اوضاع در ارتفاعات کلیمانجارو رو به راه است/ گاری

 

اوضاع در ارتفاعات کلیمانجارو رو به راه است

 

رومن گاری

سمیه نوروزی

 

انتشارات چشمه

کتاب شامل 5 تا داستان پرندگان می روند در پرو می میرند ، آدم پرست ، همشهری کبوتر ،اوضاع در ارتفاعات کلیمانجارو رو به راه است و تاریخی ترین داستان تاریخ است که در کنار مجموعه قلابی می شوند مجموعه داستان پرندگان می روند در پرو می میرند که خوب همه این داستان ها را قبلا معرفی کردم فقط خواستم یک اشاره ای بکنم جریان کتاب چیه .

شبح سرگردان (رقص چنگیز کوهن )/ گاری

 

شبح سرگردان (رقص چنگیز کوهن )

 

رومن گاری

ابراهیم مشعری

 

انتشارات نیلوفر

چنگیز کوهن کمدین یهودی هست که توسط نازی ها کشته شده و البته قبل از تیربارون شده با دستای خودش قبر خودش را کنده اما حالا روش اومده سراغ افسری که مسئول تیربارون کردنش بوده و با هم زندگی می کنند افسری که داری از این هم زیستی دیوونه می شه .... حالا تا یک جایی موضوع قالب کتاب همینه اما اون افسر الان رئیس پلیسه و با یک پرونده قتل استعاری هم درگیره زنی که سمبل فرهنگ و زیبایی است و مردها را برای هوس خودش می کشه و ...

کتاب متوسطی بود من قسمت اولش شیوه ای که انتخاب کرده بود و ...را خیلی دوست داشتم و خوب ارتباط برقرار کردم اما قسمت دوم را نه چندان خوب کنایه های قشنگی زده استعاره های بزرگی را در نظر گرفته حملات رک و شدیدی داره به نظام اخلاقی اینا همش خوبه ولی راستش من از این حالت استعاره اش خوشم نمی یاد چرایی ندارم به نظرم جذابیت نداره خیلی اون حالت اولیه داستان وار یک دفعه ای سمبولیک شده و نچسبیده به هم .

این کتاب البته سال ها قبل ترجمه شده و دو تا مترجمم داشته الان در حقیقت جز چاپ های مجدد و البته با حذف اسم یکی از مترجمان می باشد .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

هر قدر شجاع باشید، وقتی لوله ی تفنگ به سویتان نشانه رفته باشد و فرمان آتش! بر لبان افسر فرمانده جوخه نشسته باشد ، باز هم بلایی سرتان می آید ، لازم نیست انکار کنید !

 

ببینید وقتی هزار تا آدم می کشید که هیچ کدامشان را نمی شناسید شما فقط با یک رقم طرفید ، یک رقم تجریدی . می توانید یک میلیون آدم را بدون احساس پشیمانی آتش بزنید ، رقم آن قدر بزرگ است که بی معنی به نظر می رسد . بین شصت میلیون و شصت میلیون کشته تفاوتی نیست ، احساسات شما به همین نسبت تحریک نمی شود  و یا فرو نمی نشیند . اما وقتی شخصا با یکی از آنها آشنا بشوید قضیه کاملا فرق می کند.

 

چه عظمت راستینی ، به هنگامی که همه ی ادعاها به مرحله ی عمل در می آید .

پرندگان می روند در پرو می میرند/ گاری

 پرندگان می روند در پرو می میرند

 

رومن گاری

مارال دیداری

 

انتشارات آشیان

داستان های عود ، نابودی ، قلابی ، بازی های طبیعت ، شان و شرافت ، برگی از تاریخ ، دیوار، من از قهرمانی حرف می زنم ، اهالی زمین ، تشنه ی سادگی ام و درود بر پیشگامان نامی ما را قبلا معرفی کردم .

پرندگان می روند در پرو می میرند : مرد در ساحلی قهوه خانه دارد که مرغان دریایی برای مردن به انجا می آیند .

بشر دوست : یهودی که حاضر نمی شود آلمان را ترک کند و معتقد است انسانیت او را نجات خواهد داد .

ملالی نیست جز دوری شما : شاگرد آرایشگری که قرار بود جهانگرد مشهوری شود و دائم کارت پستال هایی را برای مردم شهر می فرستاد .

همشهری کبوتر : دو توریست امریکایی در روسیه که متوجه می شوند کبوتری سورتمه را می راند .

کهن ترین داستان جهان : یهودی که باور نمی کند دوران هیلتر تمام شده است .

اینم یکی دیگه از مجموعه داستان های تازه منتشر شده البته داستاناش هیچ کدوم جدید نیستند و توی مجموعه های مختلفی قبلا توی بازار ارائه شدند اما خوب ....

قشنگ بود من کلا با رومن گاری ارتباط برقرار می کنم و این داستان ها را هم دوست داشتم .

مهتاب عشق/ گاری

 

مهتاب عشق

 

رومن گاری

محمود سلطانیه

 

انتشارات جامی

شخصیت های داستان ما زن و مردی هستند که به صورت اتفاقی با هم برخورد می کنند مرد قرار است زنی را که عاشقش بوده امشب از دست بدهد و زن قبل مرگ از او خواسته که حتما ترکش کند و حتما زن دیگری را وارد زندگی خود کند و همچنان عاشقانه زندگی نماید و زن قصه پس از تصادف رانندگی و کشته شدن دخترش و مشکلات مهم شوهرش دیگر شوهرش را دوست ندارد و قرار است این دو به هم نزدیک شوند .

