سگ/اشمیت

سگ

 

اریک امانوئل اشمیت

سروش حبیبی

 

انتشارات نیلوفر

سال نشر : 1397

داستان در مورد دکتر بازنشسته ای است که پس از تصادف سگش خودکشی می کند دخترش می خواهد چرایی ماجرا را بداند و دکتر تعریف کرده که انسان بودن را مدیون سگ هاست .....

اشمیت خودش گفته این کتاب را بر اساس دو چیز نوشته یکی متني از امانوئل لويناس  که در زمان دانشجویی خونده و یکی هم زندگی شخصیش . اشمیت در حقیقت حیوانات را خیلی دوست داره و 3 سگ هم شخصا داره که مدت ها باهاشون زندگی کرده .

کتاب قشنگیه از بهترینای اشمیت نیست اما قشنگه .

 

قسمت زیبایی از کتاب

قهرمان کسی است که پیوسته انسان باشد . گاهی ضمن نبرد با دیگران و گاهی در جنگ با خود .

خواهران باربارن/ اشمیت

خواهران باربارن

 

اریک امانوئل اشمیت

عاطفه حبیبی

 

انتشارات چترنگ

سال نشر : 1397

 

خواهران باربرن : خواهران دوقلو که یکی همواره مورد توجه سایرین و بسیار مهربان است و دیگری از همه نظر پایین تر است.

مادموازل باترفلای : پسر در جوانی به خاطر شرط بندی با دختر عقب افتاده رابطه برقرار می کند .

انتقام با بخشش : قاتلی روانی که دختران زیادی را به قتل رسانده و مادر یکی از مقتولین .

یک هواپیما برایم بکش : پیرمردی که در زمان نازی ها خلبان هواپیما بوده و حالا داستان های اگزوپری را می خواند .

فوق العاده بود . هم موضوعات جالبن هم احساسات را توش دخیل می کنه قلمش جملاتی که استفاده می کنه واقعا همونایی هست که من دلم می خواد بشنوم اگر اشمیت را دوست دارین این کتابشم حتما بخونید خیلی خوبه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

مامان فقط می خواستم به تو بگویم که خیلی دوستت دارم . همه چیزم را مدیون تو هستم . اول زندگی ام را چون تو من را با خودت حمل کردی ، در دستت ، کنار سینه ات ، در حالی که هیچ کس من را نمی خواست – می دانم که پدرم تلاش می کرد تا تو من را سقط کنی و پدر بزرگ فکر می کرد من مایه شرمش هستم . و بعد هم عشق را . تو فقط مهربانی ایثار شور و لبخند بودی . حتی گذاشتی که تو را ترک کنم، کاری که قلبت را شکست .

 

آدم وقتی جوان است می خواهد پدرش قهرمان باشد و وقتی پیر می شود همان چیز را از پسرش می خواهد . آدم در قلبش هیچ وقت نزدیکانش را آن طور که هستند نمی پذیرد .

 

در عشق لیاقت را کسی دارد که عاشق است نه کسی که دوست داشته شده .

 

من به جوان هایی که گذشته را قضاوت می کنند می گویم که متهم کردن گذشته به ظاهر ساده است . خودم هم نمی دانم در سن تو و در دوره ی تو چه کار می کردم .

نوای اسرارآمیز/اشمیت

نوای اسرارآمیز

 

اریک امانوئل اشمیت

ساناز سهرابی

 

انتشارات افراز

سال نشر : 1395

نویسنده ای که جایزه نوبل هم برده اخیرا کتابی چاپ کرده که حاوی مکاتبات عاشقانه یک زن و مرد هست که تحسین همه منتقدان را به دنبال داشته . این نویسنده آدم جمع گریزی هست و در جزیره ای به تنهایی زندگی می کنه ولی به دلایلی خبرنگاری اونو راضی کرده تا باهاش مصاحبه ای انجام بده و این نمایش شرح دیدار این دو تن و حرف هایی هست که در مورد عشق دوست داشتن و تفاوت های آدم ها رد و بدل می شه .

خیلی زیبا بود موضوع بسیار احساسی عشق و دریچه نگاهی که داشت این نکته جالب که بعضی ها واقعیت افراد و زندگی را دوست ندارن دنبال یک رویا و سمبل برای دوست داشتن هستن انگار از مسئولیت فراری ان خیلی ایده جالب و تاثیرگذاری بود.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

فقط روی کسایی شلیک می کنم که به خونه ام نزدیک می شن ولی وقتی پاشونو تو خونه گذاشتن دیگه مهمون من هستن .

 

درباره ی خدا هم مدت ها قبل از این که واقعا صادقانه در موردش کوچک ترین سوالی از خودتون بکیند خیلی چیزها می شنوید و از اون به بعد وقتی شروع می کنید در باره اش فکر کنید قبلا تحت تاثیر حرف هایی که شنیدید قرار گرفته اید ... ابهتش شما را گرفته ... آدم به خودش می گه اگر واقعا وجود نداشت که مردم این همه قرن درباره اش حرف نمی زدن .

 

شما عشقو دوست ندارین درد عشقو دوست دارین .

 

شما به حضور هلن احتیاجی ندارید غیبتشو می خواید ... نه او هلن واقعی رو و همون طور که هست بلکه هلنی رو که دلتنگشید.

 

احتضارش سه ماه طول کشید . سه ماه واسه مردن زیاده واسه زندگی کم .

 

بهتون میگم در آدم بیماری که در شرف مرگه چی از همه دردآورتره ، اینه که کسی را که دوست دارید خیلی قبل از این که بمیره از دست می دید . می بینید که زیر ملافه هاش کوچک و کوچک تر می شه ، زیر بار دلهره ای که به زبان نمی آره خم می شه می بینید که فشار رازی دست نیافتنی دریچه های قلبشو می بنده چشم هاشو می بینید که در عالمی که حرفی ازش نمی زنه پرسه می زنه .

 

اکسیر عشق/ اشمیت

 

اکسیر عشق

 

اریک امانوئل اشمیت

سعیده بوغیری

 

انتشارات البرز

آدام و لوئیز زمانی عاشق هم بوده اند اما این رابطه به هم خورده و اکنون در دو شهر دور زندگی می کنند . آدام از لوئیز می خواهد هم چنان با هم دوست باشند و در ابتدا لوئیز مقاومت می کند و می گوید عشق با دوستی تعویض نمی شود اما نامه نگاری آنها ادامه می یابد و از انگیزه ها و عشق های جدیدشان می گویند .

بد نبود از اتفاقاتش از تغییراتش از خیلی چیزاش خوشم می یاد ولی لحنش اون قدرم دلچسب و گرم نیست یه جورایی وسط فلسفه و رمنس و حادثه همه با هم قاطی پاتی شده انگار . اما در مجموع این کتاب و کتاب قبلی چون صحبت جفتشون در مورد عشقه خوبه با هم بخونیدشون و برای من جالب طرح روی جلدهای مشابه با رنگهای متفاوتشون بود و دوست داشتم این قضیه رو .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

دوستی پس از عشق تحقیرم می کند . نقل مکان از یک شور و شوق بیکران به یک سوییت کوچک صمیمی برایم وسوسه برانگیز نیست ، ترجیح می دهم یک سره خیابان نشین شوم .

