کندوهای شکسته/ یوشیج

کندوهای شکسته

 

نیما یوشیج

 

انتشارات نیل

سال نشر : 1357

 اینم یک مجموعه داستان دیگه از نیما و در حقیقت اولین کوشش برای جمع کردن تعدادی از قصه های اون کنار هم هست . در مورد نیما باید بگم از شهرستان نور بوده خانواده با اصل و نسبی داشته که خیلی هم بهشون افتخار می کرده در حقیقت تا 12 سالگی توی روستای یوش بوده و بعد از اون به تهران می یاد .

اما داستان های کتاب :داستان های دیدار ، در طول راه ، غول و زنش و ارابه اش و بد نعل را که قبلا گفتم راجع بهشون داستان مرقد آقا هست که توی کتاب قبلی فقط بهش اشاره شده بود موضوعش چیه اما این بار توی این کتاب خود داستان هم کاملش هست . مردی که به یک شاخه پارچه ای می بنده تا بعد از برگشت ببره و اونو عصا کنه اما متوجه می شه بعد از پارچه اون بقیه هم دخیل بستن و شاخه مقدس شده و ..... قشنگ و تاسف برانگیز

پرواربندان/ ساعدی

 

پرواربندان

 

غلامحسین ساعدی

 

انتشارات نیل

اینم یک نمایشنامه دیگه است . آقای میم یک روشنفکره که توی روزنامه مقالات اعتراض آمیزی می نویسه و دشمن زیاد داره حالا دوستانش توی یک پرواربندی دعوتش کردن و بهش می گن باید پیش ما بمونی تا ابها از اسیاب بیوفته تو مورد اتهامی در زمینه قتل !

بد نبود یک موضوعاتی جالبی داشت توی خودش ولی حالا جوری ام نبود که خیلی بخواد توجهم را جلب کنه .

 

قسمت زیبایی از کتاب

هیچ چیز مثل زخم زبان آدمو آزار نمی ده .

جانشین/ ساعدی

 

 

 

 

 جانشین 

 

غلامحسین ساعدی

 

انتشارات نیل

یک نمایشنامه از آقای ساعدی در مورد سه نفر که بعد از مرگ دیکتاتور کشور دارن در مورد جانشینیش با هم بحث می کنند و هر کدوم خودشون را محق می دونند . و البته که دلیل خاصی هم ندارند .

این نمایشنامه از نمایش نامه های معروف ایشون هست و نقدهای زیادی هم روش نوشته شده من شخصا خوشم نیومد البته به نظرم خیلی سطحی و شفاف بود چندان جذبم نکرد .

فصل گستاخی / ساعدی

فصل گستاخی

 

غلامحسین ساعدی

 

انتشارات نیل

داستان توی یک خانواده یک جورایی بی سر و سامان جریان داره پدری که هیچ کاره است مادری که مسلطه به اوضع با آرایش غلیظ و روابط عشوه امیزی با مردها پسر بزرگ هنرپیشه هرزه پسر کوچک پشت کنکوری در مشت مادر و ....

من اصلا خوشم نیومد فضای این خانواده این قدر برام غیرملموس بود که هیچ ارتباطی با داستان و خط سیرش نمی تونستم پیدا کنم اصلا حس نمی کردم داستان آقای ساعدی هستش .

خوب از آقای ساعدی هم کتاب زیاد خوندم توی تازه های نشر هم اتفاقا از تجدید چاپ های ایشون بود و سراغ این کتاب رفتم که زیادم باهاش رابطه برقرار نکردم .

مهمان این آقایان / اعتماد زاده

مهمان این آقایان

 

محمود اعتماد زاده

 

انتشارات نیل 

چند تن از نویسندگان توسط رژیم شاه دستگیر می شوند و آقای اعتمادزاده و عده دیگه ای اعتراض می کنند که این موضوع مخالف آزادی بیان است و بعد دستگیر میشه و به مدت سه ماه به زندان فرستاده میشه که این کتاب شرحی هست بر اون سه ماه .

