سرزمین غریب/ همینگوی

سرزمین غریب

 

ارنست همینگوی

رامتین ابراهیمی

 

انتشارات ققنوس

سال نشر : 1396

دختر خیلی جوانی با مردی که جای پدرشه و نویسنده است همسفر شده . دختر عاشق مرده می خواد مطمئن بشه از این عشق و مرد امیدواره آدم خوبی بشه . یک برش کوتاه صاف ساده گویای کارهای همینگوی . برش زیبا و جذابیه من شخصا دوستش داشتم هر چند باید بگم کلا با خوندن یک قسمت از یک چیز موافق نیستم .

و اینم آخرین کتابی که از این مجموعه جدید منتشر شده توسط نشر ققنوس تصمیم به معرفیش دارم  و باید بگم اسم مجموعه را هم پاناروما گذاشتن .

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

اگه دلت نمی خواد مجبور نیستی وانمود کنی شادی . ما با هم اونثدر که باید شادیم . تو هر حسی می خوای داشته باش و منم جای هر دومون شاد می مونم .

 

"هیچ وقت زیاد به جوونی فکر نکردم "
او گفت : می دونم اما به نظر من بهش فکر نکردی چون هرگز از دستش ندادی .

 

دختر بیچاره م . دلتنگی بده . اما نمی کشدت . ولی ناامیدی می تونه توی زمان کوتاه بکشدت .

شادینامه کوتاه فرانسیس/ همینگوی

شادینامه کوتاه فرانسیس

 

ارنست همینگوی

صالح حسینی

 

انتشارات نیلوفر

سال نشر : 1396

قبلا از آقای همینگوی رمان ها و مجموعه داستان های زیادی را معرفی کردم . توی تازه های نشر امسالم این کتاب ازشون بود که عنوان شده بود برخی از داستان ها برای اولین بار به فارسی ترجمه شده اند که البته درست نبود و من شخصا یک تعدادش را توی کتاب های دیگه خونده بودم . داستان های برف های کلیمانجارو ، پیرمرد کنار پل ، اردوگاه سرخ پوستان ، دکتر و خانم دکتر ، بوران سه روزه ، مشت زن حرفه ای ، کوته قصه ای  ، زادبوم سرباز ، انقلابی ، آقا و خانم الیوت ، گربه زیر باران ، شکار ممنوع ، شط دو بخش ، در دیاری دیگر ، شباهت کوه ها با فیل سفید ، آدم کش ها ، بازجویی ساده ها ، امروز یوم الجمعه است ، حالا خودم را می خوابانم ، پس از توفان ، قمار باز راهبه و رادیو  و برف قندی را قبلا معرفی کردم و 4 تا داستان دیگه کتاب عبارتند از :
پایتخت دنیا : یک مسافرخانه محل گاوبازها.
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری : گذشتن از کنار کارکاه قدیمی.
بابام : پدر سوار کار

قسمت زیبایی از کتاب

در این دنیا آدم باید خیلی چیزها را به جان بخرد و نطقش هم در نیاید.

مرگ در بعد از ظهر/ همینگوی

مرگ در بعد از ظهر

 

ارنست همینگوی

سحر محمد بیگی

 

انتشارات آرادمان

سال نشر : 1395

کتاب جدید ترجمه شده آقای همینگوی کاملا و کاملا در باب گاوبازی هست یعنی موضوع داستانی نداره بکه با یک لحن داستان وار می یاد توضیح می ده قوانین گاوبازی چیه انواع گاوبازی چیا هست گاوبازای معروف کیا بودن اصطلاحات این ورزش چیه تماشاچی ها چه حسی دارن کجا بشینید بهتره مسابقاتش کی ها هست و ....

کتاب های خورشید هم چنان می دمد و تابستان خطرناک هم یک جورایی در باب گاوبازی هستند و این کتاب دیگه کلا و مفصل در این باب هست . کتاب متوسطیه خوب و روان نوشته شده و برای من شخصا خیلی چیزاش جالب بود اینکه صندلی تماشاچی ها اون قدر طبقه بندی داره اون همه ریزه کاری های مسابقات و ... اما چون طرفدار گاوبازی نیستم و اصلا ندیدم این مسابقات را خیلی هم شیفته ام نمی کرد .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

دانستن قوانین یک چیز است و به خاطر آوردن آن ها زمان رو به رو شدن با حیوانی که قصد کشتن تو را دارد چیز دیگر!

 

هیچ مردی تنهاتر از مردی نیست که سال ها با همسری خوب زندگی کرده باشه و بعد از مرگ اون هم زنده بمونه .

 

کار بزرگ آن است که پایدار باشید ، کار خود را به سرانجام برسانید و گوش دهید و یاد بگیرید و درک کنید .

