بی گناه/بالداچی

بی گناه

 

دیوید بالداچی

مهدی قراچه داغی

 

انتشارات البرز

سال نشر : 1392

بالداچی مجموعه ای دیگه هم تحت عنوان ویل رابی داره که این کتاب اولین جلد اون مجموعه حساب می شه . ویل آدم کش حرفه ای هست البته ادم خوبه است فقط تروریست ها را می کشه تا جایی که ماموریت جدیدش کشتن زنی سیاه پوست است که بچه کوچکش کنارش خوابیده رابی این کار را نمی کنه فرار می کنه و در بین راه با دخترکی اشنا می شه که پدر مادرشو کشتن کمی بعد رابی می فهمه ماموریت از طرف سازمان نبوده و عوامل نفوذی بودند و ....

خوب نه اینکه جذبم کنه ولی کلا شخصیتش و موضوعش  و کشش قصه بهتر از مجموعه قبلی بود حداقل پیچیدگی و معما داشت بد نبود اما کلا از بالداچی بدم اومده بس که گیر خاورمیانه و جنگ های این منطقه است کلا .

ستاره ام بمان پاییزان/ خداداد

ستاره ام بمان پاییزان

 

مریم خداداد

 

انتشارات البرز

سال نشر : 1386

سمانه دختر فقیری هست که توی شرکت بزرگ شمال شهری مشغول کار می شه و مدیر عامل شرکت عاشقش می شه و بر خلاف تمام مخالفت ها باهاش ازدواج می کنه سمانه عاشق اون نیست ولی به نظرش مرد خوبیه و با عقل و درایت برای فرار از بدبختی باهاش ازدواج می کنه و ....

خوب راستش می خواستم دارم پر کارها را معرفی می کنم یک نویسنده عامه نویس پر کارم معرفی کنم ولی خوب یک جورایی فعلا که نشد هر چند توی برنامه ام هست حتما ولی خوب عجالتا گفتم بذار حالا که اون نشد یک عامه پسند معرفی کنم . من راستش خوشم نیومد کلا خیلی این تیپ کارا را دوست ندارم اما خداییش به نسبت عامه پسندا بدم نیست هی دم و دقیقه قربون صدقه چشم و ابروی طرف نمی ره.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

می گویند هر انسانی ستاره ای داره که با تولدش متولد و با مرگش خاموش می شه . آن به چشم تو پرنورتر از هر ستاره دیگری است.

 

گاهی اوقات مشکلات با جسارت کوچکی حل می شه فقط همین .

توطئه میکروبی در نیویورک/کوک

توطئه میکروبی در نیویورک

 

رابین کوک

محمد قصاع

 

انتشارات البرز

سال نشر : 1382

یوری متخصص سلاح های میکروبی از روسیه است که به آمریکا آمده راننده تاکسی است و پس از آشنایی با سفید پوستان نژاد پرست تصمیم می گیرند میکروب سیاه زخم را پرورش دهند و البته با تیم حرفه ای پزشک قانونی هم همراه هستیم که مقابل آنهاست . 

رابین کوک فارغ التحصیل مدرسه پزشکی کلمبیا است و تخصص خودشو توی هاروارد گرفته و نویسنده ای آمریکایی محسوب می شه . داستان اولش برام شدید خسته کننده بود اما کم کم بعد هیجانش بالا می رفت و سرگرم کننده محسوب می شد . کتاب بدی نیست .

 

قسمت زیبایی از کتاب

این که انسان ها چه بلاهایی می توانند سر یکدیگر بیاورند تهوع آور است .

خدایگان کلادیوس/ /گریوز

خدایگان کلادیوس

 

رابرت گریوز

فریدون مجلسی

 

انتشارات البرز

سال نشر : 1376

 

کتاب همون ادامه منم کلودیوس هست توی اون کتاب می گفت چه طور به پادشاهی می رسه و این کتاب اتفاقات پس از به تخت نشوندن اون هست . نگات جالبی هم داره مثلا اول کار 150 تا تعطیلی را حذف می کنه فکر کن چه قدر تعطیلات داشتن این قدرش حذف می شه فقط یک کارهایی در زمینه جشن ها و ورزش انجام می ده ولی از اون طرف فکرهای اجتماعی هم داشته در مورد تامین غله ابرسانی و وضع قوانین حقوقی برای زن ها می پردازه وارد جنگ می شه برای پیروزی بر انگلیس و همین طور ماجراهای خیانت مسالینا همسر محبوبش را هم توضیح می ده .

یک زمانی این کتاب ها را دوست داشتم اما انگار واقعا دیگه بهم نمی چسبه . دلم می خواد اگر حرف تاریخ هست حتما حتما خیلی مستند باشه . ولی این جلد به نظرم بهتر از جلد قبله . کتاب بدی نیست اگر دوستدار تاریخ و کتاب های حجیم هستید .

رابرت گریوز اسطوره شناس و شاعر انگلیسی هست که من دیدم کتاب منم کلادیوسش را قبلا خوندم و یک خلاصه نصفه نیمه ای ازش دارم گفتم بد نیست این کتابی که ادامه اش هست را هم بخونم و کنار هم قرار بدهم خلاصه هاشون رو .

شب ظلمانی یلدا و حدیث دردکشان/ جولایی

شب ظلمانی یلدا و حدیث دردکشان

 

رضا جولایی

 

انتشارات البرز

سال نشر : 1369

پرونده رضا جولایی را بسته بودم و کتاب شب ظلمانی یلدا را هم معرفی کرده بودم ولی یک دفعه دیدم که این کتاب قبلا به همراه حدیث دردکشان چاپ شده بوده و به نظرم اومد بد نیست برای حسن ختام سراغ این کتاب هم بیام و حدیث دردکشان را هم بخونم . داستانی هست در مورد خانواده ای مرز نشین در زمان جنگ ایران و روس . وحشت های جنگ ، قحطی و گرسنگی ، برف و سرمای شدید ، بی رحمی خود آدم ها به یکدیگر توی این شرایط و بی بی گل های سرخش و امید به روزگاری بهتر....

من دوسش داشتم آدم ولی چه قدر دلش می گیره هر نسل از مردم این سرزمین چه روزهایی را گذروندند چه زندگی هایی چه شرایط سختی و امیدی که همیشه هست که اوضاع بهتر می شه حتما بهتر می شه و واقعا یک سوال گیج کننده که باید مقاومت کرد ؟

کتاب قشنگیه بخونیدش .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

جنگ این است . حکایتی که همیشه آن را به روایتی خلافآنچه انتظار داری می شنوی ، بی انتها....

 

اگر بشر در پلیدی می تواند این چنین پیش بتازد ، پس همه چیز تباه است .

