کلاته گل/ ساعدی

 

کلاته گل

 

غلامحسین ساعدی

 

انتشارات نگاه

کلاته گل ده آباد و سرسبزی هست که مردمش عاشق ارباب مهربانشون اقای مهدی خرم هستند . مهدی تازه با پری ازدواج کرده و همراه برادر پری دکتر یعقوب به ده اومدند اما شاه چندی پیش این ده را پسندیده و می خواد اونا را از ده بیرون کنه و ...

اینم یکی دیگه از تازه های نشر البته کتاب جدیدی نیست قبلا هم روانه بازار شده و سال 93 در حقیقت چاپ مجدد شده یک نمایش سه پرده ای دوستشم هم نداشتم خیلی سمبلاش واضح و سر راست بود تو ذوق می زد انگار زیادی روی کار و سطحی بود.

 

قسمت زیبایی از کتاب

برای زندگی کردن یک نوع غریزه مخصوص لازم است ، غریزه ی فرار از خطر ، غریزه ی تدبیر.

پرندگان در طویله/ ساعدی

 

پرندگان در طویله

 

غلامحسین ساعدی

 

انتشارات قطره

کتاب 6 تا نمایش نامه است که 5 تای اون را در کتاب 5 نمایشنامه از انقلاب مشروطیت معرفی کردم و می مونه یک نمایشنامه دیگه با عنوان پرندگان در طویله . داستان در آذربایجان می گذره عده ای بر علیه حکومت قیام کردند طرفدارای ستارخان الان توی یک باغ مخفی هستند و منتظر انجام عملیات و البته به یکی دو تا از همدستاشون که توی باغ تردد دارن مشکوکن این که چرا همش اونا می رن و می یان و ...

قشنگ بود یک دونه نمایش نامه ازش خوندم اما همین یکی هم تقریبا خوب بود و از خوندنش لذت بردم البته نه که خیلی خاص و پیچیده باشه اما در عین سادگیش خوب بیان شده و ناراحت کننده است .

خوب تصمیم داشتم برم سراغ تازه های نشر و یکی دو ماهی کتاب های جدید از نویسنده های قبلی را معرفی کنم اما قبلش اومدم سراغ این کتاب چون دیدم کتابی هست که قبلا اکثرشو خوندم . حالا خلاصه که بعد از این می رم سراغ تازه های نشر.

دیکته و زاویه/ ساعدی

 

دیکته و زاویه

 

غلامحسین ساعدی

 

انتشارات نگاه

دیکته : محصلی که دیکته را غلط می نویسد زیرا به معنای واقعی معتقد است.

زاویه : عده ای که سخنرانی می کنند اما شاید خودشان هم نمی دانند چرا و چه می گویند .

دو تا نمایشنامه است اصلا هم خوشم نیومد به نظرم خیلی واضحه یک جوری که به ادم بر می خوره البته که ایشون از نویسنده های بزرگ هستند اما اخه خداییش اون دیکته این قدر واضح و شعاری هست مثل کار بچه دبستانی می مونه به نظر من .

ما نمی شنویم  /ساعدی

ما نمی شنویم

 

غلامحسین ساعدی

 

انتشارات ؟

ما نمی شنویم  : بلندگویی در کنار خانه مرد هست که از خوبی های دولت می گوید

محال ممکن : سربازخانه ای که مثلا تمرین رژه می کند

از همه جا می شود شروع کرد : گروه تئاتری که می خواهد جامعه را به خود بیاورد

یک کتاب دیگه بازم نمایشنامه 3 تا نمایش نامه خیلی خیلی کوچیک چندان قشنگ بود یک جورایی های خیلی استعاره ای هست استعاره های فاحش و واضح . آخری را باز بیشتر دوست داشتم .

پرواربندان/ ساعدی

 

پرواربندان

 

غلامحسین ساعدی

 

انتشارات نیل

اینم یک نمایشنامه دیگه است . آقای میم یک روشنفکره که توی روزنامه مقالات اعتراض آمیزی می نویسه و دشمن زیاد داره حالا دوستانش توی یک پرواربندی دعوتش کردن و بهش می گن باید پیش ما بمونی تا ابها از اسیاب بیوفته تو مورد اتهامی در زمینه قتل !

بد نبود یک موضوعاتی جالبی داشت توی خودش ولی حالا جوری ام نبود که خیلی بخواد توجهم را جلب کنه .

 

قسمت زیبایی از کتاب

هیچ چیز مثل زخم زبان آدمو آزار نمی ده .

