وقتی کلاغ ها عشق می خورند/ محفوظ

وقتی کلاغ ها عشق می خورند

 

فهیمه محفوظ

 

انتشارات اختران

سال نشر : 1385

دو خانواده هستند خانواده اول مادر خیلی روشن فکره خارج درس خونده و البته وسواسیه و پدر توی کار پول درآوردن پسری به اسم سپهر دارند و خانواده دوم مادری بسیار سنتی و پدری اهل قلم و روشن فکر که دختری به نام ستاره دارند و الان سپهر عاشق ستاره شده و مشکلاتی که این وسط هست البته از همون ابتدای داستان مادر سپهر فوت کرده و سپهر داره باهاش صحبت می کنه مرور خاطرات گفتن اتفاقات احساساتش این گیر انسان ها بین سنت مدرنیته اتفاقاتی که هر کدوم را به اینجا رسونده و ....

خوب گفتم واقعا جاش خالیه از نویسنده های خانمم معرفی کنم و اومدم سراغ کتاب خانم محفوظ که لیسانس جامعه شناسی دارند و در زمینه ادبیات کودک هم فعال هستند . کتاب تلاش کرده مستقیم و خطی نباشه تحلیل های روان شناسی داشته باشه و با بازی های ادبی جون دار بشه اما راستش نتیجه خیلی هم برای من شخصا جذاب نبود چون لحن نوشتار و بازی های زمانیش خسته کننده و کسالت آوره . به دل من یعنی شخصا ننشست خیلی خسته شدم و حتی همت نکردم جملات قشنگشم یادداشت کنم .

خنده در خانه ی تنهایی/ مرادی

خنده در خانه ی تنهایی

 

بهرام مرادی

 

انتشارات اختران

سال نشر : 1381

داستان دو دقیقه ای : زنی که با داستان عشقی اش معروف شده قرار است در جمعی حاضر شود.
چ ک ه : مردی که ادعای دیوانگی دارد .

L: محله جدید لباس زیرهای دزدیده شده مجسمه منزل کناری و ....
نویسنده غول است : نویسنده  و رویاها و تصوراتش
مهمانی سر نگرفت : مهمانی در خانه آقای غلامی و لیست مهمانان.
شوهری برای ایلونا : زن به دنبال شوهری که برای بچه اش پدری کند .
چشم های پنهان روز واقعه : مهمانی شب سال نو .

آقای مرادی نویسنده بروجردی کشورمون هستند که کتابشون برنده جایزه گلشیری هم شده است . بعد از تجربه بد قبلی گفتم بیام حتما سر کتاب جایزه برده .

داستان های طولانی خیلی هم رئال نیست ها یه جورایی ترکیب خیال و واقعیت و فانتزی مثلا پست مدرن ولی سخت خوانه آن چنان روان نیست یک جورایی سخته و تمرکز می طلبه . من خودم خوشم نیومد نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم خوشم نیومد و در حقیقت خیلی قسمت ها کلاف داستان از دستم در رمی رفت و متوجه منظورش نمی شدم .  هر چند خوب حتما قابلیت هایی داره .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

ازدواج عالی ترین تجلی عشق است . پایان خوش لهیب شیدایی است .

 

بعضی وقت ها دلم برای خودم تنگ می شود .

 

پیر شدن یعنی عادت کردن به چیزها یعنی که دیگر هیچ چیز نتواند به شور و غلیان بکشاندمان .

وابسته ی یک دم / یالوم

وابسته ی یک دم

 

اروین د یالوم

پیام یزدانی

 

انتشارات اختران

سال نشر : 1395

درمان پر پیچ و تاب : مرد مراجعه کننده عاشق فلسفه و نیچه است .

در باب واقعیت : مردی که اطرافیانش دائم می میرند .

آرابسک : زنی که در جوانی بالرین بوده .

سپاس خانم مالی : مرد مراجعه کننده تنهاست و زن ها بعد از دیدن زندگی درهمش او را ترک می کنند .

