دفترهاي سرافينو گوبيوي فيلم بردار/اندرلو

دفترهاي سرافينو گوبيوي فيلم بردار

 

لوئیجی پیراندرلو

اثمار موسوی نیا

 

انتشارات قطره

سال نشر : 1391

از اسمش که معلومه شخصیت اول داستان فیلم برداره . مرد مفلک و فقیری که اتفاقی دوستش را می بینه و اونم به حرفه فیلم برداری هدایتش می کنه . سرافینو می دونه علمش پشت دوربین خیلی کار خاصی نیست و می شه اونو به زودی با ماشین جا به جا کرد سعی می کنه دید دقیق تری داشته باشه به افراد دور و برش و مشکلات و شخصیتشون نگاه کنه و همین طور قصه های مختلف کنار هم قرار می گیرند هر چند کم کم اونم در دوربینش حل می شه .

خوب پیراندرلو که کلا عزیز دله خوشم می یاد از نوشته هاش اصلا نمی دونم چی شده این کتاب از زیر دستم در رفته:دیاما این بار قصه اش را دوست نداشتم خیلی حوصله ام را سر برد . واقعا خسته کننده بود . به نظرم مترجمم نقش داشت و می تونست گرم تر ترجمه را انجام بده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

بشر درون خود چیزی زاید دارد که مدام و به طرزی بیهودخ برآشفته اش می کند و هرگز اجازه نمی دهد که تحت هیچ شرایطب راضی و خشنود باشد و همیشه او را از بابت سرنوشتش ناطمئن و مردد باقی می گذارد .

 

آدم دفعات بی شماری پایش می لغزد و دیگر نمی تواند به راحتی جای پای مطمئن پیدا کند .

انسان حیوان و تقوا/ پیراندرلو

انسان حیوان و تقوا

 

لوئیجی پیراندرلو

ایرج انور

 

انتشارات میلکان

سال نشر : 1395

 کتاب یک نمایش نامه است در مورد زنی که را معلم خصوصی فرزندش رابطه داشته باردار شده و الان شوهرش قراره وارد شهر شه از اونجایی که همسر بدخلقش هیچ توجهی به اون نداره نمی دونن این بارداری را چه جوری توجیه کنن .

این نمایشنامه در واقع داستان زندگی جووانی پوکاچو، نویسنده مشهور دوره رنسانس در ایتالیا است و برداشتی از داستان یادآوری وظیفه از خود این نویسنده هست و حتی فیلمی هم از روش ساخته شده .

نمایش نامه ساده روان و قشنگیه البته منم اصولا از پیراندرلو خوشم می یاد . 

بادبزن کاغذی/ پیراندرلو

بادبزن کاغذی

 

لوئیجی پیراندرلو

بهمن فرزانه

 

انتشارات پنجره

سال نشر: ۱۳۹۰

سعادت اسب بودن را قبلا تعریف کردم بقیه داستان ها عبارتند از:

پیروزی مورچگان: مرد می خواهد خانه مورچه ها را نابود کند.

خاطرات ما: بازگشت به زادگاه پس از سالیان دراز.

خرمگس: پسر عمو زخم بدی دارد.

بادبزن کاغذی: دختری که تنها و بی پول مانده با بچه کوچکش.

مسئله جدی نیست: مردی که سعی داشت ازدواج نکند.

زن عمو میکلینا: عشق پسر به زن عمویی که حکم مادر را دارد.

مرده متحرک: مرد ورشکسته قصد خودکشی دارد.

خمره: استاد تعمیرکار در خمره حبس شده .

یک مجموعه داستان از پیراندرلو البته جزو تازه های نشر نیست ولی گفتم قبل از تموم کردن تازه های نشر یکی دو تا کتاب قدیمی تر از نویسنده های قبلی معرفی کنم . داستان های سر راست تر تمیز و ترجمه معرکه بهمن فرزانه . کتاب خوبیه و باید بگم از روی بادبزن کاغذی و خمره فیلم هایی هم ساخته شده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

برای زندگی همان اندک مایه نیز کافی است . کافی است سلامت باشی فکر و خیال نداشته باشی آن وقت تمام جهان به تو تعلق دارد.

