پسر عیسا/جانسون

پسر عیسا

 

دنیس جانسون

پیمان خاکسار

 

انتشارات زاوش

سال نشر : 1393

راوی یک جوون معتاد و بی پول هست داستان های کوتاه پیوسته ای که روایات و خاطرات مختلف این پسر هست از مواد زن ها دوستی هاش زد و خرداش پول در اوردن هاش بی خانمانی بی فکری ...

دنیس جانسون نویسنده آمریکایی که شهرت اصلیش به خاطر همین کتاب هست . او زمانی شاگرد ریموند کارور بوده زمانی توی بیمارستان روانی به خاطر اعتیاد بستری می شه مدتی بی خانمان بوده و ...

خوب دیگه کتاب هایی که از تازه های نشر مد نظرم بود آخر دوتاش موند و هر چی کتاب های قدیمی تر به نظرم رسید معرفی کردم دیگه این شد که اومدم سراغ نویسنده های جدید از جمله آقای جانسون که توسط ترجمه آقای خاکسار به بازار کتاب ایران معرفی شده و فروش خوبی هم داشت . 

من راستش خوشم نیومد یه جورایی از این تیپ کتاب ها گاهی خوشم می یاد تک گویی راوی های خاص تنها سرگشته اما این هپروت و تو این دنیا نبودن نه شناختی ازش دارم نه خوشم می یاد و کلا جذبش نمی شم .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

از وین پرسیدم: اومدیم دزدی؟

او که از حماقت من جا خورده بود گفت: چیز برداشتن از یه خونه ی خالی و متروک اسمش دزدی نیست .

چبزب نگفتم .

گفت : بیشتر بازیافتخ تا دزدی .

 

ولی هر چه از خودم درمی آوردم هر چه قدر هم پرسوز و گداز و وحشتناک باعث نمی شد پشیمان شود یا مثل قبل دوستم بدارد مثل زمانی که مرا نمی شناخت .

هیاهوی زمان/ بارنز

هیاهوی زمان

 

جولین بارنز

پیمان خاکسار

 

انتشارات چشمه

سال نشر : 1395

کتاب بر مبنای زندگی دیمیتری شاستاکوویچ آهنگساز مشهور شوروی نوشته شده است. کسی که یه جورایی نابغه موسیقی می دونستندش و البته از طرف حکومت کمونیسم و حتی خود شخص استالین زجرهای زیادی را متحمل شد. چندین بار آثارش ممنوع شد نقدهای بدی خود استالین راجع به موسیقیش نوشت و همیشه در ترس و هراس به سر می برد. توی این کتاب هم از زندگی حرفه ایش و تقابلاتش با سیاست شوروی حرف زده هم زندگی شخصیش و ازدواج هاش....‌

شخصا از زندگی نامه ها خصوصا اونایی که کمتر بهش پرداخته شده خوشم می یاد هر چند ارتباطم با نقاش ها بهتر موسیقی دان هاست و در اصل هیچی از موسیقی نمی دونم. اسامی روس جدا رو اعصابن اذیت می کنن گیج می کنن اما قلمش عالیه پر جملات زیبا تحلیل ها و زاویه دیدهای باحال. کتاب را دوسش داشتم.

جالبه بدونید آقای بارنز با اسم مستعار کتاب های جنایی هم می نویسند .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

تقدیر این فقط لغت قلمبه سلمبه ای بود برای چیزی که هیچ کارش نمی توانستی بکنی .

 

وقتی بچه بود از مرده ها می ترسید – می ترسید از گور برخیزند و بگیرند و بکشندش توی زمین سرد و سیاه و چشمان و دهانش پر شود از خاک . این ترسش کم کم برطرف شد چرا که فهمید دست زندگان خیلی هولناک تر است از دست مردگان .

 

از تانیا که دور بود خالص تر دوستش داشت . وقتی با هم بودند انتظاراتی در هر دو طرف بود که یا نمی توانست تشخیص شان بدهد یا قدرت برآورده کردنشان را نداشت .

 

آدم ها دوست دارند جوانی شان را غلوآمیز تعریف کنند و به گذشته برگزدند و مدام به انتخاب ها و تصمیم های بی خردانه ی آن دوران شان بیندیشند.