محصورم نکن : مردی که زمانی مدیر عامل بوده اکنون با خانه سالمندان کنار نمی آید .

پیش بچه ها متانت به خرج بده : زن پرستار قیافه خوبی ندارد اما حرف هایش اثر بخش است .

از امید به گذشته ی بهتر دست بردار : زن بعد از سال ها می خواهد باز گردد و نویسنده شدن را امتحان کند .

برو با بیماری مرگ آور خودت بازی کن : زن فهمیده سرطان دارد و زمان زیادی برای زندگی نمانده .

سه گریه : زن به یاد دوست دوران جوانیش است .

وابسته ی یک دم : مردی که بین دو زن و تجرد گیر کرده است .

اینم یک کتاب دیگه از تازه های نشر از یالوم عزیزم . راستش اینو به اندازه قبلی ها دوست نداشتم مسلما خوب نوشته شده مشکل خاصی هم نداره ولی من اون حالت های تک داستانی و مانور بیشتر روی یک قضیه و باز کردنش را بیشتر از این اشارات کوتاه دوست داشتم و قضیه مرگ هم چندان منو درگیر نمی کنه بیشتر می ترسوندم و نمی ذاره در ارتباط بمونم .

 

قسمت زیبایی از کتاب

رابطه ی آدم ها ممکن است قطع بشود اما این به معنای نفی جایگاهی که تو روزگاری در آن رابطه داشتی نیست .

رنگ های دیگر/ پاموک

 

رنگ های دیگر

 

اورهان پاموک

علیرضا سلیمانی

 

انتشارات اختران

سال نشر : 1394

یکی دیگه از کتاب هایی که جدیدا از آقای پاموک چاپ شده رمان نیست مجموعه ای از نقدها و نوشته های ایشون هست. یک تعدادی در مورد خودش عقایدش خانواده اش یک تعداد راجع به نویسنده ها و کتاب های دیگه تعدادی راجع به کتاب های خودش و تعدادی هم نقد اجتماعی سیاسی هست .

کتاب بدی نیست بعضی جاهاش مطابق سلیقه من نبود اما برخی قسمت هاشم خوشم می یومد و با اشتیاق می خوندم در مجموع کتاب متوسطیه یک مقدار پرحجم هست طبق معمول و ممکنه حوصله آدم سر بره اما مطالب مفیدی هم داره بد نیست کنار یک کتاب دیگه خونده بشه و به مرور .این کتاب اولین کتاب پاموک بعد از بردن جایزه نوبل هست .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

من برای این که حال خوش داشته باشم باید دوز روزانه ی ادبیات را مصرف کنم . در این مورد هیچ فرقی با بیماری که هر روز باید یک قاشق دارو مصرف کند ندارم .

 

به راهم ادامه دادم . می خواستم آنچه را دیده ام فراموش کنم. اما هیچ وقت ، هیچ وقت آن را از یاد نبردم.

 

جلدهای تاثیرگذار مثل گذرگاهی هستند که به شکل جادویی ما را از دنیای معمولی که در آن زندگی می کنیم بیرون می برند و وارد دنیای کتاب می کنند .

جسدهای شیشه ای (جلد2 )/ کیمیایی

جسدهای شیشه ای (جلد2 )

 

مسعود کیمیایی

 

انتشارات اختران

سال نشر : 1384

در این جلد کتاب داستان طلعت پیگیری می شه این که طلعت طاووس و طاهر چه طور زندگی هاشون از کودتای زمان مصدق تاثیر می پذیره و در حقیقت رازگشایی باقی رازهای خاندان را داریم این که کاوه کم کم متوجه بشه سرنوشت مادرش چی شده چرا مرده ؟ داییش و پدر واقعیش چه طور وارد سیاست شدن و رحیم چه نقشی این وسط بازی می کرده چه طور خودشو وفق داده و ....

