کورش/ شاندور

کورش

 

آلبر شاندور

محمد قاضی

 

انتشارات زرین

سال نشر : 1379

راستش من قبلا کتابی را در مورد صلاح الدین ایوبی خونده بودم و البته توی وبلاگ نذاشته بودم ولی حالا که داشتم نوشته های قبلا معرفی شده را عنوان می کردم خصوصا که قبلا هم در مورد صلاح الدین نوشتم دیدم بد نیست اون خلاصه را هم بیارم و به بهونه اش یک کتاب دیگه هم از این نویسنده معرفی کنم .خوب موضوعش هم برام خیلی جالب بود خوندن در مورد کورش .

حالت زندگی نامه و پشت سر هم نیست قسمت به قسمت می یاد در مورد کودکیش جنگ های مختلف و نحوه سرزمین داریش صحبت می کنه . یه جنبه های خوبی داره مثلا یادآوری چیزایی که ممکنه اصلا یادمون نباشه این که کورش نوه رانده شده پادشاه ماد بوده و بعد در برابر مادها قیام می کنه کنار هم آوردن روایت های مختلف که گاه متضادن و حس این که انگار کلا بعضی تاریخ دانا ایرانی ها را دوست نداشتند . ولی اون حالت خوشخوان و جذاب حالت داستانی را نداره اسامی گیجتون می کنه من خودم خیلی دوست نداشتم ترجیح می دهم چیز تاریخی تر و پشت سر هم تری بخونم یا داستانی تر.

صلاح الدین ایوبی/ شاندور

صلاح الدین ایوبی

 

آلبر شاندور

محمد قاضی

 

انتشارات زرین

سال نشر : 1375

صلاح الدین ایوبی بنیان گذار معروف دولت مصر و شام که قبلا هم توی کتاب صلاح الدین نامه راجع بهش خوندم و معرفی کردم کتاب را . این کتاب هم کاملا در مورد صلاح الدین قدرت گیری شخصیتش جنگ هاش و مرگش هست . کتاب قبلی با مایه های داستانی نوشته شده بود ولی این کتاب توسط جناب آقای شاندور فرانسوی و به صورت کاملا تاریخی نوشته شده . خوب مسلما عمیق تر هست خیلی بیشتر بررسی کرده به صورت ریز می یاد تغییر تحولات اروپای اون زمان مراودات پادشاهانشون رویکردشون در برابر صلاح الدین و شرح کامل جنگ ها را بیان می کنه اگر حوصله خوندن تاریخ داشته باشید خوب این مرجع کامل تری هست اگر زیادی براتون خشکه همون صلاح الدین نامه .

کتاب قشنگ و ارزشمندیه . در مورد صلاح الدین هم به اختصار بگم کسی هست که در جنگ های صلیبی مسیحیان را کاملا شکست داد و بیت المقدس را به تصرف مسلمانان درآورد . دستاورد مهم دیگه اش متحد کردن جهان اسلام و ایجاد یه امپراطوری وسیع و گسترده بود . گفته می شه خیلی هم جوانمرد و با گذشت بوده .

دکامرون/ بوکاتچو

دکامرون

 

جووانی بوکاتچو

محمد قاضی

 

انتشارات مازیار

سال نشر : 1379

در سال 1348 در فلورانس طاعون شیوع پیدا می کنه و بوکاتچو نویسنده ایتالیایی بلافاصله این کتاب را می نویسه که دقیقا توی سبک هزار و یک شب هست . چند تا دختر و پسر وقتی می بینن چه قدر بیماری طاعون گسترده شده تصمیم می گیرند از شهر بیرون برن و مدتی اطراف شهر زندگی کنند و برای اینکه حوصله شون سر نره نوبتی افسانه  و قصه ای را تعریف می کنند. مواد خام این قصه ها از افسانه های یونان و روم و مشرق زمین گرفته شده و اصولا در مورد عشق و عاشقی هست دختر و پسرایی که عاشق هم می شوند و به هم می رسند زن و شوهرایی که سر هم کلاه می ذارند کشیش های سوء استفاده چی و .....

