شهر فرنگ اروپا/اوئوردژنیک

شهر فرنگ اروپا

 

پاتریک اوئورژدنیک

خشایار دیهمی

 

انتشارات ماهی

سال نشر : 1394

اوئورژدنیک نویسنده چک هست که به فرانسه مهاجرت کرده در حقیقت رمان نویس هست ولی این کتاب را در ژانر تاریخی نوشته و توی توصیفش گفتن مثل این هست که از پنجره شهر فرنگ با یک دید طنز به وقایع تاریخی اروپا یک نگاهی بکنید .

کتاب اومده و در وادی های مختلف تحولات اروپا را در قرن بیستم مورد مطالعه قرار داده جنگ هایی که رخ داده جهت گیری های مردم نحوه جنگ ها پیشرفت های پزشکی تصورات معنوی مردم خرافات علم گرایی بازگشت و .....

من نتونستم واقعا از بین جملاتش تعداد مناسبی انتخاب کنم ولی خیلی پرهیجان زیبا روان و پرکشش نوشته مقایسه های جالب کنار هم قرار دادن های هدف دار . خیلی خوشم اومد و عمیقا توصیه می کنم .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

یکی از مایوس کننده ترین مسائل در قرن بیستم این بود که معلوم شد تحصیل اجباری و پیشرفت تکنولوژیکی و پیشرفت دانش و فرهنگ به هیچ روی منجر به بهتر شدن آدم ها یا محتاط تر و مهربان تر شدنشان آن گونه که در قرن نوزدهم سخت بدان باور داشتند نمی شود و عده ی کثیری از قاتل ها و آدمکش ها و عاملان کشتارهای دسته جمعی اتفاقا عاشق هنر هستند و به اپرا گوش می دهند و به نمایشگاه ها می روند و شعر می سرایند و علوم انسانی و طب می خوانند .

 

با رهابب زنان و تولید قرص های ضد حاملگی و تامپون و پوشک های یک بار مصرف تعداد کودکان در اروپا کاهش پیدا کرد اما به جایش تعداد اسباب بازی ها و مهد کودک ها و سرسره ها و تاب هاو سگ ها و همسترها و غبره بیشتر شد . جامعه شناسان می گفتند که بچه ها در خانواده در کانون توجه قرار گرفته اند و تدریجا بدل به منفذترین عناصر خانواده ها شده اند .

اولریکا/بورخس

اولریکا

 

خورخه لوئیس بورخس

کاوه میرعباسی

 

انتشارات ماهی

سال نشر : 1395

داستان های اولریکا ، فرقه ی سی ، اوندر ، ابلینو اردوندو و دوئل را قبلا معرفی کردم سایر داستان ها عبارتند از :

شب عطیه ها : تعریف اولین خاطره ها زنی که اسیر سرخپوستان شد و مردی که به قصه اش گوش داد .
خدعه ی جنگی : استاد دانشگاه مهاجر تعصب زبانی جنگ دو نفره و ...
جده : دختر مردی که قهرمان ملی بود .
دوئلی دیگر : دو مرد که با یکدیگر اختلاف دارند نهایتا راهی جنگ می شوند اسیر می شوند و از آنها می خواهند با گلوی بریده با یکدیگر مسابقه بدهند .

بورخس هم که داستان کوتاهاش حرف نداره دیگه بیشترش را معرفی کردم ولی خوب به هر حال دو سه تا داستان جدیدم داخلش باشه بازم خوبه خوندنش دیگه و حس خوب خودشو داره . داستان های خوبی هستند ترجمه خوبی هم داره لذتشو ببرید .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

منشا نفرت مانند علت بروز هر شوریدگی عاطفی دیگر همواره مرموز است .

 

نفرت در آن زندگی حقیر روستایی تنها دارایی ارزشمندشان بود و به همین خاطر نیز هر روز بیشتر آن را می انباشتند. بی آنکه خود متوجه باشند برده هم شده بودند .

بی قراری/لیوانلی

بی قراری

 

زولفو لیوانلی

زینب عبدی گلزار

 

انتشارات ماهی

سال نشر : 1397

مرد خبرنگار ترک به شهر دوران بچگی اش بازگشته جایی که متوجه می شود دوست صمیمی اش کشته شده دنبال ماجرا می افتد و می فهمد پسرک مسلمان بعد از ورود پناهجویان سوری به آنجا می رود کمک زیادی می کند و نهایتا عاشق دختری سوری به نام ملک ناز می شود که آنها را یزیدی و شیطان پرست می نامند و داعش بلاهای زیادی سر آنها آورده ولی در حقیقت ایزدی هستند و شیطان پرست نیستند بلکه عقاید خرافی خاص خود را دارند اما داعش ول کن ماجرا نیست و ....

از لیوانلی نویسنده ترک قبلا دو کتاب معرفی کردم که تجربه های خوبی هم بودند عمدتا اشاره به مهاجرت و مسائل خاورمیانه و این بار هم داعش . کتاب تلخی بود ادم واقعا با یادآوری این همه وحشی بودن انسان دیوونه می شه این همه مصیبت خاورمیانه ....قشنگه

 

قسمت های زیبایی از کتاب

بعضی خطاها حتی پس از مرگ هم بخشیده نمی شوند .

 

از خودم می پرسم وقتی این همه حوادث ناگوار رخ می داد خدای تمام این ادیان کجا بود ؟خیلی زود پاسخم را می یابم : خدا داشت استراحت می کرد چون در روز هفتم آفرینش بود.

طوطی فلوبر/بارنز

طوطی فلوبر

 

جولیان بارنز

الهام نظری

 

انتشارات ماهی

سال نشر : 1397

تجربه بارنز خوانی من زیاد نیست ولی جذاب و دلنشین بوده . این بار هم خوشحال سراغش رفتم و فکر می کردم کتاب یک داستان بر مبنای زندگی فلوبر باشه اما نه اصلا داستان نیست یک جور زندگی نامه است اونم نه داستانی مثلا یک بخش گاه شماره زندگیش هست یک بخش در ارتباط با حیوانات براش نوشته یک بخش در ارتباط با منتقدین و بعد اینا را با هم که می خونید یک تصویر کلی از فلوبر جلوی روتون قرار می گیره . باید بگم خوب نوشته شده مدل نوشتنش اصلا خسته کننده نیست ولی برای منم جذاب نیست خوب آخه من اصلا تو فکرش نیستم بفهمم حالا فلوبر کی بوده چی فکر می کرده هوسباز بوده چند تا معشوقه داشته و .... بگذریم که شخصیتشم تو ذوقم زد کلا من خوشم نیومد اما اگر علاقه مند به دونستن در مورد فلوبر هستید کتاب خوش خوانیه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

زن ها وقتی ضعیفند دسیسه می چینند و از سر ترس دروغ می گویند . مردها وقتی قوی انددسیسه می چینند و از سر خودپسندی دروغ می گویند .

