تکه های جنایت/ احمدی آریان

تکه های جنایت

 

امیر احمدی آریان

 

انتشارات قصه

سال نشر : 1385

مردی همسرش به نام مانا را کشته و در هپروت به سر می بره و توی فصلای مختلف این کشتن دلیلش و اتفاقاتی که بعد اون براش حادث می شه را تعریف می کنه . مثل این که سینما می ره و هر جایی می شینه جسد مانا می یاد صندلی بغلی این که دعواشون واسه دوستی راوی و یک سوسک بوده این که موجود ما قبل تاریخی به شهر می یاد و مرد محافظش می شه و ....

با عرض شرمندگی به نظرم خیلی بی سر و ته بود یعنی حتی حالتای هپروتیشم اصلا کار نویی نبود من واقعا خوشم نیومد چندشم می شد از قضیه اون سوسک هر کار می کنم یادم نمی ره .

چند وقت قبل داستان های نیما یوشیج را معرفی کردم که بیشتر در زمینه شاعری می شناسیمش و قبل تر از اون داستان های آقای حسینی زاد که اصولا توی ذهنم مترجم هستند تصمیم گرفتم چند تا داستان دیگه از افرادی معرفی کنم که داستان هم می نویسند هر چند در زمینه های دیگه فعال ترند . سراغ آقای آریان اومدم که بیشتر به عنوان مترجم می شناسیمشون هر چند کلا مهندس متالورژ هستند .

رود راوي /خسروی

رود راوي

 

ابوتراب خسروي

 

انتشارات قصه

كيا فرزند خوانده يكي از بزرگان فرقه ي مفتاحيه است و براي تحصيل پزشكي به شهر لاهور مي رود ولي بعد از دو سال طب را كنار گذاشته و در مدرسه مخالفان فرقه مفتاحيه ساكن مي شود . بعد از چندي بزرگان مفتاحيه از وي مي خواهند به رونيز برگردد او را در آنجا تطهير مي كنند با همان دانش دو ساله به طبابت مي پردازد و بايد روايت فرقه خود را بخواند و بداند و بنويسد .

خوشم نيومد موضوع جالبي داشت در سبك خودش هم خوب نگارش شده ولي خيلي سخت خوان هست و من زيادحوصله اين سخت خواني را نداشتم و البته اين موضوعات هم برام جذابيتي نداره .

در هر صورت اين كتاب به عنوان بهترين رمان دور چهارم جايزه گلشيري شناخته شده و نكته مهم تر اينه كه پدر آقاي خسروي نظامي بودند و در نتيجه ايشون در شهرهاي مختلفي اسكن بودند و در نوجواني هم به اصفهان مي ياند و همين اصفهان بودن هست كه سبب موفقيتشون شده . كلا اصفهان خيلي خوبه ديگه :دي 

اسفار كاتبان /خسروی

اسفار كاتبان

 

ابوتراب خسروي

 

انتشارات قصه

سعيد پسر مسلمان و اقليما دختر يهودي در دانشگاه درس مشتركي دارند و قرار است تحقيق مشتركي در باب قديسين و تاثير آنها در رفتارهاي اجتماعي داشته باشند .  آنها تصميم مي گيرند كه شروع تحقيق از بررسي زندگي چند قديس باشد . سعيد به سراغ زندگي خواجه اي مي رود كه پدرش كاتب مجدد روايتش بوده و اقليما از كتب قديم يهود و سفرنامه جدش كمك مي گيرد و هر دو تحقيق به يك نقطه مي رسند و سعيد و اقليما عاشق مي شوند و ....

قشنگ بود مايه هاي سورئالش اونو از روايت صرف درآورده بود و روايات قديمش هم سبك جالبي داشت هرچند گاهش سخت خوان مي شد و البته در كل كتابي نيست كه سريع و راحت جلو بره ولي فضاي خلاقانه و زيبايي داره با اين حال همين سخت خوان بودنش به نظر من نكته منفيه نمي خوام حكم كلي كنم اما اگه داستان راحت تر و روان تر پيش مي رفت به دل من بيشتر مي نشست .

