کتیبه و ایوب/مجابی

کتیبه و ایوب

 

جواد مجابی

 

انتشارات کاروان

سال نشر : 1384

غروب و شكوفه هاي هلو:گربه یک چشم .
گلابتون در پائيز:مرد جدیدی که به روستا آمد .
وقتي كه آلنوش دختر خوشگلي بود: دختر ارمنی زیبا .
كهنه چين كاووسيه:مرد کهنه چین و جن ها و ....
روز اول تنهايي: نویسنده پشت پنجره
اعتراف به زندگي در طبقه پنجم: نویسنده و شخصیت های داستانش.
گرسنگي پرهاي مرغان را بي رنگ مي كند: نقاشی که تلاش کرد زنده بماند و نماند...
مسافران برهنه: مسافرتی در قطار .
خطي روشن ميان دو تاريكي: پرسه زنی در نیمه شب .
ناخوانا بر سنگ سفيد:  پیدا کردن عتیقه
در آسودگي خوشه هاي طلايي سوم: غول روستا و چهارشنبه ها
خانه چوبي با طعم گلابي: پدر و محبوبه .
كارد را گذاشته بود زير گلويم: شکارچیان شهر به دنبال پیرها .
ما را سفري فتاد بي ما: در کنار عشق...
شب زده مي زده: گشت در کوچه ها و رفتن برق
عرصه شطرنج رندان: زن می خواهد شوهرش را به بیمارستان روانی بفرستد .
شمعي اگر بيافروزي در سايه ها من اينجا هستم: نتیجه قدرت و مارهای چشم
ديدن روي تو و دادن جان كار من است: استاد معمار و رابطه و...
پروازي در اسارت: ماجرای اسب وحشی

من اصلا خوشم نمی یاد از قصه هاشون . به نظرم یک حالت شاعرانه گیج و ویجی داره که انگار بخواد قصه را بپیچونه من خوشم نمی یاد  و خوب باهاش ارتباط برقرار نمی کنم. اما با این حال باید بگم توی کتاب هایی که از ایشون خوندم این را بیشتر از بقیه دوست داشتم خصوصا داستان های اول کتاب را .

خوبه بدونید آقای مجابی علاوه بر کتاب های رمان ، داستان کوتاه و شعرشون نوشته های زیادی هم در باب نقد و تحقیق دارند .

مرد آن ور خیابان زیر درخت/ مرادی

مرد آن ور خیابان زیر درخت

 

بهرام مرادی

 

انتشارات کاروان

سال نشر : 1384

 

مردی آن ور خیابان زیر درخت:تلفن از خارج پس از سال ها

ننوی ی ی س س س س :مهمانی های دورهمی در غربت

دورا زن سی ساله ی :خواهران مهاجر روس

تخت من:دختری که قرار است عروس شود

مرد خوب:زن ها شوهرها غربت فامیل همسر

آکسیوت دو نفره:آلمانی مخالف متعصب ها

بی تابی های مرد تاریک:یاد خاطرات عاشقانه در غربت

آقای اشکبوس قدم می زنند ولی هنوز سوت نمی زنند:قدم زدن و احترام به خود

کازانواها:جمع زنان و مردان

باید باید جهانی بشوند و صادق خان استفاده ابزاری می کند ( کرده است):فرآیند جهانی شدن در هنر ایرانی

امان ما:امان رستورانی راه انداخت و اعلام کرد قصد کار فرهنگی دارد.

نگرانی:زنی تنها غریب و رابطه اش با مهران .

مجموعه داستان کوتاه با موضوع غربت . ایرانی هایی که در آلمان هستند و اوضاع احوال آنها . اتفاقاتی که توی غربت پیش می یاد حس ها و البته از اون نمونه هایی هست که برای خود افراد مهاجر به نظرم قابل درک تر هست تا ما چون خیلی ریز شده . خیلی خوشخوان نیست یعنی من دوستش نداشتم نه موضوعات برام آشنا بود نه لحن داستان را دوست داشتم یک کمی به نظرم خشک و خشن بود ولی چیز بدی هم نیست ممکنه خیلی ها خیلی بپسندنش . من بیشتر از کتاب قبلی دوستش داشتم.

این کتاب هم نامزد دریافت جایزه گلشیری بوده و این نکته را هم اضافه کنم آقای مرادی ساکن ایران نیستند و در آلمان اقامت دارند.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

دایی به هرکسی این تابلو را نشان می دهد فکر می کند مدل این نقاش باید مانکن باشد : ترکیب زیبایی غریبی بین روس و یهود و آسیاست ، وحشی و متمدن .

 

من به آینه ی میز آرایش نگاه می کردم که همه مان را در خود می پذیرفت و به من می گفت دیدی که گذشت ؟

شیطان و دوشیزه پریم/کوئیلو

شیطان و دوشیزه پریم

 

پائولو کوئیلو

آرش حجازی

 

انتشارات کاروان

سال نشر : 1379

دوشیزه پریم در دهکده ای کوچک و بی رونق زندگی می کند روزی مردی به دهکده می آید و پیشنهاد می کند در ازای کشتن یک نفر هر که باشد حاضر است طلای زیادی به اهالی بدهد تا آنجا را دوباره رونق دهند و وسوسه بین خوبی و بدی بین مردم در می گیرد .

خود موضوع جالبه تفکر برانگیز و جذاب اما واقعا کشش می ده یه جور نخواستنی ای تعریف می کنه که اصلا از کتاب خوشت نمی یاد .

این کتاب آخرین سه گانه از و در روز هفتم هست که به زندگی انسان های معمولی می پردازه که خودشون را در برابر آزمونی می بینند که سرنوشت سر راهشون قرار داده .  ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد و کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم دو جلد دیگه این سه گانه هستند .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

این امتیاز روستاهای بسیار کوچک است : برای کشف همه چیز درباره زندگی خصوصی یک نفر ، تلاش زیادی لازم نیست.

 

مطمئن بود که این هم یکی از لحظه های ناکام کننده زندگی اوست . لحظه ای که هموار با ملاقاتی سرشار از نوید شروع می شود و خیلی زود به رویای دیگری از عشق ناممکن تبدیل خواهد شد .

 

اگر فرصت افتادن در دام یک وسوسه را پیدا کنیم در آن می افتیم . بسته به شرایط همه ی آدم های روی زمین به انجام بدی تمایل دارند .

 

دو نوع احمق وجود دارند : آنان که به خاطر یک تهدید از انجام کاری دست می کشند و آنان که گمان می کنند می توانند به کاری دست بزنند چون تهدیدگرانه است .

الف/کوئیلو

الف

 

پائولو کوئیلو

آرش حجازی

 

انتشارات حجازی

سال نشر : 1390

این بار آقای کوئیلو که حس می کنند زندگیشون دوباره دچاره روزمرگی شده به مرادشون مراجعه می کنند و نهایتا هم با قطار سیبری راهی روسیه می شوند دختری نوازنده به نام هلال هم با اصرار زیادی همراه اونا می شه عاشق کوئیلو است و کوئیلو که توی این سفر قراره با گذشته خودش و مراحل تناسخش رابطه برقرار کنه و حس می کنه قبلا هم هلال توی زندگیش بوده و از همین چیزا ....

این بدترین کتاب پائلو هست برای من یعنی واقعا ازش بدم می یادها رابطه اش با هلال این کنار هم خوابیدن معصومانه و معنوی جلوه دادنش ها و ... کلا نمی خوام چیز دیگه ای اضافه کنم جز این که حالم به هم خورد .

در مورد این کتاب جالبه بدونید که یک مسابقه فیلم سازی اینترنتی در موردش خود کوئیلو برگزار کرد که یک فرد ترک برنده اون شد .

آقای آرش حجازی به نوعی مترجم رسمی کوئیلو در ایران هست و تعداد زیادی از آثارش را ترجمه کرده و البته ظاهرا چون توی بازه های زمانی مختلفی این کتاب ها ممنوع می شدند پی دی اف اکثر کارها پخش شده توی نت تا علاقه مندان استفاده کنند و قضیه نشر این کتاب با اسم خودشون هم به همین محدودیت ها بر می گرده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

اشک ها کلماتی هستند که باید بیرون ریخته شوند . بدون آنها شادی تلالو خود را از دست می دهد و اندوه به پایان نمی رسد . پس به خاطر اشک هایت متشکرم .

