ماشاا... خان در بارگاه هارون الرشید/ پزشک زاد

ماشاا... خان در بارگاه هارون الرشید

 

ایرج پزشکزاد

 

انتشارات صفی علیشاه

سال نشر : 1384

اصلا کتاب جدیدی نیست خیلی هم قدیمیه در حقیقت چون توی مد خوندن نویسنده هایی بودم که می شناختم و چشمم به پی دی اف این کتاب خوند دیگه سراغش رفتم . در حقیقت این کتاب اولین بار در سال 1337 در مجله اطلاعات جوانان چاپ می شه .

داستان در مورد نگهبان یک بانک هست که مرد ساده ایه داره ادامه تحصیل می ده ولی به شدت درگیر قضیه هارون و جعفر برمکی در کتاب تاریخ شده تا عاقبت پیش یک مرتاض هندی می ره و از اون می خواد که به دوران گذشته ببردش و سر از همون دوران در می یاره و وارد قصر خلیفه می شه دردسرهایی براش جور می شه و کلا کتاب طنز پیش می ره و پایه اساسی طنزش هم روی مخلوط فارسی عربی حرف زدن و سادگی ماشالا... در وسط حرمسرای زن هاست .

طنزش قدیمیه مدلایی که زیاد دیدیم قشنگ می شه یک فیلم قدیمی را با حال و هواش تصور کرد شاید اون سبک طنزی نباشه که الان خوشمون بیاد ولی کلا بد هم نیست .

خاک آشنا /فصیح

خاک آشنا

 

اسماعیل فصیح

 

انتشارات صفی علیشاه

مجموعه 13 داستان کوتاه از آقای فصیح هست که داستان های یک زندگی خاک شده ، سایه های کمرنگ در چشمان پیرزن ، لحظه ها ، تابوت بچه ، ساندویچ و آبجو و سعدی ، خاله توری  ، صعود ، هدیه عشق ،تنهایی آخر  و غمگین ، غمگین ، جغد سیاه دو سر در کتاب داستان های برگزیده عنوان شدند .

درخونگاه : مادربزرگ جلال خیرات مادرش شله زرد درست کرده و یوسف و جلال کاسه ای شله زرد برای خانواده منصور می برند .

دیوانه ای در روح او : ماجرای سفر ناصر تجدد به فرانسه
رویاهای یک رویایی : ماجرای سفر صادق آریان به آمریکا

خوب این کتاب را هم که کلا بیشتر داستان هاش را خونده بودم و 3 تا داستان دیگه هم معمولی بودند . شاید بشه گفت کتاب متوسط شایدم بد سلیقه ای هست دیگه شایدم اگه اولین کتاب از فصیح باشه که می خونید بگید خوب .  نکته جالب در مورد کتاب این هست که این اولین مجموعه داستان کوتاه از آقای فصیح می باشه  و جالبه بدونید این آنبلی که در داستان ها به عنوان زن جلال ازش یاد می شه واقعا زن آقای فصیح بوده . دختری نروژی که هنگام وضع حمل فوت می کنه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

امیرالمومنین خودش شفاعت همه رو می کنه . ما که بندگان عادی خدا هستیم نمی تونیم قضاوت بکنیم که کی بده کی خوبه ...

 

می خوام دنیا احساس کنه که من وجود دارم .

شهباز و جغدان /فصیح

شهباز و جغدان

 

اسماعیل فصیح

 

انتشارات صفی علی شاه

جلال آریان در مرخصی استعلاجی به سر مس برد و در هواپیما راهی تهران است که پروین دختر یکی از دوستانش به نام سیروس روشن را ملاقات می کند . پروین برای جلال تعریف می کند که اکنون مدتی است پدر وی مفقود شده و آیا جلال سراغی از او ندارد . سیروش روشن نقاش بسیار هنرمندی بوده که با دختر پولداری به نام آذر ازدواج می کند ولی آذر چندان به او وفادار نبوده و نهایتا نیز از او طلاق می گیرد . پروین دختر آنها با مادر زندگی می کند ولی صمیمانه عاشق پدرش است . بعد از ملاقات در هواپیما ، جلال نیز درگیر ماجرا شده و پا به پای پروین به دنبال پدر او سیروس است ..

