
هیولاهای خانگی
فرشته احمدی
انتشارات ثالث
سال نشر : 1395
اشباح تابستانی :بازگشت به شهرک دوران کودکی .
هری همیشه گم می شود : آزاده تنها بدون سینا با هواپیما به تهران برمیگردد .
مراقب افسانه ای اسب ها : مرد عاشق اسب های روی تپه است .
کوران : نقشه زندگی و مترو.
کینه ورزی از سر ادای وظیفه : شکست عشقی ۱۶ سال پیش.
آزمودن زندگی در کنار رودخانه ی کن : شخصیت شناسی تیپ های مختلف.
مانداب : دیوانه های محله و سلمان که تازه دیوانه شده.
هیولاهای خانگی : زنی که سعی می کرد دختر را از مادرش دور کند.
خانم احمدی را چندان دوست ندارم نوشته هاش بران خشک و عجیب و نانفهومه توی تازه های نشرم ایشون یک مجموعه داستان داشتند که به نظر من خیلی بهتر از کارای قبلیشون بود و راحت تر باش ارتباط برقرار می کردم قلمش برام ملموس تر بود هر چند هنوزم منظورش رو پشت برخی قصه ها نمی فهمیدم. در کل کتاب بدی نیست.
قسمت های زیبایی از کتاب
تا بالا کفش ها را نگاه کردم ، مردانه ، زنانه ، پاشنه بلند ، مردانه ی کثیف ، کتانی ، تابستانی آن هم تو این هوا! زنانه اما خیلی بزرگ.... نگاهم را بالا بردم ، خودم را به دیوار چسباندم تا خانم بسیار درشت اندام رد شود ، دوباره پله ، پله ، پله و رسیده بودم .
این طور ساده به آدما نگاه نکنین هر کی یه دنیا غرایب داره پشت ظاهرش. منتها کسی نمی فهمه چون همه سرگرم خودشونن.
می خولستم آدم بد قصه من باشم نه او . می خواستم من باشم که او را رها نی کردم و این کمی کمک می کرد تا غرور شکسته ام زودتر جوش بخورد . ترک کردن کسی که در واقع ترکت کرده.