کودک را به من بده/ مک گراث

کودک را به من بده

 

مل مک گراث

اصغر اندرودی

 

انتشارات البرز

سال نشر : 1397

 زن و شوهر توی خونه نشستن که زنگ درشون به صدا در می یاد پلیس با یک دختر بچه است اونها می گن مادر دختر بچه تصادفی در اثر نشت آبگرمکت مرده و اون مرد پدرشه الان اوردنش که با پدرش زندگی کنه . زن غرق در تعجبه اما مرد قسم می خوره تا الان خودشم بی اطلاع بوده اون فقط یک بار با اون زن ارتباط داشته و ..... زن قصه ما روان شناس در زمینه کودکان مشکل دار هست سعی می کنه این بچه را درک کنه هر چند از بودن اون کنار دخترش نگرانه ولی مرد برای هر بهبودی مقاومت می کنه ...

مل مک گراث نویسنده انگلیسی هست  و کتابشم فروش خوبی داشته . خ‌ب باید بگم خیلی هم مهیجه سر و کار داشتن با داستان جنایی پیچیده در مبتحث روان شناختی از اون کتابایی می شه که کلا نمی شه زمینش گذاشت  ولی خوب تهش هندی بازیه و باید بگم عکس العملای خانمه رو درک نمی کنم اون همه مدارای اولیه ..... در مجموع بد نیست یک کتاب معمولی با سزح هیجان بالا . 

پ. ت: تصمیم ندارم پرونده اقای جولایی را همین جا بدون معرفی چند تا از کتابای مهم و جایزه گرفتشون ببندم فقط دو سه تا کتاب جذاب سر راهم اومد و یک توقفی پیش اومد . بازم می رم سراغشون .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

گاهی وقت ها دروغ ها تنها چیزی هستند که ما را در کنار هم نگه می دارد.

 

ازدست دادن بچه مانند آن است که کسی دو شاخه تان را از پریز دنیا بیرون بکشد . جسم بر جا می ماند ولی به راستی فقط پوسته ای است مانند صدف خالی .

عروسک چوبی/ مودینیانی

عروسک چوبی

 

از ووا کاساتی مودینیانی

لیلا صدری

 

انتشارات البرز

سال نشر : 1388

 زن عاشق همسرش بوده ولی وقتی متوجه بیماری لاعلاج اون می شه تقریبا ترکش می کنه دست خودش نیست چیزی هست توی گذشته که اونو از درد و مریضی هراسون می کنه و به یاد نداره اون چیه . در این زمان برخوردی با پیرزن مریض همسایه اش داره و داستان زندگی اونو می شنوه تجاوز پدرش بهش مرد مسنی که عاشقش می شه و ....

نحوه روایت دقیقا مثل قبل تکه تکه چند داستان و سرگذشت شخصیت های مختلف باز یه موضوع خیلی حساس تجاوز پدر و عشقی فرای رابطه سنی معمول و البته با عمق نه چندان زیاد . من خیلی دوسش داشتم و البته بسیار شدید ناراحتم کرد هیچ کدوم اینا هم دلیلی نداره جز اینکه نقطه ضعفم بچه هان پس هر طور بنویسن وقتی موضوع بچه است گریه می کنم منقلب می شم و اصلا مهم نیست کتاب در چه حدیه منو می ترسونه و جذبم می کنه هر چند عشق پیرمرد و بچه حالت تهوع بهم می ده . 

از این ایده نویسنده خوشم می یاد زندگی قرار نیست یه جشن کاملا شاد باشه ناراحتی ها هم هست و باید از مجموعش لذت برد . اینم اخرین کتابی که ازشون معرفی کردم .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

حوادث مسیر رمزآلود خودشون را طی می کنن . تو نه می تونی اونها را جلو بندازی نه عقل . همه چیز به وقتش اتفاق می افته . به هر حال یاد بگیر صبور باشی .

 

بدبختی زن ها اینه که زیر چتر مردها زندگی می کنن . حتی آزادترین و مستقل ترین زن ها هم نمی تونه بدون مرد زندگی کنه .

 

تجربه های درناک را نمی شه انکار کرد باید باهاشون رو به رو شد و پیروز شد . زندگی یه موقعیت فوق العاده س موقعیتی از دست ندادنی .

 

چیزهایی هم هستن که نمی دونی بدن یا خوبن . اون ها بدترن چون باید با دقت ارزشیابی بشن و وقتی خوب و بد باهم ادغام می شن انسان قدرت تشخیصش را از دست می ده .

 

برای همه چیز چاره ای هست . قشنگی زندگی به همینه .

 

هر زنی مثل یه گنجه که سنگ های قیمتی زیادی توی خودش داره هیچ مردی حتی بهترینشون به اندازه ی یه زن نمی ارزن . ما باید اینو بدونیم .من رویای دنیایی را داریم که بتونیم حقوق مردها را داشته باشیم  همون موقعیت ها همون امکان رسوندن صدامون به دنیا و ابراز عقایدمون .دنیایی که مجبور نباشیم برای چیزی که حق ماست بجنگیم .

 

آرزو می کنم که همه ی بچه های دنیا مورد احترام قرار بگیرن .اما متاسفانه هرگز این طور نیست .

وانیل و شکلات / مودینیانی

وانیل و شکلات

 

از ووا کاساتی مودینیانی

لیلا صدری

 

انتشارات البرز

سال نشر : 1389

 پنلوپه سال ها خیانت ها منکر شدن ها عصبانیت و بی مسئولیتی شوهرش را تحمل کرده اما حس می کند همه چیز برایش غیرقابل تحمل شده . بنابرین شوهرش را به همراه ۳ فرزندش تنها می گذارد تا با واقعیت زندگی رو به رو شوند و خودش به ویلای مادربزرگش می رود تا به ازدواجش و عشق ممنوعش فکر کند . 

خیلی خیلی از نظر نحوه روایت شبیه کتاب قبله همون حالت رفت و برگشت و تعریف داستان سایر شخصیت های قصه همون موضوع جالب بحث انگیز که البته خیلی عمیق واردش نمی شه . سرگرم کننده ولی نه درگیرکننده . برای فراغت قشنگه . این کتاب ظاهرا معروف ترین و پرفروش ترین کتاب ایشونه .

قسمت های زیبایی از کتاب

شرایط من مانند میلیون ها زن دیگر است . همه ی ما قربانیان آگاهی هستیم و به امید فردای بهتر و معجزه ای نشسته ایم که بتواند زندگی ما را دگرگون کند .

 

اگر پول خوشبختی نمی آورد در عوض مطمئنا در فراوانی می شود کمتر عذاب کشید.

 

لحظه های بد می گذرند فقط احساس های خوبند که می مانند .

 

وقتی فکر می کنی تمام دنیا بر ضد تو عمل می کند همان زمان چیز خوبی اتفاق می افتد.

 

دستورالعمل صریحی برای خوشبختی وجود ندارد . هر کس باید آن را به تنهایی و بدون ترس پیدا کند .

