چند واقعیت باور نکردنی/ چهل تن

چند واقعیت باور نکردنی

 

امیرحسن چهل تن

 

انتشارات نگاه

سال نشر : 1393

 پیشنهاد منطقی : خودکشی به دلیل خیانت به وطن .

اسطوره رمانتیک : مردی کشته شده در جریان انقلاب و نامه های به جا مانده.

ارواح دلواپس : خودکشی هدایت .

یادداشت گم شده :خودکشی یکی از نزدیکان رضا خان

باغ ایرانی : مارها عاشق الماسند .

باغ دزاشیپ : پسر خاله ای که به ستاره سفر کرد .

خوب اینم جدیدترین کار آقای چهل تن و بستن پرونده معرفیشون . نویسنده ارزنده ای هستند و امیدوارم بخونید و لذت ببرید . توی این کتاب شخصیت های حقیقی مد نظرشدن هستند و داستانی از زندگی اونها با دید خودشون روایت می کنند .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

 در ایران عمر تاریخ کوتاه است .هجوم اتفاقات تازه گذشته را پشت غبار فراموشی محو می کند .

 

آغوش تو هنوز هم برای من امن ترین نقطه دنیاست .

 

بدشانسی بزرگ اک فقط و فقط این بود که خوش شانس نبود .

ساعت پنج برای مردن دیر است / چهل تن

ساعت پنج برای مردن دیر است

 

امیرحسن چهل تن

 

انتشارات نگاه

سال نشر : 1381

 ساعت پنج برای مردن دیر است:پسر هنرمند درگیر زندگی دنیا مردن متوسط بودن و ....

تصادف محض:زنی که عاشق می شود .

زنی چای درست می کرد:مریم به همراه زن بیوه همسایه پسر او را بزرگ کرده اند .

زنی به ماه عسل می رود: زن و مرد برای ماه عسل به آبادان آمده اند و زن جور عجیبی است .

زنی در نور ویترین ایستاده بود: پاسبان های گشت شب و زن تنها .

زنی روی چمن ها نشسته است:زن مهاجری که تنهاست و هر روز با چمدان از خانه بیرون می آید تا در تنهایی نمیرد .

نویسنده در پاگرد آخر: هذیان و خواب و ...

دارالشفا: شفا با نبابت

یک سونای داغ: استخر و چول و حاج اقا و تلفن نصف شب 

یک مجموعه داستان دیگه و مثل بقیه مجموعه هاشون زندگی مردم سطح شهر خصوصا کاوش توی خصوصیات خانم ها و روحیاتشون حالا من خیلی باهاشون موافق نیستم اما قشنگ و نرم و روان می نویسند .  در ضمن آقای چهل تن رشته تحصیلیشون مهندسی برق هست .

 

قسمت زیبایی از کتاب

آرزو یعنی همین. یعنی این که آدم دلش بخواهد چیزها جور دیگری باشد .

کات منطقه ممنوعه/ چهل تن

کات منطقه ممنوعه

 

امیرحسن چهل تن

 

انتشارات نگاه

سال نشر : 1383

 خوب ایشون ظاهرا جز داستان کوتاه و رمان ، فیلم نامه هم دارن . گروه فیلم برداری به در خانه پیرزنی رفته که می گوید استخوان های پسر شهیدش بعد چند سال هنوز تازه بوده و البته روایات بسیار است .

خوب اولا من فیلم نامه دوست ندارم دوما نمی دونم چرا این قدر مفاهیمش برام دوره و متوجه نمی شم چی می خواد بگه و در نتیجه خوشم نمی یاد.

نکته دیگه ای که در مورد آقای چهل تن باید بگم اینه که زمانی برنده بورس پارلمان بین المللی نویسندگان می شه و به مدت دو سال به ایتالیا می ره .

تالار آیینه/ چهل تن

تالار آیینه

 

امیرحسن چهل تن

 

انتشارات به نگار

سال نشر : 1369

 داستان در زمان مشروطیت است مخالفت شاه و اشراف و مشروطیت خواهی عده ای دیگر و شرعیت خواهان و زندگی مردم که چه طور در این وادی می گذرد میرزا که معتقد است مشروطه باید بیاید و تمام زندگی اش را وقف کرده شاه زمان همسر مریض و رو به موتش و دو دختری که در خانه دارد ماه رخسار که همه او را شاه زمان می بینند و مهراعظم که تلخ از این همه بی توجهی است فخری عمه ای که در پی شوهر دادن دخترهاست .

