نود و سه/ هوگو

نود و سه

 

ویکتور هوگو

محمد مجلسی

 

انتشارات دنیای نو

نود و سه داستانی جنگی است که در سال نود و سه رخ می دهد . توی این کتاب ویکتور هوگو شرح درگیری جمهوری طلب ها و سلطنت طلب ها را بیان می کنه و شخصیت های اصلی کتاب با هم فامیلند اما یکی در جناح آبی ها و دیگری در جناح سفیدها هر دو آدم های مهمی هستند و رو به روی هم قرار می گیرند...

متوسط بود نسبتا خوب بود یعنی . راستش نحوه پایان دادن موضوعات اون موضوع اصلی داستان برای من جذابیتی نداره اما توی مرحله اول نوشتار و قلمش برام دل نشین هست یعنی با وجود طولانی بودن کتاب و موضوعش که چیز خاصی نیست باز خسته کننده نیست و من با لذت تا اخر کتاب می رم موضوع دیگه توی کتاب های هوگو بار علمیش هست یعنی به جز داستان قسمت های زیادی را هم اختصاص می ده به شرح واقعی حقایق و اطلاعات دهی که نحوه بیانش هم بد نیست . یک چیز دیگه که توی چند تا از کتاباش دیدم اینه که توی هر کتاب چندتا نقاشی مرتبط با داستان هم هست که نقاش خیلی هاش خود ویکتور هوگوست !

دیگه با این کتاب که روی جلدش هم نوشته آخرین رمان هوگو می خوام پرونده اش را ببندم فقط این مطلب را هم بگم که ظاهرا ویکتور هوگو اوایل خیلی انسان مذهبی ای بوده اما این اعتقاد به مذهب به مرور کم و کمتر می شه تا جایی که مخالف کلیسا می شه و حتی نمی خواسته اجازه بده پسراش با حضور کشیش دفن بشن ! البته به وجود خدا اعتقاد داشته ها .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

گاهی فرار نوعی پیروزی است .

 

کسی که دارد از گرسنگی می میرد قانون برای او چه کار می تواند بکند ؟

 

هر جا که تراژدی بر صحنه قدم می گذارد ، ترس و ترحم را نیز به همراه می آورد .

بينوايان/ هوگو

بينوايان

 

ويكتور هوگو

حسينقلي مستمعان

 

انتشارات اميركبير

خوب داستان بينوايان را كه گمونم هممون به ياد داشته باشيم . ژان والژان زنداني سابق اكنون مرد آبرومندي است كه بسيار ثروت مند است و شهردار شهر نيز شده است . فانتين نيز كارگر بدبختي است كه دخترش را دست خانواده تنارديه ها سپرده و دم مرگ از ژان والژان مي خواهد مراقب دخترش باشد .

نمي دونم مربوط به ادبياتشه يا خاطرات بچگي اما خوب مربوط به هر چي هست اين داستان را اين كتاب را دوست دارم من فقط نهات يادمه كارتونش را تا جايي ديدم كه كزت توي صومعه مي رفت با ژان والژان . آيا ادامه داشت و بزرگ شدنش را هم نشون مي داد ؟

توي فرانسه براي 80 سالگي ويكتور هوگو جشن خيلي بزرگي مي گيرند و بزرگ ترين رژه فرانسه تا اون زمان را هم براي همين جشن به نمايش مي ذارند .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

دزدان واقعي پيش داوري هاي ماست .

 

تفكر بشر هيچ حد ندارد .

 

گسيختن رشته هاي علائق تاريكي كه شخص را به روزگار گذشته مي پيوندد كاري دردناك است .

 

عشق حد وسط ندارد يا نابود مي كند يا نجات مي دهد .

 

مردن چيزي نيست ، زندگي نكردن هولناك است .

 

پ. ن : از همتون خيلي خيلي ممنونم بابت لطفتون و همدرديتون . اميدوارم چنين روزايي نداشته باشيد اميدوارم خدا صبر ما را زياد كنه و همچنان عين قبل خانواده منسجم باقي بمونه . اميدوارم روح مامان بزرگ عزيزم شاد باشه از دستم راضي باشه و حلالم كنه .

تاريخ يك جنايت/ هوگو

تاريخ يك جنايت

 

ويكتور هوگو

شاپور رزم آزما

 

انتشارات كلبه

حكومت فرانسه سلطنتي بود تا زماني كه قيام شد جمهوري و قانون اساسي روي كار اومد اما ناپلئون دست به كودتا زد و جمهوري را لغو كرد و سرانش را به زندان انداخت و البته جمهوري خواهان و مردم هم مبارزات زيادي انجام مي دن . هوگو خودش درگير اين قضيه بوده و كتاب شرح اين كودتا و قيام هاي بعد از اون هست.