گور و گهواره/ ساعدی

 

گور و گهواره

 

غلامحسین ساعدی

 

انتشارات  آگاه

زنبورک خانه : پسرک با مرد به خانه اش رفته و دامادش می شود .

سایه به سایه : افراد یک محله فقیر و گذر عمر

آشغالدونی : پسرک فقیر و پدرش خون می دهند تا پولی بگیرند و ...

یک  مجموعه داستان کوتاه از آقای ساعدی از جو پایین دست و فقیر جامعه . یک جورایی تاریک حال به هم زن و چندشناکه اما خوب قشنگ کنار هم قرارشون داده و جفت و جور کرده . نثرش خوبه .

ضحاک/ ساعدی

ضحاک

 

غلامحسین ساعدی

 

انتشارات به نگار

باز هم یک نمایشنامه دیگه که یه جورایی بر پایه داستان ضحاک نوشته شده . ضحاک جمشید را زندانی کرده و الان اشپزی داره که توی مغز اون دو تا مار به وجود اورده و بهش می گه نجیب زاده ها را یکی یکی بکشه .

خوب واقعا بدم اومد من کلا با این داستان هایی که بر پایه یک داستان دیگه ساخته می شه و یک شکل دیگه است مشکل دارم اصلا فلسفه اش را نمی فهمم .

 

قسمت زیبایی از کتاب

وقتی بین مارها زندگی می کنی ، نمی تونی مار نباشی .

جانشین/ ساعدی

 

 

 

 

 جانشین 

 

غلامحسین ساعدی

 

انتشارات نیل

یک نمایشنامه از آقای ساعدی در مورد سه نفر که بعد از مرگ دیکتاتور کشور دارن در مورد جانشینیش با هم بحث می کنند و هر کدوم خودشون را محق می دونند . و البته که دلیل خاصی هم ندارند .

این نمایشنامه از نمایش نامه های معروف ایشون هست و نقدهای زیادی هم روش نوشته شده من شخصا خوشم نیومد البته به نظرم خیلی سطحی و شفاف بود چندان جذبم نکرد .

وای بر مغلوب/ ساعدی

وای بر مغلوب

 

غلامحسین ساعدی

 

انتشارات نگاه

یک کتابم از اقای ساعدی قبل عید معرفی کردم این کتابشونم که از تازه های نشر نگاه هست موند برای سال جدید .

یک نمایشنامه است از پسری که میره به فامیلای پولدار تهرونیش سر بزنه خانمه دیوانه است و دو تا دخترش اهل تفریح و گشت و گذار پ ...

خوشم نیومد ساده بود با شخصیتاشم ارتباط برقرار نمی کردم شخصا معتقدم اقای ساعدی فضاهای روستایی را بهتر از شهری در می ورده توی داستانهاش

فصل گستاخی / ساعدی

فصل گستاخی

 

غلامحسین ساعدی

 

انتشارات نیل

داستان توی یک خانواده یک جورایی بی سر و سامان جریان داره پدری که هیچ کاره است مادری که مسلطه به اوضع با آرایش غلیظ و روابط عشوه امیزی با مردها پسر بزرگ هنرپیشه هرزه پسر کوچک پشت کنکوری در مشت مادر و ....

من اصلا خوشم نیومد فضای این خانواده این قدر برام غیرملموس بود که هیچ ارتباطی با داستان و خط سیرش نمی تونستم پیدا کنم اصلا حس نمی کردم داستان آقای ساعدی هستش .

خوب از آقای ساعدی هم کتاب زیاد خوندم توی تازه های نشر هم اتفاقا از تجدید چاپ های ایشون بود و سراغ این کتاب رفتم که زیادم باهاش رابطه برقرار نکردم .

غریبه در شهر /ساعدی

غریبه در شهر

 

غلامحسین ساعدی

 

انتشارات اسپرک

داستان در مورد مشروطه طلبان و تلاش روس ها  زیردستان آنها برای خاموش کردن این قیام می باشد . ماجرا در تبریز اتفاق می افتد زمانی که ستارخان از بین رفته و شایع شده که عمویش امام قلی می خواهد به شهر قشون کشی کند و روس ها در به در دنبال او هستند . امام قلی در حقیقت وجود خارجی ندارد و سردمداران نهضت برای حفظ روحیه مردم این شایعه را ایجاد نموده اند ولی هم زمان با همین سخنهاست که غریبه ای به نام حیدر وارد شهر شده و همه گمان می برند که او امام قلی است و...

