نگهبان تاریکی/ قیصری

نگهبان تاریکی

 

مجید قیصری

 

انتشارات افق

سال نشر : ۱۳۹۳

آب: ایرانی ها و عراقی ها برای آب برداشتن توافق داشتند

یکی خوابیده زیر درخت کنار:مضنون شدن به مرد

آصف خروس نداره: مرد بازمانده های جنگ ...

در را باز کن: پلاک هر سرباز و یاد او

کاتب: نجات اسیر عراقی .

ساقه ی پلاتین: جمع آوری مانده های جنگ 

نگهبان تاریکی: رفتن به عراق بعد از جنگ

کی اولین شوت رو می زنه:روز بعد از عملیات.

آتش:نجات یافتن دو فراری ایرانی.

این کتاب از تازه های نشر نیست ولی همین که سراغ آقای قیصری رفتم یاد این کتابشونم افتادم که مورد تقدیرم قرار گرفته بود و گفتم بد نیست معرفیش کنم . این کتاب موضوعش جنگه . توی موضوعاتی که مربوط به جنگ می شه ایشون پخته تر می نویسن لایه های بیشتری را می بینن و یا حداقل یه پوشش ادبی مناسبم بهش می دن این کتاب هم قشنگه .

جشن همگانی/ قیصری

جشن همگانی

 

مجید قیصری

 

انتشارات افق

سال نشر: ۱۳۹۵

موسای دیگر: توضیحات بورخس در مورد چند موسی

سنگ اقبال: زنی که کلکسیون چاقو داشت

سحر باطل: شعر رودکی

دختر رز:ویترین مغازه با آدم

آهنگی برای کشتار:آهنگی با قلم

بلور:مردی که در دماوند دنبال پدرش می گردد

جشن همگانی: فیلم برداری از زندگی هنرمند

رمیدن: رام بودن نفس.

شر کامل: انتخاب اسم شیطان

فرار: مهاجرت و حس های متفاوت

شیرین: دختر و توله شیرش

هر شب یکی از این گله کم می شود:پیرزن آمدن مرگ را می فهمید

قلعه ی گلی: مردی که برادرش را کشت .

آب مطلق آب مظاعف: مادرشوهر می گوید باید اول خانه مسلمان شود .

پیشگویی: پیرمرد می گفت مرد لخت از سرما می لرزد.

سفرنامه عیلامی: مرد عکاس و مرد عجیب کنار زاینده رود

آقای قیصری اصولا از جنگ و مذهب می نویسه و به نظر شخصی من از نویسنده های قوی توی این زمینه هست ولی کتاب جدیدش ربطی به این موارد نداره موضوعاتش عموما اجتماعیه خیلی هم خوب درآورده کتاب جالبیه موضوعات خوبی داره و قشنگ پیش رفتن یک چند تاش ولی حال و هواش متفاوته و توی یک فضای دیگه است . به هر حال جالبه که واقعا فضای دیگه ای را از ایشون تجربه کنید .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

قدرت بینایی گرگ این توان را به او داده که آمدن عزرائیل را ببیند و شروع به سر و صدا کند . سگ نگهبان زندگان است و گرگ نگهبان مردگان.

 

فصل فصل دروی گندم بود گندمی که وقتی داس می خورد قد کمرش تا هزار هزار کیلومتر آن طرف تر عطر و بوی ساقه های شکسته اش می رفت.

 

بهرام دنبال شکاری می کرده که می رسد به این مرداب سبز( گاوخونی) می بیند صیدش از روی آب رد شد . او هم اسبش را هی می کند تو مرداب و می زند به آب. می بیند اسبش نمی تواند پا از پا بردارد. می فهمد که گیر افتاده . همان طور سوار بر اسب آهسته آهسته می رود پایین تا اثری ازش نمی ماند. می گویند خشت اول این مرداب را بهرام گور گذاشته.

