سفر کسرا/ مدرس صادقی

سفر کسرا

 

جعفر مدرس صادقی

 

انتشارات مرکز

سال نشر : 1396

آقای صادقی هم از نویسنده های مورد علاقه من نیستند چند تا از کتابای جدیدشون را هم قبل از عید معرفی کردم ولی دیدم بد نیست این کتابشون را هم جدیدا تجدید چاپ شده معرفی کنم. ایشون سه گانه ای دارند که کله اسب را قبلا معرفی کردم و این کتاب هم یکی دیگه از قسمت های اون سه گانه است . 

کسرا پولی که ذخیره کرده را می ذاره توی جیبش بدون خداحافظی خونه و همسرش را ترک می کنه و تصمیم می گیره تا روزی که این پول هست اطراف ایران بگرده و بعد هم خودشو بکشه ..‌‌

داستان با یک قلم روان و ساده پیش می ره هرچند مفاهیم مورد نظرش را استعاری بیان می کنه  و کتابی هست که فکر می کنم خیلی ها دوستش داشته باشند چون کل ایده خیلی جالبه این قدر بری تا فاصله بگیری از هر چی قبلا بودی بدوی تا برسی به آخر . ولی برای شخص من کتاب معمولی بود دلیل زدن این استارت بود نمی دونم نپرداختن به روحیه کسرا یا هر چیز دیگه اون قدرها برام جذابش نمی کرد.

سرزمین عجایب/ مدرس صادقی

سرزمین عجایب

 

جعفر مدرس صادقی

 

انتشارات مرکز

سال نشر : 1396

 زنی که از شوهرش جدا شده به ایران امده ولی پیش مادرش راحت نیست دخترش که از دو سالگی پیش مادرش بوده او را نمی خواهد زن هم چندان به فکر او نیست با دوستان قدیم به مهمانی می رود دوست هایی عجیب غریب فضای متوهم و این وسط جیم محقق خارجی هم به ایران اومده جیم می گه ایران کلا سرزمین عجایبه و چون عادت کردید متوجه نمی شین .... 

خوب من گاهی اقای صادقی را خیلی دوست دارم گاهی اصلا نمی فهممش فضای کتاب جالبه و کلا خوب دراورده هر چند به نظرم موضوعش به یه نویسنده جوون تر می خوره همه چیز جالبه ولی شاید می شد بهترم باشه البته شخصا کتابو دوست نداشتم اونم فقط من باب این که این شخصیتها را دوس ندارم وگرنه فضا را خوب کار کرده .

قسمت های زیبایی از کتاب

اصفهان یکی از بهترین جاهایی است که همه آرزو دارند ببینند .

 

زندگی کوتاهه و هیچ فرصتی نیست که بشه هم درس بخونی و هم هر کاری که دلت می خواد بکنی و این دو تا با هم سازگار نیست و آدم باید یکی از این دو تا را انتخاب کنه .

ناکجا آباد/ مدرس صادقی

ناکجا آباد

 

جعفر مدرس صادقی

 

انتشارات مرکز

سال نشر : 1396

 

پسر روزی برای گرفتن طلبشان به شهر دیگری رفته که در راه بازگشت از یک جاده خاکی ماشین خراب می شود و او در حال قدم زدن در بیابان به یک قصر قدیمی می رسد با پیرمردی به نام دارا و دختری به نام آسیه که آهو چران است و از حمله سکاها حرف می زنند و .... بعد آسیه تعریف می کند که چه طور به اینجا اومده ماجرای قصر چیست و ......

همون حال و هوای داستان های قدیمی آقای مدرس صادقی همه چیز فانتزی وهم آلود غیرواقعی عجیب البته منظورم این نیست گنگ یا سخت خوان می نویسه اتفاقا روون هست قلمشون سیر ماجراها و منطق داستان را می گم . به نظر من نسبتا خوبه متفاوته حس خوندنش حالا خیلی جالب و درگیر کننده نیست ولی در مجموع تنوع ایجاد می کنه .