كتاب متوسطي هست خيلي طولانيه اما قشنگ نوشته يعني با وجود خاطره نويسي بودنش اونم در ارتباط با جنگ براي من جذابيت نوشت نحوه بيانش و قلمش . كسلم نمي كرد و خيلي راحت روند را پيگيري مي كردم اما مشكلش طولاني بودنش بود يعني از يك جايي به بعد حوصله آدم را به سر مي برد .

ويكتور هوگو خودش هم اهل سياست بوده و پست هاي مهمي مثل نمايندگي مجلس را هم داشته . اون اول از موافقان لوئي ناپلئون بوده ولي بعد ضد اون مي شه و طي همين كودتا از كشور خارج مي شه و به بلژيك مي ره و تنها بعد از مرگ شاه بوده كه به كشور برميگرده .

كلود ولگرد و آخرين روز يك محكوم/ هوگو

كلود ولگرد و آخرين روز يك محكوم

 

ويكتور هوگو

محمد قاضي

 

انتشارات حلاج

دو تا داستان كوتاه از هوگو

آخرين روز يك محكوم : در مورد مردي كه محكوم به اعدام شده و آخرين روزهاش را داره مي گذرونه

كلود ولگرد : در مورد كارگر شريفي كه تبديل به دزد و بعدا قاتل مي شه .

خوشم نيومد اوايل داستان آخرين روز يك محكوم را دوست داشتم و به نظرم جديدتر از بقيه كارهاش اومد اما بعدش نه ديدم همون. همون داستان هاي هميشگي ، خيلي صاف بدي ها را درشت كردن و نشون دادن مشكلات جامعه بدون هنر ادبي هاص . مثلا فكر نكنيد توي كلود ولگرد هيچ لايه پنهاني هست صاف صاف همينو مي ياد مي گه جامعه بهش بها نداد اونم دزدي كرد خلاصه خيلي سر راست و ابتدايي از نظر من

همسر ويكتور هوگو زن كم هوشي بوده وهيچ علاقه اي هم به شعر و ادبيات نداشته و كارهاي شوهرش هم فقط از نظر مالي براش مهم بوده  . همون طور كه گفتم هوگو از كودكي با آدل دوست بوده و مادرشم خيلي مخالف ازدواج با چنين دختري بوده ولي اين دو نفر به قدري عاشق هم بودند و با هم نامه نگاري مخفي مي كنند كه نهايت موفق به ازدواج مي شوند . 

زندانی قلعه فراموشی/ هوگو

زندانی قلعه فراموشی

 

ویکتور هوگو

شاپور رزم آزما

 

انتشارات دبیر

شوماکر که زمانی دارای مقام و منصب بوده به اتهما خیانت محاکمه شده و اکنون در قلعه مستحکمی زندانی است . او دختری جوان و زیبا دارد که همراه وی در قلعه است . از سوی دیگر پسر جوانی که فرزند دشمن وی است عاشق دخترش شده و می خواهد دخترک را به رویاهایش برساند و ...

خوشم نیومد خیلی دیگه از این داستان های بچه ها بود که برای من جذابیتی ایجاد نمی کرد و یک جورایی اسامی و اتفاقاش اصلا من را به خودش نمی خوند شاید بشه گفت اتفاقات زیاد اسامی سنگین ماجراهای پرتعریف بدون کشش زیاد جوری که واقعا دلم نمی خواست پیش برم یک جوری توی ذوقم زد .

ویکتور هوگو توی زمان بچگی با دخترکی هم بازی بوده و بعدها هم عاشق همون دختر می شه و باهاش ازدواج می کنه و چهار پنج تا بچه هم گیرشون می یاد !

کارگران دریا/ هوگو

کارگران دریا

 

ویکتور هوگو

اردشیر نیک پور

 

انتشارات امیرکبیر

ژیلیات پسر اهل مطالعه و آرامی است که مردم شهر چندان او را دوست ندارند زیرا در خانه ای جن زده زندگی می کند . ژیلیات تنهاست و عاشق دروشت برادر زاده یکی از ثروتمندان شهر . روزی کشتی بخار عموی دروشت غرق می شود و او می گوید برادر زاده اش همسر کسی خواهد شد که موتور کشتی را نجات دهد و ...

بد بود خوشم نیومد خیلی ساده و ابتدایی در عین حال حوصله آدم را سر می برد با اون همه توضیح در مورد نحوه زندگی ژیلیات روی دریا و ساختن ابزار و .... نه دوست نداشتم .

