رادوبیس دلداده فرعون/ محفوظ

رادوبیس دلداده ی فرعون

 

نجیب محفوظ

عنایت الله فاتحی نژاد

 

انتشارات ماهی

سال نشر: ۱۳۸۹

 رادوبیس رقاصه مشهوری در مصر است که تمامی مردان در دام زیبایی او اسیرند و رادوبیس خود دل در گرو فرعون جوان دارد. روزی در جشن نیل عقابی صندل طلایی رادوبیس را می رباید و در دامان فرعون می اندازد و بدین ترتیب فرعون با این رقاصه آشنا شده و عشقی آتشین ایجاد می شود در همین زمان فرعون با کاهنان درگیر شده و این درگیری در کنار عشقی ممنوع اوضاع را پیچیده می کند ...‌

من اصولا مفاهیمی که نجیب محفوظ می گه را دوست دارم ولی این مورد کتاب عمیقی نیست شخصیت پردازی خاصی نداره یک کتاب عشقی سبک ولی چیزی که جذابش می کنه همون فراعنه و فضای مصر قدیمه . در حقیقت این کتاب از کارهای اولیه نجیب محفوظ هست یک سه گانه در مورد مصر قدیم که جایزه داخلی هم در کشور برده . کلا بد نیست سرگرم کننده است تو ایرانم استقبال بد نبوده ازش ظاهرا چون کتابی که من خوندم چاپ سوم بود ولی خداییش طرح جلدش خیلی بی روحه.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

 مردم عوام معتقدند که عقاب شیفته زیبارویان است و اشیای ارزشمند آنان را می رباید و به آشیانه ی خود در بلندای کوه ها می برد.

 

دل بستن به هر چیز جز زیبایی سخت بیهوده و باطل است .

ماه عسل/ محفوظ

ماه عسل

 

نجیب محفوظ

حسین شمس آبادی

 

انتشارات روزگار

سال نشر : 1388

ماه عسل : زن و شوهر جوان به خانه شان آمده اند ولی بیگانگانی تصرفش کرده اند .

دنیای دیگر : مرد برای تبلیغ اعتصاب وارد مهمان خانه می شود .

فنجان چای :مردی که روزنامه می خواند و غرق خواندن شده.

روح طبیب دل ها :  مرد کوری که طبیب دل ها قرار است شفایش بدهد استفاده از اعتقاد مردم ...

صحنه ی خداحافظی : دو برادر و ماموریتشان

فرزند درد : زایمان همسر مرد بسیار طولانی و سخت شده

پنجره یی در طبقه سی و پنجم : جشن تولدی که مرد گرفته و کشتار.

اینم یک مجموعه داستان کوتاه از نجیب محفوظ . داستان های ساده و جالبی اند سرگرم کننده و خوش خوان ولی یه جوری منو یاد عزیز نسین می انداخت بعضی قسمت ها .مایه های طنز داره و حالت سمبلیک

دل شب/ محفوظ

دل شب

 

نجیب محفوظ

کاظم آل یاسین

 

انتشارات آل یاسین

سال نشر : 1391

دل شب حکایت پسری هست که پدر و مادرش فوت می کنند و پدربزرگ ثروت مندی که با والدینش قهر بوده سرپرستی او را به عهده می گیره و به راه دین دعوتش می کنه . جعفر سعی می کنه پدر بزرگ را راضی کنه ولی روزی همون راه پدر را در پیش می گیره و عاشق دختر نامناسبی می شه و ماجرای پدرش تکرار می شه .....

یک داستان ساده و کوتاه از آقای محفوظ از تفاوت فرهنگی ها از عقاید  و خاطره هایی که می مونه من شخصا باهاش ارتباط زیادی برقرار نکردم آدم اصلی داستان را متوجه نمی شدم چرا آخرش خوب یک دفعه این جور شد ولی پیچش اولش را دوست داشتم . جز بهترین های محفوظ نیست ولی کتاب بدی هم نیست اگر در دسترستون بود .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

زندگی منو به چیزهایی واداشت که شیطان هم انجام نمی داد.

 

دنیا به کسی احترام نمی گذاره مگر این که به آن بی اعتنایی کنه .

