درخت پرتقال / فوئنتس

درخت پرتقال

 

کارلوس فوئنتس

علی اکبر فلاحی

 

انتشارات ققنوس

سال نشر : 1393

دو کرانه : اران کورتس یک اسپانیایی فقیر هست که برای تغییر سرونشتش وارد سپاهی می شه که راهی کشف جزایر هند غربی بوده و بعد توی ساپه لیاقت خودشو نشون می ده پیشرفت می کنه و به عنوان سرکرده همراه با سربازان اسپانیایی وارد شبه جزیره یوکاتان در شرق مکزیک می شه و زمینه فتح این سرزمین را فراهم می کنه . داستان اول شرح این پیروی و نحوه اقتدار یافتن اسپانیایی ها بر آزتک ها و نحوه برخورد دو فرهنگ و تمدن با یکدیگر است .

فرزندان فاتح : کورتس فرزندان زیادی با نام های تکراری داره . دو نفر از آنها مارتین نام دارند یکی فرزند ماریا دولامینچه مکزیمی و دیگری فرزند همسر اسپانیایی وی . سرنوشت این دو فرزند بسیار با هم متفاوت است و این داستان شرحی است بر سرنوشت و احساسات این دو فرزند . سرنوشت فاتحان مغلوبین دورگه ها....

دونومانسیا : در مورد محاصره شهر نومانسیا توسط رومی ها . تفکرات رومی ها در مورد اسپانیایی ها حمله آنها به این کشور و غالب شدنشان .

دو آمریکا : روایت کشف قاره آمریکا توسط کریستف کلمپ یک یهوید اسپانیایی آواره و بعد مورد هجوم صنعت قرار گرفتن این قاره تازه کشف شده .

داستان هایی در مورد فتح سرزمین و مردمی توسط مردم دیگر . مردمی که می بینم خود زمانی دیگر توسط عده ای دیگر مورد هجوم و وحشیگری قرار گرفته بودند و چرخه ای که تکرار می شود هجوم وحشت غارت شکنجه مغلوبینی که بعد در مقام فاتح تجربه های خود را بازآفرینی می کنند . نحوه اختلاط نژادها و فرهنگ ها در رویایی با هم تاثیراتی که بر هم می گذارند و ...

کتاب ظاهرا داستان دیگه ای با نام آپولون و فاحشه ها هم داشته که قابل چاپ نبوده و شامل سانسور زیادی می شده .

به نظر من خیلی کتاب قشنگیه چه موضوع و ترکیب جالبی چه نثر شاعرانه و زیبایی چه اطلاعات بدیعی چه تلنگری به آدم زده می شه ولی نمی دونم چرا کتاب اون قدر گل نکرد نه چندان نقدی ازش خوندم نه چیزی شنیدم ولی به نظر من که خیلی خوبه . چه قدرم این اروپایی ها وحشی بودندها انگار توقع داشتم همه یان جور شکنجه ها فقط مال مغولا و اعراب و .. باشه . 

ولی نمی دونم چرا پرتقال را نماد گیاهی دورگه ای و پیوندی معرفی می کنه

اینم یکی دیگه از اون لیست درهمم که قراره بینمعرفی کتاب های جدید آروم آروم سرو سامونش بدم .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

دنیا را دو ایزد آفریدند . یکی به نام قلب آسمان و دیگری قلب زمین . وقتی به هم رسیدند با پیوندشان بر هر چیزی نامی گذاشتند و این گونه همه چیز را بارور کردند . خاک را نام گذای کردند و خاک خلق شد .

 

این راز تمام ادارات اسپانیا و تمام دنیاست : کش دادن امور تا همه ی مردم آن ها را از یاد ببرند .

 

نامیرایی همیشه ثمره ی شهرت است و شهرت همیشه با بی انصافی تقسیم می شود .

 

هیچ چیز موفقیت حتمی را برای کسی تضمین نمی کند زیرا قاعده بر ناکامی است .

آواز خنیاگران کور/ فوئنتس

 

آواز خنیاگران کور

 

کارلوس فوئنتس

زهرا رهبانی

 

انتشارات گل آذین

دو النا : مرد و همسر جوانش و روشن فکری عصر جدید

ملکه ی عروسک ها : پسر به دنبال دخترک دوست دوران کودکی آمده است .

اخلاقیات قدیم : پسر یتیم با پدربزرگی زندی می کند که خاله ها معتقدند اخلاقی غیر دینی دارد .

بهای زندگی : مردی که حال همسرش بد است .

روح زندگی : دختر به دنبال جسد برادرش آمده است .

به افعی دریا : مسافران یک کشتی تفریحی دختری که پس از سال ها به سفر آمده پیشخدمتی که با حقوق سالیان در قسمت درجه یک مسافر شده است و ...

اینم یکی دیگه از تازه نشر از اقای فوئنتس و اولین مجموعه داستان کوتاهی که ازشون معرفی می کنم قشنگه لحن گفتارش خیلی بیشتر به آمریکای لاتین شبیه هست اما باید بگم من خیلی هم داستان ها را درک نمی کردم توی بعضیاش واقعا تماسم را از دست می دادم و حدس می زنم سانسور هم باید شاملش شده باشه چون موضوعاتش بهش می یاد قسمت های واجد حذف شدن داشته باشه .

