عشق و جنایت در سیسیل/کاپوآنا

عشق و جنایت در سیسیل

 

لوئیجی کاپوآنا

بهمن فرزانه

 

انتشارات ققنوس

سال نشر : 1386

 مارکی ارباب دهکده سال ها عاشق دختر فقیر جوانی بوده که به عنوان معشوقه در خانه اش زندگی می کرده است خانواده بسیار نگران بودند که مارکی با این دختر ازدواج کند پس مارکی بعد از حرف و حدیث های بسیار از مشاور باوایش می خواد با دختر ازدواج کرده و دختر را از آن خانه ببرد در ابتدای داستان مشاور کشته شده و حدس و گمان های زیادی وجود دارد و داستان بررسی زندگی مارکی و کشمکش های دورنی او با حس گناه است .

کتاب قشنگیه واقعا حال و هوای داستان های ایتالیایی خصوصا دلددا را برام زنده کرد .

بهمن فرزانه مترجم محبوب منه خیلی ترجمه های روان و یک دستش را دوست دارم و دلیل انتخاب این کتاب ایتالیایی هم مترجمش بوده در مورد نویسنده خوبه بگم  از پیروان مکتب وریسم بوده که تلفیقی از رئالیسم و ناتورالیسم هست .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

شما دانشمندان خیلی بیشتر از ما احمق ها دچار اشتباه می شوید و فریب می خورید .

 

گذشته هر کس مال خودش است به دیگران ربطی ندارد.

بادبزن کاغذی/ پیراندرلو

بادبزن کاغذی

 

لوئیجی پیراندرلو

بهمن فرزانه

 

انتشارات پنجره

سال نشر: ۱۳۹۰

سعادت اسب بودن را قبلا تعریف کردم بقیه داستان ها عبارتند از:

پیروزی مورچگان: مرد می خواهد خانه مورچه ها را نابود کند.

خاطرات ما: بازگشت به زادگاه پس از سالیان دراز.

خرمگس: پسر عمو زخم بدی دارد.

بادبزن کاغذی: دختری که تنها و بی پول مانده با بچه کوچکش.

مسئله جدی نیست: مردی که سعی داشت ازدواج نکند.

زن عمو میکلینا: عشق پسر به زن عمویی که حکم مادر را دارد.

مرده متحرک: مرد ورشکسته قصد خودکشی دارد.

خمره: استاد تعمیرکار در خمره حبس شده .

یک مجموعه داستان از پیراندرلو البته جزو تازه های نشر نیست ولی گفتم قبل از تموم کردن تازه های نشر یکی دو تا کتاب قدیمی تر از نویسنده های قبلی معرفی کنم . داستان های سر راست تر تمیز و ترجمه معرکه بهمن فرزانه . کتاب خوبیه و باید بگم از روی بادبزن کاغذی و خمره فیلم هایی هم ساخته شده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

برای زندگی همان اندک مایه نیز کافی است . کافی است سلامت باشی فکر و خیال نداشته باشی آن وقت تمام جهان به تو تعلق دارد.

 

برای کسی که پس از سال ها به وطن خود بر می گردد این مساله از همه چیز غصه دارتر است . یعنی دیدن این که چگونه خاطرات او یکی یکی فروافتاده و محو می شوند.

دختری تنها/ اوبراین

دختری تنها

 

ادنا اوبراین

بهمن فرزانه

 

انتشارات بدیهه

سال نشر : 1379

دخترک با دوستش دور از خانواده در شهر زندگی می کنند و در پی پیدا کردن مرد آتیه داری هستند . در همین زمان کاتلین با مرد پولدار و مسن تر از خود آشنا می شود که رفتار خاصی دارد کاتلین با وجود اینکه می داند مرد همسر و فرزندی در آمریکا دارد و با وجود مخالفت شدید خانواده اش پیش مرد می رود و مرد گویی سعی در تربیت او دارد!!!

انتخاب این کتاب به خاطر مترجم عزیزش آقای فرزانه بود . اولش به نظر کتاب ساده خیلی کلاسیک و تکراری ای می یاد ولی وقتی پیش می ره آخر کتاب نحوه تموم شدنش و عکس العمل های شخصیت ها از سطح خیلی خوبی از تحلیل های روان شناختی برخورداره . من کتابو دوس داشتم هر چند خود قلمشم خیلی جذاب نبود برام . ادنا اوبراین نویسنده و شاعر ایرلندی هست که تحصیلاتش در زمینه داروسازی بوده و باید بگم کتاب هاش مدت ها در ایرلند ممنوع بوده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

هر غم ، غم دیگری را به یاد می آورد .

 

تقصیر و شکست موضوعات دردناکی هستند و همان طور که سن انسان بالا می رود بشر سعی می کند این دو موضوع را از ذهن دور کند .

 

تجربه عشق ، از دست دادن و به یاد آوردنش برای بیشتر مردم پیش می آید . . ما همدیگر را ترک می کنیم عوض می شویم ، می میریم ، حتی بهترین دوستی ها هم عوض می شود . اگر هم من روزی تو را ترک کنم ، از خودم اثری در تو باقی گذاشته ام . تو با شناختن من شخص دیگری خواهی شد. نمی شود از این موضوع فرار کرد...

طوطی / تامارو

طوطی

 

 سوزانا تامارو

بهمن فرزانه

 

انتشارات پنجره

سال نشر : 1390

زن پیری هنگام بازگشت به خانه طوطی رنگارنگی را در زباله ها پیدا می کند . او را به خانه می رود و طوطی همراه روزهای تنهایی او می شود . این طوطی به پیرزن تنها ، امید و جسارت برای زندگی بهتری را می دهد . به او یادآوری می کند هنوز زنده است و لایق یک زندگی بهتر .

یک داستان بلند به رمان نمی رسه سر راست و ساده هم هست خیلی سطحی تر و ساده تر از کتاب قبلی . با این حال کتاب نسبتا خوبیه . موضوع جالبی را در نظر گرفته و واقعا اشاره ای که داره به این قضیه که گاهی یه چیزی لازمه تا از روزمرگی در بیاییم تا بریم توی یک قالب جدید فعالیت های تازه . خود خانم تامارو هم از بیمار تنفسی رنج می بره بنابرین جای خلوت تری را برای زندگی انتخاب کرده و با حیوانات مورد علاقه اش زندگی می کنه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

خاطره چه چیز عجیبی است : گاه مثل شعبده باز از کلاه عکس های فوری را بیرون می کشد که خیال می کردی تا ابد فراموششان کرده ای .

 

آیا به نظر تو آنها برای ادامه ی زندگی به شعر احتیاج دارند ؟ آنها به یک شوهر احمق و پولدار احتیاج دارند تا حسابی پوست از تنش بکنند .

 

وقتی دو نفر همدیگر را دوست دارند بگومگو کردن طبیعی است . عشق باید با دعوا همراه باشد .

دل به من بسپار/ تامارو

دل به من بسپار

 

سوزانا تامارو

بهمن فرزانه

 

انتشارات پنجره

سال نشر : 1393

راوی دختر جوانی است که پس از چندین سال زندگی تنها به پیش مادربزرگش برگشته که او را بزرگ کرده . دختر به یاد دوران طفولیت خود می افتد او به دنبال چرایی زندگی اش ریشه اش و دلیل احساساتش می گردد. مادر وی در 4 سالگی اش فوت کرده و خبری از پدرش نیز ندارد و اکنون از یادداشت های مادرش سعی دارد مادرش را بشناسد .