من خوشم نیومد این نقطه قوت را داشت که نیومده بود زیادی سیاه سفید بکنه اما خوب اولش من هر چی خوندم هیچ چیز جاذبه داری توش ندیدم که منو با خودش همراه کنه یعنی یک سری نوشته واقعا بدون جذابیت بود برام و هی الکی خوندم خوندم و به دلم ننشست البته به نظرم می یاد آخرای کتاب بهتر از اوایلش بود و اینجا چیزای بهتری برای پیگیری و یاد گرفتن داشت اما خوب من که از همون اول رفتم تو فاز منفی در مورد کتاب و نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم .

خونده بودم عضو حذب توده بوده اما اینجا یک جورایی حس کردم اصلا با حذب توده بده

آرزوهاي بزرگ /دیکنز

آرزوهاي بزرگ

 

چارلز ديكنز

ابراهيم يونسي

 

انتشارات نيل

اين كتاب هم يكي ديگه از نوشته هاي خيلي معروف ديكنز هست كه باز به خاطر برنامه كودك هممون با داستانش اشنايي داريم . پيپ پسر كوچكي كه با خواهر و شوهرخواهر آهنگرش زندگي مي كند . خانم هاويشان زن ثروت مندي كه در تاريكي مطلق روزگار مي گذراند و روزي از پيپ مي خواهند براي بازي به آن خانه رود و اين گونه پيش با استلا دختر زيباي بدون قلب اشنا مي شود .

همون روند كلاسيك عامه پسند ولي خيلي زيبا . خيلي دوسش داشتم كه نمي دونم شايد دليلش يك جورايي يادآوري روزهاي كودكي هم باشه و البته اين شايد خيلي پر رنگ هست .

چارلز ديكنز مدتي يك روزنامه از خودش داشته و توي اون مطلب هم مي نوشته .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

عمل رفتن از تصور آن آسان تر است .

 

شيادان و فريب دهندگان عالم در مقام مقايسه با خودفريبان كسي نيستند .

 

آنچه كه روزي مصاحب شايسته آدم بوده يك روز ديگر مصاحب نامناسبي خواهد بود .

 

دري كه به سوي زندگي باز مي شود به طرف انسان نمي آيد بلكه انسان بايد به سوي آن برود .

افسانه هاي آذربايجاني /بهرنگی

افسانه هاي آذربايجاني

 

صمد بهرنگي

 

انتشارات نيل

كتاب يك عالمه داستان و افسانه قديمي پر از ديو و جادو و پري و ماجراهاي عجيب و غريب هست . داستان هاي ادي و بودي ، گرگ و گوسفند ، قصه آه ،موش گرسنه ، به دنبال فلك و بز ريش سفيد را قبلا تعريف كردم . بقيه داستان ها هم اينها هستند .

دختر حاجي صياد : حاجي صياد به سفر مي ره و دخترش را به ملا مي سپاره
پدر هفت دختر و پدر هفت پسر : دختر عمو و پسر عمو به سفر مي روند تا جربزه خود را ثابت كنند
دختر درزي و شاه زاده : دختر درون كدو
شتر و روباه : روباهي كه هوس خوردن شتر دارد
آلتين توپ : خواهر و برادري كه خواهر زن يك ديو مي شود .
اذان گو : درويش به در خانه اي مي رود كه به همه بشقاب طلا مي دهند
گل خندان : مردي كه زنش درون جلد قورباغه است
اي واي هاي : كچلي كه عاشق دختر پادشاه شده
نخودي : پسر درون نخود
پيرزن و سه دخترش : پيرزني كه مي رود تا به دخترانش سر بزند
ملك محمد : ملك محمد مي خواهد دزد باغ را بگيرد
عروسك سنگ صبور : كنيزي كه جاي خانم خانه را گرفت
بي بي لي جان : برادري كه اهو شد
ديو پخمه : ادمي كه ديو را ترساند
شير و روباه : روباهي كه شير را خورد
هفت جفت كفش آهني ، هفت تا عصاي آهني : مردي كه درون پوست مار زندگي مي كند
رفيق خوب ، رفيق بد : دو رفيق راهي سفر مي شوند تا درامدي داشته باشند همون رام و شام
فاطمه خانم : همون ماه پيشوني
پيراهن عروسي از سنگ آسيا : جواب به سوال هاي خواستگار
پسر زرنگ : پسري كه دختر تنبل پادشاه را به كار واداشت
انار خاتون : انار خاتون دختري كه مادرش عاشق يك ديو بود
محمد گل بادام : دختر پادشاه نديده عاشق محمد گل بادام مي شود
پرنده آبي : دختر عاشق يك پرنده ابي است و بيمار شده
درويش و ميو ميو خانم : درويشي كه دختران را مجبور مي كند موش بخورند
گل و سيناور : مردي كه زنش هر بار او را جادو مي كرده
دختران انار : همسر مرد از درون انار در مي آيد
شاهزاده ي حلوا فروش : زن اول پادشاه بچه دار مي شود ولي پادشاه به او مشكوك است
تيزتن : پسري كه عمرش درون كيسه گردنش است
روباه و پيرزن خمره سوار : حيواناتي كه به اربابشان كمك مي كنند
گنج : دانه هاي بزرگ درون خزانه چيست ؟
كچل مم سياه : كچلي كه پادشاه شد