نبرد/ فوئنتس

 

نبرد

 

کارلوس فوئنتس

عبدا... کوثری

 

انتشارات ماهی

شخصیت اصلی ما مرد جوانی هست که کتاب زیاد می خونه و اندیشه های زیادی هم داره و شدید به دنبال عدالت هست . اول سعی می کنه خودش دست به کار شه و بین قشرهای مختلف عدالت را رعایت کنه بعد وارد جنگ های آمریکای لاتین برای بیرون آمدن از زیر سلطه اسپانیا می شه زمانی با بومی ها همراه میشه برای کسب حق عملیشون توی زمینه مساوات و ...

و البته اخر هر راهی می بینه انگار نشد اون چه قرار بود بشه

اینم رمان جدید ترجمه شده فوئنتس قشنگه و البته مثل بیشتر کارای فوئنتس من موضوعش هدفش و روند جلو رفتن داستان را خیلی بیشتر از آهنگ کلمات و بیانش می پسندم بیانش برام خشک و غیر جذاب هست شباهتی به ادبیات آمریکای لاتین نداره برام اما موضوعاتش و تفکرش برای قابل تقدیره البته بگم تا اواسط داستان را بیشتر می پسندیدم با نحوه تموم شدندش و جهت گیری آخرش ارتباط خوبی برقرار نکردم .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

محال است چیزی تا ابد همان بماند که بوده .

 

شاید راه های دیگری هم برای زندگی باشد که به اندازه ی این چیزی که ما داریم وحشیانه نباشد .

 

من همیشه از این می ترسیدم که هر چند خیلی دوستت دارم ، با تو حرفی برای گفتن نداشته باشم .

 

قدرتش را داری قبل از تغییر دادن دنیا رفتار خودت را اصلاح کنی ؟

 

ما از قانون اطاعت می کنیم اما اجرایش نمی کنیم .

 

فقط جنگ است که مایه وحدت ماست . جامعه از هم جدامان می کند .

ولاد / فوئنتس

ولاد  

 

کارلوس فوئنتس

محمدعلی مهمان نوازان  

 

انتشارات مروارید

مردی در مکزیک در دفتر وکالتی کار می کند و همسرش آژانس املاک دارد روزی رئیسش نزد او آمده و از وی می خواهد برای یکی از دوستانش خانه ای پیدا کند اما این دوست شرایط عجیبی دارد پنجره های خانه باید مسدود شود تونل داشته باشد و .... همه چیز تا حدودی عجیب غریب است .

از فوئنتسم امسال یک کتاب جدید دیگه معرفی کرده بودم اینم یک مورد دیگه که جز تازه های نشر هست . کتاب بدی نبود سرگرم کننده و خوشخوانه حجمش کمه توضیحاتش روانه اما راستش خود موضوع چندان برای من جالب نیست و جلبم نمی کنه آخر داستانم درست حسابی سر در نیوردم .

قسمت های زیبایی از کتاب

فایده ی طولانی زندگی کردن این است که فرصت پیدا می کنی از آنچه صرف شرایط آدم اجازه می دهد بیشتر یاد بگیری .

بهتر است آدم خودش مسئول زوال و سقوطش باشد تا اینکه خودش زا قزبانی نیروهایی ببیند که خارج از کنترلش هستند .

موضوع مشترک بین ما این است که در این دنیا همه ی ما از یکدگیر استفاده می کنیم . بعضی هامان برنده می شویم ، بعضی دیگر بازنده . این را بپذیر .

ارکیده ها در مهتاب/ فوئنتس

ارکیده ها در مهتاب 

کارلوس فوئنتس

محمد موسوی 

انتشارات نیلا

دو هنرپیشه که در کنار هم هستند فراموش شده و به یاد دوران گذشته یکی از آنها که پیر شده و دائم در جست و جوی شهرت از دست رفته است دیگری که ظاهرا جوان تر و گم نامتر است و از دومی مراقبت می کند .

کتاب جدیدی نیست یک نمایشنامه از فوئنتس اما داشتم کتاب جدیدش را می خوندم و چشمم به این نمایش نامه افتاد که نخوندمش و گفتم بذار اینم امتحان کنم زیاد دوست نداشتم مشکلی نداره که بخوام بگم اینش بد بود اینش درست نبود اما واقعا موضوع جالبی برای من نیست این قضیه چیز چندان خاصی هم نداشت اگر مشکلی هم نداشت . 

قسمت های زیبایی از کتاب

زندگی ما از همین لحظه که همدیگه رو شناختیم شروع شد .

زندگی – می دونی ؟ - اگه کتاب خونده باشی برات یه جور دیگه جلوه می کنه .

