بازگشت به کیلی بگز/شالاندن

بازگشت به کیلی بگز

 

سورژ شالاندن

مرتضی کلانتریان

 

انتشارات آگاه

سال نشر : 1395

کتاب در مورد پسر بچه ای ایرلندی است که پدرش از مخالفان سرسخت انگلیس بوده نهایتا در اوج فقر خودکشی می کنه و پسر همراه مادرش و خواهر برادراش نزد داییشون می رن جنگ جهانی هست اوضاع به هم ریخته و در همین حین انگلیس ها هم فشار بیشتری وارد می کنند به ایرلندی ها و اونها را طرفدار آلمان به حساب می آرند و ....پسر می خواد برای ایرلند بجنگه اما گاهی اتفاقات غیرمنتظره کل مسیر زندگی را عوض می کنند و توی جنگ نمی شه فهمید باید به کی اعتماد کرد و به همین ترتیب وارد قضیه جاسوسی می شه ....

موضوع کتاب در باب خیانته و خوبه بدونید اون معتقده پدرش در مورد مبارزه بهش دروغ گفته کاری نکرده ولی حرف زده  فقط و یکی از دوستانشم ظاهرا خائن بوده توی ایرلند و همین موضوعات ناراحتش کرده و سرچشمه نوشتن این کتاب بوده.

کتاب بدی نیست نسبتا خوبه یک کم خشکه اما موضوعش اون حرفی که می خواد بزنه و معنای توش قشنگه این که ناخواسته وارد راهی می شید این که جنگ چه قدر بی رحمه این که صلح گاهی چه بهایی داره و ......

افسانه پدران ما/شالاندن

افسانه پدران ما

 

سورژ شالاندن

مرتضی کلانتریان

 

انتشارات آگاه

سال نشر : 1393

مرد روزنامه نگار دستی نیز در نوشتن و انتشار کتاب دارد . روزی دختری به او مراجعه می کند و از وی می خواهد شرح مقاومت پدرش در جنگ را به رشته تحریر در آورد . مرد نزد پدر می رود او توضیحات کلی از جنگ و اتفاقات می دهد زیاد به اسامی و احساسات شخصی اش نمی پردازد و نویسنده دست به تحقیق می زند و.....

موضوع جالبی داره خوبم نوشته شده از جنگ اثراتش اونچه بعدش پیش می یاد و یک دید و اتفاق متفاوت .

خوب این بار قصد دارم چند تا از کارهای شالاندن را معرفی کنم نویسنده فرانسوی که البته اصالتا تونسی هست .

هراس/میرصادقی

هراس

 

جمال میرصادقی

 

انتشارات آگاه

سال نشر : 1371

هراس : ماهی های آکواریوم در مطب دکتر .
در آغاز : زن و مرد و آشنایی آنها .
تاپ تاپ : ناراحتی های مرد خانه از اتفاقات اداره .
سوختن : صحبت ها در صف نانوایی
پرواز درناها : دو دوست به دیدن زن هنرپیشه تنها رفته اند .
مرخصی : مرد از مرخصی ای که گرفته ناراضی است و زن هم دائم دستور می دهد .
دیگه مثل تختی نمی آد : پدیده جدید کشتی و رقابت با قهرمان قبلی .
باختم باختی بردند : دو دوست که اکنون یکی مرده و دیگری به یادش است .
خرچسونه : جمع شدن دوستان قدیم دور هم دوستانی که زمانی سیاسی بودند .

کتاب بدی نیست داستان های متنوعی داره ماجرا محوره اما در عین حال روی روحیات و نثرش هم کار کرده ساده و روانه ولی نسبتا خوبه . کتاب متوسطیه در کل .

چیز دیگه ای که در مورد اقای صادقی می تونم بگم اینه که مشاغل مختلفی را امتحان کردند از کارگری و کار در سازمان اسناد ملی ایران گرفته تا استادی دانشگاه .

خانم نویسنده / علوی

خانم نویسنده

 

طاهره علوی

 

انتشارات آگاه

سال نشر : 1384

خانم نویسنده ای که تا میان سالی مجرد بوده و در ضمن خیلی هم خشک و بی انعطافه ناگهان ازدواج می کنه با مردی به اسم سهراب که دختری کوچک به نام پرستو دارد . سهراب توجه زیادی به پرستو دارد و دخترک نیز به هیچ عنوان نامادری را پذیرا نیست و این چرخ اتفاقات ادامه دارد ...

اینم معرفی یکی دیگه از بانوان نویسنده کشور . داستان حالت طنز داره و جور خاصی هم روایت می شه یعنی اون دانای کل در مورد تو حرف می زنه و می گه تو نویسنده بودی این طور شد اون طور شد . من کتاب را دوست داشتم لحن طنزش برام جذاب و دل نشنین بود و اصلا اون مدلی نبود که بخواد دل را بزنه بی مزه باشه یا .... یه سبک ساده و روان و شاد .

بارتلبی محرر/ ملویل

بارتلبی محرر

 

هرمان ملویل

هوشنگ پیرنظر

 

انتشارات آگاه

سال نشر : 1357

بارتلبی محرر ، داستانی از وال استریت : بارتلبی محرری است که در دفتر وکالت استخدام می شود اما وقتی رئیس کاری را از او می خواهد که مطابق میلش نیست می گوید ترجیح می دهم انجام ندهم !

ساز زن : مرد نابغه ای که بسیار زیبا ویلون می زد اما اکنون فراموش شده اما روحیا اش شادتر است .  

ناکام خوشبخت : پیرمردی که دستگاهی برای خشک کردن مرداب ساخته ولی موفق نمی شود .

جیمی رز : مرد جوان و ثروت مندی که تمام هستی خود را از دست می دهد .

یک مجموعه داستان با یک پیام کلی در مورد کسایی که بعد از ، از دست دادن ثروت ، شهرت و موفقیت های خیالیشون تازه خوشبخت تر و شادمان تر هم بودند اینکه روال درست زندگی همیشه همین نیست که داریم می ریم و ظاهرا خیلی هم خوشیم شاید گاهی باید یک تکونی خورد یک اصلاحی انجام داد . یک جور دیگه به دنیا نگاه کرد . کتاب قشنگیه .

راستش یکی دیگه از اون پرونده هایی که می خواستم سر و سامونش بدم آقای هرمان ملویل بود که علی رغم شهرتش من فقط دو تا کتاب ازش معرفی کردم و گفتم اگه بشه یکی دو تا کتاب دیگه هم توی لیست بیارم . ایشون در ابتدای کتاب نوشتند : " تقدیم به همه ی بارتلبی های جهان که به نظام بایگانی راکد شوریدند گو اینکه از پوسیدن در گوشه ی زندان یا تیمارستان فراتر نرفتند."

 

قسمت های زیبایی از کتاب

تصور یا رویت تیره بختی مردم فقط تا حد معینی عواطف شریف انسانی ما را برمی انگیزاند اما در پاره ای موارد خاص ، از آن حد که گذشت ، دیگر چنین نمی شود .