بد نیست سرگرم کننده است من خودم از افسانه ها لذت می برم ولی اینها واقعا دیگه همه اش تو یه مایه بود و خیلی خیلی چهارچوبش شبیه هزار و یک شب بنابراین اون قدر خوشم نیومد ازش .

شازده کوچولو/ اگزوپری

شازده کوچولو

 

آنتوان دو سنت اگزوپری

محمد قاضی

 

انتشارات امیرکبیر

سال نشر : 1380

پسر کوچولویی که توی یک سیاره خیلی کوچیک با گل سرخ و 2 تا آتش فشان فعال و یک آتش فشان خاموشش زندگی می کنه روزی از دست ناز و اداهای گلش خسته می شه و به 7 سیاره دیگه سفر می کنه که آخرینشون زمینه اون با ذهنیت کودکانه خودش به صورت بسیار فلسفی در مورد زندگی آدم بزرگ ها قضاوت می کنه .

خوب این قدر این کتاب معروفه که واقعا آدم نمی دونه چی در موردش بگه . نه فقط ایران تو کل دنیا مشهور و پرفروشه ترجمه های زیادی هم داره خودم نظر خاصی ندارم و همه رو مرور نکردم اما توی نقدهایی که خوندم اکثرا کار آقای قاضی را به عنوان بهترین مرجع معرفی کردند . یادم نمی یاد قبلا کدوم ترجمه ها را خونده بودم ولی این بار که یکی از دوستان ازم خواست معرفی این کتابم بذارم چون کم حجم بود مجدد خوندمش و سراغ همین ترجمه هم رفتم . مثل همیشه عالی و لذت بخش. یک جاهایی خوندم پرفروش ترین کتاب تاریخ بوده و بهترین کتاب قرن 20 لقب گرفته نمی دونم تا چه حد صحت داره اما بی شک بسیار فوق العاده است .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

آدم بزرگ ها همیشه نیاز به توضیح دارند .

 

آدم بزرگ ها همین طورند . نباید از ایشان رنجید . بچه ها باید نسبت به آدم بزرگ ها خیلی گذشت داشته باشند .

 

اگر کسی گلی را دوست داشته باشد که در میلیون ها ستاره فقط یکی از آن پیدا شود همین کافی است که وقتی به آن ستاره ها نگاه می کند ، خوشبخت باشد .

 

می بایست درباره ی او از روی کردارش قضاوت کنم نه گفتارش . او دماغ مرا معطر می کرد و به دلم روشنی می بخشید . من هرگز نمی بایست از او بگریزم ! می بایست از ورای حیله گری های ناشی از ضعف او پی به مهر و عاطفه اش ببرم . وه که چه ضد و نقیصند این گل ها ! ولی من بسیار خام تر از آن بودم که بدانم چگونه باید دوستش بدارم .

 

باید از هر کسی چیزی خواست که از عهده آن برآید . قدرت قبل از هر چیز باید متکی به عقل باشد .

 

تو خودت را محاکمه خواهی کرد. این دشوارترین کار است . محاکمه خود از محاکمه دیگران مشکل تر است . تو اگر توانستی در باره خود درست قضاوت کنی ، قاضی واقعی هستی .

 

تو هر چه را اهلی کنی همیشه مسئول آن خواهی بود...

 

آدم اگر تن به اهلی شدن داده باشد باید پیه گریه کردن را به خود بمالد .

قرباني/ مالاپارته

قرباني

كورتزيو مالاپارته

محمد قاضي

انتشارات علم

قرباني كتابي هست در مورد جنگ جهاني دوم از زبان خود مالاپارته در مورد مشاهداتش . مالاپارته از خشونت ها و وحشي گري هايي كه ديده داستان هايي كه شنيده دورهمي هايي كه داشتن و سنگدلي آلمان ها حكايت كرده . اين كه واقعا جنگ چه به روز آدمها مي ياره . داستان هاي وحشتناكين آدمهايي كه از سرما پلكهاشون را از دست مي دن اسبايي كه توي درياچه يخ مي زنن . وقتي آلمان ها به اسرا مي گن افراد باسواد قراره منشي بشن و بقيه كارگر و ازشون امتحان مي گيرن و بعد همه باسوادها را تيربارون مي كنن و ... داستان هاي خيلي وحشتناك ....