خوب دوباره خواستم یک سری  به کلاسیک ها بزنم هر چند دل خوشی ازشون ندارم اصلا . ویکتور هوگو هم از اون ابرمعروف هایی هست که سراغش نرفتم البته قبلا ازش کتاب هایی خوندم که خلاصه شون را هم دارم و بعد زا این کتاب اونا را می نویسم اما گفتم چند تا جدید هم بخونم و بهانه ای باشه برای معرفیش و هوگو نویسنده پرکاری بوده و اولین کتابش را قبل از 20 سالگی منتشر می کنه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

شاید بی احتیاطی است که پیش از وقت درصدد خوشبخت ساختن فرزند خود برآییم .

 

بدبختی ناگهانی آدم را از پای در می آورد ، بدبختی تدریجی شکنجه می دهد .

مردي كه مي خندد/ هوگو

مردي كه مي خندد

 

ويكتور هوگو

رضا فكور

 

انتشارات سعيدي

پسرك را در زمان نوزادي تحت عمل جراحي قرار داده و صورتش را شبيه يك دلقك كرده اند به گونه اي كه هميشه لبخندي مصنوعي بر چهره اش نقش بسته است و زجر مي برد . او از كودكي در يك سيرك سيار كار مي كند اما روزي كارمندان او را رها مي كنند و او در زمستان و در بين راه ها نوزاد دختري را مي يابد و سعي مي كند هم جان خود و هم دختربچه را نجات دهد .

خوشم نيومد راستش از نظر موضوعي چيز جالبي به ذهنش رسيده و خلق چنين شخصيتي شگفت انگيزه اما روايت ها و سرنوشتشون دقيقا كپ فيلم هندي هاست . پختگي نداره . داستان زيباست اما ادبيات شايد نشه بهش گفت .

پدر ويكتور هوگو ژنرال بوده !

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

گاهي بدون آن كه كسي به علت ان پي ببرد حرفي كه از زبان برآمده چون تيري بر دل طرف قرار مي گيرد .

 

معجزه عشق اين طور است ، زماني غرق در تصورات مختلفي هستيد ولي زني كه محبوبه شما مي باشد از در به داخل مي آيد . آن وقت يك باره تمام افكاري كه بر سر داشته ايد از ميان مي رود و به جز او و فكر او چهره و اندام او چيز ديگري باقي نمي ماند .

نوتردام دوپاري/ هوگو

نوتردام دوپاري

 

ويكتور هوگو

جواد محيي

 

انتشارات گوتنبرگ

نوتردام دوپاري همان داستان گوژپشت نتردام هست . يكي از معروف ترين كتاب هاي ويكتور هوگو . گوژپشت نتردام پسر بچه سر راهي ناقص الخلقه اي است كه در كليساي نتردام بزرگ مي شود و قيافه او سبب وحشت همگان است . در اين شهر دخترك كولي زيبايي وجود دارد كه روزي به كمك گوژپشت مي آيد و بدين ترتيب نوعي عشق معنوي براي او مي شود و گوژپشت مي خواهد هر طور شده محبت هاي او را جبران كند .

متوسطه راستش بچگونه نوشته شده شايد اثر بزرگي باشه معروف باشه اما يا مال سن هاي پايين تره يا بايد قبول كرد ادبيات جدا پيشرفت كرده . ادبيات كلاسيك فقط قصه است هنر ادبي زياد توش مشهود نيست . اين كتاب هم همين طوره البته گمونم توي سن هاي پايين بهتر جواب بده .

ويكتور هوگو نويسنده فرانوسي هست كه البته شاعر و نمايش نامه نويس هم بوده !

 

قسمت های زیبایی از کتاب

پدران ما پاريسي از سنگ داشتند ولي فرزندان ما پاريسي از گچ خواهند داشت .

 

در جهان چيزي زيباتر از دست و پاي ظريف و گلي رنگ كودك نيست .

عصيان/ هوگو

 

عصیان

 

ويكتور هوگو

حميد عنايت بخش

 

انتشارات تلاش

ري بلاس جوان شهرستاني است كه عازم پايتخت است براي كسب علم و دانش بيشتر . در راه با يكي از اشراف همسفر شده و آن فرد كه به لياقت ري بلاس پي مي برد تصميم مي گيرد او را وارد دربار كند تا از دانش او كشور اسپانيا سود برد و به فرداي بهتري برسد اما ...

بد بود خيلي سطحي و ساده بود عين داستان كودكان مي مونه يك جورايي نه پيچش خاصي نه خلاقيتي ....

ويكتور هوگو را بنيان گذار مكتب رمانتيسم مي دونند و نكته جالب در موردش اينه كه اهل احضار روح و اين برنامه ها بوده !