خاطرات سيد محمد علي جمالزاده /جمالزاده

خاطرات سيد محمد علي جمالزاده

 

سيد محمد علي جمالزاده

 

انتشارات سخن

خوب به نظرم اومد بد نيست پرونده ايشون را با زندگي نامه شون ببندم كه البته چيزي نبود كه من انتظارش را داشتم يعني يك داستان به عنوان زندگي نامه نود بلكه تكه تكه از چيزهايي بود كه ايشون از خودشون و خاطراتشون گفتن و مقدار زياديش هم شرح پدرش و يا رفقاي مهم ديگرش بود . خيلي هاش مقالاتش بود عكس و ....

من دنبال چنين چيزي نبودم و خوشم هم نيومد فقط هم قسمت هايي كه به قلم خودش بود و مقاله نبود را خوندم فقط چون در باب پدرش زياد صحبت كرده بگم پدرش واعظ بوده و با دولت هم خيلي مبارزه مي كنه و نهايتا بعد از حادثه به توپ بستن مجلس اعدامش مي كنن . نكته جالب ديگه اي كه نمي دونستم اين بوده كه كتاب يكي بود يكي نبود كه چاپ مي شه توي ايران آتيشش مي زنن و حرفاي بدي در موردش زده مي شه .

در مجموع بايد بگم طنز ايشون را مي پسندم و قلمش هم خيلي روان هست اما زياد نپسنديدم يك مقاديري قديمي بود موضوعات و سبك نوشتن . مي دونم حق زيادي گردن ادبيات ايران دارن و نمي خوام نقد كنم فقط بدون در نظر گرفتن هر عنصر ديگه اي يك نظر شخصي هست .

تلخ و شيرين/ جمالزاده

تلخ و شيرين

 

سيد محمدعلي جمالزاده

 

انتشارات كانون معرفت

يك روز در رستم آباد شميران : دو برادر با شيوه هاي زندگي متفاوت
حق و ناحق : گفت گوي پروانه و زنبور
درويش موميايي : تفاوت ديدگاه مذهبي و نوع زندگي افراد
سرگذشت اولاد بشر : وقتي قرار است تاريخ زندگي بشر نوشته شود
خواستگاري : دختر مرد خواستگاري دارد كه جواب تحقيقات در موردش ضد و نقيص است
آتش زير خاكستر : تفكرات مردان يك خانواده در مورد اصلاح مملكت .
پيشوا : پسرك روزنامه نگار نزد نخست وزير رفته تا با او مصاحبه كند .

نه اصلا خوشم نيومد موضوعات به دلم نبود و البته بيشتر از همه نوع چاپ ريز كتاب اذيتم كرد . هر چند بايد بگم اگر زمان چاپ را در نظر بگيريم اتفاقا مورد خوبي هم هست . در هر صورت قلمش خيلي تواناست شايد موضوعات زياد به مذاق آدم جديد نياد . خوب امسال قصد نداشتم كلاسيك خواني داشته باشم اما جاي جمالزاده خيلي خالي بود انگار .

آقاي جمال زاده از بچگي براي تحصيل به بيروت فرستاده مي شه و بعدها خودش تحصيلاتش را در فرانسه و سوئيس ادامه مي ده كه رشته تحصيليش هم حقوق بوده .

دو مورد قبلي هم كتاب هايي هست كه از ايشون قبلا خونده بودم .

يكي بود يكي نبود/ جمالزاده

يكي بود يكي نبود

 

سيدمحمدعلي جمالزاده

 

انتشارات سخن

فارسي شكر است : افراد مختلفي در زندان و لهجه هاي غربي و عربي آنها
رجل سياسي  : مردك پنبه زن به اصرار زنش وارد سياست مي شود
دوستي خاله خرسه : چند مرد راهي كرمانشاه هستند و حبيب به مرد روس محبت زياد مي كند .
درد دل ملا قربانعلي : روضه خواني كه عاشق دختر همسايه مي شود .
بيله ديگ بيله چغندر : دلاكي كه به عنوان مستشار به ايران مي آيد و مشاهداتش را مي نويسد .
ويلان الدوله : يك جور سمبله ديگه مرد بي جا و مكاني كه خودكشي مي كنه .
كباب غاز : همون داستان مصطفي ديلاقي كه به مهماني مي رود و در ادبيات هم داشتيم .

اين كتاب اولين مجموعه داستان كوتاه ايراني محسوب مي شه . و وقتي اين موضوع را در نظر بگيريم خوب خيلي خوبه البته در كل اون كباب غاز را خيلي دوست دارم اما بقيه اش چندان هم برام جالب نيست .

 

قسمت زيبايي از كتاب

سر تا سر ايران مثل كارناوالي است كه هر كس به هر لباسي بخواهد مي تواند در بيايد .