اتحادیه ابلهان/ تول

اتحادیه ابلهان

 

جان کندی تول

پیمان خاکسار

 

انتشارات چشمه

سال نشر : 1395

ایگنیش رایلی قهرمان کتاب مرد میان سال بسیار چاقی هست که ازدواج نکرده و با مادر پیرش زندگی می کنه . اون افکار و عقاید خاص خودشو داره و از روند و طرز فکر حاکم بر جامعه کاملا ناراضیه ولی مادرش مجبورش می کنه بره سر کار توی این فضا با آدم های مختلفی آشنا می شه و هر بار سعی می کنه بر خلاف روند طبق روش و اصول خودش پیش بره و یک گنده تازه ای به وجود می یاره .

جان کندی کتابش را خیلی دوست داشت ولی هیچ ناشری حاضر به چاپش نشد و اونم متاسفانه خودکشی کرد و مادرش بعد از 11 سال تلاش بالاخره کتاب را منتشر کرد که فورا سر و صدای زیادی کرد خیلی ها گفتن بهترین کمدی دورانه و جایزه پولیتزر را هم برد . واقعا هم کتاب قشنگی خیلی حرف برای گفتن داره من اصلا متوجه نمی شم چه طور هیچ کس حاضر به چاپش نشده چون مدلی هست که حتما با یک تعداد سلیقه جور باشه . در ضمن آقای تول آمریکایی هستند .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

دارلن به جونز گفت : این جا از پادگان هم بدتره . همین امروز استخدامت کدر ؟
جونز جواب داد : آره نمی شه گفت استخدامم کرد. یه جورایی من رو از تو یه حراجی خرید .   

 

اگر سیاه بودم مادرم مرا برای یافتن شغل خوب تحت فشار نمی گذاشت چون اصولا هیچ شغل آبرومندی برایم وجود نداشت.

ریگ روان/ تولتز

ریگ روان

 

استیو تولتز

پیمان خاکسار

 

انتشارات چشمه

سال نشر : 1396

لیام و آلدو دو دوست هستند در قسمتی از کتاب شاهد سرنوشت آلدو از زبان لیام و در قسمتی از داستان شاهد سرونشتش از زبان خودش می باشیم . مردی که نمی خواهد زنده باشد و همیشه این ترس را دارد که فنا ناپذیر است و نخواهد مرد . او بدشانسی های زیادی در سر راه خود دارد ذهن خلاقی دارد سراغ مشاغل مختلف می رود و همیشه شکست می خورد استلا عشق زندگی اش بالاخره او را ترک می کند نفر بعدی عاشق همسر زندانی اش است وقتی با دیواری برخورد می کند بچه ای پشت دیوار است و منجر به قتل غیرعمد می شود و ....

اینم کتاب جدید آقای تولتس . من عاشق جز از کل بودم و مشتاقانه سراغ کتاب جدید رفتم البته تقریبا همه بازار با توجه به تجربه موفق قبلی استقبال خوبی از این کتابم کردند . ولی به نظ من ضعیف تر از قبلی بود یعنی توی ذوق خود من که تا حدودی زد مفهوم قشنگی داره باز هم طنز ظریفی توش به کار برده اما انگار کپی کاری همون اثر قبلیه خیلی خیلی از روی همون الگو برداری شده برای همین به اندازه قبلی منو راضی نکرد .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

حالا که اینترنت داریم دیگه نمی تونیم بگیم تو هنوز هیچی ندیدی  چون همه همه چیز رو تا سن دوازده سالگی دیدن .

 

خوبی مبتدی بودن این است که ارزش واقعی اثرت را می دانی ( صفر سنت ) .

 

همه می گن تا بچه نداشته باشی هیچ وقت نمی فهمی بچه داشتن یعنی چی . به خاطر این نیست که هیچ جور حس همدردی ندارن ؟

 

هر بار می شنوم یه نفر چهل سال تک همسر باقی مونده یاد آدمی می افتم که یه تخم مرغ گذاشته رو سرش و هزار کیلومتر راه رفته و اسمش تو کتاب رکوردهای گینس ثبت شده . با خودم می گم بارک ا... به استامتت ولی واسه چی همچین غلطی کردی ؟

 

مردها همیشه فقط تظاهر می کنن که فانتزی های دوران بلوغ شون رو کنار گذاشته ن ، ولی حقیقت این نیست .