کتاب متوسطیه ترجمه عالی داره روان پیش می ره خیلی قشنگ موشکافی می کنه رفتارها و عکس العمل ها زیباست اما راستش تاماور کتابی به نام به دنبال دلت برو داره که یکی از پرفروش ترین کتاب های ایتالیا هم بوده این کتاب به نوعی دنباله ای بر همون کتابه البته که مستقله ولی واقعا به نظر من بدون خوندن اون انگار شروع یک داستان از وسط کاره و یک مقداری شما را گیج می کنه کامل به داستان نممی چسبید . موضوعش هم شباهت زیادی به همون کتاب قبلیش داشت .

تامارو دیپلمش را از مدرسه سینما گرفته و در این زمینه هم فعاله و چندین مستند هم ساخته .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

چیزهای کوچک همیشه بزرگترین شگفتی ها را در خود دارند .

 

چرا در طبیعت دو چیز تا این اندازه باید به هم باشند ؟چرا همیشه دیدن چیزی ما را به یاد چیز دیگری ما می اندازد ؟ آیا یک قاعده و نظم عمومی بود و یا نه بی هیچ دلیل و منطقی طبیعت از سر دلخوشی و شاید هم دلخرجی چیزهایی را شبیه به هم ساخته بود ؟

 

از اولین خاطره ی زندگی ما پیوسته بین من و تو کتابی وجود داشته است . تو از آن طریق می توانستی ارتباط برقرار کنی ، جهان تو بود ، جهانی که در آن بزرگ شده بودی .

دوازده داستان سرگردان/ مارکز

 

دوازده داستان سرگردان

 

گابریل گارسیا مارکز

بهمن فرزانه

 

انتشارات ققنوس

شامل داستان های سفر به خیر اقای رئیس جمهور ، قدیس ، زیبای خفته در هواپیما ، فقط اومدم یک تلفن بکنم ، ماریا دوس پراسه ، رویاهایم را می فروشم ، ارواح ماه اوت ، ترامونات ، هفدم مرد انگلیسی مسوم ، رد خون تو در برف ، تابستان خوش دوشیزه فوریس و  روشنایی مثل آب است می باشد که همگی قبلا معرفی شده اند .  

چشم های سگ آبی رنگ / مارکز

 

چشم های سگ آبی رنگ

 

گابریل گارسیا مارکز

بهمن فرزانه

 

انتشارات ثالث

داستان های آوا درون گربه خود ، اندوه سه خوابگرد ، چشم های سگ آبی رنگ ، تسلیم سوم و  روی دیگر مرگ قبلا معرفی شده اند .

گفت و گویی در آینه :  گفت و گوی اول صبح مردی در آینه با خودش .

با عشقی بزرگ/ دسس پدس

 

با عشقی بزرگ

 

آلبا دسس پدس

بهمن فرزانه

 

انتشارات ققنوس

از خانم دسس پدس خیلی وقت هست کتابی معرفی نکرد این کتاب هم جز تجدید چاپ های جدید هست و در حقیقت کتاب نیمه کاره ای هست که مرگ فرصت نداده تکمیلش کنند کتابی که شروع شده در مورد زندگی خودش مادرش و کوبا. در حقیقت پدربزرگ خانم آلبا اولین رئیس جمهور کوبا بوده . در مورد اسم کتاب هم گفته که یک بار از فیدل کاسترو می پرسه چه طور توی مدتی به این کوتاهی این همه کار برای کوبا کردی و اون هم می گه با عشقی بزرگ .

من دوستش داشتم البته خوب واقعا کتاب نیست روش هنوز کار نشده به جایی نمی رسه خیلی جاهاش ویرایش لازمه و ... اما همین قدریش هم که ترجمه شده خوب و روان ترجمه شده در صورتی پیشنهاد خوندنشو می کنم که یا طرفدار آلبا هستید یا دلتون برای ترجمه های فرزانه تنگ شده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

امروز مردم دیگر به چیزی اعتقاد ندارند . حتی مسائل جادویی را هم دیگر باور نمی کنند . ولی سرخ پوستان برمی گردند . نیزه به دست از تنه ی درختان بیرون می زنند.

 

زن ها هر چند هم پیر و بی جان ، همه چیز را به هر حال می فهمند .

 

انسان چه می داند . گاه زندان تبدیل به تنها جایی می شود که می تواند در آن مسکن بگیرد .

آنالنا / دلددا

آنالنا

 

گراتزیا دلددا

بهمن فرزانه

 

انتشارات ثالث

آنالنا بیوه و مادر 5 پسر است آنها تصمیم می گیرند مزرعه کوچک خود را فروخته و همراه با دایی پیر عروس و دو نوه خانواده ملک بزرگی را از ارباب اجاره کرده و آن را آباد کنند . کتاب یک تعمقی در حالا روحی و احساسی افراد هست زن و مردهایی که به نحوی از زندگیشون راضی نیستند دنبال عشق ممنوعه ای می روند چرا ادامه اش می دهند چرا و با چه تفکری بی خیالش می شوند و ....

خوب دلددا نویسنده محبوبمه مرحوم فرزانه مترجم محبوبم و در نتیجه معلومه کتاب را دوست دارم نمی دونم شاید یکی از دلایل علایقم اینه که موضوعات معمول هستند اتفاقات روزمره حتی صحبت از عشق و عاشقیه اما اصلا به دام کتاب های بازاری نمی افته حادثه محور نیست فقط می خواد حالات روحیشونو بررسی کنه که چرا چطور و .... اینا برام جالبه

 

پ. ن : مرخصی شش ماهم تمام شده دو روزم اضافه تر به خاطر واکسن دخترک می مونم و از 28 ام راهی اداره هستم . بغض دارم دلم فشرده است میشه برام دعا کنید برای من و رها که خدا خودش کارها را برامون آسون کنه ممنونتونم .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

در زندگی نمی توان صاحب همه چیز بود . بعضی ها بچه دارند ، بعضی ها ثروت مندند . خیلی ها نیرومندند و خیلی ها هم شکیبایند .

 

عشق ، عشق است . دام بزرگی است . از بیرون تماما طلایی و بیرون آن مرگ است و بس .

عاشق مترسک/ هیستینگز

عاشق مترسک

 

فیلیپس هیستینگز

بهمن فرزانه

 

انتشارات ققنوس

اگنس دختر کند ذهنیست که با پدر پیرش در مزرعه ای دور افتاده زندگی می کنند . اگنس روزی مترسکی می سازد و با همه تنهایی خود عاشق مترسک می شود تا روزی که یک فراری لباس های مترسک را پوشیده و خود را از چشم پلیس پنهان می کند . اگنس معتقد است که معجزه ای شده و ترسک او دارای روح شده است و .....

خیلی خوشم اومد واقعا موضوعش که خیلی جالب بود معصومیت و بچگی اگنس را در عین حال احساسات پاکش را خیلی قشنگ تصویر کرده بود آدم واقعا تحت تاثیر قرار می گرفت ترجمه اش هم فوق العاده بود  هر چی جلوتر می رفت بهتر می شد داستان و کنار گذاشتنش سخت تر .