ششم آوریل نود و شش/ مودینیانی

ششم آوریل نود و شش

 

از ووا کاساتی مودینیانی

لیلا صدری

 

انتشارات البرز

سال نشر : 1384

 در ابتدا شاهد هستیم دختری بسیار زیبا در کلیسا مورد حمله قرار می گیرد ولی دچار یک فراموشی نسبی شده و چیز خاصی به یاد ندارد . پلیس متوجه می شود نام او ایرنه است و دوست دوران کودکی یکی از افسران پلیس.... به همین ترتیب به مرور شاهد یادآوری و شکل گیری اتفاقات زندگی ایرنه هستیم . زندگی مادربزرگش زنی وحشی مهربان و شدید منتقد شرایط زنان جامعه مادرش رزانا دختری بسیار زیبا که وارد راهی خطرناک شد و ایرنه و .....

کتاب بدی نیست خوب خانم کاساتی نویسنده ایتالیایی هستند که جدا هیچ چیز دیگه هم ازشون نمی دونم ولی تصمیم گرفتم چند تا از کتاباشون را بخونم و بعد برم سر معرفی چند تا نویسنده جدید ایرانی . کتاب شاهکار ادبی دارای ظرایف اون مدلی نیست ولی جذاب نوشته شده می شد خیلی جاها بیشتر توی حالات روحی افراد پیش بره نرفته ولی روی حوادث جالبی دست گذاشته در حقیقت یک کتاب سرگرم کننده  ان چنان ادبی نیست اما حالا خیلی هم عامیانه نیست . نسبتا خوبه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

زندگی برای هیچ کس آسون نیست اما برای زن ها واقعا سخته.

 

یک زن حامله مقدس است . کسی که به او توهین می کند مرتکب گناه می شود . چون بچه عواقب آن را برای تمام عمر به دنبال خواهد داشت .

 

واقعیت چندین رو دارد و هر کسی هر کدام را که بیشتر با وجدانش سازگار است انتخاب می کند.

 

باید دوستان زیادی داشت اما از بین آنها همیشه یکی از بقیه بهتر است .

هانیبال/ هریس

هانیبال

 

تامس هریس

اصغر اندرودی

 

انتشارات البرز

سال نشر : 1378

اینم کتاب دیگه  تامس هریس در ادامه سکوت بره ها . چندین سال از زمان اون کتاب گذشته دکتر لکتر در ایتالیا ساکن شده و زندگی آرومی داره ولی یکی از قربانیان اون که زنده مونده و زیاد هم تعادل روانی نداره در پی این هست که هر طور شده دکتر را به دست بیاره و شکنجه بکنه . در این بین استرلینگ کاراموز جوان کتاب قبل در اف بی آی مشغول شده و پرونده ای که دستش هست با مشکلاتی رو به رو شده و در همین حین نامه ای از دکتر دریافت می کنه و شرایط براش پیچیده تر می شه ...

بد نبود راستش به اندازه سکوت بره ها ازش لذت نبردم و زیاد جذبم نکرد و باید بگم از روی این کتاب هم فیلم ساخته شد و هر چند به موفقیت سکوت بره ها نبود اما خوب چیز بدی هم از کار در نیومد.

جنسیت گم شده/ آقایی

جنسیت گم شده

 

فرخنده آقایی

 

انتشارات البرز

سال نشر : 1379

راوی داستان پسری هست که در یک خانواده 5 نفره با یک پدر ادیب متولد شده یک خواهر و برادر هم داره اما از زمان دبیرستان کشف می کنه اصلا دلش نمی خواد مرد باشه و به زن بودن تمایل شدیدی داره اعلام می کنه تصمیم به عمل جراحی داره پدرش زیر بار نمی ره می گه پشیمون می شی یه جورایی از خونه ترد می شه ولی اون سر حرفش هست حالا اول داستان زمانی هست که پدرش مرده و راه برای اون بازه .....

موضوع بسیار جسورانه ای داره برای همینم گفتم حالا که اومدم سراغ خانم آقایی این کتاب را هم معرفی کنم . راستش من زیاد دوستش نداشتم چون اطلاعات خودم توی این زمینه خیلی پایینه و اصلا نمی تونستم درکش کنم که حرف ها و احساسات تا چه حد واقع گرایانه هست یا نه . خیلی موضوع دوری بود برام .

تنها در پاریس/ مویز

تنها در پاریس

 

جوجو مویز

فرانک سالاری

 

انتشارات البرز

سال نشر: ۱۳۹۶

تنها در پاریس: دختری که دوست پسرش قالش گذاشته و باید برای اولین بار تنها سفر کنه.

در میان جیرجیرک ها: زنی ادعا کرده با مرد مشهور رابطه دارد.

عشق در بعد از ظهر : مرد برای سالگرد ازدواجشان هتلی رزرو کرده.

پرنده ای در دست: زن بعد از مدت ها معشوق سابقش را می بیند.

کفش های پوست تمساح: کیف زن در باشگاه عوض شده است .

سرقت مسلحانه: دختر در کمال خونسردی است .

کت پارسال: زن عاشق کت پشت ویترین شده

سیزده روز با جان سی: زن تلفنی پیدا می کند و اس ام اس ها را می خواند.

فهرست خرید کریسمس: زنی که شوهرش فقط از او توقع دارد.

 

یک مجموعه داستان کوتاه از خانم جوجو مویز . داستان ها بیشتر با این حرف و حس هست که قدر خودتونو بدونید اگر با کسی وارد رابطه ای هستید که بهتون بها نمی ده الکی باقی نمونید شجاع باشید خارج بشید چیزای بهتری در انتظارتونه کارهای شگفت انگیزتر بکنید و اگر با کسی هستید که ارزش داره راحت از دستش ندهید . خوب اینم دوست نداشتم . فکر خوبیه ایده اش جالبه ولی کلا به نظرم سطحی می نویسه چیز جالب توجهی نداره .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

این ها همه پیامدهای بزرگ شدن در شهری کوچک است_همه تصور می کنند دقیقا می دانند تو چی هستی.

 

زندگی کوتاهه . کوتاه تر از اون که اون قدر دلشوره آور به نظر برسه.

برادرزاده رامو / دیدرو

برادرزاده رامو

 

دنی دیدرو

احمد سمیعی

 

انتشارات البرز

سال نشر :1368

موسیقی دان ظاهرا دیوانه ای که در حقیقت فیلسوفی در نوع خود است با فیلسوفی دیگر به هم می رسند و مناظره و جدلی بین آنها در می گیرد مناظره ای طولانی در باب اخلاقیات و تفکرات مختلف که یکدیگر را به چالش می کشند . از سوی عاقلی خرمند و از سوی خردمندی دیوانه نما .

