شورش در کشتی السانور/ لندن

شورش در کشتی السانور

 

جک لندن

محمدعلی خندان

 

انتشارات اکباتان

سال نشر :  1364

مرد یوار کشتی السانور شده که کاپیتانی شبک پوش جنتلمن و فوق العاده خونسرد داره دختر جوان و زیبای کاپیتان هم سوار کشتی است معاون مردم سخت گیر و بد دهنیه اما آدم بدی نیست و تعدادی تبه کار که سوار کشتی هستند و اوضاع را از کنترل خارج می کنند .

راستش دیدم یک کتاب در مورد شورش توی کشتی معرفی کردم اتفاقا جک لندن هم که کتاب های زیادی ازش معرفی کردم یک کتاب با همین مضمون داره گفتم خوبه اونم معرفی کنم . جک لندن نویسنده خوبی هم هست به نظرم توی مدل نوشته های کلاسیک و اون دوره به نظر من خوب و روان می نوشته .

کتاب خیلی چیزاش شبیه همون شورش در کشتی بود اصلا انگار این قصه های قدیمی از کشتی همینه یه زن جذاب یک جنتلمن یک بددهن و یه عالمه ملوان با شخصیت های چیپ . واقعا حوصله سر بر هست برام و خوب اون فضا هم الان دیگه نیست برای ما صحنه سازی ذهنی خاصی نداره پس به شدت حوصله ام را سر برد .

شرلی/ برونته

شرلی

 

شارلوت برونته

فریده تیموری

 

انتشارات اکباتان

کارولین دختر آرام و زیبایی است که با عموی کشیش زندگی می کند و شرلی نیز دوست او دختر جواب ، زیبا و فوق العاده ثروت مندی است که روحیات عجیبی دار شیطان اجتماعی رمانتیک و در عین حال تودار و مستقل . داستان ماجرای به هم رسیدن عشق ها و برخورد روحیات مختلف در این شرایط از یک سوست ولی از سوی دیگه نگاه گسترده ای به تغییر و تحولات روش کار و ورود ماشین آلات به جای کارگران و مواردی از این قبیل هم داره .

متوسط بود خوب داستان های کلاسیک یک عنصر جذابیت دارند که شما را می کشونند که ببینید ته داستان چی می شه که این داستان اون قدر جذابیت را نداشت خیلی هم طولانی بود و موضوعش کشش این حجم را نداشت به نظر من اصلا و ابدا . 850 صفحه که به نظر من باید چیزی در حد 350 می بود . خوب جای انتظاری هم نداره یعنی وقایع معلوم هست اما به نسبت داستان قبلی که من ازش خوندم یک گام خیلی مهم به جلو برداشته یعنی یک دفعه فرار از دست اون داستان های رویایی عشق و عاشقی و تخصیص دادن سهم زیادی از داستان به مسائل اجتماعی به نظر من خیلی خوب انجام شده بود .

شرلی نام معمولی توی انگلیس نبوده اما بعد از این انتشار این کتاب رواج زیادی پیدا می کنه و البته نقدهای خیلی خوب و زیادی از کتاب نمی شه و بیشتر پشت موفقیت جین ایر که رمان کلاسیک جذابی بوده پنهان می شه و سال ها بعد بیشتر مورد توجه قرار می گیره .

 خوب توی کلاسیک ها نویس ها فکر کنم خواهران برونته را هم اگر یادی ازشون بکنم مجموعه قابل قبولی ازشون ارائه کرده باشم و کار مهم ترین ها را مرور کردم . دو تا کتاب قبلی هم چیزایی بوده که سال ها قبل خوندم اما خلاصه اش را داشتم .

قسمت های زیبایی از کتاب

یک مرد عاشق مایوس شاید بتواند در آن باره حرف بزند و شرح وقایع بگوید اما وقتی یک زن عاشق نا امید می شود هیچ حرف و کلامی ندارد که بگوید و اگر بگوید نتیجه ای جز دلتنگی برایش نیست و جز پشیمانی و پریشانی درونی بیشتر چیزی به دست نمی آورد .

 

حقارت کشنده ی هر عشقی است .

