لعنت به داستایوسکی/رحیمی

لعنت به داستایوسکی

 

عتیق رحیمی

مهدی غبرائی

 

انتشارات ثالث

سال نشر : 1394

در کتاب جنایت و مکافات داستایوسکی مردی را داریم که قتلی را انجام می ده و درگیر با عذاب وجدانه و .... این بار توی افغانستان رسول را داریم پسری که عاشق داستایوسکی و کتاب جنایت و مکافاته تصمیم می گیره پیرزن نزول خوری که چشم طمع به نامزدش داره را بکشه ولی بعد مرگ اون جواهراتش را برنمی داره عذاب وجدان شدیدی می گیره و همه چیز پیچیده است چون جسد گم شده و در اون شرایط جنگ زدگی افغانستان کسی نخواد دیگری را به خاطر قتل یک پیرزن متهم کنه .

خوب بازم اومدم سراغ کتابای نسبتا جدید تا فرصتی بشه و بتونم اونچه از تازه های نشر مد نظرم هست معرفی کنم. قبلا فقط کتاب هزارتوهای خواب و خیال را ازش خونده بودم تجربه جالبی هم بود . این کتاب هم جالبه یعنی بر اساس یک داستان دیگه خوب داستان خودشو درآورده یه چیز جدید یک نگاه نو با همون اصول . شرایط افغانستان شرایط روحی پسر همه شون قشنگن و قابل تامل.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

با زندگی طوری رفتار کن انگار صحنه نمایش است . با هر اجرایی چنان برخورد کن که انگار اولین بار است آن نقش را بازی می کنی .

 

حرف های زیادی برایش دارم اما جنگ به ما فرصت گفتنش را نداده.

دعای دریا/حسینی

دعای دریا

 

خالد حسینی

مهدی غبرائی

 

انتشارات ثالث

سال نشر : 1397

کتاب های خالد حسینی را زیاد دوست ندارم اما موضوع کتاب جدیدش فرق داره کتاب که در حقیقت نه یک نامه خیلی کوتاه از پدری به پسرش همراه با تصویر . این کتاب با الهام از زندگی آلان پسرک سه سال سوری هست که با خانواده اش در حال فرار و پناه جویی بودند که قایقشون غرق شد . خالد حسینی خودش سفیر سازمان ملل هست و به مناسبت سالگرد اون حادثه شوم این قصه را نوشته و عواید فروشش را به آژانس پناهندگان سازمان ملل تقدیم کرده .

خیلی کوتاه هست راستش خاص و تکان دهنده هم نیست نوشتار اما موضوع واقعا درآوره غمناک ترین قصه تکراری دنیا کاشک واقعا کاشک می شد هیچ جنگ و در به دری توی دنیا نباشه کاشک می شد همه بچه ها شاد باشند .

 

قسمت زیبایی از کتاب

امشب به تنها چیزی که می‌توانم فکر کنم، این است که دریا چقدر عمیق است، و چه وسیع، چه بی‌تفاوت. من چه ناتوانم برای محافظت از تو در برابر آن.

هزارتوی خواب و هراس/ رحیمی

هزارتوی خواب و هراس

 

عتیق رحیمی

مهدی غبرائی

 

انتشارات ثالث

 فرهاد پسر دانشجوی افغان که شبی مست کرده اسم شب را فراموش می کند و سربازها او را می گیرند بسیار کتک می زنند و وقتی در کوچه افتاده زنی به او کمک می کند اما سربازها همچنان به دنبالش هستند و فرهاد  گیج است انگار همه چیز را در حاله ای از رویا و غبار می بیند کجاس چه شده این زن کیست ....

خوب نوشته شده فضا را استعاره ها خوب درآورده اما خوب وقتی از فضای برهه مورد بحث در مورد افغانستان خبر نداشته باشید با خیلی چیزا خوب ارتباط برقرار نمی کنید کتاب متوسطی هست برای من اما خوب نوشته شده یعنی کسی که به اوضاع افغانستان تسلط بیشتری داشته باشه لذت بیشتری می بره

عتیق رحیمی نویسنده افغانی هست که تعدادی کتاب به زبان فارسی دری داره و البته به زبان فرانسه هم کتاب نوشته و جایزه ادبی گنکور را هم برده الان هم به فعالیت های سینمایی مشغوله . کتاب مذکور را به زبان فارسی دری نوشته و بعد به انگلیسی ترجمه شده و اقای غبرائی اونا به فارسی روان امروزی ما برگردوندند از روی متن انگلیسی که اقای عتیق رحیمی خیلی اعتراض کرده و گفته این بی حرمتی به زبان فارسی هست و یعنی چی کتاب فارسی دوباره به فارسی ترجمه شه اقای غبرایی هم ظاهرا گفتن اون فارسی زیاد برای مردم ملموس نیست .  