دنی دیدرو نویسنده و فیلسوف فرانسوی است که از دوستان صمیمی ژان ژاک روسو بوده است . اون یک کتابی می نویسه که به دلیل عقاید ضد مسیحیش توسط پارلمان پاریس جمع آوری و سوزانده می شه بعد یک کتاب می نویسه در مورد خدا که به خاطرش سه ماه زندان می شه و کلا با این روند تصمیم می گیره دیگه کتابی که حاوی عقایدش باشه منتشر نکنه و بسیاری از آثارش بعد از مرگش چاپ می شن . کتاب برادر زاده رامو هم جز کتاب های معروف اون هست . باید بگم من شخصا زیاد باهاش ارتباط برقرار نمی کنم عقاید زیبا و جالبی را به چالش کشیده و نکات ریز و بامزه ای هم داره چیزی که واقعا می گی اره همینه! اما لحنش خشک و حوصله سر بر هست منم از مشتاقان فلسفه نیستم خوب .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

باید بسیار کسان بر این هنرها دل گمارند تا از میانشان نابغه ای سربرآورد . نابغه یک تن است از میان جماعتی .

 

شما می پندارید که سعادت واحدی برای همگان آفریده شده است . چه تصور عجیبی!

 

معایبی را که برایت سودمندند هم چنان داشته باش اما لحن و ظاهر دارندگان آن رذایل را نداشته باش تا دستاویز دیگران نگردی.

اکسیر عشق/ اشمیت

 

اکسیر عشق

 

اریک امانوئل اشمیت

سعیده بوغیری

 

انتشارات البرز

آدام و لوئیز زمانی عاشق هم بوده اند اما این رابطه به هم خورده و اکنون در دو شهر دور زندگی می کنند . آدام از لوئیز می خواهد هم چنان با هم دوست باشند و در ابتدا لوئیز مقاومت می کند و می گوید عشق با دوستی تعویض نمی شود اما نامه نگاری آنها ادامه می یابد و از انگیزه ها و عشق های جدیدشان می گویند .

بد نبود از اتفاقاتش از تغییراتش از خیلی چیزاش خوشم می یاد ولی لحنش اون قدرم دلچسب و گرم نیست یه جورایی وسط فلسفه و رمنس و حادثه همه با هم قاطی پاتی شده انگار . اما در مجموع این کتاب و کتاب قبلی چون صحبت جفتشون در مورد عشقه خوبه با هم بخونیدشون و برای من جالب طرح روی جلدهای مشابه با رنگهای متفاوتشون بود و دوست داشتم این قضیه رو .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

دوستی پس از عشق تحقیرم می کند . نقل مکان از یک شور و شوق بیکران به یک سوییت کوچک صمیمی برایم وسوسه برانگیز نیست ، ترجیح می دهم یک سره خیابان نشین شوم .

 

اگر فکر می کنی زندگی ات باید بی نقص ، کامل و در عین حال انحصاری باشد، بهتر است قید زندگی را بزنی .

 

اگر عشق هایی هستند که از تردید می میرند، عشق من از یقین مرد.

 

در تکرار ماجراجویی ها هیچ ماجرایی نیست .

 

زندگی فقط از جهش ها ، اشتیاق ها و حرارت ها تشکیل نمی شود ، بلکه سازش ها ، فراموشی ها و سرسختی ها هم هست.

زهر عشق/ اشمیت

 

زهر عشق

 

اریک امانوئل اشمیت

سعیده بوغیری

 

انتشارات البرز

4 دختر 16 ساله با یکدیگر دوست هستند در مورد اتفاقات متفاوتی خصوصا عشق با یکدیگر صحبت می کنند. هر یک از آنها دفتر خاطراتی دارند و در این دفتر از اتفاقات زندگی خود ، عشق هایشان ، تصورات و رویاهایشان می نویسند .

گفتم که بازار ترجمه های آقای اشمیت داغ بوده . این بار داستان بر خلاف چندتای قبلی که نمایش نامه بودند.   کتاب قشنگیه موضوعش را دوست دارم دیدگاه های 4 تا نوجوان راجع به رابطه والدینشون عشق ازدواج اینده جالبه البته می تونست عمیق تر از این ها هم نوشته بشه . قابلیت پیچیده تر شدنا داشت . اما در کل خوبه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

هر چیزی دفعه ی نخستش مهم است .

 

آنان تا زمان عاشق شدنشان آزاد بودند اما به محض اینکه به این عشق اقرار کردند دیگر نه .

 

"رومئو ، رومئو ، تو چرا رومئو هستی ؟"  چون این ژولیت ها هستند که بلدند رومئوها را خلق کنند .

 

اگر دوست داشتن به معنای زجر کشیدن است  به معنای تغلق نداشتن به خود و برده ی دیگری شدن نمی خواهم دوست بدارم .

 

بر اساس آمار ما در اینده چندین شغل خواهیم داشت و چند بار ازدواج خواهیم کرد .

 

بله گفتن به یک پسر اسان است . بله گفتن به خود است که هزینه دارد .

 

اگر دیگر نخواهی دوست من باشی این یعنی اینکه هرگز دوست من نبوده ای .

 

حواشی مدفن عشق هستند .

 

لذت های خشن پایانی خشن دارند .

 

عشق پنهانی عذاب اور است چون انسان هر لحظه دلش می خواهد داد بزند و خوشبختی اش را به همه دنیا اعلام کند .

 

انسان گمان می کند خودش را می شناسد در حالی که از دور فقط پیکری تشخیص داده می شود که نزدیک شدن به آن خطرناک است .

 

وقتی به من بد و بیراه گفت از این فرصت برای پاشیدن زهرم به او استفاده کردم . چه تسلای خاطری ! پس از آن دیگر اصلا از او دلخور نبودم . از این به بعد ، اوست که از من دلگیر است ...

 

آدم باید زجر کشیدن را یاد بگیرد تا بهتر بتواند زندگی کند .

 

من دوست داشتن را دوست دارم . دوست دارم کاری بکنم که عشق زنده بماند .

 

من روی زمین نیستم تا یک اجرا را تجربه کنم ، بلکه برای خوشبخت بودن اینجا هستم .

 

در رویا عشق همه چیز یباست به جز بیدار شدن .

 

افسانه پردازان مرگ را به شرمندگی ترجیح می دهدن . خودخواه ترین افراد نزدیکانشان را فدا می کنند و بزدل ها خود را ویران می کنند .

زنگار بشر/ راث

زنگار بشر

 

فيليپ راث

فريدون مجلسي

 

انتشارات البرز

كلمن يكي از اساتيد بزرگ دانشگاه هست كه به صورت مسخره و غير معقولي به اوت تهمت نژاد پرستي مي زنند و او نيز از دانشگاه كناره گيري مي كند هر چند فكرش دائم درگير شفاف يازي قضيه است . در سن 71 سالگي با خدمتكار بي سوادي به نام فونيا دوست مي شود و كه اين موضوع نيز جنجال هايي را به دنبال دارد . شوهر سابق فونيا كه يكي از سربازان آسيب ديده جنگ ويتنام است آنها را رها نمي كند و ....

