بیگانه و محاکمه/ آلبر کامو

بیگانه و محاکمه

 

آلبر کامو

مریم رسولی

 

انتشارات اردیبهشت

سال نشر: ۱۳۹۳

کتاب در حقیقت بیگانه و کتاب بیگانه و سلطنت هست من دیدم همونه نخوندم که راجع به ترجمه نظری بدهم ولی فهرست بندیش اصلا حرفه ای و خوب نبود . به هر حال اگه کنار هم بخواهین بخونیدشون خواستم بگم این کتابم هست .

تسخیرشدگان/ کامو

 

تسخیرشدگان

 

آلبر کامو

خشایار دیهیمی

 

انتشارات ماهی

در حقیقت آقای کامو با اقتباس از داستان تسخیرشدگان داستایوسکی این نمایش نامه را نوشتند . خوب گفتم که من داستان روسی نمی خونم چون هر کار می کنم نمی تونم روی اسامی مسلط بشم و همه چیز از دستم در می ره اما تا دیدم توی تازه های نشر از آقای کامو ترجمه جدیدی هست و منم با نثر ایشون خوب ارتباط برقرار می کنم رفتم سراغش خیلی هم تلاش کردم اما واقعا این بار هم چون شخصیت ها زیاد بود نشد که نشد یک خانمی بود واروارا که با یک مردی به اسم استپان زندگی می کرد یه پسری هم به اسم استاوروگین داشت بعد یک سری مسائل عشقی این وسط بود کسایی که اشتباهاتی می کردن سعی می کردن تاوان پس بدهند افراد مغروری که از تظاهر به نبود عشق می کردن و ... یک سری هم جریانات سیاسی و گروهکی این وسط بود که البته محوریت ماجرا روی همین بود ولی واقعا نتونستم درکش کنم خوب معلومم هست چیزی که نفهمی را دوست نخواهی داشت .  

 

قسمت های زیبایی از کتاب

شوهری که بی خداست باید به زنش یاد بده که از خدا بترسه . این طوری آزادتر می شه .  

 

آدم ها از مرگ می ترسن چون زندگی را دوست دارن ، چون زندگی خوبه ، همین .

راستان /کامو

راستان

 

آلبر كامو

سپيده نوروزي

 

انتشارات نيلوفر

راستان نمايش نامه اي است از كامو برگرفته از يك حادثه تاريخي . كتاب در مورد يك گروه آزادي خواه و به نوعي تروريستي روسيه است كه تصميم دارند دوك بزرگ را ترور كنند . ديالوگ ها و روند كتاب تكيه زيادي روي شخصيت هاي عضو اين گروه داره . افرادي كه با ديدگاه هاي متفاوتي عضو اين حذبن سي كه عاشق زندگيه كسي كه از زندگي متنفره و ...

خيلي زيبا بود هم روان بود هم فوق العاده زيبا ايده آل ها ، آرمان و عقايد يك جمع را نشون داده بود و هم خيلي خوب تمومش كرده بود . واقعا به دلم نشست .

اين كتاب هم از تازه هاي نشر هست .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

افشاي بي عدالتي كافي نيست . براي از بين بردن آن بايد جان نثار كرد .

 

يگانه كفاره ي من اين است كه خود را در همان حد كه هستم بپذيرم .

 

در نفرت سعادتي نيست .

 

عشق يعني همين . يعني همه چيز را بياد ارزاني كرد . همه چيز را بايد فدا كرد ، بي طمع پاداشي .

 

با مرگ يك انسان خيلي چيزها مي ميرند .

 

چيزي پست تر از جاني بودن وجود دارد و آن ناگزير ساختن كسي به جنايت است كه براي اين كار ساخته نشده است .

 

مردن براي رهايي از تضادهاي خود از زيستن با اين تضادها بسي آسان تر است .