حضرت والا/ محفوظ

 

حضرت والا

 

نجیب محفوظ

کریم پورزبید

 

انتشارات پارسه

داستان از آنجایی شروع می شود که جوان به عنوان کارمند در یک اداره دولتی استخدام می شود و همه به حضور مدیر کل می روند که برای او یک اتاق و یک مقام رویایی است . او اکنون با رتبه هشت استخدام شده و رتبه مدیر کل 1 است . جوان تصمیم می گیرد هدف زندگی خود را رسیدن به مقام مدیر کلی قرار دهد و زحمت بسیار زیادی نیز می کشد .

اینم کتاب جدید ترجمه شده نجیب محفوظ که در حقیقت هم سلسله مراتب و روند کاری ادارت را به سخره گرفته هم آدمهایی که فقط در فکر این چیزها هستند . من دوستش داشتم کتاب را و واقعا با اوضاع احوال شرکت و روحیه خیلی از همکارا مقایسه اش می کردم و خیلی برام شکل واقعی می گرفت .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

فلک بر مدار انسان به ویژه جنس کارمند نمی چرخد .

 

انسان با غم مقدس می شود و خودش را برای شادی الهی آماده می کند .

 

زندگی گاهی وقت ها زنجیره ای از مصیبت های غیر قابل پیش بینی می شودولی تو باید پیش از آنکه فرصت از دست برود به راه خودت بروی.

وراجی روی نیل/ محفوظ

 

وراجی روی نیل

 

نجیب محفوظ

رضا عامری

 

انتشارات افراز

یک جمعی از روشنفکرای مصری را داریم که با هم دوستن غروبا توی یک قایق روی رود نیل جمع می شن قلیون می کشن از خود بیخود می شن و بحث ها و صحبت هایی با هم دارن . افراد مختلفی هستن با روحیه ها و زندگی های متفاوت این بحث ها و نئشه شدن ها هست تا با یک اتفاق جدی رو به رو می شوند .

البته حالا ان چنانم جدید نیست 92 ترجمه شده اما خوب گفتم معرفیش کنم توی تازه های نشر . محفوظ کتابای این تیپی داره جمعی از افراد به خصوص روشنفکران که روحیات مختلفی دارند . کلا من نظرم اینه ایده ها و عقاید جالبی داره ولی نثرش را دوست ندارم این کتابم خوب خیلی بهم نچسبید دلیلشم همین گرم نبودن نوشته هاش بود .

باید بگم این کتاب مدتی توقیف بوده و در ضمن فیلمی هم از روش ساخته شده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

و  مهم تر این که ، دنیا واسه ما اهمیتی نداره ، همون طور که ما واسه دنیا اهمیتی نداریم ....

 

وای به حال کسی که تو زمونه ای که عشق احترامی نداره، به عشق احترام بذاره.

 

عظمت جنگجوها با ارتفاع قله هایی که فتح می کنند اندازه گیری می شه ...

حکایت های محله ما/ محفوظ

 

حکایت های محله ما

 

 

نجیب محفوظ

حیدر شجاعی

 

انتشارات جامی

داستان یک جور داستان استعاره ای از زندگی آدم ها روی کره زمین اومدن و رفتن پیامبرا و ... است . جبلاوی مکردی هست که یک خونه شبیه بهشت داره اون فرزند اوچیکش ادهم را جانشین می کنه و ادریس فرزند بزرگ ناراحته و برای همین از خونه رونده می شه ادهم هم زنش و ادریس گولش می زنن و از خونه رونده می شه و همین طور نسل ها ادامه می یابه همه در آرزوی بازگشت پیش جبلاوی و خونه هستند . 

قشنگ بود . اینم یکی دیگه از تازه های نشر بود که سراغش رفتم . به نظر فکر جالبی کرده بود و خوب هم درش آورده بود جوری نبود توی ذوق بزنه حالا نمی گم عالی و از این حرفها اما در مجموع کتاب خوبیه به نظرم .  

 

قسمت های زیبایی از کتاب

همه اندوه ها در کنار تو کوچک و ناچیزند .

 

اشتباه و گناه من آنقدر بزرگ است که تا آخر عمر گریه خواهم کرد

خواب/ محفوظ

خواب

 

نجيب محفوظ

محمدرضا مرعشي پور

 

انتشارات نيلوفر

اين بار توي تازه هاي نشر به سراغ يك كتاب از نجيب محفوظ رفتم . از ايسون تا به حال هم رمان معرفي كردم هم داستان كوتاه و اين كتاب هم مجموعه از داستان هاي كوتاه هست .

