هیپی/کوئیلو

هیپی

 

پائلو کوئیلو

مهدی آقامحمد زنجانی

 

انتشارات پارسه

سال نشر : 1397

داستان پائلوی جوان است که در هیبت یک هیپی به هلند وارد شده و در همان بدو ورود با کارلا با دختر 23 ساله ای که منتظر همسفری برای رفتن به نپال است آشنا می شود . بقیه اش هم معلومه دیگه بررسی فلسفه های زندگیشون نحوه سفرشون چرایی ها و ....

 

قسمت های زیبایی از کتاب

سفرها هر چیزی که ما برای بقیه زندگی مان لازم است بدانیم به ما یاد می داد .

 

ماچیزهایی که برایمان اتفاق می افتد را انتخاب نمی کنیم اما می توانیم انتخاب کنیم چگونه به آنها واکنش نشان دهیم .

حضرت حضيض/بوبن

حضرت حضيض

 

کریستیان بوبن

دینا کاویانی

 

انتشارات پارسه

سال نشر : 1395

بوبن که اصلا مورد علاقه من نیست ولی راستش چند تا کتاب از تازه های نشر توی برنامه ام هست که موفق نشدم هنوز بخونم دیدم بد نیست بیام یک سری کتاب حالا نه خیلی جدید ولی نسبتا جدید از نویسنده های قبلا معرفی شده را معرفی کنم تا نوبت اون چند تا کتاب مد نظرمم برسه .کتاب راجع به فرانسیس دسیز هست یکی از قدیسین پسری که خانواده تاجرش را ترک می کنه تا به خدمت خدا در بیاد . کاملا شبیه بقیه کتاب های بوبن پر از جملات زیبا و فلسفی و معنوی . من خوب دوسش نداشتم اگر تحربه های قبلیتون با بوبن خوب بوده اینم دوست خواهید داشت .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

حتی پیش از آنکه به دنیا آمده باشی دوستت داشتم . حتی پس از پایان دنیا نیز دوستت خواهم داشت . تو را تا ابدیت دوست دارم.

 

مادران نیر هم تراز مقدس ترین قدیسین هستند لبریز از همه چیز بی خبر از آنچه که از آن لبریزند .

رنج دلدادگی/فونتانه

رنج دلدادگی

 

تئودور فونتانه

مرجان محمدی

 

انتشارات پارسه

سال نشر : 1397

لینه دخترکی کارگر است که همراه با مادرش زندگی می کند و عاشق مردی از طبقات بالای جامعه به نام بوتو می شود آنها روابط خوبی دارند و لینه با تمام وجود می داند که نباید به این رابطه امیدی ببندد و روزی سرانجام جدا خواهند شد و نهایتا نیز چنین می شود .

فونتانه هم که کلاسیک نویس هست و من کلا تا به حال یک کتاب ازش معرفی کردم اینم کتاب دیگه ای هست که توی تازه های نشر بود. خوب من گفتم کلاسیک ها خصوصا این عشقی ها را دوست ندارم اینم موضوع خیلی قدیمیه خیلی شیندیمش اما باید بگم خوشم اومد جوری نوشته بود که توی ذوق نمی زد لطیف و قشنگ بود نمی گم خیلی خوبه ولی به نسبت کلاسیک ها برای من مطبوع بود.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

آن هایی که همه جا ول می گردند موفق می شوند و هرگز غم نمی بینند اما دختر خوبی مثل او که همه چیز را در دلش نگه می دارد و برای عشق این کار را می کند بد می بیند .

 

وقتی همدیگر را ببینیم دیگر به این جوانی نیستیم . ممکن نیست که باشیم حتی اگر فردا دوباره همدیگر را ببینیم چون یک روز هم یک روز است و فرق می کند .

من چگونه اروین یالوم شدم/یالوم

من چگونه اروین یالوم شدم

 

اروین د یالوم

اعظم خرام

 

انتشارات پارسه

سال نشر : 1397

 

اروین یالوم این بار اومده از خودش گفته کودکیش روابط با والدینش بزرگ شدنش ارتباط با همسرش شرح زندگی عاطفی و کاریش مرحله به مرحله در مورد هر کتابش توضیح داده کی چه طور با چه ایده ای نوشته شده و ...‌

اصلا کتاب خسته کننده ای نیست خیلی اروم و ملموس همه چبزو گفته زیاده گویی نداره اگر کتاب هاش را خونده باشین جالبه براتون حال و هوای نوشتن اون زمانشم درک کنید و چه جالب به دنبال آرزوهاش رفته. کتاب قشنگیه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

در کمال تعجب و ناباوری به تدریج ایمیل هایی از طرف دانشجویان و درمانگرها و حتی بیماران ایرانی دریافت کردم . نمی دانم چند جلد از کتاب هایم در ایران فروخته شده چون ایران تنها کشوری است که بدون اجازه و بدون رعایت کپی رایت کتاب های مرا چاپ می کند .