بد نیست واقعا برای من خیلی جذاب نیست اما کتاب بدی هم نیست سرگرم کننده است ماجراها را دنبال هم چیده . حال و هوای اون زمان روحیات آدمهای مختلف را درآورده فضاسازیش متوسطه هر چند یک مقادیری هندی بازی قاطی ماجرا کرده سبکش مشکل خاصی نداره اما چیز نویی هم برای رو کردن نداره .

طرح روی جلدم به نظرم خیلی عامیانه و ابتدایی هست خیلی بدم اومد واقعا برام جای تعجب داشت از آیدین آغداشلو باشه!

 

قسمت های زیبایی از کتاب

شان عشق گم شده بیشتر از آن بود که سراغش را از ناآشنایان بگیرد .

 

من می دانم آغوشتان برای یکدگیر بازگشتی ندارد .

جسدهای شیشه ای ( جلد 1 )/ کیمیایی

جسدهای شیشه ای ( جلد 1 )

 

مسعود کیمیایی

 

انتشارات اختران

سال نشر : 1384

کاوه که مادرش سال ها پیش فوت کرده اکنون با پدرش رحیم و دختر نامادری مرحومش ثریا زندگی می کند روزی ثریا نزد کاوه آمده می گوید رحیم قصد دست درازی به او را داشته پس رحیم را کشته و حالا باید فرار کند و از کاوه می خواهد احمد دوستش را همراه او بفرستد و البته کاوه عاشق ثریاست قسمت اول داستان این ماجرا را داریم که چی به چیه و ثریا چه طور برای همشون نقش بازی می کنه و قسمت دوم وقتی هست که طاووس خاله کاوه براش راز زندگی مادرش طلعت را می گه و اینکه رحیم پدر واقعیش نیست و اصلا چه اتفاقاتی افتاده که الان زندگی اونها اینه که این یادآوری خاطرات به دوران سیاسی زمان مصدق گره می خوره .

کتاب بدی نیست خیلی بهتر از رمان سرودهای مخالف ارکسترهای بزرگ ندارند هست . شخصیت پردازیش بهتره داستان و موضوع جون دارتره یک اثر ادبی درخشان نیست ولی اونچنانم توی ذوق نمی زنه البته یک کم اتصال قسمت های مختلف به هم دلچسب نیست یک مقدار هندی بازیه و ... ولی در مجموع بد نیست .

این کتاب گمونم پرفروش ترین کار آقای کیمیایی بود و توسط ناشرای مختلفم چاپ شده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

خیلیا هستن که چه زن چه مرد خیال می کنن عاشقن اما به هم معتاد شدن ، عین مخدر .

 

وسط دشت درندشت پر حیوونای بی رحم آدم اگه مردش یه بوفالو نباشه می بازه . اصلش پشت زن باید گرم و سفت باشه .

 

واقعیت را اگر از شعر جدا کنیم زیبا نیست . خیلی ها از در دروازه ی شعر و ادبیات قابل اعتماد شده اند . در واقعیت زیبا نیستند چون به واقعیت اطمینانی نیست .

 

خیلی چیزا رو نگفتن معرفت و اخلاق می خواد نه طاقت . طاقت یه روزی تموم می شه اما معرفت نه جاشو عوض می کنه .

سرودهای مخالف ارکسترهای بزرگ ندارند ( جلد 3 )/ کیمیایی

سرودهای مخالف ارکسترهای بزرگ ندارند ( جلد 3 )

 

مسعود کیمیایی

 

انتشارات اختران

سال نشر : 1394

خوب اینجا دیگه آخرین جلد کتاب را داریم و قراره یک سری مسائل روشن بشن کارآگاه کامبیز که دوست داره اسمش اکبر باشه وارد ماجرا می شه تا بفهمیم صفدر شوهر شراره چرا چه طوری کشته شد آرش پسر دایی شراره و سامان الان کجاس و باید پیدا بشه مرتضی برادر دیوانه قراره عاقل و مجدد دیوانه بشه قراره راز ازدواج اول آقا خان هم فاش بشه و تکلیف عشق فضلی و راحله و فرهاد و فرنوش مشخص تر باشه .