ميكده ي گربه ي سياه : مردي جديد وارد ميخانه مي شود كه به كسي اجازه خروج نمي دهد .
واژه نامفهوم : مرد در ترس از پسري است كه قرار است انتقام پدر را گرفته و او را بكشد .
آواز مست : مرد به اميدن زدن دخل درون ميخانه مانده اما چيزي در صندوق نيست .
سمساري : مرد عاشق زني شده كه پيش از او بارها ازدواج كرده و از عجز مردان متنفر است .
مردي كه حافظه اش را دوبار از دست داد : مرد كه چيزي از گذشته اش نمي داند با دختر صاحب هتل ازدواج مي كند .
زير سرپناه : شب كه باران مي بارد و انگار همه چيز عجيب و شبيه صحنه فيلم برداري است .
خواب  : مرد خواب است و در نزديكي او قتلي اتفاق مي افتد .
تاريكي : معلم افراد مختلف را دعوت مي كند تا در اتاقي تاريك بدون شناختن هم قليان بكشند .
چهره ي ديگر : دو برادر يكي به نهايت مرد قانون و ديگري اهل همه گونه خلاف !
اتاق شماره 12 : بهيجه زني تنومند كه اتاق شماره 12 هتل را مي گيرد و بيش از حد ملاقاتي دارد .

كتاب خوبي هست موضوعات جالب و پر استعاره اي داره در عين حال روان و بدون تكلف نوشته شده و دريافت پيام را براي آدم راحت تر و مقبول تر مي كنه . همه چيزش خوبه ولي نمي گم خيلي كتاب خوبيه چون شايد موضوعات و يا سبك هاي ديگه اي هست كه منو به شخصه بيشتر تحت تاثير قر اره مي ده همين .

روز قتل رئیس جمهور /محفوظ

روز قتل رئیس جمهور

 

نجیب محفوظ

یوسف عزیزی بنی طرف

 

انتشارات چکامه

کتاب شامل رمان کوتاه قتل رئیس جمهور و چند داستان کوتاه از آقای محفوظ می باشد .

روز قتل رئیس جمهور : در مورد دختر و پسری هست که عاشق هم هستند سال های زیادی هست که نامزدند و از طرف اطرافیان تحت فشار هستند که زودتر ازدواج کنند ولی شرایط وحشتناک اقتصادی مصر به آنها این اجازه را نمی دهد . داستان توسط سه راوی ( دختر ، پسر و پدربزرگ پسر ) روایت می شود . من خوشم اومد دوستش داشتم . خیلی خیلی خوب پیش می رفت و عشق و اقتصاد و سیاست را کنار هم مرور می کرد ولی قشنگ تموم نمی شد .

داستان کوتاه های رنگین کمان ، قهوه خناه خالی ، رویای نیمه شب ، خاکستر ، رو در رو ، روز سرشار ، پایان و لوکوموتیوران را در خانه بدنام قبلا معرفی کردم .
بهشت کودکان : کودکی در مورد تفاوت دین ها از پدر سوال می کند .
دیدار : زنی مسن که از خدمتکارش شدید می ترسد و یکی از آشنایان قدیم به دیدارش می آید .
متهم : موتورسواری که زیر کامیون می رود و مردی که درگیر ماجرا می شود .
قهوه خانه ریش پاشا : قهوه خانه معروفی که روشنفکران به آنجا می روند .

بد نبود در کل . آخرین کتابی بود که از نجیب محفوظ در حال حاضر معرفی می کنم . فکر کنم یک نگاه مفیدی به داستانهاش شد . به نظر من قوتش بیشتر توی داستان گویی هست و برخی اوقات انتخاب داستان های زیبا ولی تکنیک قوی و خاصی ندارد .

جالبه بدونید نجیب محفوظ از پیمان صلح انورسادات با اسرائیل حمایت کرد و به همین جهت کتابهاش توی خیلی از کشورهای عربی ممنوع شد و تنها پس از بردن جایزه نوبل کتاب هاش توی اون کشورها آزاد شد .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

موقعی مرا ببوس که دوستم داشته باشی و چیزی جز عشق من ، مشغولت نکرده باشد .

 

هیچ چیز جز اندوه ، از عشق نیرومندتر نیست .

 

شدت رنج ها با افزایش آنها کم می شود .