 

چه چیزی ما را برآن می دارد در پی دانستن بدترین چیزها باشیم ؟ آیا خسته می شویم از بس که همواره ترجیح می دهیم بهترین چیزها را بدانیم ؟ آیا کنجکاوی همواره بر مصلحت شخصی چیره می شود ؟ یا ساده تر تمایل به دانستن بدترین چیزها انحرافی است که عشق خود سخت دلبسته ی آن است ؟

 

تاریخ علم مردم/ کانر

تاریخ علم مردم

 

کلیفورد کانر

حسن افشار

 

انتشارات ماهی

سال نشر : 1390

 تاریخ علم مردم می یاد از مردم عادی و نقششون توی پیشرفت علم می گه این که واقعا اکثر استارت های علمی و کشفیات توسط بومی ها مردم عادی و بدوی زده شده که چون مهم نبودند یا سواد نداشتند نتونستند ثبت تاریخی هم بکنن و زیربنای شروع کار خیلی از دانشمندای مهم همین دستاوردای مردم معمول بوده و می یاد توضیح می ده که واقعا برای نمونه چه کارهایی که کرده نشده توسط این افراد . از اون طرف می گه خیلی از کسایی که به عنوان دانشمندان و کاشفان بزرگ شناختیم واقعا این طور نبوده مثلا افلاطون دستاوردای فلسفی داشت ولی جدا جلوی علم را می گرفت یا جلوی همه گیر شدنش را . خیلی از افرادی که اسمشون ثبت شده قدرت داشتند و در حقیقت اجازه دریانوردی و کشف را به اونای دیگه نمی دادن و خیلی چیزا را به اسم خودشون ثبت می کردند . یا اشارات جالب دیگه ای که مثلا می گه طریقه نوشتن اعداد با ده کاراکتر و مکان داشتنشون براتون خیلی طبیعیه ولی باید بدونید از اول به این شکل نبوده و به حدی پیچیده بوده که یک عملیات ریاضی ساده زمان فوق العاده ای می برده و همه نمی تونستن یاد بگیرند ولی با اختراع این طرز نوشتن بود که ریاضی عمومی شد .

خلاصه مبحث قابل فکر جالب و جسورانه ای هست . آدم را به فکر می بره و می بینید آدمها حکومت ها هیچ چیزی انگار خیلی مهم نیست سرنوشت بشری به یک سمتی باید بره و می ره این دانشمند نباشه یکی دیگه یک مدت بعدتر کشفش می کنه قدرتی جلوی کاری را بگیره وقتی روند طبیعیه آخر طبیعت و اجتماع بهش غلبه می کنه و ..... به نظر من کتابی هست که ارزش خوندن داره .البته طولانی هست و باید یک وقت که فرصت کافی دارید و باحوصله اید شروعش کنید .

اینا بگم که نویسنده آقای کانر آمریکایی هست و در ابتدا در کار طراحی هواپیما بود ولی بعد از پیدا کردن مشکل با کارفرماهاش ادامه تحصیل داد و به کار تاریخ نگری پرداخت .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

در طول چهارصد سالی که از ورود مهاجران اروپایی به آمریکای شمالی می گذرد ، آن ها حتی یک گیاه آمریکایی مناسب برای اهلی کردن پیدا نکرده اند که سرخ پوست ها قبلا آن را کشت نکرده باشند .

 

در حالی که پژوهشگران عصر جدید گذار به مرحله کشاورزی را واقعه ای رهایی بخش قلمداد می کنند ، گردآورنده ها خودشان شاید آن را چیزی مثل اخراج از بهشت دیده باشند . انسانی که تا کنون خوراک خودش را نرم نرمک در طول روز گردآوری کرده بود ، برای کشاورزی حالا باید صبح زود از خواب بیدار می شد و تا غروب آفتاب جان می کند . فشار رشد جمعیت چاره ای جز این تغییر باقی نگذاشته بود .

امپراطور/ کاپوشینسکی

امپراطور

 

ریشارد کاپوشینسکی

حسن کامشاد

 

انتشارات ماهی

سال نشر : 1393

کاپوشینسکی نویسنده و عکاس معروف لهستانی هست که توی این کتاب می یاد از وضعیت و شرایط اتیوپی و حبشه صحبت می کنه . اوضاع مملکت بزرگان و حوادثی که به سمت انقلاب می ره . یک جورایی شبیه طنز هست باورتون نمی شه اینها اظهارات افراد نزدیک به پادشاست . کسی که شغلش تعظیم کردن است کسی که شغلش اینه بالشت زیرپای امپراطور قد کوتاه بذاره کاخی که ساخته می شه تا امپراطور یک روز توش باشه . کارگرانی که حقوقشون داده نمی شه و گفته می شه امپراطور از بالکن اون سمتی بهشون پول می ده و تا می رن اون سمت امپراطور از این سمت فرار می کنه . و البته گفته می شه خیلی کارهای روشن فکرانه کرده این حاکم جدید مثلا قبلا اگر دزدی می شده یک ماده مخدر می دادن به یک بچه گیج می شده و می رفته می رفته به هر کس دست می زده اون دزد بوده و دست و پاشو قطع می کردن و کلی موارد این چنینی . اولین نشانه ها با کودتای دو برادر آغاز می شه یکی از اونها که فرماندار شهری هست می یاد و با باجی که می گیره مدرسه می سازه باج گرفتن مسئله نیست اما نباید صرف مدرسه سازی بشه بعدم زمین های خشم و لم یزرع را بین مردم پخش می کنه و مورد غضب قرار می گیره به همراه برادرش کودتای ناموفقی می کنه .

اعتراضات ناعدالتی ها و شورش های جزئی ادامه دارند تا زمانی که خبرنگاران خارجی فیلم هایی از قحطی ها و گرسنگی های شدید پخش می کنند در همین زمان چاه آب سربازها خشک می شود و افسران به آنها آب نمی دهند دعوایی در ارتش رخ می دهد و چندی بعد بنزین گران می شود که ضربه نهایی است و همه را به خیابان می کشد .

خیلی کتاب قشنگیه این قدر صمیمی آروم و روان نوشته شده و این قدر شگفت انگیزه که چه طور می تونند انسان ها تا این حد پست و خودخواه باشند و در جهل غوطه ور که لحظه ای زمین نمی ذاریدش . حتما بخونید و لذت ببرید . به هر حال تصمیم گرفتم چند تا کتاب غیر رمان بخونم و بعد دوباره برگردم سراغ دنیای داستان .

زندگی عزیز/ مانرو

زندگی عزیز

 

آلیس مانرو
مژده دقیقی

 

انتشارات ماهی

سال نشر : 1394

آموندسن : دختری که معلم شده و با دکتر آسایشگاه دوست شده .
رفتن از میورلی :دختری که از خانواده مذهبیش گریخت .
گوشه امن: دختر پیش خاله و شوهر خاله اش امده و خاله اش در بست در خدمت همسرش است . 
غرور: پسری با ظاهر عجیب و دختر رییس بانک .
کری : دختر ثروت مند معلول که با مرد متاهلی دوست شده .
چشم‌انداز دریاچه‌: زن به دنبال آدرس مطب دکتر .
دالی : وقتی سر و کله عشقی قدیمی پیدا می شود .
چشم : فوت خدمتکار خانه .
شب‌ : دختر شب ها خوابش نمی برد .
صداها : مجلس رقص در همسایگی .
زندگی عزیز : یاد دوران کودکی و پیرزن پشت پنجره .

اینم یک کتاب دیگه از همون نویسنده و با همون مترجم که از مترجمای خوب کشورم هستند. این کتاب جز پرفروش ترین کتاب های خانم مانرو بوده . داستان های قشنگیه که ۴ مورد آخر در باره زندگی شخصیش هست . داستان ها خیلی کوتاه تر از کتاب قبلی ان همون حالت را دارند به صورت کلی . کتاب قشنگیه اینم .

 

قسمت زیبایی از کتاب

هیچ دروغی به اندازه ی دروغ هایی که به خودمان می گوییم تحمل ناپذیر نیست .