 

یکی از آرام ترین و خردمندانه ترین ساعات زندگی انسان زمانی است که شخص بامداد از خواب بیدار می شود .

 

گاهی احساس شیرین وظیفه شناسی انسان را به سرنوشتی تلخ دچار می سازد .

ماجرای اقامت پنهانی میتل لیگین در شیلی / مارکز

 

 ماجرای اقامت پنهانی میتل لیگین در شیلی

 

گابریل گارسیا مارکز

باقر پرهام

 

انتشارات آگاه

میگل لیتین کارگردان شیلیایی هست که دو بار نامزد دریافت جایزه نخل طلایی کن و دو بار هم نامزد دریافت خرس طلایی برلین شده . اون جز اقشار روشن فکر کشور و از مسئولین سینمایی در دولت النده بود و وقتی پینوشه سر کار اومد تبعیدش کرد و اسمش جز کسایی بود که تا اخر عمر ممنوع الورود هستند . اون مدت دوازده سال در تبعید بود که فکر جسورانه ای به سرش زد باید فیلمی از زندگی مردم در شیلی دیکتاتوری تهیه کنه تعدادی هم دست پیدا کرد و به صورت قاچاقی و با تغییر چهره وارد کشور شد نتیجه این سفر یک فیلم دو ساعته به نام طبقات عامه در شیلی است .

این کتاب شرح چگونگی رفتن اون به شیلی اقدامات امنیتیش حین ورود خروج و زندگی در شیلی هست . من خوشم اومد کتاب قشنگیه . خوب سبک مارکز نیست اون داستان های سورئال را بی خیال شید یک نفر تعریف کرده و یک نفر اون گزارش را ساده و روان نوشته اما روان هست ماجراجویانه هست و نقاط زائد هم نداره . احساس شگفتی و دلشوره خاصی به آدم می ده .

پ .ن : گفتم یک لیست از کتابایی داشتم که باید سر و سامون بهشون بدیم و هر دو سه تا نویسنده جدید که معرفی کنم می رم سر مرتب سازی لیستم حالا بعد از 3 تا کتاب جدید اومدم سراغ مارکز . من از مارکز کتاب های خیلی زیادی معرفی کردم و صد البته خیلی کتاب های دیگر هم توی بازار ازش هست تعداد زیادی از اونها مجموعه داستان کوتاه هستند که اصولا خیلی هاش را قبلا توی مجموعه های دیگه خوندیم من یک تعداد که در دسترسم بودم را خواستم معرفی کنم که هم خودم هم اگر کسی خواست بدونه قراره با کدوم داستان های مارکز توشون مواجه شه . بنابرین این لیست وقت خاصی ازم نبرده فقط داستان ها را چک کردم و البته داستان های کوتاهی که بینش نخونده بودم که تک و توک بود . حسن ختام مرتب سازی پرونده مارکز هم معرفی همین کتابه .

شهر خدا/ اعتمادزاده

شهر خدا

محمود اعتمادزاده

انتشارات آگاه

داستان خانه پدری را قبلا معرفی کردم .

از دهانه ی چاه : صحبت هایی در مورد زندگی خودش

آواز چوپان : چوپانی که آوازش را گم کرده

رو در روی و بیگانه : دو دوستی که راهشان از هم جداست

... و خاک تشنگی بود : داستان یک ماهی که عاشق خاک بود

شهر خدا : داستان نوح پیامبر

دوست نداشتم لحن بیانش توی این کتاب متفاوت بود یک جور فاخرتر و غیرمستقیم تری صحبت می کرد اتفاقا بدم نبود یک جورایی تونسته بود درش بیاره اما با سلیقه شخصی من جور در نمی یومد و به دلم ننشست .

خوب کافیه دیگه اینم پرونده آقای اعتمادزاده که زمانی هم رئیس کانون نویسندگان ایران بودند . توی روزای پایانی سال قصد دارم مجددا و به سبک متداولم برم سراغ تازه های نشر از نویسنده هایی که قبلا معرفی کردم .  

 

پ.ن : دختر کوچولوی من دیروز ده ماهه شد خیلی خوشحالم خدا را هزاربار به خاطر داشتن شکر می کنیم به نظرم داشتن بچه سالم نهایت لطف خدا بوده که شاملم شده و هر کس که دلش بچه می خواد امیدوارم خدا منتظرش نذاره . دخترکم با چشمای آبی نازش ،قشنگ ترین اتفاق این روزاست

مهره مار / اعتماد زاده

مهره مار

محمود اعتماد زاده

انتشارات آگاه

وسوسه : مرد فکر می کند وقتی قوری بشکند مادرزنش نیز خواهد مرد

مهره ی مار : زن وقتی در خانه است ماری را با یک اشرفی می بیند

معجزه : واعظی که نمی توانست حرف بزند

خانه : مرد می خواست خانه ای بسازد که بعدها برای پسرش یادگاری باشد

علیمراد : پسر از ده می رود تا زندگی بهتری داشته باشد

غروب رمضان: مرد کارش را از دست داده و هر روز به دنبال کار است

گره کور : دختری که مادرش طلاق گرفته نامادری دارد و قرار است ازدواج کن

افسانه : دختر زیبایی که قرار بود نصیب مرده ها شود

رویا : دو چوپان جوان که دختر عمو پسرعمویند

خورشید خانم : خورشید یک روز می یاد روی زمین گردش کنه

سربسته : زن همان شب اول شوهرش را گم کرده و هفت سال است در پی اوست

دختر کاخ بلند : دخترک روزی از قصر بیرون می آید و به سمت درویش می رود

یک مجموعه داستان کوتاه متوسط بود چندان دوسش نداشتم البته قلم خوبی داره روانه و قصه گو اما شامل دو مدل قصه است یکی قصه های رئال از سطح جامعه که اتفاقا قشنگم بودند و من دوست داشتم اما یک سری قصه هاش حالت داستان های افسانه ای را داشت مثل و قصه که من سبک اونا را زیاد دوست نداشتم اما کلا نقطه ضعفش به نظرم قرار گرفتن این دو نمونه خیلی متفاوت کنار هم بود . که توی ذوق می زد انگار به هم نمی چسبید .

آقای اعتماد زاده ملقب به به آذین از نویسندگان سیاسیون و مترجمان معروف کشور هستند که من در حقیقت ترجمه های زیادی ازشون خونده بودم و برام جالب بود هم ترجمه های زیاد دارند هم نوشته های زیاد و تصمیم گرفتم با قلم خودشونم آشنا بشم .

قسمت های زیبایی از کتاب

زندگی را اگر از نزدیک ببینند همه پلیدی است ، همه فساد است . و این به هیچ وجه از زیبایی و هماهنگی کلی آن نمی کاهد ، تعادل عمومی آن را به هم نمی زند .

برای چشم گدا هیچ دستی به قدر کفایت گشاده نیست .