كتاب قشنگي بود خيلي غم انگيز دردناك اما آدم را به فكر فرو مي برد اين همه سنگدلي بي وجداني ... اروپايي ها هم جدا انسان هاي خشن و وحشي هستند ها چه قدر جنگ غم انگيزه ... وقتي اومدم كتاب را شروع كنم داييم خونمون بود گفت اوه قرباني را داري مي خوني خيلي ناراحت كننده و غم انگيزه اگر تحملشو نداري نخون !

مالاپارته نويسنده نمايش نامه نويش خبرنگار و ديپلمات ايتاليايي است . مالاپارته كتاب فن كودتا را بر عليه هيتلر نوشت كه به خاطرش 5 سال هم زندان شد .

قسمت هاي زيبايي از كتاب

اگر اين جنگ ادامه پيدا كند ما همه مثل حيوانات درنده خواهيم شد و تو هم . مگر نه ؟

بزرگترين مسئله ي دنياي امروز باز هم مسئله ي مذهب است .

تپلی/ موپاسان

تپلی

 

گی دوموپاسان

محمد قاضی

 

انتشارات امیرکبیر

یک مجموعه داستان هست که داستان های تپلی ، عمو ژول ، ننه وحشی و مادموازل فی فی را قبلا معرفی کردم و بقیه داستان ها هم عبارتند از :
مرده ریگ : در مورد مردی هست که با دختر همکارش ازدواج می کنه . این دختر قراره ارث زیادی از عمه اش ببره اما بعدها می فهمند شرط این ارث بچه دار شدن هست .
حسرت : مرد حسرت روزهای گذشته را می خورد که چرا از فرصت ها استفاده نکرده و می خواهد از همسر دوستش بپرسد اگر به او ابراز عشق می کرد جواب وی چه بود .
اتاق شماره 11 : زن اتاقی را در مهمان خانه کرایه کرده و فاسقان خود را به آنجا می برد .
وداع : مرد بعد از سال ها زنی را که زمانی زیبا می پنداشته می بیند و از گذر زمان در عجب است .
نشان افتخار : مرد زندگی آرامی دارد ولی شیفته نشان افتخار است و می خواهد هر طور شده یکی از آنها را داشته باشد .

خوب بازم یک مجموعه داستان کوتاه دیگه از آقای موپاسان . چه قدر داستان نوشته انتظار داشتم کلی از این کتاب هم تکراری باشه اما نه داستان جدید هم زیاد داشت واقعا نویسنده فعالی بوده . چه قدر هم توی نوشته هاش به خیانت زن و شوهرها اشاره داره معلوم نیست چه خبر بوده اون زمان توی جامعه فرانسه . کتاب مثل همیشه خوب بود . در مورد خود داستان تپلی باید بگم اولین داستان منتشر شده ایشون بوده که نظر موافق مردم را هم کسب می کنه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

آیا عجیب نیست که با وجود اصل مرگ باز هم مردم بتوانند بخندند و تفریح کنند و شاد باشند ؟

 

تحمل نفوذ زن چیزی وحشتناک و لذت بخش است . عذابی است الیم و در عین حال سعادتی است عظیم .

كلود ولگرد و آخرين روز يك محكوم/ هوگو

كلود ولگرد و آخرين روز يك محكوم

 

ويكتور هوگو

محمد قاضي

 

انتشارات حلاج

دو تا داستان كوتاه از هوگو

آخرين روز يك محكوم : در مورد مردي كه محكوم به اعدام شده و آخرين روزهاش را داره مي گذرونه

كلود ولگرد : در مورد كارگر شريفي كه تبديل به دزد و بعدا قاتل مي شه .