تابستان خطرناک/ همینگوی

 

تابستان خطرناک

 

ارنست همینگوی

غلام مرادی

 

انتشارات طاق بستان

این کتاب به سفارش مجله لایف نوشته شده در حقیقت اونا از همینگوی خواستند بره برای مسابقات گاوبازی بین دو ماتادور معروف و بزرگ آنتونیو و میگویل سفری داشته باشه و داستانی برای چاپ دنباله دار بنویسه که این کتاب همونه البته داستان که نه یه جورایی گزارش اون سفر و شرح دقیق مسابقات گاوبازی هست که خوب برای من جالب نبود خیلی یخ و سطحی بود انگار.

در حقیقت توی ذهنم بود دو تا کتاب از همینگوی معرفی کنم اون یکی هم زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست بود که متوجه شدم همون کتاب خورشید هم چنان می دمد هست که قبلا معرفی کردم و دیگه هم تازه نشری نداشت بنابرین رفتم سراغ این کتاب که زیادم تجربه موفقی نبود برام . و باید بگم آخرین کتاب همینگوی هست

 

قسمت زیبایی از کتاب

همیشه بعد از اتفاق مردم خیلی چیزها می گویند .

آن سوی رود میان درختان/ همینگوی

 آن سوی رود میان درختان

 

ارنست همینگوی

اسد ا... امرایی

 

انتشارات افق

این کتاب جز تازه های نشر بود اما در حقیقت ترجمه جدید جز تازه هاست و کتاب قبلا با عنوان کلبه آن سوی رودخانه با ترجمه کیوان و یا با عنوان به راه خرابات در چوب تاک با ترجمه پرویز داریوش نیز در بازار موجود بوده .

شخصیت اصلی داستان مرد مسنی هست که در حقیقت یک سرهنگ بازنشسته دوران جنگه و الان داره سرزمین های اون موقع را می گرده و توی هر منظره ای یاد اون دوران و خاطرات می افته یا توی رابطه هاش با افراد انگار چسبیده به اون خاطرات و توی لحظات الانشم جاری هستند .

کتاب قشنگیه همون نثر قشنگ ساده و پرکشش همینگوی که خیلی ها معتقدند روحیه ای شبیه به همین سرهنگ داستان داشته .  

ببخشید نمی دونم چرا اصلا روی مودش نیستم بیشتر بنویسم و توضیح بدم امیدوارم بهتر شه حالم

تپه های سبز آفریقا/ همینگوی

تپه های سبز آفریقا

 

ارنست همینگوی

رضا قیصریه

 

انتشارات کتاب خورشید

توی زندگی نامه همینگوی خوندیم و می دونیم که عاشق شکار بوده . این کتاب هم تعریف و توصیفی هست از سفر همینگوی و همسرش به آفریقا برای شکار حیوانات . کل کتاب هم همینه جاهای مختلف شکارهایی که می کنند نعقیب و گریزها توصیف منظره ها و .....

نمی دونم چه چیز بیشتری می شه گفت از کتاب در عین اینکه دوستش هم نداشتم . خوب در درجه اول من از شکار بدم می یاد و هیچ انگیزه ای برای خوندن لحظات اون ندارم و در درجه دوم وقتی چیزی موضوعی نداره و قرار نیست به جای خاصی ختم شه شاید هیجان زیادی هم توش نباشه اما خوب ممکنه خیلی ها هم تا این حد به موضوع بی علاقه نباشن و از کتاب لذت ببرن چون توصیفات خوب و ترجمه مناسبی داره . می شه ازش لذت هم برد هر چند من نبردم .

از همینگوی زیاد معرفی کردم اینم یکی از تازه های نشر بود که گفتم سری بهش بزنم .

خورشید هم چنان می دمد /همینگوی

خورشید هم چنان می دمد

 

 

 

 

 

ارنست همینگوی

 

 

احسان لامع

 

 

 

 

 

انتشارات نگاه

 

 

کتاب در مورد تعدادی آمریکایی است که در جنگ جهانی دوم شرکت داشته و اکنون می خواهند برای تعطیلات به اسپانیا و تماشای گاوبازی بروند . داستان شرح ماهیگیری گاوبازی وصحبت های دوستانه آنهاست . برت زنی که خواهان زیادی دارد و نمی تواند وفادارباشد با مایکل نامزد است کوهن عاشق اوست و سرانجام به یک گاوباز دل می بازد ...