کافه ای کنار آب/ مدرس صادقی

 

کافه ای کنار آب

 

جعفر مدرس صادقی

 

انتشارات مرکز

کتاب ظاهرا با همون شخصیت های رمان توپ شبانه نوشته شده اما مهمم نیست اون کتاب را خونده باشین . نوشین کتابش بعد از 2 سال مجوز چاپ گرفته اما متوجه می شود نسخه نهایی هیچ شباهتی به نوشته او ندارد و جیمز کاملا ان را تغییر داده پس به مراسم رونمایی از کتاب تازه جیمز می رود تا با او صحبت کند و در این بین باز همایون را می بیند دوست قدیمی که می خواهد به ادم های مشهور بچسبد کارگردانی که به دنبال کافه ای برای ساخت فیلم همایون است و مهشید دوستی که شعر می گوید....

قشنگ بود آروم روان از اون کتابایی که زیادم حادثه نداره توصیفه یک جوری که دوست داری لم بدی یک نسکافه ای چیزی دستت باشه و بدون هیجان بخونیش می دونین کتاب اروم قشنگ اما نه کتاب درگیر کننده یا کتابی که بخواهد توی ذهنتون خیلی پر رنگ بمونه

خوب دیگه تصمیم داشتم از اول مهر تازه های نشر را بذارم کنار اخرین موردی هم که معرفی می کنم همین کتابای آقای صادقی هست هم سال 94 کتاب داشتند و هم سال 95 . راستش هنوز مونده از لیست تازه های نشرم و بدتر از اون یک لیست از نویسنده های قبلا معرفی شده درهم برهم دارم که دلم می خواست بهشون نظم بدم اما راستش بهتر دیدم برم سراغ نویسنده های جدید و هر سه تایی که معرفی کردم برگردم به اون لیست نامرتب و یک سر و سامونی بهش بدم تازه های نشرم که مثل هر سال برای دو ماه آخر می مونه . این هفته هم یک مقداری درگیرم .

بهشت و دوزخ/ صادقی

 

بهشت و دوزخ

 

جعفر مدرس صادقی

 

انتشارات مرکز

این کتاب شرحی هست بر دوره ای که جناب دکتر مصدق سال هاست از سیاست کناره گیری کرده اما با برکنار شدن دامادش از نخست وزیری بازداشتش می کنن و به بیرجند تبعیدش می کنند کتاب اوضاع احوال وی در طول این دوران و همچنین بازگشت دوباره وی و مواجه شدنش با دختر کوچکش خدیجه است . دختری که بعد از دیدن صحنه دستگیری پدر دیوانه می شه .

من خیلی بدم اومد خیلی زیاد اصلا نمی تونم دلیلی عنوان کنم فقط اینکه دلم نمی خواست این چیزا را بخونم . همین.

قسمت دیگران/ مدرس صادقی

 

قسمت دیگران

 

جعفر مدرس صادقی

 

انتشارات مرکز

قسمت دیگران : برادر پولداری که خودکشی کرده .

همان طور که بود : پسر بچه هایی که به کوه می روند .

یک جفت کفش مشکی واکس خورده : برادرانی که بر سر مزار پدرشان رفته اند .

ساز : راننده تاکسی از بچگیش می گوید .

روزی که رفتم بلیط بخرم : مرد می خواهد بلیط قطار بخرد و اتفاقات عجیبی می افتد.

اشتباه از من بود : پسری که تازه گارسون شده .

داستان ناتمام : مرد سوار تاکسی شده و می گوید باید زود به خانه برود .

این مجموعه داستان آقای صادقی جدید نیست اما از اونجایی که سر وقتشون اومدم و تا حالا هم فقط یک مجموعه داستان کوتاه از ایشون معرفی کردم گفتم بهتره سراغ این کارم برم و بدین ترتیب پرونده تازه های نشر را ببندم و به معرفی نویسنده های جدید مشغول شم . البته هر دو سه نویسنده یه سری می زنم به قبلی ها و مرتب سازی لیست نامرتبی که جلو روم هست .

