حاصل عمر/ موام

  

حاصل عمر

 

سامرست موام

عبدا... آزادیان

 

انتشارات ثالث

کتاب جدیدی نیست اما در راستای موام خوانی سراغ اینم رفتم . نمی دونم چی می شه بهش گفت شاید یه جور زندگی نامه اما در حالت معمول تمرکز بر روی نویسندگی ایشون هست . در حقیقت اومده از نحوه شکل گیری عقاید ادبیش رفتنش به سمت نویسندگی فراز و نشیب هایی که پشت سر گذاشته عقایدش در مورد نوشتن و همین طور عاداتش در خوندن سخن گفته .

کتاب متوسطیه کشش نداره به نظر من اصلا یه جور حالت سخنرانی تک  حلقه ای و یک جانبه است اما خوب از این نظر که در مورد عادت نوشتن و کتاب خونی و این چیزاس می تونه جالبم باشه برای آدم مرورش . پیدا کردن شباهت ها تفاوت ها موارد این چنینی ... یعنی به نظر من کتاب را توی نوبت خوندن نمی خواد گذاشتش اما اگه جایی دم دستتون بود خوندنشم ضرر نداره .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

در یک جامعه دموکراسی رسیدن به حکومت ممکن نیست مگر ان که شخص بتواند مستمعینی برای خود پیدا کند .

 

من هرگز حوصله چندانی برای تحمل ان دسته از نویسندگانی که از خوانندگان می خواهند تا برای درک مقصود آنان تلاش کنند نداشته ام .

 

در نظر اول عجیب است که گناهان خود ما خیلی کمتر شریرانه به نظر می آید تا گناهان دیگران . تصور می کنم دلیلش این است که ما تمام شرایطی را که سبب وقوع گناهان ما گشته است می دانیم و بنابرین موفق می شویم که همان گناهی را که می توانیم بر سایرین ببخشاییم بر خود ببخشیم .

 

هر چه خواندنش برای انسان لذت بخش نباشد به زحمت خواندن نمی ارزد .

پشت صحنه/ موام

 

پشت صحنه

 

سامرست موام

شهرزاد بیات موحد

 

انتشارات فرزان روز

اینم یک کتاب دیگه از اقای موام . در مورد نویسنده ای که زبان های خارجی مختلفی می دونه و به همین دلیل ازش خواسته میشه به عنوان مامور مخفی کار کنه و اونم قبول می کنه . حالا کتاب ماجراهایی در مورد این مامور مخفی و ماموریت هایی هست که درگیرش می شه و احساسات و پنهان کاری هایی که تجربه می کنه .

کتاب خوبیه در نوع خودش جالبه و تجربه جدیدیه و البته از اون حالت هایی که خوبه ولی حالا چیز خاصی هم توش نیست که برجسته اش کنه .

پ .ن : درگیر یه کاریم که زیاد و درست نمی رسم کتاب بخونم شرمنده 

 

قسمت زیبایی از کتاب

انسان برای رنج کشیدن آفریده شده اما بدبختی تا ابد دوام نمی آورد .

باران/ موام

 

باران

 

سامرست موام

شهرزاد بیات موحد

 

انتشارات فرزان روز

باران : وقتی مسیونر مذهبی و دکتر به اجبار در جزیره ای با زن بدکاره ای همسایه می شوند .

سقوط ادوارد برنارد : نامزد دخترک برای دو سال رفته تا کاراموز باشد اما خبری از او نیست .

هونولولو : کاپیتان و دخترک بومی که عاشق اوست

مهمانی ناهار : زن پرمدعا ناهار بسیار گرانی می خورد

برکه : سفید پوستی که با یک دورگه بومی ازدواج می کند .

مکینتاش : رئیس و کارمند زیر دستش در جزیره ای بین بومیان .

زوج خوشبخت : زن و شوهری که ظاهرا عاشقانه و مهربانند .

پوست شیر : مردی که برای نجات جان سگ همسرش کشته شده .

