سرپناه بارانی/مویز

سرپناه بارانی

 

جوجو مویز

طناز باقری

 

انتشارات میلکان

سال نشر : 1396

سابین و کیت در لندن زندگی می کنند . کیت با هم خانه سابقش به هم زده با مرد جدیدی آشنا شده و می خواهد دخترش سابین را به ایرلند بفرستد تا در زمان کشمکش های این روابط جدید در لندن نباشد . از سویی کیت بی ثباتی ها و تفکراتش را داریم و از سوی دیگر سابین را در ایرلند در مزرعه پدر بزرگ و مادربزرگش . مردمانی که شباهت زیادی به او ندارند و سابین که تلاش می کند با محیط جدید کنار بیاد .

 

از مویز که چندتایی کتاب معرفی کردم اینم دم دستم بود گفتم بخونم راستش ریتمش خیلی خیلی کند و کسالت آوره ولی موضوعش بد نیست اشاره به این که حالا هر بار سر هر اتفاقی هم لازم نیست سریع خودمونو در نظر بگیریم به فکر بقیه هم باشیم احساساتشون اینده شون .... سعی کنیم از دید بقیه هم به دنیا نگاه کنیم ..... کلا منو چندان جذب نکرد.

 

دختری که رهایش کردی/ مویز

دختری که رهایش کردی

 

جوجو مویز

کتایون اسماعیلی

 

انتشارات میلکان

سال نشر : 1395

دختری در زمان جنگ جهانی در هتلی همراه خواهر و برادر نوجوانش زندگی می کند . همسرش در جنگ است و نقاشی که همسر از او کشیده روحیه بخش این روزها . فرمانده آلمانی به این دختر و نقاشی نگاه ویژه ای دارد و همین امر سبب بدگمانی هم شهری ها به دختر می شود . از سوی دیگر سال ها بعد دختر دیگری را داریم که همسرش فوت کرده صاحب تابلوی مذکور است ولی وارثان سوفی یعنی همان مدل نقاشی خواهان بازپس گیری تابلو شده اند و معتقدند که فرمانده آلمانی نقاشی را دزدیده ولی لیو عاشق این نقاشی است و ....

کتاب سبک نوشته های دیگه مویز هست یک جورایی عامیانه عاشقانه اتفاقات خوب هندی بازی رویایی ولی بازم به نظرم پخته تر و موضوع دارتر از بقیه کتاب هاش بود خصوصا این قسمتش منو تکون داد که شاهد نگرانی ها و سختی های سوفی هستیم و بعد یک دفعه می ریم سال ها بعد یک تلنگری که واقعا همه چیز می گذره و زمان و سرنوشت مسیر خودشو داره شاید نباید خیلی سخت گرفت .

کتاب جدیدی نیست اما چون اومدم سراغ مویز و اینم جز کارهای پرفروشش توی ایران بود گفتم خوبه معرفی بشه . کتاب عامیانه است اما به نظرم از بهترین های مویز هست و در مجموع نسبتا متوسط .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

اصلا نمی فهمم این همه توان و شجاعت چه جوری در تو شکل گرفته و از کجا اومده . نمی تونم به خاطر بیارم که نترس و شجاع بودن چه شکلیه .

 

همه ی ما یه جورایی بازنده ایم . هیچ کی تو یه زندگی جنگی برنده نیست .

 

توانایی پول درآوردن برای امرار معاش از طریق انجام کاری که آدم دوست داره و دلش می خواد ، می تونه بزرگ ترین هدیه ی زندگی یه آدم باشه .

 

تنها چیزی که تو این دنیا ارزش داره اینه که آدم عاشق کیه .

شیر تلخ/ شفق

شیر تلخ

 

الیف شفق

شالیز فدایی نیا

 

انتشارات میلکان

سال نشر : 1396

 الیف شفق از زنان مستقلی بوده که همیشه مخالف ازدواج و بچه دار شدن بوده و می گفته به زندگی اجتماعی و کاری زن لطمه می زنه تمام وقتش را می گیره ولی نهایتا عاشق می شه ازدواج می کنه بچه دار می شه و تمام این مشغله ها و خصوصا افسردگی پس از زایمان را تجربه می کنه توی این کتاب می یاد از تمام گفت و گوهای درونیش توی این برهه تعارضات و ... حرف می زنه زنان معروف ادیب و زندگی متاهلیشون را مورد بررسی قرار می ده که چه تور تاب آوردند چه سختی هایی داشتند چه شکست هایی رو به روشون بود و .....

مبحث کتاب برای من بسیار جالبه و خوشم اومد اما از اینکه یک مقدرا فانتزیش کرده و یک سری شخصیت نمکی درونی ساخته خوشم نیومد اگر کاملا جدی می نوشت برای من خوشایندتر بود اما مسلما موضوع جون دار و قابل توجهی هست اینکه جدا زنی که نخواد قالب سنتی را بپذیره توی جماعه فعال باشه چه بهایی داره اینکه بچه دار شدن چه بهای جسمی و کاری برای زن به همراه داره .......