زندانی لاس لوماس / فوئنتس

زندانی لاس لوماس

 

کارلوس فوئنتس

عبدا... کوثری

 

انتشارات ماهی

داستان در مورد وکیل ثروت مندی است که زنان بسیاری را در زندگی بازیچه خود کرده تا زمانی که با لالا آشنا می شود و به نوعی دلباخته اوست اما قتل لالا کل زندگی وکیل را درگیر بازی ای باورنکردنی می کند و به نوعی وکیل در خانه اش به نام لاس لوماس زندانیست .

بد نبود . فوئنتسمک از اونایی است که نوشته های خوب داره بد داره همه جوره این داستانش جالب بود راستش یک مقداری کتابش کوچیک بود چشم منو اذیت می کرد و همین باعث شد تمرکز خوبی روش نکنم وگرنه شاید لذت بیشتری هم می بردم . به هر حال اینم یکی از تازه های نشر سال قبل بود .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

آدم مبتذل و راضی باشد بهتر است تا مفلوک و فرهیخته .

 

هر آدمی فرصتش را دارد ، هر سربازی ممکن است روزی ژنرال شود .

آب سوخته / فوئنتس

آب سوخته

 

کارلوس فوئنتس

علی اکبر فلاحی

 

انتشارات ققنوس

کتاب از 4 بخش تشکیل شده در مورد زندگی 4 فرد مکزیکی که یک جورایی یک جاهایی از زندگیشون بهم گره می خوره . اولیش نوه ژنرال پیری هست که خیلی ثروت منده و دائم در فکر دوران گذشته و جنگ هست . دومی در مورد پیرزنی است که پس از سال ها کلفتی در خانه های بزرگ اکنون در محله های قدیمی شهر زندگی می کند و همسایه ها نظر خوبی در مورد او ند ارند . سومی پیرپر ثروت مندی هست که مطابق با زمان پیش نمی ره و چهارمی پسرک فقیری که روزگار اونا به راه دیگه ای می کشونه . اینو بگم که کتاب پیوسته نیست و اگه هوس کنید می تونید هر قسمت را که بخواهید اول بخونید .

کتاب قشنگی بود خوشم اومد و به دلم نشست . هم یک جور خوبی 4 قشر مختلف را نشون داده بود هم جذاب بود و هم ارتباط قسمت های مختلف با هم را ظریف و خوب به نمایش گذاشته بود . کلا به صورت جذابی یک تصویر زیبایی را ارائه می کرد . کتاب از ترجمه های جدید بازار هست یعنی مال سال قبل ولی جزء کارهای میانی فوئنتس محسوب می شه هر چند ظاهرا اولین کتابی از ایشون هست که مستقیما از اسپانیایی به فارسی ترجمه شده . در حقیقت مترجمش آقای فلاحی مدرس زبان اسپانیایی توی دانشگاه علامه طباطبایی هستند که مدتی هم در مکزیک اقامت داشتند .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

کلیسا فقط به دو کار می آد ، برای خوب به دنیا اومدن و خوب از دنیا رفتن ، متوجهی که ؟ اما همون بهتر که بین گهواره تا گور توی کارهایی که بهش ربطی نداره دخالت نکنه و بره نوزادها ررا غسل تعمید بده و ارواح مرده ها را دعا کنه .

 

وقتی دوستات می میرن ، همونایی که باهاشون زندگی کردی و جنگ کردی ، دیگه تنها می شی ، تنهای تنها .

 

اولش رنج می کشی ، یه خورده بیشتر یا یه خورده کمتر ، بعد جدایی ها برات عادی می شن ، زندگی همینه دیگه ، جدایی پشت جدایی ، زندگی جمع شدن نیست ، جدا شدنه .

 

هر آشغالی می تونه باهوش ترین مغز دنیا رو به شلیک یه گلوله بترکونه .

آسوده خاطر /فوئنتس

آسوده خاطر

 

کارلوس فوئنتس

محمد امینی لاهیجی

 

انتشارات تندر

در ابتدا توضیحی از چگونگی شکل گیری و روند رشد شرایط اجتماعی خانواده سیبایوس را داریم . در یکی از نسل های خاناوده بازمانده دختر و پسری به نام رودلفو و دختری به نام آسانسیون هستند . رودلفو با توطئه خواهر دست از همسر می شوید و فرزندش خایمه را به دست خواهر و شوهرخواهر نازا می سپارد . خایمه در خانواده ای ثروتمند و محبوب بزرگ می شود ولی در اثر معاشرت با دوستان اهل مطالعه گرایشات دیگری پیدا می کند . او به فکر یک مسیحی خوب بودن ، برابری و برادری مردم و دوری از تظاهر مذهبی دروغ  طبقه اشراف است و ...

کتاب نسبتا خوبی بود موضوعش زیبا بود جنگ و جدال نوجوانی در حال گریز از ریا و دورویی وابستگانش و قدرتش در پایداری در این راه و نهایت کار او .. سبک بیانش ساده بود بد نبود ولی خوب چیز خارق العاده ای هم نداشت معمولی بود .