 

وقتی اتفاقات را با خواهر و دوستان و عموزاده هایم چک می کنم از این که این قدر متفاوت خاطره ها را به یاد می آوریم شگفت زده می شوم .

خورشید خانواده اسکورتا/گوده

خورشید خانواده اسکورتا

 

لوران گوده

پرویز شهدی

 

انتشارات پارسه

سال نشر : 1392

خانواده ایتالیایی که شومی و بدنامی گریبانگیرشون بوده . دل دزدی که به پیردختری تجاوز می کنه فرزند به دنیا اومده از نظر ده مطرود هست افراد دیگه ای بزرگش می کنند سارق معروفی می شه و با زن کر و لال و سه فرزندش به همون دهکده بر می گرده و حالا سرنوشت این سه بچه تلاششون برای وازد شدن به جامعه ساختن اینده مبارزه با بداقبالی و کنار هم بودن را داریم .

خوب اینم معروف ترین کتاب ایشون که تونسته جایزه گنکور را هم از آن خودش بکنه و بسیار پرفروش بوده . انصافا کتاب قشنگ و پرکششی هم هست کلا نوشته هاش منو به فضاهای دوست داشتنی و خوبی می بره یک چیزاییش تکراریه تو قصه ها خانواده بعد مرگ پدر خواهری که مرکز جمعه دوست بچگی که عاشق خواهره مهاجرت اتش زدن میراث سفر با الاغ که خوب تکراری می شه و یه چیزاییشم معقول نیست تمرکز روی یک خاندان و سرنوشتش نه روی فرد بعد بی خیال بچه های پسرها شدن و فقط بچه های دختر خانواده را در نظر گرفتن برام عجیبه ولی نحوه نوشتنش قشنگه و دل نشین و من کلا خوشم اومد .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

اجازه نده به خودت بگویی این کار غیر قانونی قدغن و خطرناک است . اصل موضوع این است که آدم بتواند هزینه های خانواده اش را تامین کند همین و بس.

 

موقعی که عرق می ریزی تا آن چیزی را که دوست داری بسازی بهترین و قشنگ ترین لحظه های عمرت را می گذرانی . 

 

شاید ما مردمانی تنگ دست و ساده دل باشیم ولی به خاطر روغنی که هز این سنگ های سست بیرون کشیده ایم به خاطر این که با دست هایی این گونه تهی چنین گنجی را بار آورده ایم رستگاریم.

خیانت/کوئیلو

خیانت

 

پائولو کوئیلو

اعظم خرام

 

انتشارات پارسه

سال نشر : 1395

شخصیت اصلی کتاب زنی در سنین میان سالی هست که در شهر سوئیس امن ترین و مرفه ترین کشور دنیا زندگی می کنه خوشگل و خوش هیکل و سالمه 2 تا فرزند داره روزنامه نگار موفقیه و یک شوهر خوب و سر به راه و پولدار داره اما دچار یک جور افسردگی میان سالی شده حس می کنه همه این تکرار مکررات آخرش که چی دلش یه نوع هیجان عشق و مبارزه طلبی می خواد و برای همین وارد یک رابطه ممنوع می شه .

خوب کوئیلو این بار سعی کرده متفاوت تر از دفعه های قبل باشه البته خوب بینش همون حرف خودش را می زنه که همیشه روی یک خط نباشید خطر کنید بی پروا باشین ولی خوب چهارچوب قصه گوییش و پرداختن به بحران میان سالی خودش یک تفاوت های عمده است که منو بیشتر از بقیه کارهاش جذب خودش کرد . به هر حال این نکته جالبیه که عنوان می کنه توی اکثر زندگی هایی زناشویی یک تمایل به لغزشی به وجود می آید هر چند خیلی ها نمی ذارن بروز کنه .