دانوب خاکستری/ سمان

دانوب خاکستری

 

غاده سمان

نرگس قندیل زاده

 

انتشارات ماهی

سال نشر : 1395

دانوب  خاکستری : دختری که گوینده رادیو بوده و بعد از خواندن اخبارهای دروغ دولت راه زندگی اش را گم کرده.
حریق آن تابستان: سرگشته حذب سیاسی دیدن زجر مردم از نزدیک و روحی که التیام نمی یابد.
ساعت دوزمانه و کلاغ :زنی که به کشورش یمن بازگشته و با مردی انقلابی آشنا می شود .
لکه‌ای نور بر صحنه : دیدن همرزم روزهای دور در غربت .
لیلا و گرگ : مادری که خودش و اندامس و لباسش مهم بود.
ای دمشق : معشوقی در زمان های قبل .

مجموعه ای از داستان های کوتاه همه هم تقریبا به این صورت نوشته شده که در زمان حال هستیم اما هی بازگشت هایی به گذشته داره و شرایط و اتفاقات را شفاف می کنه . ریتم گفتن هم عاشقانه و رویایی است و اصولا از مبارزه و اشتیاق برای وطن می گه ولی اصولا خانم هایی هم داریم که سعی می کنن گم گشتگی خودشون را در دوستی با مردها پیدا کنند و یه جوری در وجود اونها حل می شوند خصوصا اون حازم مبارز که خیلی شیکم سه تا زن داره !!! خلاصه که هر چند من عاشق این جملات رویایی هستم اما شخصیت پردازی زن هاش را اصلا دوست نداشتم و مضمون های به نظرم خیلی تکرار می شد توی تمام قصه ها و اون قدرا به دلم ننشست.

اینم یه خانم نویسنده دیگه در حقیقت غاده سمان نویسنده و شاعر اهل سوریه است از بنیان گذاران شعر نوی عرب هست و فامیلی دوری هم با نزار قبانی داره. ایشون دکترای ادبیات انگلیسی داره و تنها هم یک فرزند دارند پسری به نام حازم . همسر ایشون فوت کردند ولی خوبه بدونید استاد دانشگاه بوده و انتشاراتی هم داشته در ضمن زمانی هم رئیس بانک بوده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

آیا واقعا می توان چیزی را اصلاح کرد؟ آیا هرگز می توان آثار ویرانی بناها و انسان ها را ترمیم کرد تا هر چیزی به آن وضعی که بوده بازگردد؟ ... درست همان طور که بود؟ ....

 

عمر خاطرات بیشتر از عمر جراحات است.

 

همه ی گل ها را می کنم و بر آن ها تف می اندازم . تا وقتی در هر جایی از این دنیا گندم کم باشد هیچ زمینی حق ندارد گل بدهد .

 

در زندگی هیچ حقیقتی نیست که آدم به خاطرش بمیرد .

 

تا وقتی کلمات در دنیای تو معنایی دارند و در دنیای من معنایی دیگر ، گفت و گو مرده است .... و همه ی حرف ها برای باد گفته می شود.

رادوبیس دلداده فرعون/ محفوظ

رادوبیس دلداده ی فرعون

 

نجیب محفوظ

عنایت الله فاتحی نژاد

 

انتشارات ماهی

سال نشر: ۱۳۸۹

 رادوبیس رقاصه مشهوری در مصر است که تمامی مردان در دام زیبایی او اسیرند و رادوبیس خود دل در گرو فرعون جوان دارد. روزی در جشن نیل عقابی صندل طلایی رادوبیس را می رباید و در دامان فرعون می اندازد و بدین ترتیب فرعون با این رقاصه آشنا شده و عشقی آتشین ایجاد می شود در همین زمان فرعون با کاهنان درگیر شده و این درگیری در کنار عشقی ممنوع اوضاع را پیچیده می کند ...‌

من اصولا مفاهیمی که نجیب محفوظ می گه را دوست دارم ولی این مورد کتاب عمیقی نیست شخصیت پردازی خاصی نداره یک کتاب عشقی سبک ولی چیزی که جذابش می کنه همون فراعنه و فضای مصر قدیمه . در حقیقت این کتاب از کارهای اولیه نجیب محفوظ هست یک سه گانه در مورد مصر قدیم که جایزه داخلی هم در کشور برده . کلا بد نیست سرگرم کننده است تو ایرانم استقبال بد نبوده ازش ظاهرا چون کتابی که من خوندم چاپ سوم بود ولی خداییش طرح جلدش خیلی بی روحه.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

 مردم عوام معتقدند که عقاب شیفته زیبارویان است و اشیای ارزشمند آنان را می رباید و به آشیانه ی خود در بلندای کوه ها می برد.

 

دل بستن به هر چیز جز زیبایی سخت بیهوده و باطل است .

به عبارت دیگر/ لاهیری

به عبارت دیگر

 

جومپا لاهیری

امیرمهدی حقیقت

 

انتشارات ماهی

سال نشر : 1395

کتاب جدید خانم لاهیری داستان نیست بلکه شرح یادگیری زبان ایتالیایی توسط ایشون هست . اینکه چه طور عاشق زبان ایتالیایی شده ، چه قدر با کلاس ، معلم خصوصی و روش های دیگه تمرین کرده . حتی مدتی برای زندگی به رم می ره و متوجه می شه باید از زبان انگلیسی کنده شده تا بتونه ایتالیایی صحبت کنه فکر کنه و البته مردم اون کشور وقتی قیافه و اسمت خیلی نامتناسب باشه هیچ وقت زبان تو رو قبول نمی کنند و اینکه داستان نوشتن به یک زبان بسیار متفاوت از فکر کردن و نوشتنه . کتاب را به ایتالیایی نوشتن و دو داستان کوتاه ایتالیایشون تبادل در مورد مترجمی که می ره لباس بخره و نیمه روشن فردی که از مسافرت خارجیش برگشته هم توی کتاب هست .

خیلی خوب نوشته توصیف کرده و من جدا لذت بردم خصوصا که عاشق زبان یاد گرفتنم و اینکه بعد از سال ها دوباره قراره کلاس زبان را شروع کنم و این اشتیاق زیادی برام داره . تمرین زبان حرف زدن یاد گرفتن و حتی خوندن در مورد این فرآیند بی نظیره .

این کتاب دو تا ترجمه داره و من خودم ترجمه دیگه رو خوندم ولی با توجه به سوابق و عنوان کتاب حس کردم ترجمه آقای حقیقت ممکنه بهتر باشه و برای همین اون مشخصات را توی معرفی گذاشتم.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

در هر لذتی دردی وجود دارد . در هر لذت بی حد و حصری یک گوشه ی تاریک وجود دارد .

 

غیرممکن است بتوان یک زبان خارجی را بی کم و کاست یاد گرفت .

 

در مواجهه با هر چیزی که به نظرم دست نیافتنی می رسد تعجب می کنم . بدون حس شگفتی در برابر چیزها ، بدون شگفتی ، اصلا شخص نمی تواند چیزی خلق کند .

مرگ و دختر جوان/ دورفمن

مرگ و دختر جوان

 

آریل دورفمن

حشمت کامرانی

 

انتشارات ماهی

سال نشر : 1394

دوران اختناق و دیکتاتوری ظاهرا به سر امده و قرار است کمیته جدیدی سر کار بیاید تمام حوادث وحشتناک و جنایات رژیم پیش را بررسی کند مجرمان را شناسایی کند هر چند اصل کار بر تسامح است و قرار نیست همه چیز از آنها گرفته شود . مرد برای این کمیته انتخاب شده و زن درگیر یک موضوع شخصی است ...