 

قسمت زیبایی از کتاب

"باید از دو چیز زن ها بر حذر باشی . موهایش و اشک هایش . "

خدا می داند چرا پدربزرگم این حرف را به پدرم زد . 

هم چنان که سه دانه ی تسبحی نگرانی را می انداخت زیر لب دعا می خواند بعد ادامه داد :

" موهایش به زنجیرت می کشد و اشک هایش غرقت می کند ! "

سرزمین عجایب بی رحم و ته دنیا/ موراکامی

 

سرزمین عجایب بی رحم و ته دنیا

 

هاروکی موراکامی

مهدی غبرائی

 

انتشارات نیکونشر

کتاب دو داستان موازی هست فصل های فرد که در مورد مردی هست که درگیر جنگ اطلاعاتی شده توی سازمان های اطلاعاتی دولتی کار می کنه و ذهن خیلی هوشمندی داره و الان ظاهرا قراره برای یک عملیات سری در نظر گرفته بشه و فصل های زوج در مورد مردی هست که وارد شهر عجیبی شده که سایه اش حق ورود به اونو نداشته شهری که بیرونش پر از تک شاخ هایی هست که طلایی هستند و .....

البته جز تازه های نشر نبود اما خیلی هم قدیمی نیست و برای منم جدید بود . خیلی لذت بردم دقیقا سبک خود موراکامی اون حالت خیالی فانتزی و عجیب غریب خودشو داشت یعنی واقعا من عاشق نوشته هاش هستم ها .  

کتاب برنده جایزه جونیچی بوده .

تعقیب گوسفند وحشی/موراکامی

تعقیب گوسفند وحشی

 

هاروکی موراکامی

مهدی غبرایی

 

انتشارات نیکونشر

دوست مرد برای او عکسی از یک سری گوسفند در چمنزار می فرستد و مرد نیز در روزنامه این عکس را استفاده می کند و بعد ماجرا آغاز می شود گروعی معتقدند عکس گوسفندی خاصی در این عکس است که باید پیدا شود و سفر مرد برای پیدا کردن گوسفند آغز می شود . البته که همه چیز توی مایه های سورئال وین تیریپ کاراست روح گوسفند در انسان ها حلول می کنه و ......

خوشم اومد کلا سبک موراکامی را دوست دارم سرگرمم می کنه جذبم می کنه برام خوشاینده . این کتاب برنده جایزه ادبی نوما بوده .

خوب وقتی قراره برم سراغ نویسنده هایی که قبلا می شناسمشون رفتن سراغ آشناهای جذاب خیلی خوشاینده . غیر واقعی بودن داستان یک جورایی مبهو بودن بودن و شانسی بودن خیلی چیزا را دوست دارم .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

صادق بودن و بیان حقیقت دو چیز کاملا متفاوت است .

دفترهاي مالده لائوريس بريگه/ ریلکه

دفترهاي مالده لائوريس بريگه

 

راينر ماريا ريلكه

مهدي غبرائي

 

انتشارات دشتستان

خوب جدا نمي دونم موضوع كتاب را چه جوري بايد تعريف كنم . در حقيقت شخصيت اصلي كتاب به الان و همچنين حوادث بچگي اش نگاه مي كنه و نظرات مختلفي را عنوان مي كنه . دركش را برداشت هاش را از موضوعات و مطالب مختلف .

من خوشم نيومد يك مقاديري برام گيج كننده بود باهاش ارتباطي برقرار نكردم . كتاب مي تونه جالب باشه اما نه براي هر سليقه اي . شايد بايد يك جورايي سليقه تون حادثه محور نباشه و يك جورايي يك نثر با لايه هاي زيرين و كمي مبهم و گيج براتون چالشي و دل نشين باشه تا برين سراغش . راستش زيادم روش وقت نذاشتم حسش نبود .