 

عشق تنها چیزی است که ما را نجات می دهد ، فارغ از اشتباهاتمان . عشق همیشه قوی تر است .

برنده تنهاست/ کوئیلو

برنده تنهاست

 

پائولو کوئیلو

آرش حجازی

 

انتشارات کاروان

سال نشر : 1387

یک مقدار فضای این قصه متفاوت تر هست و چهارچوب بیشتری داره . مرد پولدار روسی همسری داشته که اونو رها کرده و با یک طراح مد ازدواج کرد . الان جشنواره کن هست و اونجا خیلی شلوغه زن سابق و همسر جدید هم هستند مرد روس به کن می ره و می خواد با کشتن افراد مختلف هنرپیشه ها کارگردان ها فروشنده ها و .... به زنش پیغام بده برای برگشتنش حاضره دنیا را هم نابود کنه .

خوبه بد نیست راستش خیلی چیزاش همون تکرار مکررات و حوصله سر برهست قطعا ادبیاتشم قوی نیست ولی این باحاله که کلی زندگیش را تلف می کنه برای اون زن و نهایت نتیجه می گیره ارزشی نداشت اون بتی که ازش ساخته بود نیست . این نکته را دوست داشتم.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

لحظاتی هست که زندگی ،آدم هایی را از هم جدا می کند ، فقط برای اینکه هر دو بفهمند چه قدر برای هم مهمند.

 

وقتی آدم ها شروع می کنند به فکر کردن درباره ی تصمیم هایی که باید بگیرند معمولا دچار تردید می شوند ... برداشتن بعضی قدم ها شهامت زیادی می خواهد .

 

وقتی جامعه کاری برای ختم جنایت نمی کند انسان کاملا حق دارد کاری را که درست می داند انجام دهد .

 

آدم ها فقط وقتی برای چیزی ارزش قائلند که فرصت داشته باشند در رسیدن به آن شک کنند.

چون رود جاری باش/کوئیلو

چون رود جاری باش

 

پائولو کوئیلو

آرش حجازی

 

انتشارات کاروان

سال نشر : 1386

این کتاب داستان خاصی نداره بلکه شرح حکایت های جالبی هست که پائلو شنیده یا اتفاقات مختلفی که براش افتاده و نشانه ای از تقدیر پذیرش یا مهربانی توش بوده . مجموعه جالبی کنار هم جمع شده نکات ظریفی را سریع می گه و حوصله شما هم سر نمی ره حکایت های کوچیک زیبایی داره که البته من ذکرشون نکردم چون بازم برای چنین مطلبی به نظرم طولانی بودند ولی تجربه بدی نیست اگر به چشم یک مجموعه ادبی نگاه کنید به چشم یک کتاب پند آموز ببینیدش.

خوب به بهانه معرفی این کتاب یه چیز جالبم در مورئ پائلو بگم اون روزی می ره و به مادرش می گه می خوام مهندس شم مادرش می گه اصلا می دونی نویسندگی چیه ؟ اونم می ره کلی تحقیق می کنه و نتیجه می شه کسی که عینک می زنه موهاش ژولیده است و توسط نسل خودش درک نمی شه !

 

قسمت های زیبایی از کتاب

بدان که باید رنج ها را تحمل کنی چرا که این رنج ها باعث می شود انسان بهتری شوی .

 

گاهی آن قدر اسیر روش زندگی مان می شویم که فرصتی عظیم را از دست می دهیم چرا که نمی دانیم چه طور از این فرصت استفاده کنیم .

 

بیشتر کتاب هایی را که دارم دیگر هرگز دوباره نخواهم گشود چرا که همیشه کتاب تازه ای منتشر می شود کتابی جذاب و من عاشق خواندنم.

 

الگو فقط به این درد می خورد که به کمک کند تا از اتشابهات دیگران پرهیز کنیم اما در اغلب موارد به زندانی مبدل می شود تا ما را وا دارد همان کارهایی را تکرار کنیم که دیگران همیشه کرده اند.

بریدا/کوئیلو

بریدا

 

پائولو کوئیلو

آرش حجازی

 

انتشارات کاروان

سال نشر : 1382

بریدا دختری هست زیبا که نامزدی نیز دارد اما تصمیم می گیرد به دنبال معنای زندگی و حقیقت هستی باشد به پیش جادوگری می رود که حس خاصی به او دارد و او را به سنت خورشید دعوت می کند و زن دیگری او را به سنت ماه . بریدا وارد این حطه می شود تلاش می کند با جهان رابطه ایجاد کند مفهوم زندگی را متوجه شود و بتواند تشخیص دهد چه چیز برای او مهم تر است و ارزش حفظ کردن را دارد .

چیزی که این کتاب را خاص می کنه توی کتاب های کوئیلو اینه که این کتاب در حقیقت اولین کتابی بود که فروش خیلی خوبی کرد و یک دفعه خاطرات یک مغ و کیمیاگر را هم معروف کرد . از روی این کتابی فیلمی هم ساخته شد که البته ظاهرا به دلیل نبود بودجه خیلی سر هم بندی شد و اصلا مورد توجه قرار نگرفت و خود کوئیلو هم انتقاد زیادی ازش کرد .

خوب من بازم می گم متاسفانه ارتباط خوبی با کوئیلو برقرار نمی کنم این کتابم دوست ندارم ولی جز کتاب های بهترش هست به عقیده من .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

سربازها هستند . می دانند هر لحظه ممکن است بمیرند و به خاطر همین زندگی برای آنها همیشه یک جشن بزرگ است.

 

احساسات اسب های وحشی بودند و بریدا می دانست که منطق هرگز نمی تواند کاملا بر آنها غلبه کند .

 

وقتی در زندگی ات به چیز مهمی دست می یابی لازم نیست گمان کنی که باید از هر چیز دیگر دست بکشی.

خاطرات یک مغ/ کوئیلو

خاطرات یک مغ

 

پائولو کوئیلو

آرش حجازی

 

انتشارات کاروان

سال نشر : 1381

مسیحیان سه تا جاده مقدس دارند یکیش جاده سانتیاگو هست که می گن فرد وقتی توش می ره نیروهای جادویی اون را فرا می گیرند و به طرق مختلفی امتحان می شه   کئیلو در سال 1986 به این راهپیمایی می ره بعد از اون متحول می شه و مسیر زندگیش عوض می شه . این کتاب خاطرات و تجربیات شخصی اونو توی این سفر پوشش می ده .

این کتاب هم از اونایی هست که باید حتما معرفی بشه چون که اولین کتاب کوئیلو هست که اتفاقا فروش خوبی هم کرد هر چند منتقدان اونو دوست نداشتند.  خوب می تونید حدس بزنید در مورد عوامل معنوی و روحی هست و یه سری تمریناتی که انجام می ده تا این راه را و هدف را بهتر متوجه بشه . من شخصا خیلی دوستش نداشتم و برای کسایی که دوست دارن این مواردو کتاب بدی نیست .

تا جایی که می دونم این کتاب با عناوین زیارت ، زائر کوم پوستل و سفر به دشت ستارگان نیز ترجمه شده است .

والکیری ها/ کوئیلو

والکیری ها

 

پائولو کوئیلو

آرش حجازی

 

انتشارات کاروان

سال نشر : 1386

استاد آقای کوئیلو بعد از خوندن کتاب کیمیاگر بهش پیش نهاد می ده که بره و فرشته اش را پیدا کنه . اون با همسرش راهی این سفر می شوند و کسی به آنها توصیه می کنه که به دیدن والکیری ها بروند زنان بیابان گردی که باز شدن دروازه های بهشت را موعضه می کننده و دائم با فرشته هاشون ملاقات دارند . اینجا شرح همون سفر هست این که سعی کنی با خودت مهربون باشی خودت را ببخشی و بعد به پیشواز شهود و فرشته ات بری.

خوب به نظرم اومد باید معرفی بشه با توجه به دلیل نوشتنش ولی خوشم نیومد یعنی یه تکرار مکررات هست از هر چی کوئیلو می گه مسلما جز بهترین هاش نمی تونه به حساب بیاد . این کتاب با عنوان دیدار با فرشتگان نیز ترجمه شده است .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

مردم چیزهایی را که بیشتر از همه دوست دارند می کشند.

 

معمولا دو نفر با فاصله یک آرنج از هم صحبت می کنند . وقتی یکی از آن ها خیلی به نفر دیگر نزدیک شود ، تفکر فرد مقابل بی آنکه بفهمد چرا ، در هم می ریزد .