من کارای دورفمن را خیلی دوست دارم کتاب ایشونم قبلا با نشر و مترجم دیگه ای چاپ شده اما این چاپ جدید هست خیلی قشنگ بود هم موضوعش هم بیانش همه چیزش را مثل همیشه دوست داشتم . آقای دورفمن از فعالان حقوق بشر هست و نام این نمایش نامه را از آهنگ شوبرت گرفته .  نمایش نامه معروفی هست توی ایرانم بارها روی صحنه رفته و فیلمی هم به کارگردانی رومن پولانسکی بر اساس آن ساخته شده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

همه ی ناشناخته ها را هم که کشف کنیم روح زن ها هم چنان برایمان پیش بینی ناپذیر خواهد بود .

 

آدم هایی هستند که اصلا لیاقت زنده بودن را ندارند .

نگذار به بادبادک ها شلیک کنند/ چیچک اوغلو

نگذار به بادبادک ها شلیک کنند

 

فریده چیچک اوغلو

فرهاد سخا

 

انتشارات ماهی

سال نشر : 1393

باریش پسر کوچولویی هست که مادرش زندانی شده و بنابرین مجبوره اون هم توی زندان پیش مادرش باشه . اون با زنی به انم اینجی خیلی نزدیک بوده که دیگه آزاد شده و الان باریش براش نامه می نویسه . کل کتاب نامه های باریش هست . از زندان می گه از زندانی ها و زندان بان ها زندانی ها دو دسته هستند افراد عادی و افراد سیاسی که می بینیم سیاسی ها خیلی روشن فکر و اهل تقسیم و کتاب و این چیزا هستند ....

کتاب متوسطیه یه جورایی دل نشینه مواردی که اشاره می کنه لجن بچه گانه زاویه دید بچه اما راستش کتاب های این مدلی داریم دیگه که سعی می کنن از دید یه بچه خیلی فلسفی نگاه کنند بعد بچه ها با زبون خودش یه چیزایی می گه که خیلی حرفه  و آدمو به فکر می بره خوب این مدل کتابا با وجود اینکه بعضی وقتها واقعا می زنن تو کار اغراق و این حرف ها حرف بچه نیست اما شخصا مورد علاقه من هستند و دوستشون دارم ولی تو این مدل کارا خوب به نظرم کارای بهتر قوی تر و باورپذیرتر از این موردم هست .

خانم چیچک اوغلو ترک هستند و از این کتابشون فیلمی هم ساخته شده بود توی کشورشون که مورد استقبال قرار گرفت و جوایز زیادی هم برد .

آقای سخا چند سال قبل این کتاب را توسط خودشون منتشر  کرده بودند اما چاپ جدیدش زیر نظر نشر ماهی هست

 

قسمت های زیبایی از کتاب

اگر دروغ گفتن بد است پس چرا تو هم دروغ می گویی؟ می گویی ببین باریش دروغ ها دو جورند دروغ های به جا و دروغ های بی جا. این دروغ من به جاست! اما من هم دروغ های خودم را به جا می دانم! عصبانی می شوی بچه ها نباید دروغ بگویند چون هنوز نمی دانند دروغ به جا کدام است و دروغ بی جا کدام . باشد من هم صبر می کنم و وقتی بزرگ شدم دروغ می گویم .

 

کسی چه می داند؟ ناگهان می بینی آن که دوستش دارب دیگر تو را نمی خواهد . نگو چیر مهمی نیست.

ساحره ی سرگردان/ بردبری

ساحره ی سرگردان

 

ری بردبری

پرویز دوایی

 

انتشارات ماهی

سال نشر : 1393

تقسیم طولانی: زن و مرد طلاق گرفته و در حال تقسیم کتاب ها هستند .

مادام و موسیو شل: پسر دختری که شغلشان غذا خوردن پشت ویترین است .

وصله پینه ی وصلت: زن تخت خواب جدید می خواهد .

یک شب در همه ی عمر: مرد آرزو داشته شبی در هوای آزاد با دختر مرد علاقه اش زیرنور ستاره ها باشد.

مرگ و دوشیزه: پیرزنی که از ترس مرگ پر را روی کسی باز نمی کرد.

صدف دریایی: پسرک مریض صدفی دارد تا به صدای دریا گوش دهد.

ساحره ی سرگردان: دخترک ساحره دلش می خواهد عشق را تجربه کند.

غرب اکتبر: ۴ روح بدون کالبد مانده اند و فعلا در سر پدربزرگ جا گرفته اند.

ماجرای عاشقانه: مریخی عاشق یکی از زمینی ها شده .

سیب های طلایی خورشید : اینو قبلا تعریف کردم .

اینم یک مجموعه داستان دیگه از آقای بردبری و بستن پرونده ایشون . کتاب قشنگیه اینم یک مقدار تمش فرق داره دیگه اون قدر فضایی نیست حال و هوای دیگه بیشتر توش هست . در کل انتخاب های خوبی هست سرگرم کننده متفاوت و ترجمه خوبی هم داره . قطع کتاب هم کوچیک و جیبی هست می شه توی کیفتون باشه توی وقت های خالی که پیدا می شه یک نگاهی بهش بکنید.

جالبه بدونید آقای بردبری دانشگاه نرفته همچنین رانندگی هم یاد نگرفته هیچ وقت !

 

قسمت های زیبایی از کتاب

اینجا شهر شخصیت های پابرهنه ی مارک تواین بود ،جایی که در آن خردسالی بی چشمداشت درنگ می کرد و پیری بی هیچ تاسفی فرا می رسید.

 

در همه ی عمر شبی جود دارد که هرگز آن را فراموش نمی کنی. اگر دانستی که این شب دارد از راه میرسد و این شب همان شب به خصوص خواهد بود پس بگیرش و نگهش دار و هیچ نپرس و با هیچ کس هم پس از آن حرفش را نزن.

این یازده تا/ فاکنر

 

این یازده تا

 

ویلیام فاکنر

احمد اخوت

 

انتشارات ماهی

کتاب مجموعه 11 تا داستان کوتاه انتخابی از فاکنر هست جز تازه های چاپم نیست چون شبیه کتاب معرفی شده قبلی دست چین آقای اخوت بود و اکثر داستان هاش را هم قبلا معرفی کردم دیدم بد نیست اینجا بیارمش .  کتاب شامل داستان کوتاه های سپتامبر بی باران ، آن خورشید دم غروب ، موسی نازل شو ، تندیس برنجی ، نوعی عدالت ، بود ، ملکه ای بود ، ان هم خوب است و دکتر مارتینو را قبلا معرفی کردم و گذرگاه هل کریک هم همین طور اون داستانی که با ماشین می رن بگردن و می بینن ند هم توی ماشینه فقط می مونه داستان

مسابقه ی بامدادی : در مورد شکار گوزن .

تسخیرشدگان/ کامو

 

تسخیرشدگان

 

آلبر کامو

خشایار دیهیمی

 

انتشارات ماهی

در حقیقت آقای کامو با اقتباس از داستان تسخیرشدگان داستایوسکی این نمایش نامه را نوشتند . خوب گفتم که من داستان روسی نمی خونم چون هر کار می کنم نمی تونم روی اسامی مسلط بشم و همه چیز از دستم در می ره اما تا دیدم توی تازه های نشر از آقای کامو ترجمه جدیدی هست و منم با نثر ایشون خوب ارتباط برقرار می کنم رفتم سراغش خیلی هم تلاش کردم اما واقعا این بار هم چون شخصیت ها زیاد بود نشد که نشد یک خانمی بود واروارا که با یک مردی به اسم استپان زندگی می کرد یه پسری هم به اسم استاوروگین داشت بعد یک سری مسائل عشقی این وسط بود کسایی که اشتباهاتی می کردن سعی می کردن تاوان پس بدهند افراد مغروری که از تظاهر به نبود عشق می کردن و ... یک سری هم جریانات سیاسی و گروهکی این وسط بود که البته محوریت ماجرا روی همین بود ولی واقعا نتونستم درکش کنم خوب معلومم هست چیزی که نفهمی را دوست نخواهی داشت .  