 

 

خوب بود همون نثر روان و ساده همینگوی ولی خوب راستش را بگم برداشت من از کتاب خیلی متفاوت از مقدمه کتاب بود وخیلی چیزا را نگرفته بودم مثلا متوجه نشده بوده راوی به خاطر مشکلات جنگ نتونسته با برت رابطه عاطفی برقرار کنه .اینرمان اولین کتاب همینگوی بوده و نظر منتقدان را هم به خودش جلب می کنه .

 

 

 

 

 

قسمت  زیبایی از کتاب

 

 

آدم هر بلایی سر دیگرون بیاره سر خودش می یاد .

مردان بدون زنان /همینگوی

مردان بدون زنان

 

ارنست همينگوي

اسدا... امرايي

 

انتشارات افق

کتاب مجموعه ای از داستان های کوتاه همینگوی هست که داستان های در كشوري ديگر ، تپه هايي مثل فيل سفيد ، وطن به تو چه مي گويد ؟ ، مسابقه پنجاه هزار دلاري ، ده نفر سرخ پوست ، قناري سوغاتي ، حكايتي از آلپ ، آدمكش ها ، حالا دراز مي كشم و بازجويي ساده را قبلا توی کتاب های دیگه معرفی کرده بودم . می مونه 4 تا داستان دیگه :

كله شق : راجع به بکس بازی هست که دائم داره به همسرش فکر می کنه به اینکه هیچ وقت پیش خانواده اش نیست و داره خودش را برای مسابقه آماده می کنه . شرح دقیقی از مسابقه اونو داریم . یاد فیلم مرد سیندرلایی افتادم خیلی بکسی بود این داستان .
مسابقه ي سرعت : ويليام در مسابقه سرعت شركت كرده . مسابقاتي كه نوع خاصي از دوچرخه سواري است.
امروز آدينه است : صحبت هاي 3 سرباز مست .
قصه ي پيش پا افتاده : مرد روزنامه ها را مي خواند روزنامه هايي كه چندي ديگر خبر فوت خود او را چاپ خواهند كرد .

خوب بود ولی خوب برای من اکثرش تکراری بود فکر کنم بهترین گزینه توی داستان کوتاه های آقای همینگوی همون مجموعه انتخابی داستان هاشون باشه که پیش از این معرفی کردم .  

 

قسمت زيبايي از كتاب

- هر جا كه دلمان خواست مي رويم .
- نه ، نمي توانيم . آن دنيا ديگر مال ما نيست .
- مال ماست.
- نه ، نيست . يك بار كه آن را از آدم بگيرند ، ديگر نمي تواند آن را پس بگيرد .

در زمان ما /همینگوی

در زمان ما

 

ارنست همینگوی

شاهین بازیل

 

انتشارات افق

این کتاب اولبن اثر چاپ شده از همینگوی بزرگ برنده جایزه نوبل ادبیات هستش . سال ها قبل توی ایران ترجمه شده بود و امسال که دوباره از سوی انتشارات افق منتشر شد خیلی دوست داشتم سراغش برم . کتاب مجموعه داستان کوتاه است 13 تا داستان یک صفحه ای تحت عناوین داستان شماره 1 ، داستان شماره 2 و ... یک داستان یک صفحه ای دیگه با نام نماینده ی سیاسی که خوب موضوع داستان یک صفحه ای قابل تعریف نیست ولی بیشتر در مورد جنگ و یا گاوبازی بودند . 4 تا داستان دیگه اش با نام های اردوگاه سرخ پوستان ، دکتر و همسرش ، پایان یک رابطه و گربه زیر باران را قبل توی گزیده داستان هاش خونده بودم و بقیه داستان ها به شرح زیر بود .

مشت زن حرفه ای : نیک توی راه توی جنگل یکی از مشت زنان حرفه ای سابق را می بینه که حالا دیوونه شده .
داستان خیلی کوتاه : مرد و زنی که عاشق هم هستند و تصمیم ازدواج دارند و یکی از آنها برای پول جمع کردن به آمریکا بر می گردد و دیگری در ایتالیا می ماند .
انقلابی :پسرکی مجارستانی که طرفدار حذب کمونیست و در حال سفر در ایتالیاست .
آقا و خانم الیوت : زن و مردی که تا قبل از ازدواج رابطه ای نداشته اند و اکنون دلشان بچه می خواهد .
صید غیرمجاز: زن و مرد جوانی همراه با مردی مست در فصل غیر مجاز رهسپار ماهی گیری می شوند .
برف سراسری : داستانی در مورد اسکی نیک و دوستش در زمستان .
پدرم : پسرک از خاطرات پدر سوارکارش می گوید .
رودخانه ی بزرگ با دو قلب : یک گزارش کامل از ماهی گیری توسط نیک !

