امشب نه شهرزاد/ یعقوبی

امشب نه شهرزاد
حسين يعقوبي
انتشارات مرواريد
از آقاي يعقوبي چندتايي ترجمه معرفي كردم و همچنين كتابي به اسم عاشقانه هاي رمئو و ژوليت بنابرين تصميم گرفتم سراغ كتاب ديگه اي هم از ايشون كه در دسترسم هست برم . اين كتاب در مورد مردي هست كه دو ماه پيش همسر جوونش كه خيلي هم روابط عاشقانه اي داشتن فوت كرده و الان توي شرايط روحي بدي هست و سعي داره تنهاييش را پر كنه بيشتر فيلم مي بينه يا تنهايي يا با دوستاش يا حتي دخترايي كه سعي مي كنه بهشون نزديك بشه . در حقيقت بيشتر مي شه گفت هر فصل يك جور خلاصه و يادآوري از يك فيلمه .
كتاب را دوست داشتم البته من فيلم هاي زيادي نديدم فيلم دوست دارم و بيشتر چيزايي هم كه ديدم خيلي معروف هاست اصلا وارد دنياي فيلم بين هاي حرفه اي و فيلم هاي خاص نشدم اطلاعتم هم خوب نيست اما شايد چون علاقه دارم حس خوبي بهم مي داد خوندنشون .
قسمت هاي زيبايي از كتاب
وقتي درد به اندازه ي كافي درد باشه ، آدم به هر كي اجازه مي ده دكتر باشه .
مي دوني آخر هر عشق ... ته تهش چيه ؟ يا مرگه يا جدايي يا عادت ... يه وقتايي هم نفرت ... خيلي وقتا ... اونا كه عشقشون با مرگ تموم مي شه خوشبختن ، اونا كه عشقشون با جدايي تموم بشه غمگينن ، اونا كه به عادت برسن محتاجن معتادن ... اونايي هم كه عشقشون به نفرت برسه بدبختن ... از هر بيچاره اي بيچاره ترن ... تا حالا فكرشو كردي قراره ما به كدومشون برسيم ؟
اين جوري مي شي گداي محبت و همون جوري كه خودت خوب مي دوني ، هيچ وقت به گدا چيز به درد بخوري نمي دن .
به دست آوردن چيزي كه دوست داري سخت نيست ، مشكل اينه چيزي رو كه به دست آوردي بازم بتوني دوست داشته باشي .
دوام يه زندگي زناشويي فقط بستگي داره كه طرف چه قدر آمادگي شو داشته باشه كه بتونه با روزمرگي بسازه...
توي اين وبلاگ مي خوام خلاصه كتاب هايي را كه مي خونم بنويسم و همچنين قسمت هاي زيبايي از اون ها را ، تا هم براي خودم بمونه هم اگه كسي دلش خواست استفاده كنه