سه كاهن/ قیصری

سه كاهن

 

مجيد قيصري

 

انتشارات عصر داستان

داستان در مورد كودكي حضرت محمد هست . وقتي در نزد دايه خود حليمه به سر مي برد و كاهناني در صحرا به سراغ حليمه و حارث مي آينده تا در ازاي پول اين كودك را بگيرند و حليمه هراسان تصميم دارد هر طور شده محمد را به مادرش آمنه و پدربزرگش سردار برساند .

اينم يكي ديگه از تازه هاي نشر . خوشم اومد قشنگ بود نثرش هم ساده است هم ادبي و يك جور پر احساس بعد خود داستانش را هم من نمي دونستم يا نداشتيم و نخونديم يا من فراموش كرده بودم . چيز ساده كوتاه و دوست داشتني اي بود به نظر من .

 

قسمت زيبايي از كتاب

چه سخت است براي پادشاهي قصه بگويي كه زندگي خودش روزگاري قصه مي شود .

زير خاكي/ قیصری

 

زير خاكي

 

مجيد قيصري

 

انتشارات افق

پاپوش : شوهر زن رمزنده جبهه ها بوده و در جنگ مشكلي فيزيكي پيدا كرده .
پاپپوش : هنگام جنگ پسرك اصرار دارد به مناطق در دست دشمن برود مي گويد در خانه چيزي چشم به راهش است .
بلابل : اسير ايراني بلد است تقليد صداي بلبل كند .
نيسان : نصفه شب دشت خالي صدايي دارد كه تيرها را به سمت خود مي كشد .
جيرجيرك : به سراغ مردي امده اند كه ظاهرا در زمان اسير بودن جاسوسي كرده .
باغبان : وقتي سربازان براي ميوه حتي به محوطه دشمن هم مي روند .
درخت كلاغ : در اثر بمب شاگردها كشته شده اند اما باباي مدرسه زنده مانده .
ايستگاه هفت : موقع جنگ است و پيرمردي در حال ديد زدن خانه رزمنده هاست .

بد نبود ها اما من شخصا چندان خوشم نيومد . راستش به نظر من قلمش نسبت به قبلي ها روان تر شده زاويه اي كه نگاه مي كنه روايت مي كنه جذابيت بيشتري داره اون موضوعات نخ نما هم كمرنگ شده هر چند بعضي جاها مي شه اثراتشو ديد اما خوب همه داستان ها حول و هوش يك موضوع فقط جنگ برام جذابيتي نداشت چيزي كه با سليقه من جور در بياد بيشتر موضوعات احساسي هست .

اينم يك مجموعه داستان كوتاه از آقاي قيصري كه جز تازه هاي انتشارا يافته ازشون هست مال سال 90 منظورمه .

طناب کشی/ قیصری

طناب کشی

 

مجید قیصری

 

انتشارات چشمه

داستان در مورد دو طفل عراقی است که مادری ایرانی دارند . آنها در خانه مادربزرگ رشد می کنند ، پدرشان که نظامی بوده مفقودالاثر شده و مادرشان معلوم نیست چه کاره است که آن ها را در خانه راه نمی دهد . خیلی ها می گویند معلوم نیست پدر این دو بچه چه کسی است .

قشنگ بود هم موضوعش جذاب بود و مهم تر از همه به نظرم نثرش و نوع نوشتنش پیشرفت خیلی زیادی نسبت به کتاب های قبلی داشت خوب بود آدم خوشش می اومد از خوندن این نثر . راستش تصمیم گرفتم به کتاب های جدید آقای قیصری سری بزنم و همین شد که خوندن طناب کشی را شروع کردم و به نظرم پیشرفت کاریشون کاملا مشهوده .

 

قسمت زیبایی از کتاب

قاضی فقط خداست ، نباید راجع به مردم قضاوت کرد .

شماس شامی / قیصری

شماس شامی

 

مجید قیصری

 

انتشارات افق

شماس شامی خادم جناب جالوت نماینده روم درون شام است . جالوت ناپدید شده و به نظر می رسد توسط یزید به قتل رسیده و شماس در حال نوشتن دادخواهی و تعریف وقایعی است که اتفاق افتاده که در حقیقت حوادث عاشورا از زبان شخص خارجی است که شناخت چندانی از اوضاع و احوال اعراب و مسلمانان ندارد .