از رومن گری هم توی تازه های نشر چندتایی معرفی کرده بودم اینم یک رمان کوتاه دیگه از ایشون . کتاب متوسطی بود من موضوعش را مفهومش و جملات رد و بدل شده شون را دوست داشتم اما نحوه نوشتنش واقعا به دلم ننشست یه جورایی سنگین و نچسب بود شایدم مشکل ترجمه بود که خیلی سنگین و غیرصمیمی بود .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

وقتی آدم مدام سفر کند دست آخر روزی فرا می رسد که دیگر هیچ کس را نشناسد ....

 

بیش از آن عشق ورزیده بودم که بتوانم بدون وابستگی و با تکیه به خودم زندگی را دنبال کنم .

 

آنچه سبب غرق شدن زوج ها می شود باز به سوی هم بازگشتن آنهاست . زوج هایی که به دنبال دشواری های پیش آمده از هم دور می شوند و باز به سوی هم می روند دیگر زوج نمی شوند . دو بدبختی می شوند که با سوزن عوض کردن سوزنبان به هم رسیده اند ...

 

بدبختی دیگران خیلی وقت ها سبب دلداری آدم می شود !

 

من خوب می دانم که ایمان می تواند کوه ها را جا به جا کند اما گاهی تنها همین کار جا به جایی کوه ها از دستش برمی آید و نه بیشتر .

 

من مردی را دوست دارم که دیگر دوستش ندارم و برای همین تلاش می کنم بیشتر دوستش داشته باشم ....

 

عشقی که بتواند پایان گیرد برای من قابل درک نیست ...

ستاره خواران/ گاری

 

ستاره خواران

 

رومن گاری

محمود بهفروزی

 

انتشارات مصدق

خوزه یک پسر سرخ پوست کوبایی هست که به این نتیجه می رسه که جهان در دست شیطانه و برای اینکه در دنیا بتونه به بالاترین درجات برسه باید تا حد ممکن بد باشه و روح خودشو به شیطان بفروشه اون سعی می کنه از لحاظ سیاسی رشد کنه و با اینکه مقام رسمی نداره اما به عنوان دیکتاتور بزرگ کشور شناخته می شه و ...

خوب لیست کتابایی که پارسال مد نظرم بود تمام شده و قبل از شروع جدید می خوام چندتایی از تازه های نشر را معرفی کنم اولیش هم همین کتاب بود . خیلی قشنگ بود دوسش داشتم هم خیلی خوشخوان و آدم را جذب می کنه به خودش هم استعارات و مفاهیم قشنگی را توی خودش جا داده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

جنایت همواره به نظر وی تلاش وحشت زای انسان برای تصاحب و تسلط بر حیات بود .

 

نماز برای معامله نیست . قرار نیست با آن چیزی بخری .

 

بعضی اوقات گوش دادن تنها راه کمک کردن به یک انسان است .

 

برای من عشق عظیم ترین و تنها جادوی واقعی است که وجود دارد .

شاه سلیمان/ گاری

 

شاه سلیمان

 

رومن گاری

کیومرث پارسای

 

انتشارات مصدق

شاه سلیمان مردی است که در تجارت شلوار بسیار پولدار شده و اکنون در سن 85 سالگی در فکر افراد تنها و سالخورده است . انجمن حمایتی تشکیل داده و از طریق کارمندانش مرتب به آنها سر می زند . راوی داستان یکی از مردان جوانی است که شاه سلیمان از او خواسته تا وارد این موسسه شود . پسری که عاشق فرهنگ لغات است و ...

اینم یکی دیگه از تازه های نشر مجددا از آقای گاری . این کتاب بد نبود زیاد دوستش نداشتم . لحن روایتش و قلمش خوب بود البته اما کل موضوع کتاب اصلا برام جالب نبود و شخصیت ها و ایده هاشون را هم اصلا درک نمی کردم و همدلی احساس نمی شد باهاشون برای همین چندان با این کتاب کنار نیومد .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

توجیه بدترین دشمن جهالت است .

 

رمز و راز همواره گشاینده ی دروازه ی امید است ، پدیده ای که هرگاه هیچ چاره دیگری نباشد ، افراد به آن نیاز شدیدی می یابند .

 

به نظرم بدتر از زمانی که فردی مشهور به فراموشی سپرده می شود وجود ندارد .

 

زنی که عاشق مردی می شود ، هیچ کس دیگری جز او را نمی بیند .

 

عشق موجب انجام دادن کارهایی می شود که هیچ توجیهی برای آن وجود ندارد .

مرگ / گاری

مرگ و چند داستان دیگر

 

رومن گاری

سمیه نوروزی

 

انتشارات زاوش

مرگ : به دنبال یکی از فعالان قلدر جنبش کارگری امده اند اما....

موضوع سخنرانی شجاعت: مرد در مورد شجاعت حرف می زند و دعوت به شکار کوسه میشود

به افتخار پیشتازان سرافرازمان: زمانی که قیافه انسان ها کلا عوض شده

تشنه ی سادگی ام: مردی که می خواست به حزیره ای برود که پول در ان مهم نباشد

بازی سرنوشت: یک غول و یک کوتوله

دیوار: دو همسایه جوان که خودکشی کردند

بد نبود اما چندانم خوشم نیومد هر چی هم استعاره باشه و هدفمند و اینا من از یک چبزایی مثل اون تغییر شکل انسان ها یا غول و کوتوله بدم می یاد ارتباط برقرار نمی کنم اما خوب نثرش خوبه مورد نداره

قلابي /گاري

قلابي

 

رومن گاري

سميه نوروزي

 

انتشارات چشمه

قدرت و شرافت : در دروان جنگ و عده اي كه مي خاوهدن با نارنجك خانه يكي از دشمنان را منفجر كنند.
برگي از تاريخ : دوران جنگ كشتن اسيران و خودكشي فرماندهان .
زميني ها : دختري كه در جنگ دچار كوري بر اثر شوك رواني شده و به مردها اعتماد ندارد .
عود : ديپلماتي با دست هايي ظريف و زيبا كه مخصوص هنرمند شدن است .
قلابي : مردي كه عاشق اثرهاي اصيل و زيباست و به اثرهاي تقلبي حساسيت دارد و حتي در ازدواج سعي مي كند با دختري بسيار زيبا ازدواج كند .

