سه کتاب/ احمد محمود

سه کتاب

 

احمد محمود

 

انتشارات معین

کتاب تعدادی از داستان کوتاه های منتخب از سه کتاب اقای احمد محمود هست .

مول :

از این قسمت داستان انتر تریاکی را قبلا تعریف کردم .

مسافر : جوان مسافر در شهر پر از برف گیر کرده .

مول : مرد دیوانه بچه ای سر راهی پیدا کرده است .

کابوس : ارباب پولدار کابوس گذشته را می بیند .

مامور اجرا : کفاش و پسرکش که شاگرد وی هستند .

سه ساعت دیگر : دو جوان که از بی آبی در بیابان در حال مرگ هستند .

حسرت: کولی پیری که در حال مرگ است .

کهیار : دو پسر دهاتی هر دو عاشق گلی .

دریا هنوز آرام است

از این مجموعه بود و نبود و یک چتول عرق را قبلا تعریف کردم .

دریا هنوز آرام است : پسرک یتیمی که برای کار راهی غربت شده است .

معبد : مرد در غم رفتن شش ساله معشوقش .

بیهودگی

تکرار :تفکرات چند هم سلولی

آلاچیق : قهوه چی و زن جوانی که دختر اوست و ...

بیهودگی : دختر مرد مرده و همسرش پس از سال ها بازگشته

این کتاب هم جز تازه های نشر بود یک مجموعه انتخابی از احمد محمود که خوب داستان های خوبی داره اما من در مجموع نمی پسندمش چون هیچ هم خوانی بین انتخاب ها نمی بینم و اصلا یک تفاوت عمده سبک و نوشتار بین اول و اخر مجموعه هست شدیدا عمیق که خوب نمی تونه نشونگر روند داستان نویسیشونم باشه چون کاملم نیست این خط سیر از طرف دیگه .

 

قسمت زیبایی از کتاب

شش سال کافی است که زندگی آدم این همه تغییر کند ؟ عجب آدم کودنی هستی ... یک لحظه هم کافی است فقط یک ثانیه ...

مدار صفر درجه ( جلد 3 ) /محمود

مدار صفر درجه ( جلد 3 )

 

احمد محمود

 

انتشارات معین

این رمان هم تمام شد و خوب همون جور که کاملا قابل پیش بینی بود خوب مائده و باران وارد کارهای سیاسی و ضد رژیم شاه شدند ، عده ای از شخصیت های داستان شهید می شوند ، عده ای به زندان می روند ، شاه فرار می کنه و ...

در مجموع با همه این حرفها به نظرم کتاب خوبی بود . یعنی به صورت مستقل خیلی کتاب خوشخوانی هست قشنگ وقایع و نحوه شکل گیریشون و واکنش مردم را نشون داده ولی خوب مشکلش همون تکراری بودنشه . وقتی از این کتاب بیشتر لذت می برید که سال های طولانی باشه از احمد محمود چیزی نخونده باشید یا اولین کتابی باشه که ازش می خونید و در ضمن یک لیست کتاب نخونده هم نداشته باشید از اون وقت هایی باشه که این 3 جلد کتاب دستتون باشه برای 3 ماه . چون راستش طولانی بودنشم هم یک جورایی اذیت کننده است وقتی همه چیز قابل پیش بینیه .

مدار صفر درجه ( جلد 2 ) /محمود

مدار صفر درجه ( جلد 2 )

 

احمد محمود

 

انتشارات معين

اين جلد هم باز به زندگي مردم پرداخته ولي بيشتر به رفتار كاسب جماعت توجه نشون داده . باران توي مغازه سلماني يارولي راه افتاده يك جورايي شبيه شريك هست وسر ايند كاريش باهاش مشكل پيدا كرده عاشق مائده دختر همسايشون هست ولي مادرش مخالف اين ازدواجه به خصوص چون مائده خيلي سر و زبان داره و مي گن اعلاميه هم پخش مي كنه . اعتصاب ها و اعلاميه ها بيشتر شده هر چند هنوز اون قدر نقش پر رنگي ندارن و باران هم كم كم داره وارد اين مباحث مي شه ...

قشنگ بود خوب نوشته هر چند ديگه داره لفتش مي ده و زيادي روده درازي مي كنه به نظر من ولي نثرش خيلي قشنگه خوب واقعه ها و حال و هواي اون روزا را به تصوير كشيده .