قشنگ بود دوسش داشتم چیزی که باعث می شد دوسش داشته باشم در حقیقت چهارچوب داستان بود شاید وقایع عاشورا و موضوعات پیرامونش را بارها شنیده باشیم اما این بار از یک زاویه دید دیگه بیان می شد هر چند همون اتفاقات همون حرف ها و همون نتیجه گیری ها ولی تغییر راوی به مذاقم خوش اومد .

اسم این کتاب را شاید یادتون بیاد از اونجایی که یک درگیری بینش بین آقای قیصری و تلویزیون بود یک چیزی تو این مایه ها که انگار بدون اجازشون داشتن فیلم نامه اش می کردن !

 

قسمت های زیبایی از کتاب

مال باخت رفته ، باز می گردد اما باور فروخته شده هرگز باز نمی گردد .

 

تقدیر پیشاپیش ما هم چون تیری از چله رها شده ، حرکت می کند و هیچ گاه نمی شود جلوی او را گرفت .

 

از کسی که تشنه ی رسیدن به قدرت است باید ترسید .

دیگر اسمت را عوض نکن/ قیصری

دیگر اسمت را عوض نکن

 

مجید قیصری

 

انتشارات چشمه

اینم یک کتاب دیگه از آقای قیصری و این بار یک جورایی متفاوت تر . کل کتاب نامه نگاری های یک سرباز ایرانی و یک سرهنگ عراقی در زمان صلح است . سرهنگ می گوید در زمان جنگ زن و بچه ای را نجات داده و دلش می خواهد دوباره سراغی از آنها بگیرد .

قشنگ بود خوشم اومد یک جورایی سبک نوشتنش ، موضوعش و سبک نامه ها برام جالب بود . کتاب کوتاهیه زود پیش می ره و در مورد جنگ نوشته اما نه با اون سبک نخ نمای معمول بلکه ابتکار داشته .

آقای قیصری تحصیل کرده رشته روان شناسی هستند .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

این جا اگر کسی غم و غصه ای نداشته باشد بهش می گویند مشنگ . برای همین اگر غم و غصه ای هم نداشته باشد ، برای خودش چیزی دست و پا می کند تا نگویند طرف بی غم است .

 

دوستی دو ملت ، پایان هر جنگی است . هر چند که این دو ملت همان دو ملت سابق نباشند .

سه دختر گل فروش / قیصری

سه دختر گل فروش

 

مجيد قيصري

 

انتشارات سوره مهر

بار : مرد در حال بردن مجروحي به پشت خط مقدم .
بوم غلتون : بعد از جنگ در دهي مشغول جاده سازي هستند و بچه ها دلشان مي خواهد سوار بوم غلتان شوند.
صلح : بعد از جنگ است اما سالك هنوز كينه عراقي ها را دارد .
ديدگاه : در مورد ديده باني در زمان مثلا بعد از جنگ
نفر سوم سمت چپ : نقاش براي كار به خانه اي رفته كه عكس زمان رزمندگي اش را مي بيند .
ماندگاري : مرد آمده تا خبر شهادت پسر را به پدرش بدهد .
آداب سفر : تركش درون بدن مرد در حال حركت است .
عطر عربي فردوس : مرد براي شناسايي آمده اما خاطراتش زنده مي شوند .
گيرنده شناخته نشد : نامه رسان جبهه به سر تصادفي رسيده است .
نيستان : مرد به جست و جوي جنازه ها اومده .
پدر ساكت ما : مرد بعد از جبهه تصميم دارد سر كار برود اما جايي بدون سقف .
ماهي آزاد : پسر بعد از جنگ حالات خاصي دارد و از خانه فراري است .
كرك جواني : كشته شدن نوجواني در جنگ .
لك لك ها : مرد آمده تا به خانه شان سر بزند .
يك اسم عربي : زن در حال بررسي اسباب شوهرش .
بنويس تا دير نشده : مرد اسير بايد نامه اي براي خانواده اش بنويسد .
نقش نعش : مرد به ياد دوراني كه مجروح در زيرزمين بوده .
برف : شناسايي منطقه در برف
مواظب باش : ماهي گيري در جبهه .
سيب كال : كردي كه دنبال جنازه سربازها مي گردد در برف.
چاپ فوري : چاپ اعلاميه فوت براي يك سرباز .
يونس بر لب آب : پسري كه فكر مي كند درون شكم ماهي ها پلاك رزمندگان است .
جنگل بلوط : قاطرها را براي كمك به رزمنده ها آورده اند اما الان بلاي جانشان شده اند .
چيزي كه بوده و ديگر نيست : مرد دارد فكر مي كند چه بلايي سر پاي قطع شده اش آمده .
سه دختر گل فروش  : سروان وارد يك مغزاه مشكشو مي شود كه سرهنگ عراقي به سه دختر ايراني در حال صحبتند .
جنگ بس است : نويسنده مي گويد كه چرا هميشه از جنگ مي نويسد .