دارالمجانين/ جمالزاده

دارالمجانين

 

سيدمحمدعلي جمالزاده

 

انتشارات كانون معرفت

داستان در مورد پسرك يتيمي هست كه در خانه عموي ثروت مند و خسيسش زندگي مي كند و عاشق دختر او بلقيس مي شود اما عمو پسر را از خانه مي راند . در اين بين ماجراهايي اتفاق مي افتد كه پسر ترجيح مي دهد خودش را به ديوانگي بزند تا در ديوانه خانه بستري گردد .

نه اصلا دوست نداشتم گرما و كشش نداره جوري كه آدم ترجيح مي ده بعضي جاها را به جاي خوندن سرسري نگاه كنه نثرش هم سنگينه و روان نيست .

هفت کشور

هفت کشور

 

مجموعه نویسندگان

سید محمدعلی جمالزاده

 

انتشارات جاویدان

راز حقیقت از آناتول فرانس : در مورد یک کشیش که به زندان می ره
یک نفر آدم چه قدر خاک لازم دارد  از تولستوی : دهقانی که می گوید اگر زمین به حد کافی است اهمیتی به شیطان نمی داد
قصه ی رجبعلی از آناتول فرانس : خدمتکاری که معلوم نیست وجود دارد یا خیز
قهوه خانه شهر سورات از دوسن پیر : قصه طلوع و غروب خورشید
زندانی از مارو : درد دل زندانی از این که چه شد که رفتارش در زندان بد شد
آکل و ماکول از چخوف : مرد در اتوبوس خدمتکار اداره را می بیند که ...
آخرین درس از آلفونس دوده : وقتی درس دادن به فرانسه ممنوع شده

خوب راستش قبل از انتخاب کتاب خیلی تردید کردم چون داشتم یک تعداد از نوشته های آقای جمالزاده را می خوندم و این کتاب ترجمه ایشون بود نه تالیف اما نهایت نمی دونم چرا تصمیم گرفتم بخونمش و البته چندان هم راضی نیستم . من سبک ترجمه اش را دوست ندارم به نظرم زیاد دست کاری می کنه حتی اسامی را گاهی تغییر می ده اسم ایرانی می ذاره وسط داستان ها اشعار معروف فارسی می یاره و .... که من شدید مخالفم البته یک جورایی دلم را هم زده و دل نمی دم به کارهاش گمونم بهتره سریعا پرونده اش را ببندم !

كهنه و نو/ جمالزاده

كهنه و نو

 

سيد محمد علي جمالزاده

 

انتشارات نوين

ثواب يا گناه : پسر در حين دزدي مرد خسيسي را كشته است .
نمك گنديده : 5 دوستي كه سعي مي كنند خودشان را اصلاح كنند .
عقد تمهيدي : زن و شوهر با همفكري هم در راه به دست آوردن ثروت يك پيرزن هستند .
خانه به دوش : مرد از دغل بازي سيستم به تنگ آمده راهي ايلات مي شود .
همزه و لمزه : پسر بچه در مكتب با ياد گرفتن همزه لمزه مشكل دارد .
عالم هم قطاري : مرد براي گرفتن حقوقش به اداره آمده .
باج سبيل : مامور حاكم آمده و خربزه هاي بقال را خراب كرده است .
دوقلو : چند دوست در باغ هستند كه خبر مي رسد همسر يكي از آنها در حال وضع حمل است و صحبت به اولاد مي كشد و ...

بد نبود من قلمش را دوست دارم ساده و روان مي نويسه طنزش جالبه اما خوب موضوعات براي الان بكر نيست نحوه ادامه و اتمامش را دوست ندارم چندان و در ضمن مثلا اون داستان باج سبيل كاملا تكراري بود و همين ماجرا توي سر و ته يك كرباس هم نقل شده اما در مجموع بد هم نيست .

به اين موضوع هم بايد اشاره كنم كه آقاي جمالزاده را  آغازگر سيك واقع گرايي در داستان نويسي ايراني مي دونند .

 

قسمت زيبايي از كتاب

جايي كه پاي ايمان و عقيده در ميان است ، هيچ كاري نيست كه امكان پذير نباشد .

صحراي محشر/ جمالزاده

 

محمدعلي جمالزاده

 

انتشارات كانون سخن

صحراي محشر همون طور كه از اسمش پيداست داستان روز محشر و از قبر درآمدن مرده هاست . كوس زده مي شود و مردگان همه عالم از خواب بيدار شده و راهي محكمه مي شوند زيرا روز حساب و كتاب است . داستان به صورت طنز هست در مورد وضعيت گروه هاي مختلف توي اون دنيا ، ماجراهايي از افراد مختلف كه بهشتي و جهنمي اند از ملائكه و ....