خیلی قشنگ بود واقعا روان و زیبا نوشته شده و از یک موضوع ساده و شاید حتی کسل کننده داستان جذابی ایجاد کرده که اصلا کسلتون نمی کنه و حتی پایین گذاشتن کتاب سخته . خیلی هنرمندانه می نویسه و جاهایی بخش های داستان را قطع می کنه که خستگی ایجاد نمی شه و با اشتیاق سراغ قسمت بعد می رید . همین طور خیلی با ریزه کاری های ظریف نحوه مبارزات مخفیانه و جرقه های کوچیک واسه آتیش های بزرگ را نشون داده . یعنی خیلی واقعی داستان را طرح ریزی نموده .

آقای ساعدی 7 تا رمان نوشتند که 4 تاش نیمه تمام و چاپ نشده است دو تاش را هم قبلا معرفی کرده بودم توپ و تاتار خندان و خیلی دلم می خواست حتما سومین رمان چاپ شدشونم مطالعه کنم که اون موقع نشد و الان فرصتش پیش اومد .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

مرد داد زد : گذشته ها گذشته .
عالی باف گفت : هیچ وقت گذشته نمی گذره . یادتون باشه .

 

تنها دنبال حق رفتن است که آدمی را آدم می کنه ، شرف انسانی همینه .

 

صبر تنها درمان زخم های روح آدمیزاده .

توپ /ساعدی

توپ

 

غلامحسين ساعدي

 

انتشارات نيل

اينم يك رمان ديگه از آقاي ساعدي . داستان در مورد همه دولت به ايلياتي ها براي سركوب كردنشون هست . از يك طرف مي بينيم قزاق ها به دنبال ايل ها هستند ، از سوي ديگر ايل هاي مختلف با هم دشمنند و ايلياتي ها و دهاتي ها نيز با هم جنگ و دعوا دارند . ژنرال قزاقي كه براي سركوب آمده توپ بزرگي همراه خود داره كه باعث وحشت مردم شده . در اين وسط ملاهاشمي هم هست كه در حقيقت آخوندي مي باشد كه از يك ايل به ايل ديگه مي ره و روضه خوني مي كنه ولي در واقع توي اين سال ها ثروت زيادي جمع كرده و توي هر ايل چندين راس گوسفند داره . ملا از خبر اومدن توپ براي جنگ وحشت زده شده و توي فكر گوسفندهاش هست بنابراين تصميم داره يك جوري ايل ها را از راه لشكر دور كنه و ...

قشنگ بود دوست داشتم خيلي خوب اتفاقات را كنار هم چيده بود از يك صحنه خيلي خوب به صحنه ديگه مي رفت و فضا را يكنواخت و كسل كننده نمي كرد موضوعش و اشاراتش خيلي جالب بود و كلا كتاب خيلي خوبي بود . حس خوبي بود خوندن داستاني با حال و هواي ايل يك جورايي ياد آتش بدون دود و كليدر افتادم ولي خوب نويسنده چيره دست هم مي خواد تا اين فضاها را خوب در بياره .

اقاي ساعدي از همون نوجواني و قبل از ورود به دانشگاه به روزنامه نگاري پرداختن و بعد هم كه استعدادشون توي نويسندگي را نشان دادند ولي سال 57 از ايران خارج شدند . آقاي ساعدي اهل فعاليت سياسي هم بوده و بعد از كودتاي 28 مرداد به زندان مي افته .

مار در معبد/ساعدی

مار در معبد

 

غلامحسین ساعدی

 

انتشارات به نگار

نمایش نامه ای 4 پرده ای . ماجرا در مورد مردم جامعه ای است که فقیر و جاهلند و به همین دلیل فریب وعده های سوداگری را خورده و اموالشان به باد می رود . آنها برای دادخواهی به سوی حاکم می روند و حاکم متوجه هوش سوداگر می شود ...

می بینیم که این جامعه یک جامعه احساساتی هست ، مردم خیلی راحت فریب می خورند ، حاکم در برابر تمام بدبختیشون وعده هایی بهشون می ده و آنها سریع باور می کنند و افراد زرنگ تر جامعه طریقه تسلط بر این جامعه را کشف کرده و قدرت جدید آرام آرام در کنار قدرت قبلی رشد کرده و بعد قدرت قبلی را کنار می زند ...