 

غم قصه این بود که چه قدر راحت می شود یک فاجعه را خلاصه تعریف کرد .

 

تو جوانی زن ها بی هیچ دلیلی عاشق می شن . دیگه هیچ وقت این اتفاق نمی افنته. بعد از بلوغ در به در دنبال دلیل می گردن . بیا با هم روراست باشیم دلایلشون اغلب مادیه .

جز از کل/ تولتس

جز از کل

 

استیو تولتز

پیمان خاکسار

 

انتشارات چشمه

سال نشر : 1393

دو تا برادر هستند به نام های مارتی و تری که توی استرالیا زندگی می کنند مارتی برادر اول و ضعیف الجسه و بیماره و تری برادر خوشگل کوچیک تر که اهل ورزشه اما بعد یه مدتی توی دعوا امکان ورزش کردن را از دست می ده و می ره سراغ خلاف . کتاب نوشته جسپر فرزند مارتی هست در مورد این که عموش چه طور خلافکار مشهور و محبوب استرالیا شد پدرش چه فلسفه گوشه گیرانه ای داشت و همیشه توی سایه عموش بود خودش چه طور با این زندگی فاجعه بار و قاطی پاتی رشد کرد و بزرگ شد و ....

راستش اصلا نمی تونم بگم موضوع چیه هر دفعه یه چیز یه اتفاق سر راسته ها اما پر اتفاقات و تفکرات فلسفی ریز ریز و با یه ظاهر طنز . طنزی از واقعیت های زندگی . خیلی کتاب قشنگیه اون همه فلسفه اون همه جمله و ایده قشنگ اون لحن طنز که شما را شدید دنبال خودش می کشونه اتفاقات همه و همه خیلی بکر و جذابه تنها عیبش به نظر من یک مقدار زیادی کشش داده و دیگه اون آخر ریتم داستان براتون تکراری می شه حدودا به نظر من یک صد صفحه ای اضافه است و اگه روی 500 یا 550 داستان را می بست هنوز با همون هیجان یک نفس تموم می شد .

استیو تولتس نویسنده مشهوری نبوده در حقیقت این اولین رمانش هست اما توجه زیادی را به خودش جلب کرد و جز کاندیدهای نهایی جایزه بوکر هم بود  . توی ایران هم که کتابش کلی سر و صدا کرد و تا مدت ها اسمش به صورت ثابت جز پر فروش های بازار بود .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

وقتی این همه تلاش می کنی یک نفر را فراموش کنی این تلاش تبدیل به خاطره می شود . بعد باید فراموش کردن را فراموش کنی و خود این هم در خاطره می ماند.

 

هر کسی که ادعا می کنه یکی از دوستاتش در طول سال ها هیچ تغییری نکرده فرق نقاب و چهره واقعی را نمی فهمه .

 

هیچ چیز جالب و خوبی در عشق یک طرفه وجود ندارد. به نظرم کثافت است کثافت مطلق. عشق به کسی که پاسخ احساساتت را نمی دهد ممکن است در کتاب ها هیجان انگیز باشد ولی در واقعیت به شکل غیرقابل تحملی خسته کننده است.

 

من تمام این سال ها با این که پدرت را دوست نداشتم بهش وفادار موندم . حالا فهمیدم کار اشتباهی کردم . اجازه نده اخلاق سد راه زندگیت بشه . تری ، اون آدم ها را کشت چون دوست داشت . اگه دوست داری خیانت کنی خیانت کن . اگه دوست داری بکشی بکش.

 

نه این که با بدبختی مشکلی داشته باشم چون می دانم تا آخر عمر دست از سرم بر نمی دارد فقط نمی خواهم مشکلات آینده ام از جنس مشکلات فعلی ام باشند . امیدوارم بتوانم هر سالم را با یک مصیبت وحشتناک متفاوت به یاد بیاورم.