 

ایمان فتح دشواری است و حفظ آن مبارزه ی هر روزه می طلبد .

کیمیاگر/ کوئیلو

کیمیاگر

 

پائولو کوئیلو

آرش حجازی

 

انتشارات کاروان

سال نشر : 1379

چوپان جوانی خوابی می بیند و برایش تعبیر می کنند که باید به اهرام مصر برود گنج زندگی اش در آنجا منتظر اوست . جوان در ابتدا مقاومت می کند ولی بعد متوجه می شود انسان در زندگی باید گاهی جدای از منطق به دنبال احساسات و مکاشفات قلبش برود و افسانه های شخصی خود را خلق کند .

مثل بقیه کتاب هاش می خواد بگه از محدوده مشخص بیایین بیرون و برین دنیال رویاهاتون کتاب نسبتا خوبیه به نظر من.

خوب وقتی سراغ کوئیلو بیای مسلما نمی شه بی خیال کیمیاگر شد که معروف ترین اثر اون هست توی خود برزیل سال ها پرفروش ترین کتاب بوده در کشورهای دیگه هم فروش خوبی کرده و در کتاب گینس به عنوان رکورد دار ترجمه شده به زبان های مختلف دنیا شناخته شده . قرار بوده اقتباس سینمایی هم ازش ساخته بشه که ظاهرا محقق نشده .

باید بگم حرف و حدیث هایی هست که این کتاب با الهام از یکی از قصه های مولانا نوشته شده ولی کوئیلو الهام بخش خودش را یکی از داستان های هزار و یک شب می دونه و می گه شاید اون داستان خودش الهام بخش مولانا هم بوده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

هنگامی که چیزی را می خواهی سراسر کیهان همدست می شود تا بتوانی به آن دست یابی .

 

تصمیم ها تنها آغاز یک ماجرا هستند . هنگامی که آدم تصمیمی می گیرد در حقیقت به درون جریان نیرومندی پرتاب می شود که او را به مکانی خواهد برد که در زمان تصمیم گیری خوابش را هم نمی دیده است .

 

هنگامی که گنج های بزرگی پیش رو داشته باشیم هرگز نمی فهمیم و می دانی چرا ؟ چون انسان ها به گنج اعتقادی ندارند.

ساحره ی پورتوبلو/ کوئیلو

ساحره ی پورتوبلو

 

پائولو کوئیلو

آرش حجازی

 

انتشارات کاروان

سال نشر : 1387

آتنا خلیل دختری پروشگاهی هست با اسم اصلی شیرین که زن و شوهری اون را بر خلاف اصالت کولیش به فرزندی قبول می کنند . اون به صورت عجیبی رفتار می کنه توی 19 سالگی تصمیم جدی می گیره بچه دار شه و بعد هم حس می کنه با فرشتان حرف می زنه و کلا بارها زندگی و شغلش را رها می کنه و سراغ جادوگری و ... میره انجمن هایی راه می اندازه و نهایت مردم دادگاهی برای این ساحره و گرفتن فرزندش از اون تشکیل می شوند .

این سری اومده کوئیلو از زبان افراد مختلف که آتنا را می شناختند صحبت کرده ولی باز حرفش کلامش محتواش همونه که بود هیچ چی عوض نشده یک کتابای کوئیلو را بخونی انگار همش را خوندی . من خوشم نیومد و متاسفانه یادداشتی هم از جملات زیبا نداشتم .

در مورد کوئیلو خوبه بدونید هم بازیگر بوده زمانی هم کارگردان تئاتر .

پدران فرزندان نوه ها/ کوئیلو

پدران فرزندان نوه ها

 

پائولو کوئیلو

آرش حجازی

 

انتشارات کاروان

سال نشر : 1381

کتاب مجموعه ای ازداستان ها و قصه های عبرت آموز و پندآمیز هست . البته تعدادیشم تکراریه و توی داستان های دیگه اش باهاش رو به رو شدین ولی در مجموع تنوعش بد نیست . بعضیاش واقعا نکته های جالبی داره البته بگم کوئیلو بیشتر حالت گردآوری کننده داشته و برخی حکایت هاشم از سعدی عزیز خودمون هست .

خوب باید گم من این قصه های جمع آوری شده را بهتر نوشته های  خودش می پسندم . جالبه بدونید قبل از وارد شدن به حیطه داستان هم کلا توی زمینه شعر فعال بوده و حتی مدتی به جرم سیاسی بودن شعراش دستگیر می شه . به هر حال توی زمینه داستان ظاهرا خوب موفق بوده هر چند اصلا با سلیقه من منطبق نیست .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

وقتی که چیزی را می خواهی فقط روی آن تمرکز کن : هیچ کس هرگز به هدفی که نمی بیند نخواهد رسید .

 

پیش از آن که با یک خر شروع کنی به بحث و جدل ، اول فکر کن با چه صحنه ای مواجه می شوی.

 

اگر کاری که می کنی هوشمندانه باشد هیچ اشکالی ندارد که تو را احمق بدانند.

 

اغلب انسان خودش به چیزی که مایل است دیگران باور کنند باور ندارد .

زهیر/ کوئیلو

زهیر

 

پائولو کوئیلو

آرش حجازی

 

انتشارات کاروان

سال نشر : 1383

همسر مرد نویسنده که همیشه پشتیبانش بوده ناگهان بدون هیچ حرف و ردی رفته و اون نمی دونه کجاست با کیه چرا اصلا سعی می کنه خودش را با افراد دیگه سرگرم کنه ولی همیشه ذهنش پیش همسرش هست تا اونو ببینه و بگه چرا و توی مسیری می افته که تکه تکه زندگی و لحظه هاشون را واکاوی می کنه تا بفهمه کدوم حرکت غلط بوده و .....

یک کتاب شبیه سایر آثار کوئیلو با همون نثر همون عقاید به نظر شخصی من همون قدر تکراری و خسته کننده واقعا نمی دونم شاید هم پیش داوری ذهنی و تعصب منه نمی ذاره هیچ لذتی ازش ببرم ولی همش حس می کنم یک حرف را صد بار و به صد شکل مختلف می گه .

باید بگم انتشارات کاروان انتشارات رسمی آثا کوئیلو در ایران هست و حتی بر خلاف رسم معمول قراردادی هم باهاش در ارتباط با ترجمه و نش کتاب هاش بسته .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

دوست خوب کسی است که موقع پیش آمدهای خوب کنار آدم است . که کنار ما بالا و پایین می پرد و به خاطر موفقیت های ما شادی می کند . دوست کاذب کسی است که با آن قیافه غمگین و آن همدردی فقط در لحظه های سختی ظاهر می شود و در واقع مشکلات ما تسلایی است برای زندگی نکبت بار خودش !

 

زمین و روح کشور ما آلوده به خون است . ما چیزی را عوض کردیم که نمی شد تغییرش داد و باید تا نسل ها بعد بهایش را بپردازیم . ما یک دریا را کاملا محو کردیم .  

عطیه برتر/ کوئیلو

عطیه برتر

 

پائولو کوئیلو

آرش حجازی

 

انتشارات کاروان

سال نشر : 1382

توی این کتاب می یاد می گه مهم ترین عنصر هستی عشق هست به خدا به جهان به هم نوعتون عشق بورزید و بعد دیگه هیچ دستور اخلاقی لازم نیست چون به چیزی که عاشقش هستید جفا نمی کنید . در اخر هم زندگی پولس قدیس و حرفاش هست . این کتاب به صورت ضمیمه ای بر مکتوب و در حالت یک کتاب هم چاپ شده .

من اصلا خوشم نمی یاد یعنی این تیپ نوشته ها واقعا حوصله ام را سر می برن .

یک چیز جالبی در مورد کوئیلو بگم اون مواد مخدر مصرف می کنه و طرفدار آزاد شدن استفاده از این مواد هست .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

عشق قانونی است که در خود تمامی قانون های دیگر را خلاصه می کند.

 

بردباری ، مهربانی ، سخاوت ، فروتنی ، رفتار نیک ، تسلیم ، تسامح ، معصومیت و صمیمت این ها عطیه برتر را تشکیل می دهند .