اين كتاب اولين رمان آقاي خسروي بوده كه موفق به دريافت جايزه مهرگان ادب به عنوان بهترين رمان در سال 79 هم مي شه . در ضمن آقاي خسروي از شاگردان آقاي هوشنگ گلشيري بودند و اين كتاب را هم به ايشون تقديم كردند .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

به بعضي چيزها نمي شود فكر نكرد ، حتي اگر آدم آن چيزها را فراموش كند ، خودشان را تحميل مي كنند ، براي همين چيزهاست كه بايد گريه كرد ، گريه كردن هم ارادي نيست ، گاهي حتي گريه باعث مي شود كه انسان موقعيتش را درك كند كه تنها شده و هيچ كس با او نيست .

 

نمي شود براي كسي چيزهايي گفت و چيزهايي نگفت ، شنونده بلاتكليف مي ماند كه دارد مثلا به چه چيزي گوش مي دهد .

 

سابقه ي آشنايي آدم ها اصلا مهم نيست . آنكه بيشتر مهم است نزديكي روحي است .

 

تنهايي ، آدم ها را به هم شبيه مي كند .

زن فرودگاه فرانكفورت /روانی پور

زن فرودگاه فرانكفورت

 

منيرو رواني پور

 

انتشارات قصه

كتاب مجموعه 14 داستان كوتاه از خانم رواني پور هست .

كافه چي : زن وقتي به خودش و زندگي مشتركش نگاه مي كند كي بيند يك كافه چي بيشتر نيست .
ماريا : مرد ايراني به خارج امده و نام ايراني اش را عوض كرده است .
زن فرودگاه فرانكفورت : زني كه براي خواندن قصه به كنفرانس برلين دعوت شده ولي نتوانسته قصه اش را بخواند .
مانا : زني ايراني كه در مهماني با يك روبات صحبت مي كند .
فروپاشي : زن پس از سال ها نزد مردي آمده كه روزي عاشقش بوده .
درياچه : شاعري كه به آلمان پناهنده شده است .
ديدار : يك جورايي يك خاطره گويي پر هذيان از داستان خواني و دور هم جمع شدن نويسنده ها .
كشتي شكستگان : دختركي كه قصه مردي را مي نويسد كه شبي كشته شد .
دلدادگان نامي ندارند : مردي كه در خواب مردم آبادي سرگردان است و نمي داند چطور به دنيا بازگردد .
ميو : مردي كه همه كتاب هايش را نابوده كرده همه نشانه هار ا از بين برده ولي از گربه اي كه هنوز پشت پنجره اش مي آيد وحشت دارد .
سه زن : زني كه رحمش درون رانش آمده .
گل هاي ماگنوليا : زني كه بدنش در حال سياه شدن است اما به زندگي چسبيده و نمي ميرد و درون اتاقش پر از گل هاي ماگنولياست . 
ملاقات ويژه : شوهر زن در زندان است و زن به ملاقاتش آمده .
در غربت : زني كه به دنبال كار مي رود ، زني كه به عروسي مي رود ، زني كه به ياد مي آورد ...

خوشم نيومد كتاب قشنگي نبود من دنبال يك چيز خيلي رويايي خيلي جادويي مثل كتاب هاي قبلي بودم ولي اين خيلي نو و مدرن بود انگار سبك هاي اين چنيني با كلمات جادويي و افسانه اي حال و هواي ديگه اي دارند يك جورايي به نظرم كتاب سرگرداني بود هر جاش يك موضوع يك جور سبك و درنهايت نه چيز خاصي بلكه خيلي معمولي مثل خيلي كتاب هاي ديگه . به دل من ننشست .

توي يكي از داستان ها در مورد زني مي خونيم كه قرار بره كنفرانس برلين براي داستان خواني و خوبه بدونيد كه خانم رواني پور خودش هم واقعا براي اين كنفرانس دعوت داشته . خانم روانی پور از معترضین به قوانین تبعیض آمیز علیه زنان توی ایران هم بودند .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

چه قدر بايد گذرد تا استخوان هاي يكي خاك شود ؟ يكي مثل گلشيري ؟

 

تاريخ وقتي مي تواند محاكمه كند كه ديگر محكوم يا وجود ندارد و يا قدرتش را از دست داده ...

 

درست رو به رويش تا سينه در دريا فرو رفته بود تا فاصله اي كه مي توانست هنوز سبز چشمانش را ببيند كه دريا انگار ادامه ي آن بود .

