شب نشینی با شیطان

شب نشینی با شیطان

 

مجموعه ای از نویسندگان

محمدعلی مهمان نوازان

 

انتشارات مروارید

سال نشر : 1386

 

یک مجموعه داستان ترکیبی که داستان های شانس و در آرایشگاه از مارک تواین تصویر بیضی شکل از آلن پو و پاسبان سرود کلیسا از ا هنری را قبلا معرفی کردم بقیه داستان ها عبارتند از :

بیکر و ماجرای زاغ از مارک تواین : زاغ که می خواست با بلوط حفره ای را پر کند .
شب نشینی با شیطان از توماس هاردی : اعضا ارکستر که آهنگی اشتباه را اجرا می کنند .
مورچه و ملخ از سامرست موام : برادر خوش گذران و برادر سخت کوش.
جنایت در کال دلا پرسکوئیدا از پالاسیو والدس : مردی که اشتباها فکر می کند قاتل است .
رنگ پریده از آلدوس هاکسلی : بانوی خانه قصد سفر دارد .
عاقبت زیبایی از جروم وایدمن :خواهر تنبل و سخت کوش .
دوا فروش از جان کالین : داروی عشق . 
پدر از یورن استرن یورنسون : پدری که پسری بی نظیر داشت .
سر سفره آلمانی ها از کاترین منسفیلد : خدمتکار انگلیسی نزد آلمان ها .
پسرک شرور از آنتوان چخوف : برادر کوچک دختر او و عاشقش را در حال بوسه ای دیده .
ققنوس از سیلویا تاون سندوارنر : مردی که پرنده های کمیاب را جمع می کرد.
صورتی رو به آسمان از استیفن کربن : کشته شدن دوستی در میدان جنگ.
همسر نازنین از ویلیام مارش : تلگرافی در مورد همسر .
مار از جان اشتاین بک : زنی که از دکتر مار نر زنگی می خواست .
سه قدیس از لئو تولستوی : سه قدیسی که روی اب راه می رفتند .
خارجی از فرانسیس استیگ مولر : مشکل مرد با راننده تاکسی .
فرشته نگهبان از آندره موریس : زن مرد حتی بعد از مرگ هم به یادش هست.
عفت مرد و زن از ریچارد ماتسون : پسرک زنجیر در زیرزمین .
زمان استراحت از ای بی وایت : مرد و دستگاهش در کافه .
معما از والتر دلامیر : بچه ها به خانه مادربزرگ رفته اند و نباید سراغ صندوقچه بروند .
درد مشترک از ا هنری : دزد به خانه مردی رفته که رماتیسم دارد .
یک آدم واقعا خطرناک از دامون رانیون : مردی که مردم شهر معتقدند خطرناک است .
دختر چوپان از ویلیام سارویان : پادشاهی که حصیر بافی یاد گرفت .
رجینالد از گروه سرود مراقبت می کند از اچ اچ مونرو : مرد بیکاررالکلی .
همسر از واشنگتن اروینگ : قدرت یک همسر خوب در زمان فقر .
پنجره تخته کوب شده از امبروس بیرس: مرگ همسر در کلبه ای دور .
مردی که در ریساکا کشته شد از امبروس بیرس : شرط بندی کشته شدن .
سرباز از کار افتاده  از الیور گلد اسمیت :بیچارگی مرد فقیر .
فداکاری دکتر از ویلیه دولیزل آدام : کشتن مریض برای کشف های آینده.
تلاشی در راه بهبود از اوگوست استریندبرگ : دختری که می خواست مستقل باشد .

چون زیادی توی حس داستان کوتاه رفته بودم گفتم بد نیست کتاب بعدی هم یک مجموعه داستان کوتاه باشه ولی سراغ یک کتاب ترکیبی رفتم که اسم باحالی هم داشت .

داستان های سر راست ساده و موضوع دار اگر اون داستات اخر نبود که کلا باهاش سرسخت مخالفم بدم نمی یومد از کتاب . داستان های بدی نداره اکر پیش اومد بخونیدش .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

می توان مردی را خوب یا بد دانست و اگر چند بار در مورد او حرف بزنی عاقبت بقیه هم همان عقیده را پیدا خواهند کرد .

 

انسان بزرگ کسی است که بتواند در نهایت گم نامی بی هیچ یار و یاور آشنا یا دلسوزی و یا حتی بی هیچ امیدی برای تشکین بدبختی هایش شجاعانه با بدبیاری هایش رو به رو شود .

