر حرف هایی که شنیدید قرار گرفته اید ... ابهتش شما را گرفته ... آدم به خودش می گه اگر واقعا وجود نداشت که مردم این همه قرن درباره اش حرف نمی زدن .

 

شما عشقو دوست ندارین درد عشقو دوست دارین .

 

شما به حضور هلن احتیاجی ندارید غیبتشو می خواید ... نه او هلن واقعی رو و همون طور که هست بلکه هلنی رو که دلتنگشید.

 

احتضارش سه ماه طول کشید . سه ماه واسه مردن زیاده واسه زندگی کم .

 

بهتون میگم در آدم بیماری که در شرف مرگه چی از همه دردآورتره ، اینه که کسی را که دوست دارید خیلی قبل از این که بمیره از دست می دید . می بینید که زیر ملافه هاش کوچک و کوچک تر می شه ، زیر بار دلهره ای که به زبان نمی آره خم می شه می بینید که فشار رازی دست نیافتنی دریچه های قلبشو می بنده چشم هاشو می بینید که در عالمی که حرفی ازش نمی زنه پرسه می زنه .

 

در انبوه شهرها/برشت

در انبوه شهرها

 

برتولت برشت

عبدالرحمن صدریه

نمایش نامه شبیه یک رینگ بوکسه دو مرد که همش می خوان به هم ضربه بزنند حال همدیگه رو بگیرند پاپوش برای همدیگه درست کنند و به حدی قضیه این مبارزه براشون جدی هست که اندوخته مالی و معنوی زندگیشون را هم براش صرف می کنند یعنی حتی از قربانی کردن خانواده و سال های عمرشون نیز نمی گذرند . 

به حالت چاپی نخوندم پی دی افش را توی نت دیدم و گفتم حالا که کتابی از برشت دوست داشتنی دستمه بد نیست این کتاب را هم به موازاتش بخونم و معرفی کنم . مبحثش واقعا جالبه خیلی تفکر برانگیزه واقعا این انتقام ها مبارزه ها تا چه حد ارزش داره و باید جلو رفت . متنشم بد نیست نسبتا خوبه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

آدمی زیاده از حد دوام می آورد این نقص اصلی اوست .

 

مهم نیست که آدم قوی تر باشد بلکه باید زنده تر باشد .

دایره گچی قفقازی/برشت

دایره گچی قفقازی

 

برتولت برشت

مجید امین موید

 

انتشارات اشاره

سال نشر : 1396

نمایشی در مورد گرجستان بعد از شکست از ایران و حمله شورشیان به پایتخت ملکه فراری می شود و ببشتر به فکر لباس های خویش است تا فرزندش اما کنیزک حاضر به ترک بچه کوچک نمی شود و به خاطر این بچه و علی رغم همه مشکلات آواره می گردد و ...

این نمایش نامه اولین بار به صورت تئاتر دانشجویی اجرا شده و خوبه بدونید توی ایرانم روی صحنه رفته . داستان تکراریه شنیدیمش قبلا ولی با این حال مجموعا بد نیست برشت توی قالب نمایش هم قشنگ تصویرش کرده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

من سالمم نان خوری ندارم و هر ماه ده پیاستر حقوق می گیرم و بابت مامور پرداخت بودنم بیست پیاستر هم درآمد دارم . و حالا از ته دل می پرسم حاضری با من ازدواج کنی؟

 

تو نگهبان  آن هایی وگرنه نمی توانستند مردان ما را به جنگ هایی که فقط مربوط به خودشان است بکشانند .

او را که دیدم زیبا شدم/ ارسطویی

او را که دیدم زیبا شدم

 

شیوا ارسطویی

 

انتشارات قطره

سال نشر : 1386

شهرزاد دختری هست که در زمان جنگ مددکار شده دل بسته مجروح بسیار بدحالی به نام ابوطالب است و سال ها بعد همچنان مددیار است و در فکر ماهینی بچه ای که روزی به دنیا خواهد آمد .

کتاب خیلی قدیمیه تازه اصلا به حساب نمی یاد ولی خوب قبلا معرفیشون کردم این کتابم دم دستم بود دیدم بد نیست برای معرفی.گفته بودم خانم ارسطویی خودشونم مددیار بودند زمان جنگ . کتاب خوب نوشته شده عالی نیست موضوع نحوه بیان هیچ کدوم خیلی بدیع و جدید نیست ولی لحنش لطیفه . کتاب متوسطیه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

ماهنی اگر نطفه ات بسته می شد هزار سال شیرت می دادم. آن قدر که با من یکی شوی و من با پدرت و تو با ما ....