قشنگ بود . من در كل سبك گاري و نوشته هاش را مي پسندم . اين كتاب هم كوتاه ولي زيبا و جذاب بود به خصوص داستان آخرش گيرايي خاصي داشت موضوع خيلي جالب و خلاقانه اي را انتخاب كرده بود .

كتاب از تازه هاي نشر هست و ظاهرا داستان هايي از كتاب " پرندگان مي روند در پرو مي ميرند " هست كه توي ترجمه اون كتاب  به فارسي نيومده بوده .  كتاب هاي خيلي بهتري هم از رومن گاري خوندم ولي اينم قشنگه .

 

 قسمت هاي زيبايي از كتاب

ميليون ها روح دشمن داريم مي فرستيم اون بالا ، اصلا با دست خودمون براشون تاكسي خطي مي گيريم ! يه ستون پنجمي درست مي كنيم از روح هاي قوي ، مقاوم ، كله شق كه بيشترشون اعتقادات مذهبي سفت و سخت دارن و كلا ضد ما بار اومدن !

 

مي دانست به خاطر موقعيت مالي فوق العاده اش ، به خاطر قدرتي كه دست و پا كرده و به خاطر پولش به عالم و آدم بدهكار است .

بادبادك ها  /گاری

بادبادك ها

 

رومن گاري

ماه منير مينوي

 

انتشارات توس

لودو فلوري پسركي است كه پدر و مادرش فوت كرده اند و با عمويش  زندگي مي كند . عموي او آمبرواز مامور پست است ولي سرگرمي اصليش ساختن بادبادك هاي مختلف و رنگي است كه سبب شهرتش مي شود . لودو پسرك روستايي فقير با ليلا دختر لهستاني ثروت مند كه نزديك به آنها در قصري ييلاقي زندگي مي كند آشنا شده و عاشق او مي گردد . لودو قادر به فراموش كردن نيست و همين امر سبب مي شود تا پيوسته عاشق ليلا بماند هر چند كه جنگ جهاني دوم سبب دوري آنها شود ...

اينم يكي ديگه از تازه هاي نشر و از نويسنده اي كه قبلا هم بهش زياد پرداختم و عاشق نوشته هاش هستم . اين كتاب هم مثل بقيه آثارش كتاب زيبايي بود . طنز نهفته و جالبي داشت و نمادها و سمبل هاي قشنگ و ظريفي را هم به كار برده بود . كلا دل نشين بود ديگه و توي اين حال و هوا خوندنش نعمت بزرگي بود .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

اگر تو كسي يا چيزي را واقعا دوست داشته باشي ، هر چه داري و حتي هر چه هستي ، به او مي دهي و توجهي به آنچه ديگران مي گويند نداري .

 

گاهي بهترين وسيله براي فراموشي ، ديدار دوباره است .

 

در دوره اي كه در پيش است ، شايد زيباترين نقش ها را ماموران كوچك بازي كنند . آن ها مي توانند بگويند : من حداقل كاري نكردم  !

 

حتي اگر لازم باشد كه اين دختر را تمام عمر دوست بداري باز بهتر است كه او برود . زيرا به اين ترتيب هميشه در خاطر تو زيبا مي ماند .

 

هنگامي كه تو عقيده اي را دوست داري در نظرت زيباترين عقايد جلوه مي كند ولي هنگامي كه به واقعيت در مي آيد ديگر شباهتي به آنچه تو مي پنداشتي ندارد . رك . راست به گند كشيده مي شود .

 

بدبختي را باور مي كرد زيرا تنها بود . براي اميدوار بوده نياز به اين هست كه انسان تنها نباشد و تمام قوانين اجتماع بزرگ بشري از همين ضرورت آغاز مي شود .

 

خود كلمه ي نخستين عشق مفهومش اين است كه مي بايست پايان يابد .

 

گناهكاري جسم در برابر خيلي چيزهاي ديگر ، تقريبا نوعي پرهيزكاري است .

 

غيرانساني بودن چيزي انساني است .

زندگی در پیش رو

 

زندگی در پیش رو

 

 

رومن گاری

لیلی گلستان

 

انتشارات بازتاب نگار

 

محمد پسربچه ۱۴ ساله ای است که در نزد یک روسپی پیر به نام رزا خانم زندگی می کند . رزا خانم در زمان جوانی یک روسپی یهودی بوده و با بالا رفتن سن یک خانه برای نگه داری بچه های روسپی های دیگر دایر کرده است . طبق قانون فرانسه روسپی ها به دلیل فساد اخلاقی حق سرپرستی فرزندانشان را ندارند و کسانی که بخواهند بچه ی خودشان را بزرگ کنند به افرادی مثل رزا خانم پناه می برند .

رزا خانم بسیار چاق و مریض احوال است و شدیدا محمد یا مومو را دوست دارد . مومو پسر زندگی فقر و فحشا است . پسری که در تمام این زندگی زشت با چشمانی زیبا به زیبایی های این زندگی نگاه می کند .پسری که یکی از سوال هایش از دیگران این است :ایا می شود بدون دوست داشتن و عشق زندگی کرد؟

فوق العاده بود . یکی از زیباترین کتاب هایی که خوندم . موضوعش واقعا جدید بود و زاویه دیدش هم عالی بود اصلا به یک چشم دیگه به این وقایع نگاه می کرد . شخصیت محمد را شدیدا دوست داشتنی تصویر کرده بود  . طنز کتاب هم زیبا بود و ترجمه خانم گلستان هم عالیه عالی . در ضمن کتاب خیلی هم زیبا تموم می شه .