کتاب متوسطی بود من زیاد دوستش نداشتم . داستان پدرم خیلی قشنگ بود و به دلم نشست . بقیه رئال و خوب نوشته شده ولی زیادی بی موضوع بودن به مذاقم خوش نمی یاد مثلا فکر کنید داستان فقط شرح یک روز عصر یا یک ماهی گیری نمی گم بد بود ولی اونق رد هم به دلم ننشست .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

تو این دنیا باید خیلی چیزها را تحمل کنی .

 

نمی دانم چرا وقتی بعضی ها دهان باز می کنند تا همه چیز طرف را از او نگیرند دست از سرش بر نمی دارند .

داشتن و نداشتن /همینگوی

داشتن و نداشتن

 

ارنست همينگوي

پرويز داريوش

 

انتشارات ققنوس

هري مورگان ماهيگر فقيري است كه به خاطر گذران زندگي خود و خانواده اش به قاچاق جنس و انسان روي مي آورد ...

همون سبك ساده و غني همينگوي . كتاب خوبي بود در كل عالي نه اما ارزش خوندن رو داره . فاكنر از روي اين كتاب فيلم نامه اي مي نويسه و هاوكز اون را به فيلم تبديل مي كنه كه چون ظاهرا شباهتي به داستان همينگوي نداشته زياد مورد توجه قرار نمي گيره اما در سال هاي بعدي مورد تقدير بيشتري قرار مي گيره .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

من نمي دانم قانون را كه نوشته اما مي دانم هيچ قانوني نيست كه آدم را گرسنه بخواهد .

 

با اين زندگي ، داشتن و نداشتن فرقي نمي كند .

از پا نیفتاده /همینگوی

از پا نیفتاده

 

ارنست همینگوی

سیروس طاهباز

 

انتشارات مروارید

کتاب مجموعه 11 داستان کوتاه از ارنست همینگوی هست . داستان های از پا نیفتاده ( با نام شکست ناخورده ) ، پنجاه تا هزاری ( با نام پنجاه هزار دلار ) ، در کشوری دیگر ( با نام در سرزمین دیگر ) و  ده تا سرخ پوست ( با نام ده نفر سرخ پوست ) را قبلا در کتاب بهترین داستان های کوتاه همینگوی جمع آوری شده توسط آقای گلشیری توضیح دادم .

سه بخش از : در زمان ما : 3 تا داستان بسیار کوتاه و زیبا

انقلابی : مردی که در ایتالیا سفر می کند با کاغذی که روی آن نوشته از دست روس ها بسیار زجر کشیده و رفقا باید به او کمک کنند .

وطن به تو چه می گوید : گشتی در ایتالیا در جنگ

حالا می خوابم : سربازی که دیگر نمی تواند بخوابد و دوستش به او می گوید باید ازدواج کند .

بازجویی ساده : افسری که یکی از سربازها را در جنگ صدا زده و از او در مورد عشق می پرسد .

قصه ای از آلپ : چند تا اسکی باز که به داخل دهکده آمده اند و شاهد خاک سپاری زنی هستند .

قصه ی شیر خوب  : شیری خوب در آفریقا که حاضر به خوردن آدم ها نیست . سبکش خیلی با کارهای همینگوی فرق می کرد . شدید سمبلیک بود . زیبا بود .

کتاب قشنگی بود ولی باز به نظر من برای آشنایی با داستان کوتاه های همینگوی مجموعه انتخابی آقای گلشیری انتخاب بهتری می تونه باشه . اما تا داستان های این مجموعه هم دل نشین هستند به خصوص سه بخش از زمان ما .

پدر همینگوی به وسیله تفنگ خودکشی می کنه و بعد از سال ها مادر همینگوی همون تفنگ را براش پست می کنه . همینگوی حین پاک کردن این تفنگ کشته می شه و خیلی ها معتقدند که اون هم خودکشی کرده . در ضمن آقای طاهباز مترجم کتاب زمانی مدیر انتشارات کانون پرورش فکری کودک و نوجوان بودند .

 

قسمت زیبایی از کتاب

"به جهنم که بلد نیستین . مجبور نیستین که باهاشون حرف بزنین ، باهاشون عروسی کنین . "

مرد پير و دريا /همینگوی

مرد پير و دريا

 

ارنست همينگوي

سعيدي

 

انتشارات شهريار

پيرمرد ماهيگيري كه 84 روز است هيچ صيدي نداشته راهي دريا مي شود تا اين بار دست خالي باز نگردد و اتفاقا بزرگترين ماهي كه تا آن روز ديده شده در دريا سر راه او قرار مي گيرد .. .

داستانش را قبلا هم شنيده بودم و البته با نام پيرمرد و دريا و واقعا عاشق اين داستان و عظمتش هستم ولي راستش ترجمه اي كه خوندم زياد جالب نبود به دلم ننشست . واسه همين پيش نهاد مي كنم كه ترجمه هاي ديگه رو امتحان كنيد . مشكل خاصي نداشت البته ها ولي خوب زياد به دلم نبود .