خیلی دلم می خواست بیشتر بنویسم اما چیزی که کم دارم وقته . خوب تصمیم نداشتم سراغ کتاب از نویسنده جدید برم اما این کتاب هدیه بود از دو دوستی که صمیمانه ازشون متشکرم هدیه ی محشری بود .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

عیب جهان درست همان است . دیگر نور شمعی نیست تا روی نقص ها را بپوشاند . چراغ برق یک مرتبه نور می افکند و عصبانی ات می کند .

 

در مورد آنچه به من گفته بود چندان فکر نکردم . یعنی در مورد اینکه کسی را به قتل رسانده بود . به من ربطی نداشت . به نظرم حتی به خود او هم ربطی نداشت . مردم به هر حال مدام در حال کشتن چیزی اند .

 

کشتن امید بدترین نوع جنایت است .

 

آینده چیزی است که هنوز پیش نیامده وجود ندارد . پس نمی توان درباره ی هیچ صحبتی کرد .

یک عالم با شما حرف دارم / پیراندلو

یک عالم با شما حرف دارم

 

لوئیجی پیراندلو

بهمن فرزانه

 

انتشارات کتاب پنجره

ازدواجی بسیار متناسب :  دخترکی که هیکلش رشد زیادی داشته با یک مرد کوتوله ازدواج می کند .
عواقب از خواب پریدگی : غریبه ای به سراغ مرد می آید تا تابلو او را بخرد چون شباهت زیادی به همسر مرحومش دارد .
لانه : مرد که همسرش بچه دار نمی شده با عشق قدیمش رابطه برقرار کرده .
غبار مرگ : مرد به دنبال سفارشات دختران و همسرش آمده و قطار را از دست داده است .
یک عالم با شما حرف دارم : همسر زن مرده و او به دنبال کسی است تا با او دیدار داشته و صحبت کند .
تو می خندی : مرد در خواب به صورت شدیدی می خندد .
طرح یک اسب در زمینه قرص ماه : مرد و نوعروسش راهی شده اند و با یک اسب رها شده مواجه می شوند.
یک روز تمام  : مرد چیزی به یاد نمی اورد و ظاهرا زندگی اش سریع در گذر است .
مثل دو تا دوقلو : همسر مرد و معشوقه اش هم زمان باردار می شوند .
تراژدی یک شخصیت : شخصیت داستانی به دنبال نویسنده ای خوش ذوق تر است .
کی مقصر بود ؟ : نامزد مرد با او به هم زده و اکنون مرد حقایق بدی را می فهمد .

خوب هم چنان دارم به خوندن از نویسنده هایی که قبلا معرفیشون می کردم ادامه می دم و این بار پیراندلو نویسنده ثروت مند سیسیلی . این کتاب 3 تا داستان دیگه به اسم دوتا ! خانه ای رو به مرگ و شال مشکی هم داره که قبلا معرفیشون کردم .

داستان های قشنگی بودند ساده و در عین حال یه جورایی گیرا و جذاب شاید با موضوعات نه چندان عادی یک مقادیری هم حس و حال روستا یا حومه توش هست . ترجمه اش هم عالیه خیلی روان . در کل کتاب خوبیه البته نه عالی .

دير يا زود/ دسس پدس

دير يا زود

 

آلبا دسس پدس

بهمن فرزانه

 

انتشارات دادار

دير يا زود : خدمتكار دختر او را ترك كرده است تا پيش صاحب كار ثروت مند قبلي برگردد . دختر به زندگي سنتي پشت پا زده و الان در حال بررسي زندگي عشقي و اجتماعي خودش و افراد سنتي تر است .

ديوار دبيرستان : دختر

خوب در پي خوندن از نويسنده هاي آشناي قبلي سراغ دسس پدس رفتم البته كتاب جز تازه هاي نشر نيست ولي من تازه تونستم بخونمش . داستان ديوار دبيرستان را قبلا خونده بودم اما خوب دير يا زود جديد بود . در كل كتاب خوبي بود هر چند نمي دونم چرا اما سبكش به نظرم زياد شبيه كاراي دسس پدس نبود يك مقاديري سنگين تر از اونا بود . زندگي شخصيت اصلي دير يا زود يك مقاديري منو ياد رمان لاوينيا مي انداخت . ترجمه كتاب عاليه و در كل خوندنش مي تونه تجربه لذت بخشي باشه .

پ. ن : خوب يك مدتي هست دارم تازه هاي نشر را معرفي مي كنم مي خوام دوباره به يكي از نويسنده هاي كلاسيك سر بزنم و بعد برگردم سر ادامه اين كار .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

هر بار كه عاشق مي شديم حس مي كرديم ثروت مند هستيم و دوباره وقتي عشق تمام مي شد فقر و تنگ دستي به ما روي مي آورد .

 

مي داني چه چيزي باعث بدبختي ما مي شود ؟ حقيقت اينكه ديگر احساس گناه نمي كنيم .

 

ما خودمان را گول مي زنيم و تصور مي كنيم كساني را كه دوست داريم با ديگران فرق دارند .

 

روز به روز بيشتر مي فهمم كه انسان بايد خودش را از دست احساسات بي دليل و بيهوده خلاص كند .

 

گذشت زمان خيلي مهم تر و قوي تر از كلمات است .

 

فكر مي كنم هر چيز بايد يك روز شروع شود ، حتي عشق ، اين طور نيست ؟

 

ما هميشه هم قدرت اين را نداريم كه هر طور شده از عقايد خود دفاع كنيم . گاهي انسان مي فهمد كه پول هم در زندگي لازم است .

 

قبول كردن آزادي درست قبول كردن بي قراري و شك و ترديد زندگي است .

 

فقط يك معجزه مي توانست كار را درست كند و او از بس بدبختي كشيده بود ديگر نه به خدا اعتقاد داشت و نه به معجزه .

 

من حقايق را راحت تر از كلمات درك مي كنم .

داستاني مرموز/  مارکز

داستاني مرموز

 

گابريل گارسيا ماركز

بهمن فرزانه

 

انتشارات ثالث

يكي ديگه از تازه هاي نشر كه البته اين كتاب هم چاپ چندم هست و نمي دونم اولين بار كي وارد بازار ايران شده . ماركز يكي زماني شروع مي كنه داستان دنباله داري در مورد خانم ماركيز توي روزنامه مي نويسه يك داستان سورئال زني كه 4شنبه ها از طرف شوهرش هديه اي دريافت مي كرده مثل فيل آوازه خوان ، صندلي الكتريكي ، قاتل حرفه اي و .... البته به اتمام نمي رسونه و خيلي زود منصرف مي شه حالا اون داستان در قالب يك كتاب خيلي كوچيك جمع آوري شده . براي من هيجان انگيز و دوست داشتني بود يه جورايي با حال با فانتزي اعجاب برانگيز البته من شديد ياد نوشته هاي كس ديگه مي انداخت نمي دونم كي شايد ونه گات شايد براتيگان .....

برای سخنرانی نیامده ام/ مارکز

برای سخنرانی نیامده ام

 

گابریل گارسیا مارکز

بهمن فرزانه

 

انتشارات ثالث

این کتاب مجموعه ای از سخنرانی های مارکز توی شرایط و مناسبت های مختلف هست که قبل از هر سخنرانی توضیح خیلی مختصری اومده و گفته این امر کجا و کی و به چه مناسبتی روی داده . اکثر سخنرانی ها کوتاهن و در حقیقت مارکز علاقه ای به سخنرانی نداشته اسم کتاب هم جمله ای هست که توی یکی از همین سخنرانی ها گفته .