فوق العاده زیبا بود  . خیلی روان شناسانه به یک جامعه رشد نیافته نگاه کرده بود ، این که چه راحت فریب می خورند چه راحت بهشون ظلم می شه و از چه راهی می شه توی این جامعه به کجاها رسید و این که چطور توی این جامعه اخلاقیات و ارزش ها آرام آرام از بین می ره و اوضاع بد و بدتر می شه ... بسیار بسیار دوستش داشتم

خوب راستش می خواستم با یک رمان دیگه پرونده آقای ساعدی را ببندم ولی چون اون رمان به دستم نرسید فعلا با این نمایش نامه ماجرا را ختم می کنم تا زمانی که کتاب به دستم برسه و بتونم اون رمان را هم معرفی کنم .

كاربافكها در سنگر /ساعدی

كاربافكها در سنگر

 

غلامحسين ساعدي

 

انتشارات سپهر

باز هم نمايش نامه ديگه اي از آقاي ساعدي . در مورد مردي كه در جنوب معدن زده و در پي جذب صيادان مرواريد هست تا در معادنش كار كنند و مبارزه دو قدرت يعني معدن دار و تاجر مرواريد را براي كسب سود بالاتر و بهره كشي بيشتر از نيروي اساني مي بينيم.

اين نمايش نامه سومين كار آقاي ساعدي بوده و براي سومين كار خوب بود . در كل بد نبود موضوعش تكراي بود و من وجه تسميه را هم درست متوجه نشدم ولي نحوه نگارش خيلي عالي و روان هست و خواننده را با خودش مي بره .

گمونم ديگه كتاب هاي زيادي از آقاي ساعدي معرفي كردم و حوصله تون سر رفته ولي خوب رمان فقط همون تاتار خندان بوده ، يكي دو تا رمان هم معرفي مي كنم و تمام .  

5 نمايش نامه از انقلاب مشروطيت /ساعدی

5 نمايش نامه از انقلاب مشروطيت

 

غلامحسين ساعدي

 

انتشارات اميركبير

 

از پا نيفتاده ها : يك مشروطه چي كه هنگام اعدام فرار كرده و در امام زاده بست مي نشيند .
گرگ ها : فراش هاي حاكم به دنبال جنازه ياشا و قاتلش هستند .
ننه انسي : پيرزن آبرومندي كه پسرش دستيار جلاد شده و مشروطه چي ها را لو مي دهد .
خانه ها را خراب كنيد : دولتي هايي كه در پي خراب كردن خانه هاي مشروطه چي ها مي باشند .
بام ها و زير بام ها : همسايه ها در پي فراري دادن سه برادر هستند .

كتاب تقريبا قشنگي بود . داستان هاش يك جوري تكراري بود شايد ولي باز خيلي خوب بيان شده بود 4 تا نمايش نامه اولي را كه دوست داشتم ولي پنجمي را نه خلي لوث شده بود ديگه .

شب نشيني باشكوه /ساعدي

شب نشيني باشكوه

 

غلامحسين ساعدي

 

انتشارات اميركبير

شب نشيني باشكوه : مراسمي گرفته شده و قرار است از بازنشستگان تجليل به عمل آيد .
چتر : كارمندي بعد از اداره به خريد رفته و چترش را گم كرده است .
مراسم معارفه: رئيس هاي جديد ادارات و وعده و وعيدهايشان .
خواب هاي پدرم : كارمندي كه كابوس حساب رس و دفاتر شركت حتي در خانه نيز او را رها نمي كند .
حادثه به خاطر فرزندان: كارمندان يك بخش در مورد زيبايي و هوش فرزندانشان جر و بحث مي كنند .
ظهر كه شد : معلمي كه زخم معده دارد .
مفتش : قرار است بازرس به مدرسه بيايد و ناظم بسيار مراقب اوضاع است .
دايره در گذشتگان : مردي در دايره درگذشتگان ثبت احوال كار مي كند و مي خواهد يكي از خويشاندانش را به عنوان همكار به بخش ببرد .
سرنوشت محتوم : همكارها در مورد مواردي كه باعث كوچك و بزرگ شدن دنيا مي شود ، بحث مي كنند .
استعفا نامه : كارمندي كه در اثر كار زياد و فوت همسرش دچار جنون شده .
مسخره نوان خانه : كارمندي كه عاشق خريد عتيقه است .
مجلس توديع : اولين باري كه شهر شاهد مراسم توديع است و مدير قبل از مراسم فوت نكرده است .