مکتوب/ کوئیلو

مکتوب

 

پائولو کوئیلو

آرش حجازی

 

انتشارات کاروان

سال نشر : 1381

مکتوب مجموعه ای از داستان های خیلی کوتاه پند اموز ، اندیشه ها و تفکراتی هست کهپائلیو کوئیلو کنار هم گردآوری کرده . چیزایی که مرتب به شما یاداوری می کنه به دبنال قلبتون برید بخشنده و مهربان باشید شاد زندگی کنید و بدونید راه همه برای خوشبختی یک جور نیست شجاع باشید و رویاهاتون را کشف کنید .

کوئیلو نویسنده برزیلی بسیار مشهور هست که من اصلا دوستنش ندارم ولی نهایت به این نتیجه رسیدم جاش خالیه بذار حالا که دارم تازه های نشر را معرفی می کنم کتابهایی را که ازش خوندم معرفی کنم و یک چند تا کتاب جدیدم بخونم . خوب به نظر من خیلی کشش می ده هر چیزو برای همین برای شروع یک غیر رمان انتخاب کردم کتابی که به نظرم به نسبت قشنگ تره و حوصله سر برم هم نمی شه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

تا زمانی که شما به کسی صدمه ای نرسانده اید ، هرازچندگاهی عقایدتان را تغییر داده و بدون هیچ شرط و خجالتی  در تضادها سقوط کنید .  شما این حق را دارید . مهم نیست که دیگران چه فکری می کنند چرا که ایشان در هر حال فکر و خیال خودشان را خواهند داشت .

 

آنهایی که گام نوئی در زندگی شان برداشته و هنوز می خواهند کمی از زندگی قبلی شان را حفظ کنند ، سرانجام توسط گذشته خودشان صدمه و زیان می بینند.

 

لذات کوچک هستند که به ما انگیزه های بزرگ می دهند .

 

از بعضی چیزها بترس و تمام ترس و وحشتت را بر روی آنها متمرکز کن تا برای مواجه شدن با بقیه مسائل زندگی شجاعت لازم را داشته باشی .

مورچه آرژانتینی/ کالوینو

مورچه آرژانتینی

 

ایتالو کالوینو

شهریار وقفی پور

 

انتشارات کاروان

سال نشر : 1386

 حالا که بحث کالوینوی دوست داشتنی شد گفتم یکی دو تا کتاب دیگه هم ازش معرفی کنم . مورجه آرژانتینی کتابی هست که توی برهه های مختلف با انتشارات مختلفی چاپ و تجدید چاپ شده . ۳ تا داستان کوتاه داره که مه دود و ناظر را قبلا توی مجموعه های جدا یک زوز ناظر انتخاباتی و ابر آلودگی معرفی کردم . می مونه مورچه آرژانتینی که درباره خانواده مهاجری هست که با مورچه ها درگیرند . مشکلات به ظاهر ساده ای که کل زندگی آدم را فلج می کنه و نوع برخوردهای عجیب آدم ها با این شرایط. داستان بامزه و جالبیه و واقعا حرفایی برای زدن و فکر کردن داره .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

او سعی داشت قضیه ی مورچه ها را تا وقتی ممکن است از ما پنهان کند و تمام آن وراجی ها و دستورالعمل ها مثل پرده ای از دود بودند تا چیزهای دیگری را مهم جلوه دهند و حواس ما را از مورچه ها به جای دیگری پرت کنند .

 

این احساس خوش را نداشتیم که زندگی جدیدی را داریم آغاز می کنیم بلکه فقط فکر می کردیم داریم خودمان را به درون آینده ای پر زحمت می کشیم .

دریغ از رو به رو/ محمدعلی

دریغ از رو به رو

 

محمد محمدعلی

 

انتشارات کاروان

سال نشر:۱۳۸۵

عکاسی: مرد عکسی می خواهد با چشم های سالم .

پرمایه در مهتاب: کارگر نانوایی که تابلو می کشد.

رسول مرگ: وجیهه عشق دیرینه مرد نانوا همسر مرد پولداری شده.

صادق ببو و خلیف برقی: مرد در نانوایی خمیری درست می کند.

چاله و چنبر:کارگر نانوایی و نیش مار .

اجیر: مرد خواهرش را به همسری صاحب کارش میدهد.

خورشیدهای سنگین: مرد کارگر جدیدی برای ساختمانش می اکرد.

جانشین: پسرک افغان که کارهیا منزل کارگرها را می کند .

نخل و باران: خشک سالی و نبود باران .

کوتاه و عاشقانه.... بشود یا نشود: زنی که مردش او را رها کرده .

ماده سالاری و کله هندی: پسرکی که پدرش کفترباز است .

کتاب جدیدی نیست اما وقتی داشتم کتاب جدید آقای محمدعلی را معرفی می کردم و چشمم به این کتابشونم خورد گفتم بد نیست معرفیش کنم . داستان هاش در مورد طبقه کارگره در مجموع کتاب بدی نیست خیلی خارق العاده نیست اما واقعا عیب خاصی هم نداره دل نشینه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

خستگی روی خستگی و بعد درد کهنه مفاصل.... آیا زندگی همه اش کار کردن و جان کندن بود؟

 

تو نمی دانی در این حادثه چه کسی مقصر است . آن دزد عشق زیبا یا آن گنجشک نر شیدا ؟ یا اشتاه خودت که چشم و گوش بسته عاشق یک چنین گنجشک بی عاطفه ای شدی...

توراکینا/ قاسم زاده

توراکینا

 

محمد قاسم زاده

 

انتشارات کاروان

 توراکینا خاتون دختر سلطان انکیانو مغول هست . کتاب هم در مورد اون و سرنوشتشه . در حقیقت مصدق دانشجوی ادبیاتی هست که تز پایان نامه اش در مورد توراکیناست و یک شب توراکینا نزد او می یاد تا بردش به ایران زمان مغول . براش از خانواده اش جنگهاشون اتفاقات درون شهر شورش ها نحوه زندگی مردم اطرافیانش صحبت می کنه از کاخ های سفید و سیاه و سبز و زرد اینکه هر بار چطور عروس میشه کی شوهرشو انتخاب می کنه چه اتفاقاتی می افته و ......

قشنگ بود خیلی دوسش داشتم هم از یک لحاظ برام جاذبه داشت که واقعا هیچ اطلاعای از اوضاع ایران در زمان حکومت مغول نداشتم هم لحن روایتش خیلی قشنگ بود و آدمو با خودش همراه می کرد دیگه اینکه یعنی هنوز باورم نمی شه ایران چنین روزگاری داشته مردم تا این حد وحشی بودند یک دوره ای چه قدر راحت سر می زدن آدم می کشتن مثلا برای اینکه برادش نفهمه مادرش با یک نفر در خلوت سر و سر داره قاصد را که می کشن هیچی رئیس قصر اون شهر و کل خانواده و نزدیکانشو گردن می زنن !!  فقط نمی دونم تا چد حد درست هست نوشته های این کتاب یا کلا چارچوب درسته بقیه اش تخیل ؟

در هر صورت توراکینا خاتون واقعی یک بانوی مفول بوده که بعدها خدمات خیلی زیادی هم به ایرانی ها می کنه.  

در مورد خود اقای قاسم زاده هم بهتره بگیم رشته تحصیلیش هم در سطح لیسانس و هم فوق لیسانس ادبیات بوده توی دانشگاه تهران 

قسمت های زیبایی از کتاب

قصه ها را فراموش کن . زندگی واقعی همیشه با قصه فرق دارد هم شیرینی اش هم تلخی اش .

 

تو یک مرد پیدا کن که زن باره نباشد تا من فدایش بشوم فقط فرقشان در این است که یکی میلش را پنهان می کند و یکی دیگر نه . 

ولی دختر شده بود . خودم چه قدر خوشبخت بودم که دخترم باشد .

شهر هشتم/ قاسم زاده

شهر هشتم

 

محمد قاسم زاده

 

انتشارات کاروان

 

اینم آخرین کتابی که از آقای قاسم زاده تصمیم دارم معرفی کنم . خوب داستان سی مرغ عطار را بلدیم مرغهایی که به سرپرستی هدهد راهی می شوند تا به دیدن سیمرغ بروند داستان معروفیه اما توی این کتاب به یک شکل دیگه ای می یاد می بینه داستان را از یک منظر دیگه با اتفاقات جدید تغییر مسیر و .... دیگه قرار نیست همه چیز خوب پیش بره پرنده ها دسیسه می چینند ، چیزای خوب به اون خوبی که فکر می کنیم نیستند و ...