كاليگولا /كامو

كاليگولا

 

آلبر كامو

شورانگيز فرخ

 

انتشارات فيروزه

كاليگولا لقب قيصر كايوس بوده است . ا. قيصري است كه عاشق خواهر خود بوده و پس از مرگ او به مفهوم و ارزشمندي زندگي شك مي كند و قربانيان زيادي را در كشور به جاي مي گذارد . او تا نهايت بدي و آزار و اذيت ديگران پيش مي رود ، مي كشد ، تحقير مي كند ، شكنجه مي دهد و ...

نمايش نامه خيلي قشنگي بود واقعا به دلم نشست و تا تموم نشد نتونستم زمين بذارمش . هم موضوع جالبي داشت هم درو زا زياده گويي بود و همه صحنه ها را زيبا درآورده بود . دوسش داشتم .

كتابي كه من خوندم قديميه ولي همين پارسال اين كتاب توسط نشر قطره دوباره راهي بازار شده اگه مشتاقش هستيد .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

بايد به شدت كوبيد وقتي كه نمي توان مجاب كرد .

 

براي سناتور نمودن شخص يك روز و براي تبديل نمودن او به يك كارگر ده سال وقت لازم است .

 

دوست داشتن يك موجود در اين است كه پير شدن با او را بپذيريم .

عیش

 

عیش

 

  

آلبر کامو

محمدتقی غیاثی

  

انتشارات پیام

  کتاب شامل 4 متن از کامو با نام های عیش در تیپازار- باد در جمیلا- تابستان در الجزیره و کویر می باشد . من کتاب را چون جزء داستان های کوتاه دسته بندی شده بود انتخاب کردم و کلا قصدم این بوده که فقط روی زمینه ادبیات تمرکز کنم و وقتی دیدم با مجموعه ای متن و مقاله رو به رو هستم اولش جا خوردم و زیاد به مذاقم خوش نیومد  اما چون کتاب کوتاهی بود ادامه اش دادم و الان خیلی خوشحالم از خوندنش . خیلی شفاف اعتقادات کامو را نشون داده . کامو می گه من به جنبه قدسی زندگی اعتقاد دارم اما به زندگی جاوید و زنده شدن بعد از مرگ نه . باید از الانتون لذت ببرید . کتاب را که بخونید پر از شور و عشق به زندگی و طبیعته انگار می خواد با همه وجود زیبایی های زندگی هر چند زیاد نیستند را به درون بکشه . اگه اهل مقاله و متن خوانی هستید و یا علاقه مند به اشنایی بیشتر با اثار کامو این کتاب می تونه کمکتون کنه . کتاب بدی نیست در کل . من بعضی از قسمت هاش را واقعا تحسین می کردم

اخر کتاب دو مصاحبه اخر کامو هم هست که مصاحبه اولی خیلی جالبه . از کامو پرسیده شده بود "آثار منتشر شده خود را به چه چشمی می نگرید ؟ " و اون جواب داده " من آثار خود را دوباره نمی خوانم . همه در نظر من مرده اند . می خواهم کار دیگری انجام دهم . "

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 خود را به نفهمی نمی زنم ولی در چشم من سعادت فرشتگان بی معناست .

 

 امید معادل تسلیم است . در حالی که زیستن تسلیم نشدن است .

پشت و رو

 

پشت و رو

 

 آلبر کامو

عباس باقری

  

انتشارات فرزان روز

  کتاب مجموعه ای از 5 داستان کوتاه است . در حقیقت این کتاب اولین کتاب کامو است که در سن 22 سالگی آن را نوشته است . داستان های کتاب عبارتند از ریشخند - بین آری و نه - دل مردگی - عشق زیستن و پشت و رو .

یک جورایی انگار در مجموع این پیغام را داشت که زندگی پر از بدی و خوبیست سعی کنید با خوبیهاش خوشبخت باشید .  داستان بین آری و نه هم که یک جورایی اشاره به زندگی خودش بود . من زیاد از کتاب خوشم نیومد . بیشتر شبیه مقاله بود تا داستان . مقاله ای که برای جذابیت وارد فضای داستانیش کرده باشیم . خود کامو با تجدید چاپ این کتاب خیلی مخالف بوده .