خوب دوباره شدیدا ترکیب هندی و ایرانی و این جور چیزا یک عالمه خیانت و یک عالمه انتقام که باید گرفته شه زنایی که خیانت می کنن مردایی که دنبال زنای کثیفن و مردایی که خیلی مردن یک چاقو تو جیبشونه و می رن ناموس خانواده را پاک کنن . من خیلی بدم اومد اصلا با من جور نبود هیچ قوتی توش نمی بینم .   

 

قسمت های زیبایی از کتاب

فضلی شبیخون نمی دانست اما همین شب را خونی کرد .

 

اما امای بزرگی داره که هیچ چی تو این دنیا نیست که اما نداشته باشه جز خدا.

سرودهای مخالف ارکسترهای بزرگ ندارند ( جلد 2 )/ کیمیایی

سرودهای مخالف ارکسترهای بزرگ ندارند ( جلد 2 )

 

مسعود کیمیایی

 

انتشارات اختران

سال نشر : 1394

این قسمت یک مقدار روی فرهاد مانور داریم که چه طور با عاطفه دوستش کات کنه چه طور وارد رابطه با فرنوش می شه با مریضیش چه طور پیش می ره سرنوشت مونا را داریم شراره هست که از خونه ناپدید می شه شوهر می کنه و اسم جلفش را عوض می کنه می ذاره پارسا سامان را داریم که در راه خواننده مشهور شدن داره پیش می ره و ....

همون حال و هوای قبل را داره اما یک ذره هم تیریپ روشن فکریش بیشتر شده و هی یک مقدار نحوه نوشتن را سعی کرده از سر راستی در بیاره یک پیچ و تابی بهش بده که البته من سبکشو نمی پسندم و عقایدش را نیز . یعنی چی آخه شراره اسم تا 18 ساله بعد باید عوضش کرد ؟!!!!!!

 

قسمت های زیبایی از کتاب

همین جور که عشق کار یکی دو روز نیس، کار نفرتم کار یکی دو روز نیس .

 

همه ی قاتلا یه جاشون خره ، مام از جای خرشون اونا را پیدا می کنیم .

 

ما هنوز بلد نیستیم نامرد باشیم . نامرد اونه که سر موقع نامردی کنه نه همیشه .

سرودهای مخالف ارکسترهای بزرگ ندارند ( جلد 1 )/کیمیایی

سرودهای مخالف ارکسترهای بزرگ ندارند ( جلد 1 )

 

مسعود کیمیایی

 

انتشارات اختران

سال نشر : 1394

فرهاد و مونا خواهر برادری هستند که در کوچکی پدر مادرشان فوت شده اند فرهاد در گروه کر می خواند و مونا عاشق فوتبالیستی درجه 2 است . فرهاد متوجه شده که سرطان حنجره دارد و تا سه ماه دیگر بیشتر زنده نیست و اکنون به خانه عمویشان آقا خان آمده اند که  پسر بزرگش فضلی است که به پاچه شلوارش زیپ می دوزه تا وقتی راه می ره صدای پای مرد بیاد لاته عرق می خوره ناموس براش مهمه عاشق راحله دختر همسایه بوده که وقتی شوهرش کتکش می زنه می ره شوهرشو می کشه براش خونه می گیره مرتضی پسر بعدی دیوونه است اما از عاقلا عاقل تره سامان پسر کوچیکه اهل ساز و آواز و قرتیه و دخترشون شراره هم قرتی پرتیه و ....یک دختر دیگه هم دارن صنم که کلا خانواده را ول کرده رفته

یعنی کامل کامل حال و هوای فیلم ایرانی های قدیم من به نظرم واقعا الان دیگه جای این حرفا و بحث ها نیست دیگه واقعا این جور زندگی کردن این جور فکر کردن جای قصه گفتن نداره من که دوست نداشتم .

