اعترافات شهر خدا/ حسینی

اعترافات شهر خدا

 

مجید حسینی

 

انتشارات سوره مهر

سال نشر : 1392

این بار هم سفرنامه اما سفرنامه حج سبک و سیاق هم  همونه تکه های کوتاه کوتاه در مورد مکان ها با توصیف حال و هوای اون جا دید سعی کرده متفاوتی هم داشته باشه مثلا می یاد می گه این طورم نیست همه مغازه دارا موقع اذان ول کنن برن نماز قانونه مجبورن و خیلی هاشون نمازم نمی رن فقط در را می بندند . یا از وضعیت جالب حجاب توی ریاض روبنده توی خیابون و بی حجاب توی رستوران کلا دید جالبیه سعی کرده اینا هم بی طرف باشه ولی خوب هم چنان عقایدشو جار می زنه و توی ذوقم می زنه می گم مجموعه ای هست از یک سری قوت ها و ضعف ها چیز بدی نیست به هر حال از یک طرف نکات جدید و مثبتی داره از یک طرفم اون قدر درگیرت نمی کنه کلا بد نیست .

در مورد آقای حسینی باید بگم که مدتی مدیر گروه مجلات همشهری بوده اند .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

هرگاه خواستی قطعه ای از وجودت بیرون از خودت باشد بچه دار شو .

 

سنگ های قیمتی دیوارهای هنری چوب های پر ارزش . همه و هر چیزی بر ضد پیام رسول بر ضد ذات رسالت نبوی که همه اش بر ترک دنیا بود بر قطع تعلق از مادیات و اکنون مسجدش منبرش و محرابش شده است محل هنرنمایی همین چیزها .

گچ پژ / رضوانی

گچ پژ

 

محسن رضوانی

 

انتشارات سوره مهر

سال نشر : 1395

کتاب نوشته هایی در قالب طنز هست که به زبان تهران قدیم و با اصطلاحات زبان قاجار نوشته شده . در ضمن اولین کتاب آقای رضوانی هست .

خوب خیلی رفته بودم تو فاز قجری حرف زدن گفتم این کتاب را هم بخونم طنز زبان قدیم در مورد وقایع جدید . خیلی باحال نوشته و تصاویرشم بامزه است . کلا مجموعه بانمکیه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

علی هذا اینکه شما اسم نور چشمی ات را می گذاری بیش فعال و ما در گوسش خودمان می گوییم تخم جن خیلی مهم نیست . مهم این است که شما عجالتا توصیه های رادیو را برای ازدیاد جمعیت جدی نگیر.

 

نمونه اش غزاله صبیه همین آقا جمشید که پیکان آبی شورتی دارد. کلاس نهم است اما به قواره ی پیرزن های بلغاری آرایش می کند . لنز میشی عینک گربه ای کاکل پرکلاغی بینی زیر تیغ رفته خوکی و البته یک جفت گوشواره که آدم را یاد حلقه های آتشینی می اندازد که شیرهای مادر مرده از لایشان رد می شوند . این سیاهه را اضافه کن به اسم بامسمایش تا دستت بیاید که آقا حمشید عوض تولید دختر سیرک راه انداخته است .

 

سابق بر این هر فقره که والده جانمان طاس کبتب بار می گذاشت از قضا چهارشنبه بود و در این جعبه جادو ارتش سری رژه می رفت از عهد همان سریال دو ریالی تا همین حالیه هر وعده بوی طاس کباب از مطبخ همایونی سر ریز می شود و پر می کند من حیث المجموع خانه رو من عندی و سر خود گوش ما ریتم ارتش سری ضرب می گیرد .... حکایت شماست شازده. فقره اولی که دیدمتان قلبمان می تپد .... هنوز هم می تپد..‌.

 

بار پروردگارا ! قیافه ما اوراق است خودت بهادارش کن . مشارکت هم خوب است.