 فرار : مرد نمی خواهد با نامزدش ازدواج کند

آقای عقل کل : هم اتاقی مرد در کشتی که بسیار اجتماعی است

مرد خوشبخت : دکتری که به اسپانیا می رود

خانم جوان احساساتی : دخترک عاشق کالسکه ران شده

مسئله شرافت : همسر مرد اسپانیایی قبلا عاشق کس دیگر بوده

شاعر : مرد به دیدار شاعر قدیمی می رود 

مادر : زن ننی هواهد پسرش عاشق زنی باشد

قبل از مهمانی : دختر پس از فوت شوهرش نزد خانواده آمده

لوئیز : زنی با قلبی ضعیف

قول : زنی که همیشه بی وفا بود و بعد عاشق شد

گردنبند مروارید : گردن بند مرواریدی که اشتباها به معلم سرخانه داده می شود

ترس : دو مامور در کشتی و موج ناگهانی 

شکست ناپذیر :سربازی که عاشق دختر فرانسوی شده

 

خوب اینم کتابی از داستان های کوتاه سامرست موام کتاب متوسط رو به خوبیه بخونیدش . من الان تو فاز کتاب نخوندم نه اینکه انگیزه نداشته باشم ها نه اما یک عالمه کار برام پیش اومده و مجبورم نخوندم یا بسیار بسیار اروم بخونم .

قسمت های زیبایی از کتاب

چطور می توانم از بومیان بخواهم به خدا اعتماد کنند اگر خودم از انجام این کار در هراس باشم ؟  

 

آن زن آماده بود برای به دست آوردن مردی که دوست داشت دست به قتل بزند ، اما نمی خواست رابطه عشقی نامشروع با او داشته باشد .

لبه ي تيغ /موآم

لبه ي تيغ

 

سامرست موام

داريوش شاهين

 

انتشارات آپادانا

ایزابل دختر آمريكايي ثروت مندي است كه نامزد پسري به نام لاري است . لاري پس از بازگشت از جنگ زخمي شده و همان جوان سابق نيست او نمي خواهد كار كند وارد زندگي عادي شود و ... مي خواهد كتاب بخواند سفر كند و با درآمد مختصرش روزگار را بگذراند ولي ایزابل با اينكه عاشق لاري است طالب يك زندگي معمولي است و ...

متوسط رو به ضعیف بود من اصلا از كتاب خوشم نيومد ولي خوب نمي تونم بگم خيلي هم بد بود نسبت به خيلي از كارهاي موآم كه من خوندم بهتر بود . هر چند زیاده گوییش بالا بود و خلاقیت خاصی هم نداشت .  نثر شيوا و رواني داشت يك جاهايي هم اشارات خوبي داشت ولي تفاوت زيادي هم با يك كتاب عامه پسند نداشت كمي ادبي تر بود . به هر حال مي تونه انتخاب خوبي باشه براي كسايي كه عامه پسند مي خونند ولي زمينه اش را دارند كه به سوي ادبيات واقعي رهنمونش كرد .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

من هرگز به تمام معني عاشق گري نبوده ام ، اما آدم بدون عشق هم مي تواند خوشبخت باشد .

 

اولين مرتبه اي كه زني با مردي آشنا مي شود چندان مهم نيست ، دومين ديدار مهم است . اگر توانست در اين مرتبه او را نگه دارد براي هميشه او را اسير خود كرده است .

 

زندگي چيز چرندي است ! اما انسان اگر تا آنجا كه مي تواند از آن لذت نبرد بايد خيلي ابله باشد .

شپي /موام

شپي

 

سامرست موام

رضا شيرمرز

 

انتشارات قطره

شپي مردي سرزنده است كه در يك آرايشگاه كار مي كند . او روزي برنده جايزه بزرگي مي شود و زن و بچه اش بسيار خوشحالند و نقشه هاي زيادي كشيده اند ولي شبي عوض شده است . او در اين چند روز گرسنگان و محرومان زيادي را ديده و ديدگاه جديدي براي زندگي دارد .

اينم از نمايش نامه هايي است كه جديدا از موام ترجمه شده . من خوشم نيومد خيلي سبك و ساده بود مطلب يا هنر خاصي براي ارائه نداشت . كسل كننده بود يك جورايي و قديمي . از اين لوس بازيا كه مي گن طرف ديوونه است چون به فكر مردم فقيره و ادم عاقل بايد خودخواه باشه ....

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

نبايد درباره ي مسايلي جوش بزني كه نمي توني حل شون كني .

 

صميمي ترين رفقام يك روزي از هم جدا مي شن .