این کتابم متوسط بود شاید کمی هم بهتر از متوسط نکته منفی ای نداشت بخوام دست روش بذارم اما خیلی هم چیز خاص و موندگاری نداشت برای من جالبیش اشاره به اصفهان قدیم بود.

شاه كليد /مدرس صادقی

شاه كليد

 

جعفر مدرس صادقي

 

انتشارات مركز

اين آخرين كتابي هست كه تصميم دارم از آقاي صادقي معرفي كنم . قول مي دم :دي

مردي در زندان به جرم قتل بازداشت است و اكنون دارد تمام خاطراتش را مي نويسد . او جوان كتاب خواني بوده از جمله افرادي كه خوب بحث مي كنند ولي در عمل هيچ بازدهي ندارند . دائما دنبال شيخ و مرادي براي خود مي گشته و در زمان انقلاب درگير بعضي از حزب ها و گروه ها مي شود و ...

خوشم نيومد كتاب ضعيفي بود به نظرم . نحوه به هم پيوستن مرز واقعيت و خيالش بسيار زيبا بود اما داستانش جذابيتي نداشت برام .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

جنس مرد به طور كلي ، جون تو جونش كنن ، هميشه در حد همون پسر بچه س ، بزرگ نمي شه ...

 

آدمي كه يه نفرو داشته باشه آدم خوشبختيه ، به اين شاخه و اون شاخه نمي پره ،  زير پاهاش يه مرتبه خالي نمي شه ، براي هر اتفاقي كه بيفته آماده است .

آن طرف خیابان /مدرس صادقی

آن طرف خیابان

 

جعفر مدرس صادقی

 

انتشارات مرکز

از آقای مدرس صادقی رمان های مختلفی را معرفی کردم ولی ایشون اهل داستان کوتاه هم هستند و دیدم حیفه بدون معرفی داستان کوتاه های ایشون سراغ نویسنده دیگری برم . به هر حال این کتاب مجموعه 4 داستان کوتاه از ایشون هست .

آن طرف خیابان : محبوبه دختر زیبایی است که تحت تاثیر محبت ها و توجه های استاد نقاشش قرار گرفته و کار نقاشی را جدی گرفته و نمایشگاه نقاشی بر پا می کند و ... داستان بسیار زیبایی است و مرز عقل و جنون را زیبا در هم می ریزه

پدرها و پسرها : دو دوستی که اکنون در سنین میان سالی دوباره رو در روی هم قرار گرفته اند و زندگی و عشق خود و پدرها را مرور می کنند یک جوری یاد آور کتاب بیژن و منیژه  بود .

باغ مشیر : همکارهای قدیمی که اکنون به هم سر می زنند  . همکاری که با پول نزول ثروت مند شده و همکار دیگری که با ناراحتی به عمل همکاش فکر می کند و ... این داستان جز داستان های برگزیده داوران دوره دوم جایزه هوشنگ گلشیری بود . بسیار داستان روان و زیبایی است .

برای کی حمام بسازم : پیرمردی که ارباب دهی بوده اکنون بچه هایش به خارج رفته اند و او طی نامه ای دارد ماجرای سفر آخرش به روستا را برای دخترش بازگو می کند . بسیار بسیار زیباست

کتاب فوق العاده زیبایی بود و واقعا چسبید . داستان ها همه جون دار و موضوع دار هستند و روندش واقعا زیباست و چهارچوب بی نظیری داره . نثر هم یک دست و ساده عین گفت و گوهای عادی روزمره است . شدیدا توصیه می کنم کتاب رو .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

زن خوب وجود نداره . مادر تو هعم زن خوبی نبود اردلان . خدا رحمتش کنه . خدا رحمش کرد که مرد ، وگرنه آخر عمری مجبور می شدم طلاقش بدم .

 

عشق های دوره دانشجویی هم عشق نیست . بازی یه . اون موقع هم آدم بیشتر دنبال لاس زدن و حال و حوله . عشق یعنی عشق بابای من به منیر خانم . که آدم از خونه و زندگی و همه چیزش صرف نظر کنه ، همه چیزشو به خاطر عشقش فدا کنه .