یک رمان قشنگ و رمزآلود فضاهای رئال و اجتماعی که یک هاله رمانتیکی احاطه شون کرده داستان فضاهای قدیم با جذابیت اون روزگاران ولی هم چنان خیلی از شخصیت ها رفتار و تصوراتشون برای من دوره و لمسشون نمی کنم . کتاب نسبتا خوبیه واقعا یک درد بزرگ به سینه آدم می آره مردم مملکت هر برهه ای درگیر یک قضیه بودند اوضاع آشفته و چه خون هایی رفته تا عادی ترین حقوق ها به دست بیاد و هی تکرار مکررات .

دیگر کسی صدایم نزد/ چهل تن

دیگر کسی صدایم نزد

 

امیرحسن چهل تن

 

انتشارات نگاه

سال نشر : 1382

دفتر اول

صله رحم : غیبت در مورد زن برادر.
دیگر کسی صدایم نکرد: خدمتکار تنها در خانه مانده .
دیوار سمج شیشه ای : همسر خارجی مرد ‌
ته شب : قدسی که راه نمی رفت .
چشم هایی به رنگ دریا : پدر دستگیر شده .

دفتر دوم

دسته گلی برای مرگ : جوان های پناهنده .
اسرار مرگ میرزا ابوالحسن‌خان حکیم : مرصع زنی که شاید دیوانه بود بعد از مرگ همسر .
داستان مرگ یک انسان  : پدر بازنشسته شده و مادر قبول نمی کتد .
مرگ، دیگر چیز مهمى نیست : پیرزن غده ای در سینه دارد و میرمزدی در همسایگی .
پنجره نمى‌گذاشت به مرگ فکر کنم : مرگ جانباز در مسافرخانه .
پنجره سبز برگ‌ها :بازداشت نویسنده جوان .

 یک مجموعه داستان کوتاه دیگه بیشتر با حال و هوای مرگ و تنهایی . کوتاه هستند صمیمی و دلنشین . سبک جالبی داره داستان های کوتاهشون من حتما پیشنهاد می کنم یکی از مجموعه هاشون را بخونید .

سپیده دم ایرانی/ چهل تن

سپیده دم ایرانی

 

امیرحسن چهل تن

 

انتشارات نگاه

سال نشر : 1384

ایرج مردی هست که مایل به حذب توده است و وقتی دستگیری ها شروع می شه تصمیم می گیره از ایران خارج بشه ولی اونجا هم بهش تهمت جاسوسی می زنن و به کار اجباری به سیبری فرستاده می شه اکنون بعد از حدود سی سال به وطن بازگشته در زمان انقلاب و همسری که دیگر خواستار او نیست . پدری سرهنگ زمان شاهنشاهی که به خاطر او همه چیزش را از دست داده و ....

این کتاب نامزد دریافت جایزه کتاب سال شده و ظاهرا خود آقای چهل تن به عنوان اعتراض به عملکرد سیستم انصراف دادند .

یک چیزایی از کتاب جالبه همین که واقعا چه قدر زندگی پیچیده است یک حرکتایی یک گرایشاتی چه طور کل زندگی ما و اطرافیانمون را زیر و رو می کنه همه چیزمون را می گیره و وقتی چشم باز می کنی عمری باقی نمونده این که چه قدر فرصت ها کوتاهه چه قدر سیاست پیچیده ولی یه جورایی خوب خیلی جدیدم نیست این مباحث انگار همین چیزها را قبلا هم خونده باشی . در کل معمولیه بد نیست .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

وقتی موسیو خبر خودکشی هدایت را به من داد هنوز فکر می کردم خودکشی کار شجاعانه ای است ، حالا مطمئنم در مملکت ما این زنده ماندن است که جرعت می خواهد !

 

همه ی آدم ها چیزهایی دارند که از دیگران پنهان می کنند این را فراموش نکن !