دره ی ماه /لندن

دره ی ماه

 

جک لندن

عبدالحسین شریفیان

 

انتشارات آگاه

ساکسون دختر بسیار زیبایی است که با برارد خود زندگی کرده و به اتوکشی می پردازد . روزی او با بیلی پسرک گاریچی و مشت زن آشنا می شود و این دو ازدواج می کنند . دو زوج فقیری که بر خلاف همه شرایط موجود می خواهند زندگیشان عاشقانه باشند و بعد از مدتی و پس از اتفاقات بسیار از شهر می روند و مانند کویل ها سفر می کنند تا به سرزمینی برسند که دوستش دارند و ...

قشنگ بود دوستش داشتم اون لحن روایتگرش از سفر و اتفاقاتی که می افتاد بامزه بود کلا من سفر را دوست درام و خوب باید هم برام جالب باشه کتابی که تکیه شدیدی بر روی سفر داره . داستان جذابی داشت و می دیدیم وقتی نمی ترسیدند به مهاجرت و نوع دیگه ای از زندگی فکر می کنند چه قدر خوبی در انتظارشون بود اگر اشتباه نکنم توی اسلام هم در مورد خیر و برکت مهاجرت چیزهای زیادی گفته شده .

جک لندن از اولین نویسنده های آمریکایی هست که از داستان هاش پول زیادی به دست اورده و ثروت مند شده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

اولین و مهم ترین کار تو این است که شوهرت را دوست داشته باشی و بهترین راه هم این است که این عشق و دوست داشتن را به رخش بکشی . بعد می توانی او را رام کنی تا بر هر سازی که یم زنی برقصد .

 

آدم دلش می خواهد همیشه و همه جا با تو راه برود ، با زنی مثل تو که لباس های رویا برانگیز می پوشد .

 

دست هایت خیلی سرد است . دستت و تمام بدنت سرد است . با تو بدون مثل این است که آدم بعد از عالم که در یک اتاق گرم رقصیده است بیرون بیاید و در هوای آزاد و خنک شب بایستد .

در نبردي مشكوك / اشتاين بك

در نبردي مشكوك

 

جان اشتاين بك

محمد قاضي

 

انتشارات آگاه

در نبردي مشكوك داستان افرادي است كه عليه ظلم طبقه بالاي جامعه ايستاده اند و مبارزه مي كنند . جيم از گذشته از زندگي اش خسته شده و به انجمن مي پيوندد و در گوشه اي از كشور حقوق سيب چينان كم شده . جيم و مك به آنجا مي روند تا اعتصاب را رهبري كنند .

متوسط بود خوب نوشته شده ولي چيز خاصي هم نيست موضوعش هم زياد براي من جالب نيست در عين خوب نوشته شدن و خوب پرداختن موضوع چيز اعجاب انگيزي هم نداره كه خيلي جلبتون كنه . منو ياد كتاب هاي امیل زولا مي انداخت .

اشتاين بك از اون نويسنده هايي هست كه معتقدند دو دوره توي نويسندگيش داشته زماني كه به فكر توده مردم بوده بر عليه ظلم حرف مي زده و نوشته هاي خوبي هم داشته و ديگري وقتي بي خيال مردم مي شه و به قدرت و ثروت مي چسبه و جذابيت آثارش هم كم مي شه .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

من گرسنه و تشنه ي آن اميد و آرامشي بودم كه هرگز با آن آشنا نشدم .

 

از كاري كه با زور و تعدي پيش رفته باشد نتيجه اي به جز زور و تعدي گرفته نخواهد شد .

 

انسان خودش را در نبردي كوركورانه و وحشتناك درگير كرده است تا از گذشته اي كه چيزي از آن به يادش نمانده است ببرد و به سمت آينده اي پيش برود كه خود قادر به درك و پيش بيني آن نيست .

 

در جنگ فرمانده خوب مي داند كه سرانجام عده اي را از دست خواهد داد .

وجدان زنو /اسووو

وجدان زنو

 

ایتالو اسووو-اتور اشمیتس

مرتضي كلانتريان

 

انتشارات آگاه

زنو مردي است كه براي مشكلات روحي اش به روان پزشك مراجعه كرده و اكنون دارد آرام ارام و با جزئيات خاطرات مختلف زندگي و احساسات واقعي اش را صادقانه بازگو مي كند تا به كنه درد و رنج خود پي ببرد . مشكلاتش در ترك سيگار ، احساساتش نسبت به زنان و ...

تقريبا خوب بود . شخصيت ها و رابطه هاشون را خيلي زيبا با جزييات و دقيق درآورده بود ولي موضوعات مورد بحثش زياد برام جالب نبود از نظر نوشتاري خوب بود ولي جذبم نمي كرد اين كتاب توي ايتاليا چندان بختي پيدا نمي كنه ولي جيمز جويس كه كتاب را خيلي پسنديده بوده اونو به فرانسه ترجمه مي كنه و همين مقدمه شهرت جهاني اين رمان مي شه .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

وقتي كه انسان در حال مرگ است ، خيلي كارهاي لازم تري دارد انجام بدهد تا در فكر مرگ باشد .

 

تنها و تنها يك پشيماني بزرگ وجود دارد : به نفع خود رفتار نكردن .

 

كمتر كسي در دنيا به خسارت كوچكي تن در مي دهد و حاضر است آن را بپذيرد ، در حالي كه خسارت بزرگ را همه به راحتي مي پذيرند . در مقابل آن تسليم مي شوند .

آنکه گفت آری آنکه گفت نه /برشت

آنکه گفت آری آنکه گفت نه

 

برتولت برشت

مصطفی رحیمی

 

انتشارات آگاه

یک نمایش نامه بسیار کوتاه از آقای برشت در مورد کودکی که مادرش بیمار است و همراه آموزگارش و سه نفر دیگر راهی سفری دراز می شود تا دوای بیماری مادر را پیدا کند . نمایش نامه دو قسمت است در قسمت اول کودک طبق سنت عمل می کند و در قسمت دوم با عقل خود سنت اشتباه را مورد بررسی قرار داده و راه حل جدیدی پیش پای می نهد .

متوسط بود . چیز جالبی بود ولی خوب خیلی هم چیز خاصی نبود . نیم ساعته می تونید بخونیدش . گمونم دیگه زیاد برشت خوانی کردم . یک نمایش نامه دیگه ازش معرفی می کنم و تمام .

از ميان شيشه از ميان مه /خدایی

از ميان شيشه از ميان مه

 

علي خدايي

 

انتشارات آگاه

خانه ي كنار دريا : پيرزن قرار است براي اولين بار با پسر ، عروس و نوه هايش به شمال و به كنار دريا برود .
يك داستان : مردي كه در ساحل نشسته و به بهانه داستان ، خاطراتش را مرور مي كند .
دوربين كوچك نقره اي : پسركي به عنوان عيدي يك دوربين گرفته و منتظر سوژه اي زيبا براي عكس گرفتن است .
از ميان شيشه ، از ميان مه : دو خواهر ارمني كه اكنون پير هستند از دوران جواني و عشق مشتركشان صحبت مي كنند .
نمكي : زني كه همسرش بعد از مدت ها به خانه بازگشته همچنان تنهاست شوهرش كاري به كار او و پسرشان ندارد و زن براي پسرش قصه نمكي را مي گويد .

