اسرار

 

كنوت هامسون

سعيد سعيدپور

 

انتشارات مرواريد

ناگل مرد غريبه اي است كه روزي با كشتي وارد شهر كوچكي مي شود آن روز اين شهر به دليل نامزدي داگني دختر كشيش آذين بندي شده و از طرف ديگر شايعه خودكشي يكي از عشاق داگني در شهر جريان دارد . ناگل سعي مي كند از رفتار داگني و راز و رمز آن مرگ سر در بياورد و در اين بين به داگني علاقه مند مي شود هرچند او مردي عجيب است دائم به خودكشي فكر مي كند در حال مرور وقايع است عقايدش با ديگران متفاوت است و ...

شخصيت ناگل كه مي گن تا حدودي شبيه خود هامسون هست به نظرم از نظر روان شناسي خيلي زيبا تصوير شده اين تيپ شخصيت را زيبا دراورده كسي كه شايد خودشم نمي دونه از زندگي چي مي خواد به دنبال متفاوت بودنه و دائم درگير هست با خودش با ديگران ...و البته كلا ايجاد اين شخصيت هم برام جالب بود كتاب به نظرم خوب بود ولي نه خيلي خوب چون اين موضوع براي من جذابيت زيادي داره در حالي كه رمان جذبم نمي كرد فقط استادانه بود حالا يا ترجمه مي تونست بهتر باشه يا كلا سليقه منه . در هر حال داستان خيلي استادانه و عميق نوشته شده ولي خيلي گرم نيست .

بر اساس اين رمان ، نمايش نامه اي هم نوشته شده كه اجراهاي موفقي در تمام اروپا داشته . شايد جالب باشه براتون كه بدونيد هامسون تحصيلاتش در ابتدايي بوده و شغل هاي زيادي مثل كارگري و كشاورزي و معلمي را تجربه كرده !

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

تولدت را فراموش نكرده ام و هرگز هم نمي كنم . نمي داني چه قدر شب ها برايت گريه مي كنم و تا صبح نمي خوابم .

 

مهم نيست كه به چه چيز معتقد هستيم بلكه مهم اين است كه به اعتقادمان ايمان راسخ داشته باشيم .

 

چه كنم كه نگاه من به همه چيز با ديگران تفاوت اساسي دارد . آيا تقصير من است ؟ آيا سزاوار سرزنشم ؟ من يك بيگانه ام ، بيگانه با اين جهان ، تجلي لجوجانه اي از خدا – اسمم را هر چه مي خواي بگذار...