یاکوب فون گوتن/ والزر

یاکوب فون گوتن

 

روبرت والزر

ناصر غیاثی

 

انتشارات نشر نو

سال نشر : 1394

 یاکوب فون گوتن راوی داستان پسر اشراف زاده ای است که برای کارآموزی به مدرسه ای وارد شده و خاطرات روزانه خود مراوده با دانش آموزان دیگر و مدیران و مسئولان مدرسه را ذکر می کند . دیدگاه های شخصی اش، روحیات مختلف و یک نوع فلسفه زندگی را بین حرفاش ذکر می کنه .

فصل های کوتاه و زبان ساده باعث جذابیتش می شه و اصلا حوصله سر بر نیست مفاهیم قشنگی هم داره جای تفکر داره در عین این که ساده نوشته و خسته تون نمی کنه . به نظر من کتاب قشنگیه.

روبرت والزر نویسنده سوئیسی هست که بر نویسنده های بسیار بزرگی مانند کافکا هرمان هسه و  بنیامین والتر  اثر گذار بوده . کتاب یاکوب فون گوتن را بهترین اثر اون می دونند و جالبه بدونید اصرار داشته داستان هاش را با مداد بنویسه حتما و خط بسیار زیبایی هم داشته .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

کراوس از فرق سر تا نوک پا جوانمرد است . در واقع جایش در قرون وسطاست . فقط خیلی حیف شد که دیگر قرن دوازدهمی در کار نیست . او عین وفاداری و خوش خدمتی و تجسم حسن نیتی است از خود گذشته و صاف و ساده . هیچ داوری نسبت به زن ها نداردفقط می ستایدشان .

 

هیچ چیز زیان بار تر از این نیست که زودتر از موعد خیلی خیلی زودتر از موعود صاحب قدری اهمیت بشوی .

درک یک پایان/ بارنز

درک یک پایان

 

جولین بارنز

حسن کامشاد

 

انتشارات نشر نو

سال نشر : 1396

داستان زندگی تونی وبستر از زبان خودش هست البته نه حالت زندگی نامه و مرور ریز به ریز اتفاقات زندگی اش نه . بلکه اون الان پیر شده ارثیه ای از مادر دوست دختر سابقش بهش رسیده که شامل دفتر خاطرات دوست مشترکشون هم هست و اون به گذشته فکر می کنه . این که چه طور یک گروه 4 نفره بودند چه افکاری داشتند ایدرئین جالب ترین دوست به کمبریج می ره و بعد چه طور با دوست دختر سابق اون دوست می شه و ....

کتاب خیلی خاصیه یه آدم معمولی بین آدم های پچیده تر فکر کردن به گذشته ها تحلیل ها بازی زمان با احساسات و اتفاقات مختلف و پیش بینی نشده همش برای من که خیلی باحال بود به نظرم داستان خیلی عمیق و زیباییه و البته برنده جایزه بوکر هم بوده . باید بگم آقای بارنز از نویسنده های انگلیسی زبان هستند .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

به جای لب ها گوشه ی لب هایش را بوسیدم . به نظر من این آغازی بر پایان رابطه ی ما بود .

 

آنچه در حافظه می ماند همیشه آن چیزی نیست که شاهدش بوده ایم .

 

زندگی همین است ، نه ؟ مقداری کامیابی و مقداری سرخوردگی .

 

تاریخ بیشتر خاطره های بازماندگان است ، که اغلب شان نه فاتح اند نه مغلوب .

 

ظاهرا یکی از تفاوت های جوانی و سالمندی این است که وقتی جوانیم آینده های مختلفی برای خود اختراع می کنیم و وقتی پیر می شویم گذشته های مختلفی برای دیگران .