جاده : زني كه خانه اش كنار جاده است و شوهرش به عشق زني ديگر او را ترك كرده .
دو نامه : دو پيرزن ارمني از داخل و خارج ايران به هم نامه مي نويسند .
بارون بارونه : پيشخدمت هتلي كه عاشق ويگن بوده داستان گذشته اش را مي گويد .
براي خداحافظي : پسري كه مادربزرگش مريض است به دوران گذشته فكر مي كند .
ياد قديم ترها : مينا به شمال آمده و به ياد كودكي و خاطرات پياده روي هاي آن زمان با پدرش است .

داستان ها در اصفهان يا شمال اتفاق مي افتند و توي برخي از داستان ها با شخصيت هاي تكراي و گاهي ارامنه سر و كار داريم . لحن روايت زيباست و يكنواخت اصلا شكستگي زبان نداره . چهارچوب داستان ها قوي هست . كتاب بدي نيست ، به خوندنش مي ارزه . با برخي داستان هاش مثل ياد قديم تر ها و يك داستان زياد ارتباط برقرار نكردم ف بعضي هاش مثل نمكي و براي خداحافظي را دوست داشتم . توي يكي از مصاحبه هاشون چيز جالبي گفته بودند : " «از ميان شيشه، از ميان مه» سال هفتاد چاپ شد و سه هزار تيراژ داشت و هنوز بيش از هزار و پانصد نسخه در انبار ناشر مانده. پس چه كسي اين كتاب را خوانده؟ قيمت كتاب هم نود تومان بوده كه هنوز هم هست! "

نكته ي مهم در مورد آقاي خدايي اينه كه فارغ التحصيل رشته ي علوم آزمايشگاهي از دانشگاه اصفهان هستند و در اصفهان هم در يك آزمايشگاه مشغول به كار مي باشند :دي

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

اين جا گم شده ام در اصفهان . در خانه ام . شب ها در كدام طبقه ي خانه شما را دور خودم جمع مي كردم؟ توي تاريكي ، دستم را بگيريد بچه ها تا به شما نشان بدهم ، اين جا اصفهان من بود . اين جا مارنان بود و اين شير سنگي در كوشك بود كه من بارها سوار آن شدم .

 

 

گفت : ازم عكس مي گيري ؟ گفتم : براي چي عكس هام را خراب كنم . از طوبا دختر اسحاق عكس مي گيرم . خواهرم گفت : از همان ان تركيب عكس بگير .

 

 

بايد به خانه برويم و زندگي را شروع كنيم . 

کنسرت تارهای ممنوعه/مرتضائیان آبکنار

کنسرت تارهای ممنوعه

 

حسین مرتضائیان آبکنار

 

انتشارات آگاه

کتاب مجموعه 8 داستان کوتاه از آقای آبکنار است .قبلا کتاب فوق العاده عقرب روی پله های راه آهن در اندیمشک را از ایشون خونده بودم ( که حتما به همه شما هم توصیه می کنم بخونیدش ) و تجربه شیرین قبلی باعث انتخاب فعلی بود . این کتاب به قشنگی رمانشون نبود اما کتاب قشنگی بود . وقتی می خوندمش این حس رو داشتم که چه قدر از نظر تکنیکی قوی هست ، چه قدر قشنگ روایت یا راوی یا جریان داستان ها تغییر جهت می ده ، چه قدر همه انتخاب ها به جاست و اضافات کلافه کننده نداره . کلا به نظر من از نظر چهارچوب و نکات فنی حرف نداشت اما حسش قوی نبود یعنی یک جوری تاثیر خاصی توی ذهن و وجود آدم نمی ذاشت خشک بود گرما نداشت . حفاظ سرد و مینای من را خیلی دوست داشتم و به نظرم قوی ترین کارهای کتاب بودند.
آن شب ماه نبود : شروع داستان هست "ناگهان حس کردم اویم " و در حقیقت این جمله نشان دهنده کل داستان هست . پسری که گاه در قالب پدرش قرار می گیرد .
حفاظ سرد : در مورد مردی که از کارکنان زندان است . این خیلی قشنگ بود و از قوی ترین کارهای مجموعه
مینای من : مردی که هم نام همسر و هم نام دخترش میناست و نقاشی که به خانه آنها رفت و آمد دارد و باعث شک مرد به زن شده . احساسی ترین داستان مجموعه است . آخرش هم ، نامه امیر به مینا و این ابهام صاحب نامه فوق العاده است .
کنسرت تارهای ممنوعه : شهری که در آن تارها را می سوزانند . موضوعش خوب بود و خط سیرش عالی . خیلی دلم می خواست  لحظه سوختن تارها با احساس تر توصیف می شد .
داستان رحمان : رفتار سربازهای عراقی با اسیر ایرانی
منظر : توصیف یک اتاق
کالبد شکافی یک شخصیت داستانی : شخصیت داستانی ای به قتل رسیده و به دنبال قاتلش هستیم
مسئله : پدری که رابطه گرمی با خانواده اش ندارد .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

آدم توی قبرستون همه ش به این فکر می کنه که خوب ، آخرش چی ؟

 

مرد اولی که وارد زندگی آدم می شه حتی اگه بدی هایی هم داشته باشه آدم می خواد به خاطرش هر کاری بکنه . بس که عشق هست . بس که ... بعد هم که دیگه بهش عادت می کنی ... هر مرد دیگه ای هم که وارد زندگی آدم بشه ، اولی نمی شه ! یعنی می شه بهتر باشه ، اما دیگه آدم اون توان بار اول را نداره . دوست داشتن یکی ، دیدنش ، منتظر موندنش ... وقتی متنظرش هستی ، قلبت می خواد از جاش در بیاد . ولی حیف . خیلی قدرت می خواد که آدم بتونه مرد دوم زندگیش رو بیشتر دوست داشته باشه از اولی . یعنی نفر دوم ، باید خیلی بزرگ بوده باشه .

 

مینای من ،
آن قدر که دوستت دارم این ها را می نویسم . شاید بارها برایت گفته باشم شان ، اما می خواهم باز تکرارشان کنم .

 

می دانی خیلی کارها می توانم بکنم ، اما ... دلگیر نباش اگر من سکوت کرده ام . به خاطر تو دست هایم بسته ست مینا . اگر خودت تصمیم بگیری ، سنگینی هیچ چیز حتی خاطرات گذشته عذابت نمی دهد ...