خوشم نيومد اوايل داستان آخرين روز يك محكوم را دوست داشتم و به نظرم جديدتر از بقيه كارهاش اومد اما بعدش نه ديدم همون. همون داستان هاي هميشگي ، خيلي صاف بدي ها را درشت كردن و نشون دادن مشكلات جامعه بدون هنر ادبي هاص . مثلا فكر نكنيد توي كلود ولگرد هيچ لايه پنهاني هست صاف صاف همينو مي ياد مي گه جامعه بهش بها نداد اونم دزدي كرد خلاصه خيلي سر راست و ابتدايي از نظر من

همسر ويكتور هوگو زن كم هوشي بوده وهيچ علاقه اي هم به شعر و ادبيات نداشته و كارهاي شوهرش هم فقط از نظر مالي براش مهم بوده  . همون طور كه گفتم هوگو از كودكي با آدل دوست بوده و مادرشم خيلي مخالف ازدواج با چنين دختري بوده ولي اين دو نفر به قدري عاشق هم بودند و با هم نامه نگاري مخفي مي كنند كه نهايت موفق به ازدواج مي شوند . 

پولینا چشم و چراغ کوهپایه/ ماتوته

پولینا چشم و چراغ کوهپایه

 

آنا ماریا ماتوته

محمد قاضی

 

انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

 پولینا دختری است که پدر و مادرش را از دست داده و با خویشاوندی به نام سوزانا در شهر زندگی می کند اما بعد از مدتی مریض شده و برای تجدید قوا به کوهپایه نزد پدربزرگ و مادربزرگش برمی گردد که ارباب آن دهکده هستند . در آنجا پسرک نابینایی به نام نین هست که پولینا تلاش زیادی برای کمک به او می کند و کم کم متوجه مفهوم تفاوت طبقاتی می شود .

بد نبود راستش قول داده بودم برم سراغ یک نویسنده اسپانیایی و دلم یک داستان سبک می خواست چیزی برای سن های پایین تر اوایل داستان را هم دوست داشتم اما از هندی بازی زیاد بدم می یاد حالا حتی اگه داستان برای بچه ها باشه شایدم با فلسفه کتاب مخالفم . نمی دونم .

ماتوته از نویسنده های اسپانیایی هست که توی خانواده متوسطی به دنیا می یاد توی 4 سالگی مریض می شه و به ییلاق نزد پدر بزرگ و مادربزرگش فرستاده می شه و همین امر الهام بخشش برای نوشتن این کتاب بوده .

 

قسمت زیبایی از کتاب

حرف هرچه دردآورتر باشد آدم با دقت بیشتری به آن گوش می دهد .

شاهزاده و گدا / تواین

شاهزاده و گدا

 

مارک تواین

محمد قاضی

 

انتشارات فرانکلین

این هم یکی دیگه از کتاب های فوق العاده مشهرو مارک تواین که داستانشو همه می دونیم . اداورد ولیعهد انگلستان روزی در حیاط قصر در حال بازی است که پسر بچه فقیری توجه اش را جلب کرده و او را که تام نام دارد به درون قصر می برد . تام و ادوارد متوجه می شوند بسیار شبیه هم هستند و برای مدتی لباس هایشان را عوض می کنند اما همین باعث می شود که نگهبانان آن ها را اشتباه گرفته و پادشاه واقعی را از قصر بیرون کنند .

خودمونیم ها بچه بودیم چه باکلاس بودیم کارتون های کودکی ما اکثرشون از روی کتاب های نویسنده های بزرگ ساخته می شد و کلی پیام و معنا و مفهوم داشت بر خلاف انیمیشن های الان .

این کتاب را بچه که بودم خونده بودم و اون موقع زیاد دوست نداشتم اعصابم را خرد می کرد اما الان عاشقش شدم به نظرم خیلی قشنگ بود روان و خوب و دوست داشتنی .

یک چیزی در مورد مارک تواین این که نام اصلیش مارک تواین نیست بلکه این نام را به خاطر ادای دین به یک ناخدای کشتی انتخاب کرده !

سپید دندان /لندن

سپید دندان

 

جک لندن

محمد قاضی

 

انتشارات هدایت

گرگ ماده ای که بسیار باهوش است و مادرش یک سگ بوده با گرگ پیری آشنا شده و صاحب تعدادی توله می شوند که از این توله ها تنها یکی زنده می ماند توله گرگ زیبایی به نام سپید دندان . سپید دندان گرگ زیبا و بسیار باهوشی است که توسط انسان ها اهلی می شود و می بینیم که رفتار مختلف انسان ها چه تاثیری در خلق و خوی حیوان دارد .