ولاد / فوئنتس

ولاد  

 

کارلوس فوئنتس

محمدعلی مهمان نوازان  

 

انتشارات مروارید

مردی در مکزیک در دفتر وکالتی کار می کند و همسرش آژانس املاک دارد روزی رئیسش نزد او آمده و از وی می خواهد برای یکی از دوستانش خانه ای پیدا کند اما این دوست شرایط عجیبی دارد پنجره های خانه باید مسدود شود تونل داشته باشد و .... همه چیز تا حدودی عجیب غریب است .

از فوئنتسم امسال یک کتاب جدید دیگه معرفی کرده بودم اینم یک مورد دیگه که جز تازه های نشر هست . کتاب بدی نبود سرگرم کننده و خوشخوانه حجمش کمه توضیحاتش روانه اما راستش خود موضوع چندان برای من جالب نیست و جلبم نمی کنه آخر داستانم درست حسابی سر در نیوردم .

قسمت های زیبایی از کتاب

فایده ی طولانی زندگی کردن این است که فرصت پیدا می کنی از آنچه صرف شرایط آدم اجازه می دهد بیشتر یاد بگیری .

بهتر است آدم خودش مسئول زوال و سقوطش باشد تا اینکه خودش زا قزبانی نیروهایی ببیند که خارج از کنترلش هستند .

موضوع مشترک بین ما این است که در این دنیا همه ی ما از یکدگیر استفاده می کنیم . بعضی هامان برنده می شویم ، بعضی دیگر بازنده . این را بپذیر .

اینس در جان من/ آلنده

اینس در جان من

 

 ایزابل آلنده

محمدعلی مهمان نوازان

 

انتشارات مروارید

اینس سوارز زنی اسپانایی است که از بنیان گذاران کشور شیلی است . او شوهری می خواره دارد که برای به دست آوردن طلا راهی آمریکای جنوب می شود . اینس که زنی ماجراجوست بعد از مدتی به دنبال شوهرش به آنجا می رود اما متوجه می شود شوهرش فوت کرده و بنابرین با یکی از ارتشیان مهم نرد عشق می بازد و تاثیر مهمی در برپایی شیلی به عهده می گیرد .

خوب داستان واقعیه یعنی چهارچوبش واقعیه اما تخیل خانم آلنده هم توی داستان سهم به سزایی داشته . من کتاب را دوست داشتم البته شاید اگر با شخصیت ها آشنایی بیشتری داشتم این دست کاری تاریخی اذیتم می کرد اما چون بار اول بود این چیزها را می شنیدم دروغ و راست تفاوت زیادی برام نداشت و فقط لذت می بردم از دیدن دست سرنوشت اتفاقات مهیج سهیم شدن توی خاطرات فتح یک سرزمین و همه این ها در کنار قلم زیبای خانم آلنده . فکر کنم کتاب جالبی باشه برای اکثریت .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

خوان یکی از آن مردان خوش بر رو و دلشادی بود که در ابتدا هیچ زنی نمی توانست او را نادیده بگیرد ، اما اگر زنی او را به دست می آورد بعد از زمان کوتاهی به این نتیجه می رسید که ای کاش کس دیگری او را به چنگ آورده بود تا این همه مشکل برای خوشد به وجود نمی آورد .

 

عشق چه قدر آدم را خوش رو و انعطاف پذیر می کند ، چه قدر راحت آدم همه چیز را نادیده می گیرد .

 

با تمام وجود می توانم بگویم که زندگی من از آن روز آغاز شد . سال های پیش از آن صرفا تمرینی بود برای آنچه در پیش بود .  

ای کاش ...

ای کاش ...

 

مجموعه ای از نویسندگان

سیامک گلشیری – محمدعلی مهمان نوازان

 