شب های بمباران/ غفارزادگان

شبهای بمباران

 

داوود غفارزادگان_ محمدرضا بایرامی

 

انتشارات سوره مهر

سال نشر: ۱۳۸۸

این بار کتاب مدل دیگه ای از ادبیات کودک هست . تعداد خیلی زیادی از خاطرات کودکان ایرانی از جنگ ایران و عراق جمع آوری شده و توسط آقای غفارزادگان و بایرامی بازنویسی شده . بنابرین متوجهین که مسلما درخشش ادبی نداره خاطرات هم شبیه هستند اما واقعا وجود آدم را می لرزونه چه قدر چه قدر جنگ وحشتناکه چه قدر تلخه چه راحت اون روزا مردم جونشون زندگیشون اقوام و دوستانشون را از دست می دادند یک لحظه بودی و لحظه بعد تمام . یعنی وحشت را کامل درک می کنه آدم . چه طور توی اون شرایط ماها به دنیا اومدیم بزرگ شدیم .... با همه وجود آرزو می کنم جنگ از تمام کره خاکی خصوصا کشور ما به دور باشه .

برای تاریخ می گویم ( جلد 2)/علامیان

برای تاریخ می گویم ( جلد 2)

 

سعید علامیان

 

انتشارات سوره مهر

سال نشر : 1394

جلد دوم کتاب باز هم به صورت همون جلد اول با همون سبک و سیاق پیش می ره ولی این بار بازه زمانی سال 68 تا 78 و مسائل بعد از انقلاب خاطرات ایشون از بسیج مستضعفین ادغام نیروها روابط سپاه و ارتش تصمیم گیری های مختلف اتفاقات پر رنگ اون زمان و .......

این جلد را دیگه دوست نداشتم  این که تک گویی بود و خصوصا جایگاه خانمها را برمی گشت می گفت بله مهمه برای معلمی پرستاری ولی نه مثلا مدیریتی توی بنیاد خوب یعنی چی اخه خوب دیگه دوست ندارم صحبت بیشتری بکنم .

 

 

برای تاریخ می گویم ( جلد 1 )/ علامیان

برای تاریخ می گویم ( جلد 1 )

 

سعید علامیان

 

انتشارات سوره مهر

سال نشر : 1392

کتاب به صورت مصاحبه با آقای رفیق دوست و پرسیدن اخبار و جزئیات وقایع از مقطع زمانی سال 57 و ورود امام به کشور شکل گیری انقلاب و سپاه پاسداران و رفتنش به بنیاد مستضعفین تا سال 68 را در بر می گیره . خوب مسلما گفت و گو یمک طرفه است خیلی ابهامات حوادث و تهمت ها را از ایشون می پرسن و خوب ایشونم جوابی می گن و کس دیگه ای هم نیست نقد کنه و درست و غلط کنه یک جور تیروبون شخصی که من خودم نمی پسندم ولی بعد دیگه اش برای خود من جالبه حداقل یه سری جرقه زدن ها فکر کردن به خیلی چیزهای ساده مثل اینکه مثلا چه طور تصمیم گرفتن راننده ماشین امام کی باشه اون بلیزر از کجا اومد سرنوشتت چی شد تا چیزهای بزرگتر مثل این که مصادره چه طور صورت می گرفت پولش کجا می رفت و خیلی اساسی تر مثل این که فکر تشکیل سپاه از کجا بود  چه جوری پیش رفت و ...... بنابرین در مجموع خوندنش ایده جالبیه .

 

آب نبات هل دار/ صدقی

آب نبات هل دار

 

مهرداد صدقی

 

انتشارات سوره مهر

سال نشر : 1392

یک کتاب طنز دیگه از آقای صدقی و در حقیقت مشهورترین کار ایشون که جایزه کتاب سال چهاردهمین دوره شهید غنی پور را هم از آن خودش کرد . موضوع در مورد یک خانواده بجنوردی در زمان جنگه پسر بزرگ تازه ازدواج کرده و می ره جبهه پسر کوچیک خیلی شیطون و درس نخونه دختر خانواده اهل فوتباله و یک مادربزرگ پیر و باحال به نام بی بی .

به نظر من طنز کتاب خیلی باحال نوشته شده و لهجه بجنوردی هم به اندازه و باحال توش به کار رفته من با اینکه طنز پسند نیستم جا لذت بردم کلی خندیدم و یک جاهاییشم هی بلند بلند برای بقیه می خوندم .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

موهای روی سرم عین کوهای بالای میوه ی گلابی به نظر می رسیدند . اگر در نظر کسی لابی میوه ی زیبایی است ، کله ی من هم چنین وضعیتی داشت . برای اینکه ضایع نباشد ، کلاه محمد را روی سرم گذاشتم . توی آینه نگاهی به خودم انداختم . در مقایسه با خودم خیلی بهتر شده بودم اما در مقایسه با دیگران افتضاح بودم .

