تصویر دختری در آخرین لحظه/گلشیری

تصویر دختری در آخرین لحظه

 

سیامک گلشیری

 

انتشارات چشمه

سال نشر : 1397

استاد ادبیات در حال شروع قصه جدیدش است که یکی از شاگردانش با وی تماس می گیرد عنوان می کند دختر عمویش که نامزدش نیز می باشد گم شده و آنها ترجیح می دهند به جای پلیس از او که سابقه نوشتن داستان های جنایی را دارد کمک بگیرند . آنها معتقدند که همکار شقایق او را دزدیده و ...

کلا از آقای گلشیری خوشم می یاد خوبه که توی تازه های نشر ازشون کتاب باشه . کلا به نظرم خوب نوشتن ژانر جنایی سخته ولی ایشون خوب از پسش بر می یاد مثلا همین قصه از همون اولم معلومه چی به چیه اما بازم قشنگه مدل نوشتن شما را با خودش همراه می کنه .

رژ قرمز/ گلشیری

رژ قرمز

 

سیامک گلشیری

 

انتشارات چشمه

سال نشر : 1396

رویای باغ: دیدن عشق قدیمی .
مسافری به نام مرگ: مرد مسافر می گوید مرگ است.
ضجه های پنهان: مادر به دختر کوچک نصیحت می کند ازدواج کند.
رژ قرمز:  مرد شبنم خاطره ....
مهمان هر شب: شبحی که هر شب به اتاق مرد می آید.
مار: کشتن مار!
بعد از مهمانی: زن می خواهد طلاق بگیرد.
ویلاهای آن سوی دریاچه: پسر برای ماهی گیری آمده و مرد مرموزی را می بیند.
لباس های نم دار: زن دارد وسایلش را جمع می کند تا برود.
عنکبوت: مرد به خانه دوستش رفته تا دعوای آنها را آرام کند.
همه ش همین هاس: مرد عکس های دختر را پس آورده.
ابرهای سیاه: زن و شوهر به رامسر رفته اند و با همسایه بغلی دوست شده اند.
قهوه ترکِ کافه فیاما: مرد همسرش را به کافه دوران جوانی اش آورده.
بدلکار: مرد با همسرش دعواهای زیادی دارد و پیش دوستش آمده.
کاپوچینو: آخرین دیدار زن و مرد.
شب آخر: دختر و پسر قدم می زنند و دختر عشق قبلی اش را فاش می کتد .
سنگ سیاه: آوردن بچه ها بر سر مزار پدر بزرگ‌.
خواب: زن خواب بدی دیده و دلش می خواهد به توچال برود.
سایه ای پشت پنجره: دعوای زن و شوهر.
بوی خاک: همسایه های جدید .
خودنویس: مرد همسایه نمی تواند در را باز کند و مرد به کمکش می رود.
موزه مادام توسو:شیر آب باز مانده و زن و شوهر نشغول صحبت می شوند.

آقای گلشیری هم از نویسنده های پر کاری هستند که من شخصا بعضی کتاباشو دوست دارم بعضیاشو نه اکثرا رمان ازش خوندم مجموعه داستان یکی خونده بودم قبلا که زیادم باهاش همساز نشدم و البته که کتاب جدیدشونم مجموعه داستانه.بیشتر داستان ها درباره رابطه زوج هاست و جالبه که مردای قصه وابستگی عاطفی بیشتری به زن ها دارند زن ها قوی ترن و گاهی بدجنس تر حالا امیدوارم واقعیتم به این سمت بره اصلا😎 کتاب نسبتا خوبیه من از بیشتر موضوعات و نحوه بیانش خوشم اومد قوی تر از مجموعه قبلی بود.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

تموم این چیزها می گذره. آدم خیلی زود این چیزها را فراموش می کنه. دارم جدی می گم. شب نشده همه ش یادت رفته. بعد دوباره همه چی می شه عین اولش.

 

می دونی ما امروز وایسادیم مقابل همدیگه و چند دفعه با مشت کوبوندیم تو صورت همدیگه؟ می دونی آقا دست منو گرفت و از پشت پیچوند و با اون دست های گنده اش از پشت زد تو سرم؟ می دونی با لگد محکم کوبوند تو شکمم؟ 

 

برای چی رفتم زن گرفتم؟ برای همین روزها برای وقتی که آدم می خواد یه خاطره ای کوفتی چیزی زو برای یه نفر دیگه تعریف کنه.