جالبه بدونيد اين كتاب را همينگوي زماني كه در كوبا بوده نوشته و اولين بار نه به صورت كتاب بلكه به صورت داستاني در مجله چاپ مي شه . خيلي ها معتقدند كه شخصيت پيرمرد داستان از ماهيگيري كوبايي به نام گرگوريو فوئنتس الهام گرفته شده است . از توي داستان نمادهاي  جالبي استخراج مي كنند ولي خود همينگوي اعتقاد داشته هيچ داستان خوبي نيست كه نويسنده با تصميم قبلي نمادي را وارد آن كرده باشد .

همينگوي واسه اين كتاب جايزه پوليتزر را برده و همون طور كه مي دونيد جزء برندگان جايزه نوبل نيز هست . شايد واستون جالب باشه بدونيد اون بكسر بسيار بسيار ماهري هم بوده و در ضمن به شكار هم علاقه زيادي داشته .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

براي چه پيرمردها اين قدر زود بيدار مي شوند ؟ آيا به جهت آن است كه روزي طولاني تر از ديگران داشته باشند .

 

گار دريا شرارت مي كرد به اين دليل بود كه نمي توانست غير از آنچه هست باشد و قادر به كمك كردن به آن ها نبود .

 

اگر انسان آرزوي خوبي را كه در دل دارد بر زبان بياورد تحقق نخواهد يافت .

 

وقتي آدم شكست مي خورد مشاهده مي كند كه آن ، خيلي هم ناراحت كننده نيست .
نمي دانستم كه پذيرفتن شكست اين قدر آسان است .

زنگ ها برای که به صدا در می آیند ؟/همینگوی

زنگ ها برای که به صدا در می آیند ؟

 

ارنست همینگوی

رحیم نامور

 

انتشارات نگاه

روبرتو فردی آمریکایی است که در جنگ داخلی اسپانیا دوشادوش کمونیست ها می جنگد . او ماموریت دارد که به سمت پلی در جنگل برود و هنگام شروع حمله ان را منفجر سازد تا دشمن نتواند از روی آن عبور کند . قرار است او با راهنمایی محلی به نام انسلمو که پیرمردی مهربان است تماس بگیرد . روبرتو در چند روز باقی مانده به حمله مشغول شناسایی محل است و در نزد گروه پارتیزان محلی به سرکردگی پابلو زندگی می کند و در ان جا عاشق دختری به نام ماریان می شود و ...

خوب داستان شرح همین دو سه روز زندگی روبرتو در کنار ماریان و سایر نیروهای محلی و جنگیدن آن ها می باشد . من خیلی از کتاب خوشم اومد . موضوعی به این سادگی را بسیار زیبا پرورانده بود . داستان فوق العاده جذاب بود ، خسته نمی شدید ، در عین حال یک نوع روح و احساس هم توش جریان داشت . جمله ها ساده و سر راست بود ولی واقعا تکنیکی و بدون اضافه پیش می رفت . در مورد اسم کتاب هم که در حقیقت ترجمه صحیح ترش هست ناقوس ها در عزای چه کسی نواخته می شوند و در حقیقت به مرگ و هم بستگی انسان ها اشاره داره . یک جمله فوق العاده زیبا ! در ضمن پایان کتاب هم خیلی عمیق و زیبا بود . دوسش داشتم

از روی کتاب فیلمی هم به کارگردانی سام وود و بازی گري كوپر و اينگريد برگمن ساخته شده که جزء فیلم هایی هست که خیلی به کتاب وفادار بوده . فیلم برای جایزه اسکار نامزد دریافت جوایز بهترین فیلم ، بهترین بازیگر زن ، بهترین بازیگر مرد ، بهترین بازیگر مکمل مرد ، بهترین بازیگر مکمل زن ، بهترین فیلم برداری رنگی ، بهترین موسیقی متن و بهترین طراحی صحنه بود که از شانسش اون سال حریف های قدری مثل کازابلانکا را داشت و تنها برای بهترین بازیگر مکمل زن اسکار را از آن خود نمود . کلا چون موضوع کتاب زیاد پر شاخ و برگ نیست واقعا هم جون می ده برای فیلم نامه شدن .