از فوئنتس تا به حال کتاب های مختلفی معرفی کردم . از بین کتاب هاش گرینگوی پیر و آئورا و اینس را بیشتر از بقیه دوست داشتم . او نویسنده مشهور مکزیکی است که پدرش دیپلمات بوده و خودش هم در رشته حقوق تحصیل نموده است .

 

قسمت های زیبایی از داستان

خدا در قلب آدمی نیایش می شود نه با تظاهر .

 

مسیحیت به وسیله کشیشان ، اشراف و ثروتمندان به کاریکاتوری تبدیل شده است .

 

مذهب یک امر روزمره است . و برای مردان و زنانی است که از آنها اگر منصف باشیم نمی توان چیز خارق العاده ای انتظار داشت .

 

درک کردن همانا آسیب دیدن است . حقیقت بی رحم است .

لائورادیاس

لائورادیاس

 

  کارلوس فوئنتس

اسدا.... امرایی

انتشارات تندیس

  کتاب در حقیقت سرگذشت لائورادیاس زنی مکزیکی از زبان یکی از نوادگان اوست .  لائورادیاس تنها نوه خانواده است که چند سالی دور از پدر در نزد خانواده مادری زندگی می کند و بعد از ان به شهری دیگر نزد پدر می روند مردان زیادی در زندگی او در غالب های گوناگون وارد می شوند و لائورادیاس زنی بی پرواست عاشق یک انقلابی می شود با وجود 2 پسر از خانه می رود تا با معشوقه اش زندگی کند  در شصت سالگی عکاسی معروف می شود و .....او کسیست که که فرصت ها را از دست نمی دهد و بنا بر متن کتاب در آینده و گذشته اسیر نیست بلکه از حال لذت می برد ..... در این میان خواننده با تاریخ مکزیک و جنگ های اسپانیا نیز آشنایی پیدا می کنه....... کلا کتاب خوبیه اما از اونجایی که من به هیچ عنوان و به هیچ دلیلی خیانت زن به شوهرش را قبول نمی کنم و تازه کوچک شمردن مرد به خاطر بخشش این خطای اون خیلی عصبیم می کرد اصلا نمی تونستم روش تمرکز کنم . توی کتاب ،  لائورادیاس سمبل خوبیه و خوب چون من ازش متنفر بودم نشد زیاد هم با کتاب همخوان بشم شاید شما لذت بیشتری ببرید ازش

 فوئنتس کلا سر و کارش با سیاست زیاد بوده و اما توجه به سياست و بازتاباندن آن در كتاب ها و مقاله هاي متعددش براي او بي دردسر نيز نبوده است و اين امر به دليل مخالفت هاي او با سياست هاي جهاني آمريكا به ويژه در منطقه آمريكاي لاتين چنان عميق شد كه سرانجام منجر به ممنوع الورود شدن او به آمريكا در سال هاي بين 1962 تا 1990 شد

    قسمت های زیبایی از کتاب

 رفتن هم یک جور مردن است

 

 سرنوشت مردم از سرنوشت افراد مهم تر است

 

 گاهی بی وفایی هیچ ربطی به مسایل جنسی ندارد . حرف و  رابطه صمیمانه با کسی دیگر خیانت است ، وقتی این صمیمیت پنهان باشد و پنهان کاری لازمه اش دروغگویی است

 

 چه قدر دلمان می خواست قهرمان باشیم . او هم خیلی دلش می خواست قهرمان باشد اما بعد از شنیدن حرف های خورخه مائورا متوجه شد که قهرمان بازی پروژه نیست که بتوان با خواستن به آن رسید بلکه پاسخ به شرایطی پیش بینی نشده اما قابل تصور است .

اینس

 اینس

 

 

 کارلوس فوئنتس

اسدا.... امرایی

 

انتشارات مروارید

  گابریل رهبر ارکستر جوانیست که حین اجرای اپرای فاوست عاشق یکی از خواننده های اپرا به نام اینس می شود . گابریل سعی در دسترسی به اینس دارد ولی اینس مقاوت می کند و گابریل نیز به طور ناگهانی او را ترک می کند .... هفت سال بعد دوباره برای اجرای فاوست همدیگر را می یابند ........ تمام دیدارهای آنها در اپرای فاوست است و غرور یا تصورات عجیب مانع وصال انها ......

در کنار این داستان شاهد نمایش شکل گیری عشق بین یک زن و مرد از انسان های اولیه نیز هستیم ...... و مفهوم عشق را در دو ماجرا دنبال می کنیم

اخی خیلی قشنگ بود خیلی لطیف بود .....هر چند اینم سختی های خودش را داشت ها  چه قدر دلم یک کتاب اسون کلاسیک می خواد :دی

 

با توجه به موضوعی که در نظر داشت چهارچوب قشنگی را برای روایت انتخاب کرده بود ... من به شخصه از کتاب خوشم اومد .... هم عشقشون را خیلی لطیف تصویر می کرد هم غرور و تصورات بی رحمی که مانع وصالشون می شد . کلا ایده های قشنگی داشت کتاب حتی همون قسمت انسان های اولیه و حرکت از مادرسالاری به پدر سالاری .......