كتاب قشنگي بود در مجموع . چند داستان كوتاه كه عمدتا به زندگي كارمندي ، كسالت و يكنواختي اين زندگي و بحث هاي توي ادارت اشاره داشت . خيلي خوب و قوي نوشته شده بود . با اين كه اين قضيه اشاره به زندگي كارمندي و سمبل كردن ركود تو شغل بايگاني و حسابداري خلي نخ نما شده ولي در مجموع باز هم كتاب جالبي دراومده بود . قلم آقاي ساعدي خيلي قوي هستش .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

تا وقتي كه كارها در دست نسل كهنه و قديمي باشد هيچ نوع پيشرفتي در هيچ امري از امور ديده نخواهد شد . تا وقتي كه فلان كارمند هفتاد ساله ميز رياست فلان حوزه را اشغال كرده ، كارهاي مملكتي به همان كندي پيش خواهد رفت ، چرا كه تا او عينكش را روي بيني قرار دهد و قلم را با انگشتان لرزانش توي دوات فرو برد ، ساعتي از ساعات عمر بشر گذشته است .

 

آينده ، آينده ! آينده ديگه چه كثافتيه ؟ براي من و تو و امثال ما ، آينده اي وجود نداره  . از حالا همه چي براي ما روشنه . دوران پرافتخار بازنشستگي و بعد يك بيماري بسيار كاري و بعد يك تابوت و چند سنگ لحد .

آشفته حالان بيداربخت /ساعدی

آشفته حالان بيداربخت

 

غلامحسين ساعدي

 

انتشارات نگاه

اسكندر و سمندر در گردباد: دو همسايه رو به رويي كه از پنجره با هم صحبت مي كنند .
شنبه شروع شد : مردي كه معشوقش او را ترك كرده و به شدت از شنبه ها و تنهايي هراس دارد .
بازي تمام شد :دو پسر بچه در حلبي آباد با پدران خشمگين .  
خانه بايد تميز باشد : زن و شهور جواني كه براي ماه عسل به ويلاي دوستشان در شمال رفته اند .
آشفته حالان بيدار بخت : مردي كه عاشق دختري است و در مي خانه با او قرار دارد .
صداخونه : سربازي كه نمي تواند رژه برود .
پادگان خاكستري : زوجي در بيابان زندگي مي كنند ولي پادگاني نزديك آنها احداث شده و ارامش را از انان سلب مي نمايد .
ميهماني : مردي پس از سال ها دوستش را پيدا كرده و به ديدن او امده .  
اي واي تو هم ! : از نويسنده اي كتاب ممنوعه اي چاپ شده و دوستش سعي در نجات او دارد .  
واگن سياه : مرد گدايي كه مشكوك است و پليس در تعقيب او مي باشد .

خيلي قشنگ بود به دلم نشست .  قلمش خيلي زيباست مرحوم ساعدي پر قدرت هنرمند و جذاب و موضوع جالب ديگه تنوع زياد موضوعاتشه اصلا مثل فصيح يا احمد محمود نيست كه بعد از دو تا كتاب بقيه كتاب ها را از حفظ باشيد .  

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

عسلي درست مثل قطار راه مي رود ولي به كجا مي رسد و بعد فكر كرد كه عسلي ممكن است به جايي نرسد ولي قطار به هر جا برسد درست شبيه جايي است كه از آن حركت كرده است . پس فرق عمده اي بين عسلي و قطار وجود ندارد .

 

چرا هر كس چشم به دوربين مي دوزد ، عكسش همه را نگاه مي كند . اگر هزار نفر در اتاق جمع مي شدند ، همه ادعا مي كردند كه شارلوت آن ها را نگاه مي كند و اصلا متوجه ديگران نيست ، و اين خاصيت تمام عكس هاست .

 

هر كس بايد روي پاي خودش بايستد و فقط به خاطر خودش زندگي كند . هر كس به كس ديگر ، هر كه مي خواهد باشد ، تكيه كند ، آخر به زمين خواهد خورد .

 

گاهي مردن ، خود شعري زيباست .

عافيتگاه /ساعدی

 

 

غلامحسين ساعدي

انتشارات اسپرك

كتاب دنديل ، داستاني داشت به نام عافيتگاه كه خوشم اومد ازش ، براي همين وقتي ديدم كه آقاي ساعدي فيلم نامه اي هم به همين نام دارند تصميم گرفتم حتما بخونمش . اين فيلم نامه را براي آقاي مهرجويي نوشتند .