 

او نمی دانست که من فقط وقتی زیبا می شوم که او کنارم باشد . تا او را می دیدم زیبا می شدم . بدنم فرمی را می گرفت که او دوست داشت . صورتم برق می زد . چشم هایم یک دفعه می درخشیدند . دهانم شکل دلخواه او را پیدا می کرد . هیچ کدام از این ها دست خودم نبود .

کدام حزب برنده می شود/نسین

کدام حزب برنده می شود

 

عزیز نسین

داوود وفایی

 

انتشارات ققنوس

سال نشر : 1396

کدام حزب برنده می‌شود؟: رقابت بین دو حزب با وعده .
صوری و تشریفاتی: خاله گوهر باید به سربازی برود .
قرار است برای ما مهمان آمریکایی بیاید: قرار است مهمان های آمریکایی بیایند .
این‌ها درد ماست: ماموران برای شنیدن مشکلات مردم آمده اند . 
بچه‌ها را نگریانید: گربستن در سر کلاس های درس .
یک دسته جعفری: استعلام قیمت از اداره .
اونیفرم:مسافرت با قطار .
ساعت‌های شهری: شروع خوشبختی ها .
نازک نارنجی: آدرس افراد مهم .
اولین حرف الفبا: مردی که جدول حل می کرد .
خانه دنج و ساکت: فضای آرام برای نویسندگی .
کفش تنگ: خواستگاری با کفش نو .
پالتوی نماینده مجلس: مرد پس از سال ها یک پالتو می خرد .
گربه چرا گریخت: تاثیر وقایع بر روی هم .
درِ مینی‌بوس: روش های مختلف باز کردن در.
درس اخلاق: اخلاق خوب مقبول است یا نه .
خواب ترسناک: ابرو داری یا واقعیت مملکا .

نسین نویسنده طنز نویس ترکه تا حالا چندین مجموعه داستان کوتاه ازش معرفی کردم و کلا ازش خوشم می یاد . ساده و صمیمی هر چند یک مقدار قدیمی . این کتابشم دوست دارم ولی زیاد پشت سر هم ازش نخونین چون موضوعاتش بسیار شبیه به هم هست و خسته تون می کنه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

سخت ترین و بدترین مرض دنیا همان است که آدم دچارش می شود . من بواسیر داشتم و آن را بدتر از سرطان و وبا می دانستم .

 

معلوم است که آدم وقت خندیدن باید شکم گنده ای برای تکان دادن داشته باشد ؛ وقتی قهقهه می زند طبیعی است که شکمش بالا و پایین برود وگرنه خندیدن به آدم نمی آید .

داماد یخ زده/ اتوود

داماد یخ زده

 

مارگارت اتوود

شیرین احد زاده

 

انتشارات کوله پشتی

سال نشر : 1396

الفین لند: نویسنده داستان های فانتزی در دوران پیری

شبح: دوست پسر همون نویسنده در پیری که البته شاعر معروفی بوده

بانوی سیاه: دختری که رابطه شخصیت داستان اول و دوم را بهم زده 

عجیب الخلقه: دختری که ناگهان تغییر قیافه می دهد .

داماد یخ زده: وسایل عجیب درون انباری

رویای زنیای دندان قرمز: سه دوست مسن و سگ نگهبان

دست بریده دوستت دارد: پسر نویسنده قرار است درآمدش را با دوستان قسمت کند 

بستر سنگی: انتقام از پسری که سال ها قبل زندگی اش را نابود کرده

به آتش کشیدن فسیل ها: حمله به خانه سالمندان .

اتوود که از مورد علاقه های من هست و از دیدن هر ترجمه جدیدی ازش خوشحال می شم و با ذوق سراغ این کتابم رفتم .خوب اولشم خوندم مجموعه ۹ تا افسانه ولی وقتی دیدم سه تای اول مرتبط با هم هستند یه جور همش مناظر بودم بقیه هم به هم گره بخورند و همین جذابیت را برام کم کرد. کتاب خوبیه ولی نه در سطح بقیه داستان های اتوود .

فسه ها / بکت

فسه ها

 

ساموئل بکت

مهدی نوید

 

انتشارات چشمه

سال نشر : 1397

کتاب هشت قسمت هست هر قسمت یک جور نثره خیلی هم حال و هوای قصه های قبلیشو داره یه جور مثل اینکه مثلا انگار این دو صفحه را برای کتاب مالون نوشته ولی بعد پشیمون شده و توی کتاب نذاشته  پس موضوع مشخصی نداره یک چنین ریتمیه فقط 

کلا بکت را متوجه نمی شم اما ناامیدی هم توی کار نیست :دی به هر حال این کتابش هر چند بی موضوعه از آثار قوی اون نیست ولی من دوسش داشتم .