داستان ها را نمي شه خلاصشو گفت چون هم زيادند هم شايد شبيه به نظر بياد ولي خوب همش از اون هايي هست كه يك ادم خوب يا فقير عاشق دختر يا پسر پادشاه مي شه و با كلي جنگ با موجودات عجيب عاقبت بهش مي رسه . من خيلي دوست داشتم كتاب را و واقعا منو به دوران كودكي برد وقتي اين قصه هاي عجيب غريب را گوش مي كرديم .

آقاي بهرنگي به جز داستان خيلي در زمينه زنده كردن ادبيات آذربايجان تلاش كردند و همين طور كتاب هاي تربيتي هم دارند .

چیترا/تاگور

چیترا

 

رابیندرانات تاگور

فتح ا.. مجتبائی

 

انتشارات نیل

چیترا شاهزاده خانمی است که با خلق و خوی پسرانه بزرگ شده و اهل تیر و کمان جنگیدن است . او روزی عاشق آرجونا شاهزاده ای توانمد می شود ولی در آن هنگام متوجه می شود قادر به تسخیر قلب او نیست و در این زمان است که آرزو می کند کاشک از زیبایی ، عشوه ها و افسون های زنانه بهره بیشتری داشت .

اینم یک داستان قدیمی هندی هست که توسط تاگور به صورت نمایش نامه بازنویسی شده . در مجموع هم قشنگ بود خیلی خارق العاده نبود ولی به خوندنش می ارزید . جالبه بدونید دانشگاه اکسفورد بهش دکترای افتخاری داده و انگلیسی ها هم لقب شوالیه را بهش عطا کردند که البته بعد از کشتار مردم پنجاب این لقب را پس داد .

 

قسمت زیبایی از کتاب

آن چیز را به خانه ی خود برکه پایدار و باقی باشد . گل کوچک وحشی را در همان جائی که روئیده است بگذار و بگذر .

شريفجان شريفجان /مدرسی

شريفجان شريفجان

 

تقي مدرسي

 

انتشارات نيل

داستان در زمان كشف حجاب اتفاق مي افتد . خانواده اصلاني از خانواده هاي قديمي و اصيل شريفجان است كه زمين كشاورزي بزرگي به نام جلال آباد دارد . اين زمان قبلا وقف شده ولي بازماندگان حاضر به وقف آن نيستند و دعوا بين اصلاني و سرهنگ در جريان است . از سوي ديگر مريم همسر اصلاني زني است كه از كشف حجاب استقبال زيادي كرده و با سر و وضع ناجوري در جامعه رفت و آمد دارد .

كتاب متوسطي بود خيلي خوشم نيومد . البته ترسيم و تجسم شهري كويري مثل شريفجان و يا برخي قسمت هاي كتاب كه با قلم خيال انگيزي تصوير شده بود زيبا بود ولي چيز بيشتري براي ارائه نداشت . خيلي معمولي بود و تازه اعتراف هم مي كنم با پايان كتاب هم ارتباط برقرار نكردم . درست متوجه نشدم چي شد!