یک نکته جالبم راجع به کوئیلو اینه که سفری به ایران داشته و به شهرهای تهران و شیراز سر زده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

گناه کردن همیشه ترس از گرفتار شدن یا لو رفتن را به دنبال دارد .

 

اعتماد کردن به کسی که دوستش داری همیشه نتایج خوبی به همراه دارد .

 

ما نمی توانیم زندگی مان را انتخاب کنیم اما می توانیم تصمیم بگیریم گه با شادی ها و اندوه هایی که به ما داده شده چگونه برخورد کنیم .

 

هر که می گوید تنها عشق کافی است دروغ می گوید . کافی نیست و هرگز نخواهد بود .

ولگردی با قصد قبلی/ اسپارک

ولگردی با قصد قبلی

 

ميوريل اسپارک

بهاره احمدی فرد ، امیرحسین خورشیدفر

 

انتشارات پارسه

سال نشر : 1396

داستان در مورد دختری هست که به عنوان منشی استخدام می شه نزد آقایی که اطلاعات زیادی هم راجع بهش نداره کم کم متوجه می شیم که این آقا ده نفر اشراف زاده و افراد سطح بالا را دور هم جمع کرده تا زندگی خودشون را تعریف کنند و به صورت زندگی نامه نوشته بشه . دختر مورد نظر ما هم نویسنده است و ضمن مرتب کردن این زندگی نامه ها ازشون برای کتاب خودش الهام می گیره هر چند کم کم به نیت واقعی کارفرماش شک می کنه و ....

این کتابم دوست نداشتم جز کتابایی از خانم اسپارک هست که خیلی ازش تعریف شده  و جز کاندیدهای جایزه بوکر من بوده و البته موضوع جالب و قابل توجهی داره این عدم باور به شخصیت واقعی افراد از توی برخوردهای اولیه باز تکرار می شه که به نظرم نکته خوبی هم هست ولی من با قلمش مشکل دارم کسلم می کنه اذیت کننده است برام اولین کتاب گفتم مشکل مترجمه ولی حالا بعد 3 کتاب به این نتیجه رسیدم سبک نوشتاری ایشونه که من باهاش مرتبط نمی شم .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

زندگی ضیافتی است بالکل غیر رسمی که برای تقدم و تاخر هیچ قاعده ای ندارد و خبری از دعوت و مهمان نوازی در آن نیست .

 

کم پیش می آید  که برای پروراندن درست موضوع حاجت به زیاده گویی باشد . هر چند گاهی موضوعی حقیر بیان نمی شود مگر با کلمات بسیار.

با هم بودن/ گاوالدا

با هم بودن

 

آنا گاوالدا

خجسته کیهان

 

انتشارات پارسه

سال نشر : 1395

با هم بودن در مورد دوستی آدم ها با محبت تر نگریستن و کنار هم زندگی کردنشون هست . پسری از یک خانواده اشرافی قدیمی را داریم که یک مقداری هم دست و پاچلفتیه و حالا ساکن خونه بزرگی هست که قراره تکلیف ارث و میراث بودنش معلوم شه اون با فرانک آشپز آشنا می شه و اونو به خونه می یاره فرانک درگیر مادربزرگ پیری هست که از خانه سالمندان متنفره و نهایتا اونم می یاد پیششون و فرشته نگهبان جمع دختر پوست و استخوونی که نقاشی را گذاشته کنار تا نظافت چی بشه...

من کتاب های گاوالدا را دوست دارم نثر شاعرانه رمانتیک احساساتی اولش جا خوردم چرا مبحث عشق نیست چرا تمرکزش روی چیزای دیگه است اما جدا کتاب زیبایی بود هم مخاطب را می کشوند و نمی شد زمینش گذاشت هم صمیمی و روان بود و هم به نکته زیبایی توجه کرده بود . من کتابو دوست داشتم . قسمت های قشنگی هم داشت اما متاسفانه یادداشتما گم کردم :دی در ضمن باید بگم از روی کتاب فیلمی هم ساخته شده که ظاهرا اقتباس موفقی بوده .

جشنی بر بلندی ها/ بوبن

 

جشنی بر بلندی ها

 

کریستین بوبن

دل آرا قهرمان

 

انتشارات پارسه

خوب من قرار بود یک کتاب جدید دیگه از بوبن معرفی کنم که کلا یادم رفته بود ، این یکی دیگه از تازه های نشر از این نویسنده محبوب که البته من دوستش ندارم .