 

اگر فکر می کنی زندگی ات باید بی نقص ، کامل و در عین حال انحصاری باشد، بهتر است قید زندگی را بزنی .

 

اگر عشق هایی هستند که از تردید می میرند، عشق من از یقین مرد.

 

در تکرار ماجراجویی ها هیچ ماجرایی نیست .

 

زندگی فقط از جهش ها ، اشتیاق ها و حرارت ها تشکیل نمی شود ، بلکه سازش ها ، فراموشی ها و سرسختی ها هم هست.

زهر عشق/ اشمیت

 

زهر عشق

 

اریک امانوئل اشمیت

سعیده بوغیری

 

انتشارات البرز

4 دختر 16 ساله با یکدیگر دوست هستند در مورد اتفاقات متفاوتی خصوصا عشق با یکدیگر صحبت می کنند. هر یک از آنها دفتر خاطراتی دارند و در این دفتر از اتفاقات زندگی خود ، عشق هایشان ، تصورات و رویاهایشان می نویسند .

گفتم که بازار ترجمه های آقای اشمیت داغ بوده . این بار داستان بر خلاف چندتای قبلی که نمایش نامه بودند.   کتاب قشنگیه موضوعش را دوست دارم دیدگاه های 4 تا نوجوان راجع به رابطه والدینشون عشق ازدواج اینده جالبه البته می تونست عمیق تر از این ها هم نوشته بشه . قابلیت پیچیده تر شدنا داشت . اما در کل خوبه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

هر چیزی دفعه ی نخستش مهم است .

 

آنان تا زمان عاشق شدنشان آزاد بودند اما به محض اینکه به این عشق اقرار کردند دیگر نه .

 

"رومئو ، رومئو ، تو چرا رومئو هستی ؟"  چون این ژولیت ها هستند که بلدند رومئوها را خلق کنند .

 

اگر دوست داشتن به معنای زجر کشیدن است  به معنای تغلق نداشتن به خود و برده ی دیگری شدن نمی خواهم دوست بدارم .

 

بر اساس آمار ما در اینده چندین شغل خواهیم داشت و چند بار ازدواج خواهیم کرد .

 

بله گفتن به یک پسر اسان است . بله گفتن به خود است که هزینه دارد .

 

اگر دیگر نخواهی دوست من باشی این یعنی اینکه هرگز دوست من نبوده ای .

 

حواشی مدفن عشق هستند .

 

لذت های خشن پایانی خشن دارند .

 

عشق پنهانی عذاب اور است چون انسان هر لحظه دلش می خواهد داد بزند و خوشبختی اش را به همه دنیا اعلام کند .

 

انسان گمان می کند خودش را می شناسد در حالی که از دور فقط پیکری تشخیص داده می شود که نزدیک شدن به آن خطرناک است .

 

وقتی به من بد و بیراه گفت از این فرصت برای پاشیدن زهرم به او استفاده کردم . چه تسلای خاطری ! پس از آن دیگر اصلا از او دلخور نبودم . از این به بعد ، اوست که از من دلگیر است ...

 

آدم باید زجر کشیدن را یاد بگیرد تا بهتر بتواند زندگی کند .

 

من دوست داشتن را دوست دارم . دوست دارم کاری بکنم که عشق زنده بماند .

 

من روی زمین نیستم تا یک اجرا را تجربه کنم ، بلکه برای خوشبخت بودن اینجا هستم .

 

در رویا عشق همه چیز یباست به جز بیدار شدن .

 

افسانه پردازان مرگ را به شرمندگی ترجیح می دهدن . خودخواه ترین افراد نزدیکانشان را فدا می کنند و بزدل ها خود را ویران می کنند .

داستان یک مرد خیلی سازگار / اشمیت

 

داستان یک مرد خیلی سازگار

 

اریک امانوئل اشمیت

ساناز سهرابی

 

انتشارات افراز

هنرپیشه محبوب مردی که سعی می کند با همه مهربان و باملاحظه باشد و روح شخصیت نمایش نامه کمه امشب در آینه ظاهر شده و با مرد جر و بحث می کند .

این مدت زیاد نمایش نامه از تازه های نشر معرفی کردم یکی دیگه از کسایی که ترجمه های زیادی توی این مدت از کاراش شده آقای اشمیت بوده خیانت انیشتین را تعریف کردم و الانم باز یک نمایش نامه دیگه از ایشون . ساده روان و زیبا . شخصیت جالبی را به تصویر می کشه و گوشزدهای خوبی هم داره .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

به من برچسب شیک پوشی زدند و از ان پس دیگر نتوانستم بدون استرس لباس بپوشم .

 

هیچ علاقه ای به تئاتر ندارم ، حتی یک ذره . خودم هم متعجب ام : روی یک صندلی کوچک گیر بیفتیم ، بدون اینکه بتوانیم نه چیزی بنوشیم نه چیزی بخوریم . رو به روی صحنه ای که جز بازیگران اجق وجقی که متن ها را یکی پس از دیگری بلغور می کنند هیچ چیز جالبی برای دیدن وجود ندارد ، ناگزیر از سکوت ، شانه به شانه ، دست به دست ، آرنج به آرنج ، به یکدیگر بچسبیم و بوی بغل دستی هایی را که انتخاب نکرده ایم تحمل کنیم .

خانواده گیتری / اشمیت

 

خانواده گیتری

 

اریک امانوئل اشمیت

ساناز سهرابی

 

انتشارات افراز

ساشا گیتری نویسنده ای است که عاشق ایوون هنرپیشه و خواننده گم نام می شود با او ازدواج کرده و زوجی مشهور را تشکیل می دهند اما ساشا به ایوون مشکوک است و دائما در حال چک کردن او .

اینم بامزه و خوب بود . یک نمایش نامه دیگه که همین امسال ترجمه شده . ساده و روان خوبه اما واقعا نمی تونم چیز خیلی برجسته یا خاصی را هم بهش نسبت بدهم .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

ثروت به معنی پول ذخیره کردن نیست ، ثروت وقتی ثروت است که آن را خرج کنی .

 

این اشتباه است که زنی بالاتر از خودمان انتخاب کنیم ، منظورم از لحاظ ظاهری و شخصیتی است .

 

خوشبختی دو نفره فقط تا زمانی که نفر سوم از راه نرسیده دوام می آورد .

خیانت اینشتین/ اشمیت

 خیانت اینشتین

 

اریک امانویل اشمیت

فهیمه موسوی

 

انتشارات افراز

سال جدید را با یک نمایشنامه از اشمیت عزیزم شروع کردم . انیشتین مقیم آمریکاست نگران جنگ نگران پیشرفت آلمان ها در ساخت بمب اتم و حس اینکه باید به دشمنان آلمان هشدار بده و ....