هزار و یک شب /محفوظ

هزار و یک شب

 

نجیب محفوظ

عبدالرضا هوشنگ مهدوی

 

انتشارات مروارید

داستان هزار و یک شب را که گمونم بیشترمون شنیدیم شهریاری که دختران را به کام مرگ می فرسته و شهرزاد دختری که با افسون قصه گویی او را در بند عشق فرو می برد و در پایان هزار و یکمین شب همسر سلطان می شود . این کتاب به نوعی دنباله همون داستان هست بعد از ازدواج شهریار و شهرزاد . اتفاقات عجیبی در شهر می افتد و اجنه و پری ها به شهر می آیند تا قتل هایی انجام دهند ، افسون هایی بکننند و ...

به نظر من کتاب ضعیفی بود و خوشم نیومد البته دلیل اصلیش این بود که من کلا بدم می یاد کسی در ادامه یا جواب کتاب کس دیگه بیاد کتاب بنویسه به نظرم تقلید هست و از همون اول ذهنم را از داستان منحرف می کنه . بعد هم کتاب در برابر هزار و یک شب و غنای اون اثر چیزی برای ارائه کردن نداشت . نمی دونم شاید اگه همین داستان را بدون اشاره به اون شخصیت ها می نوشت شاید بهتر بود . در ضمن راوی کتاب هم مثل بیشتر کارای آقای محفوظ همون دانای کل هست .

اسم شخصیت اصلی داستان های هزار و یک شب شهرزاد هست شاید هیچ وقت دقت زیادی نکرده باشید ولی معنی این اسم می شه شهری:دی کسی که توی شهر به دنیا اومده و اسم پسر معادلش هم هست شهرداد .

جالبه بدونید آقای محفوظ از نظر عقیدتی آدم جالبی هست . یک بار هم کتابی می نویسه که شدیدا عقاید غیر مذهبیش را توی اون بروز می ده و به همین جهت مذهبیون متعصب شب بهش حمله می کنند و مورد اصابت چاقو قرار می گیره .

 

قسمت زیبایی از کتاب

آنچه در زندگی شگفت آورتر از هر چیز است ، خود زندگی است .

گذر قصر /محفوظ

گذر قصر

 

نجیب محفوظ

محمد حسین پرندیان

 

انتشارات روزنه

رمان حیم قصر در مورد خانواده ای مصری است که پدر فوق العاده سخت گیر و متعصب است به گونه ای که به زن های خانه اجازه خروج حتی برای زیارت را نمی دهد و پسران نیز جرات گردن کشی و تمرد از دستوراتش را ندارند . امینه همسر او زنی مطیع شوهر است . آنها دختری زیبا به نام عایشه و دختری بد زبان به نام خدیجه دارند . یاسین پسر مرد از همسر اول است که بسیار شهوت ران است ، فهمی پسر عاقل زن دوم و کمال نیز کودچک است . توی داستان عکس العمل افراد خانواده ، سرونشتشون و طرز شکل گیری شخصیتشون در برابر چنین تعصبات شدیدی توصیف شده است . همین طور توصیف محله و سایر آدم ها یک جوری قصه گونه و روان هستش. در ضمن واکنش این خانواده در کنار مسائل سیاسی مصر هم مورد بررسی قرار گرفته .

کتاب خوبی بود . به نظرم خیلی روان تر و صمیمی تر از بقیه کتاب هایی بود که از محفوظ خوندم اون حالت خشک را دیگه نداشت . توصیفاتش هم خوب و به جا بود . فقط کتاب خیلی طولانی بود و با این همه طولانی بودن در جای خوبی هم قطع نمی شد و به نتیجه نمی رسید . هر چند باید بگم این یکی از کتاب های سه گانه محفوظ هست و ظاهرا داستان زندگی این خانواده در نسل های بعد در دو کتاب دیگه مورد بررسی قرار می گیرند .

آقای محفوظ دو تا دختر داره . علاوه بر ادبیات اهل موسقی هم هست و ساز اختصاصیش هم قانون می باشد . نویسنده معروفی در سطح جهان هست و حتی دیوید داگلاس یکی از آهنگهاش را به اسم اون کرده .

پ.ن : وای چه قدر این بار طولش دادم تا این کتاب جدید را معرفی کنم ولی خوب هم کتاب حجیم بود هم سر من خیلی شلوغ بود . معذرت خواهی بابت جواب ندادن به نظرات را هم ب÷ذیرید همین امروز دست به کار می شم و تند تند همه رو می خونم و جواب می دم البته قول می دهم با دقت.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

هیچ ترسی قادر نیست جلوی بروز عشق را بگیرد یا مانع از پرداختن به رویای شیرین وصال شود .