آخرین رویای فروغ / گلشیری

 آخرین رویای فروغ

 

سیامک گلشیری

 

انتشارات چشمه

فروغ حال جسمانی نامساعدی دارد و دچار فراموشی شده دخترانش پروین ، آذر و آرزو به همراه شوهرانشان در ویلایی دور او جمع هستند و قرار است پسرش بیژن نیز به آنها ملحق شود . آنها مطلع شده اند مادر شوهر سابق و دختری به نام فریبا از او داشته که هیچ کس از موضوع خبر دار نبوده و اکنون برای دیدن آنها به رامسر آمده ولی حالش بد شده و قرار است مرد و دخترش به دیدنش بیایند و کل کتاب در ویلا و در دیالوگ های بین شخصیت ها می گذرد .

قشنگ بود ساده یک موضوع  سر راست که با صحبت های روان شخصیت ها و فلسفه بافی هاشون جذابیت پیدا می کرد البته درسته اصلا موضوع شبیه نیست ولی گذتشنش توی ویلا ساده بودن موضع اون دیالوگ محور بودنش خیلی منو یاد درباره الی می انداخت .... کتاب قشنگیه خوب نوشته شده ولی واقعا من نمی فهمم موضوع این طرح روی جلدش چیه آیا این قصه ترسناکه؟ خوب درسته گلشیری ترسناک زیاد می نویسه اما اینکه محوریتش ترس نیست که چنین عکسی برای گذاشتن اخه

 

قسمت های زیبایی از کتاب

بعضی وقت ها دوری آدم ها رو به هم نزدیک تر می کنه .

 

آدم شاید بهتر باشه چیزهایی رو در مورد اطرافیانش ندونه .

خانه ای در تاریکی / گلشیری

 

خانه ای در تاریکی

 

سیامک گلشیری

 

انتشارات افق

بهنام به همراه دانیال ، بامداد و افشین نصفه شب از خانه خارج می شوند تا برای شنا کنار سد بروند کمی داستان های ترسناک برای هم تعریف می کنند ولی انگار واقعا چیز جادویی در این شب وجود دارد و خانه نفرین شده ای در ان نزدیکی هست که بچه ها را گرفتار می کند .

کتاب جدید دیگه آقای گلشیری برای نوجوان هاس در ژانر ترسناک و برای این سطح و این موضوع به نظرم قشنگ نوشته شده خوب روش کار کرده به خصوص که وحشتناک نویسی آن چنان توی ایران رواج نداره و کسایی که دوست دارن این کتاب گزینه خیلی خوبی براشون هست . این یکی هم اصلا طرح جلد مناسبی نداره .

خفاش شب /گلشیری

خفاش شب

 

سیامک گلشیری

 

انتشارات مروارید

خفاش شب را که در دهه 70 مسئله باب روز بود و زنها و دختران رو توی تهران مورد آزار و اذیت قرار می داد یادتونه ؟ این کتاب با الهام از همون ماجرا نوشته شده . قاسم مسافرکشی است که همراه با همدست خود مراد ، زنها را سوار ماشین کرده و بعد از آزار و اذیت آنها را به قتل می رساند .

کتاب خوبی نبود ولی خوندش هم خالی از لطف نیست . از کتاب های سیامک گلشیری زیاد معرفی کردم و این کتابش هم سال جاری وارد بازار شده و گفتم سراغ این کتاب هم برم . سیامک گلشیری اصولا توی مایه جنایی و دلهره و ... داستان می نویسه و خوب کلا سبک جنایی سبکی نیست که داستان های ادبی قوی از توش در بیاد ولی در حد خودش به نظر من خوب ادبیات را وارد این مقوله کرده و کتابش را از عامیانه به سوی ادبی بودن سوق داده بسیار هم روان نوشته شده و کتاب شدید خوشخوانی هست ولی هیچ گونه بررسی ریشه ای در کتاب صورت نگرفته اصلا مایه روان شناسی یا جماعه شناختی نداره یک اشاره کوچیک به کودکی قاسم و بعد سه صحنه از جنایاتش که تازه در دو تا از صحنه ها ما شاهدیم که زن ها را سوار می کنن و بلافاصله می کشن و آزاری در کار نیست ادین دیگه یکمی قضیه را عجیب می کنه نمی شه که .