انتشارات مروارید

کتاب مجموعه ای از داستان های کوتاه از نویسندگان مختلف است که بدون دلیل خاصی و تنها بر اساس سلیقه مترجمان در کنار هم جمع شده اند . قسمت اول ، داستان های آلمانی هستند که توسط آقای گلشیری ترجمه شده اند . ایشون فوق لیسانس ادبیات و زبان آلمانی دارند . قسمت دوم که از نویسنده های کشورهای مختلف است توسط آقای مهمان نوازان ترجمه شده است . کتاب خوبی هست و گلچین های خوبی هم انجام داده اند هر چند من به شخصه با گلچین کردن بدون مبنا موافق نیستم . به نظرم باید همه داستان ها نکته مشترکی داشته باشند .
قطارها در مه : دو برادری که یکی دزد و دیگری پلیس شده . موضوع شاید هندی باشه اما بسیار قوی و زیبا تصویر شده . داستان خیلی خوبی هست . نویسنده این داستان گونتر رایش آلمانی است .
رادی : سربازی که غریب در روسیه مرده است و اکنون روحش بازگشته و از غربتش می گوید . خیلی قشنگ بود . نویشنده داستان ولفگانگ برشرت آلمانی است . کسی که به خاطر اعتراضش به جنگ آلمان از طریق نامه هایش و لطیفه هایش بارها به زندان رفت .
فضا و شب آکنده از صداست : از همان نویسنده قبلیست . درون تراموا مردم از این می گویند که شب ارواح در آسمان پرواز کرده و سر و صدا می کنند . خیلی خوشگل و رمانتیک بود .
آنای رنگ پریده : داستانی از هاینریش بل معروف و محبوب . مردی که پس از جنگ ، همسایه دختری شده که زمانی به نظرش بسیار زیبا بوده .
نان مقدس : مردی که به صوت تصادفی جعبه حاوی نان مقدس را پیدا می کند و سعی در رساندن آن به محلی امن دارد . زیبا بود . نویسنده داستان ، هانس بندر آلمانی است .
پیرمردی می میرد : زن و شوهری که ظاهرا در زندگی مشترک علاقه چندانی به هم ندارند اما مرگ چیز دیگری را نشان می دهد . جالب بود . نویسنده آن ، لوئیزه رینزر آلمانی است .
در تروکادرو : مردی که پس از سال ها یکی از آشنایان قدیم را که زمانی چوپانی موفق بوده ملاقات می کند و همراه با او و دوستانش به کافه می رود . سطحی بود . اثر وولفدیتریش شنوره آلمانی است .
پلکان برقی : مردی که زنی را با قطار بدرقه می کند و امیدوار است سالم به مقصد برسد و فرار کند . اثر گونتر گراس معروف .
وال کوچولو ، جلوه حقیقت : مردی که می ترسد تلفن خاصی را بگیرد و در عین حال با پسرش وال حرف می زند . بیانش جذابه اما موضوعش نه . اثر پاولوویچ اکسیونوف روسی .
جایگزینی : معلم در کلاس است و به پسری در بیرون خیره شده . معمولی بود . اثر آلن رب گری یه که چندتا از کتاب هاش رو قبلا معرفی کردم .
پاره ای از کودکی : اثر ناتالوی ساروت فرانسوی است . داستان یک بچه و اشیا . خیلی بدم اومد .
ماجرای یک مسافر : مردی که با قطار به دیدن معشوقه اش می رود اثر کالوینوی دوست داشتنی . این داستان فوق العاده رو قبلا هم خونده بودم .
ای کاش ... : زن و مرد متاهل میان سالی که با هم ملاقات می کنند . قشنگ بود . اثر هنری گراهام گرین انگلیسی .
معشوقه : پسردانشجویی ، همسایه زشتی دارد که چون عشقی در دنیا ندارد خودش برای خودش نامه می نویسد . خیلی غمگین بود . دوستش داشتم . اثر ماکسیم گورکی .

طرح جلدش خیلی زیباست ولی انتخاب اسم واقعا با بی سلیقگی انجام شده است .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

امروز هر کسی همون کاری رو می کنه که اجازه شو نداره .

 

می دونستی که تا نیم ساعت پیش تنها انسانی بودی که بهش اعتماد داشتم ؟ تا همین نیم ساعت پیش ، اما دو دقیقه پیش تموم این اعتماد از بین رفت .

 

همیشه وقتی می رفتی ، گریه می کردم ، وقتی نبودی ، نگرانت بودم . چه قدر ابله بودم ، چه قدر بچه بودم .

 

نمی دانستم که برای کسی تا این اندازه ارزش داشتم ! گوش می دهی ؟ زیباست ، به راستی زیباست ، اما وقتی آدم آن را از دست بدهد ، قطعا وحشتناک است . من از دست دادمش .

 

ولی این منم . حتما منم . ولی درکش نمی کنم .

 

مرده هان ، خانم ها و آقایون . عده شون خیلی زیاده . شب ها تو فضا به همدیگه تنه می زنن . عده شون خیلی خیلی زیاده . جا ندارن . چون همه ی قلب ها پرن . لب ریز شدن . و اون ها فقط توی قلب ها زندگی می کنن ، شکی نیست . اما هستن مرده های زیادی که جایی ندارن برن !