 

اگر ملیحه هم اجازه می داد کتاب های کتاب خانه اش را بسوزانیم احتمالا ارتفاع آتش از منبع آب هم بالاتر می رفت . اگر کتابخانه مال من بود که حتما همین کار را می کردم . آدم اگر کتابی را خوانده باشد که دیگر به دردش نمی خورد . اگر هم تا به حال نخوانده که پس معلوم است اصلا به دردش نمی خورده  وگرنه تا به حال می خوانده ....

 

بی بی گفت این همه میرم میرم مگی همینه ؟- بله مگه بده ؟ دختر آقا براته  . مشه نوه ی مرحوم حاج صفر علی . – نوه ی همون صفر پالان دوز خودمان دیگه ها؟.... این که خیلی شلخته یه . نگا کتاباش چطوری گرفته . . ملیحه که عصبانی شده بود گفت : بی بی اون که کتاب دستشه منم نه مریم .

سه دختر گل فروش / قیصری

سه دختر گل فروش

 

مجيد قيصري

 

انتشارات سوره مهر

بار : مرد در حال بردن مجروحي به پشت خط مقدم .
بوم غلتون : بعد از جنگ در دهي مشغول جاده سازي هستند و بچه ها دلشان مي خواهد سوار بوم غلتان شوند.
صلح : بعد از جنگ است اما سالك هنوز كينه عراقي ها را دارد .
ديدگاه : در مورد ديده باني در زمان مثلا بعد از جنگ
نفر سوم سمت چپ : نقاش براي كار به خانه اي رفته كه عكس زمان رزمندگي اش را مي بيند .
ماندگاري : مرد آمده تا خبر شهادت پسر را به پدرش بدهد .
آداب سفر : تركش درون بدن مرد در حال حركت است .
عطر عربي فردوس : مرد براي شناسايي آمده اما خاطراتش زنده مي شوند .
گيرنده شناخته نشد : نامه رسان جبهه به سر تصادفي رسيده است .
نيستان : مرد به جست و جوي جنازه ها اومده .
پدر ساكت ما : مرد بعد از جبهه تصميم دارد سر كار برود اما جايي بدون سقف .
ماهي آزاد : پسر بعد از جنگ حالات خاصي دارد و از خانه فراري است .
كرك جواني : كشته شدن نوجواني در جنگ .
لك لك ها : مرد آمده تا به خانه شان سر بزند .
يك اسم عربي : زن در حال بررسي اسباب شوهرش .
بنويس تا دير نشده : مرد اسير بايد نامه اي براي خانواده اش بنويسد .
نقش نعش : مرد به ياد دوراني كه مجروح در زيرزمين بوده .
برف : شناسايي منطقه در برف
مواظب باش : ماهي گيري در جبهه .
سيب كال : كردي كه دنبال جنازه سربازها مي گردد در برف.
چاپ فوري : چاپ اعلاميه فوت براي يك سرباز .
يونس بر لب آب : پسري كه فكر مي كند درون شكم ماهي ها پلاك رزمندگان است .
جنگل بلوط : قاطرها را براي كمك به رزمنده ها آورده اند اما الان بلاي جانشان شده اند .
چيزي كه بوده و ديگر نيست : مرد دارد فكر مي كند چه بلايي سر پاي قطع شده اش آمده .
سه دختر گل فروش  : سروان وارد يك مغزاه مشكشو مي شود كه سرهنگ عراقي به سه دختر ايراني در حال صحبتند .
جنگ بس است : نويسنده مي گويد كه چرا هميشه از جنگ مي نويسد .

جنگي بود ، جنگي نبود : اينم كه قبلا تعريف كردم .

اين بار سراغ يك مجموعه داستان كوتاه از آقاي قيصري رفتم . بد نبود راستش من خوشم نيومد چندان چون موضوعات همه اش از جنگ بود كه زياد برام جالب نبود و بعد چيز تازه اي هم نگفته بود اما قلمش خوبه يعني چيزي كه مي خواسته بنويسه را خوب نوشته . اين كتاب برنده جايزه قلم زرين شد .