دكتر تهراني براي ماموريتي عازم جنوب است . او قرار است باورها و لغات بومي دهكده هاي جنوب را گردآوري كند و به دليل طغيان رود مدت زيادي در انجا ماندگار مي شود . تفاوتش با داستان كوتاه در اين بود كه اينجا به شگفتي هايي كه دكتر در جنوب مي بينه و عادات عجيب زندگي اشارات بيشتري شده و نحوه پيوند زندگي دكتر با اين زندگي را شفاف تر بيان مي كنه . شروع داستان خيلي عادي و عاميانه بود . توصيفات جنوب و زندگي مردمنش خيلي خوب بود ولي نحوه شكل گيري پايان داستان توي داستان كوتاهش را بيشتر پسنديدم . با همه اينا در مجموع كتاب خوبي بود .

اينم يادم رفت اشاره كنم كه آرامگاه آقاي ساعدي در نزديكي آرامگاه صادق هدايت است .

 

قسمت زيبايي از كتاب

هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد ، آدم نبايد زياد چيزي را بخواهد ، نبايد با سرنوشت جنگيد ، چون هر چه آدم بيشتر چيزي را بخواهد كمتر به آن مي رسد و عذابش بيشتر مي شود .

چشم در برابر چشم /ساعدی

چشم در برابر چشم

 

غلامحسين ساعدي

 

انتشارات اميركبير

يك نمايش نامه خيلي خيلي كوتاه از اقاي ساعدي كه نيم ساعته تمومه ولي با وجود كوتاه بودن و سادگي خيلي زيباست . حاكم شهر تصميم دارد كه چشم يكي از اهالي را در بياورد و به فكر پيدا كردن يك قرباني است . در همين زمان جواني وارد بارگاه شده و مي گويد كه هنگام دزدي چشمش به ميله اي خورده و درآمده و تقاضاي قصاص دارد . حاكم خوشحال شده و تصميم به كور كردن صاحب خانه مي گيرد ولي ....

روايت به صورت سمبوليك و جالبي پيش مي ره و نهايتا مي بينيم كه وقتي قراره بلايي نازل شه سر چه كسي نازل مي شه . خيلي قشنگ و دل نشين بود حتما بخونديش .

آقاي ساعدي بعد از انقلاب از ايران خارج مي شوند و به فرانسه مي روند .

دنديل /ساعدی

دنديل

 

غلامحسين ساعدي

 

انتشارات اميركبير

كتاب مجموعه 4 داستان كوتاه از آقاي ساعدي هست .

دنديل : دنديل منطقه اي دور افتاده است كه زماني دختر نوجواني بسيار زيبا براي خودفروشي گذارش به آنجا مي افتد .

عافيتگاه : مردي كه براي جمع آوري اطلاعات به شهري جنوبي آمده است بر اثر طغيان رود ، در شه ماندگار مي شود .
آتش : برادر بزرگ در بيمارستان بستري است و خواهر و برادراني كه طاقت دوري اش را ندارند به زور او را به خانه مي آورند .
من و كچل و كيكاووس : سه دوست براي تهيه فيلم مستند راهي جنوب مي شوند ولي پاسگاه به آنها تهمت جاسوسي مي زنند .

خيلي قشنگ بود . حالا يا جدي جدي خيلي خوب مي نويسه آقاي ساعدي يا چون من فقط سراغ نوشته هاي مشهورش رفتم اين قدر كتاباش به دلم نشسته .  به هر حال داستان هاي بومي و خيلي زيبايي داره اين كتاب هم . هم روان نوشته شدن هم خلاقن و هم قوي هستن . خوندنش رو توصيه مي كنم بهتون .

آقاي ساعدي از بزرگ ترين نويسنده هاي ايران بودند كه در خارج از ايران فوت كردند .

 

قسمت زيبايي از كتاب

وقتي كار از كار گذشت ، هر كارش بكني بي فايده س .

آي بي كلاه ، آي باكلاه /ساعدی

آي بي كلاه ، آي باكلاه

 

غلامحسين ساعدي

 

انتشارات نيل

اينم يكي ديگه از نمايش نامه هاي مطرح آقاي ساعدي كه در دو پرده با نام هاي آي بي كلاه و آي باكلاه اجرا مي شه . شب هنگام پيرمردي از خانه خارج مي شود و با داد و بيداد از مردم محل مي خواهد فكري بكنند زيرا دزدي وارد خانه متروكه محله شده و همه اعضاي محله نيز جمع شده و به فكر چاره هستند .

در پرده دوم باز اتفاق مشابهي مي افتد و مشاهده مي كنيم كه اين بار عكس العمل جمعيت كاملا متفاوت با دفعه اول است و دليل آن نيز اتفاقات دفعه پيش هست .