این روزها زیاد اخبار این مدلی از جنایت و تجاوز خوندم احساس بدی دارم بعضی ها چه قدر پست و کثیفن و راحت با زندگی و سرنوشت بقیه حتی فرزندانشون بازی می کنند .

 

قسمت زیبایی از کتاب

آدم ها را این روزها نمی شه از ظاهرشون شناخت . آدم یه چیزی فکر می کنه ، ولی بعد می بینه یه چیز دیگه از آب در می یاد .

چهره پنهان عشق /گلشیری

چهره پنهان عشق

 

سیامک گلشیری

 

انتشارات مروارید

پیام پسر جوان پولداری است که تنها زندگی می کند . شب گذشته دعوای سختی با نامزدش رعنا داشته و صبح تصمیم دارد به شمال برود که زنگ خانه را می زنند و دو نفر مامور برای تفتیش منزل وارد می شوند . از سوی دیگر سهراب و گل مریم مستخدم های او دعوای سختی باهم دارند و انتظار دارند پیام دعوا را فیصله بدهد و کل ماجرا درگیری های پیام از صبح تا شب در چنین روزی می باشد .

نثر داستان روان و پرکشش هست و خواننده را با خودش می بره . اولش یک جور مایه های معمایی داره ولی بعد بیشتر وارد فضای احساسی می شه البته بدون اون که رمانتیک بشه . قبل از عید شروع کردم به خوندن آثار سیامک گلشیری و این کتابش جا مونده بود که هی حواسم بود بخونمش . الان دیگه خیالم راحت شد :دی کتاب رو دوست نداشتم . حالا شاید زیر لایه های قشنگی هم داشت ولی خوب موضوعش جذبم نکرد . کلا با این دخترای بی قید و سیگاری داستان های سیامک گلشیری که خیلی راحت تا امروز عشاق پسرن فرداش سر یک ثانیه بی خیالش می شن ارتباط برقرار نمی کنم . در ضمن عنصر هیجانش برای چنین موضوعی زیاد بود یعنی با یک هیجان پلیسی شدید همراهتون می کرد در صورتی که داستان تنها یک برش عادی از زندگی بود .

من عاشق آدم های پولدارم /گلشیری

من عاشق آدم های پولدارم

 

سیامک گلشیری

 

انتشارات مروارید

كتاب مجموعه 10 داستان كوتاه از آقاي گلشيري است . در حقيقت بعد از خوندن سه تا رمان از ايشون تصميم گرفتم يك نگاهي هم به داستان هاي كوتاه ايشون و ترجمه هاشون بكنم . البته قبلا از ترجمه هاشون کتاب میراث هاینریش بل را خوندم .
لیلیوم های زرد : زن و شوهري مشغول جشن گرفتن شب يلدا هستند كه متوجه مي شوند موبايل زن گم شده و طي تماس تلفني يابنده با موبايل مرد تصميم مي گيرند به در خانه آن ها بروند تا موبايل را پس بگيرند . خانم يابنده موبايل زني كتاب خوان است و وقتي متوجه مي شود مرد نويسنده است از آن ها مي خواهد تا آن شب را در كنار آن ها بگذرانند . خيلي داستان قشنگيه و يكي از قوي ترين كارهاي مجموعه است .
همه ش پنج دقیقه فرق شه : خبرنگاری که قرار مصاحبه دارد و بسیار نیز عجله دارد سوار تاکسی می شود و مورد سوء قصد قرار می گیرد . خيلي بي مزه بود .
کاش همون جا دور زده بودیم  : زن و مردی که بچه شان تب دارد و در مورد سقوط هواپیما بحث می کنند . خوبه يك جوراي جالبي روايت هاي مختلفي از مرگ و ويراني را در كنار هم جمع كرده .
پارک چیتگر : پسری که سعی دارد دوباره با دوست دختر سابقش رابطه برقرار کند . اينم موضوع جالبي داره . مكالمات دختر و پسر و پيش نرفتن صحبتشون جالبه و خيلي هم رئال . اينم به نظرم جزء كارهاي خيلي قوي مجموعه بود . هر چند پايانش توي ذوق مي زنه و شايد به نظر بعضي ها داستان خيلي سطحي باشه اما من به شخصه ديالوگ هاي داستان را مطلوب يافتم .
من عاشق آدم های پولدارم : مرد پولداری که کنار خیابان ، دختری را سوار ماشین می کند . فضاسازي اين داستان و روندش بسيار زيباست و اون اضافه گويي هاي برخي از داستان هاي كتاب رو نداره . قشنگ هم تموم مي شه .
فقط می خواستم باهات شوخی کنم : مردی که از ماموریت بازگشته و سعی می کند زنش را غافل گیر کند . از اين خيلي بدم اومد . بي مزه و بي مفهوم بود برام .
به نظر من هیچ جای دنیا لاهیجان نمی شه : دو زوج که شب نشینی دارند و برای مسافرت هفته بعد نقشه می کشند . اينم به دلم ننشست . خيلي طولاني شده بود . هر چند عوض شدن موضوع بحث را جالب نشون داده بود .
پرده سفید : پسری که به خواهرش فکر می کند . دوستش نداشتم .
جناب نویسنده : راوي در حال پيگري فعالیت های يك نويسنده و مترجم زبان آلماني است . موضوعش معمولي بود و خيلي هم طول كشيده بود .
گرگ خون آشام : زن و مردی که سوار تاکسی می شوند و راننده تاکسی از ماجرای ربوده شدن خودش و خانمش در سال ها قبل سخن می گوید . خيلي قشنگ بود . قشنگ ترين داستان مجموعه بود . واقعا آدم را به فكر مي برد . چه خوب تموم شده بود .