 

 فوئنتس خودش از خانوده های پولدار مکزیک بوده و تحصیلاتی در زمینه حقوق و اقتصاد داره

 

  قسمت های زیبایی از کتاب

 ما همگی قربانی و در عین حال جلاد حافظه کوتاه مدت خود هستیم که بیش از سی ثانیه نمی پاید و همین ادامه ی زندگی مان را ممکن می سازد بی آنکه اسیر هر اتفاقی باشیم که دور و برمان پیش می آید .

 

  آدم وقتی از کسی که دوستش دارد خبری نداشته باشد می تواند او را در هر جایی تصور کند

 

 دلش می خواست دنیای آزاد و طبیعی داشته باشیم که در ان از نیروها و قوانین سرکوب گر خبری نباشد . به او گفتم که چنین چیزی هیچ وقت وجود نداشته . آزادی که او به دنبال ان بود ، جست و جوی آزادی بود ، چیزی که هرگز به دست نمی آوریم ، اما همان مبارزه برای کسب ان ما را رها می کند .

 

  گاهی در می مانم که آیا مردها ما را دوست دارند ، آن ها فقط می خواهند با همدیگر رقابت کنند و از همه سرتر باشند ......

 

  خوشبختی دام موقتی است که مشکلات سرسخت و  پیچیده را پنهان می کند و ما را در برابر مشروعیت کور شوربختی ، آسیب پذیرتر از همیشه رها می کند .

 

 زندگی خیلی چیزها یادمان می دهد و ما مقصریم که یاد نمی گیریم و بارها و بارها در همان تله ی شیرین گرفتار می آییم .

 

 گناه کردم ، لذت بردم ، رنج کشیدم ، بخشیده شدم ، اما حاضر نیستم شکوه لذت خود را انکار کنم .......

 

زنهای نابالغ خیلی کم اند اما تا دلتان بخواهد کودکان در هیئت مرد وجود دارند .

 

 هیچ داستانی وجود ندارد که حاشیه نداشته باشد . 

خویشاوندان دور

 

خویشاوندان دور

 

 

 کارلوس فوئنتس

مصطفی مفیدی

 

  آقای هوگو هره دیا به همراه پسرش ویکتور هره دیا از مکزیک به فرانسه می ایند تا برای مدتی مهمان آقای برانلی باشند . پس از رسیدن به فرانسه پدر عنوان می کند که او و پسرش عادت به انجام یک بازی دارند . هرگاه وارد شهر جدیدی می شوند دفترچه تلفن را جست و جو می کنند تا افراد هم نام خود را بیابند . آنها دفتر تلفن پاریس را نیز می گردند و به یک ویکتور هره دیا  برخورد می کنند . وقتی به او تلفن می کنند پیرمردی تلفن را بر می دارد و ویکتور جوان اصرار می کند که باید این ویکتور پیر را ملاقات نماید و همراه اقای برانلی راهی آدرس مذکور می شود و از این جا ماجرا وارد حیطه غریبی می شود اسرار هره دیاها ، خانه جدید ، بازگشت مردگان ، ..........

 

خیلی کتاب عجیبی بود واضح متوجه قضیه نشدم سخت بود راستش زیاد هم از بازی با زمان خوشم نمی یاد در کل بد نبود ... از ترجمه اش که خوشم نیومد روون نبود

جالبه بدونید فوئنتس کل سرزمین امریکای لاتین را نوعی شکست توهم‌ها و آرزوهای انسان‌هایی می‌داند که تلاش داشتند از این سرزمین یک بهشت بسازند.

یک چیز خیلی جالب :  توی کتاب اشاره کرده که لغت اله اسپانیایی به مفهوم آفرین در حقیقت از واژه عربی ولله گرفته شده و نوعی دعا و استمداد از خداست .

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 "راستی ! با خودم فکر کرده بودم که آیا کسی به سراغم می آید تا با من صحبت کند و آیا کسی را پیدا می کنم که ماجرایم را بازگو کنم . "

با نگاهی سرگشته او را نگریستم : " من به این سادگی که تو می گویی یک کسی نیستم ، برانلی . من همیشه فکر می کردم ما دوستیم . "

 

 هوسرانی چیزی جز یک فصل از خشونت نیست .

 

 من معتقدم که وقایعی هستند که فقط چون ما از انها می ترسیم اتفاق می افتند . اگر ترس ما انها را احضار نمی کرد ، تو هم قبول داری دیگر که برای همیشه نهفته می ماندند . یقینا تخیل ماست که اتم های احتمال را فعال و ان ها را گویی از عالم رویا بیدار می کند .

 

  بارها از خود پرسیده ام که آیا نمی توانستم از آنچه اتفاق افتاد جلوگیری کنم . من چه باید می کردم ؟خودم را برای بسیاری چیزها سرزنش می کنم .

 

 راز حقیقی رازی است که به منزله راز باز گفته نشود ، بلکه آن را در دل نگه داریم تا دوستی کسی را که ان را گفته است از دست ندهیم ، چه او این را بداند و چه نداند .