 

برای کسی که پس از سال ها به وطن خود بر می گردد این مساله از همه چیز غصه دارتر است . یعنی دیدن این که چگونه خاطرات او یکی یکی فروافتاده و محو می شوند.

یک روز/ پیراندلو

یک روز

 

لوئیجی پیراندلو

نادیا معاونی

 

انتشارات دامون

یک گل شمعدانی در شب : یک جروایی توصیف خواب و خیال
آزمایش : دو خرس قرار است راهبان را آزمایش کنند .
اقبال اسب بودن : اسب تنها رها شده اما هنوز غذا گیر می آورد .
درختان شهرنشین : در مورد درخت های دورمانده از دشت
چرخ دستی : مرد وکیل عقده هایش را با سگش خالی می کند .
قطار سوت کشید : مرد سوت قطار را شنیده و ناگاه دچار نوعی حمله عصبی شده .

داستان های تاثیرات خوابی ناتمام ، خانه ی مرگ ، میخ و یک روز را هم قبلا معرفی کردم .  خوب اینم یک مجموعه دیگه از پیراندلو که من چندان دوسش نداشتم کتاب قبلی خیلی انتخاب های بهتری داشت . اینجا داستان های زیادی از انتخاباش حالت داستانی نداره یه جور نوشتن هست راجع به یک مطلب که خوب من زیاد این مدلی را دوست ندارم و با گل چین های آقای فرزانه ارتباط بیشتری برقرار کردم .

یک عالم با شما حرف دارم / پیراندلو

یک عالم با شما حرف دارم

 

لوئیجی پیراندلو

بهمن فرزانه

 

انتشارات کتاب پنجره

ازدواجی بسیار متناسب :  دخترکی که هیکلش رشد زیادی داشته با یک مرد کوتوله ازدواج می کند .
عواقب از خواب پریدگی : غریبه ای به سراغ مرد می آید تا تابلو او را بخرد چون شباهت زیادی به همسر مرحومش دارد .
لانه : مرد که همسرش بچه دار نمی شده با عشق قدیمش رابطه برقرار کرده .
غبار مرگ : مرد به دنبال سفارشات دختران و همسرش آمده و قطار را از دست داده است .
یک عالم با شما حرف دارم : همسر زن مرده و او به دنبال کسی است تا با او دیدار داشته و صحبت کند .
تو می خندی : مرد در خواب به صورت شدیدی می خندد .
طرح یک اسب در زمینه قرص ماه : مرد و نوعروسش راهی شده اند و با یک اسب رها شده مواجه می شوند.
یک روز تمام  : مرد چیزی به یاد نمی اورد و ظاهرا زندگی اش سریع در گذر است .
مثل دو تا دوقلو : همسر مرد و معشوقه اش هم زمان باردار می شوند .
تراژدی یک شخصیت : شخصیت داستانی به دنبال نویسنده ای خوش ذوق تر است .
کی مقصر بود ؟ : نامزد مرد با او به هم زده و اکنون مرد حقایق بدی را می فهمد .

خوب هم چنان دارم به خوندن از نویسنده هایی که قبلا معرفیشون می کردم ادامه می دم و این بار پیراندلو نویسنده ثروت مند سیسیلی . این کتاب 3 تا داستان دیگه به اسم دوتا ! خانه ای رو به مرگ و شال مشکی هم داره که قبلا معرفیشون کردم .

داستان های قشنگی بودند ساده و در عین حال یه جورایی گیرا و جذاب شاید با موضوعات نه چندان عادی یک مقادیری هم حس و حال روستا یا حومه توش هست . ترجمه اش هم عالیه خیلی روان . در کل کتاب خوبیه البته نه عالی .