مدار صفر درجه ( جلد 1 ) /محمود

مدار صفر درجه ( جلد 1 )

 

احمد محمود

 

انتشارات معين

داستان توي يك خانواده فقير جنوبي جريان داره . پدر باران فوت كرده و او ناچار دست از كار كشيده و شاگرد سلماني شده است . خواهرش بلقيس و شوهرش نوذر نيز با آنها زندگي مي كنند و بچه دار نمي شوند. برادرش برزو براي يك ارتشي كار مي كند و به خانواده پشت كرده و .... جريان فقر خانواده بزرگ شدن باران در بازار اعتصاب دانشجويان اعتراض مردم خوزستان در اين مورد كه پست هاي مهم در دست غير خوزستاني هاست و ... مي باشد .

اين جلد قشنگ بود يعني خود داستان خوشخوان هست و محيط زندگي اين افراد را هم خوب و ملموس توصيف مي كنه ولي اگه قبلا كتابي از اين نويسنده خونده باشيد اصلا هم به دلتون نمي شينه چون تكراريه الان من قشنگ مي دونم اين باران بزرگ مي شه و سياسي مي شه و زندان مي ره و .... يعني كپي بقيه داستان ها فقط اسامي فرق كرده . تو ذوقم خورد راستش

پ. ن : قبلا يك سري به معرفي احمد محمود پرداخته بودم و اين كتابش مونده بود كه قول دادم بعدا معرفيش مي كنم تا اينكه چندي پيش ديدم يكي از دوستاي عزيز وبلاگي يكي از كتاب هاي ايشون را معرفي كرده يادم افتاد و گفتم بيام اين كتاب باقي مونده را هم بخونم ولي خوب چجون طولانيه جلد به جلد مجزا معرفي مي كنم .

دو فیلم نامه /محمود

دو فیلم نامه

 

احمد محمود

 

انتشارات معین

گفتم حالا که داستان کوتاه ها و رمان های احمد محمود را معرفی کردم بهتره سری به فیلم نامه هاشم بزنم . این کتاب شامل دو فیلم نامه از احمد محمود به نام های پسران والا و میدان خاکی هست .

پسران والا : در مورد مردی به نام شیر شیران که پسرانش همه شغل های حساسی دارند و از همین رو به هر که بخواهد زور می گوید . این در حد افتضاح بود واقعا افتضاح اصلا نمی دونم چطور روشون شده بود چاپش کنند . خیلی بی مزه بود .

میدان خاکی :  مردم میدانی در جنوب شهر تصمیم می گیرند تا مجسمه شاه را در میدان نصب کرده و بدین بهانه شهرداری را مجبور کنند تا آنجا را آسفالت کرده و به آنها نیز آب و برق بدهد . خوشم اومد . این یکی فیلم نامه بهتری بود .

خوشم نیومد البته فیلم نامه دوم نسبتا خوب بود ولی اولی افتضاح بود می شه گفت روی هم رفته متوسط بود ولی حالا نخوندینش هم نخوندین چیز خاصی را از دست ندادین .

احمد محمود خحیلی اهل سیاست بوده و حتی قبل از اتمام تحصیلات دبیرستانیش به همین دلیل به زندان می افته . بعدها وارد دانشکده افسری می شه ولی اونجا هم به دلایل سیاسی راهی زندان شده و به تبعید هم فرستاده می شه .

همسايه ها /محمود

همسايه ها

 

احمد محمود

 

انتشارات اميركبير

خالد پسر بچه اي از خانواده هاي فقير شهر است كه در يك اتاق همراه با پدر و مادر و خواهرش زندگي مي كند . خانه آنها از خانه هاي قديمي است كه دور تا دور آن اتاق است و در هر اتاق همسايه اي زندگي مي كند و هر همسايه اخلاق خاص و زندگي خاص خود را دارد و خالد از همه همسايه ها مي گويد . كتاب حالت دو قسمتي است توي قسمت دوم ديگه به همسايه ها كاري نداريم خالد بزرگ مي شه به زندان مي ره و از زندان صحبت مي شه .