 

زن عاشق ، اگه همه ي احساسات عاشقانه شو رو كنه ، جز بدبختي و بردگي چيزي نصيبش نمي شه .

 

تو بايد عقايد مردها را تحمل كني . تجربه به من ثابت كرده كه اونا به هيچ چيزي عقيده ندارن ولي نبايد بفهمن كه تو اينو مي دوني .

 

همه ي آدما ديونن وگرنه قادر نبودن توي اين دنيا دووم بيارن .

پاي بندي هاي انساني / موآم

پاي بندي هاي انساني

 

سامرست موآم

عبدالحسين شريفيان

 

انتشارات چشمه

فيليپ پسر بچه فلجي است كه در كودكي پدر و مادرش فوت مي كنند و عموي كشيشش قيم او مي شود . فيليپ پسر بچه اي خجالتي و حساس است و با اينكه در مدرسه شرايط تحصيلي خيلي خوبي دارد به دليل همين حساسيت ها از بورس دانشگاه انصراف داده و براي يادگيري زبان آلماني راهي ان كشور مي شود . او نمي داند قرار است در زندگي چه كار كند از اين شاخه به ان شاخه مي پرد حرفه هاي مختلفي را دنبال مي كند و در پي معناي زندگي و دوست داشتن است .

اين كتاب را خيلي سال پيش خونده بودم كتاب خوبيه مشكلي نداره ولي چيز خارق العاده اي هم توش نيست خيلي كلاسيكه خيلي سر راسته به نظرم كتاب متوسطيه چون اولا سبكش معموليه و دوما شخصيت اصلي داستان اصلا روحيه اي نداره كه من بتونم باهاش ارتباط برقرار كنم پس خوشم نمي ياد ازش ولي خوب در مجموع داستان بدي هم نيست .

جالبه بدونيد موام مثل فيليپ داستان پدر و مادرش در بچگي مي ميرند و عموي كشيشش اون را بزرگ مي كنه و عين فيليپ به پزشكي روي مي ياره و بعد از تحصيلش تا چند سال هم پزشك بوده .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

احساس تشكر در آنان كه صدقه مي گيرند خيلي كمتر از آن است كه در دهندگان صدقه است .

 

مصيبت آن زمان است كه آدم خيلي دير متوجه بشود كه موفقيت چنداني نداشته است . اين موضوع حال آدم را مي گيرد .

بادبادك / موام

بادبادك

 

سامرست موام

شهرزاد بيات موحد

 

انتشارات فرزان روز

خانه : زن بين دو برادر يكي را انتخاب كرده و اكنون برادر دوم در حال بازگشت به خانه است .
مردي از گلاسكو : مرد صداي ديوانه اي را مي شوند كه شب ها فرياد مي كشد و مي خندد .
دوست خوب : مرد پيش نهاد مي كند كه اگر پسر بتواند مسيري را شنا كند به او شغلي مي دهد .
خادم كليسا : خادم كليسا سواد ندارد و به همين جهت اخراج مي شود .
بادبادك : پسر عاشق بادبادك بازي است و زنش به اين امر حسودي مي كند .
جاي زخم : مردي كه تبعيد شده و اين تبعيد او ماجرايي دارد زيرا به كمك قتل زنش از مرگ رهايي يافته .
سالواتوره : پسر مريض احوال از سربازي بر مي گردد ولي نامزدش ديگر او را نمي خواهد .
مي بل : آنها پس از 7 سال قرار است ازدواج كنند ولي مرد از رو به رويي با زن وحشت زده است .
ازدواج مصلحتي : مرد قرار است فرماندار شود ولي بايد خيلي زود ازدواج نمايد .
وطن فروش  : در مورد جاسوسي كه به وطنش خيانت كرده و به آلمان ها اطلاعات مي دهد .

خوب چون تصميم ندارم زياد روي موام كليد كنم گفتم يك سري هم به داستان كوتاهاش بندازم . داستان ها موضوعات جالبي دارن خوب هم شروع مي شن و خوب تموم مي شن ولي موارد اضافه گويي بينشون هست كه من خوشم نمي ياد مثلا توي داستان وطن فروش حالا قبلش مي ياد مثلا كار يك جاسوس ديگه را هم مرور مي كنه كه بي موره . كارها ساده و كلاسيكه و اگه سبك هاي مدرن تر را مي پسنديد شايد زياد باهاش ارتباط برقرار نكنيد . در كل كتاب متوسطي هست . نمي دونم يعني قشنگه ها ولي خوب شايد كتابي نباشه كه بعدها خيلي هم تو ياد آدم بمونه يا تاثير زيادي روي آدم بگذاره .