بد نبود کوتاهه تکه های قشنگی داره اما موضوعش چندان منو نگرفت خیلی هم خوشخوان نیست توقعم از اشمیت بیشتر از اینا بود البته بدم نبود ها معمولی

 

قسمت های زیبایی از کتاب

وطن پرستی یه بیماری بچه گانه س ، آبله مرغون بشریته .

 

ماجراهای احساسی خطرناک تر ازجنگ هستن : تو نبرد ، آدم یه بار بیشتر کشته نمی شه ، تو عشق چند بار .

 

دنیا رو کسایی که بدی می کنن نابود نمی کنن ، کسایی که بی تفاوت تماشا می کنن ، نابود می کنن . 

 

بلاهت شانس بیشتری برای باور شدن و تکرار شدن داره ، تا جایی که تبدیل به چیزی عادی بشه و رنگ حقیقت به خود بگیره . شکافتن اتم آسون تر از تعصبه .

 

اون از خودشسوالایی می پرسه که هیچ کس تا حالا از خودش نپرسیده و گاهی واسشون جواب پیدا می کنه . این اون چیزیه ک یه نابغه رو از دو تا تاپاله مثل ما متمایز می کنه .

آدولف ه دو زندگی / اشمیت

ادولف ه دو زندگی

 

امانویل اشمیت

محمد همتی

 

انتشارات نیکونشر

هیتلر در جوانی نقاشی می کرده و دو بار هم در کنکور ورودی آکادمی هنر در وین شرکت می کنه و رد می شه . حالا نویسنده می یاد  دو خط داستانی موازی را با هم پیش می بره یکی اینکه واقعا بعد از اینکه رد شد هیتلر چی کار کرد چی در سرش گذشت و چه اتفاقاتی افتاد و یکی هم تصور کرده اگر هیتلر توی اون کنکور قبول می شد و وارد عالم هنر می شد زندگی خودش و بقیه دنیا چطور تغییر می کرد .

اینم یکی دیگه از تازه های نشر بود از نویسنده محبوبم . کتاب قشنگی بود واقعا موضوعش که به نظر من خیلی جدید بود و عمیقا ادم را به فکر می برد که جدی چه اتفاقات کوچیکی روی زندگی ادمهای مختلف چه تاثیرات بزرگی می ذاره . دیگه اینکه واقعا جالب دوتا زندگی را پیش می برد خوب روش کار کرده بود و واقعا یک جور ظریفی می یومد و نشون می داد فقط هیتلر مقصر نبود خیلی عوامل دیگه همه دست به دست هم دادن تا نازیسم به وجود بیاد در حقیقت قضاوت نمی کرد که این جذابیت را می برد بالا البته کسی که از روند تاریخی اون دوران خبر داشته باشه به نظرم لذت بیشتری می بره از کتاب .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

هیچ کس سرنوشت شومی که مرا زیر پایش له می کند نمی بیند؟ یعنی این همان دنیایی است که با دیگران در ان زندگی می کنیم؟

 

خوشبختی از بدبختی دیگران جان می گیرد.

 

تا عهدی بسته نشده خیانت هم معنایی ندارد .

 

موزادی خودخواه تر از نوزاد وجود ندارد. دستش را دراز می کند بر می دارد همه چیز را له و خرد می کند و به دهان می برد . بچه ی ادمیزاد در روزهای اول یک نوع غول فاقد شعور است چون هیچ درکی از دیگران ندارد. همه ی ما در اوایل زندگی مان دیکتاتور بوده ایم . فقط زندگی است که بعدها ساز مخالف می زند و راممان می کند .

مهمانسرای دو دنیا/ اشمیت

مهمانسرای دو دنیا

 

اریک امانوئل اشمیت

شهلا حائری

 

انتشارات قطره

مهمان سرای دو دنیا مهمان سرایی است که افراد مقیم توی اون در این دنیا در کما به سر می برن و هنوز شرایطشون معلوم نیست این مهمان سرا آسانسوری داره رو به دنیا و رو به مرگ بعد از معلوم شدن وضعیتتون . داستان هم در مورد چند نفری هست که الان توی این منزلگاهن

خوب اینم یک نمایشنامه از آقای اشمیت که جدیدا باهاش برخورد داشتم . راستش خوشم هم نیومد خیلی معمولی بود داستانش و سوژه اش را که بارها شنیدیم آخرشم هندی بازی داشت که به دلم ننشست فقط خوش خوان و روان نوشته شده بود همین .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

مدت ها فکر می کردم آدم هایی که اعتراف می کنن وجدان اخلاقی والایی دارن و حالا متوجه می شوم که بعضی ها همون طور که استفراغ می کنن اعتراف می کنن ، بالا می آرن تا دوباره شروع کنن .

 

آدم ها طوری زندگی می کنن انگار که نامیرا و جاودانه ان : اونا عاشق نمی شن ، سرمایه گذاری می کنن .

 

دوست دارم کتاب بخونم دیوانه وار ، تا تمام زندگی هایی رو که من نتونستم بشناسم تجربه کنم .

 

فقط ابله ها تغییر عقیده نمی دن .

اسباب خوشبختی/ اشمیت

اسباب خوشبختی

اریک امانوئل اشمیت

شهلا حائری

 

انتشارات قطره

کتاب 4 تا داستان کوتاه داره که داستان بازگشت را قبلا معرفی کردم . ا

سباب خوشبختی : همه معتقدند زن با این شوهر عاشق چیزی کم ندارد تا اینکه مسئله ای را در ارتباط با وی کشف می کند .

دستکش : زن هیچ گاه ازدواج نکرده به خاطر معشوق معروفش .

بانوی گل به دست : زنی که 15 سال است هر شب با دسته گل در ایستگاه قطار منتظر می ماند .

خوب بود یک جورایی راستش داستان اول را اصلا دوست نداشتم چون درکش نمی کردم چطور ادم می تونه عشق شوهرش را باور کنه وقتی زن و بچه های دیگه داره !!!! خیانت توجیه ناپذیره . دست کش هم یک جورایی هندی بازی بود برام . در مجموع خوب بود به خحاطر قلمش به خاطر سبک نوشتنش اما موضوعات چندان جذبم نکرد .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

بعضی زن ها مانند تله ای هستند که انسان را گرفتار می کنند .

گاهی آدم دلش نمی خواهد ار این دام رهایی بیابد . آدم از عشق اساسی هرگز فارغ نمی شه .

دو مرد از بروکسل/ اشمیت

دو مرد از بروکسل

 

اریک امانوئل اشمیت

ساناز سهرابی

 

انتشارات افراز

از خاطرات امانوئل لویناس : مرد بعد از کشته شدن سگش خودکشی می کند و دخترش در پی یافتن علت است .

زندگی سه نفره : زن بعد از مرگ شوهرش با مرد دیگری ازدواج می کند که شوهر او را نابغه موسیقی می داند .

قلبی زیر خاکستر : زن عاشق پسر خواهرش هست که از بیماری قلبی رنج می برد و در همین بین پسر خودش در اثر تصادف کشته می شود .