خیلی بد بود اصلا خوشم نیومد نمی دونم آقای فصیح وقتی موضوع نداره مجبوره کتاب بنویسه آخه !!!!آخه بابا موضوع کتاب درد سیاوش هم همین بود که پسره از خانواده پولدار که عاشق پدرش بود یک دفعه می رفت دنبال باباش و می فهمید این باباش نیست و ناپدریش بابای اصلیشه و باباش را کشتن و .... عین همین . بعد وارد شدن جلال آریان به این قصه هم خیلی بی مزه و غیر واقعی بود آخه شما بعد از چندین سال دختر دوستی را می بینید که ازش خبری ندارید و این جور با زندگی اون آمیخته می شید !!!

آقای فصیح جزء نویسندگان بسیار پر کار کشور بوده ولی تمایلی به حضور در محافل ادبی یا مصاحبه نداشته . ظاهرا تنها یک بار در سال 72 با مجله کلک مصاحبه می کنه و مصاحبه ای هم از آخرین روزهای زندگیش در بیمارستان وجود داره .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

بیگناه ها نمی تونن به هیچ کس کمک کنن ، بدتر از همه به خودشون .

 

من شب های بد و شب های تنهایی زیاد داشته ام . اما اون شب ، شب بد بد بدی بود .

 

در آفریدن زیبایی و در عشق تردید غلطه .

بازگشت به درخونگاه /فصیح

بازگشت به درخونگاه

 

اسماعیل فصیح

 

انتشارات صفی علیشاه

در این رمان در دهه 70 هستیم و جلال آریان دیگه پیر شده که پسر یکی از همسایه های قدیم به نام خسرو را می بینه . خسرو عاشق شهرناز دختر برادر ناتنی جلال ، علی ، می باشد ولی پدر خسرو که مریض و زمین گیر و شدیدا بددهن است با این وصلت مخالف است . پدر شهرناز حاضر به قبول ازدواج به شرط مهاجرت این زوج به آمریکا هست ولی خسرو دل نگران پدر و مادر پیرش است ...

خیلی بد بود داستان های آقای فصیح اولش جذابن ولی بعد واقعا یک چیز رو تکرار می کنه و واسه همین خیلی سریع هم کتاباش خونده می شه چون اصلا چیز جدیدی نیست اصلا تمرزی نمی طلبه همون صحبت ها همون محیط وسوژه های تکراری مثلا همین دختری هم که با عشقش ازدواج نمی کنه زن مرد دیگه می شه بعد مرد اونو با یک بچه ول می کنه و می ره خارج و الان عشق اولی دوباره می خوادش توی داستان های قبلی هم تکرار شده . توی خیلی از داستانهاش هم جلال داره داستان می خونه و داستان را برای ما تعریف می کنه توی این کتاب مسخ رو می خونه .

آقای فصیح خود را بیشتر از همه تحت تاثیر جمالزاده ، احمد محمود و بزرگ علوی می داند .

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

با سفر فراموشش می کنی ... الان دیوونه شی چون عشق اول زندگی ته .

 

عشق می توانست لذت بخش و زندگی دهنده باشد و می توانست دردناک – و خطرناک .

 

" گذشته ، حال ، و آینده " برای من اکنون فقط دیگر تو هستی .

درد سياوش /فصیح

درد سياوش

 

اسماعيل فصيح

 

انتشارات صفی علیشاه

جلال آريان كه در كتاب عشق و مرگ صحبتش را كرديم خواهري به نام فرنگيس دارد . فرنگيس نيز دختري به نام ثريا دارد كه قرار است با پسري به نام خسرو ازدواج كند و جلال به ايران آمده و در جشن آنها شركت دارد . شب عروسي شهروز عموي ديوانه خسرو جشن را بهم مي زند و مي گويد شما بايد تقاص خون برادرم را بدهيد . به دنبال اين موضوع خسرو همه چيز را ترك كرده و به جست جوي دليل مرگ پدرش مي رود . پدر اصلي او سياوش در زماني كه خسرو يك ساله بوده فوت نموده . سايوش مردي بوده متفاوت از سايرين وارسته و زيبا .....

