غروب پروانه/ علی

غروب پروانه

 

بختیار علی

مریوان حلبچه ای

 

انتشارات نیماژ

سال نشر : 1396

پروانه دختری است که تحمل جو تاریک و خفقان آور خانه و شهر را ندارد و می گوید حتما روزی از این شهر می رود با پسران زیادی آشنا می شود و عاقبت روزی با یکی از آنها به جنل عاشقانه روزگار که همه از خانه گریخته اند می روند . در خانه عمه غوغایی به پا می کند و به دنبال او می گردند . خندان خواهر کوچک تاوان زیادی پس می دهد و حالا می خواهد با روایت داستان پروانه نگذارد او فراموش شود .

اینم آخرین کتاب منتشر شده از بختیار علی برای بستن پروانه . کتاب البته جز کارهای اولیه ایشون هست بد نیست تم های تکراری را داره بد نمی نویسه مشکل خاصی هم کتاب نداره ولی چیز تازه تری از بقیه کتاب هاشم نداره که بهتون عرضه کنه . بد نیست اگر خیلی وقته ازش نخوندین دوسش دارین حس خوبی بهتون می ده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

این داستانی است که هرگز ابتدایی نداشته است .

 

عشق سعادتمندانه وجود ندارد ... عشق سعادتمندانه همیشه عشقی مرده است .

آخرین انار دنیا/ علی

آخرین انار دنیا

 

بختیار علی

مریوان حلبچه ای

 

انتشارات ثالث

سال نشر : 1392

مرد برای نجات فرمانده اش اسیر شده و 21 سال به صورت تنها در بیابان زندانی بوده اکنون به صورت اسرارآمیزی آزاد شده و به خانه ی رویایی در وسط بیابان پیش فرمانده اش می رود که می توانسته زودتر او را ژاد کنه اما نکرده چون معتقد بوده او متفاوت است و نباید به میان سایرین بیاید . او پسری به نام سریاس صبحدم داشته که اکنون به دنبال اوست . می گویند کشته شده و مرد قدم به قدم افسانه زندگی سریاس را دنبال می کند ....

داستان زیبا و خیال انگیز رئالیسم جادویی را خوب درآورده و در عین اینکه حرفای جالبی زده ولی منبری هم نشده آدم اشتیاقش را به متن و خط قصه از دست نمی ده . کتاب برنده جایزه ادبی گلاویژ شد توی ایرانم خیلی مطرح شد خوب فروش کرد و یه جوری نمی شه بدون خوندنش بختیار علی را معرفی کرد . حتی نمایشی هم بر مبناش روی صحنه رفت . باید بگم خیلی قشنگه و یکی از کارای خوب ایشون و اگر توی برنامتون شناخت ایشون هست این کتابم توی برنامه بذارید .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

آن شب ما جنگ را بردیم . اما من جنگ را باخته بودم...طوری باخته بودم که باخت های قبلی را از یا برده بودم...

 

آه هیچ هنری سخت تر از این نیست که به خودت بیاموزی انتظار نکشی...

ابرهای دانیال/علی

ابرهای دانیال

 

بختیار علی

مهری برهون

 

انتشارات افراز

سال نشر : ۱۳۹۵

 شهری بسیار بزرگ که به خاطر زندان هایش معروف است ویژگی این شهر این است که هیچ کس بعد از ورود به ان خواب نمی بیند تا این که روزی مردم شروع به خواب دیدن می کنند و این خواب ها پر از خون و کشت و کشتار است مردم دیوانه می شوند تصویر قاتل خیالی را می شکند و هر کس شبیه به وی باشد را می کشند و رنوار می فهمد سال ها قبل دانیال کسی بوده که برای اولین بار در شهر خواب ابرهای خون آلود را می بیند و جنگ شهر را فرا می گیرد و اکنون انگار تاریخ به مشابهت قبل رسیده و .....

ایده داستانش قشنگ و جالبه بحث های فلسفی و زیبایی هم می کنه ولی جدا تکراری شده همش شهری که در خودش حل شده انعطاف نداره پسری که در یک خانواده پرجمعیت با خواهر برادراش فرق داره و می خواد دنیا را ببینه شجاع باشه و از رسم و رسوم اون ور تر بره دیگه دل آدمو می زنه و یک جوری اون عنصر خیالشم تازگیشو از دست می ده بختیار علی را باید هی با فاصله خوند انگار در مجموع بد نیست کتابش.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

اگر خداوند زمانی و در کتابی خواب دیدن رو تا دنیا دنیاست ممنوع کرده بود حالا دیگه هیچ آدمی رو نمی دیدی به خواب دیدنش اعتراف کنه.

 

آدم توهمات خودشو تبدیل به واقعیت می کنه و حاضره به خاطرش هزارات انسانو از بین ببره... هزاران انسانو.

