مهمان/ دوبووار

مهمان

 

سیمون دوبووار

امیر سامان خرسند

 

انتشارات جامی

سال نشر : 1382

کتاب در مورد زن و شوهری هست که توی روابط همدیگه را آزاد گذاشتند و در ضمن توی تئاتر هم کار می کنند و با دختر جوانی آشنا می شوند و سعی می کنند اون را هم وارد رابطه خودشون بکنند و یک مثلث داشته باشند. در ابتدا این رابطه بدم پیش نمی ره ولی به مرور مشخص می شه نمی شه خلاف جهت آب حرکت کرد و حسادت و مالکیت انگار یک حس همیشگیه .

کتاب جدیدی نیست از خانم دوبوار ولی بین کارام فایل الکترونیکیش را می خوندم شاید مبحث جالبی باشه و خیلی از لحاظ روان شناسی روش کار کرده باشه خصوصا کار روی این که هیچ کدوم قربانی نیستیم یه جوری همه با هم شرایط بد را پیش می یاریم ولی خوب کل موضوع برای من قابل درک نیست هیچ ارتباط روحی باش ندارم و نمی فهممش موضوع برای ازار دهنده است پس دوستش ندارم. خوبه بدونید خود خانم دوبووار گفته یه جورایی می شه این کتاب را خود زندگی نامه هم دونست .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

اما او چگونه می توانست عشقی را آرزو کند که در زندگی اش هرگز حقیقتی نداشته است .

 

خلوت کالایی نیست که بتوان آن را شکست و تکه های کوچکش را استفاده کرد.

خاطرات ( جلد 4 )/ دوبووار

خاطرات ( جلد 4 )

 

سیمون دوبووار

قاسم صنعوی

 

انتشارات توس

اینم جلد پایانی خاطرات سیمون دوبووار و اتمامی بر پرونده ایشون . این کتاب اولش مروری بود بر حوادث و افراد اثر گذار توی زندگیش ، مروری بر کتاب ها ، فیلم و تئاترهایی که دیده بود و نظری که در موردشون داشت باز در مورد سفرهاش و احساساتش نسبت به سرزمین های مختلفی که دیده بود نوشته و گفته هند کشوری بوده که هیچ وقت دلش نخواسته بره در مورد انتقاداتی که بهش وارد شده سمت و سو گیری های در وقایع مختلف و .... پایانش هم به صورت مختصرتری در مورد زندگی سارتر گفته بیماری اون و دغدغه ها و  فعالیت هایی که داشته .

خوب خوشم نیومد شاید حتی نخوندمش خیلی سرسری مرورش کردم واقعا اگر کتاب چند جلدی را مد نظر قرار داشتید و نیمه های جلد اول به دلتون نبود بذارید کنار تا بعد مثل من برای ادامه ماجرا مجبور نباشید هر چند اطلاعات قشنگی هم بهم داد و چه قدر دلم می خواست منم بتونم مثل دوبووار این قدر سفر بکنم توی زندگیم . شاید یکی از بزرگ ترین آرزوهام باشه .

دوبووار بعدها در اثر ذات الریه می میره و در کنار سارتر دفنش می کنن .

خاطرات ( جلد 3)/ دوبووار

خاطرات ( جلد 3)

 

سيمون دوبووار

قاسم صنعوي

 

انتشارات توس

جلد سوم خاطرات هم 2 قسمتي بود . در اين قسمت دوران جنگ تمام شده و مواجهه خودشون با دوران پس لز جنگ ، انتخابات ، سرگشتگي ها و ... را نوشته . جنگ الجزاير ، جبهه گيري هاشون و فعاليت هاشون در اين زمينه و همچنين خيلي زياد اهل مسافرت بودند و زياد هم از اين مسافرت ها صحبت شده و مرتب صحبت كرده كه كي كجا رفتن و با چه وسيله اي .

خوب گفتم كه اين كتاب را دوست ندارم اصلا هم با حوصله و دقيق نمي خونمش فقط يك جوري هست كه چون تا يه جاييش پيش اومدم دلم مي خواد ببينم بعدش چي مي شه همين . انگيز ديگه اي در كار نيست .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

نمي دانستم كه بيش از همه تاسف چه چيز را مي خورم : يك مرد ، يك منظره ، يا خودم .

 

به تدريج كه انسان پير مي شود زمان كوتاه مي گردد .