ريلكه يكي از بزرگترين و معروف ترين شاعرهاي آلمان محسوب مي شه كه خوب البته داستانم مي نوشته . اصلا توي برنامه ام نبود برم سراغ ريلكه اما چند وقته زياد به اسمش برخوردم و حس خوبي نداشتم كه نمي شناسمش . اولين تجربه بهم ثابت كرد نمي تونم باهاش ارتباطي برقرار كنم اما حتما دو سه تا كتاب ديگه ازش مي خونم شايد نظرم تعديل شد .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

كسي كه بترسد بايد در برابر ترس دست به كاري بزند .

 

از آرزو كردن هرگز نبايد دست كشيد .

سیاهاب/ اوتس

سیاهاب

 

جویس کرول اوتس

مهدی غبرائی

 

انتشارات افق

داستان در مورد دختری هست که در جشن برگزار شده توسط دوستش با یکی از سناتورهای معروف آمریکا که هم سن پدرش هست آشنا می شه سوار ماشین سناتور شده و راهی بندر می شوند . در همین حال ماشین تصادف کرده و درون آب می افتند . دختر در حال غرق شدن و خفه شدن هست و داره فکر می کنه که نباید این طور بمیره توی آب با یک غریبه و ...

نسبتا خوب بود راستش موضوع خیلی هیجان انگیزی داره چهارچوبی که برای بیانش در نظر گرفته هم خیلی زیباست این یادآوری های گذشته و جملات تاکیدیش دوست داشتنی هستند اما قلم اوتس کم کم دستم اومده و زیاد باهاش ارتباط برقرار نمی کنم نه که بد باشه نه اما اون گرمایی که منو جذب کنه نداره .

اوتس خودش فوق لیسانس ادبیات داره .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

تو بیمارستانی که به دنیا اومدی ، وقتی تو را دادند دستم می دانستم که دختری و هرگز در تمام عمرم چه قبل و چه بعد از آن این قدر خوشحال نبودم ، عهد کردم هرگز نگذارم دخترم آن طور که من صدمه دیده بودم صدمه ببیند .

 

چه قدر برای ما قطعی است که آینده را قالب کلمات تمرین کنیم .
هرگز شک نکنید که برای ادای آن ها زنده می مانید .
هرگز شک نکنید که داستانتان را خواهید گفت .

ميليونر زاغه نشين/ سواروپ

ميليونر زاغه نشين

 

ويكاس سواروپ

مهدي غبرايي- مصطفي اسلاميه

 

انتشارات كتاب سراي نيك

پسرك فقير و بي سوادي در يك مسابقه تلويزيوني برنده مبلغ فوق العاده هنگفتي شده ولي پليس به او مشكوك مي شود و پسرك را دستگير مي كند اما وكيلي به كمك او مي آيد و پسر مي گويد من شانس اوردم اطلاعات زيادي ندارم اما سوال هايي را از من پرسيدند كه جواب را مي دانستم و داستان را شرح مي دهد كه چطور جواب ها را مي دانسته و هر سوال داستاني دارد .

كتاب را به خاطر فيلمش مي شناسيم توي اسكار غوغا كرد ديگه من فيلمش را نديدم و براي همين رفتم سراغ كتابش خيلي هم دوست داشتم . هم ايده اش به نظرم جالب بود جدي لذت مي بردم به خصوص كه من به اين اطلاعات عمومي اتفاقي معتقدم . براي همسرم كه تعريف مي كردم مي گفت خيلي هندي بازه موضوعش خوب قبول دارم شايد اين طور باشه اما نهايتا لذت بردم . 

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

به نرم ترين شيوه ي ممكن برايم توضيح دادكه من بچه يتيمي هستم كه مادرم مرا در سطل بزرگ لباس هاي پرورشگاه سنت مري جا گذاشت و براي همين است كه او سفيد است و من نيستم . پس از آن بود كه براي اولين بار فرق بين پدر واقعي و پدر كليسايي را فهميدم . آن شب براي اولين بار گريه ام هيچ ارتباطي با درد جسماني نداشت .

 

دخالت توي كار آدماي ديگه كار خوبي نيست وگرنه آدماي ديگه مجبور مي شن خود تو رو تو دردسر بندازن.

 

بازيگر تا آخر عمرش بازيگر است . فيلم ها شايد تمام شوند اما نمايش بايد ادامه پيدا كند .

 

عشق در يك آن اتفاق نمي افتد ، رفته رفته در وجودت رخنه مي كند تا زندگيت از اين رو به آن رو شود .