مطرود /پیراندلو

مطرود

 

لوئيجي پيراندلو

آزاده آل محمد

 

انتشارات روشنگران و مطالعات زنان

مارتا همسر باردار روكو در شهري كوچك است . گرگوريو كه مدتي مهمان شهر آنهاست عاشق مارتا شده و برايش نامه هاي عاشقانه مي نويسد . روزي روكو همسرش را در حال خواندن يكي از نامه ها غافلگير كرده و او را از خانه بيرون مي راند . پدر مارتا نيز از شرم خانه نشين مي شود و مارتا حس انزجار دارد . انزجار از اينكه بيگناه رها شده و آبرويش رفته است اما او مي خواهد براي زندگي مبارزه كند .

قشنگ بود خوشم اومد احساسات مارتا ، سرنوشتش و تلاشش براي مبارزه همه زيبا و قابل تحسين بودند هر چند يك جورايي منو ياد داستان هاي دلدا مي انداخت . يك جوري كلاسيكي كه مايه هاي روان شناسي زيادي توي خودش داره .

قبلا كتاب به نوبت را هم از ايشون معرفي كردم اگه علاقه مند باشيد . آقاي پيراندلو يك دختر و دو تا پسر داشته كه يكي از پسراش با نام مستعار نمايش نامه نويس و كارگردان تئاتر بوده  و ديگري فائوستو از نقاشان معروف ايتاليايي در قرن 20 محسوب مي شه . آقاي پيراندلو خودشبعدها عاشق يكي از هنرپيشه هاي تئاتر مي شه و حتي 4تا نمايش نامه هم براش مي نويسه .

 

قسمت زيبايي از كتاب

هر چه بيشتر دوست بداري كمتر مي انديشي . در راه عشق مي بايست همه چيز را به فراموشي سپرد . 

بيست داستان /پیراندلو

بيست داستان

 

لوئیجی پيراندلو

زهرا خانلري

 

انتشارات علمي فرهنگي

سه انديشه ي دخترك گوژپشت : دختر گوژپشت كه پسر همسايه به او نگاه مي كند .
خانه ي افسون زده : مستاجرين مي خواهند قرارداد را فسخ كنند چون معتقدند خانه جن دارد .
انتقام سگ : مرد كه از رونق زمين همسايه ناراضي است سگي مي خرد تا مزاحم مستاجرين شود . 
روسري سياه : زن تمام جوانيش را وقف برادرش مي كند اما در دوران ميان سالي پسري به او نزديك مي شود .
شب عروسي : همان شب زفاف .
كداميك است ؟: پسري كه شاهد خودكشي يك مرد است .
دود : مرد از دست دوست نابكارش فرار مي كند و به مزارعه داري مي پردازد و مي خواهد هر طور شده مزرعه همسايه را نيز بخرد .
زن مرده و زن زنده : مرد فكر مي كند زنش مرده و با خواهر او ازدواج مي كند .
سكته ي ناقص : مرد فكر مي كند كه چرا دوستش بعد از سكته ي ناقص و فلج شدن خودكشي نمي كند .
پالينو و مي مي : سگي كه دم ندارد و صاحبانش او را از خانه بيرون مي كنند .
گل سرخ : زن بويه به شهري مي رود تا در اداره پت كار كند و مردان زيادي خواهان او هستند .
سرگرمي : مردي كه در اثر از دست دادن شغل هاي قبلي اكنون نعش كش شده است .
نه نه و ني ني : دو كودكي كه مادر خود را از دست مي دهند و اكنون با ناپدري زندگي مي كنند .
چائولا ماه را كشف مي كند : مرد ساده اي كه در معدن كار مي كند از تاريكي شب مي ترسد .
نمازخانه ي كوچك : مرد خشكه مومن روزي توسط يكي از ثورت مندان مامور ساخت يك نمازخانه مي شود .
پاسخ : پسر عاشق دختري بوده كه بعد از نامزد كردن با مرد پير گويي تغيير شخصيت داده .
بيچاره آن مرحوم : مرد با زن بيوه اي ازدواج كرده كه هميشه خاطرات شوهرش را بازگو مي كند .
دو و دو = شش : دو دوست قصد ازدواج ندارند وليي مسير زندگي آنها را به سوي تاهل مي كشاند .
لباس نو : همسر بدنام مرد مرده و از طرف او ارث زيادي به مرد رسيده است .
گربه ، پرنده ، ستارگان : پيرمرد و پيرزني كه بعد از مرگ نوه به سهره اون دل بسته اند .