چندان خوشم نيومد يك چيز نسبتا متوسط بود برام . موضوعش جالبه ، كنار هم قرار دادن درگيري هاي ذهني مختلف هم جالب بود ، اين كه مشكلات اجتماعي چه تاثيري توي روند شكل گيري شخصيت آدم ها مي ذاره اين كه گاهي روي چه چيزهايي زوم مي شه و چه چيزهايي فراموش مي شه اما دوست نداشتم چون سبك نوشتنش و قلمش چيزي نبود كه خوشم بياد خيلي سرد هست بدون هيجان بدون اون حالت گرم قصه گويي يك جوري پيچدگي داره كه دوست نمي دارم .

از روي اين كتاب فيلمي هم ساختن كه در فستيوال لوگانو به عنوان بهترين فيلم انتخاب شد و نيكول كيدمن هم كه توي اين فيلم بازي مي كرد بهترين بازيگر شناخته شد .

خوب توي سال جديد برنامه ام اين هست كه ايراني و خارجي را همزمان و با تعادل جلو برم و سراغ نويسنده هاي مشهوري برم كه هنوز نمي شناسمشون و استارتش را از آخر همين امسال زدم . رفتم سراغ فيليپ راث نويسنده بسيار مشهور آمريكايي .

سال نوي همتون پيشاپيش مبارك .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

هر قدر بكوشي كه بگريزي ، فقط تو را به جايي بر مي گرداند كه از آنجا آغاز كرده اي .

 

چرا صرف دانستن اينكه چه بايد كرد مي بايست اين قدر غير ممكن باشد ؟

خاطرات دختری افغان در آن سوی مرزها /احمدی

خاطرات دختری افغان در آن سوی مرزها

 

فرح احمدی

نفیسه معتکف

 

انتشارات البرز

فرح دختری افغانی است که در سن ÷ایین هنگام رفتن به مدرسه ابتدایی روی مین می رود و یکی از پاهایش را از دست می دهد و پای دیگر نیز قدرت حرکتی کاملی ندار . فرح از سختی زندگی در یک کشور جهان سومی و در حال جنگ می گوید از فرارش به پاکستان از چگونگی رفتنش به آمریکا . از زندگی در امریکا و حسرت اینکه چرا وقتی زندگی می تواند این گونه آزاد و راحت باشد ، مردم کشورش دائم می جنگند و به دنبال چیزهای دیگر هستند ؟!

خوشم اومد از نظر ادبی چیز خاصی نداره خیلی ساده ابتدایی و سر راست شاید هدفش هم نخ نما باشه ولی صادقانه است قضیه را شلوغ نکرده و جدای همه اینها برای من جالب بعد سرنوشتش بود اینکه چطور یک روز ساده همه محاسبات زندگیت می ریزه به هم و اینکه سرنوشت چه چیزهایی که در پیش نداره .

 

قسمت زیبایی از کتاب

چه خوب است که گاهی آدم بتواند مکثی کند و از مشکلات خود لذت ببرد .

پناه بر حافظ /فصیح

پناه بر حافظ

 

اسماعيل فصيح

 

انتشارات البرز

داستان در مورد خداداد زرين نگار است خطاط معروفي كه عاشق حافظ است و تعدادي از غزل هاي او را خوشنويسي كرده و براي تعدادي از غزل ها نيز استقبال نوشته است . اين استقبال هم در حقيقت اين جوري هست كه بين بيت هاي غزل حافظ از خودش بيت هماهنگ گفته . كتاب داستان چند روز مجاورت او با حافظ است و فكر كردن او به گذشته اش .

اصلا خوشم نيومد . چيز خاصي نمي گفت توي حسب حال نگاري بايد به زندگي طرف توجه بيشتري كرد اما اين كل اطلاعاتي كه از زندگي اين شخص مي داد در حد 3 خط بود . راستش اصلا نمي دونم اين شخصيت واقعي بود يا يك شخصيت داستاني .

اين كتاب توي برنامه ام نبود اصلا چون ديدم دالياي عزيز حرفشو زد منم وسوسه شدم بخونمش

 

قسمت زيبايي از كتاب

من از تو خوشبخت ترم ، چون تو را دارم .

گزیده ی داستان ها /فصیح

گزیده ی داستان ها

 

اسماعیل فصیح

 

انتشارات البرز

کتاب مجموعه 25 داستان کوتاه از آقای فصیح هست که داستان های تولد , عشق ، شهرک ، عقد ، خواب و کابوس در کتاب عقد آمده اند .

یک زندگی خاک شده : در مورد خود ارباب حسن و زندگی او .
سایه های کمرنگ در چشمان پیرزن : در مورد زندگی کوکب خانم همسر ارباب حسن  .
لحظه ها : کودکی جلال در کنار پدرش
تابوت بچه : جلال از دوست دوران کودکی مسعود می گوید که در یک حادثه کشته می شود .
ساندویچ و آبجو و سعدی : جلال از جریان ناصر تجدد برای رفتن به آمریکا می گوید .
خاله توری : جلال برای تعطیلات نزد خاله مادرش رفته .
صعود : جلال در آمریکا همراه برادرش به کوهنوردی می رود .
هدیه عشق : در مورد وضع حمل آنابل زن جلال می گوید .
تنهایی آخر : جلال بعد از مرگ آنابل به یک می خانه رفته .
غمگین ، غمگین ، جغد سیاه دو سر : در مورد برگشت جلال به تهران بعد از مرگ آنابل .
داستان بدبختی نجیب : نجیب کارمند شرکت نفت است که یکی از مدیران به او لج کرده و زندگی اش را فلج می کند .
یک فیلم نامه خیلی ایرانی : قدیر پسرخوانده گل مریم یک فیلم نامه نوشته .
گل مریم : داستان زندگی گل مریم
آخرین سروش : داستان زندگی سروش معلم پیر درخونگاه
آزادی عمو مسعود : پسری که همراه پدرش به زندان به ملاقات عمو رفته .
قصه هلیم و سیا دیوون : پسرک قبل از امتحان برای سیادیوونه هلیم می برد
زیگورات ! زیگورات : در مورد گلنار دختری که مجبور به فروختن خود است و موهای زشتی دارد .
قصه ی رشتی یه و قزوینی یه و ترکه : در مورد جک های ایرانی
میراث یوسف : در مورد زندگی یوسف و اسماعیل کنار هم

اصلا کتاب قشنگ نیست انتظار داستان کوتاه هم نداشته باشید با اون سبک خاص داستان کوتاه که اخیرا بهش عادت کردیم این داستان کوتاه ها همون داستان بلند در حجم کوتاه هستن :دی انگار مثلا واقعه رمان هاش را تکه تکه کرده باشه . همون طور هم که معلومه از خلاصه ها باز اکثرا در مورد خانواده آریان نوشته و همون چیزایی که هزار بار توی بقیه کتاب هاش خونده شده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

کسی چه می دونه . این نویسنده ها خیلی نخاله ن . هیچ کس نمی دونه چه قدرش زندگی خودشونه و چه قدرش رو ساخته ن .