دو مرد از بروکسل : دو مرد با هم پیوند دوستی جاودانه می بندند در کلیسایی که عروسی زن و مرد جوانیست و بدین ترتیب زندگی ها به هم گره می خورد .

شبح بچه : زن و مرد عاشق هم هستند اما به دلیل مشکلات ژنتیکی بچه شان را سقط می کنند .

انتخاب بعدی هم از یکی دیگه از نویسنده های شدیدا مورد علاقه ام اشمیت هست باز هم مثل همیشه عالی و دوست داشتنی البته موضوعات خیلی خاص و رمزآلود داستان هایی با ماجراهای عجیب اتفاقات و دست سرنوشت تقریبا همشون داستان هایی هستند که اخرش راز قضیه را می فهمیم این تیپی . در هر صورت جذابند و همه گیرایی هم به رازآلود بودن قصه ها و خط روایتش نیست خود قلم نویسنده مثل سابق حرف نداره .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

انسان هرگز در مقابل مرگ آن طور که انتظار می رود واکنش نشان نمی دهد .

 

آینده ، آدم از آن بی اطلاع است چون خود آدم آن را می سازد .  

ده فرزند هرگز نداشته ی خانم مینگ/ اشمیت

ده فرزند هرگز نداشته ی خانم مینگ

 

اریک امانوئل اشمیت

فهمیه موسوی

 

انتشارات افراز

راوی قصه ما یک تاجر اروپایی هست که برای سفری کاری به چین اومده و توی هتلی اقامت داره که خانم مینگ مسئول دست شویی های مردانه اون هتل هست . بین این دو صمیمیتی به وجود می یاد و خانم مینگ برای مرد تعریف می کنه که ده فرنزد در نقاط مختلف چین داره و دائم از اونها و اخلاق و رفتارشون تعریف می کنه در صورتی که راوی می دونه توی چین داشتن بیش از یک فرزند جرم محسوب می شه و به حرف های اون اطمینانی نداره .

یعنی چه لذتی داره وقتی توی تازه های نشر می گردی به کتابی از یکی از نویسنده های محبوبت بربخوری . عالی و دوست داشتنی مثل بقیه کتاب هاش . یک کتاب کوتاه که سریع خونده می شه معنا و ومفهوم قشنگی توش داره ولی مهم تر از اون خوندنش و به خصوص ایده داستان بهتون لذت می بخشه . واقعا اشمیت ایده های نابی به ذهنش می رسه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

سیاره ی زمین یک میلیادر چینی دارد و پنج میلیارد خارجی .

 

شادی در همه چیز پنهان می شود باید موفق شویم بیرون اش بکشیم .

 

عاقل علت دیوانگی هاش خودش را کشف می کند ، دیوانه بقیه را به خاطرش متهم می کند .

 

تجربه مثل شمعی است که فقط کسی که آن را در دست گرفته روشن می کند .

کنسرتویی به یاد یک فرشته/ اشمیت

کنسرتویی به یاد یک فرشته

 

اریک امانوئل اشمیت

شراره شاکری

 

انتشارات افراز

مسموم کننده : زنی در دهکده که مظنون به کشتن سه شوهر سابق و دوست پسرش بوده اما تبرئه شده .
بازگشت : به مرد ملوان خبر می دهند دخترش مرده و او که 4 دختر دارد سردرگم است خبر در مورد کدام یک از دخترانش است .
کنسرتویی به یاد یک فرشته : دو پسر جوان پیانیست و و نوازنده ویالن که یکی آرام و مهربان و دیگری سرکش است .
عشق در الیزه : کاترین و هنری عاشقانه ازدواج می کنند و هنری رئیس جمهور می شود و آنها به هم بی اعتنا می شوند .

فوق العاده زیبا بود . خیلی دلم هوای اشمیت را کرده بودم و خوشحال شدم که توی تازه های کتاب به یکی از آثارش برخوردم . 4 تا داستان خارق العاده ، زیبا ، پر احساس ، داستان هایی از عشق و سرنوشت ، چیزهای ساده ای که زندگی را زیبا می کنند . نثر همیشگی عمیق و مهربونش و داستان هایی که اشک را به چشم آدم می آورد . خوب بود چیز دیگه ای نمی تونم بگم .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

مقیاس هر عشق فداکاری است .

 

احمق ها همیشه از احمق بودن خودشون بی خبرن .

 

خشونت مانع پیشرفت می شود و از طرفی زندگی بدون خشونت هم وجود نداره و فقط باید اون را مهار کرد .

 

زندگی مان این گونه است ، نوع نگاهمان آن را وحشتناک یا فوق العاده می کند و وقایع مشابه را می توان به صورت موفقیت ها یا مصیبت ها تعبیر کرد .

فردريك (تاتر بولوار) /اشمیت

فردريك (تاتر بولوار)

 

اريك امانوئل اشميت

شهلا حائري

 

انتشارات قطره

كتاب نمايش نامه اي است برگرفته از زندگي واقعي بازيگري به نام فردريك لومتر . فردريك پسر زني تنها و رخت شوي است كه آرزوي بازيگري دارد . او بعدها به بازيگر بزرگ و مشهوري تبديل مي شود بازيگري كه تمام عشق و فكرش صحنه تئاتر است و به دنبال نمايش ها و خنده و گريه هاي واقعي است نه تالارهاي بزرگ و لوكس شهر . فردريك عاشق كارش است هر چند در دو راهي عشق به كار و عشق به زني به نام برنيس مردد مي ماند .

خيلي قشنگ بود خوشم اومد هم موضوعش زيبا بود هم زيبا نوشته شده بود دل نشين بود همون لحن اروم و در عين حال مصمم و قوي اشميت .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

آدم هاي بافرهنگ هميشه يك فرهنگ عقبن . اون ها افكار نسل هاي قبل رو يدك مي كشن ، سليقه ي پيرها رو دارن . تو تماشاچي هاي ما ، از دو نفر يكي شون بي سواده ، درسته اما اين بي سوادها هستن كه از چيزهاي جديد بدون پيش داوري استقبال مي كنن .

 

مي شه به كسي گفت دوستت دارم در حالي كه داري به جوش دماغش نگاه مي كني يا مي شه گفت ازت متنفرم در حال اينكه تو فكر ايني كه وقتشه كفشت را عوض كني .

 

همه بلدن يك كاري كنن نمايش نامه هاشون رو صحنه بره ، اين كه كاري نداره . در حالي كه همه كه نمايش نامه هاشون ممنوع نمي شه . كلي كلاس داره .

 

سر از كار خداي مهربونتون در نمي يارم . نمايش نامه نويسيش تعريفي نداره . نمايش نامه شروع مي شه بدون اينكه متوجه باشيم . به پايان مي رسه باز هم متوجه نمي شيم و بين اين دو چيه ؟ تكاپو و پريشاني .

