
ته خیار
هوشنگ مرادی کرمانی
انتشارات معین
ته خیار : ته خیار مانند اول زندگیست یا آخر آن .
خندان خندان : زن از افتادن آدم ها خنده اش می گیرد .
قالیچه ی سبک : زن و خواهر مرد بعد از فوتش بر سر قالیچه دعوا دارند .
میان باد و ابر : ترس درون هواپیما .
کیف آویزان : مرد با کیفش سوار اتوبوس می شود .
کار و بار عروسک ها : مردم ده به ماشین های چپ شده کمک می کنند .
گرفتاری و التماس : زن قرار است در عزاداری پیرزن بدون دختر گریه کند .
درختو : طوفان سختی است و مادربزرگ نگران درخت .
دعوا نکنیم : پسر در مراسم فوت پدر .
گوجه فرنگی و گیتار : پسر مستخدم مدرسه .
بچه های پرنده : زن و مرد بچه هایشان قهرمان می شدند .
تا پیچ کوچه : پیرمردی که سوت سوتک گلی می ساخت .
شکوفه بهاری : زنی که با دختر بچه اش به دست شویی عمومی رفته .
میخ مهرورزی : دختر از خواستگارش می خواهد میخی در قبرستان در خاک فرو کند .
جوش مزن : عقابی که دختر بچه را گرفت .
همه پیاده می شویم : راننده اتوبوس در حال صحبت با دخترکش است .
دهل و لگن : ماهی های شب عید .
چشمی در هوای گریه : مردی که فیلم بردار عروسی بود .
پیشرفت یتیمان : جلادی که جلاد دیگر را کشته .
بچه خوابیده : پسری که می خواست شاعر شود .
ما شام نمی خوریم : فرماندار و بچه های یتیم .
بازگشت : خریدن پرنده به نیت ارزوها
غبغب : حیوانات باغ وحش.
آرایشگر : آرایشگری که برای ارایش هر کس قیمت متفاوتی می گیرد .
نقل فندقی : باقل که نقل در گلویش گیر کرده .
قندیل : مرد به کوه رفته و قندیلی کنده است .
قلنبه قلنبه : مرد رد حال صاف کردن قیر روی پشت بام .
جهان : پسرکی که عشق شلیک با تفنگش بود .
مورچه بیابان : مرد در بیابان دارد خانه ای می سازد .
چغندر : قبر کن روستا قبل از سفر 6 قبر کنده .
اینم مجموعه داستان جدید آقای مرادی که خیلی هم بین لیست پرفروش ها می دیدمش . همون روونی همیشگی را داشت لحنشون اما یه جورایی فرق هم کرده بود داستانایی بود که جنسشون برای من متفاوت از جنسی بود که از داستانای ایشون سراغ داشتم . برای من کتاب متوسطی بود بد نبود اما با قصه های قبلیشون بهتر ارتباط برقرار می کردم .
قسمت زیبایی از کتاب
مردم این جا عقیده دارند عروسک ها شب ها صاحبانشان را خواب می بینند .