 

بعضی ها اصن همین طورن . همیشه یک نفر رو میخوان که وختی صبح از خواب بلند می شن واسه ی خاطر اون از خواب بلند شن و زندگی کنن . راه برن . نفس بکشن . اگه خودشون تنها باشن مدام خودشونو گوشه ی اتاق قایم می کنن که مردم نفهمن اونا بیچاره و تنهان و هیچ کس رو ندارن .

 

"دوستت دارم . شوهرش را پی در پی بوسید . و آخر سر بدون آنکه هنوز دستش را رها کند ، به چشمان او خیره ثابت ماند و گفت : متشکرم برای همه چیز ... متشکرم برای این همه عشق و خوشحالی که به زندگی من آوردی ...

شراب خام /فصیح

شراب خام

 

اسماعيل فصيح

 

انتشارات البرز

اين داستان در زماني اتفاق مي افتد كه جلال آريان به ايران بازگشته ، خواهرش فرنگيس در جنوب زندگي مي كند و برادرش يوسف در بيمارستان بستري است . جلال وقت زيادي را صرف برادر بيمارش مي كند و از سوي ديگر در اداره نيز وارد ماجرايي جنايي مي شود . از او مي خواهند سفري به جنوب كرده و دليل استعفاي كارمندي به نام مهين را بفهمد ولي مهين در قطار خودكشي مي كند در حالي كه باردار مي باشد و ...

كتاب متوسطي بود هم چنان خوشخوان و روان نوشته شده با علاقه و سرعت مي خونيدش ولي تكراري نويسه آقاي فصيح چيز تازه اي واسه ارائه كردن نداره باز هم همون حرف ها و صحبت ها روايت هاي مشابه . چه علاقه شديدي هم به وجود يك فرد خل و چل و رماتيسمي در خانواده داره و همچنين به مريضي صرع . در كل كتاب متوسطي هست ولي واقعا خوندن كتاب هاي فصيح پشت سر هم آدم را به ركود مي بره انگار هر كتاب داستان زندگي يكي از هم سايه ها باشه داستان هاي زندگي در يك فضا و فرهنگ .

از اين كتاب فيلمي هم با بازي داوود رشيدي ساخته مي شه و چند قسمتش هم قبل از انقلاب پخش مي شه . در ضمن اين كتاب اولين رمان آقاي صيح هست و از اين رو اهميت زيادي داره با توجه به اولي رمان بودن مي شه گفت خيلي خوب نوشته شده .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

نصف دنيا ديوانه و بدبختند و نصف ديگر هم خواهي نخواهي خودشان را ديوانه و بدبخت مي كنند كه دليل جنون و بدبختي را بفهمند .

 

موضوع كتاب هاي خوب با هم فرق دارند ولي فكر مي كنم مايه ي اصلي تمام آنها دوست داشتن به يكي از صور مختلفشه .

 

من از يك چيز نويسنده ها و فيلسوف ها خوشم مي آيد : وقتي از آنها سوالي بكنيد ، به قدري مفصل و سخاوتمندانه جواب مي دهند كه پانزده تا سوال بعدي را بايد درز گرفت .

 

من از صحبت كردن در تلفن با زن ها اكراه دارم . گاهي صحبت كردن كم كم حساس و كشدار مي شود ، يعني به جاهاي باريك ، به جاهاي خيلي باريك مي كشد .

فرار فروهر /فصیح

فرار فروهر

 

اسماعیل فصیح

 

انتشارات البرز

راوی این داستان نیز جلال آریان است . شوهر دوست فرنگیس ( خواهر جلال ) همراه با یک قوطی اسید و چاقو از آسایشگاه روانی فرار کرده و همسرش بسیار نگران می باشد . مرد فراری دکتر فروهر است که تحقیقات زیادی در باب تاریخ و رسم و رسوم ایران انجام داده است . جلال در پی دکتر فروهر است و یادداشت های او را می خواند . یاداداشت های دکتر فروهر نگاهی گذرا به تاریخ ایران از هخامنش تا امروز است و این زمان را جوری مرور می کند که گویی 60 ، 70 سال طول کشیده .

فوق العاده کتاب زیبایی بود خیلی خوشم اومد . یک جور ادای دین به تاریخ ایران بود و ایده جالبی هم بود دکتر فروهر خودش را نوزادی تصور کرده بود که در دوره هخامنش زاده شده و در جمهوری اسلامی می میره و  تاریخ را در این فاصله تعریف کرده بود . کار جالبی بود جهت گیری های کلی و وقایع و انسان های مهم ف شرایط اجتماعی و ... در قالب داستان گفته بود . نمی دونم اعتبارش تا چه حد هست اما هم ایده زیبا بود هم خوندنش شدیدا لذت بخش . و حتما و حتما توصیه می کنم کتاب را بخونید.

آقای فصیح سال گذشته در بیمارستان شرکت نفت به دلیل مشکل عروقی مغزی درگذشتند .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

تهرونی های اصیل قدیم – قدیمی های قاجار و زیر بازارچه درخونگاه رو یادت رفته . اونها پارسیان اهل کتاب اهورامزدا نیستند . اهل خون و عرق و چاقو و کباب کوبیده و پیازند . بیشترشون دل کوری و نفرت و قهر و دورویی توی رگ و پیشونه .

 

خیالات و حدسیات روی زندگی های ما خیلی تاثیر می گذارند ... به خصوص برای آنهایی که حساس تر و استثنایی ترند .

 

معلوم شد سر و ته و شجره نومچه این کریم خان زند وکیل الرعایا هم بی شباهت به نادر شاه افشار نیست ... کریم خان یکی از پسرهای بی سواد ابن ایناق خان بی سواد از قبیله لک طایفه زند ساکن لاق در جلگه های جنوب لرستان و شمال فارس بوده . هنوز پسر بچه ای بوده که به عنوان سرباز داوطلب در ارتش نادرشاه خدمت می کند ، با این منش راد و نیکو خوشگل که هر وقت به پول نیاز پیدا می کرده از دکان ها جنس کف می رفته .

 

خبری هم که یک روز از تهران آمد و باز دود از کله بدبخت کم کم در حال گوگیجه ام بلند کرد این بود که ناصرالدین شاه آخر عمر ناگهان شاعر و خاطره نویس و عارف شده ! و کتابش را وزارت معارف مستظرفه وبسته به دربار با طمطراق زیاد چاپ و پخش کرده بود ! چون حالا نزدیک چهل و هشت سال پادشاهی کرده بود ، و می خواست مطمئن شود و همه دنیا بدانند که او فقط یک پادشاه مزخرف نبوده . کتاب را با نام خاطرات ناصرالدین شاه صاحبقران بیرون داده بود – یعنی پادشاده صاحب دو قرن ! به تاریخ نویسان و منجمین هم حکم کرده بود قرن باید 24 سال باشد .