فقط نمی دونم چرا همینگوی این قدر علاقه داره زن های داستانهاش زیبا و شدیدا احمق باشند ! همینگوی خودش 4 بار ازدواج کرده . در واقع هر بار در حالی که متاهل بوده عاشق یکی می شده و قبلی را طلاق می داده . اون بعد از ازدواج اولش ساکن پاریس می شه . در ضمن طرح جلد کتاب خیلی شبیه جلد خشم و هیاهو هستش .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

کشتن ، هیچ چیز به هیچ کس یاد نمی دهد . کشت و کشتار جز این که تخم کینه ای را سبز کند نتیجه ای ندارد .

 

کسی که فقط فکر حفظ جان باشد وجودش برای دیگران مایه ی خطر است .

 

دهنت را ببند و حرف نزن و راجع به چیزی که نمی فهمی اظهار عقیده نکن .

 

هیچ می دانی چه درد بی درمانی است که انسان در تمام مدت عمرش از نظر ظاهری زشت باشد ولی خودش بداند که باطنا زیبا و خوش سیرت است ؟

 

چه فایده ای دارد که ما جنگ را ببریم ولی هدف خودمان را از انقلاب ببازیم ؟

 

چطور ممکن است بدون داشتن ایمان به پیروزی نهایی بجنگیم و فاتح شویم .

 

از این که چیزی را که این قدر خوب است می گذارم و می روم متنفرم .

 

"ولی اگر پیش تو بمانم کار آسان تر است . برای من بهتر خواهد بود . "
" بله ف به همین جهت گذشت کن و برو . این کار را برای خاطر من بکن زیرا این کاری است که از تو ساخته است . "

پروانه و تانك/همینگوی

پروانه و تانك

 

ارنست همينگوي

رضا قيصريه

 

انتشارات فارياب

كتاب از 4 داستان كوتاه درباره ي جنگ داخلي اسپانيا تشكيل شده است .

خبرچيني : چيكوته يكي از كافه هاي معروف مادريد است كه مشتري هاي قديمي و خاص خود را دارد و در خلال جنگ يكي از گارسون ها تصميم مي گيرد كه يك مشتري قديمي فاشيست را لو بدهد .

پروانه و تانك : مردي كه بسيار خوشحال است سعي مي كند با پاشيدن عطر به اين و آن در كافه شادي كند ولي احساسات لطيف او مانند پروانه اي است كه در جنگ به تانكي بخورد . انتخاب نام زیبایی داشته .

شب قبل از نبرد : ال كه فردا نبرد سختي دارد و احتمال كشته شدن خود را مي دهد شب آخر را در كنار رفيق فيلم بردارش مي گذراند .

در زير ستيغ : فيلم بردار هايي كه طي حمله در يك سنگر كنار سربازان رفته اند و شاهد عقايد و خاطراتشان و ترس از جبهه مي باشند .

دوسش داشتم . كتاب قشنگي بود و با ديد ساده و تاثرگذاري به جنگ ، احساسات افراد و تاثير جنگ بر زندگي مردم نگاه مي كرد . واقعا توصيف زيبا و دردناكي ارائه مي داد . حس مردي كه بدونه ممكنه خواب امشب خواب آخرش باشه ، دوست هايي كه در دو جناح قرار مي گيرند و ... جدا كه جنگ چيز كثيفيه ولي كتابش زيباست . گفته مي شه كه اين 4داستان مقدمه اي براي شكل گيري رمان معروف زنگ ها براي كه به صدا در مي آيند هستند .

پدر همينگوي دكتر بوده و مادرش معلم آواز و پيانو . در ضمن مادرش زني بسيار مذهبي هم بوده و اون را به كارهاي نيك دعوت مي كرده . همينگوي جزء نويسندگان رئال محسوب مي شه .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

در جنگ خيلي پيش مي آيد كه آدم دروغ بگويد ، و وقتي هم پيش آمد كه دروغ بگويي بايد به سرعت اين كار را بكني و به بهترين وجه .

 

مسلما هر كار خيري را كه در زندگي بتواني بكني به كردنش مي ارزد .

 

وقتي همه چيز رو به راه باشد و تو خودت پكر باشي ، يك گيلاس حالت را جا مي آورد . اما وقتي كه اوضاع ناجور باشد و تو سرحال ، يك گيلاس كاري نمي تواند بكند جز اينكه موضوع را برايت باز هم روشن تر بكند .

 

وقتي آن ها را دم تانك ها ، كاسكت به سر مي بيني به نظر تانك ران مي آيند . وقتي داخل تانك مي شوند ، باز هم قيافه ي تانك ران را دارند . اما وقتي دريچه را مي بندي ، آن تو ، انگار نه انگار ، اصلا تانك ران نيستند .

 

به عقيده ي من ، در همان لحظه ي حمله ، عصباني بودن ، شايد بهترين شكل بودن است .