ژاک قضا قدری و اربابش/ دیدرو

ژاک قضا قدری و اربابش

 

دنی دیدرو

مینو مشیری

 

انتشارات نشر نو

سال نشر : 1386

ژاک و اربابش راهی سفری بی مقصد هستند در این سفر از عشق ها و خیانت هایشان تعریف می کنند . این روند تعریف داستان به صورت قصه در قصه هست مثلا حکایت ژاک بارها توسط افراد و حادثه های مختلف قطع می شه و اونها حکایت خودشونو می گن .

قبلا از دنی دیدرو کتاب برادرزاده رامو را معرفی کرده بودم و کتاب ژاک را به صورت یک نمایش نامه اقتباسی از آقای کوندرا توضیح داده بودم . ولی الان یک مدتی هست شروع کردم پی دی اف خود کتاب را خوندن . نمایش نامه اش را خیلی دوست داشتم و البته خود کتاب هم عالی بود .  هم لحن طنزش فوق العاده است هم مبحث و موضوعش .

در مورد دیدرو قبلا توضیح دادم حالا بد نیست اشاره کنم که لغت نامه روشمند علوم ، هنرها و صنایع یکی از آثار مهم او هست که 28 جلد می شه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

دوست ندارم از زنده ها حرف بزنم ، چون گاهی آدم از اینکه خوب و بدشان را گفته است خجالت می کشد . اگر خوبشان را بگویی شاید بد از آب دربیایند ، اگر بدشان را بگویی شاید خوب از آب دربیایند.

 

هر آدمی شخصیت و منافع  و  سلیقه  و شور و شوق مخصوص به خودش را دارد که باعث می شود مطالب را مبالغه یا تعدیل کند .

 

کسانی که حرفهایشان را تکرار می کنند احمق هایی هستند که شنوندگان را احمق فرض می کنند.

 

از میان تمام داستان های عاشقانه فقط اولی جذابیت دارد بقیه تکرار مکررات بی مزه و عادی است .

چاه به چاه /براهنی

چاه به چاه

 

رضا براهني

 

انتشارات نشر نو

داستان از زبان يك زنداني است . يك زنداني شمالي كه در سپاه دانش كار مي كرده و براي كمك خرجي خانواده اش يك تپانچه قديمي يادگار دوران ميرزا كوچك خان را به يك نفر مي فروشد ولي از شانس بدش با اين تفنگ تروري صورت مي گيرد و اكنون او لو رفته و در زندان و در دستان بازجوهاست . در زندان با زندان سياسي سرشناسي معروف به دكتر هم اتاق است و دكتر مدري است كه حرف هاي بزرگي مي زند ...

نسبتا قشنگ بود خوشم اومد . راستش داشتم كتاب ديگه اي از ايشون را مي خوندم ولي چون خيلي كتاب سنگيني بود تصميم گرفتم اين كتاب كوچيك تر را بيارم سر كار تا توي وقت صبحانه و قبل از ساعت اداري بخونمش كه اون قدر خوشخاون بود كه سريع پيش رفت و حسابي درگيرش شدم . راستش موضوعش خيلي نخ نما و ابتدايي هست يك سري صحبت قشنگ تو ذهنتون هست و خيلي راحت مي يان از زبان يك قهرمان اينا را مي گيد بدون پيچيدگي يا فرم داستاني خاص ديگه اي از اين لحظا به نظرم خلاقيتي نداشت ولي خوب خيلي روان نوشته شده بود و جملاتش هم قشنگ بود براي همين به دلم نشست . خيلي جاهاش يك چيزايي داره كه تو ذوق مي زنه يك چيزايي كه شايد بمونيد چرا چنين چيزي گفته ولي در كل به دل من نشست . حتي غلط هاي دستوري و واژه هاي غير مرسوم هم داره و كم هم نداره در حقيقت !

آقاي براهني خودشون هم از كسايي بودند كه زماني كه توي ايران بودند راهي زندان شدند . ايشون ليسانس زبان و ادبيات انگليسي از دانشگاه تبريز دارن و سپس به تركيه مي رن و اونجا دكتراشونم مي گيرن و پس از اون باز به ايران مي يان و مشغول تدريس مي شن .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

كسي كه سيلي مي زند ، دستش سيلي هم مي خورد .