این یک کتاب را نه اصلا دوست نداشتم به نظر من که داستان به اون بزرگی خیلی سطحی دستکاری شده بود یعنی آدم انتظار داره دستکاری چنین داستان هایی وقتی انجام بشه که لااقل در حد خودشون باشه اما این به نظر من خیلی سطحی ساده بدون لایه بدون ظرافت خاصی بود اصلا دوست نداشتم .

آقای قاسم زاده مدتی دبیر ادبیات بوده و مدتی هم به چین می ره و با دانشگاه صداوسیمای پکن و بخش فارسی رادیو پکن همکاری می کنه . 

قسمت زیبایی از کتاب

امتحان سخته ولی کسی که ازش گذشت جون سخته .

سیاهی چسبناک شب/ حسینی زاد

سیاهی چسبناک شب

 

محمود حسینی زاد

 

انتشارات کاروان

 

سیاهی چسبناک شب: مرد و کتب فروش

هرم یادها: دو یار یکی در ایران می ماند یکی به خارج می رود

آن وقت...: دختر با راننده آمبولانس دوستی عمیقی پیدا می کند

کتک خورده بود: پسرک زخمی شده و مرد او را می شوید

کافه تریا: کارمند تریا از جشن تولد می گوید

گریه می کرد: راننده صبوری که در ترافیک آرام است

رد سربی:یاد همسرش و ....

 آقاي حسيني زاد را بيشتر به عنوان مترجم كتاباي آلماني مي شناسيم اما خوب خودشونم اومدن سراغ نويسندگي و به پيش نهاد دوستاي وبلاگي رفتم سراغ مجموعه داستان كوتاهشون . البته با سليقه من سازگاري زيادي نداشت و چندان خوشم نيومد . خوب سبك داستان نويسي جديد كلا اين جور هست مستقيم و سر راست ننويسند اما اين حالت در هم نوشتن و يك جورايي بخارآلود ايشون به مذاق من كه خوش نيومد . اصلا ارتباط برقرار نمي كردم حرف شخصيت ها را نمي فهميدم اصلا نمي دونستم اين داستان چرا نوشته شده چيش جالب بوده گريزهاي زمانيش برام خوشايند نبود و در مجموع نه تجربه جالبي نبود برام .   

قسمت زیبایی از کتاب

عمری آب می خوری نفس می کشی عمری راه می روی انگار که تمامش بدیهی است انگار که همین طور است و باید باشد اما زمانی می رسد که می دانی این آخربن قطره های آب است و آن آخرین دم و آن یکی آخرین گام

حمایت از هیچ/ لانگه

حمایت از هیچ

 

هارتموت لانگه

محمود حسینی زاد

 

انتشارات کاروان

پلاکارد : مرد که در ماموریتی در وین به سر می برد بر روی یک ستون پلاکاردی حاوی اسامی افراد مفقودالاثر می بیند و نام خود را زیر آن اضافه می کند و شاید همین امر سبب تغییراتی در زندگی روتین او می شود .

حمایت از هیچ: پسر خانواده بسیار باهوش است اما ظاهرا چیزی در او عوض شده ظاهرا با بیماری بدی دست و پنجه نرم می کند .

مستاجر جدید : مرد جوانی به ساختمان آمده که فکر و ذکر مدیر ساختمان را مشغول کرده است .

از اونجایی که این چند وقت یا داشتم از آلمان ها معرفی می کردم و یا از آلمان زبان ها گفتم سراغ یکی دیگه از نویسنده های جوونشون هم برم . خیلی قشنگ بود موضوع داستان ها تعلیق و بی خبری درونشون و پایان های زیبایی که داشتن در عین ترجمه زیبا و روان . یک جور رئالی که به موضوع خیالات و توهمات هم می پردازه نمی دونم اسمش چی می شه در هر صورت قشنگه و حتما ارزش مطالعه رو داره .

تاکسی نوشت ها /غیاثی

 

تاکسی نوشت ها

 

ناصر غیاثی

 

انتشارات کاروان

اسم و تعریف این کتاب را قبلا شنیده بودم و چون اسمش برام جالب بود همیه تو ذهنم بود بخونمش اما اسمش برام یک جوری بود که مسلم بود کتاب یه سری جملات معمول توی عوام هست که وری در و دیوار می نویسن و اصلا هم تحقیق نکردم چی هست تا امروز که کتاب را گرفتم و دیدم نه بابا اصلا یه چیز دیگه است .

ناصر غیاثی یه راننده تاکسی ایرانی مقیم آلمانه که اهل ادبیات و اینترنته و کتاب یادداشت هاش از برخوردش با مسافرهای گوناگون هست صحبت هایی که بینشون رد و بدل می شه حال و احوالشون... خوب در حقیقت شغلی هم هست که شما را رو به روی آدمای مختلف با درد و دلای مختلف قرار می ده من خوشم اومد کتاب قشنگی بود ایده اش را و سبک نوشتنش را دوست داشتم کتاب کوچیک و خوش خوانی و یک ساعته تمومه

یاد فیلم راننده تاکسی می افته آدم :دی

این کتاب برنده جایزه اول داستان نخستین دوره کتاب سال طنز حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی شد .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

می گوید : مردی را که خیانت بکند دیگر نباید دوستش داشت .
تو گویی دوست داشتن به خواستن یا نخواستن است .

 

این همه نگو دوستت دارم ، دوستت دارم . هزار بار گفته ام بر زبان آوردن این یک کلمه دنیایی مسئولیت به همراه خودش می آورد و تو آدم بی مسئولیتی هستی .

آزاده خانم و نویسنده اش /براهنی

آزاده خانم و نویسنده اش

 

رضا براهنی

 

انتشارات کاروان

داستان در حقیقت در مورد آقای شریفی هست که قراره رمانی بنویسه . این رمان در مورد آزاده خانمی هست که خودش تبلور و نمادی از چندین زن هست و حالا حین نوشتن این داستان ، می بینیم که شخصیت هیا داستان جون می گیرن و وارد زندگی خصوصی نویسنده می شن مثلا وقتی نویسنده پول کم داره ، آزاده خانم می یاد و بهش پول می ده ! این آزاده خانم دختر زیبایی بوده که بیب اوغلی عاشقش می شه ولی توی همین گیر و دار پسر دایی بیب اوغلی که قتل کرده بوده تو منزل بیب اوغلی قایم می شه و بعد مامورا دمار از روزگار بیب اوغلی در می یارن . پس از این ماجرا اون با آزاده خانم ازداج می کنه ولی همون آدم سابق نبوده و می خواسته انتقام ماورها را از آزاده بگیره .

دوستش نداشتم . کتاب سبک پست مدرن بود . سبک پست مدرن دوست داشتنی ولی خوب یک جورایی پیچیده است و ایین کتاب برای سبک پست مدرن برای من خیلی طولانی بود یک عالمه وقایع مختلف و داستان های مختلف به هم می پیچید و من اگه رئال بود باهاش پیش می یومدم ولی توی این سبک برای من زیاد بود و یک جایی قطع ارتبط پیش می یومد .

آقای براهنی رئیس سابق انجمن قلم آمریکا و عضو کانون نویسندگان ایران بوده ، در آمریکا جایزه بهترین روزنامه نگار حقوق انسانی را می گیره و زمانی هم که در ایران بوده به خاطر نقدهای ادبیش جایزه ادبی یلدا را می بره .

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

وجب به وجب خمپاره و انگشت به انگشت ترکش . اگر از ماه کسی آهن ربای بزرگی به دست می گرفت خوزستان می چسبید به ماه.

 

کمک کن پسرم را پیدا کنم . در وجودم گم شده ، نه در جنگ . قبرستانی را که منم بکن پسرم را پیدا کن . موهایت را به اندازه پسرم کوتاه کن . مرا پیدا کن .

 

نوشتن و ننوشتن در اصل قضیه فرق نمی کرد . همه راجع به هم رمان می ساختند .

 

و خدا جهان را به صورت رمان آفرید .