 

مي فهميدم كه چگونه يك مرد ناگهان ، آشكارا ، ابلهانه بودن مرگ را در يك حمله ي نافرجام مي بيند و يا در دم و به روشني آن را مي بيند ، ابلهانه بودنش را مي بيند ، مي بيند كه واقعيت چگونه است ، به راحتي عقب گرد مي كند ، از آن دور مي شود .

ستون پنجم/همینگوی

ستون پنجم

 

ارنست همینگوی

کیهان بهمنی

 

انتشارات افراز

ستون پنجم تنها نمایش نامه ای هست که همینگوی نوشته و همین شاید به اندازه کافی وسوسه آمیز باشه تا آدم بره سراغ این کتاب . در ضمن نمایش در سه پرده نوشته شده است .

فیلیپ یک خبرنگار آمریکایی است که در زمان جنگ داخلی اسپانیا در پوشش خبرنگاری به کار ضدجاسوسی برای کمونیست ها مشغول است و دورتی نیز دختر خبرنگار دیگری است که عاشق فیلیپ می باشد . شاهد یک سری روابط عاطفی و وظایف اخلاقی هستیم که آدم ها در جنگ با اون مواجه می شوند و تاثیری که جنگ روی زندگی ها داره .

در واقع همینگوی خودش در زمان جنگ داخلی اسپانیا اونجا خبرنگار بوده و این کتاب را با تجربیات شخصی نوشته است که مورد انتقاد زیادی هم قرار می گیره و وقتی به روی صحنه می ره زیاد مطلوب واقع نمی گردد . من هم به شخصه از کتاب خوشم نیومد . توصیفات صحنه هاش زیاد بود ، خودش هم به نظرم روی معنای خاصی تاکید نداشت یعنی چیز خاصی عرضه نمی کرد . نمی دونم واسه من مکالماتشون و توصیفات صحنه اش خیلی زیاد بود . اون قدر به دلم ننشست .

به هر حال وجه مشترک من و همینگوی علاقه زیادمون به جنگ های داخلی اسپانیاست :دی همینگوی علاوه بر جنگ داخلی اسپاینا در جنگ جهانی اول و دوم هم شرکت کرده که در جنگ اول راننده آمبولانس و در جنگ دوم خبرنگار بوده .

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

دورتی : آه عزیزم ، عزیزم ، عزیزم .
فیلیپ : نمی شه از لغت دیگه ای استفاده کنی ؟ شنیدم که خیلی از آدم ها رو با این کلمه صدا کردی .

 

 برای همیشه حرف وحشتناکیه .

 

وقتي مهربون مي شي افتضاحي . فقط آدماي مهربون مي تونند مهربون باشند . تو وقتي كه مي خواي وانمود كني كه مهربون هستي واقعا وحشتناك مي شي .

بهترین داستان های کوتاه /همینگوی

بهترین داستان های کوتاه

 

ارنست همینگوی 

احمد گلشیری

 

انتشارات نگاه

اردوگاه سرخ پوستان : دکتر و پسرش به بالین زن سرخپوستی می روند که زایمانی غیر طبیعی و دردناک دارد . عاشق این داستانم محشره . یادم نیست قبلا توی کدوم کتاب خونده بودمش . این داستان جزء اولین داستان های همینگوی می باشد .

خانه ی سرباز : هری از سربازی به وطن بازگشته و با سکون و پوچی زندگی رو به رو شده .

دکتر و همسرش : گفت گوی دکتر و سرخ پوستان بر سر الوارها  و بعد رفتن دکتر به خانه نزد همسرش . پدر همینگوی دکتر بوده و خودشون هم مدتی در یک خانه ییلاقی زندگی می کردند و این داستان یادآور محیط و نحوه ی زندگی خود اوست .