 

دنیا برای من همواره یک نوع انتظار است ، من می دانستم که روزی باید او را دوباره ببینم .

آنا/ دوموریه

آنا

 

دافنه دوموریه

فریدون حاجتی

 

انتشارات اکباتان

کتاب مجموعه 3 تا داستان کو.تاه هست که درخت سیب را قبلا معرفی کردم .
آنا : مرد کوهنورد با دختری ازدواج می کند که از رفتن به کوه هراسان است . آنها روزی به کوه می روند و با موجودات عجیبی رو به رو می شوند .

نجیب زادگان : پسرک لال درک درستی از دنیا ندارد و پدر و مادرش نیز چندان صبور نیستند .

خوشم نیومد گیرایی نداشت مشتاقتون نمی کرد زیادی ساده نوشته شده بود و وقتهایی که می خواست نمادین و سمبلیک کار کنه به نظرم خیلی خام این کار را کرده بود و توی ذوق می زد .

 

قسمت زیبایی از کتاب

در میان تاریخ خرافات این باور همیشه به وجه زنده ای وجود داشته است که گروهی به آن چنان در جه ای از اقتدار می رسند که می توانند بر مرگ پیروزی یابند .

خانه اي در ساحل/ دوموریه

خانه اي در ساحل

 

دافنه دوموريه

مهدی افشار

 

انتشارات اکباتان

مرد در خانه تابستاني دوستش دارد داروهاي او را آزمايش مي كند داروهايي كه مرد را در صحنه هاي ساليان پيش در همان مكان قرار مي دهد . مرد در جريان امور و صحنه هاي خصوصي و اتفاقات زندگي افراد آن دوره است و با آنها عجين مي شود .

قشنگ بود موضوع جالبي داشت كه آدم را درگير مي كرد و خيلي تخيل آدم را به كار مي انداخت .

اسب سرخ /اشتاین بک

اسب سرخ

 

جان اشتاين بك

مهدي افشار

 

انتشارات اكباتان

جودي پسرك آرام و كم رويي است كه در يك مزرعه زندگي مي كند . روزي پدر او اسب سرخي را همراه مي آورد تا مال جودي باشد جودي قرار است از او مراقبت كند و بسيار به اسب دل بسته مي شود . كتاب شرح مراقبت ها و احساس هاي جودي به اسب سرخ است . هرچند در ادامه داستان اسب سرخ مي ميرد و قرار است نلي اسب ماده مزرعه باردار شده و كره او به جودي برسد و اينجا شاهد مراقبت هاي جودي از يك اسب باردار نيز هستيم .

كتاب متوسطي بود راستش من توضيحاتش را راجع به اسب ها و نحوه تيمار و پرستاريشون را خيلي دوست داشتم شبيه كسي بود كه عاشق اسب باشه و بخواد با اين كتاب اداي ديني بكنه ولي از نظر موضوعي اصلا انسجامي نداشت معلوم نبود چي مي خواد بگه چرا اين طور مي شه چرا اين اتفاقات و موضوعات گرد هم اومدند !!!!

جان اشتاين بك هم كه از نويسنده هاي بزرگ و معروف دنيا و برنده جايزه نوبل هست .

وسوسه

 

وسوسه


جین اوستین
شهریارضرغام

 

انتشارات اکباتان


کتاب در رابطه با دختریست به نام "آن" که در زمان جوانی عاشق مردیست و به دلیل مخالفت خانواده با او ازدواج نمی کند و بعد از گذشت 8 سال دوباره با او روبه رو می شود .
خیلی یخ بود و بی مزه اصلا خوشم نیومد . همه اش یک جور با تکلف نوشته شده بود و این قدر درگیر بعضی جزئیات بی معنی بود که داستان فراموش می شد
تازه سنخیت اسم داستان را هم نفهمیدم

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 

تنها امتیازی را که برای همجنسان خود قائل هستم این است که آنها حتی زمانی که امیدی ندارند همچنان به عشق خود پایبند می مانند . حال آنکه مردان پس از انکه معشوق خود را از دست دادند و امید آنان از دست رفت نسبت به احساساتی که به معشوق خود داشته اند پای بند نمی مانند .