رومن گاری این رمان را با نام مستعار امیل آژار منتشر کرد تا بتواند برای دومین بار جایزه گنکور را کسب کند. از این رمان، فیلمی نیز توسط Moshé Mizrahi در سال ۱۹۷۷ ساخته شده‌است.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

فکر می کنم این گناهکارانند که راحت می خوابند چون چیزی حالیشان نیست و بر عکس بی گناهان نمی توانند بخوابند حتی یک لحظه چشم روی هم بگذارند چون نگران همه چیز هستند . اگر غیر از این بود بی گناه نمی شدند .

 

میل چندانی به خوشحالی نداشتم زندگی را ترجیح می دادم .

 

بهترین راه برای فراهم آوردن گه ( منظور هروئین است ) کاری است که لوماهات می کرد و آن این است که آدم بگوید هرگز به خودش سوزن نزده و آن وقت بچه ها بلافاصله یک تزریق مجانی به آدم می کنند چون هیچ کس نمی خواهد خودش را به تنهایی بدبخت ببیند .

 

ترس مطمئن ترین متحد ماست و بدون ان خدا می داند چه به سرمان می آید .

 

آن لحظه از زندگی ام را خوب به یاد دارم چون کاملا مثل بقیه لحظات زندگی ام بود .

 

پلیس ها قوی ترین چیز دنیا هستند . بچه یی که پدرش پلیس باشد مثل این است که دو برابر بقیه پدر داشته باشد .

 

گلوله‌ها از بدن بیرون می‌آمدند و به داخل مسلسل‌ها برمیگشتند، و قاتل‌ها عقب میرفتند و عقب‌عقبکی از پنجره پایین میپریدند. وقتی آبی ریخته میشد، دوباره بلند میشد و توی لیوان میرفت. خونی که ریخته شده بود دوباره داخل بدن میشد و دیگر هیچ‌کجا، نشانه‌یی از خون نبود.زخم‌ها بسته میشدند. آدمی که تف کرده بود، تف‌ش به دهان‌ش برمیگشت. اسب‌ها عقب‌عقبکی میتاختند و آدمی که از طبقه‌ی هفتم افتاده بود، بلند میشد و از پنجره میرفت تو. یک دنیای وارونه‌ی راستکی بود، و این قشنگ‌ترین چیزی بود که توی این زندگی کوفتی‌ام دیده بودم.

رختکن بزرگ

رختکن بزرگ

 

 رومن گاری

اعظم نورائی

 

انتشارات دنیا ماد

داستان بعد از جنگ جهانی و در فرانسه جریان داره . لوک مارتین پسر 14 ساله ای است که پدرش در اخرین روزهای جنگ کشته شده و اکنون کسی را در این دنیا ندارد . دولت اینجور بچه ها را جمع می کنه و توی جایی مثل پرورشگاه بزرگ می کنه . در اولین روز ورود لوک به این پرورشگاه پیرمردی به نام وندرپوت او را از محیط جدید ترسانده و همراه خود می برد . وندرپوت در خانه ای همراه با دو بچه دیگر به نام لئون و ژوزت زندگی می کند و کار او فعالیت در بازار سیاه و قاچاق است و از بچه ها کمک می گیرد . داستان در مورد زندگی و رشد لوک مارتین نوجوان در چنین محیطی است .

من به شخصه خیلی از کتابش خوشم اومد . یک جوری دنیای کودکانه شون ، ارزوهاشون خیلی لطیف و قشنگ بود . بچه هایی که دلخوشی خاصی نداشتن دائم فیلم می دیدن و خودشون را جای قهرمان های فیلم ها می ذاشتن ، لئون که خیلی زشت بود و معتقد بود یک مرد تنها در صورتی خوشبخته که عاشق دختری باشه که اون دختر هم عاشقشه و بهش وفاداره و با توجه به قیافه اش همه اش نگران این بود که اگه بزرگ بشه کسی رو پیدا می کنه یا نه .......اخر کتاب را هم خیلی قشنگ و تمیز جمع و جور کرده بود . می شد چهارچوبش قوی تر از اینی که هست باشه اما همینی هم که بود به نظرم من خیلی کتاب قشنگی بود و خیلی دوسش داشتم

 

اسم کتاب هم از اینجا می یاد که لوک وقتی به جامعه نگاه می کنه با خودش می گه پدر تو می گفتی برای این مردم و جامعه برای انسان ها می جنگم اما من انسانی نمی بینم دنیا مثل یک رختکن بزرگه که لباسها دارن توش حرکت می کنند

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 پیش از آنکه کسی در راه خیانت گام بردارد ، لازم است که عشق فراوانی را بیهوده هدر داده باشد .

 

 

 نمی توان ابتدا بدون اینکه خود انسان ها متحول شده باشند ، چیزی را در جامعه تغییر داد .

 

 

 تنها یک چیز است که به حساب می آید : تنها نماندن .  

تربیت اروپایی

تربیت اروپایی

 

 رومن گاری

مهدی غبرائی

 

انتشارات نیلوفر

داستان در زمان جنگ جهانی دوم و در لهستان جریان دارد . یانک تنها پسر زنده مانده دکتر تواردوفسکی است که دکتر او را د مخفی گاهی در جنگل پنهان می کند و به او می گوید هیچ گاه به ده بازنگرد و منتظر پایان جنگ باش و اگر خسته شدی به پاتیزان هایی که علیه آلمان می جنگند بپویند . یانک 14 ساله بعد از چند ماه وارد دسته پارتیزان ها می شود و داستان در مورد زندگی این پارتیزان ها در جنگل و مبارزاتشان علیه دولت اشغالگر المان وئ اتفاقاتی است که برای آنها می افتد ..... تاکید بیشتر و عمده کتاب روی مسائل احساسی است اتفاقات مختلفی که توی جنگ می افتند و ما را کاملا از نظر روانی و احساسی تحت تاثیر قرار می دهند .... کارهایی که نمی خوایهم اما ناخواسته یا به جبر شرایط انجام می دهیم ..... به نظر من اتفاقات فوق العاده قشنگی را برای کتابش دست چین کرده بود و واقعا با خوندن یک قسمت هاییش بغض گلوی ادم را فشار می داد ... اصلا نمی دونم چه طور تعریفش کنم جایی که مثلا یک لهستانی با یک المانی دوست بود ولی بدون هیچ دلیلی می کشتش چون المانی بود و بعد گریه می کرد ... دختری که عاشق پسری بود اما برای حرف کشیدن یک روز تمام به تن فروشی در ارتش المان می پرداخت و بعد گریه می کرد .......خیلی تاثیر برانگیز بود