 

قسمت زيبايي از كتاب

آدمام تاريخ مصرف دارن . يا مي ذارنشون كنار يا خودشون بايد برن كنار .

گردان چهار نفره/ دهقان

گردان چهار نفره

 

احمد دهقان

 

انتشارات سوره مهر

یک داستان از اقای دهقان که برای نوجوانان نوشته شده . اسمش هم کامل مشخص کننده داستان هست 4 تا پسر که با هم یک گروه هستند بیشتر کارهای شناسایی انجام می دهند و توی این داستان هم یک عملیات از اونها را بررسی می کنیم وقتی می رن ببین راه ها بازه یا نه و بعد وارد محوطه دشمن شده و قاطی عراقی ها گیر می کنند و نمی تونند برگردند .

خوشم نیومد راستش خوب خیلی پیازه دغش را زیاد نکرده بود اما خیلی معمولی و تکراری بود 90 درصد قصه های جنگ همینه نوآوری نداشت و برای همین جذابیتی برام ایجاد نمی کرد .

چال مورچه /لسینگ

چال مورچه

 

دوریس می لسینگ

ضیاء الدین طباطبایی

 

انتشارات سوره مهر

چال مورچه یک داستان 100 صفحه ای از خانم لسینگ است . داستان در مورد دوستی دو پسر بچه یکی سفید پوست به نام تامی و یکی دو رگه به نام دیرک است . آقای مکین تاش مرد بسیار ثروتمندی است که در آفریقا به دنبال طلا می گردد . او معدن بزرگی دارد و سیاه پوستان را با حقوق کم در معدن به کار وا می دارد . پدر و مادر تامی مشاوران او و تنها ساکنان سفید آن معدن هستند . اریک نیز در اصل پسر خود مکین تاش است که بنا بر رسوم و عرف جامعه مکین تاش او را پس زده ....

کتاب خوبی بود البته نه اون قدر زیاد . خیلی خوب و روان نوشته شده و توصیفات زیبا و به جایی هم داره . محیط رو خوب توصیف کرده . موضوعش شدید تکراری هست هر چند از یک سری مسائل کلیشه ای این جور داستان ها پرهیز کرده و تقابل رفتاری دو تا پسر بچه رو هم دور از کلیشه و زیبا درآورده . عملکرد مکین تاش هم زیاد ملموس و قابل قبول نیست . نظرم اینه کتاب با قلمی خوب ولی بدون خلاقیت نوشته شده .

خانم دوریس لسینگ انگلیسی هستند ولی متولد ایرانند . ایشون توی آفریقا بزرگ شدند و به همین جهت اشراف خوبی به محیط اونجا دارند و توی داستانهاشون زیاد به این مسائل می پردازند .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

دردی کشید که قبل از آن هرگز چنان دردی نکشیده بود . قطره های اشک مدام روی صورتش جاری شد و آرزو کرد ای کاش او هم می توانست بمیرد .

 

به روایتی در روز رستاخیز به طور بی طرفانه ای مرده های سیاه ، سفید ، برنزه و زرد در یک گردهم آیی شاد از گورهایشان بیرون می آیند و یکی از لذت های این گردهم آیی این است که تمام کسانی که در طول تمام دوران زندگی شان در یک جریب یا خیابان با هم می زیسته اند با شناسایی دیرباورانه ای به همدیگر نگاه می کنند و می گویند : آیا تو این شکلی بوده ای ؟

سفر به گرای 270 درجه/دهقان

سفر به گرای 270 درجه

 

 احمد دهقان

 

 انتشارات سوره مهر

  مجددا کتابی در مورد جنگ ایران و عراق . ناصر دانش اموزی دبیرستانی است که در وسط امتحانات نامه ای از دوستان رزمنده قدیمی اش دریافت می کند مبنی بر اینکه عملیات نزدیک است و بهتر است به جبهه بازگردد . او نیز امتحانات را نیمه رها کرده و به جنوب می رود تا در عملیات کربلای 5 شرکت کند . کتاب از زبان اول شخص شرح یکی از عملیات های جنگ و حال و هوای قبل ، حین و بعد از عملیات است .