مردی که ساکسیفون شد / آهوری

مردی که ساکسیفون شد

 

سارا آهوری

 

انتشارات کاروان

کتاب مجموعه 19 داستان کوتاه از خانم آهوری است . داستان ها همه خیلی کوتاه و اکثرا 4 صفحه ای هستند و شاید واسه همین اشاره کوتاه به موضوع هر کدوم جالب نباشه ولی به طوری کلی می تونم بگم همه قصه ها سورئال و پست مردن هستند . فضای اتفاقات کاملا تخیلی و در عین حال وهم انگیزه . یک جوری انگار بین کابوس و واقعیت گیر کردید . واقعیتی که هر لحظه به رویا تبدیل می شه . مجموعه خیلی جدیدی هست . من خیلی خوشم اومد . خوندنش تجربه هیجان انگیزیه . من توی کتابای ایرانی با چیز مشابهی برخورد نداشتم چیزی که تا این اندازه توی سبک سورئال پیش رفته باشه و از فضاهای توهم انگیز استفاده کرده باشه .

کتاب را لیلی عزیز معرفی کرده بود و از معرفی لیلی و عنوان کتاب خیلی وسوسه شدم که هر چه سریع تر بخونمش .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

سکوت پر رنگ ترین و با ارزش ترین بخش زندگی ام بود . از نگاه همه بیزار بودم . چون می دانستم گاهی چشم ها بی پرده حرف می زنند . به همین دلیل هرگز در چشم کسی نگاه نمی کردم مبادا رازم فاش شود .

 

جاده برایم جذاب است و اطراف را با ولع نگاه می کنم ولی بعد از کمی ثانیه ها را می شمارم تا به مقصد برسم .

 

از دفتر خاطرات متنفرم . ثبت خاطرات کار احمقانه ای است . چون می خواهیم چیزهای گذرا را ثابت کنیم . اتفاق های هر روز مختص همان روز است .

یک روز دیگر/البوم

یک روز دیگر

 

میچ آلبوم

گیتا گرکانی

 

انتشارات کاروان

چیک بنه تو بازیکن نه چندان مشهور بیس بال است که به زودی از دور مسابقات خارج می شود . بعد از مدتی مادر او فوت می کند و او الکی می شود و رفتار ناشایستی در پیش می گیرد . همسر و دخترش او را ترک می کنند و ماریا دخترش حتی در مراسم ازدواجش نیز او را دعوت نمی کند . چیک تصمیم میگرد خودکشی کند اما موفق نمی شود و در حالت بیهوشی ، مادرش باز می گردد و در عالم خیال آنها یک روز دیگر را با هم می گذرانند تا حرف های نزده را مرور کنند .
خیلی زیبا و احساسی بود . دوستش داشتم . فصل هایی داشت تحت عنوان مواقعی که مادر از من حمایت کرد ، مواقعی که از مادر حمایت نکرد م . وای واقعا گریه آور و دردناک بود . نمونه بارز کارهایی که همه مون کردیم ، چه راحت دل مادرامون را شکستیم و چه راحت از همه آرزوهاشون برای ما گذشتن . کتاب نوعی ادای دین به مادران است . امیدوارم بخونیدش و همه مون از امروز حتی اگه شده یک ذره به رفتار خودمون با مادرمون و رفتار مادرمون با خودمون بیشتر دقت کنیم و قدر اونها را بیش از پیش بدونیم .
نسخه صوتی این کتاب هم با صدای میکایی شهرستانی توسط انتشارات کاروان روانه بازار شد ه . در ضمن ترجمه های مختلفی از کتاب با عنوان های دیگر هم هست ، من به دلیل تجربه خوبم از خانم گرکانی این یکی را انتخاب کردم . طرح جلد بامزه ای هم داره .
جالبه بدونید میچ البوم زمانی به طور جدی تصمیم داشته موسیقی دان بشه اما بعد از عدم موفقیت به سراغ تحصیل در رشته روزنامه نگاری و بعد هم  MBA می ره .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

وقتی با خودتان رفتار زننده ای داشتید ، با هر کس دیگری هم به طرز زننده ای رفتار می کنید ، حتی با کسانی که دوستشان دارید .  

 

عاشق مادرم بودم ، همان طور که همه ی پسرها عاشق مادرانشان هستند . در حالی که قدر آن ها را نمی دانند .

 

برگشتن به یک چیز سخت تر از آن است که فکر می کنی .

 

شاید اوقاتی باشد که دعوا کنید ، گاهی ممکن است تو و کاترین حتی از یکدیگر خوشتان نیاید . در آن اوقات است که باید عاشق ازدوجتان باشید .

 

کسانی که در دل تو جا دارند هرگز واقعا نمی میرند . حتی در دور از ذهن ترین اوقات می توانند پیش تو برگردند .

 

قدر زمان هایی که می توانید با مادرتان بگذرانید بدانید . خودش یک عمر است .

 

گذراندن یک روز با کسی که دوستش دارید می تواند همه چیز را عوض کند .

عشق/موریسون

عشق

 

تونی موریسون

شهریار وقفی پور

 

انتشارات کاروان

بیل کازی مرد بسیار ثروتمند و دست و دل بازی است که هتل مشهوری را اداره می کند . در زمان شروع داستان ، سال ها از مرگ او می گذرد اما همچنان سایه او بر تقدیر زنانی که در زندگی او حضور داشته اند سنگینی می کند . عروسش می ، نوه اش کریستین ، همسر دومش هید که در هنگام ازدواج دختری 11 ساله و هم بازی نوه او می باشد ، ال آشپز رستوران ، ویدا خدمتکار رستوران و جونیور دختر جوانی که در نقطه شروع داستان برای کمک به هید به استخدام او در امده است . هر یک از این زنان به دنبال بیل هستند و تمایلی به او در قالب پدر ، همسر ، عاشق ، محافظ و یا دوست دارند . بیل با این که مرکز توجه این زنان است خود مشغولیات دیگری مانند ماهیگیری و زنی افسونگر به نام سلستیل را دارد .
به صورت کلی همانند نامش ، موضوع کتاب نیز در باره عشق است عشق های آزاد ، شهوت ، خشم و ترس و دلهره همراه با عشق . کتاب قشنگیه . روان و گرم و روندش  شیوه آشکار شدن حقایقش هم زیباست . فقط یک مقادیری آخرش گیج کننده است اگه کسی رمان را خونده خوشحال می شم برداشتش را در مورد پایان داستان بگه .
خانم موریسون در سال 1993 برنده جایزه نوبل ادبیات شد و موقع گرفتن جایزه گفت : این جایزه خیلی چیزها را تغییر می دهد . خانم موریسون استاد دانشگاه هستند .

 

قسمت های زیبایی از داستان

نفرت چه کارها که نمی کند !همه چیز جز خود را می سوزاند ، و مصیبت آدم هر چه می خواهد باشد ، چهره اش دقیقا مثل چهره دشمنش می شود .

 

شناختن آدما خیلی سخته . تنها چیزی که می شه در موردش حرف زد رفتار آدماست .

 

نفرت هم مثل دوستی به چیزهایی جز نزدیکی فیزیکی احتیاج دارد . نفرت برای تثبیت خویش خلاقیت و کار سخت می خواهد .

 

هیچ وقت فکر نکن که تنهایی . هیچ وقت . بدون بعضی وقتا رفتن از موندن دل و جرات بیشتری می خواد .  

بازمانده  روز/ایشی گورو

بازمانده  روز

 

کازوئو ایشی گورو

نجف دریابندری

 

انتشارات کاروان

 

آقاي استيونز ، سر پيشخدمت يكي از منازل اشرافي انگلستان است كه سال ها در خدمت يكي از اشراف انگلستان بوده و با تشريفات زياد امور منزل را اداره مي كرده است . بعد از ساليان زياد اين منزل توسط يك ارباب آمريكايي خريده مي شود و صاحب جديد خانه كه روحيه صميمي تر و شادتري دارد ، آقاي استيونز را به يك مسافرت شش روزه مي فرستد . كتاب در حقيقت گزارشي از اين شش روز است . در تمام مدت آقاي استوينز به دوران گذشته فكر مي كند . او يك پيشخدمت بسيار جدي است كه براي شغلش حرمت زيادي قائل است و هميشه شغل خود را در اولويت اول زندگي اش قرار مي دهد .
طي خاطرات استوينز ، شاهد صحنه هايي از زندگي شخصي و كاري او در كنار هم هستيم ، زماني كه پدر او در اتاقي بسيار بد حال است و به زودي خواهد مرد اما او ترجيح مي دهد مهماني طبقه پايين را مديريت كند تا اختلالي پيش نيايد .  يا خانم كنتون همكار او زني است كه استيونز به او علاقه دارد اما اجازه نمي دهد مسائل شخصي سدي در برابر وظايف كاري او گردد .