 

خفقان و شكنجه مربوط به خود آدم هاست ، ما قبول كرده ايم كه خفقان داشته باشيم ، قبول كرده ايم كه شكنجه مان بكنند  ، به همين دليل خفقان و شكنجه داريم . اين ديگران نيستند كه ما را شكنجه مي كنند . همين كه پذيرفتيم كابل بزنند ، كابل را زده اند . ما خود شكنجه گران خود هستيم .

 

به دستگاه اعتماد نكن ، به كسي كه به تو دروغ مي گويد ، به كسي كه يك لحظه به تو مي گويد مادر ... ! و لحظه ي ديگر وقتي كه تو از ترس به او اعتماد كرده اي ، الكي به تو اعتماد مي كند ، هرگز اعتماد نكن ! به كسي كه دو نوع زبان دارد ، دو نوع صدا دارد ، با يك زبان و صدا تو را مي كوبد و با زبان و صداي ديگر تو را مزورانه مي بوسد تا تو را آماده ي جوخه اعدام بكند ، هرگز اعتماد نكن .

 

بايد جمعيت باشد ، جمعيت نباشد شهادت نيست . دكتر مي گفت كه كنج خانه مردن ، دق مرگ شدن ، كشته شدن ، سينه ي ديوار گذاشته شدن و تيرباران شدن ، فقط نوعي مظلوميت است . چرا اسم مظلوميت را شهادت مي گذاريد ؟

 

گاهي ناگهان آدم در بدترين جاها ، بهترين آدم ها را مي بيند .

دیدار /محمود

دیدار

 

احمد محمود

 

انتشارات نشر نو

این کتاب مجموعه 3 داستان کوتاه از احمد محمود هست .

کجا میری ننه امرو : پیرزنی که پسرش امرو تیر خورده و دستگیر شده و الان در به در می زند تا از سرنوشت پسر خبری بگیرد .
دیدار : پیرزنی که خواهرش فوت کرده و اکنون می خواهد به هر قیمتی برای مراسم او به جنوب برود .
بازگشت : مردی که از تبعید بازگشته ولی باز سر ناسازگاری دارد .

خوشم نیومد . دو تا داستان اول را دوست داشتم ولی داستان اخری بیش از حد بلند بود دیگه داستان کوتاه نبود خودش را می شد جداگانه یک رمان بکنند . احمد محمود که اسم اصلیش  احمد عطا هست خوب و روان می نویسه ولی اطناب داره نوشته هاش .

  

قسمت های زیبایی از کتاب

عمر دراز عیبش این است که دل آدم باید بار سنگین عزای همه ی عزیزان را به دوش بکشد .

 

فکر کرد که شاید هر چیز خالص آزار دهنده باشد ، بیخود باشد ! حتی طلای خالص ، نرم است و چکش خور !

ثریا در اغما /فصیح

ثریا در اغما

 

اسماعیل فصیح

 

انتشارات نشر نو

توی کتاب درد سیاوش از خواهرزاده جلال آریان به نام ثریا حرف زده شد که عروسیش هست . در این کتاب شوهر ثریا توی تظاهرات کشته شده و ثریا به اصرار مادر برای ادامه تحصیل و دوری از جنگ به پاریس اومده ولی طی یک حادثه دوچرخه سواری به کما می ره . جلال دایی اون هم به پاریس می یاد تا پیگیر کاراش باشه . در کتاب همسفر با جلال هستیم و شرایط ایران در حال جنگ ، خاطرات جبهه ، شرایط و روحیات روشنفکرها و پولدارهای خارج از ایران را مرور می کنیم .