یک چیز جالب در مورد کامو  . کامو در یک سانحه اتوموبیل کشته می شه . در جیب لباس او یک بلیط قطار باطل نشده به مقصد پاریس پیدا می کنند ..... دلیل اینکه کامو با قطار به پاریس نرفته بوده این بوده که میشل گالیمار ناشر پاریسی را می بینه و  به اصرار ناشر تصمیم می گیره با ماشین اون راهی سفر بشه ..... دست تقدیر

 

قسمت های زیبایی از کتاب

 در فقر تنهایی هست ، اما نوعی تنهایی که به هر چیز بهای واقعی آن را می دهد .

 

 باشد که درباره ما چون محکوم به مرگی نگویند : دین خود را به جامعه ادا می کند بلکه بگویند : گردنش را می زنند . ظاهرا مهم نیست اما فرق کوچکی دارد . وانگهی بعضی ها ترجیح می دهند که به سرنوشت خود رو در رو نگاه کنند .

  

عقیده داشت که سربار دیگران بودن از مردن بهتر است . البته این تنها یک چیز را ثابت می کرد و آن این بود که او هرگز واقعا سربار کسی نبوده است .

  

او زجر کشیده بود اما حرفش را نمی زد . بهتر است آدم خوشبخت به نظر آید .

 

 خوشبختی همین است ، احساس ترحمی که برای بدبختی داریم .

مرگ خوش

 

مرگ خوش

 

آلبر كامو

احسان لامع

 

 انتشارات نگاه

  اين رمان 17 سال بعد از مرگ كامو به چاپ رسيده است ، در حاليكه در 25 سالگي كتاب را نوشته بوده . در مورد شخصي به نام پاتریس مورسو است كه يك جورايي با يك توافق غير مستقيم زاگرو فلج را به قتل رسانده و پول هاي فراوان او را براي خود بر مي دارد . مورسو با اين پول به سفر و به عبارتي به جست و جوي خوش بختي مي رود . گاهي به كشورهاي مختلف سفر مي كند ، گاه با دوستانش در الجزيره جمعي زندگي مي كند ، ازدواج مي كند ، تنها در يك روستا ساكن مي شود و .....

كلا ديدگاه هاي خاصي داره نسبت به معني زندگي به خوشبختي به ....

گفته مي شه يك جورايي پيش زمينه رمان بيگانه است اما پوچ گرا نيست ...... كلا كه شما را ياد بيگانه مي اندازه انساني با ديدگاه خيلي خاص متفاوت با بقيه در جست و جوي خوشبختي و تاكيد به اين نكته كه خوشبختي حتما قالب و تعريف متداول را نمي خواد اصلا شايد بتونيد با بيكاري خوشبخت باشيد مهم اينكه به دنبالش بريد

 احتمالا كامو كتاب را دوست نداشته كه نذاشته چاپ شه اما به نظر من كتاب بدي نبود البته خيلي مشكلات داشت ها مثلا با وجود بار فلسفي كه موضوع كتاب يدك مي كشه هيچ وقت هيچ توضيحي راجع به تفكرات و زاويه ديد مورسو بيان نمي شه و شما از روي اتفاقات حدس مي زنيد يعني اونقدر عميق نيست اما خوب آنچنان هم كه مي گن بد نيست به نظر من ارزش خوندن را داشت . تازه این همه کتاب گیج کننده هست این گیج کنندگی خاصی نداشت که اینقدر همه می گن

 من كلا چون با ادمهايي كه دنبال خوشبختي خودشون هستن و معتقدند مهم نيست با بقيه چي كار كنند چون هيچ غم يا عشق ابدي وجود نداره مشكل دارم نمي تونم كتابي كه شخصيت اصليش چنين ادمي هست را دوست داشته باشم مشكلم با اين كتاب هم همينه در نتیجه از کتاب خیلی بدم می یاد چون عقایدش را اصلا قبول ندارم

 

 قسمت هاي زيبايي از كتاب

 پول روي همه حرومزادگي ها رو مي پوشونه

 

 صندلي هاي درب و داغان ، كمدي با آيينه اي رنگ و رو رفته و ميز آرايش گوشه شكسته ، برايش وجود خارجي نداشتند :عادت همه چيز را كدر كرده بود .