این کتابش هم خیلی قشنگ بود یک جوری نقطه مقابل آوای وحش بود اونجا سگ اهلی گرگ می شد این جا گرگ وحشی شبیه سگ اهلی می شه . این کتاب هم خیلی قشنگ بود و دوست داشتمش . کلا توی کاراش این دو تای آخری بیشتر به دلم نشست .

جک لندن دو بار ازدواج می کنه بار اول با یک آموزگار ریاضی که به دلیل خیانت های جک لندن خانمش اززش طلاق می گیره و مدتی بعد جک با خانم دیگه ای ازدواج می کنه که البته فرزندانش از ازدواج اولش هستند و تنها فرزندش از ازدواج دوم خیلی سریع بعد از چند روز زندگی می میره .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

حزم و احتیاط قاعده ی کلی و قانون عمومی زندگی است و این تنها در یک مورد استثنا پذیر است و آن هم موقعی است که موفقیت و پیروزی حتمی باشد .

 

وقوف بر هر چیز لازمه ی پذیرش و تایید آن نیست .

دوریت کوچک /دیکنز

دوریت کوچک

 

چارلز دیکنز

محمد قاضی

 

انتشارات هدایت

آرتور در بازگشت به پیش مادر متوجه می شود که دختر جوانی در نزد مادرش کار می کند که فامیل او دوریت می باشد . آرتور بر خلاف مادرش جوان مهربان و سخاوتمندی است و به زندگی دوریت علاقه مند می شود و متوجه می گردد که او در زندان متولد شده و پدرش سال هاست به خاطر بدهکار بودن در زندان به سر می برد و سعی می کند به او کمک کند .

خوب شبیه بقیه داستان های دیکنز بود همون خط مشی یک سری آدم فقیر و یک سری ادم ثروتمند و ادمای خوبی که فقیرن و پول دار می شن و بچه هایی که در اصل والدینشون کسای دیگه هستند . خیلی تکراری هست به نظرم دیگه همه داستان هاش همین نکات را داره . یک چیز کلی خوندن یکی دوتاش تنوع داره برای ادم ولی وقتی جدی همشو کنار هم قرار می دی به نظر من سعی کرده مشکلات عصر خودش را بیان کنه اما خلاقیتش چندان زیاد نبوده .

از روی این کتاب فیلمی هم ساخته شده . دیکنز کلا ادم هدفمندی بوده و تا اخر عمرش در راه کمک به زنان و بچه ها و از بین بردن قوانین ظالمانه تلاش کرده .

پ. ن : فاطمه جونم ممنون بابت اون پیغام خیلی خوشحال شدم نمی دونستم این جا را می خونی

در نبردي مشكوك / اشتاين بك

در نبردي مشكوك

 

جان اشتاين بك

محمد قاضي

 

انتشارات آگاه

در نبردي مشكوك داستان افرادي است كه عليه ظلم طبقه بالاي جامعه ايستاده اند و مبارزه مي كنند . جيم از گذشته از زندگي اش خسته شده و به انجمن مي پيوندد و در گوشه اي از كشور حقوق سيب چينان كم شده . جيم و مك به آنجا مي روند تا اعتصاب را رهبري كنند .

متوسط بود خوب نوشته شده ولي چيز خاصي هم نيست موضوعش هم زياد براي من جالب نيست در عين خوب نوشته شدن و خوب پرداختن موضوع چيز اعجاب انگيزي هم نداره كه خيلي جلبتون كنه . منو ياد كتاب هاي امیل زولا مي انداخت .

اشتاين بك از اون نويسنده هايي هست كه معتقدند دو دوره توي نويسندگيش داشته زماني كه به فكر توده مردم بوده بر عليه ظلم حرف مي زده و نوشته هاي خوبي هم داشته و ديگري وقتي بي خيال مردم مي شه و به قدرت و ثروت مي چسبه و جذابيت آثارش هم كم مي شه .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

من گرسنه و تشنه ي آن اميد و آرامشي بودم كه هرگز با آن آشنا نشدم .