تهران شهر بی آسمان/ چهل تن

تهران شهر بی آسمان

 

امیرحسن چهل تن

 

انتشارات نگاه

سال نشر : 1380

کرامت پسرک فقیری هست که دهات و مادرش را ترک می کنه به تهران می یاد با شاگردی توی مغازه ها شروع می کنه آزار و اذیت زیادی می شه حتی بهش تجاوز می شه ولی اون سعی می کنه پا بگیره دزدی می کنه با زن های ناجور می گرده و با به دست اوردن دلشون پول هاشون را برای خودش بر می داره حسابی معروف می شه لات می شه و.... در حقیقت کسی که از فقر و نکبت سر در می یاره و این باعث می شه خودشم بد و بی رحم بشه و وقتی زورش می رسه تا جایی که بتونه ظلم کنه و از طرف دیگه هم واقعا نشون می ده چه طور چنین آدم هایی دائم خودشون را با زمونه وفق دادند و بزرگ شدند .

خیلی نکته مهمی تو خودش داره بعد روان شناسیش واقعا خوب کار شده ایده جالبی داره و واقعا موضوع مهمی را پیگیری کرده. اما تکه تکه های داستان قبلا توی داستان کوتاهاش خونده شده بود و همین جذابیتش را پایین می آورد باعث می شد خیلی معمولی باشه .

چیزی به فردا نمانده است/ چهل تن

چیزی به فردا نمانده است

 

امیرحسن چهل تن

 

انتشارات نگاه

سال نشر : 1377

زن های زمستانی : زن ها تنها دور هم و صحبت بی وفایی مردها.
مردهای تابستانی : این بار برعکس است داستان مردی که از زن های تنها استفاده می کند .
چیزی به فردا نمانده است : دختری که در خانه ماند تا خواهرها با ثمر برسند .
درد پنجم : حرف های خاله زنکی پشت سر و چاپلوسی جلوی هم !
در جستجوی آن زن : راطبه زن و مرد .
تندیس : دورهمی دوستان بعد از چند سال .
در یکی از همین تابستان ها : ترسی که در آدم ریشه می کند .
مونس مادر اسفندیار : مادر چشم به راه فرزند اسیر .
سرو گل : دختران جوان ده منتظر نامزدهایشان .
بال های کوچک من : پسری که خاله پدرش بزرگش می کند .
حکایت سید صالح : سید و طایفه جن های سم دار!
آینه و زاهد : مرد می خواهد دزد را در آینه پیدا کند .

اینم یک مجموعه داستان دیگه از آقای چهل تن که از نویسنده های تهرانی کشورمون هستند . موضوع اصلی کتاب ها باز هم فقر و جهالت و خصوصا بچه ها و زن ها هستند . اگر کتاب را بخونید جدای موضوعات حتی از نثرش هم متوجه می شید قدیمیه جدید نیست ولی من همچنان دوستش داشتم چون واقعا خرافات و جهل مشکل اساسی ماست و دیگه اینکه ساده و روانه.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

مرد جماعت مثل ماست مختارالسلطنه است . نگاهش کنی ماست است بخری دوغ است بخوری آب است . نباید بهشان دل بست.

 

بارها شده است به خودم بگویم همایون کاش اوضاع و احوال جور دیگری بود تا تو هم زندگی دیگری می داشتی .

دخیل بر پنجره فولاد/ چهل تن

دخیل بر پنجره فولاد

 

امیرحسن چهل تن

 

انتشارات رواق

سال نشر : 1357

از وقتی قاسم گم شده بود : پسر بزرگ خانه به جرم سیاسی زندانی شده است .
دخیل بر پنجره فولاد : خاله دیوانه و امید به شفا
سجاده : پسری که خاله اش بزرگش می کند.
چشمی که سلام کرد : دخترک لال و یتیم و رفیق مادرش.
درد اول : دختر از خوبی های تهران برای مادرش می گوید.
درد دوم : مرد علیل و همسر جوان .
درد سوم : در سوگ مادر بزرگ .
چراغ قرمز : مناظرات دیوانه وار از چراغ قرمز محدود کننده و گردش بی دلیل عقربه های ساعت.
انگار دیروز بود که.. : بچگی و خواهر برادر و....