شاید لحن کتاب ساده باشه و شاید چهارچوبش هم خیلی قوی نباشه در حقیقت یک چهاچوبی انتخاب شده تا توی اون داستان و اپیزودهای مختلفی از وقایع درامتیک جنگ توش بیان بشه اما وقایع اتخاب شده حقیقتا قشنگ هستند و کنار هم خیلی خیلی تاثیر برانگیز جلوه های مختلف و پنهان جنگ را نشان می دهند . من که کتاب را دوست داشتم

 ربط اسم تاب هم اینه که اشاره می شه توی رمان اروپا بهترین دانشگاه و مراکز علمی دنیا را داره اما نتیجه این تعلیم و تربیت ، قتل و کشتار است .

 این کتاب اولین رمان رومن گاری بوده و جایزه انجمن منتقدان فرانسه را برای او به ارمغان اورده  و همین طور جالبه بدونیم که گاری در طول زندگی پربار ادبیش 21 رومان با نام حقیقی ، یک رومان با نام مستعار فوسکو سینی بالدی وچهار رومان با نام مستعار امیل آژار نوشت .

رومن گاری یک سال بعد از مر همسر دومش خودکشی می کنه و نامه ای با این محتوا به جای می گذارد : «کلی تفریح کردم، خداحافظ و متشکرم.»

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 چیزهای مهم هیچ وقت نمی میرند و نابود نمی شوند

 

 هر چیزی که آدم به اش معتقد است و به خاطرش حاضر است جانش را فدا کند بالاخره یک روزی به قصه و افسانه بدل می شود .

 

  -         ازشان متنفرم . دلم می خواهد همه شان را بکشم .

-         یک تنه که نمی شود همه را کشت .

-         دلم می خواهد ازمایش کنم . دلم می خواهد برای شروع کار ، یکیشان را بکشم .

-         ارزشش را ندارد . بالاخره یک روزی خودشان می میرند .

-         آره ، اما در این صورت نمی دانند برای چه مردند . دلم می خواهد بدانند چرا می میرند . من پیش از آنکه بکشمشان به شان می گویم چرا آنها را می کشم .

 

  -         معلوم است تو دیگر مرا دوست نداری .

-         چطور می توانی این حرف را بزنی ؟ چرا ؟

-         چون که غصه می خوری . وقتی کسی را دوست داشته باشی ، هرگز غمگین نمی شوی .

 

  اشک راه خیال را نمی بندد ، بلکه به آن میدان می دهد .   

ميعاد در سپيده دم

 ميعاد در سپيده دم

 
 

رومن گاري

مهدي غبرائي

 

انتشارات تندیس

كتاب در حقيقت زندگي نالمه رومن گاري از زبان خودش از زمان كودكي وي تا پايان جنگ جهاني مي باشد . كتاب به صورت مجمو عه اي از داستان كوتاه هاي پيوسته آورده شده و محوريت زيادي بر روي رابطه پرمهر و عاشقانه رومن گاري با مادرش دارد . او به ديد طنزي به وقايع نگاه مي كنه ، نكات فوق العاده جذابي را بازگو مي كنه و تاثير مادرش بر موفقت هاش را به تفصيل شرح مي ده .

من خيلي خوشم اومد . كتاب فوق العاده اي بود خيلي روون و زيبا نوشته شده بود . حس طنزش و نكات اشاره شده بهش را دوست داشتم . واقعا كتاب قشنگي بود .

در حقيقت زندگي فقيرانه و سختي داشته رومن در كنار مادري كه براي رستگاري فرزندي كه به نبوغش ايمان داشته حاضر بوده هر كاري بكنه .

كاري كه مادرش در اخر داستان انجام مي داد واقعا شورانگيز بود اوج عشق و نبوغ مادري را نشان مي داد .

چيزهاي باحالي مي گفت . مي گفت كه مادرم كه مي دونست با من اختلاف سني زيادي داره و به احتمال زياد توي جووني من مي ميره نبايد اونقدر به من محبت و توجه مي كرد چون جوري منو از عشق و توجه لبريز كرد كه باعث شد تا اخر عمر آرامش نداشته باشم چون هميشه دنبال همون قدر عشق و علاقه بودم و پيدا نمي شد . چيزي را بيشتر از يك بار نمي شه تجربه كرد .

يك جايي هم عاشق يك دختري بود كه تعريف مي كرد عاشق صداش بودم لذت مي بردم از اينكه مدت ها و مدت ها ساكت باشم تا مدت ها و مدت ها حرف بزنه و بتونم صداشو لحنشو بشنوم . خيلي لذت بخشه عاشق كسي باشه كه صداشو دوست داري و عادت داره حرف بزنه .

 

ژول داسن در سال 1970 از روی این رومان فیلم شیرینی با هنرمندی ملینا مرکوری در نقش مادر رومن گاری ساخته است .

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 

راه زندگی از فرصت های بر باد رفته مفروش است



بدترین عادتی که ممکن است : عادت محبوب بودن. دیگر نمی توانی از دستش خلاص شوی . باور می کنی که ان را ، محبوب بودن را ، در خودت داری . باور می کنی که جزء وجود توست ، همیشه دور و بر توست ، همیشه پیدایش خواهی کرد و دنیا آن را به تو مدیون است .