فرزند پنجم /لسینگ

فرزند پنجم

 

دوریس می لسینگ

مهدی غبرائی

 

انتشارات ثالث

هریت و دیوید زن و شوهر جوانی هستند که معتقدند باید با طبیعت همگون بود و شاد زندگی کرد آنها با سختی تلاش می کنند تا خانه بزرگی بخرند و تصمیم دارند که صاحب 8 بچه شاد و زیبا بشوند . آنها می خواهند در تمام تعطیلات خانواده را در این خانه مهمان کنند و اصلا و اصلا به حرف سایرین در مورد مخارج این زندگی و هزینه تعلیم و تربیت بچه ها فکر نمی کنند . سه بچه اول لوک ، هلن و جین با سرخوشی وارد زندگی می شوند و بعد بچه چهارم پل نیز از راه می رسد . آنها تصمیم دارند تا چند سال بچه دار نشوند ولی مهمان ناخوانده وارد زندگی شده . بن فرزند پنجم که از همان دوران جنینی غیرعادی بودن را به معرض نمایش می گذارد و تهدید برای سعادت خانوادگی است .

خیلی قشنگ و در عین حال خیلی ترسناک بود . داستان بسیار روان و زیبا و از نظر فلسفی و ادبی قوی نوشته شده ولی اون قدر غمگین ترسناک و تاثیرگذار هست که واقعا پیش نهاد می کنم نخونیدش . اصلا یک جور غم و اضطراب شدید آدم را می گیره . واقعا به یک چیز آروم به یک فضا و روزهای آروم برای تحمل این کتاب احتیاج دارم .

خانم لسینگ در سال ۲۰۰۷ برنده جایزه نوبل شد و مسن ترین برنده این جایزه هم محسوب می شه

سفر در اتاق نسخه برداری /استر

سفر در اتاق نسخه برداری

 

پل استر

مهدی غبرائی

 

انتشارات ثالث

پل استر در این کتاب به تعریف یک روز از ماجرای نزدگی پیرمردی می پردازد که در اتاقی که نمی داند در کجا قرار دارد از خواب بیدار می شود . پیرمرد حتی به خاطر نمی آورد که کیست و این جا چه می کند . نوشته های مختلفی در اتاق وجود دارد و آدم های متفاوتی نیز به اتاق رفت و آمد دارند و سعی دارند به پیرمرد کمک کنند . ظاهرا او با زندگی افراد زیادی بازی کرده است و آن ها را به ماموریت های پرخطر فرستاده اما او خیلی زود همه چیز را فراموش می کند و ...

از پل استر کتاب های زیادی معرفی کردم و بارها هم عنوان کردم که ایشون نویسنده ی محبوبم هست و حالا هم می خوام به چندتا دیگه از کتاب های ایشون بپردازم . این کتاب یک مقادیری با بقیه کتاب های استر فرق داره و یک سری لایه های فلسفی را هم درون خودش داره مثلا می شه اون پیرمرد را نمادی از همه انسان ها و اتاق را نمادی از دنیا فرض نمود یا ... . ولی راستش من کتاب را دوست نداشتم عنصر جذابیتش کم بود و خیلی یک نواخت می زد به خصوص داستانی که پیرمرد در حال خوندنش بود اما داستان در داستان بود و نقش حتمی نویسندگی در داستان از همون عناصر بارز و همیشگی استر بود .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

این آخرین حد چیزی است که حالا دلم می خواهد . ایستادن در فضای باز و نگریستن به آسمان آبی فراز سر ، خیره شدن برای آخرین بار به پهنه ی کرانه ناپیدا .

 

شاید ما در زندگی به عذاب بیفتیم ، ولی دلیلی برای آن هست ، یک دلیل خوب ، هر کسی که از آن گله کند از معنای زنده بودن سر در نمی آورد .

تربیت اروپایی

تربیت اروپایی

 

 رومن گاری

مهدی غبرائی

 

