از پرنده های مهاجر بپرس  /دانشور

از پرنده های مهاجر بپرس

 

سیمین دانشور

 

انتشارات کانون

کتاب مجموعه 11 داستان کوتاه از سیمین دانشور است .

برهوت : مردی نظامی که از او خواسته شده دوست چندین ساله اش را بکشد .
میزگرد : فردی روح سعدی و حافظ و اخوان و رستم را احضار کرده است . واقعا بي مزه بود اين داستان اصلا خوشم نيومد . سعدي بيچاره به زنش هم اشاره شده بود كه شايعات مي گه زن باوفايي نبوده :دي
مرز و نقاب : مردی که با وجود دو فرزند با زن دیگری دوست است و اکنون دنبال چهره ظاهری و واقعی آدم هاست . آدم يا اين كتاب ديني مي افته كه بعد تو برزخ صورت حيوانيمون هويدا مي شه
روزگاری اگر : پسر جوانی که صوت زیبایی براي خواندن قرآن دارد و به جبهه می رود .
از خاک به خاکستر : مردی راهی آمریکا شده و در آنجا با زنی آمریکایی ازدواج کرده است و تفاوت فرهنگی بین آنها فاحش است .
باغ سنگ : زن و مردی که ازدواج فامیلی کرده اند و اکنون فرزند آنها مشکل دارد .
دو نوع لبخند : نامه به مردی عاشق موسیقی .
روبوت سخنگو : سال ها گذشته و جهان همچنان همان است كه بود و همچنان به مرد شاعر زن نمي دهند !
از پرنده های مهاجر بپرس : دختري كه روسري اش در مدرسه دخترانه كمي عقب رفته و نحوه برخورد ناظم با او !
متبرک باد خلیفه بودن انسان بر زمین ، متبرک باد : اين خيلي سخته توي مايه هاي پير راز و عرفان و اين چيزا

خانم دانشور بیش از 20 سال در دانشکده هنر و ادبیات دانشگاه تهران تدریس می کردند . كتاب متوسطي بود توي اين كتاب در داستان هاي انتهايي به خصوص از اون اطناب خودشون دور شده بودند و حالت رئال هم تا حدودي با جملات خيال انگيز تلطيف شده بود . راستش را بگم لحن رئال ايشون را ترجيح مي دم به لحن شاعرانشون.

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

ای استاد ریاضی ، کاینات ممکن است ، اما زندگی آدمیان بر اساس هندسه نمی گردد .

 

تو اگر می خواهی برو شهرها را فتح کن ، اما من آدم ها را فتح می کنم و از جمله تو را ، اسمش را بگذار مکر زنانه .

 

در این که زن یک اثر هنری است شکی نیست .

 

زنم گل لاله عباسی را نمی شناسد . می گوید این طور که تو وصفش می کنی شبیه یک زن هرجایی است . چرا باید شب ها باز شود ؟

به کی سلام کنم ؟ /دانشور

به کی سلام کنم ؟

 

سیمین دانشور

 

انتشارات خوارزمی

این کتاب هم شامل ده داستان کوتاه از خانم دانشور هستند .

تیله شکسته : در دهی تپه ای باستانی کشف شده و باستان شناسان برای کشف سفال به آنجا آمده اند .
تصادف : زنی ناگهان عاشق ماشین شده و شوهرش را مجبور به خریداری اتوموبیل می کند .
به کی سلام کنم ؟ : زنی که فراش مدرسه بوده تنها دخترش را شوهر داده و اکنون بیکس و تنهاست .
چشم خفته : زن های شیرازی که فامیل هستند و پشت سرهم نیز حرف می زنند .
مار و مرد : نسرین بچه دار نمی شود و زنی کولی دوایی به او می دهد .
انیس :کلفتی که  از ده به شهر امده تا طلاقش را بگیرد .
درد همه جا هست :پسری که برادر کوچکش سرطان خون دارد .
یک سر و یک بالین :زنی که شوهرش او را طلاق داده و اکنون عروسی پسرش است .
کیدالخائنین : سرهنگ بازنشسته و دعوای او با پیش نماز مسجد .
سوترا :مردی که لنجش در دریا غرق شده و در هذیان گذشته اش را مرور می کند و ...