آقاي مدرسي در ايران پزشكي مي خوندند و بعد براي ادامه تحصيل و گرفتن تخصص در زمينه روان پزشكي راهي آمريكا مي شوند . اين سفر هم زمان با دوره اي بوده كه كتاب اولشون يكليا و تنهايي او سر و صداي زيادي كرده بود . نقدهاي خيلي خوبي از كتاب شده بوده و آقاي مدرسي و آقاي بهرام صادقي جزء استعدادهاي بزرگ كشور شمرده مي شدند . آقاي مدرسي بعد از مهاجرت ، كتاب شريفجان شريفجان را مي نويسه كه اصلا موفقيت كتاب قبلي را در پي نداشته . آقاي مدرسي در اثر سرطان در سال هاي پيش فوت كردند .

 

 قسمت هاي زيبايي از كتاب

براي دوست داشتن بايد دل داشت كه ما داريم ، بايد دلت مثل دل دريا باشد . بزرگ و سخي . ما دل دريا داريم .

 

اين روزها همه چيز امكان دارد . گرسنگي چيزي نيست كه بشود قايمش كرد . ولي مثل اين است كه بعضي ها مي توانند بي صدا بميرند . شايد ناي نعره زدن نداشته باشند . بعضي وقت ها نعره زدن هم دردي را دوا نمي كند .

يكليا و تنهايي او /مدرسی

يكليا و تنهايي او

 

تقي مدرسي

 

انتشارات نيل

يكليا دختر پادشاه اسرائيل است كه عاشق چوپان پدرش شده ، با او رابطه داشته و اكنون از شهر رانده شده است . در راه و هنگام تنهايي ، شيطان در هيبت چوپاني به او نزديك شده و برايش از تنهاييش مي گويد و قصه پادشاهي كه عاشق دختري شد كه نبايد مي شد و مردم كه خواستار اخراج دخترك بودند ...

كتاب متوسطي بود . موضوعش خيلي خلاقانه بود و نثر نوشتنش هم كاملا منطبق با موضوع و استادانه ولي راستش براي من جذابيتي نداشت ، آدم را دنبال خودش نمي كشيد و نمي دونم آخرش چه پيامي مي خواست بده . ولي خوب ابتكار جالبي بود توي موضوعات داستان هاي ايراني .

اين كتاب اولين اثر آقاي مدرسي بود كه بسيار هم سر و صدا كرد , از سوی مجلهسخن عنوان بهترین رمان ایرانی سال 1335 را یافت .
آقاي مدرسي از نويسندگان تهراني كشور هستند كه توي يك خانواده مذهبي بزرگ شدند .

 

 قسمت هاي زيبايي از كتاب

ترس و تعجب با اشخاص كوچك و وحشي بازي مي كند .

 

تو از اين تنهايي چه مي خواستي ؟ مي خواستي به عشقت عظمت و نشاط بدهي ؟ مگر عشق تو عظمت نداشت.

 

آن چه كه در اين دنيا از همه پليدتر است نفرت است .

 

هوس ها هيچ وقت كوچك نيستند . كوچك ما هستيم كه نمي توانيم از آنها بگذريم .

 

تمام مادران زن هستند اما اي قوم مقدس ، هر زني مي تواند مادري كند ؟

 

ناداني را بايد با محبت رام كرد . انسان با محبت رشد مي كند و با گذشت كامل مي گردد .

 

اميال كوچك وقتي به صورت هوس درآمدند ، مردان بزرگ را بنده ي خود خواهند كرد .

توپ /ساعدی

توپ

 

غلامحسين ساعدي

 

انتشارات نيل

اينم يك رمان ديگه از آقاي ساعدي . داستان در مورد همه دولت به ايلياتي ها براي سركوب كردنشون هست . از يك طرف مي بينيم قزاق ها به دنبال ايل ها هستند ، از سوي ديگر ايل هاي مختلف با هم دشمنند و ايلياتي ها و دهاتي ها نيز با هم جنگ و دعوا دارند . ژنرال قزاقي كه براي سركوب آمده توپ بزرگي همراه خود داره كه باعث وحشت مردم شده . در اين وسط ملاهاشمي هم هست كه در حقيقت آخوندي مي باشد كه از يك ايل به ايل ديگه مي ره و روضه خوني مي كنه ولي در واقع توي اين سال ها ثروت زيادي جمع كرده و توي هر ايل چندين راس گوسفند داره . ملا از خبر اومدن توپ براي جنگ وحشت زده شده و توي فكر گوسفندهاش هست بنابراين تصميم داره يك جوري ايل ها را از راه لشكر دور كنه و ...