قلم نويسنده روان و خوش خوان است . اما گاه جزئياتي را توضيح داده و موضوعاتي را در كنار هم در يك داستان آورده كه به نظر من چندان براي داستان كوتاه جذاب نيست و باعث طولاني شدن بي مورد داستان شده . بعضي عناوين هم يك جوري بودند واقعا به نظر من اون عنوان نمي توست نمايشگر داستان و نقطه تمركزش باشه .  خيلي از داستان ها هم سطحي بودند از ديدگاه من ، يك برش از زندگي بدون مفهوم و لايه اي خاص يا حتي اتفاقي جذاب . به هر حال كتاب با استقبال معقولي رو به رو شد و به چاپ سوم هم رسيد . خود كتاب بد نيست ارزش خوندن را حتما داره ولي طرح جلدش افتضاحه .
چيزي كه خيلي توي مجموعه داستان هايي كه تا حالا از آقاي گلشيري خوندم برام جلب توجه كرده وجود زوج هاي جوان است و همين طور زبان ساده و روان بدون پيچيدگي و گره .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

 

نوشتنو می گم . خیلی کار جالبیه . آدم مجبور می شه به خیلی چیزها فکر کنه .

 

من که می گم آدم نمی تونه با اطمینان بگه تو یه همچین موقعیتی چه کار می کرد . اینو واقعا می گم . باید حتما تو اون موقعیت بود .

ای کاش ...

ای کاش ...

 

مجموعه ای از نویسندگان

سیامک گلشیری – محمدعلی مهمان نوازان

 