يك مجموعه داستان ديگه از پيراندلو . خيلي قشنگ بود و واقعا به دلم نشست با وجود طولاني بودن اصلا خسته نمي شدم موضوعاتش و سرانجام داستان هاش را دوست داشتم كلا به نظرم مي رسه پيراندلو قلمش براي داستان كوتاه مناسب تر بوده .

پيراندلو با دختر يكي از دوستان پدرش ازدواج مي كنه دختري بسيار زيبا و بدون هيچ علاقه اي به هنر يا ادبيات . اونها 3 بچه پيدا مي كنند ولي بعد از زايمان سوم كار خانمش به جنون مي كشه و حتي در تيمارستان هم بستري مي شه .

يكي هيچ كس صدهزار /پیراندلو

يكي هيچ كس صدهزار

 

لوئيجي پيراندللو

بهمن فرزانه

 

انتشارات علمي فرهنگي

داستان در مورد موسكاردا است مردي ثروت مند كه روزي زنش به او مي گويد دماغش كج است و همين بهانه اي مي شودبراي اينكه مرد بارها و بارها خود ا در اينه ببيند توجه كند كه از ديدگاه سايرين چه شكلي است و كم كم به شكل و شمايل و خصوصيات اخلاقي خود شك كند .

دوسش نداشتم شايد موضعش جالب باشه اما در داستان كوتاه يك جورايي حرفها و صحبتهاش حوصله من رو كه سر برد .

 

قسمت زيبايي از كتاب

آه كه زن ها چه قدر جالبند و شوهرها قدرشان را نمي دانند . زن ها آفريده شده اند تا عيوب شوهران خود را كشف كنند .

سفر /پیراندلو

سفر

 

لوئيجي پيراندلو

بهمن فرزانه

 

انتشارات پنجره

شب زفاف : دختر جوان به زور با مرد بيوه اي ازدواج كرده كه نگهبان قبرستان است .
سفر : زن كه همسرش فوت كرده همراه با دو فرزندش نزد برادرشوهر مجردش زندگي مي كند و اكنون براي درمان با او راهي سفر شده است . از روي اين داستان دو بار توسط كارگردان هاي نامدار فيلم ساخته شده كه توي دومي سوفيا لرن هم بازي مي كرده .
گواهينامه : مردي كه مي خواهد همه بدانند چشمش شور است . اين داستان يكي از اپيزودهاي فيلم زندگي چنين است  بوده.
ماه درد : شوهر دختر با ديدن ماه شب هفتم به جنون دچار مي شود . يكي از اپيزودهاي فيلم كائوس است .
لاك پشت : دوست مرد به او مي گويد لاك پشت خوشبختي مي اورد ولي زن مرد حاضر به قبول لاك پشت در خانه نيست .
فراك تنگ : مرد براي عروسي دختر دعوت است ولي مادردختر ناگهاني فوت نموده و قرار است عروسي به هم بخورد .  از روي اين داستان فيلمي هم ساخته شده .
منقل : پيرمرد در دنيا فقط يك دكه يك منقل و يك نوه دارد . از روي آن فيلمي هم ساخته شده .