اهل غرق /روانی پور

اهل غرق

 

منیرو روانی پور

 

انتشارات قصه

جفره روستایی است در بوشهر در کنار دریا با ماهیگرانی که زندگیشان وابسته به دریاست و زنانی که روی اتش نمک می پاشند تا پریان دریایی دور شوند و شوهرانشان را اسیر گیسوان آبی خود نکنند . جفره دهکده ایی است رویایی دهکده ای مردمانش با پریان دریایی ارتباط دارند و بوسلمه حکمران زشت دریاها است که اگر آنان خطایی کنند انتقامش را می گیرد و مه جمال ماهیگر زیبایی است که مادرش پری دریایی بوده و اکنون باید برای عروسی بوسلمه و زیباترین پری دریا نی بزند ... اهل غرق داستان روستایی رویایی و پر رمز و راز است که مدرنیته آرام آرام وارد پیکره آن می شود ...سبک نوشتنش رئالیسم جادویی هست و شدیدا منو یاد صد سال تنهایی می انداخت با همون موضوع کلی و همون سبک نگارش با این وجود خیلی خیلی کتاب را دوست داشتم و به نظرم زیبا بود به خصوص نیمه اول کتاب و جاهایی که حالت افسانه وار داشت قسمت دوم و وقتی شروع ارتباط با شهر و سمبول سازی هایی بیش از حد و مبارزات دولتی بود به نظرم دیگه معمولی تر می شد ولی خوب قسمت اولش بی نهایت به دلم نشست .

خانم روانی پور توی دانشگاه شیراز رشته روان شناسی خوندند و بعد برای ادامه تحصیل ه آمریکا می روند و در رشته علوم تربیتی به درس خوندن مشغول می شوند .

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

راز مرگ و زندگي چنين است ، انگاه كه رخ مي نماياند ، شوق زيستن را در دل آدمي بيدار مي كند .

 

و مردگان دريا خيلي دير باور مي كنند ، باور مي كنند كه هيچ بازگشتي نيست .

 

زمين چه نيرنگ باز غريبي است ! جايي گريبانت را مي گيرد ، جايي كه مي خواهي آن را فراموش كني .

 

بيست سال براي فراموش كردن كم نيست اما جاي پاي زندگي را به اين سادگي نمي شود پاك كرد .

 

داشتن تو را نيازمند مي كند ، نيازمند آنكه آنچه را داري براي خود حفظ كني و تقدير آدمي از دست دادن است.

 

ابتداي كار ديوانگان جهان همين است . حقيقتي را در جمع كساني فاش مي كنند . ناباوارن به ريشخندش مي گيرند تا ان زمان كه او خود نيز مشكوك مي شود .

 

كار عاشقان جهان همين است . گذشتن از خود و رفتن تا ديگري ، ام كه جان گرامي اش مي دارد ، به رسم و روزگار خود جهان را تعبير كند .

 

عشق اما از كسب و كار كاسبان جهان به دور است ، و در رفتن ف نماندن و گذشتن تفسير مي شود .

 

در آسايش و آرامش ، اميد به زندگي و زنده ماندن ، مهرباني و مهر قد مي كشد و در نااميدي و بيم از دست رفتن هستي ، خشم و غضب جان مي گيرد .

 

گاهی زمانه فرصت گریستن نمی دهد .

 

عاشقان جهان پیر نمی شوند . عاشقان و یاغیان جهان ...

 

برای حراست از عشق هر چه که می خواهد باشد ، دریا و مرد غریبه ، گوشه ای از دلت باید طغیان کند ، دست به تفنگ ببری و بگویی که هستم در کنار انچه که دارم ...

 

اگر می خواهی محکم روی خاک خدا قدم برداری باید توان جنگیدن داشته باشی .

 

آدمیان روی زمین تار و پود یکدیگرند و هرگز هیچ کس نمی تواند زمینی باشد ، گوشه ی عزلت بگیرد و در قلمرو سرنوشت دیگری دخالت نکند ... ناخواسته درگیر می شوی . دستانت آلوده به خون آدمیانی می شود که می توانستی آنان را دوست بداری .