جنگي بود ، جنگي نبود : اينم كه قبلا تعريف كردم .

اين بار سراغ يك مجموعه داستان كوتاه از آقاي قيصري رفتم . بد نبود راستش من خوشم نيومد چندان چون موضوعات همه اش از جنگ بود كه زياد برام جالب نبود و بعد چيز تازه اي هم نگفته بود اما قلمش خوبه يعني چيزي كه مي خواسته بنويسه را خوب نوشته . اين كتاب برنده جايزه قلم زرين شد .

 

قسمت زيبايي از كتاب

آدمام تاريخ مصرف دارن . يا مي ذارنشون كنار يا خودشون بايد برن كنار .

ضيافت به صرف گلوله / قیصری

ضيافت به صرف گلوله

 

مجيد قيصري

 

انتشارات تكا

كتاب در حقيقت از دو تا داستان بلند تشكيل شده است .

جنگي بود ، جنگي نبود : پسرك جواني علي رغم نارضايتي خانواده اش راهي جبهه شده و شرح حوادث مي دهد .
ضيافت به صرف گلوله : به دست افراد مختلف دعوت نامه هايي رسيده براي مهماني در 4 آبان هر چند ميزبان با يك گلوله به خودش شليك كرده است و سرنخ همه چيز در جنگ است .

بد نبود . داستان اول را اصلا خوشم نيومد دقيقا هيچ چيزي براي گفتن نداشت همون كليشه هاي هميشگي اما خوب داستان دومي طرح موضوعش جالب بود هر چند بازم معتقدم مي شد بهتر از اين ها نوشتش.

آقاي قيصري متولد تهران هستند البته جايي خوندم اصالتا اصفهاني اند .

باغ تلو/ قیصری

باغ تلو

 

مجيد قيصري

 

انتشارات علم

پسرك در حال به ياد آوردن خاطرات خواهرش مرضيه است . دختري كه دائم به فكر كمك به مردم روستاهاي اطراف هست و نهايتا به جنگ رفته و اسير مي شود و پدري كه مخالف اين كارها بوده و مرضيه را سبب آبروريزي خانواده مي داند .

نسبتا خوب بود راستش موضوعش مناسب بود آخر عاقبتشم جالب بود چيزاي خوبي را لحاظ كرده بود اما انگار نثرش خيلي خام بود خيلي ساده اصلا از لحاظ روان شناسي روي شخصيت ها قوي كر نشده بود و آدم باهاشون احساس نزديكي نمي كرد .

خوب ديگه تصميم گرفتم بيام سراغ يكي از نويسنده هاي وطني آقاي قيصري كه ظاهرا هم اكثر نوشته هاشون در مورد جنگ و اين چيزاست .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

توي زندگي هر كس كه برگردي اولين هاي زيادي وجود دارد كه خودش هم خبر ندارد .

 

بدتر از تنهايي چه اتفاقي ممكن است براي آدم بيفتد !