 

از كاري كه با زور و تعدي پيش رفته باشد نتيجه اي به جز زور و تعدي گرفته نخواهد شد .

 

انسان خودش را در نبردي كوركورانه و وحشتناك درگير كرده است تا از گذشته اي كه چيزي از آن به يادش نمانده است ببرد و به سمت آينده اي پيش برود كه خود قادر به درك و پيش بيني آن نيست .

 

در جنگ فرمانده خوب مي داند كه سرانجام عده اي را از دست خواهد داد .

آزادي يا مرگ /کازانتزاکیس

آزادي يا مرگ

 

نيكوس كازانتزاكيس

محمد قاضي

 

انتشارات خوارزمي

كتاب در مورد دعواي بين مسيحيان و مسلمانان كرت هست . پهلوان ميكلس قهرمان اصلي كتاب يك پهلوان كرتي هست كه بسيار شجاع و ميهن پرست و در عين حال خشن و وحشي است . ترك ها و كرتي ها سر موضوع كوچكي با يكديگر دعوا مي كنند و انتقام و آدم كشي آن قدر ادامه مي يابد كه كار به جنگ مي كشد .

كتابش فوق العاده طولاني هست و منم تو شرايط كاري بسيار ناجور مي خوندمش و همه اينها باعث شد در كنار هم كه كتاب اصلا و اصلا به دلم نچسبه . نكته جالب برام اين بود كه چه قدر از خاطرات خودش را در قالب داستان آورده بود . حتی گفته می شه که شخصیت پهلوان میکلس وام گرفته از شخصیت پدر کازانتزاکیس هستش . خلاصه كه كتاب رو دوست نداشتم ولي بخوام صادق باشم بايد بگم اگه تو شرايط بهتري مي خوندمش شايد حس بهتري داشتم .

کازانتزاکیس مدتی وزیر فرهنگ یونان و مدتی هم مشاور ادبی یونسکو بوده است .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

سه جور آدم هست : آنهايي كه تخم مرغ را بدون پوست مي خورند ، آنهايي كه با پوست مي خورند ، و آنهايي كه وقتي تخم مرغ را با پوست خوردند ديزي گلي آن را هم مي خورند . دسته اخير را كرتي مي گويند ...

 

تو هيچ مي داني بزرگ ترين درنده دنيا كيست ؟ لابد خواهي گفت شير . نه ، به هيچ وجه ! بزرگ ترين درنده دنيا آدم است . 

قلعه مالویل/مرل

قلعه مالويل

 

روبر مرل

محمد قاضي

 

انتشارات نيلوفر

امانوئل يكي از زمين داران بزرگ روستايي در كشور فرانسه است . روزي او به همراه تعدادي از دوستان و خدمتكاران خود در سرداب در حال شراب گيري است كه ناگهان صداي انفجار شديدي بلند شده و گرماي بسيار زيادي آنها را احاطه مي كند . بعد از عادي شدن اوضاع ، آنها از سرداب خارج مي شوند و متوجه مي شوند كه در اثر انفجار چيزي شبيه به بمب ،دنيا نابود شده و تنها مكان ها و انسان هاي محدودي باقي مانده اند . داستان با اين ماجرا شروع مي شود . بشر با تمام اطلاعات امروز در حالي كه تمامي امكانات امروز از او گرفته شده چگونه به بقا ادامه خواهد داد ؟ چگونه احتياجات جسماني و روحاني خود را مرتفع مي كند ؟ چه تصميمي خواهد گرفت و دنيا به چه سمتي خواهد رفت ؟