شبیه بقیه داستان هاش ، نوشته هایی در ستایش عشق و زندگی ، تمرکز روی این که سخت نگیرید به اندازه کافی وقت بگذارید و از همه چیز لذت ببرید و بدونید با این روش چه قدر همه چیز زیباتر می شه . ترجمه خوبی داره و درسته من دوسش نداشتم اما حس می کنم دوستداران بوبن را نا امید نمی کنه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

افسرده کسی است که اطمینان دارد همه چیز را از دست داده است جز افسردگی خویش که به شدت به آن وابسته است .

 

نمایش هوش هرگز ملال آور نیست .

حضرت والا/ محفوظ

 

حضرت والا

 

نجیب محفوظ

کریم پورزبید

 

انتشارات پارسه

داستان از آنجایی شروع می شود که جوان به عنوان کارمند در یک اداره دولتی استخدام می شود و همه به حضور مدیر کل می روند که برای او یک اتاق و یک مقام رویایی است . او اکنون با رتبه هشت استخدام شده و رتبه مدیر کل 1 است . جوان تصمیم می گیرد هدف زندگی خود را رسیدن به مقام مدیر کلی قرار دهد و زحمت بسیار زیادی نیز می کشد .

اینم کتاب جدید ترجمه شده نجیب محفوظ که در حقیقت هم سلسله مراتب و روند کاری ادارت را به سخره گرفته هم آدمهایی که فقط در فکر این چیزها هستند . من دوستش داشتم کتاب را و واقعا با اوضاع احوال شرکت و روحیه خیلی از همکارا مقایسه اش می کردم و خیلی برام شکل واقعی می گرفت .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

فلک بر مدار انسان به ویژه جنس کارمند نمی چرخد .

 

انسان با غم مقدس می شود و خودش را برای شادی الهی آماده می کند .

 

زندگی گاهی وقت ها زنجیره ای از مصیبت های غیر قابل پیش بینی می شودولی تو باید پیش از آنکه فرصت از دست برود به راه خودت بروی.

بانوی سپید/ بوبن

 

بانوی سپید

 

کریستین بوبن

دل آرا قهرمان

 

انتشارات پارسه

امیلی بانوی سپیدپوشی هست که سال هاست گوشه نشین شده توی خونه مونده و از اونجا بیرون نمی یاد در ابتدای کتاب شاهد مراسم تدفینش هستیم و بعد مرور می شه که چه اتفاقات روحی توی زندگی اون افتاده و چه کارا کرده اطرافیان پدر مادر چه نقشی توی این زندگی داشتند و اصلا روح اون دنبال چی بوده .

از بوبن توی تازه های نشر سری قبل هم معرفی کرده بودم الانم چشمم به دو تا ترجمه جدید ازش خورد که 94 اومده به بازار و گذاشتمش توی لیست . بد نبود من کلا بوبن را نمی پسندم اما حالا می تونم بگم توی کتاباش این به نظرم خوب بود . من حس می کنم اونایی که  پائلو کوئیلو را دوست دارند بوبنم به دلشون می شینه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

در شش سالگی دماغ آدم به شیشه ی واقعیت چسبیده ، فقط برخی جزئیات دیده می شوند .

 

آدم هیچ چیز را بهتر از زمانی که فاقد آن است نمی شناسد .

 

ندیدن آن که دوستش داریم وحشتناک است و سخن گفتن درباره ی او به هیچ درد نمی خورد .

 

آنان که از همه حساس ترند همواره بازنده اند .

کتاب شن/ بورخس

 

کتاب شن

 

خورخه لوئیس بورخس

مانی صالحی

 

انتشارات پارسه

داستان های آن دیگری ، کنگره ، آینه و نقاب ، کتاب شن را قبل معرفی کردم .

اولریکا : داستان ملاقات با دختری که برای بازدید موزه آمده

چیزهای دیگری در جهان هست : کنجکاوی راوی در مورد خریدار عجیب خانه عموی مرحومش

فرقه سی : در ارتباط با یک فرقه مذهبی شدید .

اوندر : قومی که عجیب بودند و مردی که به این قوم رسید و شعری سرود و ...

ناکجاآباد مردی خسته : دیدار دو مرد از دو قرن مختلف

رشوه : استادی که شیوه ای پیدا می کند تا استاد برگزیده باشد .

آوه لینوآره دوندو : مردی که تصمیم دارد رئیس جمهور را بکشد .