انتشارات نیلوفر

داستان در زمان جنگ جهانی دوم و در لهستان جریان دارد . یانک تنها پسر زنده مانده دکتر تواردوفسکی است که دکتر او را د مخفی گاهی در جنگل پنهان می کند و به او می گوید هیچ گاه به ده بازنگرد و منتظر پایان جنگ باش و اگر خسته شدی به پاتیزان هایی که علیه آلمان می جنگند بپویند . یانک 14 ساله بعد از چند ماه وارد دسته پارتیزان ها می شود و داستان در مورد زندگی این پارتیزان ها در جنگل و مبارزاتشان علیه دولت اشغالگر المان وئ اتفاقاتی است که برای آنها می افتد ..... تاکید بیشتر و عمده کتاب روی مسائل احساسی است اتفاقات مختلفی که توی جنگ می افتند و ما را کاملا از نظر روانی و احساسی تحت تاثیر قرار می دهند .... کارهایی که نمی خوایهم اما ناخواسته یا به جبر شرایط انجام می دهیم ..... به نظر من اتفاقات فوق العاده قشنگی را برای کتابش دست چین کرده بود و واقعا با خوندن یک قسمت هاییش بغض گلوی ادم را فشار می داد ... اصلا نمی دونم چه طور تعریفش کنم جایی که مثلا یک لهستانی با یک المانی دوست بود ولی بدون هیچ دلیلی می کشتش چون المانی بود و بعد گریه می کرد ... دختری که عاشق پسری بود اما برای حرف کشیدن یک روز تمام به تن فروشی در ارتش المان می پرداخت و بعد گریه می کرد .......خیلی تاثیر برانگیز بود

شاید لحن کتاب ساده باشه و شاید چهارچوبش هم خیلی قوی نباشه در حقیقت یک چهاچوبی انتخاب شده تا توی اون داستان و اپیزودهای مختلفی از وقایع درامتیک جنگ توش بیان بشه اما وقایع اتخاب شده حقیقتا قشنگ هستند و کنار هم خیلی خیلی تاثیر برانگیز جلوه های مختلف و پنهان جنگ را نشان می دهند . من که کتاب را دوست داشتم

 ربط اسم تاب هم اینه که اشاره می شه توی رمان اروپا بهترین دانشگاه و مراکز علمی دنیا را داره اما نتیجه این تعلیم و تربیت ، قتل و کشتار است .

 این کتاب اولین رمان رومن گاری بوده و جایزه انجمن منتقدان فرانسه را برای او به ارمغان اورده  و همین طور جالبه بدونیم که گاری در طول زندگی پربار ادبیش 21 رومان با نام حقیقی ، یک رومان با نام مستعار فوسکو سینی بالدی وچهار رومان با نام مستعار امیل آژار نوشت .

رومن گاری یک سال بعد از مر همسر دومش خودکشی می کنه و نامه ای با این محتوا به جای می گذارد : «کلی تفریح کردم، خداحافظ و متشکرم.»

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 چیزهای مهم هیچ وقت نمی میرند و نابود نمی شوند

 

 هر چیزی که آدم به اش معتقد است و به خاطرش حاضر است جانش را فدا کند بالاخره یک روزی به قصه و افسانه بدل می شود .

 

  -         ازشان متنفرم . دلم می خواهد همه شان را بکشم .

-         یک تنه که نمی شود همه را کشت .

-         دلم می خواهد ازمایش کنم . دلم می خواهد برای شروع کار ، یکیشان را بکشم .

-         ارزشش را ندارد . بالاخره یک روزی خودشان می میرند .

-         آره ، اما در این صورت نمی دانند برای چه مردند . دلم می خواهد بدانند چرا می میرند . من پیش از آنکه بکشمشان به شان می گویم چرا آنها را می کشم .

 

  -         معلوم است تو دیگر مرا دوست نداری .

-         چطور می توانی این حرف را بزنی ؟ چرا ؟

-         چون که غصه می خوری . وقتی کسی را دوست داشته باشی ، هرگز غمگین نمی شوی .

 

  اشک راه خیال را نمی بندد ، بلکه به آن میدان می دهد .   

ميعاد در سپيده دم

 ميعاد در سپيده دم

 
 

رومن گاري

مهدي غبرائي

 

انتشارات تندیس

كتاب در حقيقت زندگي نالمه رومن گاري از زبان خودش از زمان كودكي وي تا پايان جنگ جهاني مي باشد . كتاب به صورت مجمو عه اي از داستان كوتاه هاي پيوسته آورده شده و محوريت زيادي بر روي رابطه پرمهر و عاشقانه رومن گاري با مادرش دارد . او به ديد طنزي به وقايع نگاه مي كنه ، نكات فوق العاده جذابي را بازگو مي كنه و تاثير مادرش بر موفقت هاش را به تفصيل شرح مي ده .

من خيلي خوشم اومد . كتاب فوق العاده اي بود خيلي روون و زيبا نوشته شده بود . حس طنزش و نكات اشاره شده بهش را دوست داشتم . واقعا كتاب قشنگي بود .