فرولا خانم و دامادش آقاي بانزا : مادرزن مي گويد داماد دخترش را محبوس كرده و داماد مي گويد مادرزن ديوانه است و دخترش مرده و اين زن همسر دوم اوست نه دختر ان پيرزن . به صورت نمايش نامه روي صحنه مي رود .
ميخ : پسر ميخي را از روي زمين بر مي دارد و كمي جلوتر متوجه دعواي دو دختر بچه مي شود .
پرواز : دو دختري كه بسيار فقيرند و جعبه هديه هاي ازدواج را تهيه مي كنند .
مبارزه : مردي كه در بيمارستان بستري است و مي خواهد از پرستار خونسرد انتقام بگيرد .
استفاده جوليي اولي و دومي : مرد به خاطر همسرش تغيير شخصيت داده و اكنون دچار حسادت و دوگانگي است . به صورت نمايش نامه اجرا شده .

خيلي قشنگ بود و واقعا به دلم نشست هم موضوعات بسيار زيبا بود هم روند داستان و هم پايانش و ترجمه آقاي فرزانه بي نظيره بسيار روان و جذاب ترجمه مي كنه . آقاي پيراندلو در سال 1934 برنده جايزه نوبل مي شوند .

شش شخصيت در جست و جوي نويسنده /پیراندلو

شش شخصيت در جست و جوي نويسنده

 

لوئيجي پيراندلو

حسن ملكي

 

انتشارات تجربه

كارگردان و بازيگرانش در حال تمرين صحنه هاي تئاتر روي صحنه هستند كه ناگهان سر و كله ي 6 نفر پيدا مي شوند اين 6 نفر ادعا مي كنند شخصيت هاي ذهني نويسنده اي هستند كه آنها را تا حدود زيادي پديد آورده ولي نهايتا داستانشان را ننوشته ، آنها مي خواهند صحنه هاي زندگي خود را بازي كنند تا كسي داستانشان را بنويسد و اجرا كند .

يك نمايش نامه از پيراندلو كه در يك پرده اجرا مي شه . قشنگ بود خوشم اومد مبحثش جديد و جالب بود چيز تازه اي را مي گفت و حتي وقتي به اين اشاره مي كرد كه شما ادماي واقعي متغيريد ولي ما هميشه يك چيز ثابتيم . شماها مي ميريد و نابود مي شيد ولي ما تو ذهن خواننده ها طي سال ها جاويديم .

پيراندلو نويسنده ايتاليايي هست كه توي يك خانواده مرفه سيسيلي به دنيا مي ياد . تحصيلات دانشگاهيش هم ادبيات هست .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

هر كدوم از ما يه دنيا چيز تو وجودمون داريم ... هر كدوم هم دنياي خاص خودمون را داريم . اگه قرار باشه به حرف هايي كه مي زنيم معني و بهايي را بديم كه خودمون تو وجود خودمون مي فهميم ، چه طور ديگه مي تونيم هم دگيه رو درك كنيم ؟... در حالي كه اون هائي كه به حرف هامون گوش مي دند هم بي برو برگرد اون حرف ها را بنا به معني و ارزشي كه براي خودشون داره تعبير مي كنند... يعني بنا به همون معني و ارزشي كه به دنياي دروني خودشون مربوطه . ما فكر مي كنيم هم ديگه رو مي فهميم ... در حالي كه هيچ وقت واقعا نمي فهميم .

 

واقعيت مثل يك كيسه مي مونه ... خالي كه باشه سرپا وانمي سته . براي اينكه سرپا نگه ش داري ، اول بايد تمام دلايل و احساساتي رو كه باعث موجوديت ش شده ند بريزي توش .  

به نوبت

به نوبت


لوئيجي پيراندلو
بهمن فرزانه

 

انتشارات ققنوس

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 

وقتي ما خواهان مرگ كسي هستيم ، آن شخص نمي ميرد و عمرش از لج ما طولالني تر مي شود .

 

 

 آدم بايد هرزگاهي از يك چيزي حرف بزند ، آن هم فقط براي اينكه حنجره ي آدمي در وضع خوبي باشد تا اگر پيش آمد و دو كلمه حرف واقعا بامعنا پيدا شد . اين حنجره بتونه خوب كار كنه و ادم كم نياره.