به نظر من خیلی کتاب مسخره ای بود و اصلا خوشم نیومد . یک گزارش نویسی صرف همین و همین . شاید به عنوان گزارش می شد گفت چیزهای خوبی را هم ذکر کرده اما بالاخره چیزایی یه اسم سبک ادبی ، زیبایی نثر و ..... داریم که از یک نوشته اثر هنری درست می کنه . به نظر من این کتاب فرقی با داستان های دنباله دار مجلات نداشت یعنی غنای ادبیش صفر بود اما گزارش خیلی خوبی بود . تاکید زیادش هم روی سن کم رزمندگان بود که البته واقعا جای تامل داره . جدا اشک آدم در می یاد اصلا نمی شه باور کرد خداییش جنگ و توی خط مقدم رفتن و .... دل و جرعت می خواد و کم نبودند پسربچه های 15 و 16 ساله جنگ ما . چه قدر حال و هوای مردم اون موقع با مردم الان فرق داشته و چه قدر همه ما به شهیدا و مجروح های این جنگ مدیونیم فقط بدیش اینه که قضیه رو شدیدا مذهبی کردن در صورتی که به نظر من بهتره از دید وفاداری به مرز و و بوم و ملی گرایی بهش نگاه کرد .

اوایل همین ماه خبرگزاری ها اعلام کردند که حق اقتباس این رمان توسط سيما فيلم خريداري و براي تبديل به فيلمنامه، به كارگاه فيلمنامه نويسي اين مركز فرستاده شده است . این کتاب جوایز بیست سال داستان نویسی، چهارمین دوره انتخاب کتاب سال دفاع‌مقدس و بیست سال ادبیات پایداری را از آن خود کرده است .در مورد آقای دهقان هم خوب ذکر کنیم که هم لیسانس برق هم  لیسانس علوم ارتباطات اجتماعی و فوق لیسانس مردم شناسی دارند و تجربیات خودشون در جبهه هم قابل توجه بوده .

 

 قسمت زیبایی از کتاب

وقتی دشت لخت و عریان را که در تاریکی فرو رفته می بینم وهم برم می دارد . بی اختیار بر می گردم و به پشت نگاه می کنم . تقی است و علی و ستونی که از زیر خاکریز بر می خیزد و به این سو می آید . یکهو در دل احساس کوچکی می کنم . همه چیز در وجودم به هم می پاشد ذره ای هستم که اگر این بند اتصال قطع شود هیچ چیز ندارم هیچ چیز .

شطرنج با ماشین قیامت/ احمد زاده

شطرنج با ماشین قیامت

 

حبیب احمد زاده

 

انتشارات سوره مهر

خوب همونطور که از انتشارات کتاب می شه حدس زد کتاب راجع به جنگ ایران و عراق است . عراقی ها یک دستگاه رادار فرانسوی سامبلین را در اختیار گرفته اند که با دقت بسیار زیاد محل آتش ایرانی ها را محاسبه می کند و بعد بلافاصله ان محل توسط عراقی ها منهدم می گردد . ایرانی ها دو راه پیش رو دارند قرار است تا دو روز دیده بان ها تمام تلاش خود را بکنند و رادار را پیدا کنند و در صورت عدم موفقیت آنها ،دو نفر باید داوطلب شده و با نقشه مرگ باری رادار یا همان ماشین قیامت را گول بزنند . در داستان همراه دیده بان ۱۷ ساله ای هستیم که طی یک دو روز مشغول این عملیات می باشد و با آدم های مختلفی نیز سر و کار پیدا می کند .

