آخرين خنياگر
ا. هنري
علي فاميان
انتشارات نيستان
ذهن و آسمان خراش : دخترك دو عاشق دارد فيلسوف و دكه دار .
آخرين خنياگر : خنياگر در خانه مرد پيري زندگي مي كند كه اكنون مورد ظلم واقع شده .
استاد بشردوست رياضيات : دو مرد كه سرمايه اي به دست اورده اند قرار است كمك بشردوستانه بكنند .
پول آزادسازي رئيس قرمز : دو مرد پسر بچه اي را مي دزدند تا از پدرش پول بگيرند .
اعترافات يك طنزنويس : حسابدار بعد از مدتي وارد حيطه طنزنويسي مي شود .
نيرنگ هارگريوز : مرد از شخصيت رئيس پانسيون براي نمايشش استفاده مي كند .
قانون ناكارآمد : چهار مردي كه عاشق يك زنند .
خانه ها و ساكنانش : مرد روزي شك مي كند كه همسرش چطور پول خرج مي كند .
حاكم مردم : مرد مي خواهد به هر طريق شده رئيس يك انقلاب يود .
عرضه و تقاضا : سفيدپوست در امريكاي لاتين گرد طلا را از مردم مي گيرد و به انها قناعت مي آموزد .
پليس و سرود كليسا : مرد فقير مي خواهد به هر نحو شده به زندان بيفتد .
گنجشك هاي ميدان مديسن : مرد به ميدان مديسن مي رود تا مقاله اي در مورد گنجشك ها بنويسد .
شاهدخت و شيركوهي : شاهدختي كه عاشق شكار كردن است
قلب ها و دست ها : دزد و كلانتري كه معلوم نيست كدام كدام است
سيب اسرار آميز : چند مسافر كه در راه برفي مي مانند .
پس از بيست سال : دو دوست قرار مي گذارند بعد از بيست سال همديگرو ببينند .
چراغ فروزان : دو دختر دهاتي كه براي كار به شهر مي روند و روياهاي مختلفي دارند .
عكس يادگاري با رئيس جمهور : گزارشگر روزنامه محلي راهي كاخ سفيد مي شود .
وقتي همه با هم مهربان مي شوند : دزدي كه به خانه اي مي رود كه صاحبخانه رماتيسم دارد .
درس عبرت داگرتي : مرد ورزشكاي كه چندان دوست نداشت زنش در اجتماع بگردد .
پاندول : مرد وقتي وارد خانه مي شود متوجه مي شود همسرش براي عيادت مادر مريضش رفته .
كميت نامعلوم : پسر مي خواهد ثروت نامشروع پدر را حلال كند .
اينم يك مجموعه داستان ديگه از آقاي ا.هنري اينم ساده جذاب و هيجان انگيز . داستان كوتاهاش را واقعا دوست دارم غافلگيرت مي كنه خوبم نوشته شده ترجمه آقاي فاميانم واقعا يك دست و دلپذيره .
در مورد ا. هنري بايد بگم در بچگي مادرش را از دست مي ده و پدرشم پزشك بوده . خودشم در 19 سالگي مجوز داروسازي مي گيره . اما در هر صورت آدم پول نگه داري نبوده و حتي زماني كه گرون ترين نويسنده امريكا هم بوده بازم مفلس بوده . الان يك جايزه ادبي هم به نام ا.هنري وجود داره .
قسمت زيبايي از كتاب
با گرفتن هر امتياز به صورت صدقه ، انسان چيزي از ذخيره ي غرورش مي كاهد .