اگر زن باشید از نوعی که اون قالب پذیرفته شده نرم اهل خانه داری و بچه داری نیستین شاید تماو این دقایق را قبلا تجربه کرده باشین..

 

قسمت های زیبایی از کتاب

عشق یک روز میلاد است . روزی که تقویم ها اعداد خود را به صفر تغییر می دهند لحظه ای که ساعت ها دوباره تنظیم می شوند. قبل از عشق هر چیزی که اتفاق افتاده است حکایتی بیش نبوده است انگار پیر نشده است . انگار بعدا به قسمتی از حافظه اضافه شده است . و هر آنچه بعد از عشق اتفاق افتاده است زمان حال است بدون گذشته و آینده.

 

 رود حاملگی آنقدر پر از جوش و خروش بود که هر قدر می خواستم خلاف جریان آب شنا کنم در دهانم آب رفته و غرق می شدم . مجبور بودم در جریان این رود خود را رها کنم . با اطاعت کردن از این رود که هر روز مرخروش تر نی شد به گردش برگ های تقویم و با تسلیم شدن در برابر نظم اتفاقاتی که دور و برم اتفاق می افتاد خودم را در این جریان رها کردم ....

انسان حیوان و تقوا/ پیراندرلو

انسان حیوان و تقوا

 

لوئیجی پیراندرلو

ایرج انور

 

انتشارات میلکان

سال نشر : 1395

 کتاب یک نمایش نامه است در مورد زنی که را معلم خصوصی فرزندش رابطه داشته باردار شده و الان شوهرش قراره وارد شهر شه از اونجایی که همسر بدخلقش هیچ توجهی به اون نداره نمی دونن این بارداری را چه جوری توجیه کنن .

این نمایشنامه در واقع داستان زندگی جووانی پوکاچو، نویسنده مشهور دوره رنسانس در ایتالیا است و برداشتی از داستان یادآوری وظیفه از خود این نویسنده هست و حتی فیلمی هم از روش ساخته شده .

نمایش نامه ساده روان و قشنگیه البته منم اصولا از پیراندرلو خوشم می یاد . 

کشتی نوعروسان/ مویز

کشتی نوعروسان

 

جوجو مویز

کتایون اسماعیلی

 

انتشارات میلکان

سال نشر : 1395

 تعدادی تازه عروس استرالیایی سوار کشتی شدن تا پیش شوهراشون به انگلیس بروند. تمرکز داستان روی یکی از کابین های چهار نفره است . مگی دختری روستایی و باردار کسی که سعی داره بقیه را درک کنه ژان دختر نوجوون و کمی سر به هوا آویس بسیار زیبا پولدار و در حال فخر فروشی و فرانسیس با گذشته ای مرموز.

سبک همون کارای مویز و البته شروعش کمی خسته کننده تر ولی من تفریبا کتاب را دوست داشتم دلیل اصلیشم جوی بود که شبیه خوابگاه بود و منو واقعا به اون روزا برد یاد دوستام ماجراها و ...... خیلی دخترونه 

اگه قسمت زیبا ننوشتم تنها دلیل این بود یادم رفت یادداشت بردارم.

آخرین نامه ی معشوق/ مویز

آخرین نامه ی معشوق

 

جوجو مویز

کتایون اسماعیلی

 

انتشارات میلکان

سال نشر : ۱۳۹۵

 جنیفر زن فوق العاده زیبا و سرزنده ای است که همسر مرد ثروت مند اما خشک و خودخواهی به نام لاری است . او با آنتونی خبرنگار آشنا شده و آنها شدیدا عاشق هم می شوند هر چند جنیفر جرات ترک زندگی مشترک را ندارد ولی زمانی که این جسارت را پیدا می کند در اثر تصادف حافظه اش را از دست می دهد .....

این کتاب هم مثل قبلی برنده جایزه کتاب عاشقانه سال شده کتاب بدی نیست و بهتر از مورد قبله . سطح ادبی همونه ولی جملات زیباتری داره و این حس نوستالژیک نامه نوشتن ابراز عشق های نوشتاری اینا همه دل آدمو می لرزونه ولی این یک دفعه چند سال بعد شدن کپ کتاب قبله و اصلا خوشم نیومد اخرشم باحال نبود .

قسمت های زیبایی از کتاب

زمان یه التیام دهنده ی عالیه . می دونم که خیلی کلیشه ایه ولی حقیقت داره.

 

تخصصت تو کلماته و من تک تک کلماتی رو که برام می نویسی گرامی می دارم اما فقط به دلیل جواب ندادن به نامه هات اونم به روش خودت منو قضاوت نکن.