 

آدم ها وقتی خیلی دلشان می گیرد گاهی به دلایل خیلی جزئی شوخ و بذله گو می شوند ، تنها به این خاطر که از آرامشی که در شرایط متضاد با حال آنها نهفته است بهره مند گردند .

 

آیا به این خاطر که شوهرش ممکن است وقت خود را با زن های دیگر بگذراند باید از خانه ی او می رفت ؟ البته که نه... به هیچ وجه !اگر زنی بخواهد به این خاطر از زندگی مشترک دست بردارد ، دیگر در هیچ خانه ای زن خانه داری نمی ماند .

دزد و سگ ها /محفوظ

دزد و سگ ها

 

نجيب محفوظ

بهمن رازاني

 

انتشارات ققنوس

سعيد مهران دزدي است كه در ابتداي داستان از زندان آزاد مي شود . به مرور و با پيش رفتن داستان متوجه مي شويم كه سبب لو رفتن او همسر و همكارش بوده اند كه بعد از آن نيز با هم ازدواج كرده اند . سعيد كه عاشق همسرش بوده شديدا عصباني است و در پي گرفتن انتقام از همسر ، همكار و كساني است كه او را به اين راه كشانده اند .

كتاب متوسطي بود . خط سير داستان خوب بود و منطقي هر چند دلم مي خواست سعيد انتقامش را مي گرفت . خوب بود ساده و منطقي و استوار ولي در عين حال چيز خاصي نداشت كه جلب توجه كنه . جذابيت زيادي درونش نبود .

آقاي محفوظ علاقه زيادي هم به فلسفه داشته و ليسانس فلسفه هم مي گيره اما در دوران فوق ليسانس توجه زياد به داستان نويسي مانع از ادامه تحصيلش مي شه . آقاي محفوظ از جمله نويسنده هاي بسيار پر كار شمرده مي شوند .

شرارت شیطان  /محفوظ

شرارت شیطان

 

نجیب محفوظ

محمد جواهر کلام

 

انتشارات سکه

این کتاب هم یکی دیگه از مجموعه داستان کوتاه های آقای محفوظ هست .

نامه : مردی که از مجازاتش گریخته ولی همراه ترسی او را دنبال می کند . موضوعات این دمدلی را دیگه در حد تکرار بهش پرداخته آقای محفوظ .
ملاقات : پسر قرار است به شهر برود و از دختری خواستگاری کند . اینم عین قصه ها و مثل هایی بود که هزار بار خوندیم .
پس از غروب :  پسری که کمی افسرده است ولی با تلاش میلیونر بزرگی می شود . این جالب بود یک مایه هایی از طنز عمیق و تلخ داشت .
تصمیم ناگهانی : قتل یک مقام سیاسی بازنشسته و سو استفاده هایی که از اون می شه . موضوعش جالب بود هر چند قدرت ادبی زیادی نداشت .
سلطان : سلطانی که زنش به او خیانت می کند و او را فراری می دهد . اینم عین این افسانه های هزار بار شنیده شده بود .
ایوب : مردی زندگی اش را وقف کار کرده و اکنون که بیمار است دوستش هر هفته به دیدنش می آید تا نصیحتش بکند . خیلی بد بود اصلا داستان نبود ، پند و اندرز بود فقط .
شرارت شیطان : نمایش نامه در مورد قمقمه ای که شیطان درون آن زندانی است . چیز جدیدی نداشت .

خوشم نیومد خیلی تکرای بود خلاقیتی نداشت و در عین حال جذابیتش هم کم بود در عین اینکه ترجمه خوبی هم نداشت . در مورد نجیب محفوظ خوبه بگیم که مدتی مدیر سانسور اداره هنر و مدتی هم مشاور وزیر فرهنگ بوده . توی رشته فلسفه درس خونده از بهترین شاگردان دوران لیسانس بوده ولی نمی تونه دروه فوق را تمام کنه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

زندگی قلبی نیست که می تپد یا خونی که جریان دارد ، زندگی معنایی است که در حافظه و یاد مردم تکرار می شود .

 

در هر جای زمین چشمه حیاتی می جوشد که چون مرگ مقدس است !

خانه بدنام /محفوظ

خانه بدنام

 

نجيب محفوظ

حسين شمس آبادي- فرشته افضلي

 

انتشارات روزگار

اين بار رفتم سراغ يك مجموعه داستان كوتاه از آقاي محفوظ چون دو تجربه قبليم هر دوش رمان بود .