ظرافت جوجه تیغی/باربری

ظرافت جوجه تیغی

 

موریل باربری

مرتضی کلانتریان

 

انتشارات آگاه

داستان در آپارتمان شماره هفت خیابان گرونل جریان دارد . آپارتمانی در منطقه مرفه شهر با ساکنینی همه پولدار . خانم رنه میشل سرایه دار پیر ، چاق و زشت این ساختمان است که روحی بزرگ دارد . او عاشق ادبیات ، سینما و موسیقی است اما سعی دارد بقیه این موضوع را نفهمند ، او خود را قالب یک سرایه دار معمولی به همه عرضه می کند چون فکر می کند توقع جامعه در واقع همین است .
پالوما نیز دختر فوق العاده باهوش 12 ساله یکی از ساکنین ساختمان است . پالوما دختری مهربان و ساکت است که با عقل گرایی خود به این نتیجه رسیده خانواده اش زندگی مسخره ای دارند و او که نمی خواهد به این سرنوشت دچار شود تصمیم دارد در روز تولدش خانه را بسوزاند و خودکشی کند . 
کاکورور اوزو نیز یک ژاپنی فرهیخته و کتاب خوان است که ساکن جدید ساختمان است و یک حلقه دوستی بین خود ، رنه و پالوما ایجاد می کند . از طریق شخصیت های فرهیخته داستان با ما موضوعات فلسفی و زیبایی آشنا می شویم و تفکرات آنها را ذره ذره مزمه مزه می کنیم . موضوع اصلی کتاب ارزش زندگی و تفکرات و درس های فلسفی است .
فوق العاده زیبا بود . با همه وجودم لذت بردم و دلم گرفت . آخر کتاب خیلی غمگین بود . این که هر لحظه ممکنه بمیریم و این که مهم ترین چیز اینه که در آخرین روزهای زندگیمون در حال چه کاری بودیم : عشق ورزیدن ، ساختن ، ویران کردن .... . فوق العاده از دوست خیلی خیلی خوبم به خاطر این هدیه ارزشمندش ممنونم و فکر نکنم از خوندنش پشیمون بشید . از اون کتاب هایی هست که با خیال راحت می تونید کنار تختتون بذارید و هر وقت دلتون گرفت چند صفحه اش رو بخونید .
کتاب جوایز زیادی از جمله جایزه اتحادیه ناشران فرانسه در سال 2007 و جایزه ادبی بکوس‌بی‌اس‌ان را از آن خود کرد. خانم باربری هم فرانسوی هستند اما در ژاپن زندگی می کنند . ایشون رشته تحصیلیشون فلسفه بوده و اکنون هم به تدریس فلسفه می پردازند . عنوان کتاب هم در حقیقت اشاره به خانم رنه داره زنی که در پشت ظاهر جوجه تیغی مانند و خشن خود دارای روحی لطیف و زیباست . درست همانند بدن ظریف جوجه تیغی که در زیر تیغ های او پنهان است . سعی کنید جوجه تیغی های زندگی خود را کشف کنید .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

روشن بینی موفقیت را ناگوار می کند حال آن که در پیش پا افتادگی و حقارت همیشه این امید وجود دارد که وضعیت تغییر کند .

 

مهم مردن و در چه سنی مردن نیست ، مهم این است که آدم به هنگام مردن در حال انجام دادن چه کاری است .

 

دختری فقیر ، زشت و علاوه بر این ، باهوش ، در جوامع ما ، محکوم است که با یک زندگی تاریک و غم انگیز رو به رو شود ، پس خیلی بهتر است خیلی زود خودش را با این سرنوشت عادت دهد . زیبایی گوهری است که هر چیز را قابل بخشش می کند ، حتا ابتذال را .

 

تمام این چیزهایی که می گذرند  ، با این که با فاصله ای کمتر از یک هزارم ثانیه تا رسیدن به آن ها قرار داریم ، برای همیشه از دست مان رفته اند ... تمام این حرف هایی می بایستی گفته باشیم ، تمام این حرکت هایی می بایستی انجام داده باشیم ...همه ، برای همیشه در کام نیستی فرو رفته اند ...شکست به علت کمترین فاصله ی زمانی ممکن .

 

این توانایی ما در پذیرفتن آن چه می خواهیم به خودمان بقبولانیم و سر خودمان کلاه بگذاریم تا پایه ی اعتقادات ما دچار تزلزل نشود ، پدیده ای مسحور کننده است .

 

ما هرگز آن سو تر از یقین های خودمان را نمی بینیم و خطرناک تر از آن ، از ملاقات کردن با دیگران صرف نظر کرده ایم ، ما جز ملاقات کردن با خودمان کار دیگری نمی کنیم ، بی آن که خودمان در این آیینه های همیشگی بشناسیم . اگر ما متوجه می شدیم ، اگر از این امر آگاهی می یافتیم که هرگز جز خودمان کس دیگری را در دیگری نمی بینیم ، که ما در بیابان تنها مانده ایم ، راهی جز دیوانه شدن برای مان باقی نمی ماند .

 

چه کسی خیال می کند بی سهیم شدن در سرنوشت زنبورهای عسل می تواند عسل درست کند ؟

 

زندگی ، شاید سعادت دوست تو بودن را داشتن . می دانی در کنار تو بود که من زیباترین اندیشه هایم را داشته ام ؟

 

من دیگر آن هایی را که دوست دارم نخواهم دید و مردن این است .

 

برای اولین بار در زندگی ام مفهوم هرگز را احساس کردم . آری بسیار وحشتناک است . این واژه را آدم صد بار در روز به زبان می آورد و نمی فهمد که چه می گوید تا وقتی که با " دیگر هرگز " واقعی رو به رو شود .

 

هیچم و به رغم این هیچ بودن ، سزاوار زندگی کردنم  .

 

هرگز تو را ندیدن ، در قلبم ، شکنجه ای پایان ناپذیر است .

اگر شبی از شبهای زمستان مسافری/کالوینو

 

اگر شبی از شبهای زمستان مسافری

 

ایتالو کالوینو

لیلی گلستان

 

انتشارات آگاه

کتاب در حقیقت مجموعه ای از داستان هایی است که هیچ گاه تمام نمی شوند . آقای خواننده روزی کتابی را می خرد و ما همراه با او مشغول خواندن داستان می شویم اما در جای پرهیجان ،کتاب تمام می شود و خواننده عصبانی از نیمه کاره بودن کتاب به کتاب فروشی می رود و در آنجا با خانم خواننده آشنا می شود . آنهانسخه درستی از کتاب را می گیرند که متوجه می شوند تماما داستان دیگری است که به علت بدی چاپ، ادامه اش قابل خواندن نیست و به همین ترتیب ما ۱۰داستان نیمه تمام را در ماجرای اصلی کتاب دنبال می کنیم .