خاطرات ( جلد 2 )/ دوبووار

خاطرات ( جلد 2 )

 

سيموون دوبووار

قاسم صنعوي

 

انتشارات توس

این کتاب دوران بعدی زندگی دوبووار را نقل می کنه زمانی که وارد زندگی اجتماعی می شه آموزگار شده و مستقل از پدر مادرش زندگی می کنه رابطه اش با سارتر وارد حیطه جدید و جدی تری می شه اونا با ازدواج و وفاداری مخالفند و این بین می بینیم که حلقه های 3نفره ای تشکیل می دن دختر دیگه ای که توی اون برهه سارتر بهش علاقه مند می شه و .... حرف از زندگیشون با دوستاشون هست جمع های ادبی سینمایی آشناییشون با نویسنده های بزرگ نوشتن داستان ها و رمان های خودشون شروع جنگ اسپانیا جنگ جهانی زندگیشون توی جنگ چطور بوده چگونه غذا به دست می یارند رفتن سارتر به ارتش مسافرت هاشون و ...

باید بگم جلد دومش خودش 2 جلد هست بخش 1 و بخش 2 . خلاصه که طولانیه و به دنبال چیزی شبیه زندگی نامه ادبی اون طوری هم نباشید بیشتر حالت گزارش نویسی داره و اون جذابیت داستان و پیگیری روند باهاش همراه نیست . من خودم خوشم نیومد و اگر دارم ادامش می دم فقط و فقط به خاطر اینه که 3 جلد ازش خوندم و می گم بذار بببینم بقیه اش چی می شه . آن چنان منو مشتاق نمی کنه به خصوص این قضیه ارتباط خاصشون که بی وفایی باهاش آمیخته است رو اعصابمه شدید .

 

قسمت زيبايي از كتاب

خوشبختي در لحظه مي تواند نابود شود .

خاطرات ( جلد 1 )/ دوبووار

خاطرات ( جلد 1 )

 

سيمون دوبووار

قاسم صنعوي

 

انتشارات توس

سيمون دوبووار را تصميم گرفتم با خوندن خاطرات چند جلديش به اتمام برسونم .

جلد اول در مورد دوران كودكي و جوانيش هست از بچگيش مي گه خوشي هاش با اقوام باهوشيش پدر و مادرش اون عقايد سخت گيرانه مذهبي خودش كه خيلي دختر ساده و چشم و گوش بسته اي بوده دبيرستانش دوست صميميش عاشق شدناشنون دانشگاه و ليسانس و فوق ليسانس و نهايتا آشناييش با سارتر . راستش خيلي جلو مي ره نمي دونم براي جلداي بعد ديگه چي مي مونه :دي

راستش چندان خوشم نيومد با ارفاق مي گم متوسط بود هر چند اواخرش بهتر مي شد . بيش از حد توضيح داده اونم نه توضيح اتفاقات زندگيش را داستان وار بلكه زياد تجزيه تحليل احساسي اخلاقي روي كارهاي خودش و اطرافيانش كرده و ايده هاش و تغيير عقايدش را توضيح داده . خوب ببينيد 5 جلد هست ( جلد دوم دو قسمتيه و اصلش 4 جلده) هر جلد حدود 400 صفحه مي شه يك چيز تو مايه هاي 2000 صفحه از حجمش يك جورايي شايد بتونيد تصور كنيد مقادير توضيحاتش رو .

مرگ آرام/ دوبووار

مرگ آرام

 

سیمون دوبووار

مجید امین موید

 

انتشارات نگاه

داستان نیست یک جور گزارش هست که سیمون از دوران احتضار مادرش نوشته . مادرش توی حمام لیز می خوره ظاهرا دچار شکستگی می شه و به بیمارستان می برنش و اونجا متوجه می شوند سرطان داره حدود 6 هفته این شرایط طول می کشه تا مادرش فوت کنه . دوبووار از احساسات مادرش ، خودش و خواهرش توی اون روزها نوشته و کتاب را هم به خواهرش تقدیم کرده .

خوشم نیومد راستش گزارش نویسی چندان مورد علاقه من نیست و موضوع هم بیش از حد افسرده ام می کرد زیادی غمگین بود .

سیمون توی یک خانواده بورژوا و کاتولیک متولد شدهو رشد کرده و اخلاقش البته چندان مایه افتخار خانواده نبوده .