توپ شبانه/ مدرس صادقی

توپ شبانه

 

جعفر مدرس صادقي

 

انتشارات مركز

توپ شبانه آخرين اثر منتشر شده از آقاي صادقي هست . كتاب در مورد دختر جواني است كه دوست پسر بي پول و عاشقش "ابي " ازدواج كرده و به كانادا رفته است . اكنون سال ها از آن روزهاي اول گذشته و عشقي بين اين زوج وجود ندارد . مرد هيچ گاه خانه نيست و زن حاضر نيست بچه اي از شوهرش داشته باشد و دائم به فكر خودكشي است .

قشنگ بود دوستش داشتم كلا حال و هواي خاصي داره كتاب هاي آقاي صادقي ، ساده و روان داستانش همون داستان هاي سر راست و معمول اما واقعا هم سر راست و معمول نيست در عين ساده بودن اتفاق ها و نظرات غيرمنتظره اي وجود دارند كه با رنگ و لعاب سادگي حضور دارند .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

شايد هيچ غلطي به اندازه ي ازدواج غلط نباشد  ، اما همه دوست دارند كه اين غلط را بكنند .

 

بر خلاف اين مملكت كه مرد و زن مساوي اند ، توي مملكت ما مردها از صبح تا شب بايد سگدو بزنند تا زندگي خانم بچه ها را تامين كنند و خانم ها اگر خودشان را درگير بچه داري نكنند ، يعني اين كه يا اصلا بچه دار نشن يا اين كه وضع شوهره آن قدر خوب باشد كه بتوانند بچه ها را بگذارند مهدكودك ، سلطنت مي كنند و و آن قدر وقت آزاد و فراغ بال دارند كه هم بچسبند به شعر و شاعري و هم به نقاشي .

 

همه ي زن ها عين همه ان . خوشگل و بدگل نداريم . چاق و لاغر و پير و جوون هم نداريم . زن آدم ، دختر آدم ، مادر آدم ، دختر خاله ي آدم ، همه عين هم ان .

 

اگر از تو بپرسند شاعرها توي دنيا بيشترند يا رمان نويس ها ، چه جوابي مي دهي ؟بگو رمان نويس ها . به اين دليل كه آن ها كه رمان نويس اند كه خوب ، رمان نويس اند و آن ها هم كه شاعرند دير يا زود تبديل مي شوند به رمان نويس .

 

اگر معجزه اي اتفاق بيفتد فقط يك بار اتفاق مي افتد . با يك رمان شايد به يك جايي برسي ، اما با يكي دو تا شعر به هيچ جايي نمي رسي .

بیژن و منیژه /مدرس صادقی

بیژن و منیژه

 

جعفر مدرس صادقی

 

انتشارات مرکز

راوی پسر یکی از مشهورترین دکترهای شهر است کهع از خانواده دوری گزدیه و در اطراف شهر یک کارگاه نجاری دارد و اکنون بعد از سال ها با دوستش اردلان که از خارج بازگشته ملاقات می کند . در واقع پدر اردلان فوت کرده و اردلان برای مراسم او به ایران آمده است ، جهانگیر خان پیشکار پدر اردلان تمام ثروت او را بالا کشیده و با هم بازی زمان کودکی راوی و ردلان ، هما ، که اکنون بنفشه نامیده می شود ازدواج کرده است ...
یک جورایی عجیب هست بازم نمی تونم دقیق بگم داستان چی هست و چی می خواد بگه . کلا داستان های آقای صادقی یک جورایی در ظاهر روایت ساده ای داره ولی در عین حال بخارآلود و مبهم است ... کتاب خوبی بود اگه خوندید و نظر و برداشت خاصی دارید خوشحال می شم با من هم قسمتش کنید تا برام واضح تر شه داستان . اما نثر کتاب برام خیلی دل نشین و زیبا بود .
گمون می کردم کتاب از بیژن و منیژه خودمون حرف می زنه اما نه فقط اشاره ای بود به داستان عاشقانه . بیژن و منیژه هم می دونید که حتما از داستان های عشقی مشهور فارسی هست که در شاهنامه آمده و بیژن نوه دختری رستم عاشق منیژه دختر افراسیاب می شه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

ذهنی که پشت هر چیزی که می بیند دنبال چیز دیگری بگردد و به جای این که هر چیزی را به همان صورتی که هست ببیند ، کج و معوج و تیره و تار و معیوب ببیند ذهن سالمی نیست .