کتاب در حقیقت ستایشی است برای کتاب خواندن، برای لذت کتاب خوانی و شاید اشاره به این موضوع که خواندن کتاب دنیایی فراتر از نوشتن کتاب و بسیار زیباتر است . کتابی که به ما از لذت خواندن و نحوه درست خوانی می گوید ،از لذت در کنار هم بودن انسان های کتاب خوان و از خوشی بی وصف کتاب خوانی فقط برای کسب لذت کتاب خوانی . فوق العاده بود . بسیار دوستش دارم این کتاب را و می تونم بارها و بارها بخونمش . کالوینو نابغه است هیچ کدوم از کتابهاش مثل هم نیست . شروع داستان بسیار غافل گیر کننده و جذاب است : " تو داری شروع به خواندن داستان جدید ایتالو کالوینو ، شبی از شب های زمستان مسافری ، می کنی . آرام بگیر . حواست را جمع کن . تمام افکار دیگر را از سر دور کن . بگذار دنیایی که تو را احاطه کرده در پس ابر نهان شود . از آن سو مثل همیشه تلویزیون روشن است . پس بهتر است در را ببندی . فورا به همه بگو : نه نمی خواهم تلویزیون تماشا کنم! اگر صدایت را نمی شنوند بلندتر بگو : دارم کتاب می خوانم ، نمی خواهم کسی مزاحم شود . با این سر و صداها شاید حرفهایت را نشنیده باشند ،بلندتر بگو ، فریاد بزن : دارم داستان جدید ایتالو کالوینو را می خوانم ! یا اگر ترجیح می دهی هیچ نگو ،امیدوار باشیم که تو را به حال خود بگذارند . راحت ترین حالت را انتخاب کن : نشسته، لمیده ،چمباتمه، درازکش، به پشت خوابیده ،به پهلو خوابیده، دمرو ،توی مبل، نیمکت ،مبل متحرک، راحتی، عسلی یا توی یک ننو اگر داشته باشی و البته یا روی تخت یا توی تخت . حتی می توانی در یک حرکت یوگا سرت را روی زمین بگذاری و البته کتاب را هم وارونه بگیری . "

 

قسمت های زیبایی از کتاب

هر مکانی در آن واحد با تمام مکان های دیگر مرتبط است ، و در طول گذر از یک مکان به مکانی دیگر ، یعنی وقتی در هیچ مکانی نباشیم می شود کمی جدایی را احساس کرد .

 

چطور می توانی پا به پای زنی بروی که همیشه جز کتابی که جلوی چشم دارد ،در حال خواندن کتاب دیگری هم هست . کتابی که هنوز وجود ندارد ،اما کتابیست که هر وقت او بخواهد ،می تواند وجود داشته باشد .

 

-انقلاب رویاها را محاکمه نمی کند .
- ما را از کابوس ها هم نجات نمی دهد .

 

از یک سو اشخاصی که کتاب را درست می کنند و از سوی دیگر آنهایی که آن را می خوانند . می خواهم به شرکت خود در گروه خواننده ادامه دهم و برای این کار مراقبم که همیشه خود را این سوی خط نگه دارم . و گر نه لذت بی غرض خواندن، دیگر وجود نخواهد داشت ،و یا دست کم به چیز دیگری تبدیل می شود ،که همان چیزی نیست که من می خواهم .

 

در این حال تو از اینکه او تو را و عین عبارات متن جسم تو را خوانده ، راضی هستی ، اما به آرامی شکی در ذهنت جای می گیرد . این که او تمام تو را آن چنان که هستی نمی خواند و فقط دارد از تو استفاده می کند ،بخش هایی را از این متن جدا می کند تا همراهی شبح گونه برای خود بسازد ، همراهی که فقط آشنای او و در تاریکی ضمیر نیمه آگاه خودش است. و چیزی را که دارد کشف می کند ، میهمان بدلی خیالاتش است و نه تو .

 

انتظار دارم که خواننده هایم چیزی را در کتاب هایم بخوانند که من خودم آن را نمی دانم و این را فقط می توانم از کسانی انتظار داشته باشم که منتظرند چیزی را بخوانند که خود آن ها آن را نمی دانند .

 

ما ممانعت کردن از خواندن را بلد هستیم اما در همین حکمی که خواندن را منع می کند ، حقیقتی است که خوانده شده ، حقیقتی که ما نمی خواهیم خوانده شود ...

گزارش یک آدم ربایی

گزارش یک آدم ربایی

 

 گابریل گارسیا مارکز

جاهد جهانشاهی

 

 نشر آگاه

 

 کتاب یک توصیف حقیقی از ماجرای گروگان گیری 9 خبرنگار کلمبیایی است . پابلو اسکوبار یکی از قاچاقچیان مواد مخدر در کلمبیاست که گروه بزرگی در کشور را رهبری می کند . او برای تسلیم شدن خودش شرایطی گذاشته و برای آنکه دولت را تحت فشار قرار دهد 9 خبرنگار که اکثرا ارتباط نزدیکی با رئیس جمهور را دارند می رباید ..... مارکز این کتاب را با مصاحبه با این افراد تنظیم نموده است .

کتابش قشنگ هالبته اصلا فونت و صفحه بندی استانداردی نداره کتاب و موقع خوندن یک مقادیری اذیت می شید اما خود کتاب جالبه یعنی ادم باورش نمی شه چنین اتفاقاتی جدا توی یک کشور رخ بده هرج و مرج کامل .... هر روز یکی را بدزدن و انفجار و از سوی دیگه نهایتا زندان شخصی با وسایل لوکس و ...... خیلی باحاله اصلا فضا ، یک فضای دیگه است  

 

مارخو پاچون که یکی از گروگانها بوده به همراه شوهرش آلبرتو وی یامیزار به سراغ مارکز می روند تا این کتاب را بنویسه و من که اصلا حس خوبی نسبت به هیچ کدوم نداشتم کارها و حرفهای نمایشی .... انگار به نظرشون کار فوق العاده ای انجام داده بودند که می ترسیدند یک وقت مردم یادشون بره و دیگه اینکه همه باید بشینند نگاهشون کنند تحسینشون کنند و ماجرا به خاطر اونها عاقبت خوش داشت و چرا کسی این را عنوان نکرد به نظرم تهوع اور بودند .. البته بهتره ذکر کنیم که اقای وی یامیزار حدودا 2 سال پیش درگذشت  و ظاهرا قرار توی همین یکی دو سال فیلمی هم از روی این کتاب ساخته بشه

 

 قسمت زیبایی از کتاب

 شادی عشق برای این ساخته نشده است که با لالایی اش به خواب روی ، بلکه برای این است که باز هم به مبارزه ادامه دهی .

پوست انداختن

 پوست انداختن

 

 

 کارلوس فوئنتس

عبدا... کوثری

 

انتشارات آگاه

خاویر و همسرش الیزابت به همراه فرانتس و دوست دخترش ایزابل با ماشین راهی سفری هستند تا از مكزيكو سيتي به دراكروز (ساحل دريا) بروند . در بین راه ماشین آنها خراب می شود و آنها ناچار شب را در هتلی در  شهر چولولا می گذرانند . در شب دو زوج جایشان را با هم عوض می کنند و از بین دیالوگ های بین شخصیت ها و افکار خوانی آنها پی به گذشته شان می بریم . چگونگی آشنایی خاویر و الیزابت ، عشق آنها و اختلافات فعلیشان . فرانتس که در زمان جنگ در آلمان و طراح یکی از اردوگاه های مرگ بوده که نهایتا دوست دخترش را به آنجا می فرستند . ایزابل نیز تنها 23 سال دارد و جوان تر از ان است که بار گذشته را به دوش بکشد . رمان پر از جا به جایی شخصیت ها و زمانهاست . شخصیت ها دائم پوست می اندازند و عوض می شوند .