پایان یک ماجرا : نیک به مارجوری می گوید که دیگر عشق برایش لذت بخش نیست . داستان بسیار بسیار دوست داشتنی هست . یکی از زیبایی های کار همینگوی را این می دونند که مرگ روابط عاشقانه رو توی داستان ها با اتفاقات معمولی و حتی ابراز عشق تصویر می کنه و این داستان واقعا نمونه بارزی واسه این هنر هست .
طوفان سه روزه : بیل و نیک ذر مورد اتمام ماجرای نیک و مارجور صحبت می کنند و نیک غمزده و تهی است .
گربه زیر باران : زن و مرد آمریکایی در یک هتل اقامت دارند وزن شاهد حضور گربه ای زیر باران است .
تپه هایی چون فیل سفید : دختر و پسری با هم صحبت می کنند و مرد تصمیم دارد دختر را قانع کند که کاری را انجام دهد .
ده نفر سرخپوست : نیک بعد از بازگشت از مراسم شاهد سرخپوست های مستی در راه است .  و دوست دختر نیک نیز سرخپوست است .
قناری سوقاتی : زن در قطار برای زوج آمریکایی می گوید که نگران ازدواج دخترش با یک غیر آمریکایی است .
در سرزمین دیگر : در مورد مجروحان جنگی . این داستان را همینگوی با توجه به تجربه شخصی خودش نوشته زمانی که در بیمارستان منتظر خوب شدن پای مجروحش بوده .
شکست ناخورده : شرح مفصل یک مسابقه گاوبازی . این هم یک جور ادای دین همینگوی به نمایش محبوبش گاوبازی می باشد .
آدمکش ها :  مردانی که به شهر آمده اند تا ال را بکشند و ال در اتاقش منتظر آن هاست . از روی این داستان فوق العاده فیلمیهم ساخته شده و ظاهرا همینگوی این داستان و داستان ده سرخپوست را در یک روز نوشته است .
پنجاه هزار دلار : شرح مفصل یک مسابقه بازی و بکسری که به پایان خط رسیده نمی دونم چرا یاد فیلم مرد سیندرلایی افتادم !
یک گوشه ی پاک و پر نور :  دو خدمتکار یک کافه که حس متفاوتی نسبت به کار دارند .
پیرمرد بر سر پل :  پیرمردی که در حین جنگ نگران حیواناتش است . به دلیل پیش روی دشمن مجبور به ترک خانه و کاشانه شده است .  
دگرگونی دریا : مرد و دختر با هم صحبت می کنند و دختر می خواهد برود ولی قول می دهد بازگردد !!
زندگی خوش و کوتاه فرانسیس مکومبر : داستان کامل یک شکار . این داستان هم یک جور برگفته از تجربیات شخصی همینگوی در شکار هست و به نظر من فوق العاده بود پایانش و همچنین روند تغییر روحیات افراد داستان حرف نداشت .
قمارباز ، راهبه و رادیو : کنار هم بودن چند نفر در یک بیمارستان .
برف های کلیمانجارو : نویسنده ای با معشوقه اش در جنگل های آفریقا گرفتار شده و اکنون در حال یادآوری خاطرات گذشته است . از روی این داستان ظاهرا فیلمی هم ساخته شده است که گری گوری پک و سوزان هیوارد توش نقش آفرینی کردند . راستش را بگم نفهمیدم اسم داستان به مضمونش چه ربطی داشت گمونم حواسم رو خوب جمع نکردم باید بار دیگه بخونمش . شما نظری دارید ؟

از همینگوی قبلا فقط رمان وداع با اسلحه رو خونده بودم که زیبا بود و کلا فکر می کنم برای هممون همینگوی با رمان مانوس تر باشه ولی تصمیم گرفتم نگاهی به داستان های کوتاهش هم داشته باشم . داستان های ساده و زیبایی بودند به خصوص عاشق اردوگاه سرخ پوستان ، پایان یک ماجرا ، طوفان سه روزه ، آدمکش ها و زندگی خوش و کوتاه فرانسیس مکومبر شدم . در حدود 100 هم اول کتاب آقای گلشیری ( اصفهانی :دی ) زحمت کشیدند و شرح مفصلی از زندگی همینگوی را آوردند که خوندنش خالی از لطف نیست . به هر حال همینگوی یکی از تاثیرگذارترین نویسنده های آمریکایی و الهام بخش بسیاری از نویسندگان بزرگ محسوب می شه و ظاهرا اعتقاد خاصی به جمله هیا سر رسات و کتاه و عدم آوردن صفات مبالغه آمیز داره .

آقای گلشیری کتاب را به همسرشون تقدیم کردن و عبارت جالبی را نوشتن : برای همسر و همراهم !! در ضمن جلد کتاب هم خیلی شیک و پیک هست و پشت جلد نوشته کالیگرافی از اکبر میخک . بد نیست بگیم کالیگرافی همان خط نقاشی می باشد .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

دنبال نتیجه نبود . یعنی دیگر در هیچ کاری دنبال نتیجه نبود . دلش می خواست فارغ از نتیجه زندگی کند .

 

همیشه پشت مسائل یه چیزهایی هست که ما خبر نداریم .

 

همیشه یکی پیدا می شه که عاشقش بشی ، بعدش روز از نو روزی از نو . عاشقشون شو اما نذار پوست تو بکنن .

 

مردهای آمریکایی تنها مردهایی هستند که به درد ازدواج کردن می خورن .

 

زوج های جوان ماه زیادی دیده بود که از هم جدا شده بودند و زوج جوان تازه ای تشکیل داده بودند که دیگر به همان ماهی گذشته نبودند .

 

علت این که دروغ می گفته آن بوده که حرف راستی برای گفتن نداشته .