گزيده ي آثار بزرگ علوي
بزرگ علوي
انتشارات علم
یک مجموعه داستان کوتاه دیگه از آقای علوی که البته داستان نامه ها ، گیله مرد ، یه ره نچکا و خائن را توی کتاب قبلی معرفی کردم .
مي خواستم نويسنده شوم :از خودش و آرزوي نويسندگي اش می گه .
چمدان : راوی تصمیم دارد به محل مسافرت پدرش برود تا هم چمدان او را ببرد هم دختر مورد علاقه اش را ببیند .
عروس هزار داماد : مرد در حال ويلون زدن است و يادآوري خاطرات جواني .
قرباني : مرد در حال مرگ است و تصميم مي گيرد با دختري ازدواج كند که عاشق اوست .
تاريخچه اتاق من : مرد مستاجر متوجه می شود پسر صاحب خانه سال ها پیش در اتاقش به دلایل عشقی کشته شده .
سرباز سربي : مرد به دنبال كلفتش است كه براي او جاي مادر بوده و سرباز سربي دوست داشته .
پادنگ : مردي شمالی كه معشوقه همسرش را كشته است و در زندان است .
انتظار : شرح حال يك زنداني كه ديوانه مي شود .
رقص مرگ : مرد عاشق مارگاريتا مي شود و به جای او به زندان می رود .
عفو عمومي : در زندان همه در انتظار عفو عمومي هستند .
ميرزا : مردي كه در خارج به پناهندگان سياسي كمك مي كند . در حقیقت خانواده ها را به گم شده ها می رساند و پیام ها را جا به جا می کند .
يكه و تنها : مردي كه 15 سال زنداني سياسي دارد و با دخترش مكاتبه مي كند .
احسن القصص : داستان برادر يوسف که از ظلم خود پشیمان است .
قشنگ بود اینم دوست داشتم لحن کتاب ساده و روان و گیراست ولی خیلی معمولیه . داستان ها را دوست دارم موضوعاتش جالبه هر چند شاید نویسنده اون قدر ها هم ایده نداشته و فقط داستان هم بندهاش را تکرار کرده با همه این ها کتاب زیبایی هست .
آقای علوی یکی از نویسنده های چپ گرای معروف ایران هست که از بنیان گذرای حذب توده هم محسوب می شده مدتی زندان بوده و خوب این خاطرات توی داستان هاش نمود پیدا کرده .
قسمت هاي زيبايي از كتاب
تو خيال مي كني ما يك ماه است با هم آشنا هستيم . من از وقتي خودم را مي شناسم تو را هم مي شناسم . اولين دفعه تو را در كجا ديدم ؟ در خواب ؟ بله در خواب .
ماها كه مادر هستيم خيال مي كنيم كه از همه كس نزديكتر به بچه هايمان هستيم در صورتي كه اين جور نيست مادر از همه كس به بچه هايش غريب تر است . بچه ها به رفيق هايشان هزار چيز مي گويند كه يك چيز آن را به مادرشان نمي گويند .
من در اين چند ساله ي زنده به گوري زياد نامزد مرگ ديده ام . ديده ام كه چگونه در موقع ابلاغ حكم دادگاه رنگشان پريده زانوهايشان سست شده و نزديك بوده است كه همان جا جان از تنشان در رود اما اين حالت يك ثانيه بيشتر طول نكشيده و فوري اميد جاي آن را گرفته است اميد به نقص فرمان اميد به عفو اميد به زير و رو شدن تمام دنيا فقط براي نجات آن ها اميد به معجزه نه تنها اميد بلكه ايمان به پوچ ترين بي فكري ها و تصور اينكه ممكن است شاه دلش رحم بيايد و آن ها را ببخشد .
شايد روزي كمي ، ذره اي مرا دوست خواهد داشت . آن وقت تمام زندگي من مال او تمام هستي من فداي او .
چه روزهاي خوشي گذرانديم چه روزهاي خوش تري را در زندگي مي توانستيم بگذرانيم .
هيچ كس آن طوري كه من تو را دوست دارم كسي را دوست نداشته است . واي اگر عفوي در كار نباشد !