برای من به شخصه تا حدی رمان سنگینی بود و از خیلی جاهاش سر نمی آوردم  به خصوص که به جز موارد واقعی حالت های فرافکنی روحی را هم داریم مثلا در این صحنه شاهدیم که الیزابت می میره در صحنه بعد الیزابت داره سفر را ادامه می دهیم که این در واقع خواست درونی خاویر بوده . برای من سخت بود برای فهمش بیشتر از یک بار باید بخونمش (بعدها حتما این کار را می کنم ) اما جاهاییش که متوجه می شدم خیلی قشنگ بود

جالبه بدونید در واقع داستان به صورت گفت و گویی بین الیزابت و  لامبر صورت می گیرد . لامبر فردیست که دائماً سعی می کند از الیزابت سوال کند و جزئیات سفر را متوجه شود و تاکید می کند که فکر نکن می خواهم از صحبتهات رمان بنویسم

این کتاب یکی از بزرگترین آثار فوئنتس محسوب می شه

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

  هیچ چیز ان قدر جالب نیست که بالاخره ملال اور نشود .

 

   بدگمانی و شک و سوء ظن دعوتی است به خیانت . به ان کس که تو را به بدگمانی می خواند بدگمان باش .

 

  اول رنج بکش بعد حق داری از رنج کشیدن حرف بزنی . اما رنج خواه به کوچکی جنازه ای تصادفی جلو در خانه ات باشد یا به بزرگی سرطانی توی دل و روده ات تا نشناختیش ازش حرف نزن .

 

   من دوستت دارم اما احتیاج به زمان دارم تا عاشقت بشوم .

 

 عشق ما برای این است که مصرف بشود ، خارج بشود . ما فقط وقتی مصرفش می کنیم می توانیم بهش دوام ببخشیم . فقط وقتی تمام بشود خودش را تجدید می کند . خودت را به من بده خاویر ، فقط وقتی می دهی می گیری .

 

  حقیقت های کوچک تبدیل به دروغ های بزرگ می شود .

 

 با مردم همان جور تا کن که اگر زورشان می رسید با تو می کردند .

 

  این حرف که ادم ها هر چه بیشتر همدیگر را بشناسند بیشتر همدیگر را دوست دارند از ان دروغ های بزرگ است .

 

 عاشقت بودم  اما تو هیچ وقت عاشق من یا زن دیگری نبودی . تو عاشق زن بودی . شبح . این جور می توانستی احساس ازادی بکنی ، احساس خلاصی از زنجیر . یک زن واقعی با گوشت و خون بار بیش از حد سنگینی برای تو بود .

 

  آدم همیشه ناچار است از چیزی دست بکشد تا دیگران بتوانند زندگی شان را بکنند .

سرزمین باد

سرزمین باد

گراتزیا دلددا
بهمن فرزانه

انتشارات آگاه
کتاب در مورد دختری است که در ماه عسل خود با مردی که در دوران نوجوانی عاشقش بوده است برخورد می کند و .....
مثل بقیه کتاب های دلددا فضای داستان روستایی است ولی برعکس بقیه چندان به خود موضوع پرداخته نشده و توجه بیشتری به ارائه نظریات و جمله ها در قالب یک داستان ساده داشته است
به نظرم به خوبی بقیه داستان های دلدا نبود

 

جلد کتاب خیلی نچسبه . خود جناب اقای فرزانه هم انتقاداتی از جلد داشتند

 

قسمت های زیبایی از کتاب

 

سعادت چیزی است که از هیچ به وجود می آید و ما در آفریدن آن کوچک ترین سهمی نداریم .

 

 

چنان با او حرف می زنم که انگار تصویرش در مردمک چشمانم باقی مانده باشد ولی او بیش از مردمک چشم من پایین رفته است . به ته قلبم پایین رفته و رسوب کرده است .

سیمای زنی در میان جمع

 سیمای زنی در میان جمع



هاینریش بول
مرتضی کلانتریان

 

انتشارات آگاه

سال نشر 1377


کتاب در مورد وضعیت زندگی مردم آلمان و اسرای جنگی در حین جنگ جهانی دوم و بعد از آن است و شخصیت اصلی کتاب هم زنی آلمانی به نام لنی است .
بی نهایت بی نهایت زیبا و شفاف و به صورت کامل همه اوضاع جنگ ، احساسات مختلف مردم و به خصوص گروه های مختلف را به تصویر کشیده . و واقعا موضوع جالب علاوه بر دقیق و زنده بودن توصیفات توجه به قشرهای مختلف جامعه است . تا به حال تصویر زنده تری از این در مورد جنگ نخونده بودم و واقعا همه وجودم از حس تنفر پر شد . خیلی قشنگ و دقیق هست . اما حالا اون چند فصل آخر را هم نداشت نداشت به نظر من

گفته شده " سیمای زنی در میان جمع» برجسته ترین اثر بُل است و آکادمی سوئد زمانی که در سال ۱۹۷۲ (میلادی) جایزه نوبل ادبیات را به او تقدیم کرد، این رمان را جامع آثار او معرفی کرد " اما به نظر من عقاید یک دلقک چون موضوعش عشقولانه بود بهتر بود

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 حق شناسی و عدالت در این دنیای کثافت وجود ندارد و متاسفانه چیز دیگری هم نداریم که جای این دنیا بگذاریم .

 

 من نسبت به قهوه ای که تو می خوری ، کره ای که تو روی نانت می مالی حسادت می ورزم . من نسبت به مسواکی که تو به دندانهایت می زنی ، تخت خوابی که تو در آن می خوابی حسادت می ورزم .

 

دارای یک صفت لعنتی بودم که مدت ها طول کشید تا از شرش خلاص شوم : وفاداری . واقعیت این است که دارا بودن این صفت یک نفرین ابدیست ، صفتی که اصلا در خور ستایش نیست بلکه مستوجب ترحم است ......

 

 او بعد از مثل یک راهب زندگی کرد ، مثل یک راهب ، و خداوند خیلی خوب می داند که او راهب نبود !