 

اردلان هیچ هنری به خرج نداده بود که عاشق او شده بود . هما آدمی بود که هر او را می دید ، عاشق او می شد . اگر می خواستی هنری به خرج بدهی ، باید تا پیش از این که عشاق او می شدی ، می کشیدی کنار ، باید به موقع به این نتیجه می رسیدی که این عشق و عاشقی راه به جایی نمی برد .

 

من حتا زمانی هم که جوان بودم ، هیچ وقت کوه نمی رفتم . چرا باید این همه راه بکوبیم برویم قله ی کوه را فتح کنیم و آن وقت دوباره برگردیم سر جای اولمان ؟

من تا صبح بيدارم / مدرس صادقی

من تا صبح بيدارم

 

جعفر مدرس صادقي

 

انتشارات مركز

سيد دانشجويي است كه يك روز به صورت اتفاقي با چند تا از دانشجوهاي دختر دعوا مي كند و بعد به دفتر رئيس مي رود  و خودنويس او را كش مي رود و .... انگار همه چيز در خواب مي گذرد و اتفاقات سرنوشت سيد را به صورت بخارآلود و مبهمي جلو مي برد .
داستاني ساده و خطي و در عين حال همراه با وهم و ابهام . بد نبود . سادگيش رو دوست داشتم ، ابهامش را هم دوست داشتم ولي در كل خيلي معمولي بود . چيز آن چنان خاصي به همراه نداشت . فقط از اين خوشم مي يومد كه زياد روي تجزيه تحليل و شناسوندن روحيات شخصيات ها تلاش نمي كرد همه چيز بخار آلود بود . ( ياد تابلوي سيب زميني خورون ون گوك افتادم خودم كه :دي )

آقاي مدرس صادقي در رشته زبان انگليسي تحصيل كردند .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

مادرم هميشه مي گه  . مي گه هيچ مردي نيست كه حقه باز نباشه .

 

واقعا چرا عادت كرده ايم كه دست تصادف را دست كم بگيريم و باور نمي كنيم گاهي وقت ها چيزي كه در به در به دنبالش مي گرديم و خيال نمي كنيم كه به اين زودي ها به چنگش بياوريم ، بدون اين كه هيچ زحمتي بكشيم ، درست جلوي چشممان سبز مي شود .

ديدار در حلب /مدرس صادقی

ديدار در حلب

 

جعفر مدرس صادقي

 

انتشارات مركز

احمد مبارز مسلماني است كه براي مبادله اسير و  نجات شاگرد قديم خود مشتاق راهي دمشق شده است و در ان جا به ياد استاد خود در شهر حلب نيز مي باشد .  احمد و مشتاق هم دوش فلسطيني ها مبارزه مي كنند و اكنون مشتاق متهم به همكاري با اسرائيل شده است و نهضت سعي در نجات او دارد كه مبادا اطلاعات محرمانه را فاش نمايد .
كتاب يك جورايي وهم آلود و سورئال هست و شخصيت احمد با شهاب الدين سهروردي مخلوط مي شه و رو در روي صلاح الدين ايوبي قرار مي گيره . صلاح ادلين ايوبي از سرداران مسلمان در جنگ هاي صليبي بوده كه تصرفات زيادي داشته و شهاب الدين سهروردي هم دانشمند و صوفي بزرگ ايراني بوده كه به دستور صلاح الدين با گرسنگي كشيدن كشته مي شه .