انتشارات مروارید

کتاب مجموعه ای از داستان های کوتاه از نویسندگان مختلف است که بدون دلیل خاصی و تنها بر اساس سلیقه مترجمان در کنار هم جمع شده اند . قسمت اول ، داستان های آلمانی هستند که توسط آقای گلشیری ترجمه شده اند . ایشون فوق لیسانس ادبیات و زبان آلمانی دارند . قسمت دوم که از نویسنده های کشورهای مختلف است توسط آقای مهمان نوازان ترجمه شده است . کتاب خوبی هست و گلچین های خوبی هم انجام داده اند هر چند من به شخصه با گلچین کردن بدون مبنا موافق نیستم . به نظرم باید همه داستان ها نکته مشترکی داشته باشند .
قطارها در مه : دو برادری که یکی دزد و دیگری پلیس شده . موضوع شاید هندی باشه اما بسیار قوی و زیبا تصویر شده . داستان خیلی خوبی هست . نویسنده این داستان گونتر رایش آلمانی است .
رادی : سربازی که غریب در روسیه مرده است و اکنون روحش بازگشته و از غربتش می گوید . خیلی قشنگ بود . نویشنده داستان ولفگانگ برشرت آلمانی است . کسی که به خاطر اعتراضش به جنگ آلمان از طریق نامه هایش و لطیفه هایش بارها به زندان رفت .
فضا و شب آکنده از صداست : از همان نویسنده قبلیست . درون تراموا مردم از این می گویند که شب ارواح در آسمان پرواز کرده و سر و صدا می کنند . خیلی خوشگل و رمانتیک بود .
آنای رنگ پریده : داستانی از هاینریش بل معروف و محبوب . مردی که پس از جنگ ، همسایه دختری شده که زمانی به نظرش بسیار زیبا بوده .
نان مقدس : مردی که به صوت تصادفی جعبه حاوی نان مقدس را پیدا می کند و سعی در رساندن آن به محلی امن دارد . زیبا بود . نویسنده داستان ، هانس بندر آلمانی است .
پیرمردی می میرد : زن و شوهری که ظاهرا در زندگی مشترک علاقه چندانی به هم ندارند اما مرگ چیز دیگری را نشان می دهد . جالب بود . نویسنده آن ، لوئیزه رینزر آلمانی است .
در تروکادرو : مردی که پس از سال ها یکی از آشنایان قدیم را که زمانی چوپانی موفق بوده ملاقات می کند و همراه با او و دوستانش به کافه می رود . سطحی بود . اثر وولفدیتریش شنوره آلمانی است .
پلکان برقی : مردی که زنی را با قطار بدرقه می کند و امیدوار است سالم به مقصد برسد و فرار کند . اثر گونتر گراس معروف .
وال کوچولو ، جلوه حقیقت : مردی که می ترسد تلفن خاصی را بگیرد و در عین حال با پسرش وال حرف می زند . بیانش جذابه اما موضوعش نه . اثر پاولوویچ اکسیونوف روسی .
جایگزینی : معلم در کلاس است و به پسری در بیرون خیره شده . معمولی بود . اثر آلن رب گری یه که چندتا از کتاب هاش رو قبلا معرفی کردم .
پاره ای از کودکی : اثر ناتالوی ساروت فرانسوی است . داستان یک بچه و اشیا . خیلی بدم اومد .
ماجرای یک مسافر : مردی که با قطار به دیدن معشوقه اش می رود اثر کالوینوی دوست داشتنی . این داستان فوق العاده رو قبلا هم خونده بودم .
ای کاش ... : زن و مرد متاهل میان سالی که با هم ملاقات می کنند . قشنگ بود . اثر هنری گراهام گرین انگلیسی .
معشوقه : پسردانشجویی ، همسایه زشتی دارد که چون عشقی در دنیا ندارد خودش برای خودش نامه می نویسد . خیلی غمگین بود . دوستش داشتم . اثر ماکسیم گورکی .

طرح جلدش خیلی زیباست ولی انتخاب اسم واقعا با بی سلیقگی انجام شده است .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

امروز هر کسی همون کاری رو می کنه که اجازه شو نداره .

 

می دونستی که تا نیم ساعت پیش تنها انسانی بودی که بهش اعتماد داشتم ؟ تا همین نیم ساعت پیش ، اما دو دقیقه پیش تموم این اعتماد از بین رفت .

 

همیشه وقتی می رفتی ، گریه می کردم ، وقتی نبودی ، نگرانت بودم . چه قدر ابله بودم ، چه قدر بچه بودم .

 

نمی دانستم که برای کسی تا این اندازه ارزش داشتم ! گوش می دهی ؟ زیباست ، به راستی زیباست ، اما وقتی آدم آن را از دست بدهد ، قطعا وحشتناک است . من از دست دادمش .

 

ولی این منم . حتما منم . ولی درکش نمی کنم .

 

مرده هان ، خانم ها و آقایون . عده شون خیلی زیاده . شب ها تو فضا به همدیگه تنه می زنن . عده شون خیلی خیلی زیاده . جا ندارن . چون همه ی قلب ها پرن . لب ریز شدن . و اون ها فقط توی قلب ها زندگی می کنن ، شکی نیست . اما هستن مرده های زیادی که جایی ندارن برن !