اینم یکی دیگه از تازه های نشر باز از مارکز باز از بهمن فرزانه و باز از نشر ثالث ! از این یکی خوشم نیومد راستش من سر همه سخنرانی ها خوابم می ره حس گوش دادن بهشون را ندارم اینجا زیاد طولانی و خسته کننده نبودند البته اما اشتیاق چندانی هم درون من ایجاد نمی کردند .

نوشته های کرانه ای/ مارکز

نوشته های کرانه ای

 

گابریل گارسیا مارکز

بهمن فرزانه

 

انتشارات ثالث

کتاب مجموعه ای از نوشته ها ، مقالات و داستان کوتاه های مارکز هست که توی دوران جوانیش نوشته و توی خیلی از اونها می تونید رد پای داستان ها و رمان های بعدیش را پیدا کنید . تعدادش خیلی زیاده برای همین نمی تونم یکی یکی نام ببرم و خلاصه ای ازش بگم . موضوعات متنوع هست و البته همه اونها را وقتی توی شهرهای ساحلی کلمبیا اقامت داشته نوشته و برای همین عنوان نوشته های کرانه ای براش انتخاب شده .

مجموعه فوق العاده زیباییه سبک روان کوتاه با مایه های سورئال موضوعات متفاوت و جذاب نه خیلی پرشور اما همراه با احساسات گاهی طنز ... برای من خیلی پرشور بود خیلی روان و خیلی دوست داشتنی اینم یکی دیگه از تازه های نشر این یکی دو ساله البته کتاب چاپ دوم هست نمی دونم چاپ اولش کی بوده .

یک جمله هم برای خالی موندن عریضه هر چند قصد نوشتن جملات زیبا برای این کتاب را نداشتم .

 

قسمت زیبایی از کتاب

شاید هم پاهای بزرگی چیزی است که زن ها را جالب تر نشان می دهد . پاهای کوچک آن طور که در قیدم الهام بخش شعرا و خیاط ها بوده دیگر از مد افتاده است .

يك دسته گل بنفشه /پدس

يك دسته گل بنفشه

 

آلبا دسس پدس

بهمن فرزانه

 

انتشارات ققنوس

بندر : يكي از خواهرها مرده و ديگري اكنون متوجه مي شود كه چه قدر تنها شده .
شهاب : پسر به دختر اظهار علاقه مي كند اما چيزهاي ديگري دختر نوجوان را مشوش مي نمايد .
سفر شبانه : خانواده براي اولين بار در حال سفر هستند و هم كوپه اي آنها مردي پرتجربه و با كلاس است .
موسيقي مجلسي : مرد دخترك را در خانه محبوس كرده تا براي خوشي از او استفاده نمايد .
نام من رجيناست : زني كه به جز فروش تنش راه ديگري براي گذران زندگي بلد نيست .
دزد : مردي كه زندگي اش شبيه شخصيت اصلي يك داستان پاورقي است .
پيراهن عروسي : پسر نوجوان عاشق دختر خاله بسيار مسن تر از خودش شده .
معبد بسته : مردي كه متوجه شده همسرش به او خيانت مي كند .
معجزه : زني كه فرنزدش مرده و انتظار معجزه دارد .
شاهكار : نويسنده معروف هيچ وقت به خانواده و فرزندش فكر نكرده و از آن ها دور است .
آفتاب سوزان : دخترك در حال تماشاي پسر جوان و افكارش .
در امن و امان : زني ثروت مند كه اكنون از آن همه جلال چند شي بيشتر ندارد .
مادر مشهور : او هميشه فكر مي كرد مادرش مرده اما اكنون فهميده او خواننده مشهوري است .
ياس : مرد پس از پايان رابطه نمي تواند به هيچ دختر ديگري فكر كند .
سلطه حكومت : مرد مي خواهد با پس اندازش به سفر برود ولي همسر و دخترش نمي گذارند .
پناهگاه : زن مي داند كه مرد به او خيانت مي كند و از پايان رابطه مي ترسد .
دوشيزه ترزا : دو پيردختر كه يكي خوشگل و ديگري زشت است و اكنون خواهر زشت مرده است .
يك دسته گل بنفشه : دختر پس از 8 سال رابطه عاشقانه به دليل محبت هاي شاگردش به او تمايل پيدا كرده .
خانه كنار درياچه كوچك آبي رنگ : دخترك در سن كم ازدواج كرده و به روستا رفته ولي خوش بخت است .
سوء ظن : همسر مرد مرده و او نمي داند كه آيا به وي خيانت مي شده است  يا خير ؟
يك سگ و دو بچه گربه : مادري كه پسرش عروسي كرده و اكنون احساي مي كند عروسش پسرش را از چنگش ربوده .

از دسس پدس قبلا كتاب هايي را معرفي كردم اينم يك كتاب ديگه از ايشون كه منتخبي از داستان هاي دو تا از كتاباش هست به سليقه آقاي فرزانه . كتاب خيلي قشنگيه هم داستان ها و مفاهيمش و هم ترجمه اش . من خيلي دوست داشتم كتاب رو و البته طرح جلدش هم فوق العاده بود رنگ بنفشش حس خوبي بهم مي داد .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

در پانزده سالگي .قتي زندگي را آغاز مي كني ، عشق ابدي است .

 

دخترها به راحتي با يكديگر درد دل مي كنند . مردها اين طور نيستند . احساسات خود را در قلب نگاه مي دارند و بروز نمي دهند . چون مطمئن هستند كه كسي دردشان را درك نخواهد كرد . زن ها اين طور مسائل را زودتر درك مي كنند .

 

بار ديگر به كتاب هايش نگاه كرد . تمام آن ها را خوانده و از هر يك چيزي آموخته بود و اكنون مي ديد كه پير شده است . پير و خسته ، و چندي بيش نمانده تا تمام آن دانش بيهوده خود را به گور ببرد .

 

آندره آ به محبوبه خود هرگز دسته گل بنفشه اي هديه نكرده بود . هرگز هم به مغزش خطور نكرده بود كه ان كلاه حصيري او را به موسيقي و تابلو تشبيه كند . سخت گرفتار شغل خود بود . به همين دليل هرگز وقت ان را به دست نياورده بود تا كنار او بشيند و به پيانو زدنش گوش كند . شايد حق با دانا بود كه مي گفت انسان عاشق همين كارهاي جزئي مي شود .

 

سرنوشت مادرها چنين است . پا به سن مي گذارند و فرزندشان تركشان مي كند و به دنبال زندگي خود مي رود ، پا به راه ديگري مي گذارد . راهي كه در انتهاي آن لب هاي يك زن ناشناس تبسم مي كند .

پاسکا دختر اهل نوئورو /دلددا

پاسکا دختر اهل نوئورو

 

گراتزیا دلددا

بهمن فرزانه

 

انتشارات ثالث

پاسکا نامزد پسرعموی چوپان خود هست و همه ان دو را زن و شوهر می دانند ولی پاسکا که متوجه زیبایی و طنازی خود شده ناگهان انصراف خود را اعلام می کند . ملکیوره از این موضوع ضربه سختی می خورد و قادر به تحمل شرایط نیست از سویی ناراحت است و از سویی دیگر دختر را دوست دارد ....