 

قسمت های زیبایی از کتاب

شوهری که بی خداست باید به زنش یاد بده که از خدا بترسه . این طوری آزادتر می شه .  

 

آدم ها از مرگ می ترسن چون زندگی را دوست دارن ، چون زندگی خوبه ، همین .

نبرد/ فوئنتس

 

نبرد

 

کارلوس فوئنتس

عبدا... کوثری

 

انتشارات ماهی

شخصیت اصلی ما مرد جوانی هست که کتاب زیاد می خونه و اندیشه های زیادی هم داره و شدید به دنبال عدالت هست . اول سعی می کنه خودش دست به کار شه و بین قشرهای مختلف عدالت را رعایت کنه بعد وارد جنگ های آمریکای لاتین برای بیرون آمدن از زیر سلطه اسپانیا می شه زمانی با بومی ها همراه میشه برای کسب حق عملیشون توی زمینه مساوات و ...

و البته اخر هر راهی می بینه انگار نشد اون چه قرار بود بشه

اینم رمان جدید ترجمه شده فوئنتس قشنگه و البته مثل بیشتر کارای فوئنتس من موضوعش هدفش و روند جلو رفتن داستان را خیلی بیشتر از آهنگ کلمات و بیانش می پسندم بیانش برام خشک و غیر جذاب هست شباهتی به ادبیات آمریکای لاتین نداره برام اما موضوعاتش و تفکرش برای قابل تقدیره البته بگم تا اواسط داستان را بیشتر می پسندیدم با نحوه تموم شدندش و جهت گیری آخرش ارتباط خوبی برقرار نکردم .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

محال است چیزی تا ابد همان بماند که بوده .

 

شاید راه های دیگری هم برای زندگی باشد که به اندازه ی این چیزی که ما داریم وحشیانه نباشد .

 

من همیشه از این می ترسیدم که هر چند خیلی دوستت دارم ، با تو حرفی برای گفتن نداشته باشم .

 

قدرتش را داری قبل از تغییر دادن دنیا رفتار خودت را اصلاح کنی ؟

 

ما از قانون اطاعت می کنیم اما اجرایش نمی کنیم .

 

فقط جنگ است که مایه وحدت ماست . جامعه از هم جدامان می کند .

روانكاو/ آسيس

روانكاو  

 

 

 

ماشادو د آسيس

عبدا... كوثري  

 

 

 

انتشارات ماهي

روانكاو : روان پزشك مشهوري در پي يافتن مرز عقل و جنون است .

بازوان آن زن : پسرك دائم به بازوان زن صاحبخانه فكر مي كند .

آينه : مرد به خانه خاله اش مي رود و به او توجه زيادي مي شود .

در نهانخانه ي دل : مرد از مشاهده آزار و اذيت ديگران لذت مي برد .

تركه ي عدالت : پسرك از مدرسه علميه فرار كرده است .

بازي حيوانات : مرد عادت كرده در بازي حيوانات قمار كند .

عشاي نيمه شب : پسرك بيدار مانده تا نيمه شب به ديدن مراسم عشاي رباني در يك شهر بزرگ برود .

پدر در برابر مادر : مرد شكارچي برده است و تازه صاحب فرزندي شده است .

آموزش جناب از ما بهتران : مرد به پسرش ياد مي دهد چگونه در جامعه براي خود جايي باز كند .

تعطيلات : عموي بچه ها به دنبالشان مي آيد تا زودتر به خانه بازگردند و دو كودك از فكر مهماني ذوق زده اند .

شب درياسالار : مرد از سفر دريايي برگشته و سراغ معشوقش مي رود .

آخرين خواست :مردي كه مي خواهد تابوتش توسط تابوت ساز خاصي ساخته شود .

خوب اينم از كتاب جديد آسيس كه سراغش رفتم البته كتاب جديدي نيست در حقيقت تجديد چاپ شده . قبلا دو تا رمان ازش معرفي كرده بودم كه دوسشونم داشتم و براي اولين بار سراغ داستان كوتاه هاي ايشون رفتم . بد نبود . متنش روان نوشته شده خوشخوانه و ترجمه خوبي هم داره اما راسش من از نحوه تمام شدن داستان ها خوشم نمي ياد يك جوري خيلي يك دفعه اي هست انگار به نظرم با ظرافت تمام نشده عين يك مسير دنباله دار كه يك دفعه يكي زده قطعش كرده . براي من كتاب متوسطي بود .

 

قسمت زيبايي از كتاب

زندگي يك بخت آزمايي بزرگ است . جايزه هايش معدود است اما تا بخواهي باخت دارد .  

 

فراموشي از ضروريات است . زندگي لوحي است كه سرنوشت براي آن كه واقعه ي تازه اي را بر آن بنويسد بايد نوشته ي قبلي را پاك كند .

زندانی لاس لوماس / فوئنتس

زندانی لاس لوماس

 

کارلوس فوئنتس

عبدا... کوثری

 

انتشارات ماهی

داستان در مورد وکیل ثروت مندی است که زنان بسیاری را در زندگی بازیچه خود کرده تا زمانی که با لالا آشنا می شود و به نوعی دلباخته اوست اما قتل لالا کل زندگی وکیل را درگیر بازی ای باورنکردنی می کند و به نوعی وکیل در خانه اش به نام لاس لوماس زندانیست .

بد نبود . فوئنتسمک از اونایی است که نوشته های خوب داره بد داره همه جوره این داستانش جالب بود راستش یک مقداری کتابش کوچیک بود چشم منو اذیت می کرد و همین باعث شد تمرکز خوبی روش نکنم وگرنه شاید لذت بیشتری هم می بردم . به هر حال اینم یکی از تازه های نشر سال قبل بود .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

آدم مبتذل و راضی باشد بهتر است تا مفلوک و فرهیخته .

 

هر آدمی فرصتش را دارد ، هر سربازی ممکن است روزی ژنرال شود .

میشائیل کلهاس/ فون کلایست

میشائیل کلهاس

 

هاینریش فون کلایست

محمود حدادی

 

انتشارات ماهی

کتاب در حقیقت 4 تا داستان کوتاه هست که میشائیل کلهاس بلندترین اونهاست .

میشائیل کلهاس : کلهاس اسب فروش خوش نامی است که همراه با خانواده اش گذران عمر می کند . روزی ارباب جدید منطقه دو اسب او را گرو می گیرد تا برود و جواز بخرد و در شهر او می فهمد جواز شوخی ای بیش نبوده زمانی که برمی گیردد ارباب از دو اسبش کار کشیده و آنها را شبیه یابو کرده و پیشکارش را کتک زده . کلهاس می خواهد دادخواهی کند و درگیر پیچ و خم های حکومتی می شود .
گنده پیر لوکارنو : پیرزن مفلوک روزی به خانه اربابی می آید اما اربا از او می خواهد جای دیگری بخوابد و همین بلند شدن باعث از دنیا رفتن زن می شود .
زلزله در شیلی : دختر و پسر عاشق همند و با یکدیگر رابطه داشته و دختر باردار شده . تصمیم گرفته می شود دخترک را اعدام کنند و مرد نیز زندانی است در همین زمان زلزله بزرگی رخ می دهد .
مارکوئیز فون ا... : دخترک که بیوه ای خوش نام است همراه با دو فرزندش زندگی می کند و در جنگ افسر روس او را از دست معارضان نجات می دهد ولی دختر می فهمد باردار است و این موضوع جای بسی تعجب است .