کابوس/گلشیری

کابوس

 

سیامک گلشیری

 

انتشارات نگاه

کامران دانش آموز سال سوم دبیرستان است که پسر درس نخوان و شیطانی نیز هست و اهل لات بازی و رفاقت با افراد ناباب و سیگار و .... است . در آخرین روزهای امتحانات ، فرهاد دوست او با یکی از چاقوکش های معروف درگیر می شود و پای کامران نیز به موضوع کشیده می شود . درگیری با آن ها مانند کابوسی همه جا به دنبال کامران است .
نثرش کاملا عین ناتوردشت بود . مو نمی زد . مثل این که آدم بشینه یک دل سیر ناتوردشت بخونه و وقتی خوب تو حال و هواش قرار گرفت ، بشینه با همون زبون حرفاشو ادامه بده . خیلی روان و خوش خوان بود و بسیار جذاب اما خوشم نیومد چون همه اش به نظرم می یومد روانی و خوش خوانیش یک جور تقلبه . موضوعش هم البته باحال بود . خوب تونسته بود از چنین موضوع ساده و بدون پیچیدگی یک رمان در بیاره . اونم رمانی که کسل کننده نیست .
آقای سیامک گلشیری پسر احمد گلشیری و برادر زاده آقای هوشنگ گلشیری هستند . هوشنگ گلشیری که نویسنده بزرگ ایرانی بودند . آقای احمد گلشیری مترجم خوبی هستند و خود سیامک گلشیری هم نویسنده است و هم مترجم . کابوس هم اولین رمان ایشون محسوب می شه .

 

قسمت زیبایی از کتاب

اگه تو عمر کوفتی ش ، یه حرف راست زده باشه ، همین بود . هر چیزی تو این دنیا براش ارزش داشت ، جز رفاقتمون .

نفرین شدگان/گلشیری

نفرین شدگان

 

سیامک گلشیری

 

انتشارات نگاه

در داستان شاهد زندگی های دو نفره زیادی هستیم ، زندگی هایی که فراز و نشیب های مختلفی را پشت سر گذاشته اند و بعد از سختی ها به دنبال آرامش هستند . بهزاد فوق لیسانس ادبیات دارد و در به در دنبال کار می گردد . او سال ها قبل عاشق دختری به اسم رویا بوده ، رویا روزی بی دلیل او را رها کرده و به آلمان می رود و بعد هم ازدواج می کند . اکنون رویا بازگشته و می خواهد دوباره با بهزاد باشد . بهرام دوست بهزاد نیز نویسنده مشهوری است که ازدواج ناموفقی داشته و اکنون با هاله سعی در ایجاد تجربه ای جدید دارد . داستان سه فصل داره که فصل دوم که طولانی ترین قسمت داستان نیز هست سفر شخصیت های داستان به اصفهان است و کلا اونجا آقای گلشیری توضیح مفصلی در مورد تاریخ اصفهان ، جاهای دینی این شهر ، رستوران ها ، مراکز خرید و خیابانوهاشون می دن . کلا چون خیلی از اصفهان حرف زده بود و خوب گفته بود پس کتاب فوق العاده ای هست :دی اما کشتمون بس که دائم توی چهارباغ قدم زدن این آدم های داستان . تازه خیلی هم باحال بود که یک عالمه طرفای خونه ما می یومدن هر چند به خودش نمی رسیدن تا دم خاقانی هم اومدن ها اما خوب نکردن یک ذره جلوتر بیان به یک کورس هم نمی کشید :دی
کتاب جذاب بود . نمی تونستین زمین بذاریدش . خیلی سر راست و مستقیم هم حرف زده بود اما اون خصوصیت می نیمالیستی سیامک گلشیری به نظرم توش کمرنگ شده بود و قسمت های قابل حذف داشت . توی داستان هم خیلی از سبک مورد علاقه اش یعنی مینیمال و ساده صحبت کرده بود و سبک های پیچیده رو  نکوهش کرده بود . در کل کتاب متوسطی بود .
عکس العمل بهزاد خیلی احمقانه بود . واقعا اگه عاشق کسی باشید ولتون کنه و بره ازدواج کنه بعد برگرده و حتی دلیلی هم نگه حاضرید برگرید طرفش ؟ خوب البته اگه عاشقش باشید حتما بر می گردین بدیه کار اینجاست !!!! اما این که خود طرف با پر رویی و ادعا برگرده و انتظار دوست داشته شدن هم داشته باشه قابل تحمل نیست ..... آخر داستان خوب بود . واکنش رویا کاملا مناسب شخصیتش بود .
این رمان ، نامزد دریافت جایزه مهرگان برای بهترین رمان سال ۱۳۸۱ و نامزد دریافت جایزه اصفهان برای بهترین رمان سال ۱۳۸۱ بوده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

آدم باید مدتی استراحت کند تا بهبود پیدا کند و قوای از دست رفته را بازیابد . ولی وقتی بدانی که طرف مدام می آید در خانه و آن تلفن لعنتی هم که مدام زنگ می زند  ، خود اوست ، بیشتر بیمار می شوی . یا باید شهامتش را داشته باشی که گوشی را برداری و هر چه از دهانت در آمد ، نثارش کنی و یا تسلیم شوی و برگردی سراغش .