کتاب بدی نبود . شبیه مجموعه قبل موضوعات و نثر زیبا و دلنشین ولی طولانی بودن زیاد . توصیفات ریزی که با داستان کوتاه هم خوانی نداره . بیشتر داستان ها هم در ارتباط با خانم ها هستند .
جالبه بدونید خانم دانشور در امتحان نهایی دیپلم شاگرد اول کل کشور بوده و بعد هم دکترای زبان و ادبیات فارسی را از دانشگاه تهران می گیره . ایشون درجه‌ فوق‌ دكتري‌ تخصصي‌ در رشته‌ زيبايي‌شناسي‌ را از دانشگاه‌ استنفورد آمریکا كسب كرد.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

تو چرا باید بسوزی و بسازی ؟ مگر عمر را چند بار به آدمیزاد می دهند .

 

افشين من آمدم  . مي خواهي گازم بگيري ، بگير . من ديگر نمي زنمت . صداي افشين را نشنيد . رفت دم پنجره اتاق افشين ، پنجره بسته بود . گفت : افشين يادت است وقتي به دنيا آمدي ، از بيمارستان برايم يك قايق بادي و يك چراغ دستي و يك زرافه آوردي .

 

سرهنگ گفت : باشد نمازم را مي خوانم به شرطي كه بگذاري چهار تا زن و نود و نه تا صيغه بگيرم .
- گفتم كه اصل عدالت است ، همين كه روي من هوو بياوري ،همان اولين قدم دلم را شكسته اي و به من ظلم كرده اي .

شهری چون بهشت /دانشور

شهری چون بهشت

 

سیمین دانشور

 

انتشارات خوارزمی

کتاب مجموعه 10 داستان کوتاه از خانم دانشور هست و جزء اولین کتاب های ایشون به حساب می یاد .

شهری چون بهشت :مهرانگیز کنیز سیاه پوست خانه علی است که برای او از سرنوشتش می گوید و علی عاشق دختر خاله اش نیر است .
عید ایرانی ها : یک خانواده آمریکایی ساکن ایران عاشق حاجی فیروز شده اند و می خواهند کاری برای او بکنند .
سرگذشت کوچه : زن بی سوادی با همه خوب و بد شوهرش ساخته و حالا که شوهرش پزشک شده و به سر و سامان رسیده سراغ دختر جوان دیگری رفته است .
بی بی شهربانو : زن کوری با دختر و پسرش به زیارت حضرت شهربان رفته تا مرادش را از او بگیرد .
زایمان : اکرم جزء معدود ماماهای شهر است و در دوران حکومت نظامی به کمک مردم می پردازد .
مدل : لیلی محصل مدرسه هنر است ولی همکلاسی پسرش عاشق او شده و باعث دردسرش گشته است .
یک زن با مردها : دکتر عاشق زنش است ولی می داند این زن با مردان زیادی رابطه دارد .
در بازار وکیل  : مرمر دختر اربابش را برای گردش به بازار وکیل آورده ولی از او غافل می شود .
مردی که برنگشت : محترم با دو پسر کوچک چشم به راه بازگشت شوهرش از سر کار است ولی اثری از مردش نیست .
صورتخانه : مهدی بازیگری است که سال ها نقش سیاه را در تئاتر بر عهده دارد .

موضوع داستان ها خیلی متنوع و جذاب و شاید هم خوان با اوضاع اون زمان باشه . نثر خانم دانشور هم بسیار دل نشین هست ولی داستان ها زیادی طولانی هستند . یعنی عین رمان در این داستان هم همه چیز را خانم دانشور جزء به جزء و به صورت رئال وصف کرده که خوب درست نیست و جذابیت را هم کم می کنه . با همه این توصیف ها من کتاب را دوست داشتم و داستان هاش به دلم نشست به نظرم کتاب خوبیه هر چند با اقبال عمومی رو به رو نشده .