این کتاب از اونایی بود که خواننده های وبلاگ خیلی مصرانه بهم پیش نهاد می کردند بخونمش تا بالاخره سراغش رفتم کتاب قشنگ بود خوشحالم از خوندنش . داستان مال زمان های خیلی قبله پس هم صحنه ها و رویدادها توی یک حال و هوای دیگه ان هم نثر قدیمی بوده که توی ترجمه هم مشهوده . خیلی هم تراکمش بالاست منظورم اینه هیچ جمله ای را با حواس پرتی نمی شه خوند از اونایی هست که جمله به جمله را باید با حواس جمع بخونی . با همه این احوال قشنگ و مدبرانه نوشته شده و موضوعات جالبی هم داره و بخونیدش.

فون کلایست آلمانی هست که توی یک خانواده نظامی به دنیا می یاد و این عشق به ادبیات با روحیات خانواده اش هم خونی نداشته و نهایت هم اونو به سوی خودکشی سوق می ده .

کافکا در مورد این کتاب گفته بود که به جز یک بخش از داستان بقیه اون را توی یک نشست خوندم آن هم برای دهمین بار و این داستانیه که با خلوص نیت در دست می گیرمش .  

اشتيلر/ فریش

اشتيلر

 

ماكس فريش

علي اصغر حداد

 

انتشارات ماهي

اشتيلر مردي هست كه منكر واقعيت وجودي خود شده شايد به دليل آن كه دوست ندارد آن باشد كه هست و ديگران تصور مي كنند . اشتيلر مردي سوئيسي بوده كه همسر زيبايي به نام يوليكا داشته بالريني آرام و سرد ، آن ها هيچ گاه به هم نزديك نبوده اند و زماني كه يوليكا مريض مي شود اشتيلر با زن ديگري دوست شده و بعد هم يوليكا را رها مي كند و مي رود و اكنون بعد از 6 سال دوباره او را ديده اند اما وي هويتش را انكار مي كند .

نسبتا خوب بود . موضوع جالب و بحث برانگيزي داره چالشي هست و اين كاويدن اعتقادات و انديشه هاي افراد اين ريز بيني روان شناسي موضوع خيلي زيبا و عميقي هست اما براي من دو مورد ناخوشايند بود يكي واقعا هيچ دركي از خصيت اصلي نداشتم برام غير منطقي بود ديگه اين كه نثرش گيرا نيست خسته كننده است يك جورايي كسالت آور .

ماكس فريش دانشجوي ادبيات آلماني بوده كه به دليل مشكلات مالي دانشگاه را رها كرده و سراغ خبرنگاري مي ره اما مدتي بعد دوباره وادر دانشگاه مي شه اين بار رشته معماري و بعد هم در همين رشته كارش را ادامه مي ده .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

تو واقعا حق نداري چيزي را براي من ممنوع كني ، بدخبتي در همين است . در اصل رابطه ي تو با من هميشه فقط يك رابطه ي عشقي بود ، به همين دليل هم وقتي من رابطه برقرار كردم تو حق نداشتي مانع من بشوي ...

 

اگر دو شريك زندگي گمان كنند خيالشان از بابت هم آسوده است اغلب در همان لحظه يكديگر را از دست مي دهند .

 

سخت است خسته نشدن در برابر دنيا ، در برابر اكثريت آن ...

 

برگشتن من درست مثل كار قماربازها بود ، چون مرحله اي هست كه دست كشيدن ديگر معنايي ندارد .

كنستانسيا /فوئنتس

كنستانسيا

 

كارلوس فوئنتس

عبدا... كوثري

 

انتشارات ماهي

ويتبي هال دكتري آمريكايي است كه 40 سال از زندگي مشتركش با كنستانسيا همسر اسپانيايي اش مي گذرد . آنها همسايه اي روس به نام موسيو پلوتنيكوف كه روزي نزد دكتر امده و به او مي گويد من قرار است بميرم تو نيز روزي كه مرگت فرا رسيد به سراغم بيا ... اين حرفها در ابتدا عجيب به نظر مي ايند ولي در ادامه ماجرا هست كه با توجه به بيماري زنش بعد از مرگ همسايه روس ، تصوير همسرش در آن خانه و ... ويتبي مي فهمد اين دنيا مجموعه اي از اتفاقات عجيب و معاگونه است . زنده هاي مرده و مرده هاي زنده

خوب بود موضوع جالبي داشت موضوعش و روند داستان را دوست داشتم ولي داستان گرما و جذابيت زيادي نداشت يعني پرشور نبود . اينم به هر حال از اخرين كتاب هاي ترجمه شده از فوئنتس هست كه گفتم يه سري بهش بزنم .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

يه مدتي كه مي گذرد و آدم زندگي خودش ته مي كشد فقط به وساطت زندگي ديگران زندگي مي كند .

 

آدم مرده به جاي خودش برنمي گردد ، آدم مرده بايد به همان زندگي كه يك زماني مال او بوده قناعت كند . آدم مرده با صدقه ي خاطره زندگي مي كند .

 

راستي كه سيسات چطور ته مي كشد ، تمام مي شود و هنر چطور خودش را از نو مي آفريند ، اين چيزي است كه آن ها نمي دانستند . يا شايد هم مي دانستند و ازش مي ترسيدند .

 

ما به صميمت دوجانبه احترام مي گذاشتيم و توقع توجيه به اين صميمت لطمه مي زد .

 

دور و بر ما را معما گرفته و آن اندك چيزي كه به ياري عقل مي دانيم صرفا استثنايي است در دنياي سراسر معما .

 

هنر دقيق ترين نماد زندگي است .

 

خودم درد جدايي را چشيده ام ، از آن كه دوستش داشتم جدا مانده ام و درد جدايي را چشيده ام تا آستان اشك .

يعقوب كذاب /بکر

يعقوب كذاب

 

يورك بكر

علي اصغر حداد

 

انتشارات ماهي

داستان همان داستان هيتلر و يهود با روايتي تازه است . عده اي از يهودي ها در شهركي تحت نظارت آلماني ها زندگي مي كنند . البته اين زندگي تحت قوانين و شرايط بسيار سخت و نا اميدكننده اي است . روزي بر حسب اتفاق يعقوب يكي از يهوديان در قرارگاه آلماني ها رفته و جمله اي در مورد روند نبرد آلمان و روسيه مي شنود . او فردا اين خبر را پخش كرده و عنوان مي كند كه برخلاف قوانين راديويي دارد كه از طريق آن از اخبار آگاه مي شود . بدين ترتيب يعقوب به نوعي ناجي تبديل شده و به دروغ در دل مردم اميد قرار مي دهد ...

كتاب نسبتا خوبي بود . موضوعش به نظرم خيلي جديد و زيبا بود و توي يك مسئله كلي نخ نما اومده بود ماجراي خلاقانه اي ايجاد كرده بود ولي نحوه نوشتنش به دلم نبود يك جورايي يكنواخت و كسل كننده بود . انگيزه اي براي خوندن باقي مطلب انگار وجود نداشت . شاید مشکل ترجمه بود!

اينم از اون دسته كتاب هايي بود كه خيلي تو ذهنم بود چرا نخوندمش تا حالا!

آمریکا /کافکا

آمریکا

 

فرانتش کافکا

علی اصغر حداد

 

انتشارات ماهی

کارل پسر 16 ساله ای اهل پراگ است که زن خدمتکار او را گول زده و از وی بچه دار می شود به همین جهت پدر و مادرش او را روانه آمریکا می کنند . کارل در امریکا یک دایی دارد که تا کنون او را ملاقات نکرده است و کتاب شرح مسافرت کارل در کشتی ، ملاقاتش با دایی ، تنهایی اش در آمریکا و مشکلاتی است که یک پسر بچه تنها با آن ها دست به گریبان است ...