کتاب قشنگیه به نظرم خیلی خوب تونسته موارد مختلف را در کنار هم و در کنار موضوع اصلی داستان قرار بده . فصل های مختلف کتاب زیبا تمام می شوند و پایان کتاب نیز جذاب هست و تفکر برانگیز . همون حالت گرم و روایت گونه دل کور را داره ولی از نظر ادبی خیلی پخته تر هست .

این کتاب را از جمله شاخص ترین کتاب های فصیح می دونند و جز پرفروش ترین کتاب های فارسی هم شمرده می شه . آقای فصیح از کارمندای شرکت نفت ایران بودند هم شغل با جلال آریان شخصیت اصلی بسیاری از داستانهای ایشون .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

شامپانی شراب گازدار مخصوص و محصول منحصر یک شهرستان قدیمی فرانسه به همین نام است . انگور سفید آن را در دشت هایی که زمین گچی دارد پرورش می دهند . چوب پنبه بطری حتما باید مفتول فلزی داشته باشد وگرنه می پرد هوا ! بعد تیسمار وارد مبحث برندی و کنیاک می شود . برندی عالی ترین لیکوری است که از تقطیر شراب گرفته می شود . برندی را باید سک خورد ، یعنی نباید با هیچ چیز مخلوط شود الا با آب دهان . تمام برندی های جهان برندی اند مگر برندی هایی که در ناحیه شهرستان کنیاک فرانسه ساخته می شود – که در این صورت دیگر برندی نیست و کنیاک است .

 

بعد از یک حد بدبختی یا یک حد خوشبختی ، همه مثل هم می شوند و آدم نمی تواند هیچ چیز را درست تشخیص بدهد . معلوم نیست کی بد است و کی خوب است ... چون همه مثل هم اند .

 

چه قدر در این لحظه خوشحالم که این نامه را برایت می نویسم تا بگویم دوستت دارم .

 

باید برای بدترین آماده باشیم و برای بهترین امیدوار .

 

هیچ چی احمقانه تر از این نیست که آدم بخواهد توی تلفن به یک نفر بگوید دوستت دارم و طرف بگوید چی گفتی ؟ صدا نمی یاد .

 

زندگی ساده است . تو را از شکم مادر می آورند اینجا . به تو امید و عظمت دنیا را نشان می دهند . بعد توی دهانت می زنند ، همه چیز را از دستت می گیرند و می گذارند مغزت در کما متوقف شود ، صفر . انصاف نیست . به خصوص اگر مادرت منتظر باشد .

گاوخونی /مدرس صادقی

گاوخونی

 

جعفر مدرس صادقی

 

انتشارات نشر نو

گاوخونی رمان کوتاهی از آقای مدرس صادقی است که مشهورترین اثر ایشون هم به حساب می یاد . داستان با روایت یک خواب از سوی راوی آغاز می شود و تا پایان بین خواب و بیداری ، واقعیت و خیال ، اصفهان و تهران جریان دارد . پدر راوی که مشهورترین خیاط شهر بوده چند سالی است که فوت شده و در روزهای اخیر دائما به خواب راوی می آید و او یاد دوران کودکی اش و علاقه پدرش به شنا در زاینده رود می افتد و آن دوران را به یاد می آورد . در رویاها راوی و پدرش می خواهدن به باتلاق گاوخونی که آخرین مسیر زاینده رود است بروند .

کتاب قشنگیه ، من که خیلی خوشم اومد . هم نرم و روان پیش می ره هم رئال کامل نیست و مایه های از تخیل و سورئال را هم همراه خودش داره . از روئی این فیلم آقای افخمی فیلمی هم تهیه کرده و در جشنوراه کن به نمایش گذاشتند . بازیگران این فیلم بهرام رادان و خانم بهاره رهنما بودند .
آقای مدرس صادقی توی خاطراتش می گه که بعد از چاپ کتاب یک نسخه برای پدرش می فرسته و پدرش خیلی ناراحت می شه چون قبول نمی کرده پدر راوی با پدر آقای صادقی متفاوتند :دی

 

قسمت زیبایی از کتاب

حمید هر روز لباس تر و تمیز می پوشید و اودوکلن می زد و اصلاح می کرد ، چون می خواست زن بگیرد .