جالبه بدونید خانم دانشور اولین رئیس کانون نویسندگان ایران بوده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

ای خدا این دنیای تو چه قدر پر است از دختر کوچولوهای ترسیده ی بیکس  و جوجه هایی که زیر دست و پای بزرگ تر ها له می شوند .

 

تنها هدیه ی جالب زندگی همین عشقه .

 

آدم هایی خوشبختند که عشق به موقع به سراغشون بیاد .

 

من عشق را مثل تو رمانتیک ندیده ام . من عشق را به بند ناف آویزان دیده ام . حتی عشق را بخیه زده ام . عشق را دیده ام در حال خون ریزی که هر چه ارگتین بزنی خون بند نیاد . عشق را دیده ام در ترس ، ترس از پدر و مادر ، ترس از زن و بچه ، ترس از آبستنی . عشق را دیده ام در سقط جنین . عشق را دیده ام در چاقو که به سفیده ران خورده . آن هم برای یک لنگه ابروی همدم دندان طلا .

ماه عسل آفتابی

ماه عسل آفتابی

 

مجموعه ای از نویسندگان

سیمین دانشور

 

انتشارات رواق

راستش من تصمیم داشتم 3 ، 4 تا کتاب دیگه از خانم دانشور بخونم تا با سبکشون بیشتر آشنا بشم واسه همین اشتباها سراغ این کتاب رفتم دقت نکردم ایشون مترجم کتابند نه مولفش .

زندگی بودا از راجبان خانا : داستانی در مورد زندگی بودا از یک نویسنده هندی . قشنگ نبود فقط فهمیدم بودا شاهزاده بود
آکای یا از راجه رائو : باز هم داستانی از یک نویسنده هندی . آکای یا دختری است که در 9 سالگی او را به پیرمردی شوهر می دهند که به زودی می میرد و دختر در بچگی بیوه می گردد . قشنگ بود .
در جنگل از آکو تاکاوا : داستان زن و شوهری که راهزنی به آنها حمله می کند تا از زن کام بگیرد . داستان ژاپنی است و قشنگ هم نوشته شده .
راشومون از آکو تاکاوا : مردی که ارباش او را بیرون کرده و اکنون نمی داند برای ادامه زندگی چه بکند . قشنگ بود .
خبر ساختن دیوار از کافکا : این داستان هم چکلسواکی هست و خوب خبری در مورد ساختن یک دیوار :دی درک زیادی ازش ندارم .
در برابر قانون از کافکا : این هم همون داستان معروف و فوق العاده زیبای کافکا مردی که پشت در اداره قانون هست و دربان مانع ورود او می شود .
ماه عسل آفتابی از آلبرتو مراویا : داستانی ایتالیایی از زوجی که به ماه عسل رفته اند . مرد اهل سیاست نیست و زن کمونیست است و به همین دلیل تفاوت ، نداشتن دانش در حیطه مورد علاقه زن ، مرد حس می کند که هیچ گاه نمی تواند تمام وجود او را از ان خود بکند . فوق العاده زیبا بود .
در راه گورستان از توماس مان  : داستان آلمانی است و در مورد مردی که همه چیزش را در زندگی از دست داده . بد نبود .
گی دوماپاسان از ایزاک بابل :داستانی روسی در مورد مردی مترجم و نویسنده . بد نبود زیاد باهاش ارتباط برقرار نکردم .
مار از اشتاین بک : داستان امریکایی است در مورد پزشکی که حیوانات زیادی در خانه خود دارد و روزی زنی می آید تا مار زنگی نری از او بخرد . خیلی قشنگ بود .
نیم پولی از آلن پیتون : داستانی آفریقایی در مورد بچه بی سرپرستی در پرورشگاه . خیلی موضوعش نخ نما و تکراری بود .

در کل کتاب متوسطیه ، داستان های خوبی گلچین کرده و می ارزه که بخونیدش . جالبش به اینکه که از نویسنده های آسیا ، آمریکا ، آفریقا و اروپا انتخاب انجام شده .