( اینا برای بیان وفاداری یک مرد به زنش گفته )

مرگ در آند

مرگ در آند

 

 ماریو بارگاسیوسا
عبدا.. کوثری

 

انتشارات آگاه

سال نشر : 1381


گروهبان لیتوما و معاونش در پاسگاه یک روستای کوهستانی مشغول خدمت هستند . در این روستا 3 نفر ناپدید شده اند و گروهبان پلیس و معاونش در تلاش برای یافتن علت امر هستند . آنها در پی این جست و جو با واقعیت وحشتناکی مواجه می شوند . خرافات و رسوم و سنن دیرینه ای که در دنیای متمدن امروز دوباره آغاز شده است ....
در این داستان شاهد این هستیم که گروهی از مردم به صورت گروه های چریکی بر علیه رژیم خودفروخته و ظالم قیام می کنند اما همین گروه برخواسته از مردم به خود مردم حمله کرده و در راه آزادی کرامت انسانی ، انسانها را بی دلیل موجه به فجیع ترین وضع به قتل می رسانند . به طرز قشنگی افسار گسیختگی انقلاب را هم نشون می ده و انسان هایی که به نام شرع و خدمت به مردم و با همین باور آنها را بدبخت می کنند . مدعیان آزدی که تمام آزادی و امنیت را سلب می نمایند شاید یکی از محورهای اصلی این داستان شمرده شود. و جالبه البته بدونید خود یوسا از طرف مادری جز خانواده های نیمه اشراف بوده .
یک قسمت های رمانتیک هم داره داستان . معاون کلانتر عاشق دختری می شود و برای او همه کار می کند اما دختر وی را ترک می کند . معاون هنوز و بی هیچ چشمداشتی دختر رو دوست داره . اون قدر که به خاطش حاضره از شغلش ، وقتش ، دوستاش ، آرزوهاش ، کشورش و ..... بگذره ( البته یک مقادیری تخیلیه . این جور پسرها هنوز آفریده نشدند )

کتاب فوق العاده قشنگیه . واقعا قلم بارگاس معرکه است . خیلی روون و قشنگ می نویسه . اصلا نمی شه کتاب را زمین گذاشت . کتاب خیلی عالی ای هست
بارگاس به خاطر این کتاب برنده جوایز " پلانتا" ، " خوآن دِ سان كلمنته دِ سانتياگو دِ كومپوستلا" و جايزه ادبي بين المللي چيانتي روفينو آنتيكو فاتوره شده است .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

 توی مردهایی که دیده م فقط او آدم درست و حسابی بود . مطمئن اید که بر می گردد؟

 

شاید بهتر بود همین جور می شد که شد . یعنی زیاد طول نکشید . چون اگر ازدواج می کردیم و می ماندیم پیش هم ، همان چیزهایی که زندگی همه زن و شوهرها را تلخ می کند ، برای ما هم پیش می آمد . اما حالا هر خاطره ای که ازش دارم خوب است .

  

سرنوشت وجود دارد ، هر چند مردم دعا می کنند که وجود نداشته باشد .

  

فقط آدم های احمق دلشان می خواهد قبل از رسیدن اجل بمیرند . این زندگی چیزهای جالبی دارد ، بگذریم که این دور و ورها خبری از این چیزها نیست .

جنگ آخر زمان

 
 
جنگ آخر زمان


ماریو بارگاس یوسا
عبدا... کوثری
 
انتشارات آگاه
سال نشر :1377


چندی پس از نابودی حکومت سلطنتی در برزیل و بر پایی حکومت جمهوری مرشد پیری در شهرهای فقیر این کشور پیدا می شود . او پیاده به سفر می پردازد و به مردم می گوید که جهان تا سال 1900 بیشتر وجود نخواهد داشت و آخر دنیا نزدیک شده است . مردم را به دینداری و تقوا می خواند و عقیده دارد حکومت جمهوری ضد مسیح می باشد . این مرشد صلابت کلام و روحانیت خاصی دارد به طوریکه خیلی زود پیروان زیادی پیدا می کند و این افراد در قسمتی از کشور مستقر می شوند . به تعداد افراد جامعه دائم اضافه می شود و نهایتا چیزی در حدود 25 تا 30 هزار نفر می گردند . بسیاری از این افراد جانیان و راهزنان پیشین هستند که مرشد اینک از آنها قدیسانی مومن ساخته است . دولت به مقابله با این جامعه بر می خیزد و 4 بار لشکریانی را به سوی آنها اعزام می کند که 3 لشکر اول شکست می خورند و لشکر چهارم قادر به براندازی انها می گردد .
این ماجرایی که گفته شد یک ماجرای تاریخی حقیقی است که شرح حقیقی و تاریخی آن را مهندسی برزیلی به نام داکونیا نوشته است و یوسا با الهام از کتاب وی رمان جنگ آخر زمان را نوشته است و به خاطر همین رمان جوایز پابلو ايگلسياس و ريتز پاريس همينگوي را نیز برده است .
رمان یوسا رمانی بلند حدود 1000 صفحه است که شامل زندگی و سرنوشت تعدادی از مریدان مرشد و چگونگی پیوستنشان به این گروه ، چگونگی ایجاد جامعه مذکور و توصیف دقیق 4 حمله و درگیری بین دولت و آنها می باشد .

در اینجا بحثی بر روی انسان های متعصب هست . مرشد فردی متعصب است و به قوانین دین و عقاید خود آنچنان متعصبانه می نگرد که مثلا جمهوری را نوعی ضد مسیحیت می داند . افراد مومن را نیز متعصبانی جاهل نشان می دهد که مثلا وقتی مرشد می گوید مرگ با گلوله شما را به بهشت و مرگ با کارد به جهنم می برد قبول می کنند یا به قدری حماقت تقدس آنها را گرفته که در اواخر زندگی مرشد ادرار دفع شده او را می خورند و معتقدند از مرد خدا فقط پاکیزگی دفع می شود . از سوی دیگر سرهنگ و تعدادی از جمهوری خواهان نیز متعصبند به طوری که با همه شواهد حاضر نیستند و نمی توانند قبول کنند که این حمله فقط از سوی تعدادی افراد فقیر است و معتقدند دولت انگلیس پشت این ماجرا قرار دارد .

یک اثر کلاسیک بسیار ساده ولی در عین حال عالی . من واقعا عاشق کتابش شدم . چطور می تونه این همه واقعه را مدیریت کنه به نظرم واقعا یوسا نابغه است . و خود یوسا هم توی یکی از مصاحبه هاش گفته توی کتابهایی که تا به حال نوشتم ( نمی دونم البته تا اون موقع چه کتابهایی را نوشته بوده ) جنگ آخر زمان را به همه ترجیح می دهم .
 
 
 
قسمت های زیبایی از داستان
 
 
معجزه هیچ وقت تکرار نمی شود .
 
 
به فکر ژورما افتاد . آیا او موجودی اهل فکر بود؟ یا حیوانی خانگی . گوش به فرمان ، قادر به قبول این که مجسمه آنتونی قدیس از کلیسا فرار کرده و به غاری رفته که همان جا تراشیده بودندش ، مثل بقیه زنان خدمتکار بارون جوری تربیت شده بود که مراقب جوجه ها و گوسفندها باشد ،غذای شوهرش را حاضر کند ، لباس هایش را بشوید و فقط به او راه دهد . فکر کرد " شاید حالا از آن رخوت و سستی بیرون بیاید و بی عدالتی را احساس کند ". فکر کرد " من بی عدالتی توام ". فکر کرد " شاید خدمتی در حقش کرده باشی" .

(پس از این که گال به ژورما تجاوز می کند )
 
 
 
همه روشنفکر ها خطرناکند . ضعیف ، احساساتی و قادر به اینکه بدترین کارهایشان را با بهترین فکرها توجیه کنند .
 
 
 
تصور مرگ یک نفر آسان تر است تا مرگ صد نفر یا هزار نفر . مصیبت وقتی تکثیر شود انتزاعی می شود . آدم از چیزهای انتزاعی کمتر ناراحت می شود .