چشمان نخفته در گور/آستوریاس

چشمان نخفته در گور

 

میگل آنخل آستوریاس

سروش حبیبی

 

انتشارات نشر نو

کتاب در مورد شرح مقاومت و کودتای مردم گواتمالا در برابر سردمداران مملکت و موزداران بزرگ آمریکایی است که نهایتا به خلع رئیس جمهور می انجامد . در کتاب به صورت خاص روستاییان فقیر که در شرکت موز کار می کنند مورد بررسی قرار گرفته اند . مردمی که عمری تحت شکنجه و فشار حکام ظالم زندگی کرده اند و زمانی ظلم به حدی می رسد که دیگر برای مردم قابل تحمل نیست و ماجرای داستان ما شکل می گیرد . البته کتاب طولانی هست و به صورت خیلی جزئی رفتار ، حرکات و زندگی قهرمان های داستان را مورد بررسی قرار داده .

به شخصه از کتاب خوشم نیومد . به نظرم خیلی موضوعات مختلفی را درگیر کرده بود مثلا مبحث اصلی کتاب اعتصاب بود اما قسمت های زیادی هم به عشق دو تن از قهرمان های اصلی کتاب می پرداخت که اصلا از بعد عاطفی و روان شناسی روش کار نکرده بود . منظورم اینه که به قسمت هایی که از لحاظ پروردن اهمیتی نداده بود حجم قابل توجهی را اختصاص داده بود . اما خوب کتاب جوری هست که واقعا نمی تونم بگم کتاب بدی بود فقط با سلیقه من جور نبود . قسمت های آخر کتاب لحظه ای که مردم می فهمیدند حاکمی که دوستش ندارند استعفا داده بسیار شکوهمند بود . چه قدر خوب بود چه حس باشکوهی ، چه زیبا نشون داده بود که مردم با ناباوری خبر را گوش می کردند خوشحال بودند . وای چه زیباست وقتی دل یک مملکت با هم شاد می شه .

آستوریاس هم یکی دیگر از نویسندگان معروف و کارکشته آمریکای لاتین و اهل گواتمالاست که کتاب های سه گانه ای داره که در باب مبارزات روستاييان است عليه موزپروران بزرگ آمريكايى . این 3 کتاب عبارتند از چشمان نخفته در گور ، تند باد و پاپ سبز . در مورد اسم کتاب هم توضیح بدم که مرتب توی کتاب ذکر می کنند که آمریکایی ها و دولت حاکم پدران ما را به زور از سرزمینشان راندند و زمین های آنها را تصاحب کردند چشمان اجداد ما در گور همچنان باز است و به آرامش نرسیده اند ما باید کار آنها را به سامان برسانیم تا با خیال راحت چشمانشان را ببندند .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

بدبخت ها هستند که بیش از همه دست به دامان بخت می شوند .

 

پولدار شدن همیشه با بارکشی از گرده ی آدمیزاد شروع می شود . چون هیچ چیز ارزان تر از جان آدمیزاد نیست . اگر جان آدمیزاد قیمتی داشت این همه جنگ در دنیا نبود .

 

عشق همین است . اعجاز عشق همین ممکن ساختن غیر ممکن است .

 

چه کسی می توانست حدس بزند که دیگر باز نخواهد گشت . چشمهایت را نبند تا شبح کسی که قرار بود همراه زنده ی زندگیت باشد همراهیت نکند . یاد اندامش را حفظ نکن ، خاطره ی چهره اش را نگه ندار . و اگر بازنگشت او را از خود بران تا در حافظه ات ریشه نگیرد .

 

کار عشق همین است . دام می گذاری اما خود گرفتار آن می شوی و بعد می نالی و اشک می ریزی .