پ.ن :یک مورد دیگه که گفتم جا مونده و باید سر و سامونش بدم حتما نوشته های آثای کیمیایی بود که توی لیست پارسالم بود اما نشد بخونم . ایشون سه تا رمان داره و اینم جدیدترینش هست که باهاش شروع کردم یعنی فکر کنم از توضیحات هم متوجه شدید کاملا فضای فیلم های ایرانی قدیم .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

تلاش برای بیدار کردن حقیقت تقریبا کار کثیفی است .

 

دردت را نگی می گن عجب تو داری ! دردت را بگی می گن درد ندیده بودی .

مرا نگين كوچولو مي ناميدند/ مودیانو

مرا نگين كوچولو مي ناميدند

 

پاتريك موديانو

ناهيد فروغان

 

انتشارات اختران

دخترك هيچ گاه پدري نداشته و مادرش نيز در بچگي او را رها كرده . روزي در ايستگاه مترو زني را مي بيند كه گمان مي برد مادري است كه در بچگي رهايش كرده و به او گفته اند مرده است . دخترك او را تعقيب مي كند و به اين ترتيب در حال و هواي دوران كودكي است . به خصوص كه پرستار بچه اي نيز شده با شرايطي مشابه بچگي خودش و اين موضوع به كند و كاوهاي ذهني او دامن مي زند .

خوشم اومد شايد لحنش بود . همه داستان هاش همين طور گيج و درهم هست گشتن دنبال خاطرات دنبال گذشته يك سري مفهوم ها اما مثلا قبلي را دوست نداشتم و اين يكي را چرا خوشم اومد . شايد چون چهارچوب داستانيش مشخص تر و معقول تر بود شايد ترجمه بهتر نمي دونم اما از نظر احساسي باهاش ارتباط برقرار كردم.

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

اغلب كسي هست كه در سراسر زندگي با ما بماند ، بدون آنكه بتوانيم او را از خودمان دلسرد كنيم .

 

باز هم درباره ي فارسي مرغزاران با من سخن گفت . گفت كه اين زبان شبيه فنلاندي است . شنيدنش گوشنواز است . مانند نسيمي است كه در علف ها بوزد و زمزمه آب را نيز در آن مي توان يافت .

 

ما به اشيايي كه هميشه با ما هستند توجهي نشان نمي دهيم و اگر اتفاقا گمشان كنيم ، در مي يابيم كه جزئياتشان را فراموش كرده ايم .

 

آخرين بار به زادگاهت بازگشتي ، به آغازگاه تا بداني كه راه ديگري را مي شد برگزيد و زندگي مي توانست جور ديگري باشد .

خروس /گلستان

خروس

 

ابراهیم گلستان

 

انتشارات اختران

2 تن از کارمندان شرکت نفت که برای مساحی به ماموریت رفته اند از ماشین جا می مانند و قرار می شود  شب را در منزل یکی از بومیان منطقه به سر ببرند . به محض ورود با صدای بسیار بلند و پارس مانند خروس صاحب خانه مواجه می شوند . گفته می شود که تخم مرغی به صورت اتفاقی در جعبه ساعت افتاده و در اثر گرمای آنجا این خروس به دنیا آمده است . خروس مایه اذیت و آزار بسیار است و مردم معتقدند نحس می باشد و باید کشته شود و ... در ادامه داستان شاهد باورها و خلق و خوهای خاصی از مردم جنوب و رسومشان هستیم ، عکس العملشان نسبت به خروس ريال داستان های میزبان در مورد استفاده از پسر بچه ها در لنج ها ، قاچاق و ...