خوشم اومد خيلي داستان قشنگي بود موضوع ساده ولي پرعمقي داشت . اين كه بار اول كاري را با خلوص مي كنيم ولي اتفاقاتي كه پيش مي ياد و سودجويي يك عده باعث مي شه ديگه با خلوص پا تو اون ميدون نذاريم .

اين نمايش نامه اولين بار با بازي افرادي انند نصيريان ، انتظامي و مهين شهابي روي صحنه رفته .

در ضمن آقاي ساعدي هم دكتراي پزشكي توي گرايش روان پزشكي داشتن مطبشون توي تهران بوده و خيلي ها را بدون ويزيت قبول مي كردند .

چوب به دست هاي ورزيل /ساعدی

چوب به دست هاي ورزيل

 

غلامحسين ساعدي

 

انتشارات مرواريد

اين بار سراغ يكي از نمايش نامه هاي معروف آقاي ساعدي اومدم . چوب به دست هاي ورزيل نمايشي كه به روستايي اشاره دارد كه گرازها به مزارعش حمله كرده اند و دهاتي ها در پي يافتن راه حل مشكل هستند . پس از بحث و گفت و گوي زياد استخدام چند شكارچي به نظر محتمل ترين راه مي رسد .

خيلي قشنگ بود . هم ساده و روان پيش مي رفت هم خيلي جالب تمام مي شد و موضوعي كه توي ذهنش بود را با چهارچوب خيلي خلاقانه اي تركيب كرده بود . نمايش نامه خلاق و حرفه اي . واقعا به دلمن نشست . حتي با همه سادگي و نمايش نامه بودن هم شخصيت ها را خيلي خوب و كامل دراورده بود .

اين نمايش نامه با هنرمندي آقايان كشاورز ، انتظامي ، دولت آبادي ، نصيريان و مشايخي اجرا شده . و خوبه بدونيد آقاي ساعدي نمايش نامه هاشو با اسم گوهر مراد چاپ مي كرده .

 

قسمت زيبايي از كتاب

بعضي ها اين جورين ... وقتي يه نيش مي خورن ... فكر مي كنن اگه ديگرونم نيش بخورن ، درد اونا كمتر مي شه .

واهمه هاي بي نام و نشان /ساعدی

واهمه هاي بي نام و نشان

 

غلام حسين ساعدي

 

انتشارات نيل

دو برادر : دو برادر با هم زندگي مي كنند يكي اهل كار و زحمت و يكي شلخته و بي هدف .

سعادت نامه : مرد پيري با همسر جوانش در خانه اي زندگي مي كند تا زماني كه مرد مجردي مستاجر انها شده و آرامش پيرمرد را به هم مي زند .

گدا : پيرزن گدايي مي كند و هيچ كدام از فرزندها خواستارش نيستند .
خاكستر نشين ها : مرد كه از گداخانه فرار كرده نزد داييش مي رود تا به كار چاپ دعا براي گداها مشغول شود .
تب : پسر صبح كه از خواب بيدار مي شود احساس مي كند روز بسيار خوبي در پيش دارد . به دوستانش زنگ مي زند و از روي شوخي مي گويد كه اين قدر حالش خوب است كه حتي ممكن است خودكشي كند.
آرامش در حضور ديگران : منيژه زن سرهنگ پيري شده كه دو دختر به سن و سال خودش داره و وقتي سرهنگ و منيژه پيش دخترها مي رن ، اين سه نفر خيلي با هم جور مي شن .

خوش نيومد . يكي از كتاب هاي خيلي مهمه آقاي ساعدي هست ولي خوب من نتونستم باهاش ارتباط برقرار كنم . اصلا هم توي مايه دو تا كتاب قبلي نبود فقط موضوع آشنا اين بود كه توي داستان آخري دكتري براي فرار از شكست عشقي راهي ده مي شه عين تاتار خندان . خوب بد نيست بدونيد كه آقاي ساعدي خودشونم دكتر بودن .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

نعمت جووني هميشه پيدا نمي شه .

 

مر جوان گفت : آشتي كردين ؟
دكتر گفت : آشتي ؟ ول كن بابا . دنيا را جدي نگير ، مرد هر وقت بخواد مي تونه آشتي كنه .

