
برهوت عشق
فرانسوا مورياك
اصغر نوري
انتشارات افراز
رمون نوجواني است كه از نظر خانواده چندان مقبول و سر به راه نيست روزي در تراموا با ماريا زن بدنام شهر رو به رو مي شود و نگاه هاي محبت آميز زن سبب بروز احساساتي در رمون مي شود هر چند ماريا افكار ديگري دارد و رمون افكار ديگري . رابطه اي ايجاد مي شود كه هدف براي هر كدام متفاوت است . در اين بين بايد توجه داشت پدر رمون نيز پزشك با اخلاقي است كه در پنهان عاشق مارياست و او و ماريا نيز رابطه اي خاص دارند .
قشنگ بود موضوع جالبي بود دقيقا احساسات مختلف اين افراد را و اون چه درونشون مي گذشت نگاهشون به عشق و تاثيرات عشق را خوب تصوير كرده بود يك بعد روان شناسي هم توي داستان بود در كنار بعد رمان بودنش . بيش از حادثه محور بودن در حقيقت مفهوم محور هست .
آقاي مورياك روزنامه نگار ، شاعر و نويسنده فرانسوي هستند كه برنده جايزه نوبل بوده و در حقيقت با همين كتاب هم به شهرت رسيده .
قسمت هاي زيبايي از كتاب
نمي دانست كه عشق حتي در شلوغ ترين زندگي ها هميشه مي تواند حضورش را پر رنگ كند ، نمي دانست كه دولت مردي بيش از حد خسته ، دور و بر ساعتي كه معشوقه اش منتظر اوست ، دنيا را متوقف مي كند .
ستوان از آن افرادي بود كه تاييد و تحسينشان عاصي مان مي كند و باعث مي شود به حقايقي كه تا پاي جان براي شان زحمت كشيده ايم شك كنيم .
همه ي ما توسط كساني كه دوست مان داشته اندساخته و باز ساخته شده ايم ، ما اثر افراد اندكي هستيم كه در عشق شان به ما سماجت به خرج داده اند – اثري كه بعدها آن را باز نمي شناسند و هرگز هماني نيست كه آن ها آرزو كرده بودند .
كدام منطق بايد ما را از رنج تحمل ناپذير لحظه اي نجات دهد كه در آن فردي كه مي پرستيمش و نزديكي او براي زندگي و حتي تن مان حياتي است ، با قلبي بي تفاوت و شايد راضي با غيبت هميشگي ما كنار مي آيد ؟
ما از افراد نزديك خود بيشتر از ديگران بي خبريم ...كسي را كه هميشه در كنارمان است ديگر اصلا نمي بينيم .
دوست داشتن وحشتناك است و ديگر دوست نداشتن شرم آور ....