 

قسمت زیبایی از کتاب
ما به دنیا آمده ایم که از کارمان لذت ببریم ، از مبارزه هایمان و از عشقمان . ما برای همین خلق شده ایم نه چیز دیگری .

غروب جلال /دانشور

غروب جلال

 

سیمین دانشور

 

انتشارات رواق

در این کتاب سیمین به طور خلاصه از اخلاق و رفتار جلال و آخرین روز زندگی او سخن گفته است . فکر نکنید خیلی زرنگم تند تند می خونم ها ، این کتاب خیلی کوتاه و توی یک ساعت می شه خوندش :دی کتاب متوسطیه چیز خاصی نداره ولی به خاطر کوتاه بودنش به خوندنش می ارزه . دو تا عکس هم از جلال و سیمین توش هست .
سیمین چند سالی از جلال بزرگ تر بوده و زمانی که داشته با اتوبوس به شیراز می رفته توی اتوبوس با جلال آشنا می شه ، اونها هیچ وقت بچه دار نمی شن . پدر جلال آخوند بوده و از ازدواج این دو ناراضی و تا ده سال پاشو توی خونه جلال نمی گذاره ! سیمین نقل می کنه که جلال رفت و آمد را دوست داشت و عاشق خطر بود و بسیار عجول ولی گاهی هم که به لاک خودش می رفت بدعنق بود و از تعدد زوجات حمایت می کرد !!!!

 

قسمت زیبایی از کتاب

لذت یعنی همین که در متن کاری باشی که آن را دوست داری .

ساربان سرگردان /دانشور

ساربان سرگردان

 

سیمین دانشور

 

انتشارات خوارزمی

ساربان سرگدان جلد دوم جزیره سرگردانی هست . در این کتاب هستی وارد مبارزات سیاسی شده و به همین جهت همراه با مراد به جزیره ای شنی در وسط کویر تبعید شده است . هم چنان خط سیر زندگی شخصیت های داستان را دنبال می کنیم با این تفاوت که رنگ و بوی اوضاع سیاسی توش پر رنگ تر می شه و می بینیم که انقلاب چه تاثیری توی زندگی یا عقاید هر کدوم از این افراد داره . بیشتر از این توضیح نمی دم چون انتهای کتاب قبلی لو می ره .

کتاب قشنگیه و دل نشین . سیمین دانشور با تسلط کامل کتاب را نوشته ولی جلد اولش بهتر بود توی این جلد هم یک مقدار مثل سریال های ترک آدمهای بد به سرنوشت بد می رسن و آدمهای خوب به سرنوشت خوب و هم اینکه یک مقادیری از خودش تعریف کرده هی .

سیمین دانشور از نویسندگان شیرازی کشورمون هستند ، پدر ایشون پزشک و مادرشون نقاش بوده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

هر کس هر چیز را عاشقانه بخواهد به آن می رسد .

 

این مرگ چیست که حضورش آدم را به مرور زندگی اش وا می دارد ؟ انگار زندگی در پیش چشمانش رژه می رود و آدم از خودش می پرشد من در این زندگی چه کرده ام ؟ نمی پرسد چه خواهم کرد ؟ چرا که نمی داند کی نوبت به او می رسد ؟

 

سیم های زیر تار زنانه است و سیم های بم مردانه و از تلفیق این دو است که موسیقی دلنواز زندگی نواخته می شود .

جزیره ی سرگردانی /دانشور

جزیره ی سرگردانی

 

سیمین دانشور

 

انتشارات خوارزمی

هستی 26 ساله همراه با مادر بزرگ و برادرش شاهین زندگی می کند . مادربزرگ زنی مذهبی و سنتی است . مامان عشی مادر هستی زنی امروزی و مدگراست که با مرد ثروت مندی ازدواج کرده  . مراد دوست و هم کلاسی هست که عشق دیرین او نیز می باشد  . مراد حاضر به ازدواج با هستی نیست ، او درگیر سیاست و مبارزه مسلحانه است . سلیم نیز خواستگار پولدار و شدیدا مذهبی هستی است . هستی در این میان جزیره سرگردانی است که نمی داند چه کند و به سمت چه کسی برود و ....