كتاب خوبيه نمي تونم بگم خيلي خوب ولي خوبه . قشنگ و روان نوشته دو تا قسمت مختلف را هم خوب تونسته پيوند بده به هم ولي قسمت دومش خيلي تكراري بود همون چيزهايي هست كه احمد محمود باز هم تو بقيه داستان هاش گفته . كلا حال و هواي قصه هاش و به خصوص اسامي داستان هاي خيلي مشابه هم هست يك جوري يكنواخت هست انگار . احمد محمود بهتر از اسماعيل فصيح هست اما به نظرم هر دو سبك نوشتنشون عين همه . خوشخوان و روان ولي تكراري و فوق العاده طولاني فقط احمد محمود خلاقيتش بالاتره و موضوعات بهتري ارائه مي ده . همسايه ها ، زمين سوخته و داستان يك شهر رمان هاي سه گانه اين نويسنده هستن كه خوب جز قوي ترين كارهاش هم به حساب مي آيند .

پ . ن 1 : خوب وقتي آدم بخواد احمد محمود را بشناسه خيلي حرفه كه همسايه ها را نخونه هر كار كردم كتاب چاپي را گير نيوردم و براي همين با اينكه خيلي از كتاب الكترونيك بدم مي ياد نسخه الكترونيكش را خوندم . نمي دونم تا چه حد كامل بوده يا نبوده .

پ . ن .2 : ديگه خيلي به احمد محمود پرداختم خسته شدم و خسته شديد يك كتاب معروف ديگه هم ازش معرفي مي كنم و مي رم سراغ نويسنده ديگه . مدار صفر درجه تو برنامه ام هست اما خوب باشه براي بعد .

قصه ي آشنا /محمود

قصه ي آشنا

 

احمد محمود

 

انتشارات نگاه

قصه ي آشنا : دوستان قديمي دبيرستان قرار است دور هم جمع شوند .
جستجو : نارنجكي كه در باغچه پيدا شده و منفجر مي شود .
عصاي پيري : پيرزني كه بعد از مرگ همسرش فرزندان تمايل زيادي به نگه داري از او ندارند .
ستون شكسته : مرد كه از جنگ زده بودن خسته است و به خانه برگشته .
سايه : جا به جايي در زمان كشف حجاب و جنوب ...
خركش : پسر در حال مستي خرها را مي كشد و به خركش معروف مي شود .

كتاب قشنگي بود . به نسبت بقيه داستان كوتاه هايي كه از احمد محمود خونده بودم اين يكي خيلي بهتر بود و بيشتر به دلم نشست .

مي گن احمد محمود دو ماه توي زندان بوده و توي اين دو ماه بيش از صد جلد كتاب مي خونه و همين امر سبب اشتياق بيش از پيشش به نويسندگي و ادبيات مي شه .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

قد قد مرغ خانه را پر كرد  . صداي پدر بلندش :ئي تخم مرغو ببند به گردنش از خونه بندازش بيرون ، انگار تخم طلا كرده !

 

مي لرزيد و فرياد مي زد كه ولد چموش آن دنيا جواب خدا را چه مي دي ؟ تو دلم مي گفتم تا روز قيامت خيلي وقت هست بابا ! تا آن وقت – العياذ بالله – فراموش مي شه كي نماز خوانده كي نماز نخوانده .

آدم زنده /محمود

آدم زنده

 

احمد محمود

 

انتشارات معين

حنطوش و اديبه زن و شوهري هستند كه در عراق زندگي مي كنند . داستان به شيوه طنز نگارش شده و يك جوري طعنه به حك.مت بعث عراق و صدام مي باشد . عراق در زماني كه حاكمي مستبد دارد . حنطوش كه نام محتكران را مي نويسد و براي حكومت مي فرستد و حكومت از او تشكر مفصلي مي كند ولي اين تنها ظاهر قضيه است . آنها به بهانه خارج فرستادن ، حنطوش را مي كشند ولي حنطوش زنده است هر چند كسي او را نبيند ...

كتاب متوسطي بود موضوعش جالب بود طنزش بسيار قوي بود و خيلي چهارچوب محكمي داشت . ايرادي نداشت اگه مي گم متوسط بود به دلم ننشست به همين سادگي . جذابيت نداشت برام . البته بايد بگيم كه اسم نويسنده كتاب ممدوح بن عاطل ابونزال ذكر شده و احمد محمود مترجم كتاب هست كه بعدها مشخص مي شه خودش نويسنده هم بوده . كتاب به عنوان ترجمه لغات عربي زياد مخلوط داره كه به طنز كمك مي كنه و يك جوري معلومه ترجمه نيست ولي خوب نحوه نوشتش هم به نظرم با سبك احمد محمود فرق داشت  . خلاصه به دليل همين موارد بود كه اصلا سراغ اين كتاب رفتم برام جالب بودم بدونم اين كتاب چيه كه احمد محمود اول نگفته مترجمش هست .