سکه : سکه ای که تنها یک رو دارد .

جدیدا از کتاب های آقای بورخس معرفی کردم اینم یک کتاب جدید دیگه از ایشون که سال 94 وارد بازار کتاب شده البته این کتاب قبلا هم با ترجمه های دیگه ای توی بازار بوده . کتاب هایی که قبلا هم جز تازه های نشر معرفی کردم ترجمه آقای صالحی بود ظاهرا که داره همین طور به ترتیب مجموعه داستان های بورخس را راهی بازار می کنه و اتفاقا مجموعه های کوچک  و خوبی هم هستند .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

آنچه را ما بیان می داریم ، الزاما با باطنمان شباهت ندارد .

 

آن احساسی را که همه ی ما با شنیدن خبر مرگ کسی تجربه می کنیم در دل حس کردم : تاسفی که دیگر کاملا بیهوده می نمود و اینکه هیچ خرجی برایمان نمی داشت چنانچه تلاش کرده بودیم در این عالم مهربان تر از اینها باشیم .

 

همواره تفاوتی میان پیش بینی یک واقعه و تحقق یافتن آن وجود دارد .

 

زندگی به همه کس همه چیز می دهد. اما اکثر انسان ها این حقیقت را نمی دانند .

داستان جنگجو و دوشیزه اسیر/  بورخس

 

داستان جنگجو و دوشیزه اسیر

 

خورخه لوئیس بورخس

مانی صالحی علامه

 

انتشارات پارسه

توی تازه های نشر امسال چند تا کتاب از بوخرس معرفی کردم اینم یکی دیگه اش که البته اکثر داستان هاشو قبلا بهش اشاره کردم . داستان های مرده مرده ، جنگجو و دوشیزه اسیر ، زندگی نامه تادئوایزیدورو کروز ، امازونز ، خانه آستریون ، جست و جوی ابن رشد ، نوشته ی خداوند و دو پادشاه و دو هزارتو را قبلا توی هزارتوهای بورخس معرفی کردم و بی مرگی ، علمای الهیات ، مرگ دیگر ، نماز برای آرامش روح آلمان ، ابن حکم البخاری در هزارتوی خودش به قتل رسید ، انتظار و الف هم در کتاب الف معرفی شدند . دو تا از داستان هاشم برای نمونه :

زهیر : چیزی که وقتی می بینیش دیگه به چیز دیگه نمی تونی فکر کنی .

مرد بر آستانه : قاتضی ای که در هند گم شده .

کتاب قشنگیه داستان های خوبی هم انتخاب شده بوخرس کلا شگفت انگیزه واقعا مفاهیم زیبایی را پیدا می کنه و زیبا هم بیان می کنه اما حالت داستان هاش جوری هست که به نظرم بهتره یا کتابی ازش خوند که تعداد داستانش کم باشه یا خیلی خیلی سرفرصت و آروم پیش رفت .

زنده تر ز زندگی/ بوبن

زنده تر از زندگی

 

 

کریستین بوبن

دل ‌‌ارا قهرمان

 

انتشارات پارسه

بوبن در این کتاب از مرگ همسرش می نویسه از حسش و علاقه اش به اون . اینکه چه قدر سرزنده و فعال و شاد بوده چه قدر زندگی را برای بوبن عوض کرده اینکه مرگشو باور نداره حسش درباره نبودنش نشونه های بودنش و .....

خوب یکی دیگه از تاره های نشرم باز از بوبن بود اما این کتابش نسبتا خوب بود ساده و عاشقانه و احساساتش به دلم می نشست . 

 

قسمت های زیبایی از کتاب

دوستت دارم_ این مرموزترین کلام موجود است . تنها کلامی که شایستهاست قرن ها له تفسیر آن پرداخته شود . 

 

بهترین مادرها آنانی هستند که فراموش نمی کنند با همان شدت زن ، معشوق ، بچه باشند .

 

قلب های کسانی که دوستشان داریم خانه ی حقیقی ما هستند .

سه روایت از یهودا / بورخس

سه روایت از یهودا

 

خورخه لوئیس بورخس

مانی صالحی علامه

 

انتشارات پارسه

داستان های فونس ، داغ زخم شمشیر و پایان را قبل معرفی کردم .