قشنگ بود خوشم اومد هم طنز جالبي داره كه خيلي هم ظريفه هم موضوع بكري را دست مايه داستانش قرار داده كه سرگرم مي كنه آدم را و البته به فكر مي بره .

قصه ما به سر رسيد/ جمالزاده

 

قصه ما به سر رسید

 

سيد محمدعلي جمالزاده

 

انتشارات سخن

شيران روبه مزاج : در مورد روستايي است كه مردمش زندگي بسيار خوبي دارند تا زماني كه آب خشك مي شود  .
خاك حاصلخيز : مرد به هر كجا مي رود با شاعري رو به رو مي شود و به سخنانش گوش مي دهد .
ماجراي دهشتناك كلمه كه : پسرك طلبه از استاد مي پرسد كه ايا سعدي دي اين بين نمي توانسته از كه صرف نظر كند .

صيغه و عقدي : مردي كه فرزندان زيادي دارد وصيت نامه اي نوشته و اكثر اموالش را به تنها 3 تن از فرزندان بخشيده .
بارگاه شاهانه :  قصه گو در خواب در بزمي شاهانه حضور مي يابد و الان شرح ان بزم و بساط را مي دهد .

ترجمه :
سرگذشت واقعي به قلم تولستوي : داستان كلفت پيري كه سال ها در خانواده بوده است .
بوقلمون از چخوف : سگي دست مردي را گاز گرفته و معركه اي درست شده .
گفتاري درباره ي درام نمايش نامه از چخوف : همين ديگه عين اسمش يك گفت و گو در مورد نمايش نامه
تندباد داستاني از هندوستان : زن گدايي وارد كابين شده اما مرد دوست ندارد چيزي به او بدهد .

خوب زیاد دوست نداشتم داستاناش برام تازگی نداره و درک نمی کنم چرا داستان های خودش و ترجمه ها را کنار هم می ذاره .

این کتاب قرار بود آخرین کتاب ایشون باشه اما بعدش بازم شاهد آثار چاپ شدشون بودیم .

سر و ته یک کرباس/ جمالزاده

سر و ته یک کرباس

 

سی محمدعلی جمالزاده

 

انتشارات سخن

داستان یک جورایی دو قسمتی هست اولش که جمالزاده از کودکی اش در اصفهان می گه خاطراتی که از اون دوران داره و اینکه وقتی بعد از مدت ها به اصفهان باز می گرده اونجا را چطور می بینه از محله های قدیمی و گشت و گذارش می گه و قسمت دوم هم در حقیقت به دیدن یکی از دوستان قدیمش می ره و اون دوست قدیم سرگذشت آشناییش با یک شیخ بی نظیر را تعریف می کنه که اکثریت کتاب را هم همین ماجرا تشکیل می ده.

بد نبود راستش تمیز و مشخص می نویسه و بیشتر از همه تعریفاتش از اصفهان اونم اصفهان قدیم خیلی برای من لذت بخش و دل نشین بود یک جور حس وطن پرستی را به جوش می یاره اما چهارچوبش را اصلا نمی پسندم اصلا منسجم نیست نمی دونم چرا این دو قسمت به هم چسبیده خوب ربطشون به همدیگه چیه چرا باید خاطرات بچگی و این داستان بیاد کنار هم . این موضوع با مذاقم سازگار نبود .

شعرای جالبی در مورد اصفهان هم نقل کرده مثلا :

که گوید اصفهان نصف جهان است / جهانی گر بود آن اصفهان است

اصفهان نیمه ی جهان گفتند / نیمی از وصف اصفهان گفتند

صفاهان معنی لفظ جهان است / جهان لفظ است و معنی اصفهان است

آقای جمالزاده هم همون طور که اشاره کردم اصفهانی هستند و خیلی خیلی هم عاشق اصفهان بودند و این شهر را دوست داشتند. در ضمن در یک خانواده مذهبی اصفهانی هم به دنیا اومدند .

پ. ن : دو تا کتاب قبلی از چیزهایی هست که قبلا مطالعه کردم از ایشون و الان ثبت کردم که کنار هم باشند .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

در توصیف مردم آن همین قدر کافی است که به حکم قناعت پیشگی که خصلت ممتازه آنان است در حق شهری که به راستی به صد جهان می ارزد به نصف جهان قانع گردیده اند .

 

اصفهانی از مخلوقات ممتازه این عالم است . هر کس با او سر و کار پیدا کرده می داند که مانند همان منار جنبان که آن همه اسباب مباهات و تفاخر کوچک و بزرگ آن شهر است اصفهانی اگر عمری هم لرزان باشد باز همواره بر جای خود استوار و بر خر خود سوار است و درست مثل زاینده رود وقتی هم خشک باشد باز تازه سرچشمه هزار طراوت و سرسبزی است .