احمد محمود فرزند اول يك خانواده پرجمعيت جنوبي بوده . پدر و مادرش دزفولي بودند و اونم خودشو دزفولي مي دونه . توي زندگي هم به كاراي مختلفي مثل كارگري ، پارچه فروشي ، رانندگي و ... پرداخته . توي كرج هم به خاك سپرده شده .

دیدار /محمود

دیدار

 

احمد محمود

 

انتشارات نشر نو

این کتاب مجموعه 3 داستان کوتاه از احمد محمود هست .

کجا میری ننه امرو : پیرزنی که پسرش امرو تیر خورده و دستگیر شده و الان در به در می زند تا از سرنوشت پسر خبری بگیرد .
دیدار : پیرزنی که خواهرش فوت کرده و اکنون می خواهد به هر قیمتی برای مراسم او به جنوب برود .
بازگشت : مردی که از تبعید بازگشته ولی باز سر ناسازگاری دارد .

خوشم نیومد . دو تا داستان اول را دوست داشتم ولی داستان اخری بیش از حد بلند بود دیگه داستان کوتاه نبود خودش را می شد جداگانه یک رمان بکنند . احمد محمود که اسم اصلیش  احمد عطا هست خوب و روان می نویسه ولی اطناب داره نوشته هاش .

  

قسمت های زیبایی از کتاب

عمر دراز عیبش این است که دل آدم باید بار سنگین عزای همه ی عزیزان را به دوش بکشد .

 

فکر کرد که شاید هر چیز خالص آزار دهنده باشد ، بیخود باشد ! حتی طلای خالص ، نرم است و چکش خور !

زمين سوخته /محمود

زمين سوخته

 

احمد محمود

 

انتشارات معين

زمين سوخته هم يكي ديگه از كتاب هاي معروف احمد محمود هست كه به دوران جنگ اشاره داره . تاكيد كتاب بيشتر روي زندگي مردم خوزستان توي دوران جنگ و جنگ زدگي هستش . اينكه توي چه شرايطي بودن كه جنگ شروع شد با چه شرايطي مواجه شدند چي شد كه از خوزستان بيرون اومدند و كلا درگيري هاي خانواده هاي خوزستاني توي اون برهه زماني را مد نظر قرار داده .

كتاب نسبتا خوبي بود . موضوعش را كه من خيلي دوست داشتم چون به نظرم چيزي بود كه اونقدرها بهش پرداخته نشده بيشتر مباحث خود جنگ و رزمنده ها مد نظر بودن اين كه خانواده ها يك روز ديدن زير بمبارانن اين كه مي خواست از جنوب برن و وسيله اي نبود اين كه بخش نامه اومده بود كه اگه ادارات را ترك كنند دادگاهي مي شوند چيزهايي هست كه كمتر بهش پرداخته شده . موضوع را خوب در نظر گرفته بود و خوب هم بهش قالب داده بود ولي مشكل اصليش طولاني بودن كتاب بود يعني اين داستان اين قدر كشش را نداشت جذابيتش را از دست مي داد .

احمد محمود برادرش در جنگ شهيد مي شه و در حقيقت وقتي خبر شهادت برادرش را مي فهمه و راهي جنوب مي شه و مصيبت مردم را مي بينه به فكر مي افته كه اين كتاب را بنويسه .

 

 قسمت هاي زيبايي از كتاب

اين روزها مرگ ، همه جا سايه انداخته است .
من حتي به نامه رسان اداره هم نمي گم نامه هاي اداري را ببره . مي ترسم تا از اداره مي زنه بيرون ، كشته بشه و تمام عمر پشيمون باشم ... از زن و بچه ش خجالت بكشم !

 

جنگ زده مثل مهمون سه روز اول محترمه . بعد مثل مرده يواش يواش بو مي گيره و ميشه سربار جامعه .