 

 سرزنش آخرین چیزی است که من به ان نیاز دارم .

پوست انداختن

 پوست انداختن

 

 

 کارلوس فوئنتس

عبدا... کوثری

 

انتشارات آگاه

خاویر و همسرش الیزابت به همراه فرانتس و دوست دخترش ایزابل با ماشین راهی سفری هستند تا از مكزيكو سيتي به دراكروز (ساحل دريا) بروند . در بین راه ماشین آنها خراب می شود و آنها ناچار شب را در هتلی در  شهر چولولا می گذرانند . در شب دو زوج جایشان را با هم عوض می کنند و از بین دیالوگ های بین شخصیت ها و افکار خوانی آنها پی به گذشته شان می بریم . چگونگی آشنایی خاویر و الیزابت ، عشق آنها و اختلافات فعلیشان . فرانتس که در زمان جنگ در آلمان و طراح یکی از اردوگاه های مرگ بوده که نهایتا دوست دخترش را به آنجا می فرستند . ایزابل نیز تنها 23 سال دارد و جوان تر از ان است که بار گذشته را به دوش بکشد . رمان پر از جا به جایی شخصیت ها و زمانهاست . شخصیت ها دائم پوست می اندازند و عوض می شوند .

برای من به شخصه تا حدی رمان سنگینی بود و از خیلی جاهاش سر نمی آوردم  به خصوص که به جز موارد واقعی حالت های فرافکنی روحی را هم داریم مثلا در این صحنه شاهدیم که الیزابت می میره در صحنه بعد الیزابت داره سفر را ادامه می دهیم که این در واقع خواست درونی خاویر بوده . برای من سخت بود برای فهمش بیشتر از یک بار باید بخونمش (بعدها حتما این کار را می کنم ) اما جاهاییش که متوجه می شدم خیلی قشنگ بود

جالبه بدونید در واقع داستان به صورت گفت و گویی بین الیزابت و  لامبر صورت می گیرد . لامبر فردیست که دائماً سعی می کند از الیزابت سوال کند و جزئیات سفر را متوجه شود و تاکید می کند که فکر نکن می خواهم از صحبتهات رمان بنویسم

این کتاب یکی از بزرگترین آثار فوئنتس محسوب می شه

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

  هیچ چیز ان قدر جالب نیست که بالاخره ملال اور نشود .

 

   بدگمانی و شک و سوء ظن دعوتی است به خیانت . به ان کس که تو را به بدگمانی می خواند بدگمان باش .

 

  اول رنج بکش بعد حق داری از رنج کشیدن حرف بزنی . اما رنج خواه به کوچکی جنازه ای تصادفی جلو در خانه ات باشد یا به بزرگی سرطانی توی دل و روده ات تا نشناختیش ازش حرف نزن .

 

   من دوستت دارم اما احتیاج به زمان دارم تا عاشقت بشوم .

 

 عشق ما برای این است که مصرف بشود ، خارج بشود . ما فقط وقتی مصرفش می کنیم می توانیم بهش دوام ببخشیم . فقط وقتی تمام بشود خودش را تجدید می کند . خودت را به من بده خاویر ، فقط وقتی می دهی می گیری .

 

  حقیقت های کوچک تبدیل به دروغ های بزرگ می شود .

 

 با مردم همان جور تا کن که اگر زورشان می رسید با تو می کردند .

 

  این حرف که ادم ها هر چه بیشتر همدیگر را بشناسند بیشتر همدیگر را دوست دارند از ان دروغ های بزرگ است .

 

 عاشقت بودم  اما تو هیچ وقت عاشق من یا زن دیگری نبودی . تو عاشق زن بودی . شبح . این جور می توانستی احساس ازادی بکنی ، احساس خلاصی از زنجیر . یک زن واقعی با گوشت و خون بار بیش از حد سنگینی برای تو بود .

 

  آدم همیشه ناچار است از چیزی دست بکشد تا دیگران بتوانند زندگی شان را بکنند .

آئورا

 آئورا

 

  کارلوس فوئنتس

عبدا... کوثری

 

انتشارات نی

مرد جوانی  در کافه ای نشسته و روزنامه می خواند که به یک اگهی برخورد می کند . آگهی برای کسیست که فرانسه بداند و به تاریخ علاقه مند باشد . مرد راهی ادرس مذکور شده و در انجا وارد خانه ای تاریک می شود که پیرزنی شدیداً فرتوت از او می خواهد خاطرات شوهرش را بخواند و به صورت داستان بازنویسی نماید  اما در تمام این مدت باید در همان منزل سکنی گزیند . مرد برای پذیرفتن این کار کسل مردد است که ناگهان متوجه دختری زیبا در اتاق می شود پیرزن او را برادر زاده خود ، ائورا ، معرفی می کند . مرد مشغول به کار می شود و در حین مرور گذشته ، در زمان حال شاهد اتفاقات عجیبی در خانه است .... داستان حالتی پر التهاب و سورئال دارد .... کتاب پر از حالات رمز و راز گونه و رویایی است

 