در حقيقت زندگي فقيرانه و سختي داشته رومن در كنار مادري كه براي رستگاري فرزندي كه به نبوغش ايمان داشته حاضر بوده هر كاري بكنه .

كاري كه مادرش در اخر داستان انجام مي داد واقعا شورانگيز بود اوج عشق و نبوغ مادري را نشان مي داد .

چيزهاي باحالي مي گفت . مي گفت كه مادرم كه مي دونست با من اختلاف سني زيادي داره و به احتمال زياد توي جووني من مي ميره نبايد اونقدر به من محبت و توجه مي كرد چون جوري منو از عشق و توجه لبريز كرد كه باعث شد تا اخر عمر آرامش نداشته باشم چون هميشه دنبال همون قدر عشق و علاقه بودم و پيدا نمي شد . چيزي را بيشتر از يك بار نمي شه تجربه كرد .

يك جايي هم عاشق يك دختري بود كه تعريف مي كرد عاشق صداش بودم لذت مي بردم از اينكه مدت ها و مدت ها ساكت باشم تا مدت ها و مدت ها حرف بزنه و بتونم صداشو لحنشو بشنوم . خيلي لذت بخشه عاشق كسي باشه كه صداشو دوست داري و عادت داره حرف بزنه .

 

ژول داسن در سال 1970 از روی این رومان فیلم شیرینی با هنرمندی ملینا مرکوری در نقش مادر رومن گاری ساخته است .

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 

راه زندگی از فرصت های بر باد رفته مفروش است



بدترین عادتی که ممکن است : عادت محبوب بودن. دیگر نمی توانی از دستش خلاص شوی . باور می کنی که ان را ، محبوب بودن را ، در خودت داری . باور می کنی که جزء وجود توست ، همیشه دور و بر توست ، همیشه پیدایش خواهی کرد و دنیا آن را به تو مدیون است .


معجزه در روی زمین به ندرت اتفاق می افتد و خدا کار وب ار دیگری نیز دارد .


خیال می کردم از خجالت خواهم مرد - همه می توانند بببنند که هنوز هم توهمات بیشماری در سر دارم زیرا اگر قرار بود آدم از شرمساری بمیرد سالها پیش نسل بشر از روی زمین محو می شد .

 

لیدی ال

 لیدی ال

 

 رومن گاری

مهدی غبرایی

 

انتشارات ناهید

 موضوع اصلی کتاب رودررویی عشق و ایده آلهای عقیدتی آدمهاست .

آنت دختر فقیر و زیبایی است که در محلات پایین پاریس تن به کارهای پست می دهد . روزی رنه لاوالس یکی از پااندازان مشهور پاریس به سراغ او می آید و  او را پیش دوستانش می برد . دنی ارمان جوانی انارشیست است که می خواهد نظم جامعه را از بین ببرد تا جامعه ای جدید بسازد او تصمیم دارد از انت یک بانوی متشخص بسازد تا به مجامع ثروتمندان راه یابد و در دزدی کمک حال آنها باشد . انت عاشق ارمان می شود و به خاطر عشق او هر کار می کند ارمان نیز عاشق انت است اما عشق اصلی او انارشیسم است و ........

در پشت کتاب نوشته :

رومن گاری در رمان لیدی ال دو دلداده را از خیل جوانان اواخر قرن پر اشوب 19 بر گزیده است . که یکی ارمان سودای مبارزه سیاسی را در سر می پروراند و دیگری دیانا سودایی عشق است و معشوق را به تمامی برای عشق ورزیدن می خواهد. پیداست که در کشاکش عشق و مبارزه چه بسا یکی فدای دیگری می شود در این هنگامه ی پر غوغا پیوسته شکننده تر ، اسیب پذیر تر است.