پرنسس پابرهنه /اشمیت

پرنسس پابرهنه

 

اریک امانوئل اشمیت

سعیده بوغیری

 

انتشارات افراز

این کتاب یک مجموعه داستان کوتاه از اشمیت هست که توسط نشر افراز سال 89 به بازار اومده . کتاب 7 تا داستان کوتاه هست که 4 تاش با نام های یک روز زیبای بارانی ، غریبه ، تقلبی و زیباترین کتاب دنیا را قبلا توی مجموعه یک روز زیبای بارانی معرفی کرده بودم . 3 تای دیگه اش هم به شرح زیره :

وندا وینی پج : دخترک فقیری که روزی عاشق نقاشی بی چیز بوده و اکنون از ثروت مندترین زنان دنیاست .

پرنسس پابرهنه : هنرپیشه زیبا و بی استعداد سال ها پیش در این شهر با پرنسسی ملاقات داشته است و اکنون امیدوار به دیدار مجدد اوست .

همه چیز برای خوشبخت بودن : زنی که همسرش همه ی چیزهای لازم برای خوشبختی را دارد و زن در این بین متوجه رازی می شود .

قشنگ بود البته اکثر کتاب برام تکراری بود و این 3 داستان جدید هم هر چند قلم روان و فوق العاده اشمیت را همراه خودش داشت ولی خوب خیلی ساده و قابل حدس بودند . با این وجود مثل بقیه کارهای اشمیت بهم چسبید .

نمی دونم چرا وقتی اسم کتاب پرنسس پابرهنه است تصویر جلد باید یک کفش پاشنه بلند باشه !!!

 

قسمت های زیبایی از کتاب

تو نباید عشق را در زندگی به بازی بگیری و اون را در زندگیت خرج هر کسی بکنی .

 

زن ها به این خاطر مورد پسند ما واقع می شوند که مانند نگین یک معما باشند و به محض اینکه گره این معما اندکی شل شود ، جایگاه خود را در نظر ما از دست می دهند .

اولیس از بغداد /اشمیت

اولیس از بغداد

 

اریک امانوئل اشمیت

پویان غفاری

 

انتشارات افراز

سعد شخصیت اصلی داستان پسرک عراقی دانشجوی رشته حقوق است که می داند در کشور پر هرج و مرج عراق چه در زمان صدام چه بعد از آن اینده ای ندارد ، پسری که شاهد فقر و ناوبدی خانواده اش است . سعد تصمیم دارد هر طور که شده از عراق مهاجرت کند و به اروپا و به خصوص به انگلستان برود . او پولی ندارد و تمام تلاشش را می کند مانند اولیس که تمام تلاشش را برای رسیدن به تروا انجام می داد .

قشنگ بود هم موضوع خوبی داشت که شاید زیاد هم بهش پرداخته نشده باشه هم این موضوع را خیلی خوب دراورده بود . پیام های داستان را خیلی قشنگ عنوان می کرد ، درد مردم این سرزمین ها را خوب فهمیده بود و کتاب بسیار قشنگی نوشته بود . دست آقای امشیت درد نکنه .

نشر افراز جدیدا داره کارای خیلی خوبی معرفی می کنه ها !

 

قسمت های زیبایی از کتاب

اسم من سعد سعد است که معنی اش در زبان عربی می شود امید امید و در زبان انگلیسی می شود غمگین غمگین .

 

به شیوه ای کاملا شرقی ، پیچیده کردن آنچه را که ساده بودنش ممکن بود ما را کسل کند ستایش می کریدم .

 

دخترها تنها چیزی که در سرشان است ازدواج کردن است و این اندیشه آن ها را عذاب می دهد و به ستوه می آورد : تصور کرد ن خواستگاری آرمانی ، سپس ناگهان نامزد از میان خواستگارها پیدا می شود ، آماده کردن مراسم و تشریفات . پس از مراسم ازدواج – بله دقیقا در همین نقطه است – که آنها می خواهند خانه پدری را ترک کنند تا این چنین خود را وقف ازدواج کرده باشند ، وقف ازدواج و نه وقف شوهر .

 

سازمان ملل تصمیم گرفت که عراق را تحریم کند . نمی دانم که سیاست مداران پولدار ، شکم گنده و نالایقی که این تحریم را مقرر کرده بودند ، اگر برای لحظه ای خودشان را جای ما ، عراقی ها ، تصور می کردند آیا می توانستند مثل ما این تحریم را تحمل کنند . من شک دارم ، این تنها عذر و بهانه ای است که من از آنها بیرون می کشم . به گمان از پا در اوردن صدام حسین ، تحریم تنها روی شانه های ما ، توده ی مردم سنگینی می کرد .

 

رویاهایی وجود دارد که ما انها را در خواب می بینیم و رویاهایی وجود دارد که ما انها را در بیداری می بینیم .

 

مرا به خاطر اشک هایی که این کلمات به بار خواهند اورد ببخش ، اما ترجیح می دهم که تو به خاطر غیابم گریه کنی تا به خاطر حضورم .

سوموکاری که نمی توانست تنومند شود /اشمیت

سوموکاری که نمی توانست تنومند شود

 

اریک امانوئل اشمیت

پویان غفاری

 

انتشارات افراز

همون طور که از اسم داستان هم می تونید حدس بزنید ، ماجرا در ژاپن اتفاق می افته . جون پسری بسیار لاغر است که در خیابان های توکیو دست فروشی می کند . او از مادرش و از محیط خانه ای که برایش تنفربرانگیز است فرار کرده و می خواهد گذشته را فراموش می کند . پیرمردی هر روز از کنار بساط او رد می شود و به او می گوید که درونش مرد تنومندی را می بیند و او استعداد سوموکار شدن را دارد . این موضوع جون را عصبی می کند چون اصلا با ورزشکاران 200 کیلویی سوموکار قابل مقایسه نیست !

کتاب قشنگی بود و دوستش داشتم هر چند به نظرم جزء کارهای خیلی قوی آقای اشمیت محسوب نمی شه . نمی دونم چرا ها ولی یاد کافکا در ساحل می افتادم هر چند که موضوعی در نظر بگیرم این مفاهیم پرداختن به قابلیت های روحی بیشتر به کار آقای یوستین گوردر می خوره !

طرح جلد کتاب هم چیز خلاقانه ای هست من خوشم اومد . خوب طرح سوموکار را درآورده ولی نه به اون صورتی که واضح باشه و جلب توجه کنه. در ضمن سومو هم یک سبک کشتی ژاپنی هستش .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

یاد گرفتن خوشایند است . فراموش کردن آنچه یاد گرفته ایم نا خوشایند است .

 

اون چه رو که پس می زنیم و سرکوبش می کنیم خیلی بیشتر رو دوشمون سنگینی می کنه تا اون چه را که به دنبالش می ریم و بررسی اش می کنیم .

 

اگه اون چیزی را که می خوای بگی زیباتر از سکوت نیست ، پس ساکت شو .

عشق لرزه /اشمیت

عشق لرزه

 

اریک امانوئل اشمیت

شهلا حائری

 

انتشارات قطره

عشق لرزه نمایش نامه ای از نویسنده بسیار بسیار محبوبم آقای اشمیت هست . دیان زن مغرور و زیبایی است که در شغل خود به عنوان وکیل و نماینده مجلس بسیار موفق است ولی رمز و رموز عشق را بلد نیست . ریشارد نیز مردی است که همیشه عاشق دیان بوده و اکنون بعد از دو سال سرانجام دیان نیز عاشق او شده است . شاهد عشقی بزرگ هستیم که در اثر خویشتن داری و بروز ندادن عشق ، در اثر خودخواهی و غرور از هم می پاشد .