مضمون خائن و قهرمان : بررسی مرگ با توجه به داستان های تاریخی

مرگ و قطب نما : باز هم کارآگاه بازی در مورد یک تعداد قتل

معجزه ی پنهانی :مرد محوم به اعدام

سه روایت از یهودا : مردی که هر بار در مورد داستان عیسی و یهودا نتیجه گیری جدیدی دارد .

آیین ققنوس : پیروان فرقه ای به نام ققنوس

جنوب :مرد نیمه المانی نیمه ارژانتینی که در آرژانتین زندگی می کند

با اینکه حالات متن ادبی نبود و بیشتر مایه داستانی داشت خوشم نیومد چندان موضوعات بد نبود اما متنش یک جوری بود زیاد روان نبود به نظر من فکر کنم با ترجمه های آقای علامه مشکل دارم چون وقتی با ترجمه بقیه می خونم برام دل نشین تر جلوه می کنند داستان هاش .

در ستایش تاریکی / بورخس

در ستایش تاریکی

 

خورخه لوئیس بورخس

مانی صالحی علامه

 

انتشارات پارسه

از بورخس قبلا کتاب هایی را معرفی کردم این یکی دو سال هم چندتایی کتاب جدید ازش اومده بیرون که گفتم یه سری بهشون بزنم خوب چون راستش یک عالمه داستان کوتاه هست زیادم ذهنم یاری نمی ده که حتما این داستان یک صفحه ای را قبلا خوندم یا نه مثلا از این مجموعه تمثیل قصر و بورخس و من را یادم هست که قبلا خونده بودم بقیه داستان هاش به شرح زیره :

نژادشناس : مرد به قبیله سرخ پوستان می رود تا رازشان را کشف کند .

پدرو سالوادورز: مرد چندین سال در زیرزمین خانه مخفی می شود .

افسانه : هایبل و قابیل به هم می رسند .

دعا : در مورد دعا

پایان او و آغاز : یک نفر که مرده

آفریننده : وقتی داره به گذشته اش فکر می کنه

ببرهای خیال : مردی که ستایگشر ببر بوده

ناخن های اگشتان پا : رشد ناخن های پا

آینه های پوشیده : مردی که کابوس اینه داره

بحث پرنده شناسی : تعداد پرنده و خدا

اسیر : پسر بچه ای را در کودکی سرخ پوست ها می دزدند

شیاد : مراسم ختم و جمع کردن پول

دلیا الناسن مارکو : مفهوم خداحافظی

گفت و گویی میان آدم های مرده : گفت و گو بین تعدادی از مرده های جنگجو

طرح توطئه : تکررا مصائب در تاریخ

یک مسئله : تصمیم دن کیشوت

گل رز زرد : مفهوم گل

شاهد : مرد تصمیم دارد خود را بمیراند

مارتین فییرو : چیزهایی که نشان چیزهایی خواهند بود !

دگرگونی ها : تغییر نمادها

تمثیل سروانتس و کیشوت :راجع به ماندگاری دن کیشوت

پارادیسو : بهشت ذهنی ما چهره ای که تو ذهنمون هست

همه چیز و هیچ چیز : کسی که می خواست خودش باشد

رگناروک : یک رویا

دوزخ ، یکم : وحی به ببر و انسان

موزه درباره صحت و دقت در علم : فن نقشه نگاری

درباره ی جان اف کندی : گلوله ای که افرادی را کشت

بیست و پنجم آگوست 1983 : دیدار بورخس با دوران پیری اش در خواب

ببرهای کبود : مرد عاشق ببر است و شایعه وجود ببر کبود را می شنود

گل سرخ پاراسلسوس : مرد از استاد می خواهد گل سرخ را خاکستر و دوباره گل کند

حافظه ی شکسپیر : مرد موهبتی دریافت کرده حافظه شکسپیر

 بد نبود خوب به نظر من بورخس قشنگ می نوشته نوشته هاش را دوست دارم موضوعات خیلی جالبی را هم انتخاب می کنه که آدم واقعا به فکر می ره از زاویه باحالی بهشون نگاه می کنه اما شاید 10 درصدش داستان هست بقیه اش یک حالت متن ادبی را داره نوشتن چند خطی راجع به یک موضوع که مبحث مورد علاقه من نیست بنابرین اون قدرها جذبم نمی کنه . هر چند در مجموع خوب بود از ترجمه اش هم راضی بودم .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

اکنون می دانم که واقعا مرا بخشیده ای ، زیرا فراموش کردن ، بخشیدن است .