معجزه در روی زمین به ندرت اتفاق می افتد و خدا کار وب ار دیگری نیز دارد .


خیال می کردم از خجالت خواهم مرد - همه می توانند بببنند که هنوز هم توهمات بیشماری در سر دارم زیرا اگر قرار بود آدم از شرمساری بمیرد سالها پیش نسل بشر از روی زمین محو می شد .

 

تولیپ

 

تولیپ

 

 رومن گاری

کاظم سادات اشکوری

 

انتشارات خورشید آفرین

تولیپ دومین رمان رومن گاریست و درباره مردی به نام تولیپ ، یک مهاجر اروپایی در آمریکا می باشد . تولیپ که خود مردی فقیر و دارای مشکلات فراوان است تصمیم می گیرد در اعتراض به این دنیای بی عدالت و دارای تبیعض نژادی فراوان دست به اعتصاب غذا بزند . او کارهایی شبیه به مهاتما گاندی می کند و او را مهاتمای سفید می نامند .

تولیپ شخصیت استواری ندارد یک جور سستی و پریشانی در حالاتش مشاهده می شه و یک جوریی انگار هم دقیقا نمی دونه چی می خواد تغییر حال می ده و ... عده ای دور و برش هستند که سعی می کنند او را در خط تعادل نگه دارند و عده ای از او برای سوء استفاده از احساسات مردم بهره می جویند .

 

خیلی قشنگ بود که مبارزی را نشان می داد که اراداه بالایی  هم نداشت و خودش هم نمی دونست دقیقا چی می خواد این به نظرم تصویر قشنگ و طنزی از بسیاری از مبارزان بود . سبک نوشتنش را هم دوست داشتم . یک جورایی ثابت نبود بین محیطها و فضاهای مختلف حرکت می کرد .

 اما واقعا رو اعصابم بود چون اون یکی کتاب رومن گاری "مردی با کبوتر" هم موضوعش شدیدا مشابه بود فردی که اعتراض می کرد و عده ای دورش بودند . اصلا خوشم نیومد از این قضیه واسه همینم کلا دید خوبی نسبت به کتاب نداشتم . بعد هم زیاد به نظرم جذاب ننوشته بود کتاب رو می شد بیشتر روی این قضیه کار کرد که چرا و چه انگیزه ای باعث پیوستن افراد مختلف به این جنبش می شد .

 

طرح روی جلدش هم طرح زیبایی است و خیلی خوشحال شد که دیدم طراح ایرانی بوده

 

 رومن گاری یکی از جملات مشهورش را در همین کتاب مطرح کرده : " دنیای ما به ایمان نیاز دارد؛ بشر بدون اعتقاد نمی‌تواند زندگی كند" خوشم می یاد از این جمله

همین طور اول کتاب یک نقل قول قشنگ از کافکا داره : " قدرت فریادها به حدی است که می تواند خشونت احکام صادر شده بر ضد انسان را در هم بشکند"

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 

- از کسانی که نام سگشان را پلوتو می گذارند متنفرم . از کی تا حالا این حیوان کثیف را داری ؟

- دو سال می شود . از آن زمان که زنم یادداشتی برایم گذاشت به این مضمون که می رود با روزنامه نگاری زندگی کند که دارای استعداد است .

 

 

توفان هم ، ارباب ، به هیچ دردی نمی خورد. آن را هم دیده اند . همیشه یک نوحی هست که کشتی بسازد و بعد تمام .   

ریشه های آسمان

جلد ترجمه ای که خودم خوندم را پیدا نکردم

 ریشه های آسمان

 

رومن گاری

سلویا بجانیان

 

نشر علم

 رمان مذکور در محیط آفریقا جریان دارد . مورل مرد زیبا و غمگینی است که مدتی در اردوگاه های کار اجباری آلمان ها سختی زیادی کشیده است او تنهاست بسیار تنها و اکنون در آفریقا به سر می برد . هدف او حمایت از فیل هاست و دست به قیام می زند و به یک یاغی مشهور در جهان تبدیل می شود . عده ای می گویند او بیزار از انسانهاست ، عده ای می گویند او به دنبال استقلا افریقاست ..... اما مورل می گوید برای من تنها نجات فیل ها مطرح می باشد .
در این میان افراد زیادی به او می پیوندند انسان های بی کس و تنها ، تبهکاران فراری ، طرفداران طبیعت ، آنارشیست ها ........ هر کس با ایده خاص خود به دور او جمع می شود و ما از طریق این جمع با جبهه گیری های مختلف اروپاییان و مسلمانان و اعراب و ..... در آفریقا اشنا می شویم .
حس تنهایی را خیلی قشنگ نشون می ده ، اینکه یک نفر تا چه حد می تونه تنها و داغ دیده باشه ، اما در کل به نظرم کتاب متوسطی بود خیلی کشش داده بود در حالی که جذابیت آن چنانی نداشت . اگه حجمش نصف این مقدار بود و موجزتر صحبت می کرد به نظرم خیلی خیلی بهتر می شد چون مضمون و روایتش جوری بود که سخت می شد عنصر هیجان را بهش اضافه نمود . 

رومن گاری در سال ۱۹۵۶ به خاطر این رمان جایزه گنکور  را برد . یک نکته جالبی هم وجود داره که دونستنش خالی از لطف نیست :جایزه ادبی گنکور، قدیمی‌ترین و معروف‌ترین جایزه ادبی فرانسه است و به اثری اهدا می‌شود که در آن اصالت ادبی و تلاش‌های نوجویانه در شکل و محتوا دیده شود.این جایزه به دنبال وصیت «ادموند دو گنکور» (1896 - 1822) نویسنده و مورخ فرانسوی برای یادبود برادرش "ژول" بنا نه نهاده شد. یکی از مهمترین ویژگی های این جایزه، این است که هر کس فقط یک بار در طول فعالیت ادبی خود امکان دریافت آن را دارد. در این میان «رومن گری» یک استثناست. چرا که یک بار این جایزه را به خاطر کتاب «ریشه های آسمان» در سال 1956 و یک بار هم با نام مستعار امیل آژار به خاطر کتاب «زندگی در مقابل خود» در  سال 1975 دریافت کرد.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

 او زنی بود که ترک کردنش بسیار دشوار بود .......