تقریبا خوب بود خوب من عاشق دلددا هستم و هر کتابی که تونستم ازش گیر بیارم را خوندم مثل بقیه کتاباش سعی داشت اتفاقات معمول زندگی را با پس زمینه های روان شناسیشون به تصویر بکشه من از این کارش خوشم می یاد بیشتر روی ذهن شخصیت های داستان و عکس العملاشون کار می کنه این بار هم همین طور بود ولی خوب شاید من انتظار عکس العملای دیگه ای را داشتم و چیزی که بیشتر مجذوبم بکنه رو .

ترجمه آقای فرزانه مثل همیشه رودست نداشت .

راز جنگل پیر /بوتزاتی

راز جنگل پیر

 

دینو بوتزاتی

بهمن فرزانه

 

انتشارات ثالث

سرهنگ سباستیانو  پروکولو  وارث حدودی نیمی از ارثیه دایی اش می شود که در حقیقت یک جنگل قدیمی و پیر است ولی هم این جنگل و هم خود سرهنگ عناصر سحرآمیز زیادی را همراه خویشتن دارد . در حقیقت در هر یک از درخت های جنگل یک جن لانه دارد که در طول داستان و در اثر معامله ای تا حدودی تحت اختیار سرهنگ در می آیند . بادی به نام ماتئو هست که گوش به فرمان سرهنگ است و ....

خیلی خیلی فضای تخیلی و سورئالی داره حیوان هایی که جرف می زنند ، اجنه ، بادها و .... فوق العاده زیبا بود بی نهایت دوستش داشتم یعنی تا تموم نشد نتونستم زمین بذارمش . اگه این تیپ داستان ها را دوست دارید حتما پیش نهادش می کنم . ترجمه اش هم عالیه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

شما هم به بشر می مانید . تا وقتی موجودی کوچک است مدام به او رسیدگی می کنید ولی بعد که بزرگ شدیم ، آن همه زحمت کشیدیم و خسته و کوفته برجای ماندیم ، آن وقت دیگر هیچ کس به ما محل سگ هم نمی گذارد .

 

سرنوشت برای همه یکسان است . برای بعضی ها زمان زودتر سپری می شود . برای بعضی ها نیز کند می گذرد ولی به هر حال نتیجه یکسان است .

يكي هيچ كس صدهزار /پیراندلو

يكي هيچ كس صدهزار

 

لوئيجي پيراندللو

بهمن فرزانه

 

انتشارات علمي فرهنگي

داستان در مورد موسكاردا است مردي ثروت مند كه روزي زنش به او مي گويد دماغش كج است و همين بهانه اي مي شودبراي اينكه مرد بارها و بارها خود ا در اينه ببيند توجه كند كه از ديدگاه سايرين چه شكلي است و كم كم به شكل و شمايل و خصوصيات اخلاقي خود شك كند .

دوسش نداشتم شايد موضعش جالب باشه اما در داستان كوتاه يك جورايي حرفها و صحبتهاش حوصله من رو كه سر برد .

 

قسمت زيبايي از كتاب

آه كه زن ها چه قدر جالبند و شوهرها قدرشان را نمي دانند . زن ها آفريده شده اند تا عيوب شوهران خود را كشف كنند .

سفر /پیراندلو

سفر

 

لوئيجي پيراندلو

بهمن فرزانه

 

انتشارات پنجره

شب زفاف : دختر جوان به زور با مرد بيوه اي ازدواج كرده كه نگهبان قبرستان است .
سفر : زن كه همسرش فوت كرده همراه با دو فرزندش نزد برادرشوهر مجردش زندگي مي كند و اكنون براي درمان با او راهي سفر شده است . از روي اين داستان دو بار توسط كارگردان هاي نامدار فيلم ساخته شده كه توي دومي سوفيا لرن هم بازي مي كرده .
گواهينامه : مردي كه مي خواهد همه بدانند چشمش شور است . اين داستان يكي از اپيزودهاي فيلم زندگي چنين است  بوده.
ماه درد : شوهر دختر با ديدن ماه شب هفتم به جنون دچار مي شود . يكي از اپيزودهاي فيلم كائوس است .
لاك پشت : دوست مرد به او مي گويد لاك پشت خوشبختي مي اورد ولي زن مرد حاضر به قبول لاك پشت در خانه نيست .
فراك تنگ : مرد براي عروسي دختر دعوت است ولي مادردختر ناگهاني فوت نموده و قرار است عروسي به هم بخورد .  از روي اين داستان فيلمي هم ساخته شده .
منقل : پيرمرد در دنيا فقط يك دكه يك منقل و يك نوه دارد . از روي آن فيلمي هم ساخته شده .

فرولا خانم و دامادش آقاي بانزا : مادرزن مي گويد داماد دخترش را محبوس كرده و داماد مي گويد مادرزن ديوانه است و دخترش مرده و اين زن همسر دوم اوست نه دختر ان پيرزن . به صورت نمايش نامه روي صحنه مي رود .
ميخ : پسر ميخي را از روي زمين بر مي دارد و كمي جلوتر متوجه دعواي دو دختر بچه مي شود .
پرواز : دو دختري كه بسيار فقيرند و جعبه هديه هاي ازدواج را تهيه مي كنند .
مبارزه : مردي كه در بيمارستان بستري است و مي خواهد از پرستار خونسرد انتقام بگيرد .
استفاده جوليي اولي و دومي : مرد به خاطر همسرش تغيير شخصيت داده و اكنون دچار حسادت و دوگانگي است . به صورت نمايش نامه اجرا شده .

خيلي قشنگ بود و واقعا به دلم نشست هم موضوعات بسيار زيبا بود هم روند داستان و هم پايانش و ترجمه آقاي فرزانه بي نظيره بسيار روان و جذاب ترجمه مي كنه . آقاي پيراندلو در سال 1934 برنده جايزه نوبل مي شوند .

يادداشت هاي پنج ساله /مارکز

يادداشت هاي پنج ساله

 

گابريل گارسيا ماركز

بهمن فرزانه

 

انتشارات ثالث

كتاب مجموعه اي از مقالات و يادداشت هاي ماركز هست كه از سال 80 تا 84 نوشته شده و چاپ چهارمش هم همين امسال توسط نشر ثالث دوباره راهي بازار شده . نوشته هاش اون خشكي مقاله را نداره واقعا عين داستان يا يك جور صحبت گرم و صميمي با كسي هست كه دوستش دارين . در مورد موضوعات مختلفي هم هست نوبل ، آمريكا ، داستان هاي نوشته نشده و ....

خيلي كتاب را دوست داشتم خيلي قشنگ بود به نظرم و هيچ گونه احساس كسلي نداشتم بلكه با شوق و ذوق مي خوندم و خلاصه خيلي خوب بود .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

تجزيه و تحليل بيش از حد گمراه كننده است .

 

ساختماني كه براي تمرين اركستر در نظر گرفته بودند فقط يك اسانسور داشت با گنجايش چهار نفر در نتيجه هشتاد نفر نوازنده ي اركستر ساعت هشت صبح شروع مي كردند به بالا رفتن و چهار ساعت بعد وقتي همگي به بالا رسيده بودند بايد براي صرف ناهار با همان اسانسور پايين مي امدند .