نمایش نامه صحنه های کوتاهی داره و تاکید می کنه روی نحوه دوست داشتن انسان ها این که اصول عشق دوست داشتن بدون قید و بند و بدون غرور هست . عشق را ابراز کنید و طلب کنید و کینه نورزید . فوق العاده ساده و فوق العاده زیبا . موضوع چندان خاص نیست شاید چیزی باشه که بارها شنیدیم چیزی که جذابش می کنهع نحوه بیان پرکشش و گیرای آقای اشمیت هست .

تا جایی که می دونم این نمایش روی صحنه های تئاتر ایران هم بازی شده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

زن ها فقط اون چه را که در مردها زنونه ست می فهمن ، و مردها فقط جنبه های مردونه ی زن ها را درک می کنن . یعنی باید گفت هیچ کدوم اون یکی را نمی فهمه . اگر بخوای رفتارش را تعبیر کنی حتما به اشتباه می افتی .

 

تب و تاب از بین می ره اما احساسات باقی می مونه .

 

پدر و مادرتون از شما خاطرات خیلی قدیمی به یاد دارن ، کسانی هستن که در زندگی بدوی تون با شما بودن اما نمی تونین مطمئن باشین که زیر و بمتون را می شناسن .

 

دوست داشتن یعنی اولویت دادن یک نفر ، ترجیح دادن . درست برعکس علم و آگاهیه ، آدم کور می شه .

 

درست برعکس عشق ، در نفرت آدم شک و تردید به دلش راه نمی ده . هرگز . من هیچ احساسی به وفاداری نفرت ندیدم . تنها احساسیه که به آدم خیانت نمی کنه .

 

طبیعت آدمیزاد طوریه که همیشه تقصیر رو به گردن دیگران میندازه ، یا اینکه برای خودش عذری می تراشه .

 

بین دو آدم نمی شه دگمه ای را فشار داد و همه چیز رو از سر گرفت .

خرده جنایت های زناشوهری/اشمیت

خرده جنایت های زناشوهری

 

اریک امانوئل شمیت

شهلا حائری

 

انتشارات قطره

یک نمایشنامه ی فوق العاده از اریک امانئل اشمیت همیشه دوست داشتنی . ژیل بر اساس سقوط از پله ها حافظه خود را از دست داده و همسرش لیزا او را به خانه آورده و با صحبت در مورد زندگی گذشته شان و عادات و اخلاق ژیل سعی دارد که هوشیاری را به او بازگرداند . داستان در مورد زندگی مشتریک و با هم بودن یک زن و مرد و چگونگی دوام یک رابطه است .
خیلی خیلی زیبا تصویر شده . واقعا خوشم اومد . دست دوست گلم برای این عیدی بی نظیر درد نکنه  .
گفتنی است که جایزه تئاتر فرهنگستان فرانسه سال 2001 به پاس کتاب های ارزشمندش به آقای اشمیت اهدا شده است .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

عقل در این نیست که جلوی احساسو بگیری ، بلکه در اینه که همه چیزو احساس کنی . هر طور که باشه .

 

یک زن وقتی به سنش پی می بره که متوجه می شه زن های جوون تر از اون هم وجود دارن .

 

ممکنه بتونیم از هم جدا بشیم ولی دیگه نمی تونیم همدیگه رو ترک کنیم . تمام این روزها که نبودی ، این جا نبودی و حتی با خودت هم نبودی ، باز هم تمام فکر و ذکرم پیش تو بود ، شریک غم و غصه ام بودی . عشق به یک مرد معنیش چیه ؟ این که علی رغم خودش ، علی رغم خودت و علی رغم همه چیز و همه کس دوست داشته باشی . یعنی عشقت به کسی وابسته نیست . تمام امیال و حتی نفرت هاتو دوست دارم ، وقتی عذابم می دی دوست دارم ، عذابی که زجرم نمی ده ، که بلافاصله فراموش می کنم ، عذابی که ازش نشانه ای باقی نمونه .

 

تو می خوای که عشق بهت ثابت کنه که وجود داره . چه اشتباهی ! این تویی که باید ثابت کنی که اون وجود داره .

 

مردها بی دل و جراتن ، نمی خوان با مشکلات زندگیشون رو به رو شن ، دلشون می خواد فکر کنن که همه چی رو به راهه . در حالی که زن ها روشونو بر نمی گردونن .

 

آزادی بدون قبول تعهد که آزادی نیست . آزادی تو خالی ، تهی ، بی محتوا ، آزادی که جرات انتخاب نداره ، آزادی متزلزل ، آزادی احتیاطی به چه درد می خوره ؟ مردها بیشتر در رویای آزادی هستن ولی کمتر به کارش می برن ، با دقت توی قفسه نگهش می دارن تا خاک بخوره .

زمانی یک اثر هنری بودم / اشمیت

زمانی یک اثر هنری بودم

 

اریک امانوئل اشمیت

فرامرز ویسی - آسیه حیدری

 

انتشارات افراز

تازیو پسر جوان ۲۰ ساله ای است که از زندگی نا امید شده . او برادران بسیار زیبا و مشهوری دارد اما خودش نه چهره چندان زیبایی ندارد و نه در سایر کارها موفقیتی کسب می نماید . تازیو تصمیم به خودکشی می گیرد اما هنگامی که بر بالای تپه ای ایستاده زئوس  ، هنرمند معروف او را از این کار باز می دارد و به او می گوید تو اگر واقعا به ادامه زندگی علاقه ای نداری خودت را به من بسپار . من از تو یک اثر هنری درخشان خواهم ساخت . در حقیقت با یک جور مسخ رو به رو هستیم اما مسخی که با خواسته و اراده خود شخص صورت می گیرد . انسانی که تنها برای جلب توجه و فرار از تنهایی روند مسخ شدن به یک شی را پذیرا می گردد .

کتاب در حقیقت اعتراض به دنیای مدرن و هنر معاصر می باشد . دنیا و هنری که شخصیت و منزلت انسان را تا حد یک شی پایین می آورد . هنرهایی که اگر خوب فکر کنیم هنر نیستند و فقط با هیاهو به دنبال جلب نظرها می باشند مثل کارهای وحشیانه ای که انسان امروز با بدن خود انجام می دهد . خود اشمیت می گه که در حقیقت اون یک نگاه اومانیسیتی به دنیا داره . اومانیسم هم در حقیقت مکتب فکری هست که معتقده اصل هر چیز انسانه و در واقع مالک هستی انسان ها هستند و در اولویت قرار می گیرند .