قشنگ بود دوست داشتم خيلي خوب اتفاقات را كنار هم چيده بود از يك صحنه خيلي خوب به صحنه ديگه مي رفت و فضا را يكنواخت و كسل كننده نمي كرد موضوعش و اشاراتش خيلي جالب بود و كلا كتاب خيلي خوبي بود . حس خوبي بود خوندن داستاني با حال و هواي ايل يك جورايي ياد آتش بدون دود و كليدر افتادم ولي خوب نويسنده چيره دست هم مي خواد تا اين فضاها را خوب در بياره .

اقاي ساعدي از همون نوجواني و قبل از ورود به دانشگاه به روزنامه نگاري پرداختن و بعد هم كه استعدادشون توي نويسندگي را نشان دادند ولي سال 57 از ايران خارج شدند . آقاي ساعدي اهل فعاليت سياسي هم بوده و بعد از كودتاي 28 مرداد به زندان مي افته .

آي بي كلاه ، آي باكلاه /ساعدی

آي بي كلاه ، آي باكلاه

 

غلامحسين ساعدي

 

انتشارات نيل

اينم يكي ديگه از نمايش نامه هاي مطرح آقاي ساعدي كه در دو پرده با نام هاي آي بي كلاه و آي باكلاه اجرا مي شه . شب هنگام پيرمردي از خانه خارج مي شود و با داد و بيداد از مردم محل مي خواهد فكري بكنند زيرا دزدي وارد خانه متروكه محله شده و همه اعضاي محله نيز جمع شده و به فكر چاره هستند .

در پرده دوم باز اتفاق مشابهي مي افتد و مشاهده مي كنيم كه اين بار عكس العمل جمعيت كاملا متفاوت با دفعه اول است و دليل آن نيز اتفاقات دفعه پيش هست .

خوشم اومد خيلي داستان قشنگي بود موضوع ساده ولي پرعمقي داشت . اين كه بار اول كاري را با خلوص مي كنيم ولي اتفاقاتي كه پيش مي ياد و سودجويي يك عده باعث مي شه ديگه با خلوص پا تو اون ميدون نذاريم .

اين نمايش نامه اولين بار با بازي افرادي انند نصيريان ، انتظامي و مهين شهابي روي صحنه رفته .

در ضمن آقاي ساعدي هم دكتراي پزشكي توي گرايش روان پزشكي داشتن مطبشون توي تهران بوده و خيلي ها را بدون ويزيت قبول مي كردند .

واهمه هاي بي نام و نشان /ساعدی

واهمه هاي بي نام و نشان

 

غلام حسين ساعدي

 

انتشارات نيل

دو برادر : دو برادر با هم زندگي مي كنند يكي اهل كار و زحمت و يكي شلخته و بي هدف .

سعادت نامه : مرد پيري با همسر جوانش در خانه اي زندگي مي كند تا زماني كه مرد مجردي مستاجر انها شده و آرامش پيرمرد را به هم مي زند .

گدا : پيرزن گدايي مي كند و هيچ كدام از فرزندها خواستارش نيستند .
خاكستر نشين ها : مرد كه از گداخانه فرار كرده نزد داييش مي رود تا به كار چاپ دعا براي گداها مشغول شود .
تب : پسر صبح كه از خواب بيدار مي شود احساس مي كند روز بسيار خوبي در پيش دارد . به دوستانش زنگ مي زند و از روي شوخي مي گويد كه اين قدر حالش خوب است كه حتي ممكن است خودكشي كند.
آرامش در حضور ديگران : منيژه زن سرهنگ پيري شده كه دو دختر به سن و سال خودش داره و وقتي سرهنگ و منيژه پيش دخترها مي رن ، اين سه نفر خيلي با هم جور مي شن .