 

یک زن تنها زمانی که مردی را دوست دارد قوی بی تفاوت نسبت به همه چیز و مصرانه کاری را انجام می دهد .......

لیدی ال

 لیدی ال

 

 رومن گاری

مهدی غبرایی

 

انتشارات ناهید

 موضوع اصلی کتاب رودررویی عشق و ایده آلهای عقیدتی آدمهاست .

آنت دختر فقیر و زیبایی است که در محلات پایین پاریس تن به کارهای پست می دهد . روزی رنه لاوالس یکی از پااندازان مشهور پاریس به سراغ او می آید و  او را پیش دوستانش می برد . دنی ارمان جوانی انارشیست است که می خواهد نظم جامعه را از بین ببرد تا جامعه ای جدید بسازد او تصمیم دارد از انت یک بانوی متشخص بسازد تا به مجامع ثروتمندان راه یابد و در دزدی کمک حال آنها باشد . انت عاشق ارمان می شود و به خاطر عشق او هر کار می کند ارمان نیز عاشق انت است اما عشق اصلی او انارشیسم است و ........

در پشت کتاب نوشته :

رومن گاری در رمان لیدی ال دو دلداده را از خیل جوانان اواخر قرن پر اشوب 19 بر گزیده است . که یکی ارمان سودای مبارزه سیاسی را در سر می پروراند و دیگری دیانا سودایی عشق است و معشوق را به تمامی برای عشق ورزیدن می خواهد. پیداست که در کشاکش عشق و مبارزه چه بسا یکی فدای دیگری می شود در این هنگامه ی پر غوغا پیوسته شکننده تر ، اسیب پذیر تر است.

 وقتی کتاب را با کتاب هایی مثل سگ سفید و خداحافظ گری کوپر مقایسه کنیم این کتاب به نظر خیلی سطحی و عامیانه می یاد ادم باورش نمی شه رومن گاری اون را نوشته اما با وجود همه سادگیش به نظر من دست رو موضوع خیلی قشنگی گذاشته و به شخصه خیلی خوشم اومد از کتاب .  با همه عامی بودنش اما خیلی هم لطیف بود و برخوردها و واکنش های لیدی ا ل را واقعا دوست داشتم 

 این طور که خوندم توی نسخه اصلی و فرانسوی زبان کتاب اشاره شده که شخصیت دنی ارمان حقیقتا وجود خارجی داشته . یک فرد باهوش اما بسیار ساده از طرفداران انارشیسم . در مورد انارشیسم هم بهتره به این اشاره بشه که انارشیسم ها خواستار جامعه ای بدون ساختار طبقاتی و حکومتی هستند که البته طرفدار بی نظمی هم نیستند بلکه همکاری داوطلبانه را درست می دونند . انارشیسم ها ارزش زیادی برای ازادی فرد قائل می شوند و حتی دموکراسی را هم استبداد اکثریت اطلاق می کنند . معروفترین انارشیست دنیا هم که گمونم همون تولستوی باشه

جالبه بدونید رشته دانشگاهی رومن گاری حقوق بوده و البته مدارک دانشگاهی زبان اسلاو را هم داشته و یک مدتی هم خلبان بوده و افتخارات زیادی در ارتش کسب کرده

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

چیزهایی هست که از دست رفتنشان را هیچ چیزی در دنیا نمی تواند جبران کند .

 

 عشق های بزرگ و حقیقی در این دنیا اندکند و آدم حق ندارد بگذارد بدون هیچ گونه اثری نابود شوند .

 

تنها به این امید به صورت مردها نگاه کرده ام تا شاید یک وقتی یک ذره شباهت با او را ببینم ، اما افسوس که امکان پذیر نبود .

 

بعد از همان نگاه اول فهمیدم که هرگز مرد دیگری در زندگی من نخواهد بود و اینکه هیچ چیز به جز او هرگز نه برایم مهم است نه وجود دارد .

 

 درست به همان اندازه که از تنها ماندن بیزار بود تنهایی را دوست داشت .

 

 نمی دانی چه روزهایی را بی تو گذرانده ام . به خاطر این روزها از تو بدم می آید . می توانستیم با هم خوشبخت باشیم .  

خداحافظ گاری کوپر

 

خداحافظ گاری کوپر


رومن گاری
سروش حبیبی

انتشارات نیلوفر

لنی پسری است که از پایبندی گریخته . شعار او ازادی از هر گونه تعلقی است . او اسکی بازیست که به ارتفاع ها می رود تا از قید تعلقات و مسائل پوچ روزمره جدا شود . اما در یکی از مسافرت هایش به شهر عاشق دختری می شود و تمام اصول زندگیش زیر و رو می شود .
شاید به نظرتون یک داستان ابکی بیاد اما اصلا این طوری نیست . فرو پاشی یک اعتقاد قوی را نشون می ده و اینکه بخواهید یا نخواهید عشق یک روزی سراغتون می یاد و به قول خود کتاب ادم همیشه که نمی تونه زندگی کنه گاهی هم باید تسلیم بشه . نمی دونم هر جور برید هر چه قدر قوی به خلوت و اعتقادات خودتون پناه ببرید جامعه انسانی و عاداتش اخر یک جا غافلگیرتون می کنه .
یک پایان رمانس و خشوگل هم داشت از اون پایان هایی که من خیلی دوست دارم . از بقیه کتاب های رومن گاری هم که خونده بودم گرم تر و صمیمی تر بود . من که خيلي خوشم اومد کتاب قشنگی بود .