 

قسمت زیبایی از کتاب

وقتی کسی زندگی را این همه دوست دارد مرگ کار دشواری است .

خون دیگران/ دوبووار

خون دیگران

 

سیمون دوبووار

مهوش بهنام

 

انتشارات پرواز

ژان پسرک ثروت مند فرانسوی است که روزی خانه ی پدری را ترک کرده و به مبارزان کشورش می پیوندد . تمام داستان در یک شب می گذرد ، ژان بر سر بستر هلن نشسته که در حال احتضار است و عذاب وجدان تمام وجودش را گرفته این که آیا حق داشته برای زندگی دیگران تصمیم بگیرد و این که به طور ناخواسته باعث مرگ چه کسانی شده است .

قشنگ بود دوسش داشتم و هر چی به سمت آخر کتاب می رفت بازم برام دل نشین تر می شد . شخصیت آفرینی اش زیبا و جالب بود موضوعات روان شناسی را خوب مد نظر قرار داده بود و اصلا مبحث جالبی بود  به دلم نشست .

سیمون دوبووار روابط بلند مدتی با ژان پل سارتر داشته که البته این روابط بر مبنای وفاداری و تک همسری نبوده  .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

وقتی کسی واقعا یکی را دوست دارد ، حتی نمی تواند فکر دوست داشتن دیگری را بکند .

 

آنچه آن روز نمی دانستم این بود که تمام بوسه هایی که به سر و روی تو نزدم همانند هماغوشی با تو و بوسه هایی که دیگر نمی توانم نثارت کنم و کلمات عاشقانه ای که دیگر نمی توانم برایت زمزمه کنم ما را ، من را و تو را به یکدیگر پیوند داده است ، برای همیشه من را و تو را ، تنها عشق من .

زن در هم شکسته/ دوبووار

زن در هم شکسته

 

سیمون دوبووار

ناصر ایراندوست

 

انتشارات حیدری

کتاب در حقیقت دو داستان هست زن در هم شکسته و سن رازپوشی

زن در هم شکسته داستان زنی است که عمری عاشقانه با همسرش زندگی کرده و همه عمر را وقف شوهر و بچه هایش کرده و عشق آنها برایش بس بوده اما اکنون می فهمد شوهرش با زن دیگری رابطه دارد و حاضر به ترک معشوقه اش نیست .

سن رازپوشی داستان زندگی زن و شوهر مسنی است که عمری با اهداف والا زندگی کرده اند اکنون پسراشان ازدواج کرده و به همه آن هدف ها پشت پا زده است این موضوع در کنار اضطراب های پیری آنها را از پای درآورده است .

قشنگ بود اینم باز تجربه جالبی با دوبووار بود کلا مبحث روان شناسی و تحلیل رفتارها تو نوشته هاش جایگاه خاصی داره و این هم مطلبی هست که من خیلی می پسندم در نتیجه ارتباط خوبی با نوشته هاش برقرار می کنم البته در رشته فلسفه و ریاضی تحصیل کرده ایشون ! فقط اینو بگم ترجمه اش چنگی به دل نمی زد نه که ناهنجار باشه ها نه اما گرم و روان هم نبود چندان .

کتاب در حقیقت یک جورایی دو تا زندگی را هم مقایسه کرده عاشقانه و معقولانه و یکی زنی که سر کار نمی ره و خیلی از نظر عاطفی زیاده خواه و وابسته است و دیگری زنی مستقل و فعال !

 

قسمت های زیبایی از کتاب

همه زنان فکر می کنند با دیگران تفاوت دارند و بعضی چیزها درباره آنها مصداق پیدا نمی کند و حوادثی که برای همه رخ می دهد برای ایشان رخ نخواهد داد و همه هم اشتباه می کنند .

 

وقتی آدم به سنگی بر می خورد اول ضربه را احساس می کند ، درد بعد می آید .

 

شاید همیشه هرچه خاطرات دورتر باشند زیباتر می شوند .

 

چه توانسوز و غم انگیز است وقتی انسان نسبت به کسی که دوست می دارد کینه پیدا می کند !