 

علم تنها به این دلیل وجود دارد که انسان مرز نادانی خود را تشخیص دهد.

 

همیشه آن چیزی که برایت جزو محالات است و فکر می کنی هرگز اتفاق نمی افتد پیش می آید و با بی رحمانه ترین شکل گریبان گیرت می شود.

 

بعضی ها تنها برای این به دنیا می آیند تا مردن را تکرار کنند.

غزل نویس و باغ های خیال/ علی

غزل نویس و باغ های خیال

 

بختیار علی

سردار محمدی

 

انتشارات افراز

سال نشر: ۱۳۹۵

 

شهری داریم و سه نفری که در حال کار کردن در روستایی هستند به صورت مرموز و بازگشت به عقب و داستان شهر زمانی که 3 نفر تصمیم می گیرند کتابی بنویسند از غصه ها و مرگ ها و رازهای شهر . داستان های در هم تنیده افراد شاعری که به باغی خیالی دسترسی دارند فرزندانی که تنها از طریق خیال زاده می شوند و پدران و مادرانی خیالی دارند ثروت مندانی که حتی قوه تخیل ندارند و برخی معلم خیال استخدام می کنند و تعقیب و گریز افراد در این بین .....

یک داستان دیگه از علی بختیار که خیلی هم حجیمه راستش من این کتابشو اون قدر دوست نداشتم یک مقدار مایه اش برام تکراری شده جمله بندی هاش و اسامی تازگیش را برام از دست داده در ضمن اینکه موضوعش هم جذاب نیست برام اینکه شعر و کتاب و هنر چه خوبه و خیلی ها باتمام ادعا بهش دسترسی ندارند و ... یک جوری تو ذوق من می زنه و بعد انگار هی قصه ها را سعی کرده به هم پیوند بزنه بدون اینکه پیوندی ایجاد بشه نزدیکی بین شما و شخصیت ها نمی گم بده کتاب متوسطه ولی برای خوندن از بختیار علی کتاب های بهترم هست .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

گاهی انسان تنها به خاطر یک زن به یک نقطه از این کره خاکی خواهد چسبید . به یک شهر یا یک روستای کوچک عادت خواهد کرد و تمام دنیا را فراموش خواهد کرد.

 

هیچ نقطه ای وجود ندارد که من و تو را به هم برساند. در عشق همیشه یکی بر روی زمین است و دیگری در آسمان.... یکی آدمی است و دیگری خدا....‌

 

دو نوع بهشت در جهان وجود دارد بهشتی که خداوند به انسان می بخشد و بهشتی که انسان به خدا می بخشد . انسانی که نتواند بهشت را ببخشد نمی تواند آن را بگیرد.

قصر پرندگان غمگین/علی

قصر پرندگان غمگین

 

بختیار علی

رضا کریم مجاور

 

انتشارات افراز

سال نشر : 1392

سوسن دختر زیبا و کتاب خوانی از کردهای عراق است که 3 پسر عاشق او شده اند یکی چاقو کش و لات یکی احساساتی و دانشگاهی و دیگری از خاندانی قدرتمند و بازاری سوسن می گوید همه مردان شهر یک شکلند او آرزوی شوهری جهان گرد دارد و شرط می گذارد که سه خواستگار 8 سال به سفر دور دنیا بروند و برای او پرنده بیاورند اگر باز او را خواستند آنگاه یکی را انتخاب خواهد کرد .

مبحث جالبی داره این که واقعا مفهوم زندگی چیه این که بسته نگاه نکنیم مگه چه قدر وقت داریم اینکه تجربیات و فرصتای مختلف دنیا چه طور روی آدم های متفاوت اثرای متفاوت می ذاره من تمام مباحثش را خیلی خوشم اومد متنشم فانتزی و شاعرانه است ولی به نظرم خیلی کشش داده و یک سری زوائدی داره . در مجموع خوبه ولی .

آقای بختیار علی زمین شناسی می خوندند توی دانشگاه ولی خود بعد از یه سری درگیری هایی درسشون را نصفه رها می کنند.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

دلسوزی او نسبت به کامران یک دلسوزی پدرانه نیست... یک دلسوزی بی غل و غش و بی توقع است . محبت پدرانه سرشار از توقعات بزرگ است .

 

هرگز کینه از دل آدم ها ریشه کن نمی شه ... قلب آدم ها کینه را بهتر از محبت نگه می داره...

 

اندوه بخش بزرگی از قصه ی ماست و از همان روز نخست آغاز این قصه با ما بوده است .