 وقتی کتاب را با کتاب هایی مثل سگ سفید و خداحافظ گری کوپر مقایسه کنیم این کتاب به نظر خیلی سطحی و عامیانه می یاد ادم باورش نمی شه رومن گاری اون را نوشته اما با وجود همه سادگیش به نظر من دست رو موضوع خیلی قشنگی گذاشته و به شخصه خیلی خوشم اومد از کتاب .  با همه عامی بودنش اما خیلی هم لطیف بود و برخوردها و واکنش های لیدی ا ل را واقعا دوست داشتم 

 این طور که خوندم توی نسخه اصلی و فرانسوی زبان کتاب اشاره شده که شخصیت دنی ارمان حقیقتا وجود خارجی داشته . یک فرد باهوش اما بسیار ساده از طرفداران انارشیسم . در مورد انارشیسم هم بهتره به این اشاره بشه که انارشیسم ها خواستار جامعه ای بدون ساختار طبقاتی و حکومتی هستند که البته طرفدار بی نظمی هم نیستند بلکه همکاری داوطلبانه را درست می دونند . انارشیسم ها ارزش زیادی برای ازادی فرد قائل می شوند و حتی دموکراسی را هم استبداد اکثریت اطلاق می کنند . معروفترین انارشیست دنیا هم که گمونم همون تولستوی باشه

جالبه بدونید رشته دانشگاهی رومن گاری حقوق بوده و البته مدارک دانشگاهی زبان اسلاو را هم داشته و یک مدتی هم خلبان بوده و افتخارات زیادی در ارتش کسب کرده

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

چیزهایی هست که از دست رفتنشان را هیچ چیزی در دنیا نمی تواند جبران کند .

 

 عشق های بزرگ و حقیقی در این دنیا اندکند و آدم حق ندارد بگذارد بدون هیچ گونه اثری نابود شوند .

 

تنها به این امید به صورت مردها نگاه کرده ام تا شاید یک وقتی یک ذره شباهت با او را ببینم ، اما افسوس که امکان پذیر نبود .

 

بعد از همان نگاه اول فهمیدم که هرگز مرد دیگری در زندگی من نخواهد بود و اینکه هیچ چیز به جز او هرگز نه برایم مهم است نه وجود دارد .

 

 درست به همان اندازه که از تنها ماندن بیزار بود تنهایی را دوست داشت .

 

 نمی دانی چه روزهایی را بی تو گذرانده ام . به خاطر این روزها از تو بدم می آید . می توانستیم با هم خوشبخت باشیم .  

هزار خورشید تابان

 

هزار خورشید تابان

 

 خالد حسینی

مهدی غبرائی

 

انتشارات ثالث

  کتاب شرح زندگی و سیاه بختی زنان افغانی و تا یک حدودی وضعیت افغانستان در سال های اخیر می باشد . شخصیت های اصلی کتاب مریم و لیلا هستند . مریم دختر نامشروع یکی از پولداران هرات از خدمتکارش می باشد . در زمانی کودکی مریم هنوز جنگ در افغانستان شوع نشده . مریم ننگ پدرش است و از خانه رانده شده . او نماد زندگی زنی از طبقه پایین افغانستان در زمان صلح است که اواخر عمر خود را نیز رد جنگ طی می کند . لیلا دختری از یک خانواده روشن فکر افغانیست که از همان کودکی جنگ ب او سایه می افکند . نمادی از زندگی زنان دوران جنگ . سرنوشت مریم و لیلا به هم گره می خورد  ......

آنچنان خوب نبود اما از بادبادک باز بهتر بود حداقل ادمهای سیاه و سفید نداشتیم ادمها و عکس العملاشون عادی بودند . در حقیقتبه نظر من موضوع داستان برای نویسنده خیلی مهم تر از شخصیت های داستان بود . یک جورایی سبک نوشتنش خسته کننده بود یعنی یکنواخت بود یک سوم شخص هی داشت واسه شما قصه می گفت اما اطلاعاتش از اوضاع زنان توی افغانستان به نظرم خیلی خوب بود قشنگ این قسمت از اطلاعات را منتقل کرده بود . از اشاره اش به شاعرهای ایرانی هم بسیار خوشحال می شوم . جملات قشنگ هم زیاد داره

مهم ترین اشکالش هم این بود که بیش از حد طولانی بود قصه باید خیلی قبل تموم می شد . یعنی قصه رو می گه ماجرا هم تموم می شه اما می خواد بیاد خلاصه نوادگان شخصیت ها را هم بگه . مثلا شخصیتی که اعدام می شه باید ببینیم سال ها بعد یک بچه که به دنیا می یاد اسم اونو روش می ذارن با شرح کامل . وقتی غصه تموم شده خوندن اینها خوشایند نیست دیگه

  

 قسمت های زیبایی از کتاب

 

 مثل عقربه قطب نما که رو به شمال است ، انگشت اتهام مرد همیشه یک زن را پیدا می کند .

 

 

دل مردها نانجیب است ، نانجیب مریم . مثل رحم مادر نیست . ازش خون نمی ریزد ، بزرگ نمی شود که برایت جا باز کند .