 

  

ما زن ها شما مردها را به آن صورت و به آن سرعتی که شما فراموش می کنید به دست فراموشی نمی سپاریم ، شاید این سرنوشت ما و شاید هم برتری ما بر شما باشد .

 

قلب پاریس

قلب پاریس

 

 امیل زولا

محمد علی خندان

 

انتشارات اکباتان

 

  این کتاب سومین کتاب از مجموعه خانواده روگن مارکار می باشد . موضوع داستان درباره یک زندانی سیاسی است که از بند گریخته وارد پاریس شده و در منزل برادر خود منزل می گزیند . فلوران بعد از بازگشت به پاریس مجددا وارد کارهای سیاسی می شود . او ارزوی پیروزی فقر و سروری مردم ناتوان را دارد اما همین مردم او را به سوی نیستی سوق می دهند .

داستان در ست هال مرکز خرید مهم پاریس در قرن 19 جریان دارد و داستان اصولا پوشیده از توصیفات دقیق این بازار است . کلا زولا یکی جوری بازار را توصیف کرده که اشتهای ادم باز می شه و اگه یک نقاش رئال باشید می تونید دقیق منظره بازار را ترسیم کنید . یک جایی یک مغازه پنیرفروشی را توصیف می کنه این قسمت از توصیفاتش خیلی در عالم ادبیات دارای اهمیت هست و بهش سمفونی پنیر گفته می شه .

کلا کتاب جز اثار پرقدرت زولا به حساب نمی یاد . جذابیت انچنانی نداره و چاپ فارسیش هم فوق العاده ریز بود که ادم رو از خوندن پشیمون می کرد .

 

 

ژرمینال

 

ژرمینال


امیل زولا
سروش حبیبی

انتشارات اکباتان


کتاب در باره زندگی کارگران معدن زغال سنگ می باشد . در حقیقت در حدود 140 صفحه ای در ابتدا تنها یک روز از زندگی آنها را توصیف نموده و بقیه شرح قیام و اعتصاب آنهاست . با اینکه از توصیف اصلا خوشم نمی یاد اما واقعا دقیق و جذاب شرایط کار را وصف کرده بود و اصلا نمی شد کتاب را زمین گذاشت . کتاب شدیداً تلخ و ناراحت کننده ای بود . شرایط سخت زندگی طبق کارگر ، رضایتش به این نوع از زندگی ، سرنوشت قیام ها ....... . زولا این کتاب را پس از سفر به معادن و تحت تاثیر وقایع مشاهده شده نوشته .
کتاب خیلی خوبی بود. واقعا لذت بردم
ژرمینال نام ماه اغاز بهار در فرانسوی و نیز روز قیام پاریسیها در سال ۱۷۹۴ است.
جایی دیدم که نوشته بود امیل زولا در کتابش این سوال را مطرح میکند که ایا انقلاب به پیش میرود و یا همانند بهار ِ باز میگردد و خود را تکرار میکند. این اثر به قدری قوی بوده که پس از مرگ مشکوک امیل زولا در ۱۹۰۲ بر اثر دود در مراسم تشییع وی هزاران کارکر فریاد میردند : ژرمینال ژرمینال.
فیلمی هم از این رمان ساخته شده . فیلم سینمایی "ژرمینال" بانام اصلی "germinal" محصول مشترک سه کشور فرانسه، بلژیک و ایتالیا در سال 1993 میلادی به مدت یکصد و شصت دقیقه به زبان فرانسوی و با استفاده از سیستم دالبی اس آر توسط کمپانی amlf تهیه و تولید شده است.
کارگردانی این فیلم بر عهده ی کلود بری بوده و فیلمنامه ی آن را کلود بری آرلت لانگمن به صورت مشترک به رشته ی تحریر در آورده اند.
این فیلم در سال 1994 برنده ی جوایز بهترین تصویر برداری و بهترین طراحی لباس از جشنواره ی بین المللی سزار شد.
این فیلم در این سال همچنین نامزد دریافت جوایزی چون بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین کارگردانی، بهترین فیلم، بهترین موسیقی متن، بهترین تدوین، بهترین بازیگر نقش دوم مرد، بهترین صدابرداری و بهترین فیلمنامه از جشنواره ی سزار شد.