خوش نيومد . يكي از كتاب هاي خيلي مهمه آقاي ساعدي هست ولي خوب من نتونستم باهاش ارتباط برقرار كنم . اصلا هم توي مايه دو تا كتاب قبلي نبود فقط موضوع آشنا اين بود كه توي داستان آخري دكتري براي فرار از شكست عشقي راهي ده مي شه عين تاتار خندان . خوب بد نيست بدونيد كه آقاي ساعدي خودشونم دكتر بودن .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

نعمت جووني هميشه پيدا نمي شه .

 

مر جوان گفت : آشتي كردين ؟
دكتر گفت : آشتي ؟ ول كن بابا . دنيا را جدي نگير ، مرد هر وقت بخواد مي تونه آشتي كنه .

 

هر كسي حق داره براي زندگي خودش تصميم بگيره ،اين اصليه كه همه قبول دارن ، يعني هيچ كس تو اين دنيا وصي و قيم لازم نداره . اما يه چيزاي ديگه م هس ، آدم تنها واسه خودش زندگي نمي كنه ، اگه غير اين بود كه حرفي نداشتيم ، اما ديگرونم هسن ، اونايي كه آدم به اون دل بسته س ، يا اونايي كه به آدم دل بسته ن ، به هر صورت ديگرونم بايد در نظر گرفت ، بي اعتنايي به ديگران ، فكر نمي كنم  تنها وسيله راحتي و رهايي باشه .

داستان يك پولي /برشت

داستان يك پولي

 

برتولت برشت

هوشنگ پيرنظر

 

انتشارات نيل

داستان يك پولي يا اپراي يك پولي نام داستان بلند از آقاي برشت است . پالي تنها دختر آقاي پيچام است . آقاي پيچام يك عمده فروشي براي عرضه ي وسايل گدايي دارد و كلا دار و دسته ي گداها را مديريت مي كند و بسيار بر پاك دامني دختر خود حساس است . پالي هم دختر بازيگوشي است كه حواسش به همه جا پرت مي شود :دي آقاي مك هيت هم يك جاني سابقه دار است كه تعدادي فروشگاه زنجيره اي ارزان فروشي را اداره مي كند و مي خواهد با پالي ازدواج كند .

داستان بر مبناي ثروت اندوزي و كسب و كار كثيف در بسياري از جوامع سرمايه داري پيش مي رود و به وجدان خفته ي اين افراد با ديدي طنز نگاه مي كند . در داستان متوجه هستيم كه ثروت چه نقش بزرگي را در زندگي بازي مي كند ، چه قرباني هايي براي پول وجود دارد و چه طور افراد پول دار با تمام جرائم خود تبرئه شده و هميشه برنده ي مسابقات هستند .

اين داستان به صورت تئاتر براي دفعات متعدد اجرا مي شه و يكي از شاهكارهاي برشت به حساب مي ياد . گفته مي شود تعداد دفعات اجراي اين تئاتر بيش از 10 هزار بار مي باشد . آقاي برشت جزء نوابغ ادبي آلمان محسوب مي شوند .

موضوع كتاب جالب و زيبا بود و به نكات خوبي اشاره داشت و بهتر از اون نحوه به سامان رساندن پايان داستان بود كه نشون مي داد چطور پول همه موانع را از پيش پا بر مي داره ولي خوب بسيار طولاني بود و نثرش هم اصلا من رو جذب نمي كرد يك جورايي عين كتاب هاي دكتروف بود . وقتي مي خوندمش با زجر جلو مي رفت و بدم مي يومد ولي وقتي تموم شد و به داستان نگاه مي كنم مي بينم داستان جالبيه .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

مردم وقتي كوچكترين نگراني پيدا مي كنند بيش از حد معمول به ديگران بي توجه مي شوند .

 

مسلما انسان بايد بخورد تا زنده باشد اما كسي كه خورده لزوما زندگي نكرده .

 

در دنيا كمبود هم دردي و غم خواري نيست فقط موضوع آن است كه آدم با هم دردي نمي تواند خوراك گرمي فراهم كند ولي بدون آن بهتر مي تواند .