کتاب نگاه ویژه ای هم به اسطوره ها داره . اسامی را تا حد امکان اسطوره ای انتخاب کرده و اونم با دلیل . در حقیقت اسطوره ها به یک صورت لطیف و غیر محسوسی توی داستانش جریان دارند . از اونجایی که همین اواخر توی یک جلسه با مبحث اسطوره در داستان نویسی بودم و خوب استاد مدعو خیلی تاسف خورد از کمبود اسطوره در داستان نویسی امروز ما و ..... این داستان خیلی نظرم را جلب کرد . استفاده به جا و نامحسوس از اسطوره ها واقعا جذابیت زیادی به داستان می ده همین طور عمق . موضوع کتاب هم جالبه اما خوب روندش و نحوه بیانش به نظر من در حد بقیه کارهای اشمیت نبود  یک جوری خیلی مستقیم پیش می رفت . اما با همه اینها به دل می نشست  .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

یادآوری خاطرات یک مرده از یک زنده دل نشین تر است .

 

ویلیان بلند قد  ، بور  ، خشن و مثل آدم های زشت  ، بیش از اندازه اهل مد بود .

 

هر کدام از ما سه موجود هستیم . یک وجود شیئی داریم که همان جسم ماست ، یک وجود روحی که همان آگاهی ما و یک وجود کلامی یعنی همان چیزی که دیگران درباره ی ما می گویند . وجود اول یعنی جسم ، خارج از اختیار ماست . این ما نیستیم که انتخاب می کنیم قد کوتاه باشیم یا گوژ پشت . بزرگ شویم یا نه ، پیر شویم یا نشویم ، مرگ و زندگی ما در دست خود ما نیست . وجود دوم که اگاهی ماست ، خیلی فریبنده و گول زننده است : یعنی ما فقط از آن چیزهایی که وجود دارند ، آگاهی داریم . از آنچه که هستیم . می توان گفت آگاهی قلم موی چسبناک سر به راهی نیست که بر واقعیت کشیده شود . تنها وجود سوم ماست که به ما اجازه می دهد در سرنوشتمان دخالت کنیم . به ما یک تئاتر ، یک صحنه و طرفدارانی می دهد .

 

موفقیت معمولا چیزی نیست که هنرمند آن را به وجود آورد بلکه این مخاطب است که آن را می آفریند .

 

بعضی مرگ ها را از برخی دروغ ها بهتر می شود تحمل کرد و پذیرفت .

یک روز قشنگ بارانی/اشمیت

یک روز قشنگ بارانی

 

اریک امانوئل اشمیت

شهلا حائری

 

انتشارات قطره

۵ داستان کوتاه که منتخب از یکی از کتاب های آقای اشمیت هستند و مرکز توجه همه داستان ها بانوان می باشند . زن های شاد ،غمگین ، موفق، نا امید،..... و پایان های جذاب و ناگهانی از جمله خصوصیات کتاب است .

یک روز قشنگ بارانی : داستان زنی زیبا و بدبین . زنی که به چه نگاه می کند بدی ها و معایب آنر ا می بیند . هلن به هیچ پسری علاقه مند نمی شود ....

غریبه : زنی که خبرنگار است . زنی سالخورده که سالخوردگی خود را فراموش کرده و از نظر ذهنی به دوران جوانی بازگشته

ادت معمولی : ادت زنی از طبقه پایین جامعه و بسیار سطحی که روزی به دیدار نویسنده محبوبش می رود

تقلبی : امه زنیست که سال ها معشوقه رئیسش بوده و پس از ترک شدن توسط او به عالم و آدم شک دارد .

زیباترین کتاب دنیا : زنان زندانی در سیبری تصمیم می گیرند برای دخترانشان یادداشتی بنویسند

کتاب فوق العاده زیبایی بود چند سال پیش کتاب را از طرف دوستی فوق العاده عزیز هدیه گرفتم تا امسال نخونده بودمش و وقتی شروع کردم به خوندن یک دفعه بعد از مدت ها اون دوست اس ام اس داد . دلم براش تنگ شده و خیلی واسه این کتاب ازش ممنونم .

کتاب جذابیه و خیلی خوب روی روان شناسی و رفتارها کار کرده خیلی حال و هوای زنانه داره و زیباست . همه داستان های کتاب قشنگ هستند اما من ادت معمولی را بیشتر پسندیدم .

پدر آقای اشمیت قهرمان مشت زنی بوده . مادرش هم قهرمان دو و میدانی فرانسه بوده هر چند پدرش این کار را خودنمایی می دونسته و به مادرش اجازه ادامه فعالیت را نمی ده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

سن و سال معنیش اینه که زندگی ما بیشتر پشت سرمونه تا جلومون، معنیش اینه که شما یک زندگی برای خودتون درست کردید و من یک زندگی دیگه . پاریس-شارلوروا ، پولدار- بی پول . زندگی های تعیین شده ... دیگه دیر شده . می تونیم در زندگی با هم برخورد کنیم ولی ملاقاتی در کار نیست .

 

-امروز یک روز قشنگ بارانی است .
هلن از او پرسید چطور یک روز بارانی می تواند زیبا باشد . آنتوان هم برایش تعریف کرد : از رنگ های گوناگونی که آسمان ، درختان و سقف خانه ها به خود می گیرد و آن ها عنقریب وقت گردش خواهند دید ، از نیروی وحشی اقیانوس ، از چتری که آن ها را هنگام قدم زدن به هم نزدیک تر می کند ،از شادی پناه بردن به اتاق برای صرف یک چای داغ ، از لباس هایی که کنار آتش خشک می شوند ، از رخوتی که به همراه دارد ، از فرصتی که خواهند داشت تا چندین بار بیامیزند ، از صحبت های زیر ملحفه درباره ی زندگی و گذشته ، از بچه هایی که از ترس طبیعت سراسیمه به چادری پناه می برند ....

گل های معرفت/اشمیت

گل های معرفت

 

اریک امانوئل شمیت

سروش حبیبی

 

انتشارات چشمه

گل های معرفت سه داستان کوتاه است از سه مذهب مختلف . راه هایی برای کشف حقیقت و آرامش زندگی . راه هایی که چه ایمان داشته باشیم چه نداشته باشیم بیاموزیم که زندگی را پاس بداریم . بیاموزیم که باید به خوبی اعتقاد داشت و درونی شدن این اعتقاد باعث رشد و کمال ما می شود .

میلارپا : داستان در مذهب بودا جریان دارد . سیمون که در پاریس زندگی می کند متوجه می شود که در سالیان قبل در کالبد مردی به نام سواستیکا در صحرای تبت زندگی می کرده و دشمن میلارپا بوده و برای رسیدن به آرامش باید صدهزار بار داستان میلارپا را تعریف کند . میلارپایی که به آرامش درون دست یافت .

ابراهیم آقا و گل های قرآن : در مذهب اسلام جریان دارد . موسی پسری یهودی است که زندگی سردی دارد و ناامید و خسته است . ابراهیم آقای مسلمان مغازه داری در محل آنهاست که با موسی دوست می شود . ابراهیم آقا به او درس زندگی ، درس مرد شدن و درس مستقل بودن را می دهد . ابراهیم آقا به او قدرت تجربه کردن را می آموزد .