كتاب متوسطي بود . داستانش قشنگ و زيبا بود ولي به نحوي بود كه همون اول كل قضيه رو لو مي داد و اگر بقيه داستان را دنبال مي كرديد صرفا هدفتون پيگيري نثر نويسنده بود . گرم بود لحن داستان ولي توضيحات اضافه زياد داشت .

پ ن : اين كتاب را سال ها قبل خونده بودم ولي ازش خلاصه برداشته بودم ه همون خلاصه ها را با شكل و شمايل بقيه مطالبم در اينجا آوردم .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

بالاي گچ بري هاي بخاري ، تابلوي بسيار بزرگي هم از سياوش در قاب طلايي بود . سياوش با پراهن سفيد ساده ، نگاه دردناك و ترحم آميزي به جلو داشت . بيست و چهار سال پس از مرگش حضور او در خانه فرياد مي زد .

 

تكرار كردم : سياوش اون شب مرده بود ، اوسامد آقا . فردايي وجود نداشت . آب تني توي رودخانه اي وجود نداشت . غرق شدني وجود نداشت . شما اين را مي خواستي بگي ؟ اوسامد آقا چشمهاي مستش را به طرف من بلند كرد ، گفت : آخ پروردگار .

 

مردم زندگي عادي خود را مي گذرانند – يعني به سر و كله هم مي پرند ، قهرمانان خود را مي كشند و بچه هاي خود را به خاك مي سپارند . ايراني بودن ساده است : پسر با پدر بد ، پدر با پسر بد ، دختر با مادر بد ، مادر با دختر بد ، زن با شوهر بد ، شوهر با زن بد ، مادر با بچه بد ، بچه با مادر بد ، خواهر با خواهر بد ، برادر با برادر بد ، معشوق با عاشق بد ، عاشق با معشوق بد ، و .... جامعه ايران ساده است .

 

بنابراين او هم حالا خاطره است . نقشي كلي از طرح دوستت دارم تا روزي كه با تو قهر كنم اما خسرو نه ، خسرو دوست دارد و در عشق باقي است .

ادب مرد به ز دولت اوست تحریر شد/پزشکزاد

ادب مرد به ز دولت اوست تحریر شد

 

ایرج پزشکزاد

 

انتشارات صفی علیشاه

نمایشنامه ای کمدی از آقای پزشکزاد که تجربه خوب و به یاد ماندنی دائی جان ناپلئون باعث شد به سراغش برم اما اصلا در اون حد نبود . نمایش در 3 پرده تنظیم شده است . آقای پورعلیزاده مرد درستکار و شادی است که حاضر به قبول رشوه نیست و شیطان تصمیم دارد هرجور شده او را بفریبد ..
خیلی ساده و خطی بود و در ضمن موضوعش هم واقعا قدیمی و نخ نما بود، البته کتابی هم که من خوندم چاپ دوم سال 1354 بود شاید اون موقع هنوز موضوع جذابی بوده ولی خوندنش در حال حاضر برای من که لطفی نداشت .
طرح روی جلد بامزه ای داره ، یک نقاشی تو مایه ی مینیاتور از شخصیت های نمایش که طرحش از خود نویسنده و نقاشش آقای تبریزی بوده اند . آقای ژزشکزاد اصالتا بهبهانی هستند اما در تهران متولد شدند . در فرانسه رشته حقوق خوندند و مدتی در دادگستری و مدتی هم در وزارت خارجه کار می کردند .پدر ایشون پزشک و مادرشون معلم بودند .