 

ازم پرسید قدم چه قدر است . با پوزخند شانه بالا انداختم هرزگاهی یک نفر این سوال مسخره را از من می کند و از این که نمی دانم حیرت می کند . برای چی باید بدانم . دانستن این که قدت چه قدر است به هیچ دردی نمی خورد جز این که بتوانی جواب سوال فوق الذکر را بدهی.

 

این عادت احمقانه را دارم که فکر کنم همه چیز بهتر می شود حتی وقتی تمام شواهد بر چیز دیگری دلالت دارند . حتی مواقعی که همه چیز بدتر و بدتر و بدتر می شود .

 

زندگی خودت را با این مقایسه نکن ! هیچ شانسی نداری ! اطرافم را نگاه کردم تا کسی را پیدا کنم که مقایسه با او به صرفم باشد : آن جا دیدمش ، پیرمردی بی دندان و کچل با گردنی پر از جوش و دماغی شبیه گوش ماهی .

شاگرد قصاب/ مکیب

 

شاگرد قصاب

 

پت مکیب

پیمان خاکسار

 

انتشارات چشمه

راوی داستان یک پسر بچه است پسربچه ای که چندان سر به راه نیست یک مقدار مشکلات روانی داره و با ترد شدن از سوی جامعه و شرایط خانوادگیش انگار این مشکل روان پریش بودنش هم هی بدتر و بدتر شده و ابعاد وسیع تر و زشت تری به خودش می گیره . این پسر از دید خودش وقایع را تعریف می کنه و البته همه وقایع هم حقیقی نیستند .

مکیب نویسنده ایرلندی است که این کتابش نامزد جایزه بوکر شده . توی ایران هم استقابل زیادی ازش شد و یادمه اواخر زمستون پارسال همیشه توی لیست پرفروش ها بود و انگیزه شدیدی برای خوندنش داشتم . کتاب خوبیه موضوعش جالبه روای و زاویه دید جالبی هم داره ولی به نظر من یک مقداری کش دار نوشته داستان رو و باید زودتر از اینا تمومش می کرد .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

دنیا پر کسانی است که آدم را ناامید می کنند .

 

با خودم گفتم مرده بودن شبیه زن توی آهنگ چه حسی دارد ؟ با خودت فکر می کنی چیزهای زیبای دنیا آخر سر خیلی هم خوب نیستند نه ؟ می خواهم مرده بمانم .

يكي مثل همه/ راث

يكي مثل همه

 

فيليپ راث

پيمان خاكسار

 

انتشارات چشمه

كتاب با مرگ شخصيت اصلي داستان آغاز مي شه مردي كه در دنياي تبليغات كار مي كرده و در اواخر عمر به تدريس نقاشي مي پرداخته . از پايان شروع مي شه و به ابتدا برمي گرده اين كه زماني پسر كوچكي بوده كه در جواهر فروشي كار مي كرده و بعدها چطور توي زندگيش جهت گيري مي كنه چطور ازدواج مي كنه طلاق مي گيره و رابطه اش بر چه مبنايي استوار بود ...

قشنگ بود اومده يك تيپ شخصيتي را در نظر گرفته و زندگي اون را و اعمالش را درآورده . اين تيپ براي من چندان قابل درك نيست راث هم توضيح روان شناختي چنداني نمي ده اما در مجموع همه چيز روان و عادي پيش مي ره و مي تونه لذت بخش باشه . اين كتاب برنده جايزه فاكنر بوده .

فيليپ راث يك نويسنده يهودي است و توي كتاب هايي كه من ازش خوندم هم دائم به يهودي بودن شخصيت هاش مي پردازه . اون در بخش كم درامد شهر بزرگ مي شه و اين موضوع هم توي خيلي از داستان هاش نمود داره . نكته ديگه در موردش اينه كه استاد ادبيات دانشگاه بوده و خوب همين جا پرونده راث خواني را مي بندم .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

واقعيت را نمي شود از نو ساخت . همان طور كه هست قبولش كن . سر جايت محكم بايست و با آن رو به رو شو .

 

نوشتن وصيت نامه بهترين بخش پير شدن و شايد حتي مردن بود .

 

اين كه كسي قصد دلگرم كردن آدمي را داشته باشد اصلا چيز كمي نيست ريال خصوصا اگر آدمي باشد كه به طور معجزه آسايي هنوز دوستت دارد .