 

 تو سن و سال ما ، آدم ها عاشق هم نمي شن ، بلكه به هم لذت مي دن ، فقط همين .

 

  دوست ندارم جدي صحبت كنم . چون در اين صورت فقط يك چيز مي مونه كه درباره ي اون حرف بزنم توجيهي كه مي توني براي زندگي داشته باشي .

 

 گفت : كسي كه تو رو دوست داشته باشه دچار رنج زياد مي شه ...... و به خاطر حركت ناگهاني مورسو دچار شگفتي شد و حرفش را بريد .

پاتريس كه سرش را زير سايه برده بود داد زد : احساسات ديگران روي من تاثيري نداره .

زاگرو گفت : اين واقعيته . من هم واقعيت را گفتم روزي تنها مي موني ، همين .

 

 شوق به خوشبختي با ارزش ترين چيزيه كه تو قلب آدم نهفته س.

 

 داشتن پول يعني تصاحب زمان . اين نظر اصلي منه . زمان را مي شه خريد . پول دار بودن يا شدن داشتن زمان براي خوشبختيه ، اگه عرضه شو داشته باشي .

 

 همه بدبختي و بي رحمي تمدن را مي شه با يه اصل بديهي احمقانه سنجيد : ملل خوشبخت تاريخي ندارن .

 

 منتظر مردي نباش كه باهات كنار بياد . اين اشتباهيه كه خيلي از زن ها دچارش مي شن . تو خودت خوشبختي را پيدا كن .  

سقوط

 

سقوط


آلبر کامو
شورانگیز فرخ

انتشارات کتاب های جیبی

تمام داستان صحبت های ژان باتیست کلامانس با مخاطبی است که هیچ صحبتی از او را در داستان نقل نمی کنند . کلامانس زمانی وکیل بوده انسانی خوشبخت ، محبوب و راضی از خویشتن و عملکرد خود . تا اینکه شبی فریاد زنی را می شنود که خود را به درون رود می اندازد و او توجهی به این موضوع نمی کند و از اینجاست که سقوط او مرحله به مرحله اغاز می شود . البته در حقیقت بیان می کند که همه ما انسان ها مدتهاست که سقوط کرده ایم این موضوع فقط باعث می شود کلامانس سقوط ها و دورویی های خود را به یاد اورد مثلا ژان باتیست به یاد می آورد زمانی که نا بینایان را از خیابان رد می کرد برای انها کلاهش را از سر بر می داشته و از خود می پرسد ایا این عمل خیرخواهانه برای آنها بوده یا خودنمایی ؟


خیلی کتاب زیبایی و توی کتاب های کامو به نظر من از بقیه اش عمیق تر بود . چون اصلا داستان یک انسان با روحیات خاص نبود داستان همه انسان ها بود داستان دو رویی زمانه ما و رنجی که برای انسان شدن باید کشید

 

 

ما به ندرت برای کسلنی که از ما بهترند راز دل می گوییم . حتی از محضرشان می گریزیم . در مقابل ، بیشتر اوقات اسرار خود را نزد کسانی اعتراف می کنیم که به ما شباهت دارند و در ضعف ها و حقارت هایمان شریکند . بنابراین ما نمی خواهیم خودمان را اصلاح کنیم یا بهتر شویم : زیرا در این صورت ابتدا باید به حکم عجز و قصور خویش گردن نهیم . ما فقط می توانیم که بر حالمان رقت اورند و در راهی که می روند تشویقمان کنند . خلاصه می خواهیم دیگر مقصر نباشیم و در عین حال برای تزکیه نفسمان هم قدمی بر نداریم .

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 

مردم از انگیزه های شما و صداقت شما و اهمیت رنج هایتان جز با مرگ شما متقاعد نمی شوند .