بگم که این رمان هم جزرمان های نیمه تمام کافکا است که ظاهرا با ذوق و شوق زیادی شروع به نوشتن اون می کنه و خیلی هم تحت تاثر چارلز دیکنز و دیوید کاپرفیلد بوده . می خواسته این کتاب را به عنوان روشن ترین و مثبترین اثرش با یک پایان خوش عرضه کنه ولی یک دفعه هم شور و شوقش را از دست می ده و تنها فصل اول کتاب را چاپ می کنه .

کتاب بهار امسال توسط آقای حداد ترجمه شده و ترجمه خوبی هم داره . کتاب قشنگی بود خوشم اومد و به دلم نشست هرچند به نظرم در حد رمان های مسخ یا محاکمه یا قصر نبود یک جورایی اون سردرگمی ها و ناامیدی های کافکایی توش خیلی خیلی کمرنگ شده بود .  

پ . ن : همون طور که گفتم فعلا تصمیم دارم تا یک مدتی به انتشارات تازه این یکی دو ساله از نویسنده هایی که قبلا معرفیشون کردم بپردازم .

رهنمودهایی برای نزول در دوزخ /لسینگ

رهنمودهایی برای نزول در دوزخ

 

دوریس می لسینگ

علی اصغربهرامی

 

انتشارات ماهی

چارلز واتیکنز پروفسور ادبیات کلاسیک است که حافظه خود را از دست داده و سخنان نامربوطی می گوید .در بیمارستانی بستری است و دو دکتر معالج او نظرات و شیوه های درمانی مختلفی دارند و در این بین با آشنایان مختلف او تماس گرفته و در مورد روحیات و سبک زندگی او اطلاعاتی به دست می آورند .

اصلا دوست نداشتم شبیه بقیه داستان های خانم لسینگ نبود . پراکنده گویی ها و هذیان های اولیه چارلز اصلا برای من جالب نبود و قسمت دوم کتاب و زمان آشکارشدن موضوع جذابیت بیشتری برام داشت . البته بهتره اعتراف کنم هنوز کامپیوترم خرابه و همین هم دل و دماغم برای تایپ بهتر و بیشتر و خوندن نقدهای مفید در مورد کتاب را از بین می بره و کسل می نویسم امیدوارم کامی زودتر برگرده .

پ . ن : ننوشتم این چند روز چون مسافرت بودم ببخشید

خاک غریب /لاهیری

خاک غریب

 

جومپا لاهیری

امیر مهدی حقیقت

 

انتشارات ماهی

کتاب دو بخش هست . بخش اول شامل 5 تا داستان کوتاه و بخش دوم شامل یک داستان سه قسمتی .

خاک غریب : روما دختری هندی است که مادرش فوت کرده و اکنون پدرش تصمیم دارد برای تعطیلات نزد او بیاید . روما مضطرب و نگران است و نمی داند آیا باید از پدر بخواهد نزد او زندگی کند یا خیر . سه نسل از یک خانواده مهاجر در کنار هم قرار می گیرند .
جهنم – بهشت : در مورد خانواده ای مهاجر از هند که با پسر جوان مهاجری آشنا می شوند و او را مانند عضوی از خود پذیرا می گردند ولی پسر به سمت زنی آمریکایی می رود . این داستان را قبلا خوندم ولی یادم نمی یاد کجا!!!
انتخاب جا : زن و شوهری که برای جشن عروسی یکی از آشنایان مرد به منطقه ای کوهستانی آمده و هتلی رزرو کرده اند . یک جوری روزمرگی زندگیشون را شاهد هستیم .
خوبی محض : در مورد دختری هندی است که در آمریکا بزرگ می شود او سعی دارد با محیط کنار بیاید و بار غربت خانواده را بر دوش داشته باشد ولی برادرش دچار الکل شده و نسبت به خانواده بی توجه است .
به کسی مربوط نیست : دختری هندی به نام سانگ هم خانه پاول می شود . سانگ با مردی به نام فاروق دوست می باشد . روزی دختری به پاول تلفن می کند و می گوید دوست دختر فاروق است و به این ترتیب پاول وارد ماجرای سانگ می شود .

اولین و آخرین بار ، آخر سال ، رفتن به ساحل : این سه داستان به هم پیوسته است در مورد سرنوشت دختر و پسری هندی که والدینشان در زمان کودکی آنها با هم دوست بوده اند .

قبلا از خانم لاهیری دو کتا هم نام و مترجم دردها را معرفی کرده بودم از همین انتشارات و همین مترجم . کتاب خاک غریب هم سال گذشته از ایشون ترجمه شد و با توجه به دو تجربه خوشایند قبلی سراغ این یکی هم رفتم . کتابش را هم دوست داشتم کتاب قشنگی بود خانم لاهیری یک جوری گرم و ساده می نویسه که تا آخر آدم را با خودش همراه می کنه . داستان کوتاهاش چندان کوتاه نیستند و به خصوص سه داستان آخر دیگه ماجرا از داستان کوتاه واقعا فراتر رفته . دیگه اینکه نمی دونم چرا این قدر زوم کرده روی مهاجرا برخی از مسائل داستان ها را می شه برای هر خانواده ای حتی غیر مهاجر هم نوشت . جالبیش اینه همه مهاجرها هم پولدار و درس خونده هستند . ولی می گم دوستش داشتم و تنها نقطه ضعف اصلیش گاهی کش دادن بیش از حد مطلب بود .

جالبه بدونید خانم لاهیری قبل از نوشتن رمان به نوشتن ستون آشپزی روزنامه اشتغال داشتند و غذای هندی را آموزش می دادند . ایشون در زمینه مطالعات رنسانس دکترا گرفتند ، با ییک روزنامه نگار اهل آمریکای جنوبی ازدواج کرده و دو فرزند هم داره .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

اساسی ترین اتفاق عمرش ، به دنیا آمدن مایا و مونیکا ، تا ان موقع دیگر افتاده بود . هیچ چیز نمی توانست زندگی را بیشتر از این زیر و رو کند .

 

مگر وحشتناک نبود که بعد از این همه این در و آن در زدن برای پیدا کردن کسی که آدم می خواهد عمرش را با او سپری کند ، بعد از تشکیل خانواده با او ، حتی علی رغم دل تنگی اش برای او ، این تنهایی بود که بیش تر از هر چیز برایش جاذبه و لذت داشت ، تنها چیزی که هر قدر گذرا و کم مایه ، آدم را متعادل و معقول نگه می داشت ؟

 

هیچ چیز بدتر از انتظار آمدنش نیست ، فهمیدم که تحمل خلایی که بعدش می آید ساده تر است از سنگینی آن روزها .