دل فولاد / روانی پور

دل فولاد

 

منیرو روانی پور

 

انتشارات قصه

افسانه سربلند بیوه ای تنهاست در تهران . بیوه ای سال ها پیش شبی با لباس خواب نارنجی نازک از خانه شوهرش فرار کرده و بعد پدر او را شلاق زده و بعد او به تهران آمده تا بداند در زندگی اش چه شده چرا فرار کرده ان شب گم شده چه اتفاقی برایش رخ داده و اکنون نویسنده شده و کتابی پرفروش دارد و به داستان های تاریخی پدرش فکر می کند و تلاش می کند که در دام مهربانی مردم نیفتد و فقط بنویسد فقط بنویسد ....

خیلی خیلی قشنگ بود واقعا دوستش داشتم سبک نوشتنش رفت و آمدهای زمانیش نثر شاعرانه و جادوییش شخصیت های خیالی افسانه و آنچه در رئال ماجرا اتفاق می افتاد فوق العاده زیبا بود اون قدر قشنگ افسانه و تخیل و تاریخ را وارد یک داستان رئال می کرد که آدم می موند به نظرم نثرش و سبکش واقعا قوی و زیبا بود . خیلی خوشم اومد . حتما هم بهتون پیش می کنم اگه نخوندید بخونید و لذت نثر شاعرانه اش را ببرید . طرح جلدش هم اصلا زیبا نیست و می تونست خیلی بهتر و هماهنگ تر با نثر انتخاب بشه.

خانم روانی پور از نویسنده های بوشهری کشور است و علت علاقه مندیش به ادبیات فضای ادبی خونه و تمایل بالای ادبی پدرش بوده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

حقیقت همیشه لا به لای خاطرات گم می شود . حقیقت می تواند جوری گم شود که انگار اصلا نبوده است .

 

می توانی به همه چیز عادت کنی مثل سیگار کشیدن که عادت آدمی می شود آن وقت رها شدن از آن هیهات !

 

دیکتاتورها همه تبرئه می شوند ، همه !

 

راست ترین حادثه باید شاهدی داشته باشد و تمام آن چیزها که مردم باور می کنند دروغی بیش نیست و آن کس که شاهدی ندارد باید بگریزد .

 

می دانی تمام نابسامانی ها مال چیه ؟
نه !
چون حکومت دست مردهاس !

 

آخر نمی شود تا ابد جنگید و این همه کشته  ، جایی بادی تمام کرد .

پایکوبی/کشاورز

پایکوبی

 

محمد کشاورز

 

انتشارات قصه

کتاب مجموعه 11 داستان کوتاه از آقای کشاورز هست . این کتاب را قبل از کتاب بلبل حلبی نوشتند که با استقبال خوبی از طرف خوانندگان رو به رو شد ولی سال ها گذشت تا دوباره دست به نوشتن زدند و بلبل حلبی را روانه بازار کردند .

شهود : کاسبان محل همه زنی را دیده اند که بدون حجاب وارد میدان شده ولی تصویر زن در ذهن هر کدام متفاوت است .
آخرین تصویر : زنی که عکاس روزنامه است با شوهرش به بیابانی رفته تا نذر مادر شوهر را ادا نمایند ولی شوهرش گم شده است . پایان داستان نقطه اوج زیبایی  کار هست . خوشم اومد
طعمه :به دلیل باران سیل آسا همه راه های شهر بندری کوچک بسته شده و مردم 40 روز است که گوشت نخورده اند . طولانی ترین داستان کتاب هست و بسیار هم زیبا
دل گمشده : پسرک افغان از مرد تصویرگر می خواهد که نقش گم شده اش را بکشد . خیلی زیبا و غصه دار بود . دلم می خواست تابلوی یک افغان را بکشم ولی هیچ وقت نکشیدم کنار هم بودن پسر افغانی و نقاشی و رنگ حواسم را دوباره برد پی نقاشی . دلم نقاشی می خواد .
تیغ و آینه : قاتل با پاهاش خودش نزد ولی دم برگشته است ولی پس از گذران سال ها . چه تصویر فوق العاده ای . قتی مرد هویت خودش را می گه و فضای سنگینی که آدم را احاطه می کنه ، اتفاقاتی که وقتی پیش می یان که دیگه ارزشی ندارن . حس خفقان .
پرنده ی روشن : زنی که در جنگ 3 فرزندش را از دست داده و اکنون با شوهر و تنها فرزندش زندگی می کند ، دیوانه شده است . بسیار ترسناک بود ، چاه های پی در پی ، تاریکی ، پرنده ، طناب ، چاقو و... خیلی خوب فضا سازی شده
سرگیجه : پیرمرد و توهم همسرش
آب و آتش :زنی که در حمله ی هوایی منتظر شوهر خلبانش است . توصیفاتش حرف نداشت و چه زیبا تمام می شد
شب شغال : شوهر زینو او را مجبور کرده جای گنج خیالی را به او نشان دهد .
پایکوبی : در مورد خانواده ای نوازنده بعد از ممنوعیت ساز . چه قدر زیبا از این موضوع ، داستانی نو و تکان دهنده نوشته بود . ساز و اواز همیشه زنده است همیشه .
مثل شب های دیگر :زنی که اکنون همسر برادر شوهر 17 ساله و فلجش شده . بسیار تکان دهنده بود در حد شوکه شدن
پسینگاه : رعنا بازیگر نمایش اکنون به دوباره به محل تئاتر برگشته است .