آسمان و ریسمان/ جمالزاده

 

آسمان و ریسمان

 

سید محمدعلی جمالزاده

 

انتشارات سخن

مرکب محو : ادیب بزرگی که فوت کرده و فرشتگان در حال حساب و کتاب در موردش هستند .
غمخواران ملت : وقتی تصمیم می گیرند که با خرید و فروش زمینی خاص پولدار شوند
مرغ همسایه : دو زوج که پس از مدتی هر کدام حسرت همسر دیگری را می خورد .
طویله های اوجیاس : یک جورایی طعنه طده به داستان های هرکول و این جور چیزا
فال و تماشا : مرد با خانواده شا برای تفریح و زیارت رفته اما ...
جان دادن به مرده : وقتی قرار است دانشمندی را به زور زنده نگاه دارند
هپتالیان عهد آتوم : وقتی ماه منفجر شده و قطعاتش در حال فرود آمدن بر روی زمین است
مرد اخلاق : مرد بسیار از اخلاق حرف می زند اما غلامش را راهی زندان می کند و ...
شورآباد : مردم دهاتی در کرمان که هیچ چیز ندارند
کاچی بعض هیچیه : اینم یک جور صحبت فلسفی و قضیه زبان و ...
جاودان : پاشنه کشی که حرف می زند
نیکوکاری : همسر مدیر کل می خواهد در جنوب شهر غذا پخش کند
طفل نازپرورده : مرد نگران از بین رفتن شعر فارسی است
کاه و کوه : 2 محصل ایرانی در خارج در حال غیبت کردن از سایر ایرانیان
سه چراغ : در مورد 3 تا چراغ مهم توی زندگیش صحبت کرده

ترجمه ها
مصیبت میدان ملی ( یک داستان ترکی ) : مردم حاضر نیستند به حکم دولت به میدان ملی بیایند به دلیل تجربیات تلخ
کلاغی از لوبلان : یک داستان پلیسی از قتل یک زن
غول ستمگر از وایلد : غولی که حاضر نبود بچه ها در باغش بازی کنند
داستان طوطی از تاگور : حاکم برای تربیت طوطی اش خرج زیادی می کند
طاعت و عبادت آدمی لامذهب از بالزاک : مرد که زندگی حرفه ایش را مدیون همستیه ای قدیمی است دائم به فکر اوست .

یک مجموعه از آقای جمالزاده کسی که ایشون را به عنوان پدر داستان کوتاه در زبان فارسی می دونند و من حس کردم واقعا جاش توی لیست من خالیه . البته از ایشون کتاب هایی خوندم که خلاصه شون را هم دارم . خلاصه هایی را که دارم به مرور در کنار این کتاب ها می ذارم مثلا قلتشن دیوانه مال مطالعات قبلیه .

زیاد این کتاب را دوست نداشتم شاید از نظر تاریخی و ... که بررسی کنیم با توجه به زمان نوشتنش خیلی هم خوب باشه اما الان اگر بدون این این جزئیات در مجموع در نظرش بگیرم به نظرم کمی خام و بی ظرافت نوشته شده موضوعاتش هم ساده است یا بدون جاذبه پس اون قدرها برام خواستنی نبود .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

در حقش گفتند که به ندای متطاب ارجعی الی ربک لبیک اجابت گفت اما تا جایی که بر اطرافیانش مشهود بود اساس اجل مهلت نداد که حتی کلمه ی لبیک را بر زبان جاری سازد .

 

اصلا ایرانی بت ساز و بت پرست خلق شده است و چشمش کور تا بوده چنین بوده و تا هست چنین خواهد بود.

قلتشن ديوانه/ جمالزاده

قلتشن ديوانه

 

محمدعلي جمالزاده

 

انتشارات سخن

قلتشن ديوانه داستان يك كوچه در ايران قديم و همسايه هاي اين كوچه هست . بن بستي كه شش خانوار در آن زندگي مي كنند قلتشن فرد پولدار كوچه است كه از هيچ كار خلافي رويگردان نيست و ديگري سقط فروشي است كه به دنبال عدل و انصاف است . داستان مقابله اين دو فرد و رفتار جامعه در برابر آنها و اخر و عاقبت كارشان است .

زياد خوشم نيومد خيلي ابتدايي بود البته كه بايد توجه داشت داستان مال چه زماني بوده و چه دستاوردي داشته و ... اما من جداي همه اين چهارچوب ها و به صورت يك داستان مجزا چندان دوسش نداشتم . زيادي راست و مستقيم بود .