بهترین داستان های کوتاه مارکز
گابریل گارسیا مارکز
احمد گلشیری
انتشارات نگاه
کتاب مجموعه ای از داستان های کوتاه مارکز هست که انتخاب های جالبی هم هستند . منظورم اینه داستان های خیلی قشنگی را گلچین کرده و پیش نهاد می کنم بخونیدش .
1- بعد از ظهر باشکوه بالتاسار : در مورد مردی که زیباترین قفس دنیا را ساخته
2- تشیع جنازه مادر بزرگ : داستان در مورد روزهای آخر زندگی زنی است که رئیس قبیله ای مادر سالار است یک جورایی با حال و هوای رمان صد سال تنهایی
3- کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد : سرهنگی که 15 سال منتظر نامه دریافت مستعمری خود می باشد
4- تسلیم سوم : پسری که مرده اما مادرش جسم او را زنده نگه داشته
5- روی دیگر مرگ : پسری که به مرگ برادر دوقلویش فکر می کند
6- اوا درون گربه خود : زنی که از زیباییش عذاب می کشد
7- اندوه سه خوابگرد : زنی منزوی درون یک خانه که تصمیم می گیرد از جایش تکان نخورد
8- زنی که ساعت 6 می امد : در مورد زنی که هر روز ساعت 6 به کافه ای می رود که کافه دار عاشقش است
9- چشم های سگ آبی رنگ : دختر و پسری که هر شب به خواب هم می روند
10- کسی این گل سرخ ها را به هم ریخته : در مورد روحی که هنوز در این دنیا باقی مانده
11- شب تلیله ها : 3 نفری که تلیله ها چشمشان را در اورده اند
12- زیباترین غریق جهان : مرد غرق شده ای که اب او را به یک روستا می اورد
13- پیرمرد فرتوت با بال های عظیم : فرشته ای که به درون ادمیان امده
14- بلاکامان نیک جادو جنبل کار : 2 مرد اهل جادو
15- آخرین سفر کشتی اشباح : پسری که همیشه در ماه مارس یک کشتی سیاه بزرگ را می بیند اما کسی حرفش را قبول نمی کند
16- مرگ مدام در فراسوی عشق : مردی که چند ماه مانده به پایان زندگیش با یک دختر زیبا برخورد می کند
17- رد خون توی برف : یک زوج جوان پولدار در سفر ماه عسل
18- نور مثل آب است : 2 برادری که به جای جایزه مدرسه خواستار قایق و لوازم غواصی هستند
19- فقط اومدم یک تلفن بکنم : زنی که به یک تیمارستان می رود تا به شوهرش زنگ بزند و تاخیر خود را اعلام کند
20- سفر خوش اقای رئیس جمهور
21- ماریا دوس پراسه رس : زنی که تدارک تشییع جنازه اش را می بیند
22- رویاهایم را می فروشم : زنی که خواب واقعی می بیند
23- ارواح ماه اوت : خانه ای که گفته می شود پر از ارواح است
24- قدیس : مردی که قصد دارد ثابت کند دختر مرحومش یک قدیس است
25- ترامونات : باد مرگ زا
26- زیبای خفته در هواپیما
27- وقتی باد بدبختی بوزد : دختری که مادربزرگش به خاطر بدهی اش او را مجبور به هم خوابی با همه مردها می کند
همه داستان ها قشنگد و موضوعات جالبی دارند به خصوص زیباترین غریق جهان ، چشم های سگ آبی رنگ ، پیرمرد فرتوت با بال های عظیم و فقط اومدم یک تلفن بکنم .
قسمت زیبایی از کتاب
از وقتی سانسور برقرار شده روزنامه ها فقط درباره اروپا می نویسن . بهترین کار اینه که اروپایی ها بلند شن بیان این جا ، ما هم پاشیم بریم اونجا . به این ترتیب هر کس می دونه تو کشورش چی می گذره .