رومن گاری هم از اون نویسنده هایی بود که اخر و عاقبتش به خودکشی رسیده

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

 

هر قدر عقاید کسی احمقانه تر باشد باید کمتر با او مخالفت کرد .

 

 

اغلب خیال می کنند که مرغ های دریایی غم بزرگی در دل دارند و حال انکه این خیالی پوچ است . اشکالات روانی خود ادم است که این احساس را به وجود می اورد . ادم همه جا چیزهایی می بیند که وجود ندارند . این چیزها در درون خود ادم است . همه به یک درونگو مبدل می شویم که همه چیز را به زبان می اورد . مرغ های دریایی ، آسمان ، باد ، همه چیز . صدای عرعر خری را می شنوید . خری است و بسیار هم خوشبخت است . آنقدر خوشبخت که فقط برای یک خر ممکن است ولی آدم با خودش می گوید : خدایا چه قدر غمناک است!!!!!

 

 

اگر دفعه اول آدم شکست بخورد تازه می فهمد که بعدها با مردهای دیگری خواهد بود و این خیلی بد است .

 

 

میلیون ها و میلیاردها آدم توی این دنیا هستند و همه شان می توانند بی تو زندگی کنند ، آخر من بدبخت چرا نمی توانم ؟

 

 

هیچ کس تا به حال دو مرتبه در عمرش عاشق نشده، عشق دوم ، عشق سوم ، اینها بی معنی است . فقط رفت و امد است . افت و خیز است . معاشرت می کنند و اسمش را می گذارند عشق.

 

 

لنی من قول می دهم که اول تو مرا ترک کنی. تویی که مرا قال می گذاری.
قول می دهی ؟
با تمام قلبم.

 

  

از همین می ترسم . آدم به کسی یا چیزی عادت کند و ان وقت آن کس یا ان چیز قالش بگذارد . می فهمی چه می خواهم بگویم ؟

 

مردی با کبوتر

مردی با کبوتر


رومن گاری
لیلی گلستان

انتشارات آبی
کتاب در مورد پسری که توی سازمان ملل دست به اعتصاب می زنه . تفسیرهای مختلف روزانه از این عمل وی . مسخره بودن سیاست و صلح جهانی و ارمان سازمان بین الملل و فسیل شدن آرمانها و .....
نمی دونم به نظر من داستان خسته کننده ای بود شاید حرفهای زیادی داشت برای گفتن اما در غالب رمان کششی نداشت بهتر بود داستان کوتاهش می کرد یا مقاله

 

 قسمت زيبايي از كتاب

 

می خواهید بدانید چرا واکسی شده ام ؟ خیلی ساده است . خواستم کاری بکنم تا به مردم بفهمانم که بیش از آنکه صاحب افکار زیبا باشند ، صاحب پا هستند ! بسیاری از این آدمها در این آسمانخراش این را از یاد برده اند . اگر مثل من روزی صد تا کفش واکس بزنند ، شایدذ به یاد بیاورند که پای آدمی روی زمین است و نه در ابرها

سگ سفید

از يك مترجم ديگه

 

سگ سفید



رومن گاری
سروش حبیبی

 

انتشارات امیرکبیر


داستان بیانگر روابط سیاهان و سفیدپوستان امریکا و در واقع نوعی ریشه یابی اعمال انهاست . کتاب فوق العاده قشنگی بود . خیلی زیبا و دقیق به تجزیه و تحلیل مطالب پرداخته و اینکه معنی کرده هر عملی چه مفهومی پشتش داره
سگ سفید هم نوعی سگ هست که سفیدپوست ها تربیت می کنند تا فقط به سیاهان حمله کنه

 

 قسمت هاي زيبايي از كتاب

 

انچه سفیدها و سیاه ها کم دارند رنج مشترک است

 

 وقتی انسان کتابی در مورد مثلاً سیاهی های جنگ می نویسد ، سیاهی ها را از بین نمی برد بلکه خود را از وحشت آنها خلاص می کند .....

 

 

 قدیمی ترین یگانگی عالم ، یگانگی مرگ است . یگانگی مردانی که با هم می کشند یا کشته می شوند .

 

 

 خانه ای مشتعل است اما کسی کاری به کار آن ندارد . به عکس در پنجاه قدمی ، مردم جلو ویترین مغازه ای جمع شده اند و سوختن خانه ای را روی صفحه تلویزیون تماشا می کنند . واقعیت در دو قدمی آنهاست اما ترجیح می دهند که آن را روی صفحه تلویزیون تماشا کنند . آخر این یکی که برای نشان دادن انتاب شده است حتماً دیدنی تر از خانه ای است که در نزدیکی شان می سوزد .
تمدن تصویری به اوج قدرت خود رسیده است

 

 

 

دیر یا زود جوان ها شروع خواهند کرد با جامعه همان معامله ای را بکنند که پیکاسو با واقعیت کرده است . یعنی آن را تکه تکه کنند ....

 

  

قرن ها بردگی است که بر آنها سنگینی می کند . البته صحبت از سیاه ها نیست . منظورم بردگی سفید است . دو قرن است که اینها اسیر افکاری هستند که به آنها تحمیل شده است .

 

 

 باید به اعتماد داشتن به مردم ادامه داد . زیرا چندان مهم نیست که فریبتان بدهند ، به شما خیانت کنند یا مسخره تان کنند . مهم ان است که هم چنان به آنها اعتماد کنید .

  

 

در سراسر طول تاریخ بشر ، هرگاه ماهیت اصلی مسئله از حماقت مایه می گرفته ، تیزهوشی هرگز قادر به درمان دردی نبوده است .