 

این دولت مثل همه ی دولت هایی که با زور و قلدری سر پا بندند حیثیت خود را با وحشتی که در مردم القا می کنند یکی می دانند .

 

دل جایی می رود که خودش می خواهد نه آنجا که عقل می گوید .

 

شروع کار همیشه در اختیار آدم است اما از پایان کار کسی خبر ندارد .

 

-آندره ای دلم می خواست بش نامه بنویسم .
- اگر دوستش نداری چرا می خواهی دردش را تازه کنی ؟ مرده ها را باید به حال خود گذاشت ....
- اگر هنوز دوستش داشته باشم چه ؟
- اگر دوستش داشته باشی بنویس ، زنده اش می کنی . می دانی که عشق مرده ها را زنده می کند .

 

آخرین شب محکومان هر قدر هم که دراز به نظر آید سحرگاه اعدام ناچار خواهد رسید .

 

نقاشی به عقیده ی من متعادل ترین و بی ضررترین هنرهاست .

 

در مقابل آتش سبز هرگز هیچ کاری از دست کسی ساخته نیست ! هیچ کس هرگز نخواهد توانست چون آتش سبز بر خاک تسلط یابد ، همان آتشی که درونش سرخ و بیرونش سبز است .

 

بهترین حرفها همان است که گفته نمی شود .

 

قانونی برای مجازات این گونه جرایم نیست ... هیچ شده است که زنی را به گناه دزدیدن مرد زن دیگر اعدام کنند ؟ کسی را که مرتکب قتل می شود می کشند . حال آن که عشق مهم تر از جان است . خیلی مهم تر .

زندگی و زمانه مایکل ک

 

زندگی و زمانه مایکل ک



جی . امکوتسیا
مینو مشیری

انتشارات نشر نو

مایکل ک فرزند زنی فقیر است . او از بدو تولد با لبی ناجور و ذهنی کند و ابله وار به دنیا می آید . این پسر در عین سادگی و حماقت خود به زندگی ادامه می دهد . سعی می کند وظایف خود را انجام دهد ، انچه دیگران از او انتظار دارند ..... سعی می کند دور از آنها و به آرامی زندگی کند با گیاهان و حیوانات و.... در مجموع موضوع داستان همینه زندگی ساده یک ادم ابله بین مردم عاقل دنیا ...... یک جورایی شدیدا منو یاد فیلم فارست گامپ می انداخت ....
مایکل ادم ساده ای است با جهان بینی مخصوص و بکر خودش ...انسان ساده ای که در نهایت سادگی هیچ نی خواهد جز عزت و احترام انسانی آزاد
راحت و روون نوشته شده بود و من که خیلی خوشم اومد ازش . البته دو فصل آخر که یک جورایی فلسفی تر به زندگی مایکل نگاه می کرد را دوست نداشتم به نظرم نباید نویسنده خودش تفسیرگرداستانش هم می شد ...

این کتاب برنده جایزه بوکر و فمینا نیز شده است


در مورد کوتسیا هم جالبه بدونید در حقیقت دکترای رشته کامپیوتر را داره و در سال 2003 نوبل ادبیات را گرفته و تنها نویسنده ای هست که دوبار جایزه بوکر را برده . خیلی ادم ارامیه و ترجیح می ده ارتباط خاصی با مردم برقرار نکنه . او برای دریافت دو جایزه بوکر شخصا به لندن نرفت و در سال 2003 هم پس ازاعلام برنده شدن نوبل حاضر به مصاحبه با خبرنگاران نشد. او در جایی نوشته راه سومی میان حرف زدن و سکوت وجود دارد و آن ادبیات است.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

 آهنین نبودن بزرگترین خصلت اوست

 

به خودت کمی اهمیت بده مرد وگرنه لا به لای زندگی از بین می روی و هیچ کس هم نمی فهمد .