 

 

شیرجه های نرفته گاهی کوفتگی های عجیبی به جا می گذارند .

آدم اول

 

آدم اول


آلبر کامو
منوچهر بدیعی

انتشارات مرغ آمین
این کتاب در حقیقت پیش نویس داستان آلبر کاموست که باید مورد بازبینی و ویرایش قرار می گرفت اما مرگ فرصت این کار را از او گرفت و این کتاب پس از مرگ وی به همت همسرش به چاپ رسید .
داستان کتاب یک جورایی برگرفته از زندگی خود کاموست . یعنی خیلی از صحنه ها را از زندگی خودش قرض گرفته . داستان در مورد زندگی پسر بچه فقیری است که پدرش در جنگ کشته شده . زندگی فقیرانه این پسر پر احساس و چموش ، استعداد او و .....در داستان پیگیری شده است . خوب داستان کلا کامل و ویاریش شده نیست . فرم پیدا نکرده و مشلات واضحی مثل تغییر نام شخصیت ها و .... داره اما از این موضوع که بگذریم قسمت هایی که نوشته خیلی قشنگن . به خصوص شروع داستان را دوست دارم . پسری که در کودکی پدرش را از دست داده و اصلا به اون فکر نمی کنه در 40 سالگی کنار قبر پدرش ایستاده و متوجه می شه پدرش موقع مرگ 29 سال داشته یعنی پدر جوان تر از پسر . این موضوع خیلی پسر را توی فکر می بره و توالی زمانی را برای او در هم می ریزد . جاهایی که از جنگ حرف می زد هم جالب بود . مردی که درست نمی دونست جنگ چیه از کل نقشه جهان 3 تا کشور را بیشتر نمی شناخت و بعد راهی دفاع از میهن می شد ... بی معنا .... بیهوده ....
کوچکی بچه هم خیلی ملموس بود موقعی که توی انبوه کتاب ها می گشت و خوب و بد را با هم فقط از روی اسم می خوند ، یاد خودم می افتادم یا وقتی ازش می خواستن دروغ بگه و نمی تونست واسه تفریح یا امر عادی می شه دروغ گفت اما برای رفع نیاز سخته ......
آلبر کامو" در آثارش معتقداست که میشود هستی را تهی از هر معنی وهدف دانست وهمچنان زندگی کرد.

 

 

قسمت های زیبایی از کتاب

آدم از کسانی طلب بخشش می کند که می داند می توانند ببخشند یعنی فقط همین ، فقط ببخشند ، نه اینکه از ادم بخواهند سزاوار بشود یا منتظر بماند .

 

 

 

شکست دادن هر انسانی همان قدر تلخ است که شکست خوردن از او.

 

تبعید و سلطنت

 

تبعید و سلطنت


آلبر کامو
محمدرضا اخوند زاده

 

انتشارات ققنوس

كتاب مطابق با عقايد كامو يك ديدگاه اگزيستانسياليزم داره . مبحث اصليش به تنهايي ادمها و برخوردشون با تقدير و زندگي اشاره داره. به نظر من البته يك جورايي هم اشاره داره به مسئله تصميم گيري و انتخاب و عدم توانايي انسان در برابر سرنوشتي كه جلوي روش هست
به نظر من کتاب قشنگی بود. خوشم اومد . خیلی هم تامل برانگیز بود

کتاب دارای 6 داستان است
1- هرزه زن: اين زن در عمل هيچ كار اشتباهي انجام نمي ده . تنها در ذهن خودش سوالي را مطرح مي كنه . در حقيقت در پايان داستان اون را به خاطر فكرش يك گناهكار مي خونه . زن داستان تنها از حالت زني متاهل و درگير زندگي شده بارديگر بيرون امده افكار جواني در او زنده شده و متوجه مي شود هنوز براي مردان ديگر جذاب است .... بد نبود

2- مرتد یا ضمیر سرگردان : کامو انسان ملحدی بوده و عقیده داشته ایمان مذهبی نوعی خودکشی است . این داستان هم یک جورایی به همین مسئله نگاه می کرد . اين داستانش فوق العاده بود . تنهایی و سرگشتی و سرنوشت محتوم

3- گنگ ها : تقدير و مشكلات همگاني اشاره داره .. به اينكه اگه فكر كني تقدير يكسان همه مرگه متوجه مي شي مهم ترين اولويت هاي فعلي زندگيت سلامتيت و كانون خانوده ات هستن .... بد نيست

4- میهمان: اينم خيلي قشنگه ..... مفهومي از تنهايي درك نشدن ... انتخاب تصميم گيري ....