 

تو خونه ها که می رم ، می بینم فقط به تجملات رسیده ن . مبل اون چنانی و فرش اون چنانی و هزارتا دنگ و فنگ دیگه . ولی وقتی از خونه می ری بیرون ، می بینی همه جا تیره س.

 

این جا هیچ وقت ، هیچی عوض نمی شه . مدام بدتر می شه که بهتر نمی شه .

 

می دونی باید از کجا فهمید یه فیلم بده یا خوب ؟
از کجا ؟
اگه هیچ وقت از ذهنت پاک نشد ، بدون خوبه . حالا هر کوفتی می خواد باشه .

 

چهل ستون هم می رین ؟
آره.
پل خواجو چی ؟
ممکنه بریم .
بدون من دلت می آد بری این جاها ؟
نه ،چون وقتی می رم اون جاها ، همه ش یاد تو می افتم .

مهمانی تلخ/گلشیری

مهمانی تلخ

 

سیامک گلشیری

 

انتشارات مروارید

رامین ارژنگ که استاد دانشگاه است روزی در اتوبان منتظر ماشین است که یکی از شاگردان قدیمش به نام تورج را می بیند . تورج از دانشگاه اخراج شده  بوده و یکی از عاملان اخراج نیز استاد ارژنگ بوده است . تورج توضیح می دهد که گذشته ها را فراموش کرده و اکنون زندگی خوب و مرفهی دارد و با دختر زیبایی به نام شیرین نیز ازدواج کرده و با اصرار از استاد می خواهد که همراه با همسرش فریماه آن شب را به باغ تورج و شیرین بروند .
 یک داستان دلهره آور . از اون کتاب هایی که نمی شه زمینش گذاشت و آدم دائم منتظره که ببینه بعدش چی می شه . یک جورایی ترسناک شاید بشه گفت . به نظرم لحن بیانش خوب بود . خوب جلو می رفت و آدم باهاش همگام می شد . حس دلهره را هم خیلی خوب منتقل می کرد . در کل به خوندش می ارزه . تو دسته کتاب هایی با موضوعات ترس و دلهره به عقیده من کتاب مناسبی بود . هر چند که برداشت من این بود آره تورج یک مقادیری مشکل داشت اما تقصیر استاد بود که کار به اونجاهای باریک کشید و قصد اولیه تورج ، جنایت نبود . خلاصه اخلاق استاده هم مشکل دار بود . فقط یک چیز رو اعصابم بود ف تورج و شیرین خیلی پولدار بودند بعد آلبوم عروسیشون عرس و داماد جلوی یک تور سفید بودند یا قاطی مهمونها . آخه این عکس ها مال 600 سال پیشه . آلبوم عروسی الان که آتلیه ای هست . یا مثلا یک باغ خیلی بزرگ که یکی از معروفترین باغ ها برای عروسی بود را می گفت شبی یک میلیون . آخ یک میلیون که پولی نیست واسه چنین باغی . اینو بگم کتابی که من خوندم چاپ سال 88 هست اما چاپ چهارم کتابه . نمی دونم کتاب توی چه سالی نوشته شده اما خوب مطمئنم آلبوم عروسی به اون شکل مال حداقل 15 سال پیشه . یا مثلا دانشگاه را می گه پشت نیمکت می نشستن !!!! و برای چاییشون توی باغ ماست و چیپس و شکلات می برن . خوب وقتی می گه ماست و چیپس و شکلات توی باغ به عنوان مزه ، آدم یاد چای و جوجه نمی افته اصولا!!! اما در کل خوب بود خوشم اومد .
لگوی انتشارات مروارید هم روی اعصابمه . عکس یک پرنده است و هر وقت می بینمش حس می کنم باید این لگوی نشر ققنوس باشه نه مروارید!!!
آقای گلشیری اصفهانی هستند و فوق لیسانس زبان و ادبیات آلمانی دارند .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

نمی خوام بگ از اون عشق های آسمونی یه ، چون دیگه حالم از اون عشق ها به هم می خوره . ولی همدیگه رو دوست داریم . به همین راحتی . حداقلش اینه که وقتی کنار همیم ، دل مون نمی خواد از هم جدا شیم .