زائری زیر باران /محمود

زائری زیر باران

 

احمد محمود

 

انتشارات امیرکبیر

این کتاب هم یک مجموعه داستان کوتاه دیگه از احمد محمود هست که داستان های مصیبت کبک ها ، بندر ، ترس ، راهی به سوی آفتاب ، زیر باران ، آسمان کور ، برخورد و از دلتنگی را قبلا عنوان کردیم .
بود و نبود : پسری که عاشق دختری به نام رزیک است ولی پدر رزیک اجازه ازدواج به آنها نمی دهد و اکنون به جرم کشتن پدر رزیک در زندان است .
انتر تریاکی : میمونی که دلقک بازی در می آورد و به وسیله انسان ها معتاد شده .
زیر آفتاب داغ : مردی که برای ماهیگیری به دریا می ورد و با کوسه ای درگیر می وشود .
در سایه سپیدارها : جوانانی که می خواهند فواید تعاونی را برای روستاییان تشریح کنند .

خوب 4 تا داستان تازه بیشتر نداشت که اونها هم داستان های خوبی بودند و در کل کتاب خوبی بود . جالبه بدونید که می گن در حقیقت داستان های کتاب زائری زیر باران و غریبه ها و پسرک بومی پیش  درآمد بزرگترین اثر احمد محمود یعنی رمان همسایه ها هستند و به نظر بد نمی یاد اگه قبل از همسایه ها سراغ این دو کتاب برید .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

قبل از این که زندانی شم ، هرگز به فکر این چیزها نبودم . روشنی دل پذیر ظهر ، برایم عادی بود و تو منزل ، با بچه ها سر و کله زدن ، یک کار معمولی و غالبا خسته کننده . همیشه فکر می کردم که زندگی رنگی دیگر دارد  و آنچه در اطرافم می گذرد ، فقط یک مسخره ی تکراری است . ولی حالا نه ! حالا یادآوری تمام چیزهای بی ارزش که خارج از زندان دورم را گرفته بود ، برایم لذت بخش شده بود .

 

آدم عین علف هرزه است و خیلی زود به همه چیز عادت می کند .

 

خیلی از چیزهای بی اهمیت برای زندگی ضروری است . اصلا مجموعه ای از چیزهای به ظاهر بی اهمیت ، زندگی را تشکیل می دهد . زندگی یعنی همین !

 

حالا می توانستم بفهمم که خشن ترین قیافه ها ، جدی ترین کارها و نابود کننده ترین دردها فقط می تواند یک شوخی باشد ، یک شوخی گذرا .

از مسافر تا تب خال /محمود

از مسافر تا تب خال

 

احمد محمود

 

انتشارات معين

اين كتاب هم يك مجموعه داستان كوتاه ديگه از احمد محمود هستش كه البته داستان هاي شهر كوچك ما ، در راه  ، چشم انداز ، وقتي تنها هستم ، نه ، پسرك بومي ، اجاره نشينان ، خانه اي بر آب ، غريبه ها ، آسمان آبي دز و با هم را توي كتاب غريبه ها و پسرك بومي تعريف كردم . در حقيقت اگه اينم كتاب را بخونيد لازم نيست قبلي را بخونيد .

مسافر : مردي كه قرار است براي مصاحبه به شهر برسد ولي برف راه بندان درست كرده .
يك چتول عرق : درشكه چي پيري كه نه پول عرق براي خود دارد نه پول كاه براي اسبش .
غربت : پيرمردي كه همسر مريضش را براي درمان به شهر آورده .
زير باران : آدم هايي كه با فروش خونشان به بهداري قمار مي كنند .
در تاريكي : نوعي جامعه مرد سالاري . مردهايي كه از صبح بيكارند و زن هايي كه از صبح كار مي كنند . اين داستان يك زماني توي كتاب آيين نگارش هم بوده .
برخورد : آمدن تراكتور به روستا و بيكار شدن دهاتي ها . مصيبت كبك ها : خانواده اي كه چند كبك مي خرند و بچه گربه ها را از خانه بيرون مي كنند و از همان زمان مصيبت دامن گيرشان مي شود .
آسمان كور : قمار بازي كه از زندان آزاد شده .
از دلتنگي : تبعديهايي كه عرق مي خورند تا روزگار را بگذرانند يك جورايي منو ياد رمان داستان يك شهر مي انداخت .
بندر : يك جور توصيف بندر و باربرهاش هست .
ترس : دو قاچاقچي كه سعي در فرار از دست ماموران دارند .
راهي به سوي آفتاب : زنداني قاتلي كه ديوانه است و قرار است به تيمارستان برود . اين داستان در حقيقت بريده اي از رمان همسايه هاست .
تب خال : پسري كه پدرش به زندان رفته و اكنون فكر مي كند كه پدرش را باز شناخته است .

