خاکسترهایت را به خانه بر می گردانم/مک کورت
خاکسترهایت را به خانه بر می گردانم
فرانک مک کورت
منیژه شیخ جوادی
انتشارات پیکان
سال نشر : 1383
خاکستر آنجلا را قبلا خونده بودم و خیلی دوسش داشتم نمی دونم چرا زودتر از این سراغ این کتاب که ادامه اش هست نرفته بودم . کتاب از جایی هست که فرانک بزرگ شده سوار کشتی می شه و به سمت آمریکا حرکت می کنه . توی آمریکا به هر کاری تن می ده هر چند رویای دانشگاه رهاش نمی کنه با این که دیپلم هم نداره قیافه جالبی نداره اما توی فکر دختری بلوند و امریکایی است هم چنان برای مادرش پول می دهد و در ضمن ناراحتی از پدر خودش هم قادر به ترک مشروب نیست .
خیلی زیبا صمیمی عین جلد اول هم دلتون می خواد بخونید هم می فهمیدش لذت می برید می خندید غصه می خورید ساده و بامزه و در ول بسبار زیلا .
قسمت های زیبایی از کتاب
می نویسم که اگرچه از آسانسور وحشت دارم قول می دهم که از آن روز به بعد سوار آسانسور بشون . می دانم این چیزی است که در دفتر دانشکده می خو اهند بشنوند و در ارتش یاد گرفته ام که بهتر است آنچه را آدمها می خواهند بشنوند بگویی چون در غیر این صورت همیشه بالاتر دست هایی هستند که می خواهند تعهدنامه های مفصل تری را پر کنی .
ند هر زمان که به تلفن ها جواب نمی دهد فرانسه می خواند تا وقای به بهشت رفت بتواند با سنت ترزا حرف بزند . آقای لوگن با ملایمت به ند می گوید که شاید اشتباه می کند و او در بهشت به زبان لاتین احتیاج دارد نه زبان فرانسه و این باعث می شود که همه با هم جر و بحث کنند که مسیح در بهشت به چه زبانی حرف می زند و دست آخر مک نامی اعلام می کند که زبان بهشت عبری است .