داستان ساده است اتفاق خاصی توش نمی افته دیده بانی که توی یک شهر جنگ زده از بالای یک پشت بوم باید یک رادار را پیدا کنه و پیام هایی را مخابره کنه اما خیلی روان نوشته شده جوری که با همه سادگی دلتون نمی خواد کتاب را زمین بذارید . یک جورایی محیط گرمه و پرکشش . مثل اکثر داستان های جنگی هم دوباره با یک عالمه ادم خوب و فرشته خصال رو به رو هستیم و همون سمبل ها نخ نما اما انصافا در حدی نیست که لج آدم را در بیاره . کتاب متوسطی هست مهم ترین نقطه قوتش روونی دست نویسنده است متن اصلا سکته نداره و خیلی هماهنگ پیش می ره .به هر حال به نظرم زیباترین کتاب جنگی "عقرب روی پله های راه اهن در اندیمشک" هست که به جنگ به دید جنگ نگاه کرده نه دفاع مقدس و همین طور هنر و سبک نویسندگیش هم عالیه. اما جدا چه جوونهایی توی جنگ از دست رفتن . واقعا کم نبودن نوجوان هایی در همین سن و سال ۱۷ و ۱۸ با جسارت به میدون جنگ می رفتن.....

در دهمين دوره از جايزه كتاب سال دفاع مقدس این کتاب را شایسته تقدیر شمردند و در سال ۸۵ برنده جایزه ادبی اصفهان شده . اقای احمد زاده هم فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی از دانشگاه هنر تهران هستند و در زمینه مستند سازی هم فعالیت های داشتند.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

دنیا تا ابدالدهر بر همین منوال می چرخه. ما ساختیم اون ها نابود کردن . اون ها توپ می آرن حضرت عالی نابودش می کنی . رها کن آقا این مسخره بازی را !

 

همین! می کشنت یا می کشی! اون ها مهر ی کشتن . جناب عالی هم مهره ی کشتن . یک شطرنج مسخره! دو دسته ی بدبخت مجبور!

من او /امیرخانی

من او

 

 

رضا امیرخانی

 

 انتشارات سوره مهر

 خانواده فتاح ها از خانواده های ثروتمند و مذهبی تهران قدیم هستند . حاج فتاح دو نوه اش مریم و علی را بسیار دوست دارد و همیشه سعی می کند لوطی گری را به آنها یاد دهد . داستان بر محوریت علی فتاح می چرخد پسری بزرگوار که عاشق دختر کلفتشان به نام مهتاب است . در پی کشف حجاب مریم به فرانسه می رود و بعد از مدتی مهتاب نیز به پیش او می رود و علی همچنان عاشق است و مهتاب همچنان عاشق است و ....

افتضاح بود به نظر من . خیلی بدم اومد خیلی وقت بود دنبال یک فرصتی بودم بخونم این کتاب را اما واقعا بدم اومد ... از لحن لوس طنزش از خوب نشون دادن آدمهای مذهبی و انقلابی ....بدتر از همه این عشقش بود که حالم را بهم می زد اوج عشق و دلدادگی و .... را در قالب یک پسر 13 ساله و یک دختر 7 ساله نشون می داد این عشق پایدار فقط بر هیمن مبنا و تو همین سن شکل می گرفت آخ یعنی حالم بد می شد جز یک آدم عشق ندیده کی می تونه اینو اوج عشق تصور کنه اصلا چطور روش می شه بیاد عشق را تصویر کنه برای دو تا بچه احساس خیلی بدی بود ... جالبه وقتی فرانسه هستند علی هیچ وقت سر کلاس مهتاب نمی ره چون می ترسه گناه باشه یا هم باشن ، بعد یک روز که هم خونه ای مهتاب نیست شب می ره پیشش البته روی کاناپه کنار هم می شینند و فقط صورتشون را نزدیک می کنند اما اصلا هم گناهی نیست ... اصلا چرا علی با مهتاب ازدواج نمی کنه ... اصلا پیشنهاد نمی کنم این کتاب را

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 -         ترسی ندارنه. من مثل ناموس ، چشمم به اش هست .

خندیدم . معلوم نبود ناموس خود را می گفت یا ناموس مردم را !

 

 وقتی رفیق آدم چیزی از آدم خواست ، لطفش به این است که بی حکمت و بی پرس و جو بدهی . اگر حکمتش را بدانی که به خاطر حکمت داده ای ، نه به خاطر لوطی گری .

 

 تنها چیزی که حد نداره ، رفاقته!

 

  مملکت ما از دیار کفر پلیدتر است ! دست کم در کفرستان قاعده ای آزادی هست که هر کسی آن طور که خواست زندگی کند ، اما این جا اجبار است که آن طور که دیگ ران می خواهند ، زنده گی کنیم !