قشنگ بود خوشم اومد شخصیت پردازیش و عکس العمل شخصیتهاش جالب وتفکر برانگیزه . هستی را سرگردانیش تصمیماش تشویشاش و .... را دوست دارم . نکته جالب دیگه اینه که مثلا سیمین دانشور استاد هستی است و از این طریق از خودش و جلال هم در کتاب حرف زده . کتاب قشنگیه .

بعد از یک عالمه وقت سرگرم بودن با کتاب های نویسنده هایی که از قبل می شناختمشون تصمیم گرفتم یک گریزی بزنم به خانم دانشور و با ایشون هم از طریق 4 ، 5 تا کتاب آشنا بشم . خانم سیمین دانشور هم از بزرگ ترین نویسندگان و مترجمان کشورمون و همسر جلال آل احمد نویسنده مشهور دیگه کشور می باشند .

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

صف زن و مرد دم گیشه ی سینما میهن به هم ریخته بود . هستی می اندیشید  : ملت ایران به صف عادت نخواهد کرد تا ابدالآباد .

 

 

این مردها چه جور آدم هایی هستند ؟ همین که طرف را کمی رام دیدند ، بد قلقیشان شروع می شود .

سووشون/دانشور

سووشون

 

سیمین دانشور

 

انتشارات خوارزمی

یوسف و زری زن و شوهر نسبتا ثروتمندی در فارس هستند ولی یوسف از اربابان سخت گیر و طمع کار نیست و از آنانی است که رعیت را همچون خانواده خود می پندارد و از چاپلوسی نفرت دارد . داستان در دهه 20 و در زمان سلطه انگلیس بر ایران جریان دارد . آن زمان که پیشرفت تنها در تملق گفتن بیگانه است و فریاد حق را در نطفه خفه می کنند و یوسف از آنهاست که فریاد می زند .

در کمال شرمندگی اعتراف می کنم این کتاب را هنوز نخونده بودم . قسمت هاییش را توی ادبیات دبیرستان داشتیم و این جمله که یوسف می گفت شلخته درو کنید تا به خوشه چینان نیز برسد همیشه در یادم بوده ولی خوب طول کشید تا خوندمش . خیلی قشنگ بود و بسیار خوشم اومد . اولش یک جورایی کتاب معمولی هست مرد ثروتمندی که از قشر فقیر دفاع می کنه فقط جالبش به بیان ساده و روان داستان هست و نقطه قوت دیگه طراحی شخصیت ها زیباست از اون مدل سیاه سفیدهایی نیست که حال آدم را بد کنه اگه سیاه سفید هم هست قشنگ و دلنشین تصویر شده ولی اوج داستان ، آنچه که داستان را برای من شدید دلنشین می کنه پایان کتاب هست این که چطور این داستان را تمام می کنه چور با داستان قتل سیاوش و مراسم عزاداری سووشون ربطش می ده فوق العاده است . توصیف سووشون و نحوه اتمام داستان خیلی زیباست .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

دوست داشتن که عیب نیست بابا جان . دوست داشتن دل آدم را روشن می کند . اما کینه و نفرت دل آدم را سیاه می کند . اگر از حالا دلت به محبت انس گرفت ، بزرگ هم که شدی آماده دوست داشتن چیزهای خوب و زیبای دنیا هستی . دل آدم عین یک باغچه پر از غنچه است ، اگر با محبت غنچه ها را آب دادی باز می شوند ، اگر نفرت ورزیدی غنچه ها پلاسیده می شوند .

 

بچه وقتی خاطره پیدا کرد و توانست گذشته را به یاد بیاورد دیگر بچه نیست . هر چند این گذشته فقط چند ساعت پیش باشد .

 

در هر جنگی هر دو طرف بازنده است .

 

گریه نکن خواهرم ، در خانه ات درختی خواهد رویید و درخت هایی در شهرت و بسیار درخت در سرزمینت .
و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درخت ها از باد خواهند پرسید : در راه که می آمدی سحر را ندیدی!