5- ژونا یا هنرمندی در حین کار : خيلي قشنگه ...... داستان نقاشي كه با هنرش زندگي مي كنه نقاش نهايتا از سردرگمي در مي ياد و تصميم مي گيره و البته تصميمش هم يك جور ابهامه ...

6- نذر یا صخره ای که حرکت می کند :خوب بود

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 

تاریخ گواهی می دهد که هر چه میزان کتاب خواندن کمتر بشود ، میزان خرید کتاب افزایش می یابد .

طاعون

 

طاعون



آلبر کامو
رضا سید حسینی

انتشارات بامداد

طاعون ماجرای شهر آرام و خوشبختی را بازگو می کند که در کمال بی خبری طاعون به ان حمله ور می شود و ارتباط شهر با همه جا قطع می شود . کامو در رمان به بررسی حالات و روحیات افراد در زمان های مختلف این دوره پرداخته است . حس همدلی ، وحشیگری ، عذاب وجدان و .... در یک بلای همگانی . وقتی در ناامیدی به یاد خوشی ها و کارهای تلخ گذشته هستیم ....

خیلی کتاب قشنگ و دقیقی بود به خصوص خیلی خوب تغییرات احساسات ادمی در چنین شرایطی را نشون داده بود ..... به یاد اوردن خوشبختی بعد از اتمام ان ......
یک جای توی کتاب گفته می شود که همه کس طاعون را درون خودش داره و کار شرافتمندانه اینه که نذاره طاعون وجودش به دیگری سرایت کنه و.....

به نظرم طاعون و کوری فوق العاده شبیه به هم بودن
کتابی که خوندم ویرایش سال 1360 بود یعنی مسن تر از خودم ... قیمتش هم 40 تومن بود

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 

تلگراف به عنوان یگانه وسیله ارتباطی در دست ما باقی ماند . موجوداتی که از راه فکر و قلب و چشم به هم مربوط بودند مجبور شدند نشانه های این وابستگی قدیمی را در حروف درشت یک تلگرام ده کلمه ای جستجو کنند و چون فرمول هایی که در تلگراف ها به کار می روند زود تمام می شوند ، زندگی های مشترک طولانی یا شور و عشق های دردناک به زودی در مبادله پیاپی عبارتی از این قبیل خلاصه شد " حالم خوب است . به یاد توام . قربانت "

 

 

 

اما اگر بردن بازی فقط همین بود، زیستن ، تنها با انچه انسان می داند و انچه به یاد می اورد و محروم از انچه ارزو دارد ، چه دشوار بود .

 

 

 

همه بدبختی انسان ها از این است که به زبان صریح و روشن حرف نمی زنند .

 

 

 

به این ترتیب شکنجه همه زندانی ها و همه تبعید شدگان را تحمل می کردند که عبارت است از زندگی با خاطرات بی ارزش

 

 

 

چرا خود شما اینهمه فداکاری به خرج می دهید در حالی که به خدا ایمان ندارید ؟ .....
ریو بی آنکه از تاریکی خارج شود گفت : ....... اگر به خدای قادر مطلق معتقد بود از درمان مردم دست بر می داشت و این کار را به خدا وا می گذاشت . اما هیچ کس در دنیا ..... به خدایی که چنین باشد اعتقادی ندارد زیرا هیچ کس خود را صد درصد تسلیم نمی کند .