عمویم جمشید خان/ علی

عمویم جمشید خان

 

بختیار علی

رضا کریم مجاور

 

انتشارات افراز

سال نشر : 1394

جمشید خان را در جوانی به جرم کمونیست بودن به زندان می افکنند و به قدری او را تحت فشار قرار می دهند که بدنش به صورت ناخودآگاه وزن و اعضای غیر ضروری خود را به حدی کاهش می دهد که باد قادر است وی را بلند کرده و در هوا سرگردان کند البته بعد از هر بار فرود او به نوعی مقداری از خاطرات خود را فراموش می کند . او زمانی در جنگ به نفع عراق شرکت می کند زمانی به نفع ایران یک بار مومن می شود یک بار عیاش یک بار مرد زندگی یک بار بی بند و بار یک بار قاچاقچی و ..... آرزوی او یافتن سرزمینی است که بادهایش زندگی مردم را زیر و رو نکند .....

کتاب خیلی زیبایی بود واقعا روی مفهوم قشنگی دست گذاشته اگر رئالیسم جادویی دوست دارید به نظرم نوشته های بختیار علی هم می تونه انتخاب هیجان انگیزی باشه خصوصا هی به اصفهانم یه اشاره ای می کنه :دی

 

قسمت های زیبایی از کتاب

جمشید خان تا وقتی که در آسمان بوده کمونیست بوده است ولی همین که روی پشت بام مکانیکی می افتد دیگر کمونیست نیست...

 

بزرگترین قدرتی که مردها می تونن بهش برسن اینه که از زن ها نترسن .

 

چیزی به اسم جهنم خارجی وجود نداره ... زن ها جهنم ما مردهان....همان طوری که مردها هم تا ابد جهنم زن هان....همیشه هم همین طور می مونه .

مرگ تک فرزند دوم/ علی

مرگ تک فرزند دوم

 

بختیار علی

سردار محمدی

 

انتشارات افراز

سال نشر : 1394

 مادربزرگ که در قصر مراقب دختران باکره شهر است پسر کوچکش اشرف به قتل می رسد و همه می دانند کار سعید پسر بزرگ اوست که از همسر اول مادربزرگ است و همیشه از وجود برادر زنازاده خود شرم داشته. هر کس قسمتی از این ماجرا و قتل را روایت می کند . روایت هایی در هم تنیده افسون گر زیبا و جادویی 

خیلی کتاب قشنگیه یه مقدار منو یاد مارکز می اندازه ولی قشنگ نوشته و اون مدل نیست که بگین تقلید محض و خوشتون نیاد . اقای بختیار علی از عراق بهاروپا مهاجرت  می کنه و این اولین کتابش توی غربت هست.

قسمت  زیبایی از کتاب

دستمالی که در روز حادثه نصف شده باشد هرگز در روزهای آسودگی به هم پیوند نمی خورد .

شهر موسیقی دان های سفید/ علی

شهر موسیقی دان های سفید

 

بختیار علی

رضا کریم مجاور

 

انتشارات مروارید

سال نشر : ۱۳۸۹

 جلادت کفتر پسری کرد است که عاشق موسیقی است او استادی پیدا می کند و به روح موسیقی نزدیک می شود ولی در حال عبور سربازان عراقی او را دستگیر می کنند و وقتی به هوش می آید درون شهری افسانه ای و عجیب در وسط بیابان پر از روسپیان می باشد و در می یابد برای زنده ماندن باید موسیقی اصیل را فراموش کند.

یک داستان پر رمز و راز  و کنایه خیلی جادویی و زیبا البته به نظرم حجمش یک نثدار زیاده و برای همین گاهی به بیراهه می زنه اخرشم لازم نیست نتیجه گیری های اخلاقی کنه اما جادوی لحظاتش خیلی زیباست خیلی.

این بار سراغ معرفی بختیار علی اومدم تا یک تعداد نوشته هاشو مرور کنیم و بیشتر باهاش آشنا بشیم . نویسنده کرد عراقی که شاید بشه گفت معروف ترین نویسنده اون خطه است و یکی از دلایل اصلی شهرتش همین کتابه.

قسمت های زیبایی از کتاب

هر کی بخوادموسیقی دان بشه باید زبان دنیا را بفهمه...موسیقی فهمیدنه...اما نه فقط فهمیدن چیزهایی که حرف می زنن و و آواز می خونن و فریاد می کشن بلکه شنیدن چیرهایی یه که هیچ صدایی ندارن و خاموش هستن ... موسیقی یک سفر جادویی یه از طرف اون صداها... سفری که از درون سکوت می گذره.

کمک کردن یک آدم به یک آدم دیگه در واقع پیدا کردن خود آدمه ... پشیمونی آدم از گناه خودشه.....

 

برای اینکه بتونی دختری را شیفته ی خودت بکنی باید دو ویژگی داشته باشی یکی این که بتونی عصبانیش بکنی دوم این که بتونی بخندونی ش.

 

وضعیت موسیقی هم مثل شعر و ادبیاته اون هایی که ازش سر در نمی یارن بیشتر از همه وانمود می کنن که در این زمینه استاد و منتقد و صاحب نظرن ....