مترجم دردها

 

مترجم دردها



جومپا لاهیری
امیرمهدی حقیقت

انتشارات ماهی

کتاب مجموعه ای از داستان های کوتاه مرتبط با زندگی خانواده های هندیست . با اینکه خیلی از داستان ها تو آمریکا اتفاق می افته اما به دلیل شخصیت های هندی یک فضای شرقی را می تونید توی داستان ها احساس کنید . ادم های زیبا با درونی زیبا و ارام و به بن بست رسیده . خیلی کتاب قشنگیه
داستان ها عبارتند از : موضوع موقت ، وقتی آقای پیرزاده برای شام می امد ، مترجم دردها ، دربان واقعی ، جذاب ، خانه خانم سن ، این خانه متبرک ، معالجه بی بی هالدار و سومین و آخرین قاره . همه دساتانهاتش قشنگ بود و به خصوص از موضوع موقت و خانه خانم سن خوشم آمد .
مجموعه ی داستان "مترجم دردها" با اینکه اولین کتاب جومپا لاهیری، نویسنده ی هندی است؛ اما در مدتی کوتاه پس از انتشار برنده‌ی جایزه‌ی بهترین کتاب اول نیویورکر، جایزه پن_همینگوی، جایزه‌ی کتاب برگزیده‌ی پابلیشرز ویکلی، جایزه‌ی ادیسن مت کاف از آکادمی هنر و ادبیات آمریکا، جایزه‌ی کتاب برگزیده‌ی نیویورک تایمز، جایزه اْ هنری، نامزد جایزه‌ی لوس‌آنجلس تایمز و برنده‌ی جایزه پولیتزر ادبی سال 2000 شده است

 

هم نام

    

 

هم نام


جومپا لاهیری
امیر مهدی حقیقت

انتشارات ماهی

داستان یک خانواده هندیست که به آمریکا مهاجرت می کنند و بعد دختر و پسرشان در امریکا متولد شده و با فرهنگ امریکایی رشد می کنند . تقابلات دو نسل با دو فرهنگ شدیدا مخالف را نشان می دهد . پدر و مادر نیز روز به روز بیشتر از گذشته تسلیم این تفاوت تفکر می شوند .
داستان قشنگ و خوبی بود . جایی که پسر برای همسرش کادوی سال نو می خرید و قبل از دادن کادو مجبور به ترک خانمش می شد خیلی تلخ بود . بدتر از این نمی شه برای کسی کادو بخرید با یک عالمه عشق و بعد نشه بهش بدهید .
چهارچوب داستان شبیه کتاب عطر سنبل عطر کاج هست هر دو برخرود فرهنگ شرق و غرب در یک خانواده مهاجر رو نشون می دهند اما به نظر من عطر سنبل عطر کاج به دلیل سبک طنزش جذاب تر بود .

هم نام اولین رمان این نویسنده هندی است و لاهیری می‌گوید: شاید یکی از دلایل شکل‌گیری این داستان خاطره‌ای بود که از دبستان داشتم. آن روزها هر وقت صدای خوردن قطرات باران به سقف بالکن کلاس می‌آمد، پسربچه‌های کلاس با لحن کشداری می‌گفتند: «چومپا» آسمان صدایت می‌کند. صدای اسمت درست مثل خوردن قطره‌ای باران به زمین است. این چه اسم اجق وجقی است که داری! بعدها هم همیشه پسرهایی که با من آشنا می‌شدند چند وقتی با نامم درگیر بودند.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

 

زندگي خودش را همان طور كه بوده و هست قبول دارد و اين يك موهبت بزرگ است

 

 

خارجي بودن يك جور حاملگي مادام العمر است ، با يك انتظار ابدي ، تحمل باري هميشگي و ناخوشي مدام .

 

خوبی خدا

 

خوبی خدا

ریموند کارور ، هاروکی موراکامی ، .....
 امیر مهدی حقیقت

انتشارات ماهی

خیلی کتاب قشنگی بود . واقعا خوشم اومد . داستان های ساده در مورد آدم های تنها

1- تو گرو بگذار ، من پس می گیرم- شرمن الکسی : قشنگ بود و ساده به خصوص از اسم داستان خیلی خوشم اومد . این داستان توی مجوعه داستان های برگزیده جایزه او.هنری در سال 2005 چاپ شده
2- شیرینی عسلی – هاروکی موراکامی : این رو خیلی دوست داشتم واقعا قشنگ بود به خصوص که اخرش خوب تموم می شد . اما ادم واقعا می مونه . داستان کوتاه نویس ها یک جوری در حد نابغه اند واقعا توی چند صفحه چه موضوعات نابی را بیان می کنند چه ساده و چه چیزهای جالبی را به هم ربط می دهند
3- تعمیرکار- پرسیوال اورت : این داستان در مجموعه بهترین داستان های کوتاه امریکایی سال 2000 چاپ شده بوده . این فوق العاده بود واقعا قشنگ بود
4- فلامینگو – الیزابت کمپر فرنچ : اینم داستان خوبی بود . خیلی قشنگ تمومش کرده بود . بیشترین چیزی که توی داستان دوست داشتم جمله اخرش بود ." زنی بود که فقط نیاز به سکوت و آرامش داشت و کسی که در کنارش باشد , هر کس که می خواست باشد . "
خود دختر بچه هم خیلی دوست داشتنی بود دختر کوچولوی تنهای گوشه گیری که توی تنهاییش با خودش حرف می زد
5- کارم داشتی زنگ بزن – ریموند کارور : این خیلی غمگین و بد بود . خیلی گریه کردم . یک بار دیگه هم خونده بودم این داستان را و امکان نداره هیچ وقت دیگه بتونم باز هم بخونمش . خیلی غمگینه .
6- زنبورها. بخش اول – الکساندر همن : این داستان در کتاب بهترین داستان های کوتاه آمریکایی سال 99 چاپ شده. خوب بود
7- خوبی خدا – مارجوری کمپر : داستان در مجموعه برندگان جایزه او.هنری سال 2003 چاپ شده. این داستان محشر بود . فوق العاده بود . خیلی دوستش داشتم . واقعا قابل درک و واقعی بود . این یکی از بهترین داستان های کتاب بود . لینگ شخصیت خیلی ملموسی بود
8- جناب اقای رئیس جمهور- گیب هادسون : این داستان به دلیل مضمون سیاسی اش خیلی سر و صدا به پا کرده – خوب بود
9- جهنم-بهشت - جومپا لاهیری : این قشنگ ترین داستانش بود . خیلی دوستش داشتم . واقعا محشر بود و فوق العاده تموم شده بود . خیلی قشنگ


طرح جلدش هم خیلی زیباست . من تازگی ها عادت کردم به طرح روی جلدها با دقت نگاه کنم و این دومین کتابی بود که واقعا از طرح جلدش لذت بردم . اون کتاب دیگه هم در قند هندوانه بود که جلد قشنگی داشت

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 

مایک چشمهایش را بالا آورد و به چشم های لینک نگاه کرد: تو می دانی کجا را اشتباه کرده ایم، نه ؟
لینک به نشانه نه سر تکان داد .
" این که به جای شانس برای رحمت دعا کردیم . دست خودمان را رو کردیم . نشان دادیم که آماده ایم یک جورهایی با هر چیزی کنار بیاییم. "

 

 

امید یعنی بازگذاشتن در . این طوری چیزهای خوب توانست وارد شد .

 

 

تماشا کن ، مایکی ! خدا یک روز قشنگ دیگر آفرید ، فقط به خاطر تو ! او انتظار داشت تو آن را تماشا کرد.

 

 

عکس ها همیشه عصبی اش می کردند ، همیشه چیزهایی را نشان آدم می دادند که دیگر وجود نداشتند ، تمام شده بودند .

 

 

قدم به قدم به طرفش می رفتم و لحظه به لحظه از او فاصله می گرفتم .

 

 

تو عوضی شاید بدانی چطور صد تا صد تا کلمه روی کاغذ ردیف کنی ، ولی از احساسات یک زن هیچ کوفتی نمی دانی. جنازه ها بیشتر از تو حالیشان می شود .

 

 

 

دوست دخترهاش معمولا کم توقع بودند و هر وقت از آن ها خسته می شد بهانه ای می تراشید و با آن ها به هم می زد .


 ( یک نویسنده که عاشق زنی هست که همسر دوستش شده ..... )