كوزيما يا تقريبا گراتزيا /دلددا

كوزيما يا تقريبا گراتزيا

 

گراتزيا دلددا

بهمن فرزانه

 

انتشارات ثالث

كتاب شرحي از دوران كودكي و نوجواني دلدا به قلم خودش هست . از خودش مي گه كه چطور توي يك خانواده مرفه روستايي پرجمعيت به دنيا مي ياد . از پدرش مادرش خواهر برادراش .... از محيط ده از اين كه چطور از اون دهكده دور توي جزيره اولين داستانش را پست مي كنه و مورد تمسخر و لعن دهاتي ها قرار مي گيره از آرزوهاش ....

كوتاه و زيبا بود به دلم نشست . يعني كلا عاشق دلدا هستم و اين كتاب هم برام جالب بود . توي نوشته هاي دلدا نكات روان شناسي با دقت خاصي مد نظر قرار گرفتن . برام جالبه كه كسي بدون تحصيلات خاص اين قدر موشكافانه به قضايا نگاه كرده باشه بدون خوندن روان شناسي توي كتابهاش اونها را بيان كنه ...

  

قسمت هاي زيبايي از كتاب

خيلي از زن ها در افكار خود عشقي افسانه اي مي سازند . عشق واقعي براي آنها امري است اسرارآميز و غيرقابل دسترسي درست مثل مسائل الهي.

 

مردي كه مي خواست سر كشيش كلاه بگذارد . به او اعتراف كرده بود كه يك قطعه طناب دزديده است و در مقابل اصرار كشيش عاقبت اعتراف كرد ه بود سر آن طناب به يك گاوميش بسته شده بود .  

تصوير بزرگ / بوتزاتی

تصوير بزرگ

 

دينو بوتزاتي

بهمن فرزانه

 

انتشارات اميركبير

اين كتاب هم يك رمان ديگه از آقاي بوتزاتي است . يك نامه رسمي از وزارت خانه براي پروفسور ايزماني مي رسد و از او مي خواهند تا شركت در عملياتي را براي 2 سال با حقوق بالا قبول نمايد . اين عمليات سري است و چيز ديگري به او نمي گويند . پروفسور همراه همسرش اليزا راهي اين ماموريت شده و در آنجا متوجه مي شوند كه دانشمندان ماشيني شبيه به انسان ساخته اند . ماشيني كه از 5 حس را داراست و مهم تر از همه مي تواند فكر كند و خصوصيت و شخصيت انساني دارد . ولي سازنده ماشين آن را به صورت همسر مرحومش لائورا بازسازي نموده . زني زيبا ، هوس ران و بي وفا ....

كتاب متوسطي بود . خوش خوان و روان بود و ترجمه اش حرف نداشت ولي موضوع چيز خاصي نبود . موضوع برام آشناست حالا فيلم يا كتاب هاي مشابه . سازنده ماشيني كه اونو به شكل معشوقش مي سازه و بهش دل مي بنده ! البته از اون جايي كه اين كتاب را اولين رمان علمي تخيلي ايتاليا مي دونند شايد هم موقعي كه اين رمان نوشته شده اولين بار بوده كه چنين موضوعي مطرح مي شده و خيلي هم خلاقانه و جديد بوده .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

درست به سبب همين تضاد اخلاق و روحيه بود كه همان طور كه اغلب بين زن و شوهرها پيش مي آيد و احتمالا اولين دليل عشق است ، يكديگر را بي نهايت دوست داشتند .

 

عاشق اين زن شدن بدون شك لذت بخش خواهد بود . عطر او را همراه بوي مه ، بوي رطوبت و بوي صمغ كه در هوا موج مي زد ، استنشاق مي كرد .

 

هيچ چيز خسته كننده تر و غم انگيزتر از موضوعات مهم نيست .

 

انسان محكوم است كه عذاب بكشد . آن همه تسلي خاطر كه در دو قدمي به او عرضه مي شود نمي بيند . احتياج دارد براي خود عذاب و اضطراب تازه اختراع كند .

صد سال تنهایی /مارکز

صد سال تنهایی

 

گابریل گارسیا مارکز

بهمن فرزانه

 

انتشارات امیرکبیر

صد سال تنهایی حکایت 6 نسل از خانواده ای است که محکومند به تنها زیستن . خوزه آرکادیو بوئندیا و اورسولا ایگوآران زن و شوهری هستند که همراه تنی چند از دوستانشان دهکده خود را ترک می کنند تا به جای جدید برسند و بعد دهکده موکوندو را بنیان می گذارند . دهکده ای که در ابتدا بکر و جادویی است ولی بعد ارتباط با سایر تمدن ها ، عناصر خیال را از آن دور می کند . حکایت ، حکایت نسلی عجیب و سودازده است ، خانواده ای که افرادش تنها هستند ، وارد قصه های عشقی اشتباه می شوند ، به کیمیاگری علاقه دارند و ...

فوق العاده زیبا بود اصلا این کتاب اون قدر معروف هست که به معرفی احتیاج نداره خیلی خیلی زیباست و البته پایانش شدیدا هنرمندانه است . عناصر خیالی  یا در حقیقت همون رئالیسم جادوییش در اوج زیبایی هست واقعا شگفت انگیز  دختران خوشگلی که به آسمان می روند ، پسرانی که جای خاکستر از پیشانیشان پاک نمی شود ، مردی که در زمان فوتش در شهر باران گل می بارد ...

تنهایی و خلوت افراد ، روحیه های متفاوت ولی در عین حال مهربون و زیرک جامعه ، یادهایی که فراموش می شوند و ...

من قبلا این کتاب را با ترجمه کس دیگه خوندم و نصفه رها کردم و شدیدا تایید می کنم که ترجمه آقای فرازنه بسیار بسیار شیواست و حتما موقع خوندن به اون شجره نامه تصویری اول ترجمه احتیاج پیدا می کنید چون نام تمام پسران این خاندان یا خوزه آرکادیو است یا ائورلیانو و وقتی 6 نسل باشه و توی هر نسلی چندین بچه اون وقت متوجه می شید که بدون شجره نامه فقط با دو تا اسم دارید پیش می رید !!!!!

 

قسمت های زیبایی از کتاب

جهان چنان تازه بود که بسیاری چیزها هنوز اسمی نداشتند و برای نامیدنشان می بایست با انگشت به آن ها اشاره کنی .

 

هیچ آرمانی در زندگی ارزش این همه سرافکندگی و خفت را ندارد .

 

مردها چه قدر عجیبند ! از یک طرف تمام عمر خود را به جنگ با کشیش ها می گذرانند و از طرف دیگر کتاب دعا هدیه می دهند .

 

آنچه از تو ناراحتم می کند این است که همیشه درست آنچه را که نباید بگویی ، می گویی .

 

ادبيات بهترين بازيچه اي است كه بشر اختراع كرده است تا مردم را مسخره كند .

 

زن گذاشت تا اشك او تمام شود . با نوك انگشتان سر او را نوازش مي كرد و بدون اينكه  او را وادار به اعتراف كند كه به خاطر عشق اشك مي ريزد ، فورا قديمي ترين گريه ي تاريخ بشر را شناخت .