خیلی کثیف خیلی خیلی زیبا و جذاب بود . تا عمق فقر مادی و فرهنگی پیش می رفت با زبانی استوار و مسلط . زبان داستان خیلی قوی و محکم بود ، خیلی خوش ساخت نوشته شده بود و چه موضوع جذابی داشت چه قدر قشنگ اتفاقات را در کنار هم ردیف کرده بود آیین ها ، اسطوره ها ، خرافات و ... داستان روایتی از جهل مردم است جهلی که ناراحت کننده و منقلب کننده است .
جلد کتاب قرمز پررنگ است که خیلی با حال و هوای کتاب سازگاری داره . آقای گلستان قصد چاپ این کتاب را نداشته ولی ظاهرا در یک مجموعه داستان ، این قصه را با دست کاری و به صورت نصفه نیمه چاپ می کنن و همین باعث می شه اقدام به چاپ کامل داستان به صورت کتابی مستقل بنمایند .

آقای گلستان شیرازی هستند و در خانواده ای مذهبی بزرگ شدند و البته خودشون مدتی به عضویت حذب توده در می آیند . پدر ایشون واعظ و روزنامه نگار بودند . آقای گلستان دو فرزند به نام های لیلی و کاوه دارند . کاوه گلستان که عکاس خبری بود در ماموریتی در عراق به همراه گروه خبری بی بی سی در اثر انفجار مین کشته شد و خانم لیلی گلستان هم که از بهترین مترجمان امروز کشورمون هستند .

واقعا هم خروس نحسی بود بلافاصله بعد از خوندنش سر و کله یک جوجه خروس در آپارتمانمون پیدا شده . می ترسم از ش:دی

 

قسمت های زیبایی از کتاب

قیلوله ، خواب پیش از ناهار ، می چسبه ، اما از خوسیدن بعد از ناهار هیچ چیز بهتر نی .

 

حتی با دعوا و با درافتادن جواب و ربطی هس ، اما با بی اعتنائی ربطی نمی مونه .

 

مصلحت در زندگی همیشه در مدارا هس ، در سازش .

 

گل بانگ از خانه همسایه جبران غیبت آواز او نبود – تاکید غیبت بود .

 

از مهربانی و سکوت و صبر خطرناک تر چی؟

مرد معلق/بلو

مرد معلق

 

سال بلو

منصوره وحدتی احمد زاده

 

انتشارات اختران

 ژوزف همراه با همسرش ایوا زندگی آرامی را می گذراند تا اینکه به خدمت سربازی فرخوانده می شود و به ناچار از شغل خود استعفا می دهد اما از موقع فرخوان تا رفتن رسمی او به سربازی حدود یک سال به طول می انجامد . این دوران برای او بسیار آشفته است نه امکان سر کار رفتن دارد نه می تواند از آزادی خود استفاده کند ، شدیدا بداخلاق شده و عادات عجیب و غریبی پیدا می کند ، بسیار سرگردان است و مشغول نوشتن خاطرات روزانه اش می شود. در این زمان نگاه او به زندگی تغییر می کند احساس معلقی دارد به دیگران با دیده حقارت نگاه می کند و دیگران نیز همین نظر را راجع به او دارند . او بسیار سرگردان است و به هیج جا نرسیده است ....

قشنگ بود سردرگمی را خوب نشون می داد . شاید بشه کتاب مردانه ای بهش گفت احتمالا آقایون باهاش بیشتر ارتباط برقرار کنند چون شاید موضوعش و نشون دادن حالت برزخ ، انتظار ، بی تکلیفی و عدم رغبت به دنیا ، زن و مرد نداشته باشه اما یک جور زاویه نگاهش و لحنش مردونه بود . خوب بود در کل . هر چند اقای بلو خیلی از عدم مسئولیت پذیری مردها تو داستانهاش دفاع می کنه و به نظر من که اصلا پذیرفته نیست . بالاخره مرد باید نسبت به زندگی خانوادگیش و گذران اقتصادی این زندگی دغدغه هایی را حس کنه .