آقای چهل تن داستان کوتاه هم می نویسن و اگر سراغ معرفی کردنشون بریم خوب قطعا باید سراغ این قسمت هم رفت . موضوع بچه ها زن ها و فقر هست اصولا خیلی جاهاش دیگه خیلی نخ نما و واضح و بدون سیاست تعریف می کنه ولی با این حال به نظر من با توجه به سال نوشته شدنشون و مطلبی که می خواد بگه ارزشمنده . خودم از خوندن این حجم از بدبختی و فقر خیلی دلم می گیره ولی  خوبه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

راستی که گم شدن قاسم گریه دارد . مات نگاه کردن مادر گریه دارد ، از ته دل آه کشیدن خاله اقدس گریه دارد ، کوچک بودن من گریه دارد و من از همه ی چیزهای گریه دار گریه ام می گیرد .

 

لبخند زورکی را جان توی جانش هم که بکنی زورکی است .هیچ کاریش نمی توان کرد .

 

حقیقت های بزرگ همیشه دیر پذیرفته می شوند .

مهر گیاه/ چهل تن

مهر گیاه

 

امیرحسن چهل تن

 

انتشارات روشنگران و مطالعات زنان

سال نشر : 1377

دو تا زن که با هم دوست و فامیل هستند و صحبت می کنند . شمسی خانم دکتر زنان و زایمان که شاهد عدم اطلاع کافی زن ها و موقعیت پایین آنها در برابر همسرانشان هست . او با وجود سن بالا از بی وفایی پدرش در برابر مادرش ترسیده و هرگز حاضر به ازدواج نشده و رفعت دوستش نیز همسری داشته که با وجود یک فرزند او را تنها گذاشته و او اکنون معشوقه ای پولدار دارد . جر و بحث آنها در برابر رابطه زن و مرد است و .....

آقای چهل تن را شنیده بودم در مورد زنان زیاد می نویسه ولی تجربه خوندن مستقیمش جالب بود که یک مرد این قدر از دیدگاه زنانه بنویسه خیلی برام جالب بود توضیحات توصیفات مقابله فکری دو زن البته دنبال یه چیز حالا خیلی روان شناسانه و خلی کندوکاوگرانه نباشید ولی خوب نوشته و روی موضوع قابل توجه و مهمی دست گذاشته .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

هر مردی گم شده ای دارد . این گم شده ... آه چه بگویم ، همیشه یک زن است .

 

مردها دنبال زن واقعی نیستند . آن ها به دنبال نوعی زنند که آنها را فقط می توانند توی عکس ها پیدا کنند. آن هم عکس های مجلات و روزنامه ها .

 

راه های معقول همیشه بهترین راه ها نیستند .

عشق و بانوی ناتمام/ چهل تن

عشق و بانوی ناتمام

 

امیرحسن چهل تن

 

انتشارات نگاه

سال نشر : 1381

 بانوی پیری در حال گفتن قصه زندگی خود است گذشته عجیبی که با گذشت زمان دچار نوسانات زیادی در ذهن او شده است و ترکیب و حقیقت ماجرها رنگ باخته است دختری که در بچگی والدینش را از دست می دهد عمو او را بزرگ می کند و قرار است در همان کودکی همسر پسر عمو شود پسر عمویی که به فرنگ می رود و هیچ تمایلی به او ندارد ....

یک قصه پیچیده در هم با رفت و آمد زمانی زیاد یک جاهایشش افسانه مانند و زیباست ولی یک جاهایشش که می یاد زمان حال جالب نیست و راستش خیلی جاهاش هم برایم مفهوم نبود و متوجه نمی شدم اصل چی بود.

خوب شدیدا حس می کردم جای آقای چهل تن توی لیستم خالیه و با انرژی زیاد اومدم تا با داستان هاشون آشنا بشم . داستان اول را خوبه خوب متوجه نشدم ولی یک چیزای قشنگی داشت بازی های زمانی باحال.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

کتاب های لغت را مردها نوشته بودند . چیزهای بی نام همیشه جنسیتی زنانه دارند .

 

خیلی چیزها را می توان از نو ساخت ولی بعضی چیزها فقط به درد آن می خورند که دوباره ویران شوند .