 

روزي كه قرار بشود بشري در كوپه ي درجه يك سفر كند ، ادبيات در واگن كالا ، دخل دنيا آمده است .

کبوترها و بازها /دلددا

کبوترها و بازها

 

گراتزیا دلددا

بهمن فرزانه

 

انتشارات ثالث

اینم یکی دیگه از رمان های خانم دلددا نویسنده محبوب من هست که بیشتر آثار ترجمه شده از ایشون را تا به حال معرفی کردم .

داستان در مورد پسرکی به نام یورجی است که با دختری به نام کولومبا نامزد می باشد . همه در دهکده می دانند که پدربزرگ کولومبا کوزه ای پر از طلا دارد ، روزی این کوزه گم می شود و پدربزرگ می گوید که شاید یورجی آن را دزدیده است . این موضوع سبب کدورت بین دو نامزد شده و بین آنها جدایی می افکند . غرور هیچ یک به آنها اجازه پیش قدم شدن نمی دهد و پسرک به بستر بیماری می افتد ...

مانند بیشتر داستان های دلددا همان فضای غمگین و ساده روستایی و داستان هایی با زمینه روان شناسی رفتار افراد . خوشم اومد . خوب بود . رفتارها را مثل همیشه خیلی خوب دراورده بود ، پایانی زیبا و رئال داشت و کلا روان بود دیگه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

هیچ کس نمی تواند بگوید در عمرش مرتکب گناهی نشده است ! این را بر زبان آوردن ، خودش گناه محسوب می شود . انگار به خداوند عصیان کرده باشی .

 

عشق و محبت را فقط می تاون از طریق عشق و محبت به دست اورد .

 

زمان ، از هر قاضی ای بهتر قضاوت می کند . صبر و تحمل و شجاعت تنها شاهدانی هستند که رشوه نمی گیرند .

 

یک مرده ممکن است رستاخیز کند ، اما عشقی که با نفرت خاموش شده است ، دیگر زنده نمی شود . 

میشل عزیز /گینزبورگ

میشل عزیز

 

ناتالیا گینزبورگ

بهمن فرزانه

 

انتشارات جاویدان

بیشتر قسمت های کتاب ، نامه هایی هست که افراد مختلف برای میشل عزیزشون نوشتند . میشل تنها پسر خانواده و عزیزکرده پدر است که مدتی درگیر قضایای سیاسی بوده و اکنون کشور را ترک کرده ، دوست صمیمی اش ، مادرش ، خواهرش و دختری که با او رابطه داشته برایش نامه می نویسند و از زندگی خود می گویند و او نیز گاهی جواب های کوتاه می دهد . افراد داستان برای یکدیگر نیز نامه های ارسال می نمایند .

زبان ساده و روانی داشت که مسلما ترجمه خوب آقای فرزانه هم به خوشخوانی کتاب کمک بزرگی کرده . خوشم اومد به نظرم کتاب ساده و دوست داشتنی ای بود . چیز زیادی برای گفتن نداشت ولی همون چیزای ساده را خوب بیان کرده بود و جالب بود که بدون درگیر شدن با شخصیت اصلی باهاش رابطه برقرار می کردید و از شرایطش باخبر می شدید . آقای فرزانه واقعا مترجم توانایی هست و خانم گینزبورگ هم از نویسندگان مشهور ایتالیایی هستند . کتاب با نام میکله عزیز هم توی بازار هست .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

در مرحله ای از زندگی ندامت های خودمان را مثل بیسکویت در فنجان قهوه خود فرو می کنیم .

 

وقتی به مو فرفری گفتم که اطاق های اینجا با موکت فرش شده دلم می خواست او به من حسادت کند . از این که مدام به من دلسوزی کند خسته شده بودم . آدم حوصله اش سر می رود که مردم دائم به حالش دلسوزی کنند .

 

انسان فقط خاطرات خوش را دوست ندارد . در مرحله ای از زندگی متوجه می شویم که خود خاطرات را دوست داریم .

 

برای تربیت کردن کسی اول باید از خودمان رضایت و اطمینان داشته باشیم .

 

آدم می تاوند عاشق هر کسی بشود . حتی عاشق کسی که مضحک و عجیب و غم انگیز باشد .

 

همه ما در خراب کردن زندگی خود متخصص هستیم . خودمان را به وضعی می کشانیم که هیچ کس نمی تواند راهی پیش پایمان بگذارد . آن وقت نه راه پس داریم نه راه پیش .

 

هر چه قدر سن بالاتر می رود ، صبر و تحمل نیز بیشتر می شود . تنها سرچشمه ای که در بشر بیشتر می شود . بقیه ، خشک می شوند .

 

با شناختن مردم همیشه یک کمی دلمان برایشان می سوزد . برای همین است که با بیگانگان راحت تر هستیم . چون هنوز آن لحظه دلسوزی و تنفر شروع نشده است .

گنج /دلددا

گنج

 

گراتزیا دلددا

بهمن فرزانه

 

انتشارات ثالث

روزی نامه ای به دست سالواتوره می رسد که در آن حرفی از گنجی مدفون در دهکده زده شده است . سالواتوره اهمیتی به نامه نمی دهد ولی آگادا همسرش نامه را به النا و کوزیمو که از خویشاوندانشان هستند نشان می دهد و کمک می طلبد . تا وقتی قضیه گنج مشخص شود شاهد روال زندگی و اتفاقات خاص آن در زندگی این دو خانواده هستیم ...

با این که عاشق دلددا هستم از این کتاابش خوشم نیومد اصلا معلوم نبود موضوعش چیه و چی می خواد بگه . همه اش منتظر بودم آخر کتاب اتفاقا خاصی بیفته و همه چیز رو بهم ارتباط بده که نشد :دی با این حال مثل همیشه روی عکس العمل های روان شناسانه افراد بسیار خوب کار کرده . جلد کتاب هم به دلم می شینه .

زمانی که دلددا جایزه نوبل می گیره ، موسولینی بهش تبریک می گه و ازش می خواد درخواستی کنه که دلددا هم درخواست می کنه یکی از دوست های ضد فاشیستش که سال ها بوده زندان بوده ، آزاد بشه :دی

 

قسمت های زیبایی از کتاب

چرا مردها این گونه ساخته شده بودند ؟ خوب بودند یا بد ؟ هم خوب بودند و هم بد .

 

اطمینان یافتن به جریانی ناگوار خیلی بهتر از شک و تردید نسبت به آن بود .

غربت /دلددا

غربت

 

گراتزیا دلددا

بهمن فرزانه

 

انتشارات ثالث

رجینا دختر باشخصیت و باکلاس روستایی است که با آنتونیو جوان زیبا و اهل طبقه متوسط رم ازدواج می کند . رجینا بسیار مشتاق دیدن رم است اما در رم با توجه به خانواده معمولی و عامی آنتونیو و همچنین درآمد متوسط وی بسیار سرخورده و ناراحت می شود و احساس می کند زندگی مانند قفسی او را در برگرفته پس تصمیم می گیرد آنتونیو را ترک کند و ...