 

دروغ گفتن خيلي كار پستيه ، يه جور بازي دادن تحقيرآميز نفر مقابله .

هاليوود /بوکفسکی

هاليوود

 

چارلز بوكفسكي

پيمان خاكسار

 

انتشارات چشمه

چارلز بوكفسكي طي قرار با يكي از آشنايان هاليوودي اش قرار است فيلم نامه اي بنويسد . اين فيلم نامه اي به نوعي قصه زندگي خود او در يك برهه زماني و در مورد الكلي بودن است . توي كتاب داستان نوشتن اون فيلم نامه و تهيه فيلم را مي نويسه با اسامي غيرواقعي كه البته تغيير داده شده اسمهاي واقعي است . از رفتار عجيب و غريب هاليوودي ها ، خواسته هاي هنرپيشه ها ، مشكلات تهيه پول ، چندين بار قطع شدن كار و ...

قشنگ بود . نثرش جالب و دوست داشتني بود و موضوعش هم بامزه بود دل نشين بود . يك جورايي طنز جدي در عين پراكنده گويي .

روي قبر بوكفسكي نوشته شده تلاش نكنيد و جالبه بدونيد اون يك زماني پستچي بوده !

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

فكر كنم اگر قصه هاي قديمي را دوباره و دوباره تعريف كني يه جورايي اونا رو به چيزي كه قرار بوده باشن نزديك تر مي كني .

 

بدترين چيز روي زمين اينه كه هشيار وسط جمع يه مشت احمق مست بنشيني .

 

بهترين بخش وجود نويسنده روي كاغذ است . بقيه اش معمولا مفت نمي ارزد .

عامه پسند /بوکفسکی

عامه پسند

 

چارلز بوکفسکی

پیمان خاکسار

 

انتشارات چشمه

ماجرا در مورد یک کارآگاه خصوصی هست که همزمان درگیر چندتا پرونده می شه یکی مرد ثروت مندی که به همسرش مشکوکه دیگری مردی که یک خانم فضایی مزاحمش شده سومی مردی که دنبال یک گنجشک قرمز می گرده و چهارمی خانم مرگ که می خواد مطمئن باشه سلین کشته شده .... یک جور داستان فانتزی با تقلیدی جالب از داستان های عامه پسند که با سبکی دقیقا شبیه براتیگان نوشته شده ظاهرا هر دو از نویسنده های جنبش بیت هستند .

تقریبا خوب بود اگه نوشته های براتیگان را دوست دارید این کتاب هم به دلتون می شینه فانتزی و در عین حال غم جالبی توش داره ولی در مجموع این سبک اون قدر هم از مورد علاقه های من نیست که شدید شیفته ام کنه فقط خوشم می یاد همین .

بوکفسکی از نویسنده های آمریکایی هست که البته مادرش آلمانی بوده و خودشم متولد آلمان هست . این کتاب آخرین رمان بوکفسکی هست و می گن شاید یه جورایی پیش بینی مرگش هم باشه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

به ستاره های سینما نگاه کن ، پوست ماتحتشان را می کنند و به صورتشان می چسبانند . پوست ماتحت از همه جا دیرتر چین می خورد . همه شان آخر عمری صورت و ماتحتشان یکی می شود .

 

تصمیم گرفتم تا ظهر توی رخت خواب بمانم . شاید تا آن موقع نصف آدم های دنیا بمیرند و مجبور باشم فقط نصف دیگرشان را تحمل کنم .

 

همیشه یک نفر هست که روز آدم را خراب کن . البته اگر به قصد نابودی کل زندگی ات نیامده باشد .

 

بیشتر آدم هخای دنیا دیوانه بودند . آن بخشی هم که دیوانه نبودند عصبی بودند . آن بخش هم که دیوانه یا عصبی نبودند ، احمق بودند .

 

با چشم هایی نگاهم کرد که نه هیچ وقت مانندش را جایی دیده بودم و نه هرگز چیزی شبیه شان را خواهم دید .

 

محله ی خوبی بود . تعریف محله ی خوب : جایی که وسعت نمی رسد در آن زندگی کنی .