احمد محمود متولد اهوازه ولي چون پدر و مادرش دزفولي هستند اونم بيشتر خودشو دزفولي مي دونه .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

گفت : دارم آخرين سيگار رو دود مي كنم و نمي دوني چه لذتي داره . دلم مي خواد ريزه ريزه تا آخرش دود كنم ...
گفتم : من هنوز يك بسته ده تايي دست نخورده دارم
و بسته سيگار را از جيب فرنجم بيرون آوردم .
گفت :نمي گفتي بهتر بود . هميشه كيف دود كردن آخرين سيگار خيلي لذت مي ده كه تو زايلش كردي .

 

آدم اگه بخواد حرف نزنه ، اگه بخواد از هر كس و ناكسي حرف بشنفه ، به يكي چيزي نگه كه قابل نداره ، به يكي چيزي نگه كه كار دست آدم مي ده ، اون يكي مزلفه و دهن به دهن شدن باهاش عاره ، اون يكي لباس دولت تنشه ، كه بايد سرمون رو رو يه خشت بذاريم و بميريم .  

غریبه ها و پسرک بومی /محمود

غریبه ها و پسرک بومی

 

احمد محمود

 

انتشارات امیرکبیر

احمد محمود جزء نویسنده های مخعروف و پرکار کشورمون هست که دو تا از رمان های معروفش به نام درخت انجیر معابد و داستان یک شهر را قبلا معرفی کردم  می خوام بیشتر بشنامسش و واسه همین تصمیم گرفتم سری هم به داستان های کوتاهش بزنم:

غریبه ها : داستان در باره مردی به نام نعمت است . فردی که علیه ظلم برخاسته و برگرفته از شخصیت نعمت اعلایی اهل دزفول می باشد .
آسمان آبی دز : کارگرانی که از ده آواره شده و برای عملگی به شهر آمده اند.
با هم : مستی و همراهی دو مرد در نیمه شب .
شهر کوچک ما : پسرک از قطع شدن درختان و خراب شدن خانه های قدیمی شهرش می گوید .
در راه : موتور سوار مردی را سوار می کند که دل درد دارد و راهی بیمارستان شده .
وقتی تنها هستم نه : مرد سوار ماشین خانمی شده و به او دل بسته .
چشم انداز : مردمی که نمی میرند و برای تفریح مرده بازی می کنند .
اجاره نشینان : عرصات و عرفات دو مستاجری که خود را دار می زنند .
خانه ای برآب : زن و مرد در مورد ساختمان و ورم کردن آن حرف می زنند . یک داستان نمادین .
پسرک بومی : پسرک بومی عاشق دختر فرنگی شرکت شده است . عشقی کودکانه و معصوم .

قشنگ بود من خیلی دوست داشتم کتاب رو ولی به نظرم احمد محمود رئال و فضای سنتی جامعه را خیلی بهتر از حالت های سمبولیسم و سورئال در می یاره مثلا به نظرم چشم انداز یا اجاره نشینان اون قدر قوی نوشته نشده توی سبک خودش ولی شهر کوچک ما توی سبک رئال خیلی حرفها واسه گفتن داره  کلا سبک احمد محمود رئالیسم اجتماعی هستش .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

یهو خراب می شی مثل یک ساختمون ، مثل یه عمارت که رو لجن بنا شده باشه . صدای خراب شدن خودتو می شنفی ... چطور بگم ؟ ... می شنفی که یه چیزی تو دلت خراب شد . رو هم ریخت . رو هم !

 

اون وقت دیگه تو هیچی نداری ... نه دستی که نوازشت کنه ... نه اعتماد و نه ... می دونی مرد ... اون وقت از خودت بیشتر از هر کسی بدت می یاد ... دلت می خواد که دنیا رو سرت خراب بشه ...

 

وقتی که حرف ها تو مغز آدم جوش می زنن و تو دل آدم آتیش می ندازن ، همه گرم و گیران ولی همچین که از دهن بیرون ریخته شدن و گرمای خون ازشون گرفته شد و رفتن تو قالب کلمات ، همه سرد و یخ زده می شن ...