 

. می کشتمش . جدی می گم . یه لحظاتی هست که آدم ها می تونن تبدیل بشن به کثیف ترین موجودات . من اون موقع یه همچین حالی پیدا کرده بودم . هر کاری می تونستم بکنم . جدی می گم . واقعا می تونستم اون چاقوی به اون بزرگی را تا دسته فرو کنم تو اون بدن کثیفش .

میراث

 

میراث

 

 هاینریش بل

سیامک گلشیری

 

 انتشارات مروارید

 

 این داستان هم داستانی درباره جنگ است . راوی ما که در زمان جنگ سرباز بوده است اکنون در حال بازگویی راز قتل همرزمش در دوران جنگ است . هم رزمی که مخالف جنگ ، نازی ها و فرصت طلبی فرماندگان ان دوران بوده است . به همین سادگی : سربازی راهی جبهه جنگ می شود و ما از دید او شاهد صحنه هایی هستیم که در نهایت به قتل فرمانده اش در جبهه آلمان و روسیه می انجامد . فوق العاده ساده است موضوع اما سبک نوشتن و توصیفات به قدری جذاب هست که ادم را تسخیر می کنه و با خودش می بره . فوق العاده روان نوشته شده . واقعا هنر نویسندگی یعنی این چنین چیز ساده ای را چنین زیبا نوشتن .

میراث یاداور دزدی جیره های غذایی در جنگ ، کمبود خواب سربازان ، بی لیاقتی فرماندهان و ..... و مهم تر از همه میراث اصلی جنگ یعنی مرگ است .

 

 جالبه ذکر بشه که کانال آلمانی-فرانسوی آرته چند سال پیش فیلمی پخش کرد که در ان هاینریش بل را متهم به همکاری با سازمان سیا می کرد . آنها در این فیلم بیان کردند که هاینریش بل سرشناس‌ترین و فعالترین عضو یک موسسه فرهنگی در شهر کلن آلمان بوده است. این موسسه به طور غیر مستقیم توسط سازمان سیا حمایت مالی می‌شده و هدف اصلی این حمایت جذب و سازماندهی نخبگان روشنفکر غیر کمونیست اروپایی و دامن زدن به احساسات ضد کمونیستی در میان آنان بوده است.

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 خداحافظی سرباز در اصل خداحافظی برای همیشه است . این قطارهایی که سربازها را در سراسر اروپا به مرخصی می برند چه بار عظیم و جنون آمیزی از درد را جا به جا می کنند . اگر این راهروهای کثیف می توانستند زبان باز کنند ، اگر این شیشه های درد کشیده می توانستند فریاد بکشند و نیز این ایستگاه های قطار ، این ایستگاه های ترسناک ، اگر سرانجام همه اینها می توانستند از دردها و نا امیدی هایی که شاهدش بوده اند فریاد بکشند! آن وقت دیگر جنگی در کار نبود .

 

 

مردم زندگی را از سر می گیرند چون حافظه ضعیفی دارند .

 

 

 سکوت لرزان ادم مست فقط با اطمینان مهار شده آدمی قابل مقایسه است که روی طنابی در نوسان ، میان دو برج مرتفع در ابدیت ، راه می رود . اگر کسی فقط به پاهای او نگاه کند ، با خود می گوید چه آدم محتاطی ، چه قدر آهسته و با احتیاط راه می رود ! و در حقیقت کسی که ان بالا راه می رود ، کاملاً هم بی احتیاط است .

 

 

 اگه نمی تونین بفهمین که ما به دنیا نیومده یم که بی خیال باشیم ، پس دست کم اینو درک کنین که به دنیا نیومده یم که فراموش کنیم . کدوم بی خیالی و فراموشی ! ما به دنیا اومده ایم که به یاد بیاریم ، نه که فراموش کنیم . بلکه به یاد بیاریم . ما برای همین به دنیا اومده یم ........

 

 

 زندگی ما هر لحظه می تونه تغییر کنه . هیچ چیزی غیر قابل تغییر نیست .