دل کور /فصیح

دل کور

 

اسماعیل فصیح

 

انتشارات البرز

داستان در مورد زندگی یک خانواده بازاری و سنتی در محله قدیمی درخونگاه است . حسن آریان مغازه دار خوش قلبی است که مغازه های زیادی دارد و همچنین فرزندان زیاد . مختار پسر اول از نظر هوشی کند ذهن و بسیار پول پرست و اماده به انجام هر جنایتی است علی پسر دوم از قشر بازاری متنفر و به دنبال اداری شدن است رسول پسر سوم بسیار باهوش و شدیدا خوش قلب و صادق پسر آخر نیز دکتری است که راوی قصه خود و خانواده اش می باشد .

لحن قصه حرف نداره از اونهایی هست که شدید آدم را دنبال خودش می کشونه معرکه است یعنی با اشتیاق دنبالش می کنید ولی خوب زیر بنای سفتی نداره آدمها یا سیاهن یا سفید ، قهرمان ها خیلی فداکار و قهرمانند و در ضمن بی مزه ادامه پیدا می کنه و تموم می شه با این حال می گم کتاب خوبیه چون اروم و روان جذبتون می کنه .

به هر جهت این کتاب به دلیل اشاره به دوره خاصی از زندگی مردم ایران اهمیت پیدا می کنه و خود فصیح هم از این کتاب در داستان کوتاه های دیگه اش بسیار زیاد وام گرفته . در ضمن نقاشی های این کتاب توسط دختر آقای فصیح سالومه کشیده شدهکه خیلی هم زشتن .

نکته مهم در مورد فصیح اینه که متولد دوم اسفند هست مثل من در نتیجه خیلی نویسنده خوبیه :دی ایشون از نویسنده های تهرانی کشور هستند .

پ ن ۱ : این کتاب خیلی منو یاد سمفونی مردگان می انداخت هر چند این کجا و آن کجا

پ ن۲ : قبلا از فصیح فقط درد سیاوش را خونده بودم که اونم دوست داشتم و خلاصه ای هم ازش داشتم که اگه پیدا کنم می ذارمش روی وب

 

قسمت های زیبایی از کتاب

برای دوست داشتن یک نفر وقت لازم است . برای نفرت گاهی فقط یک حادثه ، گاهی یک ثانیه کافی است .

 

صادق برگشت و به صورت مادرش نگاه کرد . این جمله آخر بی شک از دهان مختار در آمده بود و حالا کوکب خانم آن را با بی گناهی کامل تکرار می کرد ، چون مختار گوشت و خون او بود و فرخنده نبود . عروس و مادر شوهر بودند .

 

اگه من خواستم روزی درباره کسی قضاوت کنم او را با چیزی که در قلبش داره قضاوت می کنم نه با کارهایی که مجبوره بکنه و می کنه .

سه شنبه ها با موری/ البوم

سه شنبه ها با موری

 

میچ البوم

مهدی قراچه داغی

 

انتشارات البرز

میچ آلبوم در زمان دانشجویی استادی بسیار شاد و سرزنده به نام موری دارد . موری محبوب همه داشنجوهاست . سال ها بعد موری بیماری خطرناکی می گیرد به طوری که دکتر می گوید کم کم فلج می شود و در مدت دو سال نیز خواهد مرد . موری غصه دار نمی شود بلکه سعی می کند در این زمان با خوبی زندگی کند . میچ آلبوم تصمیم می گیرد که روزهای سه شنبه نزد استاد خود برود و هر بار در باب موضوعی با یکدیگر سخن گویند .
کتابش خیلی سطحی هست . این کتاب های روان شناسی بازاری چه مدل اند همین هایی که مثلا شاد باشید ، نیکی کنید ، موفقیت در 5 روز ، چند گام تا ... شدن و ... عین همون هاست . یک استاد هر جلسه چند تا جمله قشنگ به شاگردش می گه . ارزش ادبی نداره از اون کتاب های عامه پسنده که کلی فروش می کنند . به هر حال وقتی بخونید بدتون نمی یاد چون جمله های زیبا داره اما خوب ارزش ادبی نداره و بحث روان شناسی علمی هم توش نکرده .
اپرا وینفری فیلمی از روی این کتاب ساخته که ظاهرا تلویزیون ایران هم نشونش داده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

" آنچه را می توانید انجام دهید و آنچه را نمی توانید بپذیرید " . " بپذیرید که گذشته هر چه بوده گذشته ، گذشته را انکار نکنید " . " بیاموزید تا خود و دیگران را ببخشایید " . " هرگز خیال نکنید فرصتی از دست رفته است . "

 

فرهنگ ما به گونه ای نیست که به مردم احساس خوشبختی بدهد . ما بدآموزی می کنیم ، آموزش اشتباه می دهیم و باید خیلی قوی باشی که اگر متاع این فرهنگ را نمی پسندی خریدار آن نشوی .

 

مهم ترین چیزها در زندگی این است که بدانی چگونه به دیگران عشق بورزی و چگونه مورد مهر و عشق آنها واقع شوی .

 

چه قدر خوب است که برای تاسف خوردن به حال خودمان نیز زمان مشخص و محدودی در نظر بگیریم . چند دقیقه اشک بریزیم و بعد به استقبال روزی برویم که در پیش رو داریم .

 

چیزی جای خانواده را پر نمی کند . نه پول ، نه شهرت و نه هیچ چیز دیگر .

 

باید دل کندن را یاد گرفت .

 

اگر می خواهی برای افراد در رده های بالا تظاهر به دارندگی کنی بهتر است فراموش کنی . آن ها به هر صورت به تو به دیده حقارت نگاه می کنند . برای افراد در رده های پایین هم تظاهر به بزرگی نکن . تنها به حالت غبطه می خورند .

 

همه عجله دارند . مردم به معنایی در زندگیشان نرسیده اند ، به همین دلیل پیوسته شتاب دارند که آن را بیابند . به فکر اتومبیل بعدی ، خانه بعدی و شغل بعدی هستند . بعد می بینند که این ها مقولاتی تهی و بی معنا هستند . از این رو به دویدن ادامه می دهند .

 

اگر به همسرت احترام نگذاری ، به دردسر می افتی . اگر ندانی چگونه با او به سازش و تفاهم برسی ، با مشکل رو به رو می شوی . اگر نتوانی آشکارا درباره روابطت با او حرف بزنی ، مشکل پیدا می کنی .

 

موارد مهم یعنی این که چگونه فکر کنی و چه ارزش هایی را برگزینی . این ها چیزهایی هستند که خودتان باید انتخاب کنید . نمی توانید به کسی و حتی جامعه اجازه بدهید که چنین کاری را برای شما بکند .

 

مرگ به زندگی خاتمه می دهد ، اما رابطه باقی می ماند .

 

وقتی به سوالات مهم اشاره می کنی ، دیگر نمی توانی از آن ها فرار کنی .