تلفيق شخصيت ها باحال بود و زبانش هم روان و يك دست بود ولي جذابيت نداشت موضوعش من رو نمي گرفت . در كل خوشم نيومد از كتاب .

 

 قسمت زيبايي از كتاب

بي اعتمادي بي اعتمادي مي آورد و اعتماد اعتماد .

عرض حال /مدرس صادقی

عرض حال

 

جعفر مدرس صادقي

 

انتشارات مركز

آقاي نوبخت مرد پولدار و معروفي است كه يكي از بزرگ ترين باشگاه هاي ورزشي فرهنگي شهر متعلق به اوست . همايون سرايه دار باشگاه است و پسري به نام رستم دارد كه آقاي نوبخت تصميم مي گيرد او را به خانه خود ببرد تا ضمن كمك در انجام كار منزل بر درس و اخلاق او نظارت كند . رستم علاقه اي به درس ندارد ، مانند بيشتر بچه ها عاشق بازي است ، عاشق سينما و عاشق مشهور شدن ...

نثرش بسيار زيبا بود و به دلم نشست . خيلي روان و خوش خوان پيش مي رفت . يك جوري انگار كسي براي آدم قصه بگه . جريانش زيبا بود و هم خوان با نحوه بيان . پايانش هم عالي نبود اما خوب بود . در كل قصه زيبايي بود . خوشم اومد .

آقاي مدرس صادقي از جمله نويسنده هايي هستند كه بسيار كم مصاحبه مي كنند و حتي كلاس هاي داستان نويسي هم برگزار نمي كنند و حتي يك بار هم عنوان نمودند كه : اصلا ً نمی‌فهمم چرا گلشیری به جای این که بنشیند و داستان‌های دیگری بنویسد و چیزی را که در شازده احتجاب به‌اش رسیده بود کامل کند، همه وقتش را صرف تربیت هزار تا عین خودش کرده است .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

ناظم مدرس به بچه ها مي گفت فقط فيلم هاي هندي به درد آن ها مي خورد ، چون فقط فيلم هاي هندي آموزنده اند و نتيجه اخلاقي دارند .

 

 

هيچ جا جاي من نيست .  دلش مي خواست به يك نفر كه به حرفش گوش بدهد بگويد هيچ جا جاي من نيست . اما حرف نزد . زبانش بند آمده بود .

آب و خاک /مدرس صادقی

آب و خاک

 

جعفر مدرس صادقی

 

انتشارات مرکز

بهمن اسفندیار از تیمسارهای فراری زمان شاه است که اکنون هوای وطن کرده و به ایران آمده تا شاید بعضی از اموال خود را دوباره زنده کند . او در ایران نزد مینو همسر یکی از دوستان متوفایش و دو دخترش لیلا و سیمین به سر می برد و به نوعی با مشکلات این سه زن درگیر است .

خوب البته این کتاب رو هم خیلی طول دادم و زیاد هم به دلم نچسبید یک جور خاصی بود شاید زیادی خطی و صاف بود . نمی فهمیدم  لیلا که اون قدر مستقل بود و به اسی محل نمی داد چطور اونقدر شیفته اش می شد که به خاطرش خودکشی می کرد!!! ولی خوب نکته ای که روش تاکید داشت قربانی شدن زنان در برابر مردان و تن دادن زنان به تقدیر بود . یک جور رئالی این مطلب را تصویر کرده بود و این کوتاه آمدن زن ها و فلسفه بافیشون را زیبا تصویر کرده بود . به صورت کلی می تونم بگم کتاب متوسطی هست .که فرم را خوب در آورده ولی جذاب نیست البته شاید شرایط خوندن با فاصله من جذابیت را از بین برد نمی دونم . از این کتاب در جایزه گلشیری تقدیر شد و برای جایزه منتقدین مطبوعات هم کاندید شد .

 

قسمت زیبایی از کتاب

این حرف ها حرف هایی بود که از فر بدیهی بودن مبتذل به نظر می رسید و از فرط تکراری بودن احمقانه به نظر می رسید ، اما درست بود ، به خدا درست بود .