دائی جان ناپلئون/پزشکزاد

دائی جان ناپلئون

 

ایرج پزشکزاد

 

انتشارات صفی علیشاه

کتاب در مورد یکی از خانواده های اشراف و به قولی شازده ها می باشد . این خانواده اشرافی در یک باغ بزرگ در کنار هم زندگی می کنند و رفتار و حرکاتشان به نوعی نمایشگر قشرهای مختلفی از جامعه می باشد  . افرادی که آنقدر دروغ ها و خیالات خود را تکرار می کنند که خودشان نیز باور می کنند ، مردهای چشم چران ، عاشق های قلابی  ، افراد خود بزرگ بین و جاه طلب ، مردم طماع و ... . دائی جان ناپلئون بزرگ  خانواده است که یکی از ارتشی های جزء است اما آن قدر از نبردهای خود با انگلیسی ها و کشتن قشون آنها سخن گفته که باورش شده انگلیس به دنبال اوست . به دلیل علاقه شدید این دائی به ناپلئون او را دائی جان ناپلئون می نامند . خواهر زاده دائی جان ناپلئون که راوی داستان نیز هست عاشق لیلی دختر دایی خود می باشد اما دائی جان با شوهر خواهر خود روابط خوبی ندارد و می خواهد لیلی را به پوری پسر برادرش بدهد  . راوی به کمک یکی از افراد فامیل به نام اسد سعی در بهبود اوضاع دارد اما دائی جان و شوهر خواهرش دائم سر قضیه اشرافیت خانواده و انگلیس و ناپلئون دعوا دارند و ....
کتاب فوق العاده ای بود . بسیار بسیار دوستش داشتم . محیط چنین خانواده ای را بسیار زیبا درآورده . چه تکیه کلام های قشنگی استفاده کرده و ماجراهای مختلف این قدر زیبا و با لحن گفتار رئال و جذابی وارد ماجرای اصلی می شوند که آدم را جذب خودشون می کنند . شخصیت پردازی ها حرف نداره . این قضیه هم که همه چیز رو می گفتن زیر سر انگلیسی هاست واقعا باحال بود . کتاب طولانی هست اما واقعا به خوندنش می ارزه . به عقیده من یکی از کتاب های بسیار خوبی ایرانی هست که تا به حال خوندم . اعتراف می کنم که وسط داستان هم که بودم ، رفتم تهش را خوندم ببینم این دو تا بهم می رسن یا نه !

ظاهرا آقای پزشکزاد این داستان را در سوئیس نوشتن و به عنوان داستان پاورقی در مجله چاپ می کردند که به دلیل استقبال شدید مردم به صورت کتاب درش می یارن و بعدها آقای ناصر تقوایی هم یک مجموعه تلویزیونی از روی اون می سازند و شخصیت دائی جان ناپلئون بسیار در ایران به شهرت می رسد .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

نمی خواستم دستم را بشویم مبادا بوی او برود .

 

- خدایا ! اولا مرا ببخش که با پول دزدی شمع روشن می کنم . ثانیا به من کمک کن که این اختلاف بین  آقا جان و دائی جان را حل کنم یا خودت حلش کن .
ولی اطمینان داشتم که خدا بین این دو تا راه حل اگر بخواهد کمکی بکند دومی را انتخاب می کند . این را می دانستم فقط راه حل اول را برای تعارف گفته بودم .

پر

پر

ماتیسن
میمنت دانا

انتشارات صفی علیشاه
کتاب در مورد مردی متاهل است که عاشق دختر جوان بیوه ای می گردد . دختر دارای صدای بسیار خوبی است و مرد سعی می کند تا او را خواننده مشهوری بکند .
بی مزه بود خیلی بی مزه
در حقیقت سعی داره عشق و فداکاری های اون را نشون بده اما اولا که به نظر من خیلی یخه و اصلا شخصیت پردازی نداره دوما هیجان نداره سوما مرد زن داری که عاشق دختر دیگه ای بشه نباید قهرمان باشه