یک داستان کوتاه 66 صفحه ای است . محشر بود عالی بود حتما بهتون توصیه می کنم بخونید . یک داستان که با حالات توصیفی و رئال شروع می شه و یک دفعه وارد یک فضای تاریک و گیج می شه و با مفاهیم معنوی تری ارتباط برقرار می کنه  

 

برای اینکه بهتر متوجه مضمون کتاب بشید بهتره تعریف زیر در مورد لغت ائورا را در نظر داشته باشید :

آئورا برگرفته از واژه ی یونانی((آورا))(aura) به معنی نسیم است.در مکتب هاله شناسی و انرژی درمانی,((آئورا)) همان هاله ی نوری است که به دور خود ما پیچیده است , هاله هایی که از بدن ما ناشی می شود و شخصیت و طرز زندگی و افکار و احساسات ما را منعکس می کند.حتی عده ای معتقدند که آئورا انعکاس خود ماست که ثبت کامل گذشته و حال و آینده ما در آن وجود دارد.همه ی ما ((آئورا))ی گمشده ای داریم!

گرینگوی پیر

 

 گرینگوی پیر

 

 کارلوس فوئنتس

عبدا.... کوثری

 

انتشارات طرح نو

امبروز بی یرس نویسنده سرشناس آمریکایی که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم با کتاب ها و مقالات خود جنجال های فراوانی را در آمریکا به پا کرده بود در سال 1913 در سن 71 سالگی به سرزمین مکزیک می رود تا به انقلاب بپیوندد اما رد او گم می شود و کسی از سرنوشتش با خبر نمی گردد .در این کتاب فوئنتس سرنوشت خیالی این نویسنده در انقلاب مکزیک را تصویر می کند .

در مورد انقلاب مکزیک هم قابل ذکر است که اولین مرحله انقلاب آنها در دهه 1820 نتیجه می دهد و استعمار اسپانیا در این کشور پایان می پذیرد . بعد موضوع تثبیت نهادهای دولتی و مالکیت زمین مطرح می شود و در سال 1870 رئیس جمهور آزادی خواه مکزیک بنیتوخوارس با توطئه پورفیریودیاس سرنگون می شود و دیاس حکومت استبدادی را آغاز می کند. امبروز در این زمان است که در مکزیک به سر می برد و در انقلاب گم می شود .

 توی داستان با امبروز به عنوان پیرمردی که به دنبال مرگ می گردد ، ژنرال آرویو مکزیکی مردی که به دنبال اتقام و نوع مرگ خود است و هریت دختری تنها درگیر با مرزهای درون خود سر و کار داریم . گرینگوی پیر در مورد خودش می گه که شما باید شکست منو باور کنید . شکست کسی که فکر می کرد اختیار سرنوشتش را داره و با مقاله هاش سرنوشت و افکار دیگران را هم تعیین می کنه .

 اصولا داستان به صورت دیالوگ بین شخصیت ها و یا بررسی حالات روحیشون پیش می ره . اینم دقیقا چیزیه که من دوست دارم . کتاب فوق العاده ای بود . واقعا قشنگ نوشته شده بود.

در مورد اسم کتاب باید بگم که مکزیکی ها به غریبه ها و به خصوص آمریکایی ها گرینگو می گویند و در سال 1989 فیلمی هم از این کتاب با بازی گريگوري‌ پك‌ ساخته شده .

 

  قسمت های زیبایی از کتاب

  همیشه جوان می مانم ، چون امروز این جرعت را دارم که جوان باشم .

  

 در بیابان عقرب و مار فقط غریبه ها را می گزند . مسافر همواره غریبه است .

 

چرا ما از یک سرباز شجاع یا یک مامور آتش نشانی قدردانی می کنیم و از آدمی که به جا و به موقع خودکشی کرده نه؟

 

دخترم قسم خورد که دیگر هیچ وقت سراغی از من نگیرد . به ام گفت من می میرم بی آنکه دیگر چشمم به روی تو بیفتد و امیدوارم تو هم قبل از اینکه بفهمی چه قدر دلت برای من تنگ شده بمیری . اما من حرفش را باور نمی کنم دوشیزه هریت ، باور نمی کنم چون توی چشمهایش آن امید سوزان را دیدم ، امید به اینکه من یک روز همه ی آن چیزهای کوچکی را که به رغم همه چیز ما را سال ها با هم نگه داشته بود به یاد بیاورم .

 

می خواهند راجع به زندگی ما بیشتر بدانند ، اگر این جور باشد باید یک چیزی از خودشان بسازند ، چون ما هنوز هیچ چیز و هیچ کسی نیستیم .

  

اگر به محض بیداری سعی نکنی زندگی را سر و سامان دهی ، ناچاری با رویایت رو به رو شوی .

  

آدم چه می داند وقتی کسی به خانه اش که برای همیشه ترکش کرده برگردد چه پیش می آید ؟

  

اگر این قدر دلت می خواهد به چیزی برگردی ، حتماً داری از آن فرار می کنی .