موضوعش بسيار جالب بود و دورانداز اين واقعه را هم خوب پيش بيني كرده بود . اينكه چطور خواه ناخواه دوباره همين راه پيموده مي شه چطور مذهب و تمدن و ظلم و .... جاي خود را باز خواهند كرد اما هنر و سبك نويسندگيش را اصلا نپسنديدم . در عين حال كه موضوع و ديدگاه كتاب شديدا برام جالب بود از خود كتاب خوشم نيومد . به نظرم روي بعضي مسائل بي اهميت تر گير داده بود و داستان را بي جهت طولاني كرده بود و از طرف ديگه از روي برخي مسائل مهم خيلي گذرا رد شده بود . خوندنش هم يك مقاديري كسل كننده بود براي من . مثلا خوندن يك صفحه برام جوري بود كه انگار ده صفحه خوندم . خيلي كند پيش مي رفت.یک چیز دیگه هم که رو اعصابم بود نگاهشون و نیازشون به زن بود . جالب بود  که با چنین دیدی به زن نگاه می کردند و این دید به عنوان نوعی قدرت از سوی زن پذیرفته می شد اما مسخره بود که واقعا فکر و ذکر مردها تو اون موقع تنها همین مسئله بود و این موضوع اینقدر براشون حیاتی بود . یعنی در عرض چند روز همه عشق و احساس و .... از بین می رفت و فقط مسئله جسم مطرح می شد . مسئله دیگه ای که جالب بود روند ظهور مذهب توی جامعه بود . در هر صورت از نظر عقیدتی بحث های جالبی داره کتاب .

بد نیست ذکر کنیم که از روي اين كتاب البته فيلمي هم ساخته شده است .  

 قسمت هاي زيبايي از كتاب

اين هم يك نوع جنون آدمها است كه مي خواهند همه چيز را بايگاني كنند .

 

به قول معروف يك روز بايد مرد و همين خود دليل بر اين است كه آدم احمق است ، چون من هيچ لزومي در اين مردن نمي بينم .

 

دو طريقه براي كتمان راز وجود دارد : خاموش ماندن يا پر گفتن .

 

اين با ما نيست كه بگوييم زنده خواهيم ماند يا خواهيم مرد . آدم براي اين زنده است كه به زندگي ادامه دهد . زندگي مثل كار مي ماند ، پس بهتر اينكه آن را به انجام رساند نه اينكه هر جا مشكل شد نيمه كاره ولش كرد .

 

يك وقت كم مانده بود با او ازدواج كنم و آنيس به سبب سر نگرفتن اين وصلت نه تنها كينه اي از من به دل نگرفته بلكه در دوستي با من نيز پابرجاست . به همين جهت من به او احترام مي گذارم . خيال مي كنم از هزار دختر يكي هم واكنشي نظير او از خود نشان نمي داد .

مسیح باز مصلوب

 

 مسیح باز مصلوب

 

 نیکوس کازانتزاکیس

محمد قاضی

 

انتشارات خوارزمی

در دهکده ای یونانی رسم بر این است که تعزیه ای در باب ماجرای حضرت عیسی و مریم و حواریون ان حضرت اجرا می کنند . از سال قبل نفرات نمایش انتخاب می شوند و از آنها خواسته می شود تا کردار و رفتار خود را هم جهت با نقش خود تنظیم نمایند .

در سال مورد بحث نیز 4 نفر از مردان ده به عنوان عیسی و سه حواری محبوبش انتخاب شده اند . این 3 تن حقیقتا در نقش خود فرو می روند و راه حق را به زندگی عادی ترجیح می دهند . زندگی آنها دگرگون می شود و شاهد رفتار مردم عصر جدید و به خصوص کشیشان در برابر این دینداران واقعی می باشیم .

این کتاب دید تمسخر آمیزی نسبت به کلیسا داره و به همین جهت در سال 1954 جزء کتب ممنوعه اعلام می شه و شهرت زیادی کسب می کنه

البرت شوایتزر بعد از خواندن این کتاب گفته که در همه عمرم کتابی چنین تکان­دهنده مطالعه نکرده بودم.

جالبه بدونید کینه ای که بسیاری از مسیحیان از این نویسنده و آثارش به دل داشتند، سر انجام باعث شد تا در هنگام مرگش در سال 1957 هیچ کدام از کلیساهای یونان او را نپذیرند و ناچار جسد او را به مورگ سپردند تا در کنار اجساد مجهول­الهویه نگهداری شود.