 

 

پس از 4 سال ازدواج مریم به روشنی می دانست وقتی زنی بترسد ، چطور مدارا می کند .و مریم می ترسید .

  

 

لیلا یک حقیقت اصلی را در مورد زمان آموخته بود : زمان مثل آکاردئونی که پدر طارق گاهی آهنگ های قدیمی پشتو را با آن می نواخت ، بسته به حضور یا غیبت طارق فشرده می شد یا کش می امد.

 

 

ازدواج را می شود عقب انداخت اما تحصیل را نه .

 

  

اگر کسانی همه عشق و محبتشان را نثار بچه های اول کرده اند، دیگر نباید بچه دار شوند .

 

  

از تمام دشواری هایی که آدم باید با ان رو به رو شود ، هیچ چیز به اندازه عمل ساده انتظار کشیدن مجازات کننده نیست .

 

  

لیلا انجا دراز می کشید و گوش می داد و آرزو می کرد کاش مامان توجه کندکه او ، لیلا شهید نشده و زنده است و کنار او در بستر است و امیدها و اتیه ای دارد . اما می دانست که آینده او نمی تواند با گذشته برادرهایش برابری کند .

 

  

لیلا یادش آمد که یک بار از مامان شنیده بود که به بابا گفته با مردی ازدواج کرده که اعتقاد ندارد . مامان نمی فهمید . مامان نمی فهمید که اگر به ایینه نگاه کند ، تنها اعتقاد راسخ زندگی بابا را می بیند که یک راست به او زل زده است .

 

 همیشه چیزی هست ، چیز دیگری که بتوانند از ادم بگیرند .

زن در ریگ روان

 زن در ریگ روان


کوبو آبه
مهدیغبرائی

انتشارات نیلوفر

داستان در مورد مردیست که در دهکده ی شنی اسیر می شود .... او همرا با زنی در ته گودالیست که شن دور تا دور آن را پوشانده و باید دائماً شن ها را پاک کنند ..... انها هرگز حق خروج از گودال را ندارند
قشنگ بود موضوع جالبی داشت ... پایانش هم خیلی جالب بود و پخته ...... بی هدفی هدف سازی ناچار شدن ناگهانی انسان توی غیر عادی ترین شرایط و خو گرفتنش به اون و .....
پایانش به خصوص جالب بود


کوبه آبه یک پزشک هست هرچند هیچ گاه طبابت نکرده. اون برای این کتاب برنده چایزه یومیوری شده و در سال 1963 هم از روی این رمان فیلمی ساخته شده که برنده جایزه هیئت داوران جشنواره کن شد .

 

 قسمت زیبایی از کتاب

 بدون بیم مجازات لذتی در گریز نیست

بلم سنگی

بلم سنگی


ژوزه ساراماگو
مهدی غبرائی

 انتشارات هاشمی

کتاب داستانی تخیلی در مورد جدا شدن شبه جزیره ایبری ( شامل اسپانیا و پرتغال) از اروپاست . ساراماگو به بررسی واکنش مردم و دولت ها تحت چنین شرایط غیر عادی می پردازد . 5 نفر قهرمانان رمان او هستند . افرادی که در حین جدا شدن شبه جزیره عملی غیر عادی انجام می دهند و بعد از آن با یکدیگر هم سفر می شوند .... نگاه انسان ها به زندگی در شرایط عدم اطمینان بحث اصلی کتاب هست .
کتاب پر از جملات زیباست و در کل می تونم بگم کتاب خوبی بود .

 

 

قسمت های زیبایی از کتاب

 

مردها هم گریه می کنند ، جای شرمندگی نیست ، چون به حالشان مفید است .

 

 

عشق واقعی یعنی راز را بر دلدار فاش کردن ،مصیبت بعدها که ماجرای عاشقانه به سر رسید آغاز می شود و دلداده که راز خود را بر ملا کرده است بر آن افسوس می خورد ، زیرا دلدار به اعتماد او خیانت کرده است .

 

 

 

سفر وقتی معنا دارد که تمامش کنی

 

 

لحظات خاص بی آنکه خبر کنند از راه می رسند

 

 

 

انسان بی شک موجودی هوشمند است اما نه به آن هوشمندی که آدم دلش می خواهد

 

 

حسود بودن در برابر چیزی که به نظر می رسد وجود دارد اتلاف نیروست