 

وقتی دلت می خواهد با کسی که او را دوست داری باشی و نمی توانی ، ناراحت می شوی  . اما باید خواسته هایش را بپذیری . شاید دلش نمی خواهد تو زندگیت را به خاطر او مختل کنی .

 

عشق حکم می کند به دیگران هم به اندازه خود بها بدهی .

توفان برگ

                             

البته من با یک جلد دیگه خوندمش از یک انتشارات دیگه

 

توفان برگ

 

  گابریل گارسیا مارکز

هرمز عبداللهی

 

 انتشارات البرز

 

 وقتی مردم ماکوندو به در خانه دکتر می آیند این دکتر که رفتار بسیار عجیب و غریبی دارد و سالهاست به طبابت دست نزده از مداوای قربانیان یک شورش سر باز می زند ..... سال ها بعد دکتر خود را دار می زند و مردم امیدوارند بوی فساد جسدش شهر را پر کند امیدوارند او در گوشه تنهایی خود بپوسد.... داستان از مرگ دکتر شروع می شود و روند زندگیش را در یک فضای آمریکای لاتینی دنبال می کنیم .......داستان از زبان سه راوی روایت می شه و به صورت ناگهانی با تعویض راوی رو به رو هستیم  

 

خیلی داستان قشنگیه همون حال و هوای خاص مارکز و امریکای لاتین را داره یک جور ساده و در عین حال پر از رمز و راز و یک رخوت گرم و خاص ..... خیلی خوشم اومد نحوه جا به جایی راوی ها هم خیلی روان و زیبا بود

خود مارکز راجعه به این داستان گفته : توفان برگ را كه اولين كتابم است بيش از همه نوشته هايم دوست دارم. به گمانم بسياري از كارهايي كه بعد از توفان برگ نوشتم از آن مايه گرفته اند. خود انگيخته ترين كار من است و نوشتن اش برايم از همه سخت تر. تجربه نويسندگي ام در آن زمان از هميشه كمتر بود يعني از ترفندهاي پليد نويسندگي كمتر خبر داشتم. كتابي ناشيانه و شكننده اما در نهايت خودجوشي است و نوعي صميميت خام دارد كه كتاب هاي ديگرم از آن بويي نبرده اند. دقيقا مي دانم كه چطور توفان برگ از گوشه جگرم كنده شد و بر كاغذ نشست . كارهاي ديگرم را پخته ام و خوب فلفل و نمك شان زده ام

 

 بعد از داستان طوفان برگ چند تا از داستان های کوتاه مارکز هم در ادامه کتاب امده :

زیباترین مغروق جهان

مردی بسیار پیر با بالهای بسیار بزرگ

بلکمان خوش قلب ، فروشنده معجزات

آخرین سفر کشتی ارواح

گفتگوی ایزابل با خود به هنگام تماشای باران در ماکاندو

نابو سیاهپوستی که فرشتگان را در انتظار می گذاشت

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 «ببینید خانم، برای من فقط کمی علف بجوشانید و بیاورید، انگار که سوپ است.»

مِمِه از جایش تکان نخورد. سعی کرد بخندد، اما نتوانست خنده را بیرون بریزد. در عوض رو به آدلایدا کرد. آن وقت آدلایدا هم که لبخند می‌زد، اما پیدا بود ناراحت است، پرسید: «چه جور علفی دکتر؟» و او با صدای جویده‌جویده و خست‌بارش گفت:

«علف معمولی خانم. از همان علفی که خر می‌خورد.»

 

 

هم چنان که تماشایش می کردم به نظرم آمد که با آمدن او با ان موهای کوتاهش ، دسامبر دیگر چندان هم ماه غم انگیزی نیست .

در انتظار بربرها

 

در انتظار بربرها



جی . ام . ک.تسی
محمدرض رضائی هنجنی

انتشارات البرز

داستان در یکی از شهرهای مرزی آفریقایی که مستعمره امپراطوریست در جریان می باشد . در کتاب اشاره خاصی به نام کشور ، شهر یا امپراطوری مربوطه نشده است . راوی اصلی داستان شهردار این شهر مرزیست . انها در این شهر به آرامی و به صورتی مسالمت امیز با بومیان ازاد و سرگردان که بربر خوانده می شوند به زندگی می پردازند . تا اینکه امپراطوری دچار ترس از حمله بربرها شده و سرهنگ جدیدی را به منطقه می فرستد که همه چیز را نابود کرده و به آزار بربرها مبادرت می کند .
کتاب درباره ظلم های روا شده به آفریقایی ها و تبعیض نژادهای مربوطه است . اما زاویه دیدش به نظر من با کتاب های این سبکی خیلی متفاوت بود . به جای اینکه بیاد با گفتن دائم انواع شکنجه های بربرها مسئله را نمایان کنه به رنج های درونی اونها می پرداخت و در واقع افکار و برداشت های یک ادم سفید نسبتا بهتر را از اوضاع بیان می کرد .
به نظر من کتاب بدی نبود اما اون قدرها هم خوب نبود . فقط به یک موضوع کلیشه ای از دید جدید و جالبی نگاه کرده بود . یعنی منظورم اینه ساختار داستانش قوی و خوب بود اما موضوعش منو جذب نمی کرد .


این کتاب برنده جوایز سی ان ای ، یادبود جفری فیبر و یادبود جیمز تیت بلک شده است .
کوتزی نويسنده سرشناس اهل آفريقاي جنوبي به عنوان برنده جايزه ادبي نوبل در سال 2003 دست يافت و رمان «در انتظار بربرها» که سال 1980 منتشر شد و در واقع رماني بود که راه او را براي رسيدن به شهرت امروزي اش هموار کرد
گفته می شود که کوتزی استاد وصف فضاهای باز است و جدا هم توی این داستان فضای باز را خیلی قشنگ و پخته توصیف می کرد . من به شخصه فکر می کنم توصیف فضای باز خیلی سخت تر از فضای بسته است . باز هم خوندم که استاد توصیف فضای بسته کافکا بوده .

ساعت شوم

ساعت شوم



گابریل گارسیا مارکز
احمد گلشیری

 

انتشارات البرز


داستان زندگی روزمره یک شهر و شهروندانش هست با کشیش و شهرداری که هر کدوم سعی دارن مردم را به شیوه خودشون رهبری کنند . اتفاقات ساده ای که در حین حل کردنشون چه اتفاقات عظیم تری را باعث می شن و .....
کتاب بدی نبود یعنی خوب بود اما به نظرم نه خیلی خوب

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 

زندگی چیزی نیست جز یک سلسله فرصت های پیاپی برای زنده ماندن

 

 

از خانه ای نیمه مخروبه کودکی بیرون دوید که فریاد می زد دریا را در یک صدف یافته . پدر انجل صدف را به گوشش گذاشت به راستی دریا آنجا بود .

 

 

حتی فاعل ترین فاعل ها روزی به مفعول های مفلوکی بدل می شوند .