یک کتاب بسیار زیبای دیگه از نویسنده محبوبم دلددا . مثل بقیه کارهای دلددا باز هم موضوعی ساده که بسیار زیبا و رئال و با توجه به لایه های روان شناختی پرورانده شده . نقطه قوت بالای داستان روند بسیار طبیعی ماجراها و تجزیه و تحلیل حالات روحی قهرمان های کتاب است . البته بر خلاف اکثر داستان های دلددا این بار داستان در فضای شهری جریان داره . به هر حال هم این کتاب هم بقیه کتاب های دلددا را به همه توصیه می کنم . توی داستان خیلی زیبا لحظاتی که آدم شک داره و دائم نتیجه گیری می کنه ، جایی که می بینه واقعیت چیه اما سعی می کنه خودش را گول بزنه و .... را نشون داده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

باید زندگی را آن طور که هست قبول کرد و تسلیم شد . باید تنها زیست . نمی فهمم چرا همه می خواهند به هر نحوی شده با کسان دیگر زندگی کنند ؟

 

با فرهنگ ثروت هم به دست می آید . آن وقت اگر هم موفق نشدند ثروتی به دست آورند ، آن را ناچیز می شمارند !

 

زنی که بر دیگران برتری دارد هرگز ازدواج نمی کند . اگر هم در دوران بی خیالی ازدواج کند ، چیزی نمی گذرد که پشیمان می شود .

 

عشق هم ، هرچند عظیم و باشکوه ، کافی نیست .

 

تا آخر عمر آن روز را فراموش نکرد . انگار تمام چیزهای زشت و حقیر همه با هم بر سرش فرو ریخته اند .

 

واقعیت را باید با واقعیت جستجو کرد .

 

همیشه مطابق میل او رفتار کرده بود . مرد ضعیفی بود . اشتباهش درست در همین بود . بلد نبود از خود دفاع کند .

 

تو بیش از حد استدلال می کنی و همین مرا می ترساند ....

 

اگر واقعا مرا گناهکار محسوب می کردی ، آن وقت این طور مثل این لحظه با من صحبت نمی کردی . این طور حرف می زنی چون باور نمی کنی . این ماجرای دردناک ما پایانش آن طور که تو می خواهی منطقی باشد ، نیست .

در لب پرتگاه /دلددا

در لب پرتگاه

 

گراتزیا دلددا

بهمن فرزانه

 

انتشارات ثالث

گاوينا سوليس دختر يكي از ثرتمندترين باغداران دهي كوچك وفقير است . او با ايمان مذهبي بسيار زيادي پرورش يافته است . كارهاي مذهبي را با دقت و وسواس زياد انجام مي دهد ، مطيع حرف كشيش است و ... . پريامو نيز پسر نوجواني از شاگردان كشيش است كه عاشق گاويناست و مي خواهد به خاطر او كليسا را ترك كند . گاوينا نيز عاشق اوست اما فكر مي كند به خاطر اين عشق بايد با خدا رقابت كند و پسر را از چنگ او در آورد پس پسر را طرد مي كند ....... فرانچسكو نيز پزشك جوان و فقيري است كه از صميم قلب و عاقلانه و عاشقانه گاوينا را دوست دارد و به خاطر او هر نوع فداكاري اي مي كند .....

داستان به ضعف هاي شخصيتي اشاره دارد افرادي كه بدون فكر و اراده بدون توجه به عقل و احساس خود تابع خرافات مذهب مي شوند . افرادي كه مدام خود را آزار مي دهند و با وسواس شديد در هر قضيه اي خود را مقصر مي دانند . افرادي كه تنها به فكر خوشبختي ذهني خود هستند و خوشبختي واقعي و فعلي خود را درك نمي كنند .... بسيار دوستش داشتم . كلا عاشق كارهاي خانم دلددا هستم چون در كتابهاش به مقدار بسيار زيادي به مسائل روان شناسي مي پردازه . وقتي 2سال پيش خبرش چاپ شد كه آقاي فرزانه اعلام كرده يك كتاب ديگه هم از ايشون ترجمه مي كنه بسيار بسيار شاد شدم . دست آقاي فرزانه درد نكنه .

راستي توي ماه مهر 87 توي آرشيو ليست كتاب هاي معرفي شده را به تفكيك نويسنده گذاشتم .

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

ایمان مذهبی اش عمیق تر شده بود ، ثابت تر و منطقی تر . با تجزیه و تحلیل آن می دید که چیزی است عظیم و الهی . صرفا به زندگی ادامه می داد تا مرتکب گناه نشود . درست همان طور که برای یک مرد خسیس زندگی "خرج نکردن " معنی می دهد .

 

 تو داری حتی خودت را هم فریب می دهی . خودت را گول زده ای . با گذشت زمان این را درک خواهی کرد ... خواهی دید ... آن وقت کلمات مرا به خاطر بیاور . زمان به تو حالی خواهد کرد که تمام وجودت تظاهر است و بس . دروغ است . درست همان طور که چیزهایی که تو به آن ها ایمان داری ، دروغ هستند : خداوند ... بهشت ، جهنم .....

 

بشر نمی تواند در اسارت زندگی کند . باید آزاد باشد یا لااقل به آزادی امید داشته باشد .

درخت تلخ

 

 درخت تلخ

 

آلبا دسس پدس

بهمن فرزانه

 

 

انتشارات ققنوس

 کتاب شامل ۱۱ داستان کوتاه از این نویسنده ایتالیایی است .

درخت تلخ : ماجرای یک دختر و درخت لیموی باغچه
بازگشت به آغوش مادر: مادری که در روزمرگی زندگی و بی تفاوتی دختر و شوهرش عاشق پسرش می باشد
دیدار با ابلیس : زن و مردی که به کلیسایی می روند که قبلا بتکده بوده
ترس از مرگ : دختر مریضی که برای بهبود به تنهایی در هتلی در کوهستان رفته
روز نحس : زنی که منتظر اتفاقی خوب است
پری دریایی : مردی که در جزیره ای عاشق زنیست و ...
آشنایی با شعر : اولین شعر نویسنده
خانه در میدان : پسری که به خاطر پول عشقش را ترک می کند
بندباز : مردی که همسرش بندباز است
پدر و دختر : پدری که دلش می خواهد ۲ دخترش شوهر کنند و دخترانی که فکر می کنند نباید شوهر کنند تا مواظب پدر باشند
کرایه نشین : نویسنده ای که با مادر و دختر هر دو به نوعی رابطه دارد

 کتاب متوسطی بود به نظر من . جذب نمی کرد آدم را اما خوب بد هم نبود . داستان کرایه نشین و خانه در میدان و بندباز را خیلی دوست داشتم به خصوص کرایه نشین خیلی زیبا بود . دیدار با ابلیس هم جالب بود

آلبا دسس پدس، در سال ۱۹۱۱ از پدری کوبایی و مادری ایتالیایی در رم به دنیا آمد. او بعدها از طریق ازدواج با نجیب زاده ی ایتالیایی تابعیت آن کشور را کسب کرد.

 قسمت های زیبایی از کتاب

 اولین روز بهار را باید به فال نیک گرفت . شاید یک نفر از راه برسد .

 

مردم فقط یک لحظه به فکر تو هستند و بعد همه می روند دنبال کار و زندگی و گرفتاری های خود .

 

دروغ است که می گویند دروغ روی پیشانی آدم نوشته شده است . صحت ندارد . پیشانی نفوذ ناپذیر است . از پشت آن هیچ چیز معلوم نیست .

 

آنچه برای بقیه زندگی روزمره به شمار می رفت برای آن دو مسئله ای خارق العاده محسوب می شد .