 

اکنون من آن خاطره را می جویم و به آن خیره می شوم و فکر می کنم که فریبی بیش نبوده و در پس آن خداحافظی معمولی ، جدایی ابدی نهفته بود .

شبانه ها /ایشی گورو

شبانه ها

 

کازوئو ایشی گورو

خجسته کیهان

 

انتشارات پارسه

کتاب مجموعه 5 داستان کوتاه در باب موسیقی هست .

آوازخوان : نوازنده ای که در یک کافه گیتار می زند و ناگهان نوازنده مشهور و مورد علاقه اش را می بیند و قرار می شود آن شب روی قایقی برای همسر او آهنگ بخوانند .
چه بارانی باشد ، چه آفتابی : مردی که عاشق موسیقی است قرار است برای تعطیلات به لندن و خانه دوستش برود . همسر دوستش امی در موسیقی سلیقه ای همانند او دارد .
شبانه : ساکسیفون نواز با استعدادی که صورت زشتی دارد جراحی زیبایی کرده تا به سوی موفقیت برود و در هتلی با یکی از ستارگان همسایه است .
نوازندگان ویلون سل : پسر جوانی که ویلن سل می زند با زنی آشنا می شود که می گوید موسیقیدان مشهوری است و می خواهد به او کمک کند تا بهتر بزند .
تپه های مالورن : پسرک گیتارنواز دانشگاه را رها می کند تا به سوی موسیقی برود و به مهمانخانه خواهرش نقل مکان می کند و انجا با دو موسیقیدان سوئدی آشنا می شود .

اینم یکی دیگه از تازه های کتاب ، اثری از ایشی گورو که قبلا چند تا از کتاب هاش را معرفی کردم . نویسنده ژاپنی که فقط انگلیسی می نویسه و اون قدر عاشق موسیقی هست و معتقده موسیقی توی نوشتن کمکش می کنه که مجموعه داستان کوتاهی مرتبط با موسیقی نوشته .

فوق العاده بود خیلی خوشم اومد . من عاشق موسیقی ام شاید استعداد زیادی تو این زمینه نداشته باشم ولی واقعا عاشقشم و همین کتاب را برام هیجان انگیزتر می کرد البته حال و هوای احساسی کتاب و موضعات خصوصی حزن انگیز روابط زناشویی اش هم قشنگ بود . خلاصه که موضوعات جالب و پراحساسی داره و ترجمه اش هم عالی بود . واقعا دوستش داشتم . یک جایی بود که پسرک با خواننده مشهور از جلوی کافه ای می گذشتند و پسر می گفت اگه شب نبود و مردم می دونستند کی الان از جلوشون رد شد چه هیجانی داشتند !!! و خواننده می گفت نه تو زندگی جامعه غرب را درک نمی کنی من نماینده موفق زمانی هستم که زمانش سر اومده هیچ وقت هیجان خاصی در برابر شامشون ند اشتم !!! خلاصه که واقعا همین طوره و آدم هایی که توی شرق و غرب زندگی کردند اکثرا به تفاوت روحیه ما و اونها و احساساتی بودن شدید ما اشاره می کنند . این قسمت منو شدید یاد دوست خیلی خیلی خوبم انداخت که همیشه پیچیدگی شخصیت و احساساتی بودن این طرف را به اون ور ترجیح می ده هر چند واسه زندگی اون ور را ترجیح داد .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

زیبایی دختران را تا نیمه ی راه می برد . کافی است از آن درست استفاده نکنند تا مثل روسپی ها با آن ها رفتار شود .

 

وقتی می روی پارتی و می رقصی ، شاید یک رقص آهسته ، و تو با کسی باشی که واقعا می خواهی ، این طور که می گویند به نظرت می آید که بقیه ی سالن محو شده ، اما این طور نیست . هیچ این طور نیست . خوب می دانی که کسی به پای طرف مقابلت نمی رسد . با وجود این ... خب همه ی آن ادم های دیگر در جاهای دیگر سالن هستند . تنهایت نمی گذارند . مدام داد می کشند ، دست تکان می دهند و کارهای احمقانه می کنند ، فقط برای جلب توجه تو . " آهای ، چطور می توانی به این قانع باشی ؟ می توانی بهترش را پیدا کنی ! اینجا را نگاه کن ! " انگار مدام بلند بلند از این حرف ها می زنند . این است که همه چیز خراب می شود . نمی توانی آرام با طرف مقابلت برقصی .