اسکار و بانوی گلی پوش : اینجا بحث مسیحیت و عید نوئل است . اسکار که سرطان دارد در بیمارستان بستری است . او می داند که به زودی خواهد مرد و از ناباوری دیگران دلگیر است . مامی رز پرستار پیر به او می گوید هر روز نامه ای به خدا بنویس و از او هدیه ای معنوی بخواه هم برای خودت هم برای دوستانت .

عالی بود . یکی از بی نظیرترین کتاب های زندگیم بود . به خصوص داستان آخر بغض کردم گریه کردم و آموختم . چه قدر دلم گرفت چه قدر دلم خواست منم به خدا نامه بنویسم چه قدر حس کردم دلم پره .

کتاب های آقای اشمیت حرف ندارن . خوبه بدونید ایشون استاد فلسفه دانشگاه بودند .  

 

قسمت های زیبایی از کتاب

هیچ چیز غم انگیزتر از مشاهده ی تبهکارانی نیست که خود را به خوبی و بدی یکسان وا می سپارند و در هر دو راه به همان آسانی توفیق می یابند . این قهرمانان قدسی دلم را تنگ می کنند .

 

آدم همیشه به داستان هایی که نقل می کند آلوده می شود .

 

مادرم خیلی کار خوبی کرده بود که بعد از تولد من دست پوپول را گرفته و رفته بود چون همین تو سری خوردن با خاطره ی پوپول کار آسانی نبود ، حالا اگر مجبور می بودم مدام با برادری به زرنگی پوپول زندگی هم بکنم چه می شد ؟ خدا نصیب نکند . من از عهده ی این زندگی برنمی آمدم .

 

عشق تو به اون مال خودته . بگذار عشقت را نخواد ، ولی هر کاری که بکنه نمی تونه چیزی رو عوض بکنه . فقط سر خودش بی کلاه می مونه ، همین . بازنده اونه مومو ، چیزی که تو می دی ، تا ابد مال تو می مونه . اما چیزی را که می خوای برای خودت نگه داری برای همیشه از دستش دادی !

 

وقتی می خوای بدونی تو محله ی پولدارا هستی یا وسط گداها ، به زباله هاشون نگاه کن . اگه نه اثری از زباله دیدی نه از سطلش بدون که اهل محل خیلی پولدارن . اگه سطل دیدی اما اثری از زباله نبود مردم پولدارن ولی نه خیلی !اگر زباله ها کنار سطل ها ریخته بود معلومه که مردن نه پولدارن نه گدا . اگر فقط زباله دیدی و اثری از سطل نبود ، مردم فقیرن و اگه مردم توی زباله ها می لولیدن خیلی گدان .

 

ما خیلی تفریح می کردیم . چشمهای مرا می بست و به اماکن عبادت می برد و من از بوی محل مذهب حاکم در ان مکان را حدس می زدم .
" اینجا بوی شمع می یاد حتما کلیسای کاتولیکه "
"درست گفتی سنت آنتوانه "
" اینجا بوی کندر می یاد ، باید کلیسای ارتدکس باشه . "
"درست گفتی ، سنت سوفیاست "
" اینجا بوی پا می یاد ، حتما مسجده . عجب بوی تندی !"

 

وقتی وارد شدیم گفتم : " عجب دانسینگی !"
" اینجا تکیه است . دانسینگ نیست . یک جور دیره ، مومو ! کفشات رو در آر . "
و آنجا بود که اولین بار دیدم آدم ها می چرخند . درویش ها خرقه های گشاد و نرم و سنگین به تن داشتند و صدای دف در فضا می پیچید و درویش ها فرفره می شدند .

 

مامی رز من احساس می کنم مردم برای خودشون یک بیمارستان دیگه غیر از این یکی اختراع کردن . پیش خودشون خیال می کنن که مردم فقط برای خوب شدن میان بیمارستان . در صورتی که بعضی ها هم می یان بیمارستان که بمیرن .

 

"خدا چرا می گذاره که ما ناخوش بشیم . یا بدجنسه یا زیاد عرضه مرضه نداره . "
"اسکار ، ناخوشی مثل مرگ یک جور واقعیته . مجازات که نیست . "

 

هر روز دنیا را به چشمی نگاه کن که انگاری بار اول است که چشم باز کرده ای !

انجيل هاي من

 

 انجيل هاي من

 

اريك امانوئل اشميت

قاسم صنعوي

  

انتشارات ثالث

كتاب در حقيقت به قضيه پيامبري حضرت عيسي مي پردازد .

كتاب با ديدگاه و سبك خيلي قشنگ و جديدي به اين مبحث نگاه مي كنه . خيلي جالبه توي اين كتاب از يك طرف كه خود عيسي به پيامبر بدونش و معجزاتش شك داره و در قسمت بعد هم كه پيگير ماجرا از ديدگاه يكي از سرداران رومي به نام پیلاطس مي باشيم . پیلاطس دائما در مورد عيسي شك دارد و دلايل خاصي را ارائه مي كند كه شايد او پيامبر نباشد شايد بعد از مرگ زنده نشده شايد قبل از مردن بر روي صليب او را دفن كرده اند و براي شكهايش دلايلي نيز ارائه مي كند . و خيلي قشنگ مي گه كه مهم نيست به اين مطلب يقين داشته باشيد يا اصلا پر از شك باشيد مهم اينه كه بي تفاوت نباشيد جست و جو كنيد .

 اشميت خودش فلسفه خونده و در يك خانوده كاملا غيرمذهبي بزرگ شده

 به نظر من خيلي قشنگ بود خوشم اومد اصلا يك جور ديگه به كل ماجرا نگاه مي كرد لحنش زاويه ديدش همه چيزش خيلي قشنگ بود ديالوگهاش سادگيش .... پیلاطس هم خيلي آدم باحالي بود . شيوه جالبي براي بيان مطلب انتخاب شده .....و خوب خوشم اومد ديگه

  بهتره اينم بگيم كه مسيحي ها اعتقاد دارند يهودا حضرت مسيح را لو داد و فرمانروايان عيسي را مصلوب كردند و او بر روي صليب جان سپرد اما چند روز بعد دوباره زنده شد تا حجتي بر افراد باشد و بعد از مدت زماني از نظرها غايب شد در حاليكه ما مسلمان ها اعتقاد داريم يهودا بعد از اينكه عيسي را لو داد براي اينكه كسي متوجه نشه كار  او بوده نزد عيسي و ساير حواريون بازگشت وقتي ماموران به محل رسيدند عيسي از نظرها پنهان شد و به معراج رفت و يهودا به شكل عيسي درآمد و به صليب آويخته شد بعد از آن عيسي از معراج بازگشت تا حجتي براي سايرين باشد ......

 

 قسمت هاي زيبايي از كتاب

 نبايد بيش از حد مهر ورزيد وگرنه رنج بسيار خواهي برد .

 

 زنان ، درست تر و صميمانه تر سخ مي گويند : دهانشان به قلبشان نزديك است .

 

 شك كردن و اعتقاد داشتن هر دو يكي است . فقط بي قيدي كفر است .