اندكي پيش از رفتن : مردي كه قبل از رفتن از شهر ، شبي را با زني مي گذراند .
روياي نيمه شب : زني ثروت مند كه بعد از شوهرش با مردهاي نامناسبي ازدواج مي كند .
رنگين كمان : خانه اي كه همه چيزش بر اساس منطق و شوراي خانوادگي پيش مي رود .
سكوت : مردي كه همسرش چشم به راه زايماني سخت است و مي خواهد با كسي درد و دل كند .
خانه بدنام : خانواده اي كه دخترانش آرايش كرده و آراسته مي گردند و كسي آنها را دوست ندارد .
قهوه خانه خالي : پيرمردي كه همسرش مرده و به خانه پسرش نقل مكان مي كند .
سخني محرمانه : مرد محترمي كه در سنين ميان سالي هوس ازدواج دوم مي كند .
ترس : دعواي گردن كلفت هاي يك محله براي يك دختر .
خاكستر : رئيسي كه به زود مي خواهد با كارمندي كه عاشقش شده ازدواج كند .
پايان : مرد در انتظار ترفيع رتبه است كه گذشته اش لو مي رود .
بازار كهنه فروشي : كت دزدي فروخته مي شود ولي بعد متوجه مي شوند كه درون آن پول زيادي بوده است .
رو در رو : زن و شوهر در بعد از ظهري عاشقانه .
از اعدام گريخته : مردي كه از مجازت اعدام گريخته و در بيابان به دوستش پناه برده است .
راننده قطار : راننده قطار ديوانه شده و قصد كشتن همه را دارد .
لونا پارك : پسر در پارك بازي با دختري آشنا مي شود .
موج گرما : روزي بسيار بسيار گرم در شهر .
رهگذران : دو مرد و يك زن كه در مسير ادراه يكديگر را مي بينند .
روز پر از ازدحام : مردي كه به فكر رقابت هاي كاري و پيشي از رقباست .

كتاب نسبتا خوبي بود در حقيقت داستان هاي اولش موضوعات جالبي داشت ولي بعد يك مقاديري تكراري مي شد . در كل نقطه قوتش موضوعاتش و رواني نوشتارش هست . ظرافت يا سبك خيلي خاصي نداره و رئال رئال هست و همين طور پايان داستانهاش همه اش يك سبكه . داستان هاي اندكي پيش از رفتن ، سكوت ، ترس و رهگذران را بيشتر از بقيه دوست داشتم و داستان هايي مثل موج گرما ، رو در رو ، از اعدام گريخته و روز پر از ازدحام به نظرم ضعيف و تكراري بودند .

جالبه بدونيد نجيب محفوظ معروف ترين پزشك زنان و زايمان مصر بوده كه ناظر به دنيا اومدن نجيب محفوظ نويسنده بوده و در حقيقت اين نجيب محفوظ اسمش رو از اون نجيب محفوظ گرفته :دي

میرامار /محفوظ

میرامار

 

نجیب محفوظ

رضا عامری

 

انتشارات نی

میرامار نام پانسیونی است که توسط پیرزنی به نام ماریانا اداره می شود و حوادث داستان در آنجا می گذرد . مهمانان پانسیون دو پیرمرد سیاسی و 3 پسر جوان هستند و زهره خدمتکار بسیار زیبا و جوان پانسیون است همه مردها از زاویه خاص و با نیتی متفاوت عاشق زهره هستند و هر فصل از طریق یکی از آنها روایت می شود . داستانی عاشقانه که در عین حال شرایط سیاسی و اجتماعی مصر توی برهه خاصی از زمان را هم مد نظر قرار داده . هر کدام از این مردها سمبلی از طبقات اجتماعی خاص و طرز تفکر مخصوص هستند .

کتاب خوبی بود . خیلی قشنگ مسائل اجتماعی سیاسی را پس زمینه داستان عشقی کرده و راویان متعدد هم هر چند ایده ای نو نیست ولی زیباست خیلی خوب و قوی داستان را پیش برده و روایت کرده ولی اون قدرها جذابیت و کشش نداره .

قبلا از نجیب محفوظ کتاب گدا را خونده بودم و الان با برجسته شدن شرایط مصر گفتم دوباره سری به نوشته های این سرزمین بزنم . تو بورسه مصر الان دیگه :دی

 

قسمت های زیبایی از کتاب

چه طور به خدا ایمان نداشته باشم وقتی دارم در آتشش می سوزم ؟!