خیلی خیلی قشنگ بود . به نظر من واقعا زیباتر از بلبل حلبی بود . توصیفاتش و فضاسازیش حرف نداشت . موضوعاتش متنوع و زیبا بود و برخی جاها واقعا آدم را غافل گیر می کرد . خیلی از داستان ها در شهرهای جنوبی ساحلی اتفاق می افتند ولی خود آقای کشاورز اهل مرودشت شیراز هستند . کتاب برنده جایزه گردون برای بهترین مجموعه داستان سال نیز شده است . طرح جلد کتاب هم خیلی زیبا و با سلیقه است کار آقای یوریک کریم مسیحی .
کتاب دل گم شده رو به آقای عباس معروفی تقدیم کردند و الان شدید هوس کردم از کتاب های ایشون بخونم .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

آدمی که بیست سال قصابی کرد ، خوب می داند کجا و چه وقت کارد گردن قربانی بگذارد .

 

می گفتند که هر جا صدای ساز خوبیار بلند شود اگر دو دستمال به دو شاخه ی درخت ببنید به رقص می آید . اما امروز امان ا... هر چه نگاه کرد آن شور و حال را در چهره ی خوبیار ندید . او دیگر آن آدمی نبود که پا به محلی می نهاد سوغاتی اش یک دنیا شور و شادی بود . آن چهره ی سبز و شاد ، سوخته و تلخ می نمود و آن چهار انگشتش که بر سوراخ ساز می نهاد و می زد ، حالا زخمی و کهنه پیچ بودند .

عطر سنبل ، عطر کاج

 عطر سنبل ، عطر کاج



فیروزه جزایری دوما
 محمد سلیمانی نیا

انتشارات قصه
کتاب توسط یک دختر ایرانی مقیم امریکا نوشته شده و شرح حال ورود او به امریکا و اتفاقات زندگی وی و تا حدودی مقایسه فرهنگ ایرانی و امریکایی است . این کتاب در امریکا جز کتاب های بسیار پرفروش بوده و جوایز بسیاری کسب نموده و در ایران نیز از سال 84 تا 86 ، نه بار تجدید چاپ شده است .
داستان کتاب و طرز نوشتنش خیلی ساده و روان و جذاب هست. زیان طنز کتاب خیلی بامزه است به نظر من و جنبه های خوب وبد ایرانی را با هم دیده . اصلا کتاب خسته کننده ای نیست خیلی جالب نوشته و ترجمه شده است . اما فقط کاشک یک مقدار کمتر از خصیصی ایرانی ها گفته بود .

 

 قسمت های زیبایی از داستان

 

فرانسوا در تعطیلات دیگر مناظر تایلند و بالی را دیده بود . تنها مناظری که ما برای دیدنمان انتخاب می کردیم قیافه اقواممان بود که توی شهرهای دیگر زندگی می کردند . از نظر خانواده فرانسوا حشرات و هوای شرجی جالب بودند . ما کسانی که حشره کش و تهیه مطبوع را اختراع کرده بودند می پرستیدیم . چیز جذابی توی این سختی ها نمی دیدیم ، انها بخش جدا نشدنی از زندگی ما بودند .