بالون مهتا/مدرس صادقي

بالون مهتا

 

جعفر مدرس صادقي

 

انتشارات اسپرك

مهتا مردي هندي است كه با قدرت تفكر قادر به كارهاي عجيب و غريب زيادي است و مي تواند مردم را مجبور كند كه كاري كه او مي خواهد را انجام دهند . مهتا يك بالون سفيد دارد كه با آن در مدت كوتاهي به هر نقطه از جهان كه بخواهد سفر مي كند و اكنون تصميم دارد سيما را به نزد پدر و مادرش در آمريكا ببرد ...

خوب شديدا خوندن اين كتاب را طول دادم و اون جور كه بايد ازش لذت نبردم . با اين وجود و با توجه به عدم تمركز مناسبم باز هم فكر مي كنم كتاب قشنگي بود و ارزش خوندن رو داره .

آقاي مدرس صادقي از نويسندگان معروف و مهم كشورمون هستند كه اصفهاني هم مي باشند :دي

کله ی اسب /مدرس صادقی

کله ی اسب

 

جعفر مدرس صادقی

 

انتشارات مرکز

کسری روزی در حال قدم زدن در پارک است که با جهان آشنا می شود . جهان دختر کردی است که پدر و مادر و برادرش سالار نزد پارتیزان های کرد زندگی می کنند و او مراقب برادرش قباد است و تصمیم دارد در آینده خودش نیز پارتیزان شود و برای خودمختاری کردستان بجنگد . کسری و جهان عاشق هم می شوند ، هر چند کسری متاهل است ...

این رمان هم جزء کارهای مشهور آقای مدرس صادقی هست و به انگلیسی هم ترجمه شده است .

خوشم اومد ، به نظر من هم موضوعش هم روندش زیبا و دل نشین بود و به صورت بسیار زیبایی هم تموم می شد فقط شاید برای دوستان کرد کمی برخورنده باشه چون یک جوری خشن بهشون نگاه کرده بود و نقطه ضعف دیگه اش به نظر من انتخاب اسامی شخصیت های کرد بود که بهتر بود از اسم های خاص تر و زیباتر کردی استفاده می کرد .

 

قسمت زیبایی از کتاب

تفنگ فقط مال کشتن نیست . مال کشته نشدنه .

گاوخونی /مدرس صادقی

گاوخونی

 

جعفر مدرس صادقی

 

انتشارات نشر نو

گاوخونی رمان کوتاهی از آقای مدرس صادقی است که مشهورترین اثر ایشون هم به حساب می یاد . داستان با روایت یک خواب از سوی راوی آغاز می شود و تا پایان بین خواب و بیداری ، واقعیت و خیال ، اصفهان و تهران جریان دارد . پدر راوی که مشهورترین خیاط شهر بوده چند سالی است که فوت شده و در روزهای اخیر دائما به خواب راوی می آید و او یاد دوران کودکی اش و علاقه پدرش به شنا در زاینده رود می افتد و آن دوران را به یاد می آورد . در رویاها راوی و پدرش می خواهدن به باتلاق گاوخونی که آخرین مسیر زاینده رود است بروند .

کتاب قشنگیه ، من که خیلی خوشم اومد . هم نرم و روان پیش می ره هم رئال کامل نیست و مایه های از تخیل و سورئال را هم همراه خودش داره . از روئی این فیلم آقای افخمی فیلمی هم تهیه کرده و در جشنوراه کن به نمایش گذاشتند . بازیگران این فیلم بهرام رادان و خانم بهاره رهنما بودند .
آقای مدرس صادقی توی خاطراتش می گه که بعد از چاپ کتاب یک نسخه برای پدرش می فرسته و پدرش خیلی ناراحت می شه چون قبول نمی کرده پدر راوی با پدر آقای صادقی متفاوتند :دی

 

قسمت زیبایی از کتاب

حمید هر روز لباس تر و تمیز می پوشید و اودوکلن می زد و اصلاح می کرد ، چون می خواست زن بگیرد .