  

اینجا بچه ها بازی ای دارند که به اش می گویند : جادو بازی . هر کس به تو دست بزند جادویت می کند . باید بی حرکت بمانی تا یکی دیگر بیاید و به ات دست بزند . آن وقت حق داری دوباره حرکت کنی . آدم چه می داند چه قدر طول می کشد تا یکی دیگر بیاید و  لمسش کند ؟

  

یک خانه جدا از اینکه خانه است ، چیز خیلی بیشتری هم هست .

 

اگر لازم باشد ذهن چند پاره ما عشق را ابداع می کند ، عشق را تصور می کند یا ادای عشق را در می آورد اما بی آن سر نمی کند .

 

دانستن همه چیز دانستن این بود که هنوز چیزی برای دانستن مانده .

  

هر یک از ما مرزی پنهان درون خودمان داریم و گذشتن از این مرز دشوارترین کار است .

 

"نگران نباشید ما هم به شما و هم به گرینگوی پیر احترام می گذاریم . به گرینگوی پیر به این خاطر که آدم شجاعی بود ، به این خاطر که توی چشمهایش یک غمی داشت و به این خاطر که آخرین فرمان ژنرال آرویومان این بود که به گرینگوی پیر احترام بگذاریم ."
"من چی ؟"
"شما به این خاطر که کسی هستید که همه ی اینها را به یاد خواهد آورد ."

سر هیدرا

 

سر هیدرا

 

  کارلوس فوئنتس

کاوه میرعباسی

  

انتشارات آگه

داستان یک جورایی مایه های سیاسی داره و موضوعش به خصوص در مورد نفت مکزیک ، دیکتاتوری قدرتهای دنیا و قضیه اسرائیل و فلسطین هست .

 فيلكس مالدونادو یک کارمند دولت در مکزیک هست یک فرد وطن دوست و آرمان خواه که وارد بازی قدرت طلب ها و نفت ملی می شود . و از طریق ماجرای او با چندگانگی دولت ها و فرومایگی واقعی افراد به ظاهر درستکار مواجه می گردیم . در حقیقت ماجرای ملی شدن نفت مکزیک ، واکنش اعراب و اپک به این موضوع و از سوی دیگر نفع اسرائیل و آمریکا را طی یک سری داستان جاسوسی دنبال می کنیم .

در مورد اسم کتاب هم باید بگم که هیدرا موجودی افسانه ای است که به جای هر سری که از او قطع می شود سر دیگری سبز می شود و نهایتا هم هرکول او را از بین می برد . هیدرا نماد تکثیر بی پایان هست و در حقیقت در داستان نیز دائما حالت دو گانگی و شعبه شعبه شدن را چه در ماجراها و چه در روحیات و شخصیت اصلی افراد ملاحظه می کنیم .

 کتاب خوبی  بود. خیلی خوب نبود البته اما  جسارتش واقعا قابل تقدیر بود خیلی شفاف و واضح به حقایق حمله می کرد  به خصوص نظرش راجع به اسرائیل این که می گه قربانیانی بودند که امروز خودشون جلاد شدن و در حقیقت همه این شکنجه ها را هم آلمان و نازیسم به اونها وارد کرده اما چون زورشون به اروپا نمی رسه رفتن سراغ فلسطینی های ضعیف و بی کس چون اعراب هم اونقدر تنبل و بی غیرتن که حاضر نیستن از هم نژادهای خودشون دفاع کنند ..... چندگانگی چهره ها و داستان ها هم عالی بود همه چیز چند تکه می شد ... خوش خوان هم بود ...... اما خوب ، خیلی تاثیر گذار نبود نمی دونم یعنی حداقل با همه این تعاریف برای من کتاب متوسطی بود اما ایده های قشنگی داشت

  

 قسمت ها زیبایی از کتاب

در کشوری که همه تابع قانون حداقل زحمت هستند ، آسان ترین راه این است که خود را به دست جریان بسپاری

 

مرگ همه از بیست سالگی شروع می شود .

 

انتقام فضیلت نیست ولی قابل توجیه است .

 

خیال می کردیم که پاکی ما را از شرارت نجات می دهد ، چون خبر نداشتیم ممکن است شرارتی در پاکی وجود داشته باشد که از پاکی شرارت تغذیه کند .

 

قدرت چون می داند که ناپایدار است ، همیشه بی ترحم است .

 

دنبال جایی بودیم که ارباب باشیم نه برده . اما فقط کسی می تواند ارباب خودش باشد که برده نداشته باشد . نفهمیدیم چه طور می شود بدون برده های جدید ارباب بود . برای اینکه قربانی نباشیم ، جلاد شدیم .

 

می توانی به همه تاریخ قرنمان شک کنی ، جز به جهانشمول بودن ارعاب و وحشت .

 

همیشه انتظارت را می کشم و همیشه از دیدنت غافلگیر می شوم .

 

تنها راه مخفیانه عمل کردن این است که همه کارها را آشکار انجام بدهید .

  

اسرار واقعی آنهایی هستند که مخفی شان نمی کنند .

  

مهار کردن تقدیر اسمش قدرت است .