 

هر كسي حق داره براي زندگي خودش تصميم بگيره ،اين اصليه كه همه قبول دارن ، يعني هيچ كس تو اين دنيا وصي و قيم لازم نداره . اما يه چيزاي ديگه م هس ، آدم تنها واسه خودش زندگي نمي كنه ، اگه غير اين بود كه حرفي نداشتيم ، اما ديگرونم هسن ، اونايي كه آدم به اون دل بسته س ، يا اونايي كه به آدم دل بسته ن ، به هر صورت ديگرونم بايد در نظر گرفت ، بي اعتنايي به ديگران ، فكر نمي كنم  تنها وسيله راحتي و رهايي باشه .

عزادارن بيل /ساعدی

عزادارن بيل

 

غلامحسين ساعدي

 

انتشارات نگاه

اين كتاب شامل 8 داستان كوتاه هست كه همه اون ها توي روستايي به نام بيل اتفاق مي افتند و اشاره به يك رخداد مصيبت بار براي اين ده و اعضاي اون دارن . موضوع اين داستان ها به شرح زير هستش :

1-      زن كدخدا مي ميره و بچه اش خيلي بي تايه

2-      پيرمردي مرده و دنبال مرد ديگري رفته اند تا سر تشييع او باشد

3-      توي بيل قحطي اومده و افراد به دنبال غذا هستند

4-      گاو مشدي حسن مرده . اين همون داستان مشهور گاو هستش .

5-      سگ از كار افتاده اي از روستاهاي اطراف سراغ يك بيلي آمده ولي بيلي ها او را دوست ندارند.

6-      بيلي ها يك گاو صندوق پيدا مي كنند و نتيجه مي گيرند كه يك امام زاده است .

7-      يكي از بيلي ها مبتلا به مرض خوردن شده و سعي دارند از شرش راحت شوند .

8-      در ده همسايه عروسي است و يكي از بيلي ها براي ساز زدن به آنجا رفته

خيلي قشنگ بود . كتابش را واقعا دوست داشتم . ساده و روان توي حال و هواي روستا اتفاق مي افتاد و موضوعات جذاب و مطابق با سادگي روستايي هم انتخاب كرده بود . من به خصوص داستان اول ، داستان گاو و داستان ششم به دلم نشستند . نمي دونم راجع به سبكش چي مي شه مي گفت رئال هست ولي نحوه نوشتنش چندان كلاسيك نيست  . یک جورایی رئالیسم جادویی را داره توی خودش .

داستان 4ام كتاب همون داستان مشهور گاو هست كه از روش فيلم موفقي هم ساخته شد . 

تاتار خندان /ساعدی

تاتار خندان

 

غلام حسين ساعدي

 

انتشارات به نگار

رضا دكتري است كه از طرف معشوقش زخم خورده براي همين تصميم مي گيرد قيد همه چيز را بزند و راهي دهي دور دست به نام تاتار شود . رضا بعد از رسيدن به ده متوجه مي شود كه تاتار دو دهكده است تاتار خندان و تاتار گريان و محل زندگي رضا ده تاتار خندان است . داستان زندگي رضا با دهاتي ها ، اخت شدنش با روستا ، مرام و مسلك مردم آبادي و .... آشنايي رضا با مدير مدرسه و دختر او پري است .

كتاب متوسطي بود . اولا خيلي خيلي محيط روستا را خوب دراورده بود . يك حس آشناي خوبي ايجاد مي كرد حالا هر چند ديگه خيلي خوش بينانه و معصومانه به ده نگاه مي كرد ولي خوب بود در مجموع . پايان شاد كتاب هم توي ذوق نمي زد و يك جور اشاره به تقدير بود ولي چيزي كه از جذابيت كتاب كم مي كنه حجم زياد كتاب در مقايسه با موضوعش هست يعني حدود 300 صفحه بدون اتفاق خاصي سپري مي شه .  اين موضوع براي من جالب نبود .

خوب آقاي ساعدي هم كه از معروف ترين نويسندگان كشورمون هستند ولي من تا به حال چيزي ازشون نخونده بودم ولي تصميم دارم يك سري از معروف ترين كارهاشونو بخونم . ايشون از نويسنده هاي تبريزي كشورمون مي باشند . اين كتاب را هم توي زندان نوشتند .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

خيال مي كني كه تنها تو دلت مي گيره ، تو اين دهيا هر كس براي خودش كلي غم و غصه داره ، من هم كلافه مي شم ، دلم مي گيره ، چه كار بكنم ؟ بايد تحمل بكنم ديگه .

 

اگر دو نفر در يك چيز شبيه به هم باشند ، حتما شباهت هاي ديگري هم دارند .

 

آدم بايد دلش پيش كسي گرفتار باشه كه اون هم بهش دل ببنده ، خاطر خواهي يك طرفه كه فايده نداره .