همه می میرند/ دوبووار

همه می میرند

 

سیمون دوبووار

مهدی سحابی

 

انتشارات نو

فوسکا مردی است که قرن ها پیش به دنیا آمده حاکم یک شهر است و زن و فرزندی دارد یک روز و در حین جنگ و تلاش برای حفظ شهر مردی گدا در برابر جان خود به او داروی جاودانگی می دهد . همسر فوسکا از او می خواهد از خوردن دارو خودداری ورزد اما فوسکا آن را می خورد و بدین گونه جاودانه می گردد و مرگ بر او بی اثر می شود . داستان ، داستان فراز و نشیب زندگی او طی قرن های مختلف و هدف او از جاودانگی است . زمانی دنبال حکومت شهر زمانی دنبال حکومت دنیا زمانی دنبال عشق و .... و فوسکا می بیند که بشر انگار تفاوت چندانی نکرده !

بد نبود . راستش چون ماندران ها را خیلی دوست داشتم تصمیم گرفتم دو سه تا کتاب داستان دیگه از دوبووار بخونم اما این به خوبی داستان قبلی نبود . البته موضوع جالبی داشت خوش خوان هم بود اما نه اون قدرها با مهارت پرورونده شده بود نه زیاد گرما یا عمق خاصی داشت اما در هر صورت بدم نبود و پیش می رفت .

چه قدر بده جاودانگی ها !!! در مورد دوبووار گفتم که شدید فمنیست بوده و از حقوق زنان دفاع می کرده یکی از مواردی که خیلی براش تلاش می کنه و امضا جمع می کنه هم قضیه س   ق ط جنین بوده

 

قسمت زیبایی از کتاب

جاودانگی معجزه ای نیست که از معجزه ی به دنیا آمدن و مردن بزرگ تر باشد .

جمیله بوپاشا/ دوبوآر

جمیله بوپاشا

 

سیمون دوبوآر

گیسو پارسای

 

انتشارات علم

جمیله بوپاشا دختر مبارز الجزایری هست که به جرمم بمب گذاری دستگیر می شه و شکنجه های وحشیانه ای مثل بستن به برق و سوزوندنش با آتش سیگار روش صورت می گیرد . اون یک وکیل تابع فرانسه داره که براش تلاش زیادی می کنه و سعی می کنه موضوع را به مطبوعات بکشونه و از سیمون دوبوآر هم کمک می خواد و حتی این کتاب را برای کمک به جمیله انتشار می دهند . کتاب داستان وار نیست شرح کوتاه از نوع گرفتنش ، از خانواده اش ، دادگاهش ، فعالیت ها برای کمک بهش و ...

خوش نیومد خیلی ساده و خام هست هیچ چیز ویژه ای توی نوشتنش نداره و اون آخرش که دیگه جدا جذابیت و مفهومش را از دست می ده یعنی روی ارزش ادبیش حساب نکنید در حقیقت اصلا خود وکیل کتاب را نوشته نمی دونم چرا می گیم نویسنده دوبوار . موضوع شکنجه هم جدا ناراحت کننده است ولی طوری توضیح نداده که آدم را باهاش درگیر کنه و یک همدلی خاص ایجاد کنه .

سیمون دوبوار نویسنده فمنیستی است که اصلا به مادر فمنیست معروف بوده و برای جنبش زنان کارهای زیادی می کنه .

ماندران ها ( جلد 2 )/ دوبووار

 

ماندران ها ( جلد 2 )

 

سيمون دوبووار

پرويز شهدي

 

انتشارات دنياي نو

اين قسمت كتاب يك جورايي نشون دهنده سرنوشت قهرمان هاي داستان هست . افرادي كه سياسي و اهل ادبيات بودند بعد از پاشيده شدن جمعشون و از بين رفتن اميدهاشون مي خواد نشون بده هر كدوم بنا بر سن و روحياتشون به چه راهي مي روند و چي جلوي روشون هست .

فكر مي كردم حوصله جلد دوم را ديگه نخواهم داشت اما اين جلد را هم دوست داشتم شايد بيشتر از جلد اول . به هر حال تجربه لذت بخشي بود و آدم را درگير مي كرد . جالب ترين نكته كتاب براي من آنا بود . زني كه يكي از شخصيت هاي اصلي كتاب هست و روان شناسه و طي رفتارش با ديگران دائم اون ها را تجزيه و تحليل مي كنه كه دليل اين رفتارشون چيه و بهتره اون چه عملكردي داشته باشه . اين تحليل ها و عملكردها برام خيلي جذاب و دل نشين بود .

