سر هیدرا
کارلوس فوئنتس
کاوه میرعباسی
انتشارات آگه
داستان یک جورایی مایه های سیاسی داره و موضوعش به خصوص در مورد نفت مکزیک ، دیکتاتوری قدرتهای دنیا و قضیه اسرائیل و فلسطین هست .
فيلكس مالدونادو یک کارمند دولت در مکزیک هست یک فرد وطن دوست و آرمان خواه که وارد بازی قدرت طلب ها و نفت ملی می شود . و از طریق ماجرای او با چندگانگی دولت ها و فرومایگی واقعی افراد به ظاهر درستکار مواجه می گردیم . در حقیقت ماجرای ملی شدن نفت مکزیک ، واکنش اعراب و اپک به این موضوع و از سوی دیگر نفع اسرائیل و آمریکا را طی یک سری داستان جاسوسی دنبال می کنیم .
در مورد اسم کتاب هم باید بگم که هیدرا موجودی افسانه ای است که به جای هر سری که از او قطع می شود سر دیگری سبز می شود و نهایتا هم هرکول او را از بین می برد . هیدرا نماد تکثیر بی پایان هست و در حقیقت در داستان نیز دائما حالت دو گانگی و شعبه شعبه شدن را چه در ماجراها و چه در روحیات و شخصیت اصلی افراد ملاحظه می کنیم .
کتاب خوبی بود. خیلی خوب نبود البته اما جسارتش واقعا قابل تقدیر بود خیلی شفاف و واضح به حقایق حمله می کرد به خصوص نظرش راجع به اسرائیل این که می گه قربانیانی بودند که امروز خودشون جلاد شدن و در حقیقت همه این شکنجه ها را هم آلمان و نازیسم به اونها وارد کرده اما چون زورشون به اروپا نمی رسه رفتن سراغ فلسطینی های ضعیف و بی کس چون اعراب هم اونقدر تنبل و بی غیرتن که حاضر نیستن از هم نژادهای خودشون دفاع کنند ..... چندگانگی چهره ها و داستان ها هم عالی بود همه چیز چند تکه می شد ... خوش خوان هم بود ...... اما خوب ، خیلی تاثیر گذار نبود نمی دونم یعنی حداقل با همه این تعاریف برای من کتاب متوسطی بود اما ایده های قشنگی داشت
قسمت ها زیبایی از کتاب
در کشوری که همه تابع قانون حداقل زحمت هستند ، آسان ترین راه این است که خود را به دست جریان بسپاری
مرگ همه از بیست سالگی شروع می شود .
انتقام فضیلت نیست ولی قابل توجیه است .
خیال می کردیم که پاکی ما را از شرارت نجات می دهد ، چون خبر نداشتیم ممکن است شرارتی در پاکی وجود داشته باشد که از پاکی شرارت تغذیه کند .
قدرت چون می داند که ناپایدار است ، همیشه بی ترحم است .
دنبال جایی بودیم که ارباب باشیم نه برده . اما فقط کسی می تواند ارباب خودش باشد که برده نداشته باشد . نفهمیدیم چه طور می شود بدون برده های جدید ارباب بود . برای اینکه قربانی نباشیم ، جلاد شدیم .
می توانی به همه تاریخ قرنمان شک کنی ، جز به جهانشمول بودن ارعاب و وحشت .
همیشه انتظارت را می کشم و همیشه از دیدنت غافلگیر می شوم .
تنها راه مخفیانه عمل کردن این است که همه کارها را آشکار انجام بدهید .
اسرار واقعی آنهایی هستند که مخفی شان نمی کنند .
مهار کردن تقدیر اسمش قدرت است .