 

 واقعا کتاب پرجسارتی بود و خیلی خوب بعضی از اقشار جامعه را نشونه می گرفت اما من کلا باهاش مشکل داشتم . اصلا در کل به نظرم کازانتزاکیس به جز شخصیت اصلی داستانش برای هیچ موجود دیگری در داستان اندکی عقل و اخلاق قائل نیست و این حسابی ادم را اذیت می کنه . یعنی یکی دو تا شخصیت کار شده داره و بقیه شخصیت ها در حد افتضاحی کاملا خوب و بدن جوری که به طنز می زنه دیگه .

کتاب زوربای یونانی که قبلا ازش خونده بودم یکی از بدترین کتاب هایی بود که تو عمرم خوندم این یکی هم دوست نداشتم اما حداقل از اون یکی بهتر بود .

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 وظیفه کاسب دزدین است و وظیفه مرد روحانی ندزدیدن .

 

 خدایا من مرگ را هزار بار بر این ترجیح می دهم که در چشم مردم خوار و خفیف شوم .

  

 -         آه مانولیوس ، چگونه این معجزه اتفاق افتاد ؟

مانولیوس لبخندی زد و گفت :

-         همان طور که معجزه های دیگر اتفاق می افتند . یعنی کاملاً ساده و آرام و بی انکه انتظارش را داشته باشیم .

 

  من مرد فلک زده ای هستم . خدا ضربت خود را از رو به رو به من زده است ولی من نمی توانم ، بلی ، نمی توانم پشیمانی حاصل کنم ....... من هیچ کس را نمی توانم ببخشم ، هیچ کس را !

 

 مرد بودن یعنی اینکه ادم رنج بکشد و ظلم ببیند و بی آنکه از پا درآید مبارزه کند .

 

  حلیم بودن مثل گوسفند خصلت نیکی است ولی وقتی گرگ ها احاطه مان کردند ، در آن صورت شیر بودن ترجیح دارد .

  

 اگر قلب آدمی از عشق یا خشم لبریز نشود ، تو این را بدان که هیچ کاری در این جهان صورت نمی گیرد .

مادام بواری

مادام بواری

گوستاو فلوبر
محمد قاضی

 

انتشارات کیهان

مادام بواری دختر بسیار زیبا و بلند پروازی است که با یک پزشک روستا نشین ازدواج می کند . شارل عاشق همسر خود می باشد اما مادام بواری به دنبال هوسبازی های خود رفته و زندگی را به ورطه نابودی می کشاند .
گوستاو فلوبر این کتاب را طی شش سال نوشته است و جز محبوب ترین کتاب های دنیا شمرده می شود .
به نظر من هم موضوع کتاب جذاب بود و چه شخصیت وحشتناکی این مادام دوباری داشت اما تعریف و تشریح های بی مورد و طولانی توی کتاب زیاد بود . شخصیت پردازی داستان جالب و قوی بود .

 

 قسمت زیبایی از کتاب

 

رو به روی جنازه اما می نشست تا او را بهتر ببیند و در این تماشا محو می شد ، تماشایی که از بس عمیق بود دیگر دردناک نبود.

پسرک روزنامه فروش

(جلد مال یک ترجمه دیگه است)

 

پسرک روزنامه فروش

هانس دمینیک
محمد قاضی

انتشارات نیلوفر
داستان در مورد پسر بچه روزنامه فروشی است که سعی دارد میلیونر شود و در این راه از هوش خود کمک می گیرد .
ترجمه کتاب واقعا افتضاح و غیر روان هست .
داستانش بی مزه است البته شاید برای سن های پایین تر جالب باشه نمی دونم اما خوب گمونم با این حساب هم کتاب موفقی نباشه چون نهایتا خیلی از موفقیت های پسرک شانسی است و نه بر اساس تلاش .

 

 قسمت های زیبایی از داستان

 

راز کامیابی در همان نکته بود : در دانستن چیزی و در خوب دانستن ان

 

 

نادان بودن دردی است بسیار کسالت آور ، لیکن نادان ماندن خطایی است نابخشودنی