سال بلو در سال 1977 نشان طلای رمان ، در سال 1984 نشان لژیون دنور ، در سال 1990 نشان کانون ملی کتاب ، در سال 1995 جایزه بنیاد فورد ، در سال 1975 جایزه پولیتزر و در سال 1976 جایزه نوبل را را کسب نمود .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

یک ریز کتاب های جدید را سریع تر از آنکه بتوانم بخوانم می خریدم . چون تا زمانی که مرا احاطه کرده بودند وسعت زندگی ام را تضمین می کردند و بسیار با ارزش تر و ضروری تر از زندگی روزمره ای بود که مجبور به ادامه ان بودم .

 

در هر کس نشانه ای خنده دار و غیر عادی وجود دارد . نمی توانی همه چیز را با هم تحت کنترل درآوری .

 

آیا خداوند واقعا وجود دارد ؟بله خداوند وجود دارد چه او را تصدیق کنیم چه نه .

 

نمی خواهم اویزان زندگی شوم . من نه آن قدر فاسد شده ام و نه آن قدر سرسختم که بتوانم زمانی که زندگی ام در خطر نابودی است از آن لذت ببرم .

همنوايي شبانه ي اركستر چوبها

 همنوايي شبانه ي اركستر چوبها



رضا قاسمي

انتشارات اختران
راوي داستان مهاجري ايرانيست كه در طبقه ششم ساختمان يك مرد فرانسوي زندگي مي كند . در طبقه ششم تعداد ديگري از ايرانيان با خلق و خوي متفاوت نيز ساكن مي باشند . راوي ما در 14 سالگي در پي حادثه اي از سايه اش جدا شده است و ديگر قادر نيست صورت خود را در اينه ببيند او تنها قيافه كودكي خود را به ياد دارد . داستان يك فضاي ماليخوليايي دارد . بعضي قسمت ها زندگي پس از مرگ راوي و بعضي ماجراهاي زمان زندگي اوست و ارتباطش با ساير ساكنان ان طبقه كه هر كدام رفتار غريبي دارند .
راوي داستان يك نويسنده است كه قبلا رماني نوشته و اكنون مي بيند رمان در حال تحقق يافتن است او تصميم مي گيرد با پاكنويس كردن رمان حادثه ها را عوض نمايد اما بين فدا كردن زندگي خود و اثر ادبيش ترديد دارد.....
به نظرم رمان ساختار قوي اي داشت . خوب نوشته شده بود

 

برنده جايزه بهترين رمان اول سال 1380 بنياد گلشيري
برنده بهترين رمان سال 1380 منتقدين مطبوعات
رمان تحسين شده سال 80 جايزه مهرگان ادب

 

قسمت هاي زيبايي از داستان

 

او می دانست که بهترین شیوه برای به دام اوردن زنان این است که هیچ شیوه ای به کار نبندد .

 

-راست است که آتش می خورند و نمی سوزند ؟ برق به خودشان وصل می کنند و آسیب نمی بینند ؟
-راست است .
- شما هم این کارها را می کنید ؟
- من نمی توانم .
-چطور؟
- آنها با اعتقاد به من این کارها را می کنند . من با اعتقاد به چه کسی بکنم؟

 

منظره ویرانی آدمها غم انگیزترین منظره دنیاست . ببینی کسی که مثل طاووس می رفته ، حالا مرغ نحیفی است ، پرش ریخته . ببینی کسی خود را ملکه ای می پنداشته و تو را بنده ی زرخرید ، حالا منتظر گوشه چشمی است به او بکنی

 

 

سعی کن چیزی را دوست بداری . فرقی هم نمی کند چه چیز: خدا ، زن ، موسیقی ، حتی مشروب یا تریاک . ولی یک چیز را دوست بدار!

 

 

من و او انقدر با هم تفاوت داشتیم که شبیه هم شده بودیم .

 

 

این طور بارم اورده بودند که بترسم . از همه چیز . از بزرگتر مبادا بهش بربخورد ، از کوچک تر مبادا دلش بشکند ، از دوست مبادا برنجد و تنهایم بگذارد ، از دشمن که مبادا برآشوبد و به سراغم بیاید .