كتاب در سال 1989 برنده جايزه ي بوكر شده و فيلمي هم با بازي آنتونى هاپكينز توسط جيمز آيورى از روي آن ساخته شده است . خود آقاي ايشي گورو هم اصالتا ژاپني هستند اما از بچگي در انگلستان بزرگ شدند و شايد به همين دليل اين قدر خوب تونستند محيط اشرافي و سنتي اونجا را توصيف كنند.

كتاب فوق العاده قشنگي بود حتي يك لحظه هم نمي تونستم زمينش بگذارم با اين كه داشتم از خواب مي مردم . شخصيت خشك ، مقرراتي و درست کار استيونز را خيلي خوب تصوير كرده بود . جاهايي كه نمي تونست شوخي كنه خيلي باحال بود . بسيار خوشم اومد . ترجمه كتاب هم عالي بود و خوب تونسته بود همون حالت فاخر و رسمي جملات را رعايت كنه . آدم با خوندن كتاب غمگين مي شه . ياد گذشته مي افته ، فرصت هايي كه از دست داده ، مسائل مهمي كه به خاطر مسائل جزئي تر و بي اهميت تر فدا شدن ، آدم هايي كه بودن و ديگه نيستن . هر چند كتاب در نهايت مي خواد بگه ، هر چه قدر هم فرصت ها را از دست داديد هنوز روز تمام نشده و سعي كنيد از بازمانده روز استفاده صحيح بكنيد .قبلا از این نویسنده کتاب هرگز رهایم مکن را خونده بودم که اونم کتاب قشنگی بود.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

باقی عمرم مانند یک بیابان خالی جلوم دراز شده .

 

وقتی جنگ تمام شد ، ادامه ی تنفر از دشمن کار قشنگی نیست . وقتی پشت طرف به خاک آمد ، کار تمام است . دیگر لگد زدن به او معنی ندارد .

 

شاید بهتر بود خداوند ما را هم مثل – خوب دیگر – مثل گیاه ها خلق می کرد . یعنی این که پای مان محکم توی زمین باشد . آن وقت هیچ کدام از این کثافت کاری های مربوط به جنگ و مرز و این چیزها اصلا پیش نمی آمد .

 

تصمیمات مهم این دنیا در واقع در مجالس مقننه یا در ظرف چند روز اجلاس فلان کنفرانس بین المللی ، آن هم در معرض دید عموم مردم و مطبوعات ، اتخاذ نمی شود . بلکه تبادل نظر و اتخاذ تصمیم واقعی در محیط آرام و خلوت بزرگ ترین خانه های این مملکت صورت می گیرد .

 

زندگی سیاسی ممکن است آدم را آن قدر عوض کند که بعد از چند سال اصلا شناخته نشود .

 

بله ، من شوهرم را دوست دارم . اول دوستش نداشتم . تا مدت مدیدی دوستش نداشتم . آن همه سال پیش که از سرای دارلینگتن رفتم ، هیچ باورم نمی شد که واقعا و حقیقتا دارم می روم . فکر می کردم این هم یک حقه ی دیگر است که دارم سوار می کنم ، آقای استیونز ، برای این که لج شما را در بیاورم . وقتی آمدم این جا و دیدم که شوهر کرده ام ، جا خوردم . تا مدت مدیدی غمگین بودم ، خیلی هم غمگین بودم . ولی بعد ، سال ها آمدند و رفتند ، جنگ شد ، کاترین بزرگ شد ، آن وقت یک روز فهمیدم که شوهرم را دوست دارم . وقتی آدم این همه وقت با کسی سر کند ، بالاخره به او عادت می کند .

بیابان/لوکلزیو

بیابان

 

ژان ماری گوستاو لوکلزیو

آزیتا همپارتیان

 

انتشارات کاروان

رمان در حقیقت از دو داستان مجزا و موازی تشکیل شده است . یکی از داستان ها در مورد دختر صحرا نشینی به نام لالا است ( گفته شده که لالا عبارت دیگری برای سیده است ) که پدر و مادرش فوت کرده اند و به همراه خانواده عمه اش در یک حلبی آباد زندگی می کند. او عاشق صحرا و بیابان است و بنا به جبر زمانه مدتی به فرانسه می رود و زندگی شهری را نیز در قالب یک مانکن تجربه می کند . داستان دوم در مورد پسر بیابان نشین و فقیری به نام نور است که توسط فرانسویان قبیله او و بسیاری دیگر از قبایل قتل عام می شوند . در هر دو داستان از مرد معروفی در صحرا به نام شیخ ماءالعینین نام برده می شود که مسلمانی عارف است و احترام او در صحرا واجب . کلا نگاه خاصی به عرفان داره و خود لوکلزیو هم در مصاحبه اش گفته که عرفان اسلام با عرفان مسیحیت فرق داره . در اسلام می شه عارف بود و زندگی عادی هم داشت و دین بین زندگی مادی و معنی تعادل ایجاد می کنه اما در مسیحیت عارف باید از زندگی مادی چشم پوشی کنه . در اسلام عرفان حتی زمینه ساز عقاید اجتماعی و سیاسی نیز هست . خوب با این حساب عرفان ما خیلی قشنگ و تر بهتر هست به نظر من .فقط مشکل ما این هست که نباید لزوما سیاست و دیانت را قاطی کرد و دین و سیاست باید کاملا جدا باشند حالا اگه یک آدم دینی ، روشنفکری سیاسی داشت وارد هر دو عرصه بشه نه اینکه دین یک سایه گنده بندازه رو سیاست. جلد کتاب هم خیلی زیبا و هماهنگ با فضا و موضوع کتاب طراحی شده .

با اینکه قبلا کتاب آفریقایی را از لوکلزیو خونده بودم و خوشم نیومده بود و ذهنیت بدی داشتم و تعریفش از بیابان منو یاد کیمیاگر کوئیلو می انداخت و حال تهوع بهم دست می داد اما با این حال خیلی از کتاب خوشم اومد و واقعا نمی تونستم زمین بذارمش . توصیفاتش خیلی قشنگ و دقیق و خیلی عارفانه بود . جایی که دعاهای مسلمانان صحرانشین را وصف کرده بود وای چه قدر قشنگ بود . اصلا چه حس خوبی را به آدم منتقل می کرد یک جور آرامش یک جور خلوص و رکود . خوشم اومد خیلی فضاش عرفانی و زیباست و آدم یک حس خوبی هم راجع به اسلام پیدا می کنه . خیلی راجع به عناصر شن و نور صحبت می کنه و البته خیلی در قید و بند این نیست که درست توضیح بده چه جوری لالا راهی فرانسه می شه یا چطور در ماه 8 و 9 بارداری به شغل مانکنی مشغول هست .

لوکلزیو به خاطر این کتاب جايزه ادبي پل موران را برده و سال گذشته هم که برنده جایزه نوبل ادبیات شد و البته همه در سال گذشته می دونستند و کسی شک نداشت که این جایزه معروف نصیب لوکلزیو فرانسوی خواهد شد . همچنین وی در سال ۱۹۹۴ به عنوان بزرگترین نویسنده فرانسوی زبان شناخته شده است و از شیفتگان مولوی محسوب می شه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

نه حشره ای هست نه پرنده ای ، نه چیزی شبیه آن ، با این حال هزاران نقطه متحرک در آسمان دیده می شود ، گویی آن بالا دسته های بزرگ مورچه ، پشه و مگس هست . آن ها در هوای سفید پرواز نمی کنند ، در تمام جهات راه می روند ، با شتابی تب آلود ، گویی نمی دانستند به کجا فرار می کنند . شاید چهره آدم هایی باشند که در شهر زندگی می کنند ، در شهرهایی آنچنان بزرگ که هرگز نمی توان ترکشان کرد ، جایی که آن قدر ماشین ، آن قدر آدم هست که هرگز نمی توان یک چهره را دوبار دید .

 

گاهی لالا تصور می کند که فقط منتظر آمدن روزهاست ، اما وقتی روزها فرا می رسد ، می فهمد آن هایی نیست که منتظرشان بود . منتظر است ، همین . آدم ها وقتی تمام عمرشان منتظر چیزی هستند و هرگز اتفاقی نمی افتد ، بسیار صبورند .

 

سرزمین غریبی است ، این شهر ، با تمام آدم هایش ، زیرا اگر خود را نشان ندهید ، واقعا به شما توجه نمی کنند .