اين كتاب برنده جايزه گنكور مي شه و در مورد اسم كتاب بد نيست بگيم ريشه مالزيايي داره و توي چين به كسايي اطلاق مي شده كه از طريق كنكور از بين افراد تحصيل كرده انتخاب مي شدند . اين لغت بعدها وارد فرانسه مي شه و در مورد افراد مهم و بانفوذ و به خصوص برگزيدگان علم و ادب و سياست به كار گرفته مي شده و شايد چون ما براش لغت خيلي دقيقي توي فارسي نداريم نويسنده ترجيح داده به جاي اسمي مانند نخبگان يا برگزيدگان از همون اصطلاح ماندران ها استفاده كنه .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

مرد شدن در زماني كه اين كلمه مفهوم سنگيني پيدا كرده خيلي دشوار است .

 

يك روز به نادين توضيح داده بود كه از مقايسه كردن خودش با ديگران پرهيز مي كند ولي لحظه هايي هم مي رسد كه آدم مجبور به اين كار مي شود ، ديگران به اين كار مجبورش مي كنند .

 

آشتي كردن ، بخشيدن ، چه واژه هاي رياكارانه اي . آدم بايد فراموش كند ، همين .

 

گذشته را آدم نمي تواند به طور ارادي فراموش كند !

 

آدم خيلي زود نسبت به كساني كه عادت ندارد درباره شان قضاوت كند ، بي انصاف مي شود .

 

از ياد بردن يك پرسش ، پاسخي براي آن نيست .

 

ديگر هرگز به سرم نخواهد افتاد دوستت نداشته باشم . هيچ وقت اين همه دوستت نداشته ام .

 

وقتي آدم هنوز اميدوار است ، درك كردن مهم است و من مطمئن بودم كه هيچ اميدي برايم نمانده است .

 

براي اين كه آدم كسي را عاشقانه دوست داشته باشد ، بايد سخت به هيجان بيايد ، وقتي بازي دو طرفه باشد ، ارزش انجامش را دارد ، ولي اگر قرار باشد آدم به تنهايي بازي كند ، بازي احمقانه مي شود .

 

نياز به كمك داشتم تا اين روزها را بگذرانم ، روزهايي كه هر ساعت آن بايستي ياد مي گرفتم و عادت مي كردم كه ديگر دوستم ندارد .

 

تا وقتي او به من لبخند مي زند توان آن را نخواهم داشت كه اين عشق را در سينه ام بكشم ، ولي از دور كشتن آن ، كار هر كسي است .

 

عجيب است كه توي چشم هاي يك زن چه قدر اشك وجود دارد .

ماندارن ها ( جلد 1)/ دوبووار

ماندارن ها ( جلد 1)

 

سيمون دوبووار

پرويز شهدي

 

انتشارات دنياي نو

ماندران ها يك رمان دو جلدي حجيم هست . در مورد افراد روشن فكر بعد از جنگ كساني كه از يك سو در فضاي ادبي هستند و از سوي ديگر عقايد سياسي چپ گرايانه اي دارند ولي كاملا هم درگير كمونيست نشده اند . ماجراها و احساس چنين افرادي هست بعد از جنگ .

خوشم اومد . با اينكه كتاب روند كندي داره و زياد هم گرم نوشته نشده با اين حال براي من خوشايند بود به نظرم خوب تجزيه تحليل كرده بود و تونسته بود خواننده را مجذوب نگاه داره . يك جورايي توصيفاتش قشنگ بود و ارتباط را حفظ مي كرد اما گمون نمي كنم داستاني باشه كه كشش يك جلد حجيم ديگه رو هم داشته باشه .

خوب دوبووار هم نويسنده فرانسوي بسيار معروف كه شديد احساس مي كردم جاش توي ليستم خاليه و تصميم گرفتم نگاهي به آثارش بكنم .

موضوعاتشون ربطی به هم نداره ولی حس می کنم کسی که بار هستی را دوست داشته این کتاب را هم دوست خواهد داشت .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

نام هايي كه به وقايع گذشته داده مي شود هيچ مهم نيست ، آنچه اهميت دارد آينده است .

 

دنياي بدون ادبيات و هنر به طرز وحشتناكي غم انگيز است .

 

من زنده ام و دوستت دارم : اين خودش خيلي چيزهاست .

 

زندگي را نمي شود به قطعات ريز تقسيم كرد بايد آن را يك جا پذيرفت .