 

من امیدوارم زنت برگردد . واقعا امیدوارم . اما اگر برنگشت خوب تو باید به فکر اینده ات باشی . شاید زن فوق العاده ای باشد اما زندگی بزرگ تر از عاشق بودن است . 

دختری از پرو / یوسا

دختری از پرو

 

ماریو بارگاس یوسا

خجسته کیهان

 

انتشارات پارسه

داستان در مورد 4 دهه از زندگی مردی به نام ریکاردو و عشق عجیب او به یک دختر اهل پرو می باشد . ریکاردو در دوران کودکی با دختری زیبا و شاد به نام لیلی آشنا می شود . لیلی دختری شیطان است که خود را شیلیایی معرفی می کند و هرگز سایر بچه ها را به خانه دعوت نمی نماید . ریکاردو عاشق لیلی است ولی بعد از مدتی معلوم می شود حرف های دختر بچه دروغ بوده و لیلی از آن محل می رود . ریکاردو به تحصیلاتش ادامه می دهد و سرانجام مترجم یونسکو در پاریس می گردد . او در دوره های مختلف زندگی اش ، دوباره با لیلی برخورد دارد و هم چنان عاشق اوست . دختر اهل پرو دختری زیباست که اولویت اول زندگیش خودش می باشد ، او عاشق پول و تجملات است و برای رسیدن به آن ها هر کاری می کند . دخترک به دنبال مردهای پولدار و زندگی پرماجراست و خیلی راحت با پیدا کردن سوژه ثروت مندتر ، سوژه قبلی را در اوج نامردی رها می کند ... کتاب کشمکش های ریکاردو و دختر بد و روند عشق آنهاست .
دقیقا همون جور که به ذهنتون می یاد کتاب یک مادام بوواری جدید خلق می کنه ، یک مادام بوواری متناسب با دنیای مدرن . اتفاقا در خلقش خیلی هم موفق بوده و شخصیت دختر را خوب و ملموس در آورده . شاید اصلا به خاط مدرن بودنش خیلی هم راحت تر از مادام بوواری باهاش ارتباط  برقرار کنید . به قوت خیلی از کارای یوسا مثلا گفت و گو در کاتدرال یا مرگ در آند نیست اما کتاب زیباییه . هر چند اون فصل که ریکاردو به پرو بر می گرده و در مورد خانواده دختر کسب اطلاع می کنه بی مزه و زاید بود ، چه احتیاجی داریم بدونیم دختر کی بوده ، بهتره  بچگیش و گذشتش تو هاله ی راز باشه و اصلا این قدر پر رنگ نشه اونم با یک حادثه عجیب غریب ! همچنین کتاب تصویری از شرایط اروپا در دهه 60 هم می ده مثلا اطلاعات زیادی در مورد هیپی ها و اعتقاداتشون و ... بد نیست اشاره کنیم که جنبش هیپی گری از امریکا شروع می شه و به اروپا می رسه . علاقه به روان گردان ها و مواد مخدر ، موهای بلند و ستایش عشق و آزادی از خصوصیات آنهاست . یک جورایی این عقاید گیاه خواری و روابط آزادش به عقاید پیروان مزدک می خوره !


کتاب آخرین اثر ترجمه شده ماریو بارگاس یوسا نویسنده بسیار بسیار محبوب من می باشد .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

با تمام وجود می خواهمت . در این چهار سال به جز رویا بافی درباره ی تو و دوست داشتنت هیچ کار نکردم و همین طور لعنت کردنت هر روز و هر شب .

 

دلم نمی خواهد هیچ بلایی به سرت بیاید ، می خواهم مثل همیشه همه ی بلاها را تو به سر من بیاوری . می توانم کمکت کنم ؟ هر کاری بگویی انجام می دهم . چون با همه ی وجود دوستت دارم ، دختر بد .

 

تصمیم گرفته بود در آینده هرگز عاشق نشود . حالا به عشق های سطحی اکتفا می کرد ، چون قبلا همه ی احساساتش را به پای آن دختر ریخته بود .

 

آن قدر دوستت دارم که وقتی با هم باشیم حاضرم برای نگه داشتنت هر کاری بکنم .

 

بد شانسی های احساسی ام بیشتر ناشی از خودم بود تا او ، زیرا او را طوری دوست داشتم که او هرگز قادر نبود همان طور دوستم بدارد ، اگر چه در فرصت های نادری کوشیده بود .