بازنشستگي و داستان هاي ديگر

 

بازنشستگي و داستان هاي ديگر

 

  محمد محمدعلي

 

 انتشارات كاروان

  كتاب مجموعه اي از داستان هاي كوتاه است . كتاب بدي هم نيست من خوشم نيومد اما يك جورايي دليلش سليقه شخصي بود وگرنه داستان ها بد نيستند و  مسلما كتابي نيست كه از خوندنش پشيمون بشيد . يعني يك جوري روان و خوب مي نويسه ها اما از جايي به مطلب نگاه مي كنه كه مطلوب من نيست و دوست ندارم . يك جوري انگار خيلي قديمي بود الان سبك ها و زاويه ديدهاي قشنگ تري مي شه پيدا كرد . موضوعاتش خيلي كهنه است براي فضاي الان جامعه . در حقيقت به اوايل انقلاب و زندگي كارمندهاي رتبه پايين جامعه پرداخته

 البته قابل ذكر است كه دو داستان اول كتاب در سال 1346 چاپ شدند و برند‌‌‌‌ه‌ی لوح تقد‌‌‌‌یر بیست سال د‌‌‌‌استان‌نویسی 1377 نيز شدند

 

مرغداني : در مورد آبدارچي دل نازكي كه بعد از استعفا از اداره در يك مرغداني استخدام مي شود . كار او انتخاب و كشتن مرغهاست . قشنگ بود خوشم اومد

 بازتشسته : مردي كه صاف و ساده وارد سيستم اداري شده و به صورت ادمي دغل خارج مي شود . بد نبود

 پشت شيشه مشجر : مردي كه از بي پولي با زني پولدار ازدواج مي كند . موضوعش خيلي تكراري بود

 بين خواب و بيداري (كمي روشن كمي تاريك ) : پسر دربان كه به واسطه جنگ رفتن به مقام هاي بالا مي رسد . تكراري بود شديد اما لحن و بيانش خوب بود

 پوسترهاي دو پولي : همچنان در مورد كارمندهاي دون پايه دولت . مردي كه بني صدر را مسخره كرده و در روزهاي سقوطش به تبليغ براي اون دست مي زنه . اصلا خوشم نيومد خيلي بد بود

 

 قسمت هاي زيبايي از كتاب

 اين شكم من از حيف حيف هايي كه سر سفره غذا مي گويم اين قدر بزرگ شده . هي زن و بچه ها نخوردند و من گفتم حيف است و خوردم .

 

 شكار چيز خوبي است به شرط اينكه آدم تا جا دارد بزند و كوله پشتي اش را پر كند .

 

 ببخشيد جسارت مي كنم جناب رئيس جمهور ! انقلاب كرديد مباركتان باشد . به كشورتان حمله كردند تسليت عرض مي كنم ولي اين ها دليل نمي شود كه طلب مردم را به موقع ندهيد .

 

 جناب شهبازي كار بسيار خوبي كرديد كه زديد زير گوش من . آويزه گوشم شد تا هر روز بزرگ و بزرگ تر شوم . آن قدر بزرگ كه خطاي زيردستانم را ناديده بگيرم .

جمشید و جمک

جمشید و جمک

 

 

محمد محمدعلی

انتشارات کاروان

  اینم سومین جلد از سه گانه روز اول عشق. در این کتاب به سرگذشت جمشید شاه ، نخستین پادشاه هفت اقلیم گیتی و بنیان گذار قوم آریایی از زبان خواهر و همسر او جمک پرداخته می شود .

تهمورث دیوبند دارای دو جفت فرزند دو قلو می باشد . جمشید و جمک توامان هم و اردوک و اسپی تور توامان همند . جمشید و جمک عاشق هم هستند و بعد از تهمورث با هم زندگی نموده  و جمشید پادشاه می شود و از آنجایی که اردوک رقیب عشقی جمک و تا حدودی بدطینت و بدجنس است توسط آنها به یمن تبعید می شود تا با مرداس یمنی که مردی نیکوست ازدواج کند حاصل این ازدواج ضحاک مار به دوش است .

جمشید بر طبق روایات بین 700 تا 1000 سال عمر می کند و خدمات زیادی برای قوم اریایی انجام می دهد از جمله : برقراری سیستم آبیاری مدرن، ایجاد گرمابه ، اموزش فن باغبانی و تشخیص خواص گیاهان ، کشف پنبه و نحوه دوختن لباس و زیرانداز ، ساختن ابزار فولادی جنگ و کشاورزی ، ساختن بشقاب و کاسه و ... ، استخراج مرمر و آهک و گچ ، تقسیم مردم به 4 طبقه جنگاوران و دانشمندان و صنعتگران و کشاورزان ، تسخیر جزایر غیر مسکونی و سکنی دادن مردم در آن ، گسترش بسیار زیاد مرزهای ایران زمین ، آموزش خواندن و نوشتن و همین طور او مقرر کرد اعمال جراحی ابتدا باید به صورت آزمایشی بر روی دیوان انجام شود . در دوران سردسیری نیز جمکردها را ساخت و زیباروترین و بهترین مردم را برای حفظ نسل به درون آن برد .  او جام جهان نما را ساخت و بسیار مشهور شد اما بعد از چندی خود را همطراز اهورا معرفی کرد ، از دیوان مدد گرفت و اتشکده های فراوان ساخت پس نظر رحمت اهورا از او رخت بربست و ضحاک او را از پادشاهی بر کنار کرد و با دو دختر زیبای او شهرناز و ارنواز ازدواج نمود .

جمشید فرار کرده به زابل می رود و در انجا با دختر زیبای کورنگ به نام پری چهر ازدواج کرده و صاحب پسری به نام طورک می شود که از اجداد رستم پهلوان است . او در این قلعه ساخت شراب را یاد می گیرد . بعد از آن به هند و سپس به چین می رود در انجا با دو چینی به نام لی جون و ماهنگ ازدواج می کند که از ماهنگ دختر پادشاه چین دارای دو فرزند به نام های همایون و هتوال می شود . همایون و هتوال با هم ازدواج کرده و ابتین فرزند آنهاست که ابتین پدر فریدون است و ........

 

خیلی چیزها داشت که من اصلا خبر نداشتم به خصوص داستان های نثری که از شاهنامه خونده بودم همه از ضحاک شروع می شد و اشاره به جمشید در حد یکی دو صفحه بود پس یک عالمه چیز یاد گرفتم اما راستش از کتاب خوشم نیومد زیاد. اصلا نمی دونم چه ربطی به دو کتاب دیگه و روز اول عشق داشت اخه .....خود داستان هم یک عالمه پیچ و خم داره و زیاد لازم نیست نویسنده تلاش کنه تا جذابش کنه ......... یک عالمه چیز بد هم راجع به ایرانی ها داشت اولا که خیلی زشت بوده که اینقدر ازدواج خواهر و برادر بینشون رواج داشته ، بعد هم خیلی راحت جشن هایی داشتن که هر کس با هر کس دوست داشت همبستر می شد یا مثلا جمشید به هر جا می رسید بدون توجه به جمک همسر جدید می گرفت و ازدواج می کرد و جمک هم با خیال راحت با هر مردی می خواست رفیق می شد از جمله هرمز زرین موی ... تازه وقتی حوصله اش سر می رفت به هم جنسانش روی می اورد مثلا چهرزاد یعنی ه م ج ن س گ ر ا هم بود ... به علاوه زیبایی براشون بسیار مهم بود تا جایی که جمک اصلا سراغی از دو فرزند زشت روی اول خود به نام های میرک و زیانک نمی کند انگار اصلا جز ادم ها نیستند

اوف واسه اولین بار متوجه شدم چیزهای ننگینی هم در گذشته قومم هست واقعا اولین بار بود و خیلی ناراحت شدم امیدوارم یک جوری متوجه بشم یا برداشت من غلطه یا منابع اقای محمدعلی غیر معتبر

 

اما با حال بود که فهمیدم کاوه اهنگر اصفهانی بود .

  

قسمت های زیبایی از کتاب

 تو جمشید را زا من می خواهی و من هرگز چنین سخاوتمند نبوده و نیستم تا هستی ام را تقدیم تو کنم .

 

 حکومت چون تازیان اسبی است بین حاکمان و فرمان پذیران – چنانچه آنان کشند تو بایست اسان گیری و چنانچه تو محکم بکشی ناگزیر انان اسان گیرند .