 

می دونم روزی می رسه که همه چی تغییر می کنه . دوست ندارم تو هر چیزی رو که تو دیگران تحقیر می کردی تو منم ببینی .

 

گرفتن چنین نامه هایی واقعا حیرت انگیزه . این که آدم بدونه کسی با تمام وجود عاشقشه.

 

داشتن کسی آن بیرون که تو رو درک کنه آرزوت کنه و تو رو بهتر از اونی که هستی ببینع این متحیرکننده ترین هدیه ست .

سطوح زندگی / بارنز

سطوح زندگی

 

جولین بارنز

شبنم سعادت

 

انتشارات میلکان

سال نشر : 1395

کتاب سه بخشه و از اول می یاد می گه قرار دادن چیزایی که ربطی به هم ندارن می تونه نتایج غیر قابل پیش بینی و جالبی داشته باشه اول علاقه انسان زمینی به هوانوردیه بعد قضیه عشق و عکاسی وارد این مقوله می شه قسمت سوم در کنار هم قرار گرفتن دو ادم غریبه عاشق شدن و جدایی به خاطر مرگ.

خوب من واقعا احساس ارتباطی بین قسمت اول و دوم و قسمت آخر حس نمی کنم می شه دلیل اورد و ربط داد ولی چیزی نیست که واقعا حس بشه و انگار پشت سر همند . ولی جدای این موضوع قسمت سوم کتاب که از اندوه مرگ همسرش و مراحل اون می گه بسیار دقیق زیبا و موشکافانه است . خوندنش لذت زیادی داره هر چند در مجموع به خاطر عدم یک دستی کتاب من چندان دوستش ندارم.

در مورد آقای بارنز جالبه بدونید مدتی فرهنگ نویس واژه نامه انگلیسی آکسفورد بوده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

دو نفر را که قبلا کنار هم نبوده اند کنار هم می گذاری گاهی شبیه همان اولین تلاش برای بستن بالن هیدروژنی به بالن هوای گرم است: ترجیح می دهی سقوط کنی و بسوزی یا بسازی و سقوط کنی؟ اما گاهی نتیجه بخش است و چیزی تازه خلق می شود و دنیا عوض می شود .

 

غم مشترک شاید دوستی های قدیمی را عمیق تر کند یا کاری کند که ناگهان سطحی به نظر برسند .

 

پایانش با طلوع زمین و عکس هایی بود که از مدار ماه گرفته شدند ، عکس هایی که در آنها سیاره مان کمابیش شببه هر سیاره ی دیگری است : خاموش در چرخش زیبا بی روح دور و بی ارتباط. شاید خدا هم ما را این گونه دیده و برای همین خودش را پنهان کرده است .

رهایت می کنم/ مکینتاش

رهایت می کنم

 

کلر مکینتاش

نیلوفر بیات

 

انتشارات میلکان

سال نشر :1396

رهایت می کنم کتابی جنایی است . در ابتدای داستان شاهد این هستیم که پسر بچه 5 ساله ای به نام جیکوب جلوی در منزل دستش را از دست مادرش کشیده ماشینی به سرعت به اون زده بچه را کشته و فرار کرده پلیس هر چه تلاش می کنه نشانه ای برای پیدا کردن قاتل نداره و پرونده بعد از یک سال بسته می شه اما خود مامورها پیگیر قضیه هستند و سعی می کنند راننده را پیدا کنند . راننده نهایتا پیدا می شه دختر هنرمندی به نام جنیفر اعتراف هم می کنه ولی یه چیزایی با هم نمی خوره اون ریز به ریز صحنه رو به یاد داره .

خانم مکینتاش انگلیسی هستند و کتابشون به عنوان پرفروش ترین و بهترین کتاب جنایی سال انگلیس برگزیده شد . جالبه بدونید خانم مکینتاش تا سال 2011 خودش پلیس بوده و این کتاب هم اولین رمانش بوده . کتاب قشنگی هم هست موضوع جالبی داره اولش فکر می کنید یه تصادفه که چی ولی خوب پیش می ره پیچشش جالبه آدم یه جاهاییش گیج می شه کلا خوب نوشته و گره ها آروم آروم باز می شن .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

سعی می کنم تصور کنم هیچ وقت دیگه اینجا نمی آم . فکرم هم منو می ترسونه ، هم رهام می کنه . می تونم این کار رو بکنم ؟ می شه راحت از یک زندگی بیرون رفت و یه زندگی جدید ساخت ؟

 

غصه ای که حس می کنم اون قدر فیزیکی یه که غیر ممکن به نظر می آد هنوز زنده باشم و هنوز قلبم به تپیدن ادامه بده ، وقتی که درد جدایی می کشه .

 

بعضی وقتا باید بدونی کی دیگه ادامه ندی .