داستان بادبادك كه اسم كتاب هم از همون گرفته شده داستان زيبا و قوي اي هست كه از روش فيلمي هم ساخته شده . من خودم اين داستان را خيلي دوست داشتم .

در مورد داستان آخر شايد براتون جالب باشه بدونيد موآم خودش توي جنگ جهاني به عنوان مامور مخفي توي وزارت اطلاعات كار مي كرده .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

در يك ازدواج مصلحتي شما انتظار كمتري داريد و در نتيجه كمتر نااميد مي شويد .

 

گاهي مواقع وقتي شانس به آدم روي مي آورد  ، فكر نمي كند كه همين موقعيت ممكن است باعث نابودي او شود .

ساعتي قبل از پيروزي /موام

ساعتي قبل از پيروزي

 

سامرست موام

شاهرخ باصري

 

انتشارات جاويدان

خانواده هندرسون خانواده اصيل و اشرافي اي هستند كه 3 پسر و 1 دختر دارند . داستان در زمان جنگ جهاني دوم اتفاق مي افتد .  جين دختر آنها با مردي به نام دايان ازدواج كرده . راجر پسر بزرگشان كه در ارتش خدمت مي كند با مي ازدواج كرده ولي مي از تنهايي خسته است مي خواهد راجر را ترك كرده و با مرد ديگري ازدواج نمايد . جيم پسر سوم عاشق دختري اطريشي به نام دورا است و اين امر شرايط را دشوار نموده و تامي نيز محصلي بيش نيست .

كتاب بدي نيست چيز خارق العاده اي نداره ولي قشنگه نكته بدي هم نداره خيلي معمولي يك جاهايي زيبا و قوي و يك جاهايي ضعيف در كل به خوندنش مي ارزه . اين كتاب را هم خيلي سال پيش خونده بودمش .

سامرست موام بيشتر از اونكه به خاطر داستان هاش معروف باشه به خاطرات جملات زيبا و نغزش مشهور هست .

طلسم /موام

طلسم

 

سامرست موام

رضا عقيلي

 

انتشارات پرتو

چارلز استريك لند دلالي در بورس و مردي عامي است كه همسري بسيار ظريف و عاشق ادبيات دارد روزي او به صورت ناگهاني همسرش را ترك گفته و راهي پاريس مي شود . بعد از تحقيقات معلوم مي شود كه پاي زني در ميان نبوده و او همسرش را ترك كرده تا با آزادي به نقاشي بپردازد . داستان در مورد زندگي او روحيات وحشي و غير انسانيش و استعدادش ر نقاشي است . مردي كه نقاش بزرگي مي شود و حتي با وجود كور شدن به نقاشي ادامه مي دهد .

خوشم نيومد . راستش به نظرم اومد تا حدودي به نشرهاي جديد هم پرداختم و تصميم گرفتم سراغ يك نويسنده ديگه برم و چندتا از كارهاش را كنار هم مرور كنم و ديدم جاي سامرست موام توي ليستم خيلي خاليه . اين كتاب را قبلا خونده بودم ولي گفتم براي شروع يك مروري روش بكنم . به نظر من كتاب ظرافت ادبي نداشت كه شايد ناشي از ترجمه بود . داستان زيبايي بود تغيير فضاها و شخصيت ها هم خوب بود ولي واقعا ظرافت و نكته ادبي خاصي توجهتون را جلب نمي كرد .

سامرست موام از نويسندگان معروف انگليسي هست كه البته براي زندگي فرانسه را ترجيح مي ده و به اونجا نقل مكان مي كنه .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

روزگار به من آموخت كه در اين دنيا از هيچ چيز نبايد تعجب كرد .

 

هنر زيباترين چيزهاي جهان است .

 

او مي دانسته كه بالاترين كفر و لامذهبي ، دانائي است . آري مي دانسته كه دانستن كفر است !