( مکالمات شخصی را از وسطش حذفیدم )

 

 

 

 

همه شب در بلوارها ، پیرمرد مومنی که کلاه شاپو و کراوات پهن دارد از میان مردم می گذرد و بیهوده و پیاپی تکرار می کند "خدا بزرگ است . به سوی او بیایید " . بر عکس همه مدرم به سوی چیزی می دوند که آنر خوب نمی شناسند و یا به نظرشان واجب تر از خداوند جلوه می کند . در آغاز وقتی تصور می کردند این هم مرضی است مثل مرض های دیگر مذهب جای خود را داشت . اما وقتی که دیدند حدی است به یاد خوش گذرانی افتادند .

 

بیگانه

 بیگانه


آلبر کامو
هدایت ا.... میرزمانی

انتشارات گلشائی
مورسو کارمند جوانیست که با تلگراف خبر مرگ مادرش را می شنود و با بی قیدی با این خبر برخورد می کند در مراسم حاضر می شود و از گریه اطرافیان متعجب است ... این مرد بعد از مدتی بی هدف خاصی مرتکب جنایتی می شود . با بی تفاوتی شاهد محاکمه خویش است و متوجه می شود مردم چه قدر از او منزجرند ... او بیگانه ای در جامعه است چون بر خلاف عرف فکر می کند و جامعه او را طرد کرده و بیگانه پنداشته است ...
کامو می‌گوید: "خیلی پیش بیگانه را در جمله‌ای خلا صه کردم. قبول دارم که آن جمله به غایت تناقض‌آمیز است. در جامعه‌ی ما اگر فردی در مجلس عزای مادرش گریه نکند، سزاوار است که به مرگ محکوم شود. پیداست که قهرمان کتابم محکوم است. برای این که او نقش مورد انتظار را بازی نکرده است.

شروع کتاب خیلی قشنگه . بیگانه ، پدرو پارامو و دختر بخت 3 کتابی بودن که به نظر من شروع های تازه و هیجان انگیزی داشتن ادم با شروع کتاب میخکوب می شه ......

کتاب خوبی بود اما من انتظار یک شاهکار را داشتم ..... شایدم من نتونستم ارتباط خوبی باهاش برقرار کنم ... به نظرم اون قدر هم دقیق حالات روحیش نشون داده نشده بود .... در کل به نظرم یک کتاب معمولی خوب بود


کامو، در سال 1957 در حالیکه چهل و چهار سال داشت جایزه‌ی نوبل ادبیات را دریافت کردو در ژانویه‌ی 1960، در روزهایی که مشغول نوشتن رمانی به نام «مرد اول» بود در یک سانحه‌ی رانندگی کشته شد. «

 

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 

پس از لحظه ای سکوت زیر لب زمزمه کرد که من آدم عجیبی هستم و بدون شک مرا دوست دارد اما شاید روزی به همین دلیل از من متنفر شود

 

دلهره هستی

 

دلهره هستی


آلبر کامو
محمد تقی غیاثی

انتشارات نگاه

ابتدا یک شرحی براندیشه و زندگی کامو وتفسیر کتاب های اون هست بعد هم قسمت هایی از کتاب های اون و نهایتا اخرین مصاحبه های کامو .
من که اصلا خوشم نیومد . قسمت اولش که راجع به کامو بود جالب بود البته ، اما قسمت هایی که از کتاباش انتخاب شده بود حالت داستان نداشت متن های فلسفیش بود که منم دوست نداشتم و به نظرم بهتره ادم خود کتاب را بخونه تا تکه تکه شده اش را توی یک کتاب دیگه . به نظر می یومد کتاب سیزیف باید جالب باشه .
در هر صورت نمی دونستم کتاب اینجوریه وگرنه طرفش نمی رفتم


کامو کسی بوده که به جنبه قدسی اعتقاد داشته اما به اخرت نه و جز ستایش کنندگان زندگی بوده

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 

سرنوشتی نیست که آدمی به یاری تحقیر بر آن چیره نشود

 

 

انجا که اندیشه آغاز می گردد هنر باز می ایستد