 

 

پولین

پولین



امیل زولا
محمدعلی خندان

انتشارات اکباتان

این رمان هم از سری رمان های خانواده روگن است که اسم اصلیش "شور زندگی" است .
پولین پس از مرگ پدر و مادرش بنا بر وصیت انها برای زندگی نزد خانواده شانتو می رود . او دختر شاد و قوی و مهربانیست که خانوده شانتو با خوشحالی او را پذیرا می شوند، به خصوص که ارث زیادی دارد و هزینه ای به آن خانواده تحمیل نمی کند . خانم شانتو شدیدا مراقب سرمایه پولین است تا از بین نرود . اما به مرور زمان روند تغییر می کند . او برای اولین بار از پولین قرض می گیرد و این کار تبدیل به عادت می شود .... با مصرف پول های او ، حس نفرت خانواده هم از او زیادتر می شود ...لازار پسر خانوده نامزد پولین است اما مادر پسر بعد از مدتی سعی می کند فرزندش را جلب دختر ثروت مند دیگری به نام لوییز کند .......پولین دختری فداکار است و سعی می کند مشکلات را از سر بگذراند...
داستانش بد نیست البته به نظر شخصی بنده شباهت هایی هم به داستان های عامه پسند دارد اما روی شخصیت لازار خیلی خوب کار کرده . یک پسر مردد که دائم از این شاخه به اون شاخه می پره باهوشه اما عدم پشتکار و همچنین بلندپروازی های او راه را بر وی سد می کنند . لازار نمونه خوبی از یک انسان مردد و بلاتکلیف است ...... همین طور توی تصویر کردن پولین هم برخی نقاط را خوب کار کرده مثلا نشون می ده پولین فداکار هست و گذشت می کنه اما واقعا حس گذشت نداره ناراحته گریه می کنه دعا می کنه اوضاع جور دیگه بشه . دو تا صحنه را هم راجع بهش خیلی دوست داشتم یکی انتهای داستان که دیگه لازار آخرین کنایه را هم به پولین می زنه و پولین همچنان داره لطفهای خودشو ادامه می ده ، بعد پولین فکر می کنه دیگه راحت شدم هر کار می تونستم کردم و هیچ نتیجه ای نداد هر کار تونستند با من کردند .... این حس را قبول دارم خیلی وقت ها بدترین کارها را می کنیم نه به امید نتیجه بلکه به امید لحظه ای که دیگه تموم شه و بدونیم کاری از دستمون بر نمی یاد هر چی شد کردیم و نشد ..... و دیگه اینکه وقتی پولین از لازار می خواد با لوییز ازدواج کنه لازار ابتدا قبول نمی کنه و چندین روز بعد پذیرشش را اعلام می کنه ، پولین اون زمان فکر می کنه نه اینو دیگه نمی تونم ببخشم چرا به من فرصتی دادی که امیدوار بشم منو دوست داری و به خاطر عشق من داری امتناع می کنی! چرا گذاشتی خودمو فریب بدهم ........این کتاب دوازدهمین جلد از خانواده مارکار است


جالبه بدونید زولا در بيستم سپتامبر 1902 در پاريس مستقر گشت و در آپارتمان سردش بر اثر مسدود شدن لوله بخاري، به اختناق دچار شد كه هيچگونه درماني سودمند نيفتاد. او در 29 سپتامبر همان سال درگذشت

 

 

قسمت های زیبایی از کتاب

 

چه بدبختی بزرگی!! انسانی که فداکاری کند تا باری از دوش دیگری بردارد و بعد متوجه شود که اشتباه کرده و بار طرف را سنگین تر نموده است !

 

 

واقعاً دردناک است که انسان دریابد به خیانت فرد مورد علاقه اش دچار آمده و دیگر خود نیز مورد علاقه نمی باشد! از همه مهمتر اینکه بر او بشورند و او نیز خود را با هزاران تحقیر تنهای تنها بیابد!

 

آیا ممکن است کسی چیزی را که به حد پرستش دوست داشته ناگهان از یاد ببرد و دیگر به آن علاقه ای نشان ندهد؟