 

نه غم و نه شادی هیچ کدام دوام نمی آورد و بر عهده انسان است که راهش را پیدا کند و اگر سرنوشت او را به سوی راهی بسته برد ، باید بتواند مسیرش را عوض کند .

گدا

 گدا

 

  نجیب محفوظ

محمد دهقانی

انتشارات نیلوفر

کتاب در مورد روشنفکران جهان سوم است که در جوانی پرشور و ارمانخواه هستند . در میان سالی نومید و محافظه کار می شوند و در پیری دچار عذاب وجدان شده و به عرفان روی می اورند .

شخصیت اصلی داستان نیز وکیلی موفق به نام عثمان است که جوانی خود را برای شعر و سوسیالیست صرف کرده است اما با گذر ایام ارمان های خود را فراموش کرده و اکنون در ناخودآگاه خود به دنبال گمشده ای می گردد  از یک سو به ارمان های جوانیش با تمسخر نگاه می کند و از سوی دیگر نیز از وضعیت فعلی اش دلزده است . این عذاب وجدان او را از همسر محبوبش زینب و دخترانش بثینه و جمیله و پسرش سمیر و حتی دو دوست صمیمی اش مصطفی و عثمان دور کرده و به نوعی انحطاط اخلاقی می کشاند .

کتاب به این سوال منتهی می شه : اگر واقعا مرا می خواستی چرا ترکم کردی؟

 نجیب محفوظ یک نویسنده مصری و برنده جایزه نوبل سال 1988 هست .

 موضوعش خیلی قشنگه و خیلی هم پخته روی شخصیت ها و چهارچوب داستانش کار کرده . فقط نمی دونم مثل همون سریالهاشون هست که طراحی صحنه هاشون از تئاتر فاصله گرفته اما هنوز خامه و به صحنه های فیلم نزدیک نشده ها ، دقیقا همون حالتی یک جوری سبک نوشتنش خام بود فضا پردازی نداشت .

اما حتما توصیه می کنم بخونیدش حداقل موضوع و روند خیلی قشنگی داره

  

 قسمت های زیبایی از کتاب

 با شیفتگی در چشمانش نگریستی  و گفتی :
-عشق از خطر نمی ترسد .......
او به تو اویخت و اهسته گفت :
- اما خانوده ام .....
- من خانوده ات هستم ، من همه چیزم ، و عشقت تا قیامت همراه من است!
و امروز زندگی ات به ترانه ای  هرزه بند است .
- بخواب زینب ، به من و خودت رحم کن ..........

 

 چه خوب بود اگر می توانستیم مشکلات بزرگمان را با یک قرص بعد از غذا یا یک قاشق شربت قبل از خواب حل کنیم .

 

 -عمری گذشته است !
عثمان لبخند زد . عمر گفت :
- حتی یک لحظه هم فراموشت نکردیم . می بینم که قیافه ات مثل همیشه برای زندگی مصمم است .

 

  وقتی دانشمندان با معادلات نامفهوم خود توجه همه را جلب کردند ، هنرمندان بیچاره خواستند با ایجاد اثار عجیب و غریب و مرموز تحسین مردم را برانگیزند و معلوم است که وقتی نتوانی با تفکر ژرف و طولانی نگاه مردم را به سوی خود جلب کنی چاره ای نداری جز اینکه وسط میدان اوپرا لخت شوی ......

 

  وقتی از روی عقل حرف می زنی یعنی اینکه دیگر مرا دوست نداری .

 

   شعر زیباست ولی از آن زیباتر این است که شاعرانه زندگی کنیم !

 

  شما مردها به عشق ایمان نمی آورید مگر وقتی که ما به آن کفر بورزیم .

 

  تحمل کردم چون چاره ای به جز تحمل نداشتم .

 

 متاسفم و می ترسم تا ابد هم متاسف بمانم ......

 

 اگر تو تغییر کرده ای معنایش این نیست که حقیقت هم باید تغییر کند ......

 

 قلب تلمبه ای است که به وسیله شریان ها و وریدها کار می کند و مزخرف است اگر آن را وسیله ای برای رسیدن به حقیقت بدانیم .

 

 یقین دارم که رم را نرون به آتش نکشید بلکه آرزوهای ناکام ان را شعله ور ساخت .