درخت انجیر معابد

درخت انجیر معابد

 

احمد محمود

 

انتشارات معین

کتاب درخت انجیر معابد یک رمان دو جلدی حجیم از آقای احمد محمود هست که از اخرین نوشته هاشون هم به حساب می یاد.

درخت انجیر معابد درختی است که در نواحی جنوب ایران رشد می کنه ریشه های هوایی دارد و برای مردم آن ناحیه مقدس است و برای آن نذر و نیاز می کنند . این درخت در محوط زندگی خانواده آذرپاد قرار دارد . خانواده آذپاد خانو اده بسیار ثروت مندی هستند که بعد از مرگ پدر ، زندگی شان به هم می ریزد . افسانه مادر خانواده زنی جوان که با مردی نامناسب ازدواج می کند ، فرامرز پسر بزرگ که یاغی و سرکش است ، فرازنه دختری که به سوی افسردگی می رود ، عمه تاجی که  از مردها بیزار است و ...

کتاب پر از شخصیت هستش واقعا ذهن خلاقی داشته نویسنده که این همه شخصیت را به صورت کامل و زیبا کنار هم قرار داده و رفت و آدمهای زمانی را هم خیلی زیبا درآورده . به نظر من کتاب قشنگی بود و استادانه نوشته شده بودم . خوشم اومد . میزان بومی نویسیش هم به اندازه و به جا بود .

این کتاب برنده دوره ی اول جایزه هوشنگ گلشیری به عنوان بهترین رمان شده .

پ .ن : کتابش دو جلد طولانی بود و واسه همین دیر نوشتم . شاید بهتر بود بعد از جلد اول می یومدم و همون جلد را معرفی می کردم . البته خودم هم تنبلی کردم . شرمنده . تکرا نمی شود به امید خدا  

داستان یک شهر

 داستان یک شهر


احمدمحمود

 

انتشارات امیرکبیر

داستان به اوضاع و احوال ایران از بعد از کودتای 28 مرداد تا پاک سازی ارتش شاه از افراد حذب توده اشاره دارد و در حقیقت زندگی یکی از دانشجویان دانشکده افسری که عضو حزب توده بوده و اکنون تبعید شده را به تصویر می کشد . از یک سو زندگی و فقر مردم در بندر لنگه و از سوی دیگر خاطرات افسر جوان از مراحل دستگیری اش و رفتار مسئولین با افراد حزب


لحن نوشتارش خیلی روان و جذاب هست . واقعا ادم را می گیره خیلی نرم و جذاب پیش می ره . مکالماتش دلنشین و ساده است . اما داستان فوق العاده طولانیه . موضوع داستان همینه زندگی یک تبعیدی و یاداور خاطرات دستگیریش اون قوت داستان 600 صفحه است . خیلی کشش داده . نمی دونم به نظرم موضوع کشش بیشتر از 300 صفحه را نداره . مارکز تو خاطراتش گفته بود قبل از نوشتن کتاب ، بعد از تعیین موضوع تعداد صفحه را مشخص می کرده بهتر بود احمد محمود هم این کار را می کرد . در ضمن اوایلش خیلی قشنگ بین دو فضا حرکت می کنه اما اخرش اصلا یک دفعه بی مقدمه می ره سر جایی که می خواد

جالبه بدونید احمد محمود پس از سپری کردن دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه در زادگاهش، به دانشکدهٔ افسری ارتش راه یافت؛ اما ازجمله تعداد زیاد دانشجویان دانشکدهٔ افسری بود که پس از کودتای ۲۸مردادماه سال ۱۳۳۲ بازداشت و سپس، بخش‌بخش آزاد شدند؛ درحالی‌که تنها ۱۳ نفر از آنان در زندان باقی ماندند.احمد اعطا، یکی از این دانشجویان بود که نه توبه‌نامه‌ای امضا کرد و نه به هیچ‌گونه هم‌کاری با رژیم کودتا تن داد. به همین دلیل، مدت زیادی را در زندان به‌سر برد که گویا مشکل ریوی او که درنهایت به مرگش منجر شد، یادگار همان دوران بوده‌است.مدتی هم درحوالی خلیج فارس از جمله در بندر لنگه در تبعید به سر برد و البته خودش از این دوران با عنوان «زمانی که گرفتار بازی سیاست شده بودم»یاد میکند